بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
در ميان همه مقدسات بشر دانش يگانه چيزى است كه همه افراد از هر نژادى و
تابع هر طريقه و مسلكى آنرا مقدس مىشمارند و برفعت و عظمت و تقدس آن اعتراف
دارند و حتى نادانترين نادانها نيز دانش را از آن جهت كه دانش است كوچك نمى
شمارد و شايسته تحقير نمىداند .
محبوبيت و احترام دانش نه تنها از آن جهت است كه بهترين ابزار زندگى است و
در مبارزه حياتى بانسان نيرو مىدهد و توانائى مىبخشد و تسلط او را بر طبيعت
مستقر ميسازد زيرا اگر چنين بود مىبايست انسان با آن چشم به دانش نگاه كند كه
هر ابزار و وسيله كار ديگرى را مىبيند .
تاريخ علم مقرون برنجها و محروميتها و مصائب و متاعبى است كه دانشمندان در
راه كسب علم تحمل كردهاند و زندگى مادى را بر خويش تلخ ساختهاند و اگر
علاقهمندى انسان به دانش تنها بمنظور رفع حوائج مادى زندگى بود پس اين همه از
خودگذشتگيها و صرفنظر كردن از عيش و لذتها و خوشيها زندگى در راه علم چرا پيوند
علم با روح بشر بالاتر از اين پيوندهاى پست و حقيرى است كه ابتدا تصور ميرود .
دانش بهر اندازه كه يقينىتر و شكنندهتر شك و ريب و جهالتباشد و بهر
اندازه كه كلىتر و عمومىتر و پرده بزرگترى را بالا بزند اهميت و
مطلوبيتبيشترى دارد .
در ميان همه مجهولاتى كه انسان آرزوى دستيافتن بانها را دارد يك رشته از
مسائل است كه از اين لحاظ در درجه اول اهميت قرار دارد و آنها همان مسائل مربوط
به نظام كلى عالم و جريان عمومى امور جهان و رمز هستى و راز دهر مىباشد .
انسان خواه از عهده برآيد و خواه برنيايد نمىتواند از كاوش و فعاليت فكرى
در باره آغاز و انجام جهان مبدا و غايت هستى حدوث و قدم وحدت و كثرت متناهى و
نامتناهى علت و معلول واجب و ممكن و آنچه از اين قبيل استخوددارى كند و همين
خواهش فطرى است كه فلسفه را براى بشر بوجود آورده است .
فلسفه سراپاى هستى را جولانگاه فكر بشر قرار مىدهد و عقل و فكر انسان را بر
روى بال و پر خود مىنشاند و بسوى عوالمى كه منتهاى آرزو و غايت اشتياق انسان
سير در آن عوالم است پرواز مىدهد .
تاريخ فلسفه
تاريخ فلسفه با تاريخ فكر بشر توام است لهذا نمىتوان يك قرن و زمان معين و
يا يك منطقه و مكان معين را بعنوان مبدا و منشا اصلى پيدايش فلسفه در روى زمين
معرفى كرد بشر بحكم خواهش فطرى خويش هر وقت و در هر جا كه مجال و فرصتى براى
تفكر پيدا كرده است از اظهار نظر در باره نظام كلى عالم خوددارى نكرده است و تا
آنجا كه تاريخ ميتواند نشان بدهد در بسيارى از نقاط جهان مانند مصر و ايران و
هند و چين و يونان فلاسفه و متفكرين بزرگ ظهور كردهاند و مكاتب فلسفى مهمى
بوجود آوردهاند و از دورههايى كه فاصله تاريخى زيادى با ما ندارد و دست تطاول
ايام نتوانسته است تمام آثار آن دورهها را محو كند كم و بيش آثار فلسفى باقى
مانده است .
از آثار دورههاى بالنسبه قديم از همه بيشتر و بهتر آثار نهضت عظيم علمى و
فلسفى يونان كه تقريبا از دو هزار و ششصد سال قبل آغاز مىشود باقى مانده است
زيرا از آن وقت تا كنون فترتى كه موجب محو و نابودى كلى آن آثار بشود حاصل نشده
است .
آن نهضت فكرى كه در كرانههاى آسياى صغير و يونان پديد آمده در اسكندريه
تعقيب شد و هنگامى كه حوزه اسكندريه و آتن رو به نابودى و اضمحلال كلى مىرفت و
ژوستى نين امپراطور روم شرقى در سال 529 ميلادى دستور تعطيل دانشگاهها و بستن
درهاى مدارس آتن و اسكندريه را داد و دانشمندان از بيم متوارى شدند و حوزههاى
تدريس و تعليم بهم خورد در يك قطعه ديگر جهان نهضت ديگرى با طلوع نير اسلام
آغاز شد و مقدمات مدنيت جديد و عميق ديگرى فراهم آمد .
در اثر تشويق و تجليلى كه از طرف پيشواى عظيم الشان اسلام و اولياء
بزرگواران دين از مقام دانش و دانشجوئى شد شعله طلب علم دو مرتبه در دلها روشن
گشت تا آنكه تمدن وسيع و عظيم اسلامى بوجود آمد رشتههاى مختلف علوم تدوين و
تنظيم شد كتابها از زبانهاى مختلف و بيش از همه كتب يونانى ترجمه شد مدارس و
دانشگاهها از نو تاسيس گشت كتابخانهها پديد آمد شهرهاى بزرگ كشور پهناور
اسلامى مهد علوم و محل آمد و شد محصلين گشت از اروپاى فعلى و ساير نقاط جهان
محصلين به كشورهاى اسلامى اعزام شد تا آنكه بالاخره پس از گذشتن چند قرن تحول
جديد اروپا پديد آمد و در عالم علم و دانش رخداد آنچه رخ داد .
ولى چيزى كه از نظر تاريخ مسلم است اينست كه يونان قديم نيز سرمايههاى اصلى
معلومات خويش را مديون مشرق زمين است و دانشمندان بزرگ آنجا مسافرتها به مشرق
كردهاند و از اندوختههاى دانشمندان شرقى بهرهمند گشته و پس از عودت در وطن
خود منتشر ساختهاند ما نمىخواهيم در اينمقدمه به معرفى فلسفه باستانى مشرق و
مقدار بهرهاى كه يونان باستان از آن برده است و يا معرفى فلسفه ده قرن پيش
اسلامى و ميزان استفادهاى كه اروپاى جديد از آن كرده است و يا به بحث در مقدار
ميراثى كه از يونانيان به مسلمين رسيد و تحولاتى كه در دوره اسلامى پيدا كرد و
اينكه مسلمين فلسفه يونان را به چه صورتى در آوردند و چه اندازه از خود بر آن
افزودند بپردازيم زيرا علاوه بر اينكه اگر بنا شود از روى سند و تحقيق در اين
موضوعات قضاوت شود احتياج به صرف وقتهاى زياد و نوشتن كتابهاى مستقل دارد با
موضوع كتاب حاضر ارتباط زيادى ندارد .
آنچه با كتاب حاضر نسبتا ارتباط بيشترى دارد و بعلاوه كمتر در باره آن گفتگو
شده استيك معرفى اجمالى از فلسفه اسلامى از سه قرن و نيم پيش تا كنون است كه
متاسفانه كما هو حقه هنوز در جهان معرفى نشده است و قهرا از طرف طبقه جوان و
تحصيلكردههاى جديد خودمان نيز كه معمولا اطلاعاتشان در اين زمينهها از طرق
اروپائى است توجهى كه مىبايستبان نشده است .
صدر المتالهين،بانى حكمت متعاليه
اين فلسفه كه موسوم استبه حكمت متعاليه بوسيله صدر المتالهين شيرازى مشهور
به ملا صدرا در قرن يازدهم هجرى تاسيس شد و از آن به بعد محور تمام تعليمات
فلسفى در ايران تحقيقاتى بود كه اين دانشمند در مسائل مهم فلسفى بعمل آورده است
.
تحقيقات صدر المتالهين بيشتر در فلسفه اولى و حكمت الهى است ملا صدرا آنچه
در اين زمينه از قدماء يونان و بالاخص افلاطون و ارسطو رسيده بود و آنچه حكماء
بزرگ اسلامى از قبيل فارابى و بوعلى و شيخ اشراق و غيرهم توضيح داده بودند يا
از خود افزوده بودند و آنچه عرفاء بزرگ با هدايت ذوق و قوت عرفان يافته بودند
بخوبى هضم كرد و از نو اساس جديدى را پىريزى كرد و آنرا بر اصول و قواعدى محكم
و خلل ناپذير استوار كرد و از جنبه استدلال و برهان مسائل فلسفه را بصورت قواعد
رياضى درآورد كه هر يك از ديگرى استخراج و استنباط مىشود و به اين وسيله فلسفه
را از پراكندگى طرق استدلال بيرون آورد .
از زمان ارسطو كه بر خلاف نظريات استادش افلاطون قيام كرد پيوسته دو مكتب و
دو مشرب فلسفى بموازات يكديگر سير مىكرد كه افلاطون و ارسطو هر يك نماينده يكى
از اين دو مشرب فلسفى بودند و در هر يك از دورهها هر يك از اين دو مشرب فلسفى
پيروانى داشتند و در ميان مسلمين نيز اين دو مشرب بنام مشرب اشراق و مشرب مشاء
معروف بود و دو هزار سال مشاجرات فلسفى بين اين دو دسته چه در يونان و چه در
اسكندريه و چه در ميان مسلمين و چه در اروپاى قرون وسطى ادامه داشت ولى صدر
المتالهين با اساس جديدى كه از نو پىريزى كرد باين مشاجرات دو هزار ساله خاتمه
داد به طورى كه بعد از او ديگر مكتب اشراق و مكتب مشاء در مقابل يكديگر معنا
ندارد و هر كس كه بعد از وى آمده و با فلسفه وى آشنائى پيدا كرده مشاجرات دو
هزار ساله اشراقى و مشائى را خاتمه يافته ديده است .
فلسفه صدر المتالهين علاوه بر آنكه از جنبههائى بديع و بىسابقه است نتيجه
زحمات هشتصد ساله محققين بزرگى است كه هر يك از آنها در جلو بردن فلسفه سهيم
هستند با همه اين احوال مطابق گواهى خاور شناسان متاسفانه تا الان كه تقريبا
چهار قرن از بدو پيدايش اين فلسفه مىگذرد هنوز در اروپا يك معرفى صحيحى و لو
اجمالا از آن نشده است .
پروفسور ادوارد براون مستشرق معروف انگليسى متوفى در سال 1304 هجرى شمسى كه
عمر خويش را صرف مطالعه در باره ايران و تاريخ ايران كرده است در جلد چهارم
تاريخ ادبيات ايران مىگويد: با وجود شهرت و رواج فلسفه ملا صدرا در ايران فقط
دو خلاصه سطحى و ناقص از طريقه فلسفى او در السنه اروپائى ديدهام كنت گوبينو
چند صفحه راجع به عقائد ملا صدرا نگاشته اما معلومات او ظاهرا بالتمام از درس
شفاهى معلمينش در ايران ماخوذ بوده و معلمين هم على الظاهر اطلاع كاملى
نسبتبان عقايد نداشتهاند گوبينو در پايان شرحى كه راجع به ملا صدرا نوشته
گويد 8 طريقه حقيقى ملا صدرا عينا متخذ از ابو على سينا است در صورتى كه 8 صاحب
روضات الجنات راجع به ملا صدرا مىنويسد كان . . . منقحا اساس الاشراق بما لا
مزيد عليه و مفتحا ابواب الفضيحه على طريقه المشاء و الرواق تعريف مختصرتر ولى
جدىتر و صحيحتر كه از مذهب ملا صدرا نمودهاند آن است كه شيخ محمد اقبال دكتر
اقبال پاكستانى كرده است .
ايضا ادوارد براون در همان كتاب مىنويسد مشهورترين كتب ملا صدرا اسفار
اربعه و شواهد الربوبيه است و در پاورقى تذكر مىدهد كه كنت گوبينو در معناى
اسفار كه جمع سفر يعنى كتاب است اشتباه كرده و آنرا جمع سفر گرفته در كتاب
مذاهب و فلسفههاى آسياى وسطى صفحه 81 مىنويسد: ملا صدرا چند كتاب ديگر راجع
به مسافرت سفرنامه نوشته است .
كتابى كه مرحوم اقبال پاكستانى بزبان انگليسى هنگام تحصيل در دانشگاه
كمبريجبنام توسعه حكمت در اسلام منتشر كرده استبدست نيامده ولى قدر مسلم
اينست كه بسيار مختصر و ناچيز بوده است
اين دو نفر كنت گوبينو ادوارد براون از مستشرقين بزرگ بشمار مىروند دانشمند
متتبع مرحوم شيخ محمد خان قزوينى كه خود در حدود سى سال در كتابخانههاى مختلف
اروپا مشغول مطالعه بوده است و با بسيارى از خاورشناسان رابطه نزديك و صميمى
داشته است در مقالهاى كه در مجله ايرانشهر چاپ برلين بمناسبت فوت ادوارد براون
منتشر كرده و جزء بيست مقاله ايشان ضبط شده است در باره ادوارد براون مىگويد:
ما بين مستشرقين اروپا و امريكا هيچ كس اين همه زحمت در باره ادبيات ايران
نكشيده است و مخصوصا بادبيات و ذوقيات و معنويات ايران يعنى به افكار حكما و
عرفا و ارباب مذاهب اين مملكت اين اندازه محبتخالص و صميمى از اعماق قلب
نداشته است ايضا در همان مقاله راجع بكنت گوبينو مىنويسد: وى از نويسندگان
بسيار مشهور فرانسه است و صاحب تاليفات در مواضيع فلسفى و اجتماعى و مذهبى و
تاريخى و غيره و مؤسس طريقه مخصوصى است از فلسفه تاريخ معروف به گوبينيسم كه
مخصوصا در آلمان پيروان زياد دارد وى در سنوات 1271 - 1274 هجرى قمرى بسمت
نيابت اول سفارت فرانسه در طهران و در سنوات 1278 - 1280 بسمت وزير مختارى همان
دولت در همان شهر اقامت داشته است .
چنانكه ملاحظه مىفرمائيد يكى از اين دو مستشرق بزرگ صدر المتالهين را تابع
مكتب مشاء معرفى مىكند و ديگرى در مقام رد قول او بمسطورات يكى از كتب تواريخ
و تراجم روضات الجنات استناد مىكند يكى مىگويد اسفار سفرنامه است ديگرى
مىگويد اسفار جمع سفر بمعناى كتاب است و اگر اين دو نفر شخصا ورق اول اسفار را
مطالعه كرده بودند مىدانستند كه اسفار نه جمع سفر است و نه سفرنامه است .
آن معلم شفاهى كه ادوارد براون مىگويد كه به گوبينو در ايران فلسفه ملا
صدرا را تعليم مىكرده است على الظاهر يكنفر يهودى بوده استبنام ملا لالهزار
و با كمك به معاونت او بوده كه رساله گفتار دكارت را به فارسى ترجمه كرده است .
گوبينو در همان كتاب در ضمن شرح حال صدر المتالهين از استاد وى فيلسوف عظيم
الشان مير محمد باقر داماد بعنوان يكنفر ديالكتيسين جدلى ياد مىكند و پس از
آنكه رفتن ملا صدرا را بدرس مير داماد به اشاره شيخ بهائى نقل مىكند به نتيجه
تحصيلات ملا صدرا نزد مير داماد اينطور اشاره مىكند: و پس از چند سال بفصاحت و
بلاغتى كه در او سراغ داريم رسيد .