اصول فلسفه و روش رئالیسم ، جلد اول

متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

مقدمه

در ميان همه مقدسات بشر دانش يگانه چيزى است كه همه افراد از هر نژادى و تابع هر طريقه و مسلكى آنرا مقدس مى‏شمارند و برفعت و عظمت و تقدس آن اعتراف دارند و حتى نادانترين نادانها نيز دانش را از آن جهت كه دانش است كوچك نمى شمارد و شايسته تحقير نمى‏داند .

محبوبيت و احترام دانش نه تنها از آن جهت است كه بهترين ابزار زندگى است و در مبارزه حياتى بانسان نيرو مى‏دهد و توانائى مى‏بخشد و تسلط او را بر طبيعت مستقر ميسازد زيرا اگر چنين بود مى‏بايست انسان با آن چشم به دانش نگاه كند كه هر ابزار و وسيله كار ديگرى را مى‏بيند .

تاريخ علم مقرون برنجها و محروميتها و مصائب و متاعبى است كه دانشمندان در راه كسب علم تحمل كرده‏اند و زندگى مادى را بر خويش تلخ ساخته‏اند و اگر علاقه‏مندى انسان به دانش تنها بمنظور رفع حوائج مادى زندگى بود پس اين همه از خودگذشتگيها و صرفنظر كردن از عيش و لذتها و خوشيها زندگى در راه علم چرا پيوند علم با روح بشر بالاتر از اين پيوندهاى پست و حقيرى است كه ابتدا تصور ميرود .

دانش بهر اندازه كه يقينى‏تر و شكننده‏تر شك و ريب و جهالت‏باشد و بهر اندازه كه كلى‏تر و عمومى‏تر و پرده بزرگترى را بالا بزند اهميت و مطلوبيت‏بيشترى دارد .

در ميان همه مجهولاتى كه انسان آرزوى دست‏يافتن بانها را دارد يك رشته از مسائل است كه از اين لحاظ در درجه اول اهميت قرار دارد و آنها همان مسائل مربوط به نظام كلى عالم و جريان عمومى امور جهان و رمز هستى و راز دهر مى‏باشد .

انسان خواه از عهده برآيد و خواه برنيايد نمى‏تواند از كاوش و فعاليت فكرى در باره آغاز و انجام جهان مبدا و غايت هستى حدوث و قدم وحدت و كثرت متناهى و نامتناهى علت و معلول واجب و ممكن و آنچه از اين قبيل است‏خوددارى كند و همين خواهش فطرى است كه فلسفه را براى بشر بوجود آورده است .

فلسفه سراپاى هستى را جولانگاه فكر بشر قرار مى‏دهد و عقل و فكر انسان را بر روى بال و پر خود مى‏نشاند و بسوى عوالمى كه منتهاى آرزو و غايت اشتياق انسان سير در آن عوالم است پرواز مى‏دهد .

تاريخ فلسفه

تاريخ فلسفه با تاريخ فكر بشر توام است لهذا نمى‏توان يك قرن و زمان معين و يا يك منطقه و مكان معين را بعنوان مبدا و منشا اصلى پيدايش فلسفه در روى زمين معرفى كرد بشر بحكم خواهش فطرى خويش هر وقت و در هر جا كه مجال و فرصتى براى تفكر پيدا كرده است از اظهار نظر در باره نظام كلى عالم خوددارى نكرده است و تا آنجا كه تاريخ ميتواند نشان بدهد در بسيارى از نقاط جهان مانند مصر و ايران و هند و چين و يونان فلاسفه و متفكرين بزرگ ظهور كرده‏اند و مكاتب فلسفى مهمى بوجود آورده‏اند و از دوره‏هايى كه فاصله تاريخى زيادى با ما ندارد و دست تطاول ايام نتوانسته است تمام آثار آن دوره‏ها را محو كند كم و بيش آثار فلسفى باقى مانده است .

از آثار دوره‏هاى بالنسبه قديم از همه بيشتر و بهتر آثار نهضت عظيم علمى و فلسفى يونان كه تقريبا از دو هزار و ششصد سال قبل آغاز مى‏شود باقى مانده است زيرا از آن وقت تا كنون فترتى كه موجب محو و نابودى كلى آن آثار بشود حاصل نشده است .

آن نهضت فكرى كه در كرانه‏هاى آسياى صغير و يونان پديد آمده در اسكندريه تعقيب شد و هنگامى كه حوزه اسكندريه و آتن رو به نابودى و اضمحلال كلى مى‏رفت و ژوستى نين امپراطور روم شرقى در سال 529 ميلادى دستور تعطيل دانشگاهها و بستن درهاى مدارس آتن و اسكندريه را داد و دانشمندان از بيم متوارى شدند و حوزه‏هاى تدريس و تعليم بهم خورد در يك قطعه ديگر جهان نهضت ديگرى با طلوع نير اسلام آغاز شد و مقدمات مدنيت جديد و عميق ديگرى فراهم آمد .

در اثر تشويق و تجليلى كه از طرف پيشواى عظيم الشان اسلام و اولياء بزرگواران دين از مقام دانش و دانشجوئى شد شعله طلب علم دو مرتبه در دلها روشن گشت تا آنكه تمدن وسيع و عظيم اسلامى بوجود آمد رشته‏هاى مختلف علوم تدوين و تنظيم شد كتابها از زبانهاى مختلف و بيش از همه كتب يونانى ترجمه شد مدارس و دانشگاهها از نو تاسيس گشت كتابخانه‏ها پديد آمد شهرهاى بزرگ كشور پهناور اسلامى مهد علوم و محل آمد و شد محصلين گشت از اروپاى فعلى و ساير نقاط جهان محصلين به كشورهاى اسلامى اعزام شد تا آنكه بالاخره پس از گذشتن چند قرن تحول جديد اروپا پديد آمد و در عالم علم و دانش رخ‏داد آنچه رخ داد .

ولى چيزى كه از نظر تاريخ مسلم است اينست كه يونان قديم نيز سرمايه‏هاى اصلى معلومات خويش را مديون مشرق زمين است و دانشمندان بزرگ آنجا مسافرتها به مشرق كرده‏اند و از اندوخته‏هاى دانشمندان شرقى بهره‏مند گشته و پس از عودت در وطن خود منتشر ساخته‏اند ما نمى‏خواهيم در اينمقدمه به معرفى فلسفه باستانى مشرق و مقدار بهره‏اى كه يونان باستان از آن برده است و يا معرفى فلسفه ده قرن پيش اسلامى و ميزان استفاده‏اى كه اروپاى جديد از آن كرده است و يا به بحث در مقدار ميراثى كه از يونانيان به مسلمين رسيد و تحولاتى كه در دوره اسلامى پيدا كرد و اينكه مسلمين فلسفه يونان را به چه صورتى در آوردند و چه اندازه از خود بر آن افزودند بپردازيم زيرا علاوه بر اينكه اگر بنا شود از روى سند و تحقيق در اين موضوعات قضاوت شود احتياج به صرف وقتهاى زياد و نوشتن كتاب‏هاى مستقل دارد با موضوع كتاب حاضر ارتباط زيادى ندارد .

آنچه با كتاب حاضر نسبتا ارتباط بيشترى دارد و بعلاوه كمتر در باره آن گفتگو شده است‏يك معرفى اجمالى از فلسفه اسلامى از سه قرن و نيم پيش تا كنون است كه متاسفانه كما هو حقه هنوز در جهان معرفى نشده است و قهرا از طرف طبقه جوان و تحصيل‏كرده‏هاى جديد خودمان نيز كه معمولا اطلاعاتشان در اين زمينه‏ها از طرق اروپائى است توجهى كه مى‏بايست‏بان نشده است .

صدر المتالهين،بانى حكمت متعاليه

اين فلسفه كه موسوم است‏به حكمت متعاليه بوسيله صدر المتالهين شيرازى مشهور به ملا صدرا در قرن يازدهم هجرى تاسيس شد و از آن به بعد محور تمام تعليمات فلسفى در ايران تحقيقاتى بود كه اين دانشمند در مسائل مهم فلسفى بعمل آورده است .

تحقيقات صدر المتالهين بيشتر در فلسفه اولى و حكمت الهى است ملا صدرا آنچه در اين زمينه از قدماء يونان و بالاخص افلاطون و ارسطو رسيده بود و آنچه حكماء بزرگ اسلامى از قبيل فارابى و بوعلى و شيخ اشراق و غيرهم توضيح داده بودند يا از خود افزوده بودند و آنچه عرفاء بزرگ با هدايت ذوق و قوت عرفان يافته بودند بخوبى هضم كرد و از نو اساس جديدى را پى‏ريزى كرد و آنرا بر اصول و قواعدى محكم و خلل ناپذير استوار كرد و از جنبه استدلال و برهان مسائل فلسفه را بصورت قواعد رياضى درآورد كه هر يك از ديگرى استخراج و استنباط مى‏شود و به اين وسيله فلسفه را از پراكندگى طرق استدلال بيرون آورد .

از زمان ارسطو كه بر خلاف نظريات استادش افلاطون قيام كرد پيوسته دو مكتب و دو مشرب فلسفى بموازات يكديگر سير مى‏كرد كه افلاطون و ارسطو هر يك نماينده يكى از اين دو مشرب فلسفى بودند و در هر يك از دوره‏ها هر يك از اين دو مشرب فلسفى پيروانى داشتند و در ميان مسلمين نيز اين دو مشرب بنام مشرب اشراق و مشرب مشاء معروف بود و دو هزار سال مشاجرات فلسفى بين اين دو دسته چه در يونان و چه در اسكندريه و چه در ميان مسلمين و چه در اروپاى قرون وسطى ادامه داشت ولى صدر المتالهين با اساس جديدى كه از نو پى‏ريزى كرد باين مشاجرات دو هزار ساله خاتمه داد به طورى كه بعد از او ديگر مكتب اشراق و مكتب مشاء در مقابل يكديگر معنا ندارد و هر كس كه بعد از وى آمده و با فلسفه وى آشنائى پيدا كرده مشاجرات دو هزار ساله اشراقى و مشائى را خاتمه يافته ديده است .

فلسفه صدر المتالهين علاوه بر آنكه از جنبه‏هائى بديع و بى‏سابقه است نتيجه زحمات هشتصد ساله محققين بزرگى است كه هر يك از آنها در جلو بردن فلسفه سهيم هستند با همه اين احوال مطابق گواهى خاور شناسان متاسفانه تا الان كه تقريبا چهار قرن از بدو پيدايش اين فلسفه مى‏گذرد هنوز در اروپا يك معرفى صحيحى و لو اجمالا از آن نشده است .

پروفسور ادوارد براون مستشرق معروف انگليسى متوفى در سال 1304 هجرى شمسى كه عمر خويش را صرف مطالعه در باره ايران و تاريخ ايران كرده است در جلد چهارم تاريخ ادبيات ايران مى‏گويد: با وجود شهرت و رواج فلسفه ملا صدرا در ايران فقط دو خلاصه سطحى و ناقص از طريقه فلسفى او در السنه اروپائى ديده‏ام كنت گوبينو چند صفحه راجع به عقائد ملا صدرا نگاشته اما معلومات او ظاهرا بالتمام از درس شفاهى معلمينش در ايران ماخوذ بوده و معلمين هم على الظاهر اطلاع كاملى نسبت‏بان عقايد نداشته‏اند گوبينو در پايان شرحى كه راجع به ملا صدرا نوشته گويد 8 طريقه حقيقى ملا صدرا عينا متخذ از ابو على سينا است در صورتى كه 8 صاحب روضات الجنات راجع به ملا صدرا مى‏نويسد كان . . . منقحا اساس الاشراق بما لا مزيد عليه و مفتحا ابواب الفضيحه على طريقه المشاء و الرواق تعريف مختصرتر ولى جدى‏تر و صحيحتر كه از مذهب ملا صدرا نموده‏اند آن است كه شيخ محمد اقبال دكتر اقبال پاكستانى كرده است .

ايضا ادوارد براون در همان كتاب مى‏نويسد مشهورترين كتب ملا صدرا اسفار اربعه و شواهد الربوبيه است و در پاورقى تذكر مى‏دهد كه كنت گوبينو در معناى اسفار كه جمع سفر يعنى كتاب است اشتباه كرده و آنرا جمع سفر گرفته در كتاب مذاهب و فلسفه‏هاى آسياى وسطى صفحه 81 مى‏نويسد: ملا صدرا چند كتاب ديگر راجع به مسافرت سفرنامه نوشته است .

كتابى كه مرحوم اقبال پاكستانى بزبان انگليسى هنگام تحصيل در دانشگاه كمبريج‏بنام توسعه حكمت در اسلام منتشر كرده است‏بدست نيامده ولى قدر مسلم اينست كه بسيار مختصر و ناچيز بوده است

اين دو نفر كنت گوبينو ادوارد براون از مستشرقين بزرگ بشمار مى‏روند دانشمند متتبع مرحوم شيخ محمد خان قزوينى كه خود در حدود سى سال در كتابخانه‏هاى مختلف اروپا مشغول مطالعه بوده است و با بسيارى از خاورشناسان رابطه نزديك و صميمى داشته است در مقاله‏اى كه در مجله ايرانشهر چاپ برلين بمناسبت فوت ادوارد براون منتشر كرده و جزء بيست مقاله ايشان ضبط شده است در باره ادوارد براون مى‏گويد: ما بين مستشرقين اروپا و امريكا هيچ كس اين همه زحمت در باره ادبيات ايران نكشيده است و مخصوصا بادبيات و ذوقيات و معنويات ايران يعنى به افكار حكما و عرفا و ارباب مذاهب اين مملكت اين اندازه محبت‏خالص و صميمى از اعماق قلب نداشته است ايضا در همان مقاله راجع بكنت گوبينو مى‏نويسد: وى از نويسندگان بسيار مشهور فرانسه است و صاحب تاليفات در مواضيع فلسفى و اجتماعى و مذهبى و تاريخى و غيره و مؤسس طريقه مخصوصى است از فلسفه تاريخ معروف به گوبينيسم كه مخصوصا در آلمان پيروان زياد دارد وى در سنوات 1271 - 1274 هجرى قمرى بسمت نيابت اول سفارت فرانسه در طهران و در سنوات 1278 - 1280 بسمت وزير مختارى همان دولت در همان شهر اقامت داشته است .

چنانكه ملاحظه مى‏فرمائيد يكى از اين دو مستشرق بزرگ صدر المتالهين را تابع مكتب مشاء معرفى مى‏كند و ديگرى در مقام رد قول او بمسطورات يكى از كتب تواريخ و تراجم روضات الجنات استناد مى‏كند يكى مى‏گويد اسفار سفرنامه است ديگرى مى‏گويد اسفار جمع سفر بمعناى كتاب است و اگر اين دو نفر شخصا ورق اول اسفار را مطالعه كرده بودند مى‏دانستند كه اسفار نه جمع سفر است و نه سفرنامه است .

آن معلم شفاهى كه ادوارد براون مى‏گويد كه به گوبينو در ايران فلسفه ملا صدرا را تعليم مى‏كرده است على الظاهر يكنفر يهودى بوده است‏بنام ملا لاله‏زار و با كمك به معاونت او بوده كه رساله گفتار دكارت را به فارسى ترجمه كرده است .

گوبينو در همان كتاب در ضمن شرح حال صدر المتالهين از استاد وى فيلسوف عظيم الشان مير محمد باقر داماد بعنوان يكنفر ديالكتيسين جدلى ياد مى‏كند و پس از آنكه رفتن ملا صدرا را بدرس مير داماد به اشاره شيخ بهائى نقل مى‏كند به نتيجه تحصيلات ملا صدرا نزد مير داماد اينطور اشاره مى‏كند: و پس از چند سال بفصاحت و بلاغتى كه در او سراغ داريم رسيد .