سيما و سيره ريحانه پيامبر (صلى الله عليه و آله )

على كرمى فريدنى

- ۲۱ -


هر گاه شور و شوق ديدارت را در دل بسيار احساس مى كنم ، با چشمانى اشكبار به كنار تربت تو مى آيم و در كنار تو ناله مى زنم و شكايت مى كنم و تو، اى پدر پر مهر، بگو چرا جواب مرا نمى دهى ؟!
جان پدر! اى كسى كه در دامان خاك آرميده اى ! تو گريه را به من آموختى و ياد پرشكوه تو همه مصيبت ها و رنجها را از ياد من برد.
جان پدر! گر چه به ظاهر از من نهان شده و در دل خاك تيره خفته اى اما خود مى دانى كه هرگز از گستره دل فاطمه ات نهان نيستى .
و در غربت و تنهايى حق ، اندوه پايدار خود را اين گونه به نمايش نهاد:

قل صبرى وبان عنى عزائى   بعد فقدى لخاتم الانبياء
عين يا عين اسكبى الدمع سحا   ويك لا تبخلى بفيض الدماء
يا رسول الاله يا خيرة الله   و كهف الايتام والضعفاء
قد بكتك الجبال والوحش جمعا   والطير والارض بعد بكى السماء
و بكاك الجحون والركن و   المشعر يا سيدى مع البطحاء
و بكاك المحراب والدرس للقر   ءان فى الصبح معلنا والمساء...
پس از رحلت تو اى آخرين پيامبر خدا! شكيبايى ام اندك شد و آرامش از من دور گرديد.
چشم ! هان اى چشم ! باران اشك ببار! واى بر تو اگر حتى از فرو باريدن خون بخل ورزى !
هان اى پيامبر خدا! اى بهترين برگزيده او! اى پناه يتيمان و ناتوانان !
كوه ها و حيوانات بيابان و پرندگان آسمان و زمين گسترده ، همه و همه پس ‍ از سوگ تو گريستند.آسمان و كهكشان ها در غم تو سوگوار شدند.
سالار من ! ((ركن ))، ((مشعر))، ((بطحاء)) و ((حجون )) بر تو گريه كردند.
و محراب نماز و درس قرآن ، بامدادان شامگاهان با صداى بلند در رحلت تو ناله زدند.و اسلام نيز همان وقت كه با سوگ جان سوز تو بسان ديگر غريبان و تنهايان ، غريب و تنها گشت ، بر تو گريست .
جان پدر! كاش مى ديدى منبرى را كه بر فراز آن صعود مى كردى و باران حقايق را بر مزرعه جانها مى باراندى ، اينك پس از آن روشنايى و نور خيره كننده وجود تو، ظلمت و تاريكى بر آن سايه افكنده است .
بار خدايا! مرگ مرا زودتر برسان .
هان اى سالار من ! آخر ديگر از اين زندگى بيزار شده ام .
5- در آستانه شهادت
دخت ارجمند پيامبر در آستانه شهادت خويش رو به همتاى گرانمايه اش ‍ نمود و شور و عشق وصف ناپذير خويش به او و نگرانى اش در مورد آينده را اين گونه در قالب سروده اى انديشمندانه بيان كرد:
ابكنى ان بكيت يا خير هاد   واسبل الدمع فهو يوم الفراق
يا قرين البتول اوصيك بالنسل   فقد اصبحا حليفا اشتياق
ابكنى و ابكى لليتامى ولا تنسى   قتيل العدابطف العراق ...(323)
على جان ! اگر خواستى گريه كنى ، بر من گريه كن ، هان اى بهترين پيشوا و هدايتگر! و باران اشك ها را از جام ديدگان سرازير كن كه امروز روز جدايى است .
هان اى يار و همتاى فاطمه ! تو را در مورد فرزندانم سفارش مى كنم ؛ چرا كه آنان همدم مهر و محبت شده اند.
بر من و يتيمانى گريه كن كه در سرزمين عراق قتل عام تاريك انديشى ها و دشمنى ها خواهند شد.
پرتوى از نورافشانى هاى ريحانه پيامبر
با وجود توقف كوتاه مدت آن حضرت در اين جهان و با آن همه فشارها و سختى ها و مشكلات شكننده بر او از سوى ارتجاع و استبداد و فريب ، باز هم دريايى از معارف و مفاهيم ، دعاها و نيايش ها، درس هاى اخلاقى و انسانى و حقوقى و روانشناسى و جامعه شناسى و راز و رمز صعود و سقوط جامعه ها و تمدن ها تا مسائل فقهى و وظايف فردى و خانوادگى و اجتماعى از آن آموزگار والايى ها به يادگار مانده است .و اگر سخنان بلند و ژرف و پرمحتواى او - كه در راه مهار ستم و بداد و در مبارزه با استبداد و ارتجاع قدرت پرست و خودكامه ، خطاب به عصرها و نسل ها، زير برق سرنيزه ها بيان گرديد - نيز به دقت مورد مطالعه قرار گيرد، آنگاه است كه شكوه و عمق و ژرفايى و گستردگى و بى كرانه بودن اقيانوس دانش او آشكار مى گردد.
يكى از دانشمندان در اين مورد مى نويسد: اگر بانوى بانوان از آن چه در اين جهان زيست ، اندكى بيشتر زندگى مى كرد و فرصت و فراغت ميدان و مجال مى يافت ، و اگر مردمى آماده آموختن و فراگرفتن و بهره ور شدن نيز آن گونه كه مى بايد گرداگرد آن خورشيد جهان افروز مى بودند، از انوار طلايى و حرارت و آثار حيات بخش او بهره گيرند، به راستى كه در توان او بود كه جهان را از دانش و فرهنگ و بينش و عرفان لبريز سازد.
در اين فرصت تنها به نمونه هايى كوتاه از پرتوافكنى و فروغ بخشى آن گرانمايه عصرها و آن آموزگار نسل ها در شمارى از مفاهيم و موضوعات بسنده مى شود:
1- آغازين شب پيوند يا پرستش عاشقانه خدا
در آغازين شب زندگى مشترك با امير والايى ها بود كه آن حضرت ، فاطمه را بر خلاف همه زوج هاى جوان نگران و غرق در انديشه ديد.دليل آن را پرسيد كه فرمود:
تفكرت فى حالى و امرى عند ذهاب عمرى و نزولى فى قبرى فشبهت دخولى فى فراشى بمنزلى كدخولى الى لحدى و قبرى فاءنشدك الله ان قمت الى الصلوة فنبعد الله تعالى هذه الليلة ...(324)
((در مورد سرنوشت و آينده خويش مى انديشيدم كه به ياد واپسين لحظات عمر و هنگامه فرود به خانه قبر افتادم ، و به اين فكر فرو رفتم كه چگونه عمر انسان به سرعت سپرى مى گردد.امروز از خانه پدر به خانه همتاى گرانقدرم آمدم و فردا نيز از اين جا به منزلگاه ديگرى و به جوار رحمت حق خواهم رفت .
از اين رو، على جان ! به خداى سوگندت مى دهم كه بيا تا در آغازين لحظات زندگى مشترك به نماز بايستيم و هر دو با هم اين شب را به پرستش خدا سپرى كنيم .))
2- پاداش اخلاص
آن بانوى بى همتا، بنده خالص بارگاه خدا بود و در اين راه تا جايى اوج گرفته بود كه به راستى آموزگار و نمونه و سرمشق بندگى و آزادگى و عبادت و نيايش و تلاش خالصانه بود.
در اين مورد مى فرمود:
من اصعد الى الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل اليه افضل مصلحته (325)
((آن كس كه عبادت خالصانه خويش را به سوى خدا صعود بخشد و بالا فرستد، خداى بزرگ ، برترين مصلحت و بهترين بهره و سود او را به سويش ‍ فرو مى فرستد.))
3- دو امانت گرانبهاى پيامبر
درباره دو امانت گرانبهاى پيامبر از آن بانوى نمونه آورده اند كه فرمود:
سمعت ابى رسول الله فى مرضه التى قبض فيه يقول ...ايها الناس ...الا انى مخلف فيكم كتاب ربى عزوجل وعترتى اهل بيتى .ثم اخذ بيد على فقال : هذا على مع القرآن ، و القرآن مع على لا يفترقان حتى يردا على الحوض ، فاءسئلكم ما تخلفونى فيهما(326)
((از پدر گرانمايه ام پيامبر خدا، در آستانه رحلتش شنيدم - در حالى كه خانه و گرد بسترش لبريز از يارانش بود - فرمود: هان اى مردم ! چيزى نمانده است كه من به آسانى از ميان شما و اين سراى فانى به سراى جاودانه رخت بربندم ، و راستى كه گفتارى ماندگار و روشنگر كه حجت را بر شما تمام و راه عذر و بهانه را بر همگان مى بندد، آن را به شما گفتم و تقديم داشتم .
هان اى مردم ! به هوش باشيد كه من در ميان شما دو امانت گرانبها و گرانسنگ بر جاى مى گذارم : يكى از آن دو، كتاب پروردگارم ، قرآن ، است و ديگرى خاندانم .
آن گاه دست اميرمؤمنان را گرفت و فرمود: هان اى مردم ! اين ((على )) است كه هماره به همراه قرآن است و قرآن با اوست ؛ اين دو از يكديگر جدايى نمى پذيرند تا هر دو در آستانه حوض كوثر بر من وارد شوند.
مردم ! من در روز رستاخيز از شما از آنچه در مورد اين دو - پس از رحلت من - انجام دهيد، خواهم پرسيد و شما در اين مورد بايد خود را پاسخ ‌گو و مسئول بدانيد.))
4- روح روزه دارى
آن گرانمايه جهان هستى همان گونه كه در توحيدگرايى و اخلاص و نماز و نيايش ، يگانه روزگار بود، در روزه و روزه دارى نيز نمونه والا براى بندگان شايسته خداست .
در مورد روزه واقعى و شرايط روزه شايسته و بايسته از جمله مى فرمود:
ما يصنع الصائم بصيام اذا لم يصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه .(327)
((هنگامى كه انسان روزه دار در روزه خويش زبان ، گوش ، چشم و ديگر اعضاى خويش ، چون دست و پا را از نافرمانى خدا باز ندارد، از آن روزه چه كارى ساخته است ؟ و آن را براى چه مى خواهد و مى گيرد؟))
5- پانزده كيفر در برابر بها ندادن به نماز
در اين مورد از دخت ارجمند پيامبر آورده اند كه فرمود:
ساءلت ابى رسول الله لمن تهاون بصلاته من الرجال و النساء.
قال (صلى الله عليه و آله ): من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشرة خصلة :
يرفع الله البركة من عمره ،
و يرفع الله البركة من رزقه ،
و يمحوا الله عزوجل سيماء الصالحين من وجهه ،
و كل عمل يعمله لا يوجر عليه ،
و لا يرتفع دعاؤ ه الى السماء،
و ليس له حظ فى دعاء الصالحين ،
و انه يموت ذليلا،
و يموت جائعا،
و يموت عطشانا، فلو سقى من انهار الدنيا لم يرو عطشه ،
و يوكل الله ملكا يزعجه فى قبره ،
و يضيق عليه قبره و تكون الظلمة فى قبره ،
و يوكل الله به ملكا يسحبه على وجهه و الخلائق ينظرون اليه ،
و يحاسب حسابا شديدا،
و لا ينظر الله اليه و لا يزكيه و له عذاب اليم .(328)

((از پدر گرانقدرم پيامبر، در مورد مردان و زنانى كه به نماز و رمز دوستى با خدا بها نمى دهند، پرسيدم ؛ او در پاسخ من فرمود: هر مرد و زنى كه در نماز و رابطه با آفريدگارش سستى ورزد و بدان ، آن گونه كه بايد، بها ندهد، خدا او را به پانزده بلا كيفر خواهد كرد:
1- خدا بركت را از عمر او بر مى گيرد.
2- خدا بركت را از رزق و روزى اش بر مى دارد.
3- خدا نشان شايستگان را از چهره اش محو مى كند.
4- هر كارى كه در زندگى انجام دهد، به پاداش آن نخواهد رسيد.
5- دعاى چنين كسى پذيرفته نخواهد شد.
6- او از دعاى بندگان شايسته خدا بهره اى نخواهد برد.
7- چنين كسى با ذلت و خوارى خواهد مرد.
8- و نيز گرسنه جان خواهد داد.
9- و تشنه كام از دنيا خواهد رفت ؛ به گونه اى كه اگر با همه چشمه سارها و جويبارهاى دنيا آبش دهند، تشنگى او برطرف نخواهد شد.
10- پس از مرگش ، آفريدگار هستى فرشته اى را بر مى گزيند تا او را در قبرش آشفته و ناآرام سازد.
11- قبرش بر او تنگ و تيره و تار خواهد شد.
12- خداوند فرشته اى را مى گمارد تا او را بر چهره اش به زمين كشد و همگان او را در نهايت خفت و خوارى نظاره كنند.
13- در روز رستاخيز به سختى مورد محاسبه قرار مى گيرد.
14- و خداوند به او با نظر رحمت نمى نگرد.
15- و او را از گناه و پيامدهاى آن پاك و پاكيزه نمى سازد و به عذابى دردناك گرفتار خواهد شد.
6- در معيار و ملاك شيعه بودن
بانويى حق جو از دوستداران خاندان وحى و رسالت به محضر فاطمه شرفياب مى گشت كه همسرش از او خواست تا از دخت فرزانه و انديشمند پيامبر بپرسد كه آيا او با اين انديشه و عملكرد، از پيروان و شيعيان خاندان پيامبر است يا نه ؟
فاطمه (عليها السلام ) به جاى پاسخ شخصى و فردى ، پاسخ كلى داد و معيار و ملاك شيعه بودن را براى عصرها و نسل ها ترسيم كرد.
آن بانوى بى همانند فرمود:
ان كنت تعمل بما امرناك و تنتهى عما زجرناك عنه فاءنت من شيعتنا حقا والا فلا.(329)
((اگر به راستى آنچه ما بر اساس مقررات خدا به شما فرمان مى دهيم و شما را به سوى آنها راه مى نماييم ، همه را به دقت به كار مى بنديد و رعايت مى كنيد و نيز از آنچه هشدارتان مى دهيم دورى مى جوييد و هشدار مى پذيريد، به راستى از شيعيان ما هستيد و به حق از دوستداران و رهروان راه توحيدى و انسانى ما، اما اگر جز اين باشد، نه ؛ در آن صورت شما از راه و رسم و فرهنگ و اخلاق و دين دفتر ما بيگانه ايد.))
7- بهترين انسانها
از آن بانوى فرزانه در مورد بهترين انسانها پرسيدند؛ او در پاسخ با ترسيم معيارى جالب و دقيق در اى مورد فرمود:
خياركم الينكم مناكبه واكرمهم لنسائهم .(330)
((بهترين شما كسى است كه در برخورد با مردم به ويژه محرومان نرمخوتر و مهربان تر و در رعايت حقوق و حرمت آنها انسان تر باشد؛ و ارزشمندترين شما كسى است كه بيش از ديگران زنان را گرامى دارد و حقوق و حرمت آنان را به راستى رعايت كند.))
8- بدترين انسانها
از آن آموزگار والايى ها آورده اند كه در هشدار از بيهودگى و بيهوده گويى فرمود:
قال رسول الله : شرار امتى الذين غذوا بالنعيم ، الذين ياءكلون الوان الطعام ، و يلبسون الوان الثياب و يتشدقون فى الكلام .(331)
((بدترين افراد جامعه من آن كسانى هستند كه از نعمت هاى رنگارنگ خدا تغذيه مى كنند و بهره ور مى شوند و از انواع خوراكى ها مى خورند و لباس هاى گوناگون مى پوشند و بى آن كه سپاس ارزانى دارنده نعمت ها را بگزارند و مسئولانه و هدفدار و بر اساس عدالت زندگى كنند، هر آنچه مى خواهند مى گويند و به هر زشتى و گناهى روى مى آورند.))
9- زندگى در جهت خشنودى خدا
هر كس به تناسب انديشه و عقيده و دريافت خويش از زندگى در دنيا به چيزهايى دل مى بندد و به كارهايى دل خوش مى دارد؛ و دخت ارجمند پيامبر به دليل اوج انديشه و آراستگى به ارزش هاى والاى انسانى و اخلاقى اش در زندگى اين جهان ! به پيوند هماره با خدا، نگرش بر چهره پيام آور او، و به مهر به انسان ها در جهت خشنودى آفريدگارشان دلخوش ‍ است و چيزهاى دوست داشتنى زندگى اش اينهاست .
او در اين مورد مى فرمايد:
حبب الى من دنياكم ثلاث : تلاوة كتاب الله ، والنظر فى وجه رسول الله ، والانفاق فى سبيل الله .(332)
((از دنياى شما، مردم ، سه چيز برايم دوست داشتنى گرديده است :
1- تلاوت تفكرانگيز كتاب پرشكوه خدا و تعمق در آيات آن ،
2- نگرش تفكرانگيز بر چهره پيامبر خدا و الهام راه و رسم زندگى آزادمنشانه و خداپسندانه از او،
3- و ديگر بشردوستى و مردم خواهى و انفاق در راه خدا.))
10- ترغيب به بلندنظرى
از آن حضرت آورده اند كه در مورد وصف ارزشمند و ستوده سخاوت و بلندنظرى فرمود:
قال لى رسول الله : و عليك بالسخاء، فان السخاء شجرة من شجر الجنة ، اغصانها متدلية الى الارض ، فمن اخذ منها غصنا قاده ذلك الغصن الى الجنة .(333)
((پدر گرانمايه ام پيامبر خدا، به من فرمود: بر تو باد به صفت ارزشمند سخاوت و بلندنظرى و بخشش در راه حق و عدالت ؛ چرا كه اين ويژگى انسان ساز، درختى از درختان بهشت است كه شاخه هاى آن در كران تا كران زمين سايه گسترده است و هر كس به شاخه اى از شاخه هاى آن چنگ زند، آن شاخه از درخت سخاوت او را به بهشت پرطراوت و زيبا راه خواهد نمود.))
11- هشدار از خصلت نكوهيده بخل و تنگ نظرى
در زيان و تباه آفرينى خصلت نكوهيده بخل و تنگ نظرى فرمود:
قال لى رسول الله : اياك و البخل ، فانه عاهة لا تكون فى كريم .اياك و البخل فانه شجرة فى النار، و اغصانها فى الدنيا، فمن تعلق بغصن من اغصانها ادخله النار.(334)
((از بخل و تنگ چشمى بپرهيز! چرا كه بخل آفت زيان بارى است كه در خور وجود انسان بزرگوار و بزرگمنش نيست .
آرى ، از اين خصلت نكوهيده سخت بپرهيز؛ چرا كه اين آفت زيان بار بسان درختى است كه ريشه در ژرفاى آتش دوزخ دارد و شاخه هاى آن به دنيا مى رسد و هر آن كس كه به شاخه اى از شاخه هاى آن در آويزد سرانجام او را وارد دوزخ خواهد ساخت .))
12- درس بهداشت و پاكيزگى
ريحانه ارجمند پيامبر همان گونه كه سمبل قداست و پاكيزگى درون و لاله زار عطرآگين سازمان وجود و اخلاق خويش بود، هماره به بهداشت و نظافت بيرون و طراوت و شادابى و آراستگى ظاهر نيز بها مى داد و همگان را به آن سخت سفارش مى كرد.در اين مورد آورده اند كه مى فرمود: پدرم ، پيامبر خدا، فرمود:
لا يلومن الا نفسه من بات و فى يده غمر.(335)
كسى كه شب را با دستانى چرب و آلوده و بدون رعايت بهداشت و نظافت ، به استراحت پردازد و آن گاه به آفت و بيمارى گرفتار آيد، نبايد جز خويشتن كسى را نكوهش كند.
13- نزديك ترين حالات زن به خدا
پيامبر گرامى در قالب پرسش هايى تفكرانگيز در مورد زن يا نيمى از پيكر جامعه و توجه دادن به مقام انسانى زن و حساسيت نقش او، از ياران پرسيد: زن چيست و جايگاه او كجاست ؟
آنان پاسخ دادند: زن انسانى است بسان ديگران ، اما يادآور حيا و وقار و عفاف و پاكى است .
پيامبر فرمود:
متى تكون ادنى من ربها؟
((چه زمانى زن بيش از هر زمان ديگر به پروردگارش نزديك تر است ؟))
قالت فاطمة (عليها السلام ): ادنى ما تكون من ربها ان تلزم قعر بيتها.(336)
فاطمه (عليها السلام ) در پاسخ آن حضرت گفت : ((آن لحظاتى كه يك بانوى آگاه و انديشمند و پرواپيشه در خانه خويش به تدبير او جامعه كوچك خانه و تربيت و آموزش فرزندان خويش مى پردازد، از هر زمان و انجام هر كار ديگرى به خدا نزديكتر است .))
پيامبر با شنيدن پاسخ دقيق و ظريف دخت فرزانه اش كه از ميان نقش هاى چندگانه يك زن ، به نقش مادرى و تدبير امور فرزندانش - كه مقدمه و مرحله اى از تدبير شايسته و انسانى امور و شئون يك جامعه مترقى و آزادمنش و پوياست - بيشتر بها مى داد، فرمود: ((راستى كه فاطمه پاره اى از سازمان وجود من است .))
فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): ان فاطمة بضعة من .(337)
14- حقوق و اخلاق در كانون خانه و خانواده
در مورد زنان شايسته كردار و چگونگى رفتار آنان در كانون خانه و خانواده و در رابطه با آيين همسردارى از آن حضرت آورده اند كه فرمود:
قال رسول الله : ويل لامراءة اغضبت زوجها و طوبى لامراءة رضى عنها زوجها.(338)
((نفرين بر آن زنى كه با پايمال ساختن حقوق و حرمت مرد خانه اش ، او را به خشم آورد؛ و خوشا به حال آن زنى كه با رفتارى خداپسندانه و انسانى ، به گونه اى زندگى كند كه همسرش از او خشنود باشد.))
15- در شيوه شايسته همسرى
او سمبل و نمونه يك همسر شايسته و يك همتاى بايسته و يك شريك زندگى برازنده و يك همراه و همراز آزاده و بزرگ در راه تقرب به خدا و طلب خشنودى او بود و در اين راه از هيچ مهر و ايثار دريغ نمى ورزيد.
ديگران را بر خود مقدم مى داشت و با سختى هاى زندگى دليرانه روبه رو مى گرديد تا گرد و غبار اندوه و رنج زندگى بر دل مصفاى همتاى زندگى اش ‍ اميرمؤمنان و فرزندان ارجمندش ننشيند.
در جواب اميرمؤمنان - كه پرسيد: فاطمه جان ! چرا نگفتى چيزى در خانه نيست تا فراهم آورم ؟ - گفت :
يا ابا الحسن انى لاءستحيى من الهى ان اكلف نفسك مالاتقدر عليه .(339)
((على جان ! من از پروردگارم حيا مى كنم كه چيزى را كه تو بر فراهم آوردن آن توان ندارى ، آن را از تو بخواهم و فراهم آوردن آن را از شما درخواست كنم .))
16- در خوشرويى و برخورد انسانى با همگان
آن بانوى فرزانه در خوشگويى و خوشرويى و برخورد انسانى و شايسته با انسان ها به ويژه محرومان و نيازمندان ، آموزگار عصرها و نمونه نسل ها بود.
در اين مورد ششمين امام نور از مام سرفرازش آورده است كه فرمود:
بشر فى وجه المؤمن يوجب لصاحبه الجنة و بشر فى وجه المعاند المعادى يقى صاحبه عذاب النار.(340)
((خوشرويى و ادب در برابر انسان با ايمان ، بهشت را براى انسان خوشرو فراهم مى آورد و برخورد شايسته و خوشرويى با كسى كه با انسانهاى بدخواه و ستيزه جو مبارزه مى كند، انسان را از عذاب آتش سوزان نگاه مى دارد.))
17- روابط عادلانه و انسانى با زيردستان
ريحانه پيامبر سمبل عدل و انصاف در همه زندگى پرافتخار خويش بود و با آشنا و بيگانه ، دوست و دشمن ، توانمند و ناتوان ، بر اساس عدل و داد رفتار مى كرد؛ درست همان گونه كه قرآن و پيامبر نشانگر آن بودند.
در اين مورد آورده اند كه روزى پيامبر گرامى به خانه دخت ارجمندش وارد شد و او را در حال كار و تلاش ديد، اما شاگرد و خدمتگزار خانه اش را در حال استراحت .
دليل آن را پرسيد، كه فاطمه پاسخ داد:
يا رسول الله على يوم و عليها يوم (341)
((اى پيامبر خدا! كارهاى منزل را به گونه اى عادلانه تقسيم كرده ام كه بر اساس آن ، يك روز كار خانه را من انجام مى دهم و روز ديگر را او.))
18- پيروى واقعى از پيامبر
((سلمان )) يكى از ياران ارجمند پيامبر، در اين مورد آورده است كه : ريحانه پيامبر را ديدم كه خود به كمك آسياى دستى براى تهيه نان ، دانه ها را آرد مى كند و اثر تلاش و كار بر دستانش بر جاى مانده است .
پس از نثار درود بر آن حضرت ، گفتم : دخت ارجمند پيامبر! در حالى كه خدمتگزار خانه ات در كنار شماست ، چرا خود را به زحمت مى افكنيد و چرا اين كارها را به او وا نمى گذاريد؟
او در پاسخ ، درس پيروى آگاهانه و خالصانه از پيامبر را به نمايش نهاد و فرمود:
اوصانى رسول الله ان تكون الخدمة لها يوما و لى يوما فكان امس يوم خدمتها واليوم خدمتى .(342)
((پيامبر گرامى به من سفارش كرد كه كارهاى خانه را با خدمتگزار خانه تقسيم كنم و بر اساس اين تقسيم كار، يك روز او كارهاى خانه را انجام دهد و روز ديگر من ؛ از اين رو ديروز نوبت او بود و امروز نوبت من است .))
19- نيك بختى واقعى
ريحانه پيامبر، اميرمؤمنان را تنها همتاى زندگى و پدر گرانقدر فرزندانش ‍ نمى نگريست ، بلكه او را امام راستين و پيشواى حقيقى پس از پيامبر مى نگريست و با همه وجود به او و راه و رسم عادلانه و بشردوستانه و آزادمنشانه او عشق مى ورزيد و دوستى او و پيروى واقعى از وى را مايه نيك بختى دنيا و آخرت مى شمرد.
در اين مورد فرمود:
ان السعيد كل السعيد حق السعيد من احب عليا فى حياته و بعد موته .(343)
((بى ترديد سعادتمند واقعى كسى است كه در زندگى اين سرا و سراى ديگر، دوستدار راستين اميرمؤمنان و پيرو راه و رسم عادلانه و انسانى او باشد.))
20- در رعايت حقوق همسايگان
او نه تنها آموزگار زنان دانش دوست و طالب علم و آگاهى و رشد و انديشه بود كه آموزگار مردان حق طلب و حق جو نيز بود.
يكى از دانشوران به محضرش شرفياب شد و تقاضا كرد تا پرتوى از آنچه از بارگاه خدا و پيامبرش به او هديه شده است براى مردم ارزانى دارد؛ بانوى بانوان اين روايت جالب و درس آموز را به يادگار نهاد:
بسم الله الرحمن الرحيم ، قال محمد (صلى الله عليه و آله ) من كان يؤ من بالله و اليوم الاخر فلا يؤ ذى جاره و من كان يؤ من بالله واليوم الاخر فليكرم ضيفه
ومن كان يؤ من بالله و اليوم الاخر فليقل خيرا او يسكت ، ان الله يحب الخير الحليم المتعفف و يبغض الفحش من البذاء، و البذاء من النار.(344)

((آن كسى كه ايمان به خدا و روز رستاخيز بياورد، همسايه اش را نمى آزارد.و آن كسى كه به خدا و روز رستاخيز ايمان بياورد ميهمان خويش ‍ را گرامى مى دارد.و آن كسى كه به خدا و روز رستاخيز ايمان بياورد، بايد يا سخن شايسته و سنجيده گويد و يا ساكت باشد و لب فرو بندد.
مردم ! خدا انسان خيرانديش و بردبار و خويشتن دار را دوست مى دارد و عنصر بدزبان و بدانديش و بى شرم را، كه اصرار درخواسته هاى نارواى خويش مى كند، دشمن مى دارد؛ چرا كه حيا از ايمان است و ايمان جايگاهش بهشت خداست ، اما بدى و نارواگويى از بى شرمى سرچشمه مى گيرد و انسان بى شرم در آتش خواهد بود.))
21- درس بشردوستى
ريحانه ارجمند پيامبر، در زندگى سراسر افتخار و الهام بخش خويش ‍ آموزگار مردم خواهى و مردم نوازى و سمبل واقعى بشردوستى است .<