((هنگامى كه در شور
و شوق بهشت مى شوم ، گلوى ريحانه ام را مى بوسم .))
6- پاره وجود پيامبر
از آن گرامى آورده اند كه بارها و به مناسبتهاى گوناگون در گراميداشت ريحانه
ارجمندش فرمود:
فاطمة بضعة منى ،
من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله
(173)
((فاطمه پاره اى از وجود من است ؛ از اين رو هر كس او را
بيازارد مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، خدا را آزرده است .))
فاطمة بضعة منى ،
فمن اءغضبها فقد اءغضبنى
(174)
((فاطمه پاره اى از وجود من است ؛ از اين رو هر كس او را به
خشم آورد، در حقيقت مرا به خشم آورده است .))
7- عزيزترين انسان ها
پيامبر گرامى ضمن تجليل از آن بانوى نمونه ، او را عزيزترين ها در نظر خويش
وصف كرد و فرمود:
فاطمة اءعز الناس
الى
((فاطمه عزيزترين انسان ها نزد من است .))
و فرمود:
فاطمة اعز البرية
على
(175)
((فاطمه عزيزترين آفريدگان نزد من است .))
8- محبوب دل او
و نيز ضمن نثار مهر و باران محبت خويش به ريحانه اش ، او را محبوب دل خويش
وصف فرمود:
يا حبيبة ابيها
كل مسكر حرام و كل مسكر خمر
((هان اى محبوب دل پدر! هر مست كننده اى حرام است و هر مست
كننده اى شراب محسوب مى شود.))
و نيايشگرانه به بارگاه خدا فرمود:
اللهم هذا ابنتى
و احب الخلق الى
(176)
((بار خدايا! اين دخترم فاطمه است و محبوب ترين ها در نزد من
.))
9- مايه حيات قلب پيامبر
پيامبر در شدت مهر و محبت به فاطمه (عليها السلام ) به گونه اى بود كه صداى
دلنواز دخترش را آرام بخش دل و مايه نشاط قلب و روح خويش مى يافت .
هنگامى كه آيه شريفه
لا تجعلوا دعاء
الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا(177)
((خطاب كردن پيامبر را در ميان خود، مانند خطاب كردن برخى از
خودتان به برخى ديگر، قرار مدهيد!))، فرود آمد و خداى جهان
آفرين هشدار داد كه پيامبرش را با عنوان و ادب مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت او
صدا زنند، نه با اسم تنها، دخت گرانمايه پيامبر نيز كه سمبل ادب و درايت و تبلور و
تجسم معرفت و خرد بود و پيشتاز در عمل به قرآن شريف ، ديگر پيامبر را
((پدر)) صدا نزد بلكه با عنوان رسالت
، ((يا رسول الله )) صدا مى زد كه
پيامبر فرمود: ((دخترم ! فاطمه جان ! شما چرا؟))
خودش فرمود: يك بار پدرم را سه مرتبه ((يا رسول الله
)) صدا زدم اما به من نگريست و تبسم كرد و چيزى نفرمود تا
بگويم : پدر! پدر جان !
و آن گاه رو به من كرد و فرمود: ((دخترم ! فاطمه جان ! اين
دستور در مورد تو و خاندان و دودمان پاكت نازل نشده است .تو از من هستى و من از
تو.شما مرا همواره ((پدر)) صدا بزن كه
اين گونه نداى تو قلب مرا زنده و شاداب مى سازد و خداى را خشنود.
يا فاطمة انها لم
تنزل فيك ولا فى اهلك ولا نسلك ...قولى لى يا ابه ، فانها احى للقلب وارضى للرب
(178)
10- او از من است و من از او
اين تعبيرى است كه بارها و به مناسبت هاى گوناگون در مورد فاطمه (عليها
السلام ) و نيز فرزندش حسين (عليه السلام) داشته است كه :
يا فاطمة انت منى
وانا منك
(179)
((فاطمه جان ! شما از من هستى و من از شما.))
و رو به آسمان نيايشگرانه مى فرمود:
اللهم انها منى و
انا منها(180)
((بار خدايا! فاطمه از من است و من از او.))
11- برترين بانوى بهشت
پيامبر گرامى كه به گواهى وحى جز حقيقت نمى گويد در شكوه و عظمت او فرمود:
افضل نساء اهل
الجنة خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد، و آسية بنت مزاحم ومريم بنت عمران
(181)
((برترين زنان بهشت پرطراوت و زيباى خدا، چهار نفر هستند؛
خديجه ، آسيه ، مريم و فاطمه .))
و فرمود:
ان الله اختار من
النساء اربع : مريم وآسية وخديجة وفاطمة
(182)
((خداوند از بانوان گيتى چهار تن را برگزيد: مريم ، آسيه ،
خديجه و فاطمه .))
و در واپسين ساعت هاى زندگى در اين جهان ، هنگامى كه اندوه و بى تابى فاطمه را
نگريست فرمود:
يا فاطمة الا
ترضين ان تكونى سيدة نساء اهل الجنة وسيدة نساء المؤمنين ؟!(183)
((آيا خشنود نخواهى شد كه سالار بانوان بهشت و سرور زنان با
ايمان باشى ؟!))
12- بانوى بانوان گيتى
و او را بانوى بانوان گيتى خواند و فرمود:
انك سيدة نساء
العالمين ! قالت : يا ابه فاءين مريم ؟ قال : تلك سيدة نساء عالمها وانت سيدة نساء
عالمك ، اما والله لقد زوجتك سيدا فى الدنيا والاخرة
(184)
((فاطمه جان ! آيا دوست ندارى سرور زنان گيتى باشى ؟
پرسيد: پدر جان ! مگر ((مريم )) سرور
زنان جهان نيست ؟
فرمود: او سرور زنان عصر خويش و تو سرور زنان عصرها و نسلها هستى .
گرامى دخترم ! به خداى سوگند تو را به همسرى بزرگ مردى در آوردم كه سالار اين جهان
و آن جهان است .))
و نيز در گراميداشت ريحانه اش به اميرمؤمنان فرمود:
يا على ، هذه
سيدة نساء اهل الجنة من الاولين والاخرين ، هذه والله مريم الكبرى
(185)
((على جان ! به خداى سوگند كه اين بانوى تمامى بانوان بهشت
است و به خداى سوگند او از مريم ، بزرگتر و پرشكوه تر است .))
13- بهترين زنان
از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:
خير رجالكم على
بن ابى طالب وخير نسائكم فاطمة بنت محمد(186)
((بهترين مردان شما ((على
)) فرزند رشيد ابوطالب است و برترين زنانتان فاطمه دخت
گرانمايه پيامبر است .))
14- سالار زنان باايمان
در اين مورد آورده اند كه پيامبر گرامى در مناسبت هاى مختلف فرمود:
يا بنية اما
ترضين ان تكونى سيدة نساء المؤمنين ؟(187)
((گرامى دخترم ! فاطمه جان ! آيا دوست ندارى سالار زنان با
ايمان باشى ؟))
15- برگزيده خدا
و نيز پيشواى بزرگ توحيد او را يكى از برگزيدگان خدا خواند و فرمود:
ان الله اختار من
اهل الارض رجلين : احدهما ابوك والاخر زوجك .(188)
((فاطمه جان ! خدا از زمين و زمان دو مرد برگزيد: يكى پدرت و
ديگر همسرت ))
و نيز در بزرگداشت او افزود:
ان الله اطلع على
اهل الارض فاختار منه الاك فبعثه نبيا، ثم الطلع الثانية فاختار بعلك فاءوحى الى
فانكحته و اتخذته وصيا(189)
((خداى فرزانه به همه زمين و زمان نگريست و از همه عصرها و
نسل ها پدرت را برگزيد؛ از اين رو او را به رسالت برانگيخت ؛ و آن گاه بار ديگر
نگريست و همسرت را برگزيد؛ سپس به من وحى كرد كه تو را به ازدواج او درآورم و او را
جانشين خود سازم .))
16- بانوى بى نظير
پيامبر گرامى در شكوه وصف ناپذير او فرمود:
لو لم يخلق الله
عليا لما كان لفاطمة كفو الى يوم القيامة
(190)
((اگر خداى توانا على را نيافريده بود، براى فاطمه هموزن و
همتايى تا روز رستاخيز نبود.))
و نيز امام صادق آورده است كه فرمود:
لو لا ان الله
خلق اميرالمؤمنين لفاطمة ما كان لها كفو على الارض
(191)
((اگر خدا على را براى فاطمه نيافريده بود، هرگز در گستره
زمين همتا و همپروازى براى او پيدا نمى شد.))
و نيز فرمود:
انى زوجتك اقدم
امتى سلما واكثرهم علما واعظمهم حلما(192)
((فاطمه جان ! من تو را به همسرى شهسوارى درآوردم كه
پيشتازترين امت به اسلام و پردانش ترين همه در زندگى و بردبارترين همگان در دنياست
.))
و نيز فرمود:
زوجتك اقدمهم
سلما واحسنهم خلقا(193)
((گرامى دخترم ! تو را به ازدواج پيشگام ترين انسانها در
اسلام و خوش رفتارترين آنان در خلق و خو و سبك و سيره درآوردم .))
17- معيار سنجش حق و باطل
دسته ديگر از روايات ، رواياتى است كه آن گرانمايه عصرها و نسل ها را معيار
حق و باطل و ميزان سنجش درست و نادرست عنوان مى دهد.او را ميزان خشنودى و ناخشنودى
خدا مى خواند و بدين وسيله او را از كسانى قرار مى دهد كه در هاله اى از قداست و
عصمت و مصونيت است و در ساحت مقدسش خطا و اشتباه نيز راه ندارد؛ چرا كه خشنودى و
ناخشنودى خدا همواره بر اساس حق و واقعيت به دست مى آيد.خدا هرگز از كارهاى ناروا و
باطل خشنود نمى گردد، گرچه ديگرى خشنود گردد و از كار خوب و شايسته نيز ناخشنود نمى
شود، گرچه ديگرى از آن ناخشنود شود.لازمه اين دو نكته ، مصونيت فاطمه (عليها السلام
) از خطا و اشتباه است و معيار بودن آن بانوى بانوان .
اين روايات شگفت انگيز را انبوهى از دانشمندان اهل سنت طى چهارده قرن در كتابهاى
خويش آورده اند.
پيامبر گرامى فرمود:
يا فاطمة ان الله
يغضب لغضبك و يرضى لرضاك .
((فاطمه جان ! خداوند از ناخشنودى تو از فرد و جامعه و نظام
و عملى ناخشنود مى گردد و از خشنودى و رضايت تو خشنود.))
و نيز فرمود:
فاطمة بضعة منى
من اغضبها فقد اغضبنى
(194)
((فاطمه پاره تن من است .هر كس او را به خشم آورد، مرا
خشمگين ساخته است .))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى
يؤ ذينى ما اءذاها(195)
((فاطمه پاره تن من است .هر آنچه او را اذيت و آزار رساند،
مرا اذيت و آزار رسانده است .))
و فرمود:
فاطمة بضعة منى
يقبضنى ما يقبضها ويبسطنى ما يبسطها(196)
((فاطمه پاره تن من است .هر چه او را دلگير سازد، مرا دلگير
ساخته و آنچه او را شادمان سازد، مرا شادمان ساخته است .))
روشن است كه اين مقام والا با انسانى كه هر لحظه تحت تاءثير عواطف ، احساسات ،
تمايلات ، كشش ها، جاذبه ها، دافعه ها و ديگر آفت هاست ، نشايد و اين تنها با مقام
عصمت و ولايت راستين و آسمانى سازگار است ؛ درست بسان ولايت پيامبر و امامان نور و
نه ديگران .
ذكر اين نكته لازم است كه اين روايات را علامه امينى از ده ها نفر از دانشمندان اهل
سنت كه همگى در كتابهاى خويش آورده اند، نقل مى كند.
18- قداست و پاكى او
دسته اى از روايات و سخنان پيامبر در مورد بانوى بانوان بيانگر طهارت و پاكى
و پاكيزگى اوست .
در آيينه محمد، ريحانه پيامبر، هم داراى طهارت جسم است و هم طهارت روح و جان و روان
؛ و از هر عيب و نقص و اشتباه و خطا و افراط و تفريط و خشنودى و خشم نابجا به دور و
پاك و پاكيزه است .
درست بسان خود پيامبر كه در آيينه وحى چنين است .به همين جهت پيامبر به دستور خدا
عذر همه را از مسجد خواست و دستور داد كه همگان طبق شرايط خاصى وارد مسجد گردند، جز
خاندان پاك و پاكيزه على (عليه السلام)؛ و درب همه خانه ها را از جانب مسجد مسدود
ساخت ، مگر خانه فاطمه را.
او در اين مورد فرمود:
ان موسى ساءل ربه
ان يطهر مسجده لهارون و ذريته وانى سئلت الله ان يطهر لك ولذريتك من بعدك
((موسى از پروردگارش خواست تا عبادتگاه او را براى برادرش
((هارون )) و نسل پاك او، پاك و
پاكيزه سازد؛ و من نيز اين خواسته را براى برادرم ، على ، و دخت ارجمندم فاطمه ، و
نسل پاك و سرافراز او كه جانشينان من هستند، خواستم و پذيرفته شد.))
19- پايه و ركن استوار
پيامبر در برخى از سخنان خويش ، دخت گرانمايه اش را ركنى از اركان ايمان و
هدايت خواند؛ درست بسان خودش و هموزن وجود گرانمايه اميرمؤ منان .
((جابر بن عبدالله )) از آن گرامى
آورده است كه پيامبر سه روز پيش از رحلت خويش خطاب به اميرمؤمنان فرمود:
سلام عليك يا ابا
الريحانتين ! اوصيك بريحانتى من الدنيا فعن قليل ينهد ركناك والله خليفتى عليك
(197)
((سلام بر تو باد اى پدر دو گل بوستانم ! سفارش دو ريحانه
خويش ، حسن و حسين را به تو مى نمايم .به زودى دو ركن و دو پايه استوار زندگى شان
فرو مى ريزد.اما پس از من ، خدا جانشين من در مورد شماست .))
20- قلب سرشار از ايمان
دسته هيجدهم از روايات بيانگر ايمان و اخلاص و يقين وصف ناپذير آن بانوى
عصرها و نسلهاست .
پيامبر گرامى در اين مورد از جمله فرمود:
ان ابنتى فاطمة
ملاء الله قلبها ايمانا ويقينا(198)
((دخت ارجدارم فاطمه ، كسى است كه خداوند قلب او را از گوهر
گرانبهاى ايمان و يقين ، آن گونه كه مى بايد، لبريز ساخته است .))
21- تجسم شاسيتگى و نيكويى
او در نظر گاه پيامبر، در انديشه و نيت ، رفتار و عملكرد و سبك و سيره ، به
راستى تجسم نيكى و شايستگى بود.
آن حضرت در وصف ريحانه اش فرمود:
لو كان الحسن
شخصا لكان فاطمة ، بل هى اعظم ، ان فاطمة ابنتى خير اهل الارض عنصرا و شرفا وكرما(199)
((اگر شايستگى و نيكويى بر آن بود تا در سيما و چهره انسانى
پرشكوه پديدار گردد، بى گمان در سيماى شكوهبار فاطمه پديدار مى گشت و تجسم مى يافت
؛ چرا كه دخت ارجمندم فاطمه ، در ريشه و تبار، بزرگى و بزرگ منشى ، كرامت و
بخشايندگى و انديشه و عملكرد، در خانه و جامعه بهترين و برترين انسان روى زمين است
.))
22- وسيله راهيابى و شاهراه هدايت
آن حضرت در نظرگاه پيامبر و آيينه او، وسيله هدايت و راهيابى به سوى حق و
عدالت و پديدآورنده زيبايى ها و قداست ها و زيبندگى هاست ؛ درست بسان اميرمؤمنان و
فرزندان معصوم خويش حسن و حسين .
پيامبر در اين مورد فرمود؛ حقيقت اين است كه خداى فرزانه ، على و فاطمه و دو فرزندش
را از حجت هاى خود بر آفريدگانش قرار داد.آنان درياى مواج و بى كرانه دانش هستند؛
از اين رو هر كس به وسيله آنان راه يابد، به راه راست و خداپسندانه راه يافته است .
ان الله جعل عليا
و زوجته وابناءه حجج الله على خلقه ...من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقيم
(200)
23- بهترين آفريده آفريدگار
او در چشم انداز و آيينه شفاف پيامبر، بهترين آفريده آفريدگار فرزانه هستى
است .
آن حضرت ضمن بيانى طولانى در اين مورد فرمود: بر ساق عرش خدا نوشته شده است كه :
لا اله الا الله
، محمد رسول الله ، على وفاطمة والحسن والحسين خير خلق الله
(201)
((خدايى جز خداى يكتا و بى همتا نيست ، محمد پيام آور بزرگ
خدا و برگزيده اوست ، و على ، فاطمه و حسن و حسين - كه درود خدا بر همگى آنان باد -
بهترين و برترين آفريده آفريدگارند.))
24- شفاعتگر روز رستاخيز
او در آيينه محمد، شفاعتگر بزرگ بارگاه خداست و آفريدگارش شفاعت او را در
مورد دوستداران و رهروان راه و رسم و سيره اش مى پذيرد و گناهكارانى بسيار به بركت
وجود آن حضرت نجات مى يابند.
پيامبر در اين مورد فرمود: هان اى جابر! به خداى سوگند كه در روز رستاخيز، فاطمه
بسان پرنده اى كه دانه هاى خوب را از بد جدا سازد، شيعيان و دوستداران راستين خود
را برگرفته و از گرفتارى هاى روز قيامت نجات مى بخشد.
هنگامى كه آنان را به بهشت مى رساند، ندا مى رسد كه : هان او دوستان من ! چرا نگران
هستيد، با اين كه من در ميان شما فاطمه دخت ارجمند حبيب خود را به شفاعت پذيرفته ام
فيقول الله : يا
احبائى ما التفاتكم و قد شفعت فيكم فاطمة بنت حبيبى ؟(202)
و نيز فرمود:
يا فاطمة ابشرى
فلك عند الله مقام محمود، تشفعين فيه لمحبيك وشيعتك فتشفعين .(203)
هان اى فاطمه ! نويدت باد كه تو در بارگاه خدا مقام پرفرازى دارى و در آن مقام و
موقعيت رفيع ، براى دوستداران خويش شفاعت مى كنى .
25- تو بسان من هستى
او در انديشه و رفتار، نسخه اى از پدر و آيينه اى از آن وجود گرانمايه بود.
در اين مورد آورده اند كه پيامبر سر مبارك او را بوسه باران مى ساخت و مى فرمود:
فاطمه جان ! پدرت به قربانت ! راستى كه تو همان گونه اى كه من هستم ، و تو در خلق و
خو و رفتار و كردار بسان من مى باشى .ان
النبى قبل راءس فاطمة و قال : فداك ابوك ...(204)
و نيز مى فرمود: پدرت به قربانت ؛ همان گونه كه هستى باش كه بس زيبنده اى .
فداك ابوك ، كما
كنت فكونى .
26- پدرت به قربانت !
مهر و محبت پيامبر به ريحانه اش شگفت انگيز بود؛ همان گونه كه عشق و شور
فاطمه به پيامبر و راه و رسم آن حضرت .براى نمونه :
((بامداد شب عروسى فاطمه ، خود پيامبر با ظرفى مملو از شير
به خانه دخت ارجمندش شتافت .شير را كه آماده براى خوردن بود، به دست او داد و خود
ايستاد و تماشا كرد و فرمود: بنوش ! پدرت به قربانت !))
دخل رسول الله
على فاطمة صبيحة عرسها بقدح فيه لبن فقال : اشربى فداك ابوك
(205)
و نيز هنگامى كه فاطمه (عليها السلام ) پرده خانه اش را به همراه دستبندهاى دو نور
ديده اش حسن و حسين ، همه را نزد پيامبر فرستاد تا در راه خدا انفاق كند، آن حضرت
فرمود:
فداها ابوها!
((پدرش به قربانش ! آنچه من مى پسندم انجام داد.))
و اميرمؤمنان نيز در تجليل از شكوه معنوى او فرمود: ((پدر و
مادرم به قربانت !
بابى انت و امى
يا فاطمة !
27- امانت گرانبهاى خدا و پيامبر
در نظر گاه پيامبر، ريحانه ارجمندش امانت گرانبهاى خدا و پيامبر است ؛ درست
بسان قرآن كه امانت ديگر مى باشد؛ و روشن است كه با امانتى اين گونه گرانقدر بايد
چگونه رفتار كرد و چگونه حرمت و حقوق آن را پاس داشت .
آن حضرت در اين مورد فرمود:
يا ابا الحسن ،
وديعة الله ووديعة رسوله محمد عندك فاحفظ الله واحفظنى فيها...(206)
((هان اى ابالحسن ! اين ريحانه ام امانت گرانبهاى خدا و
پيامبر او، محمد است كه در كنار تو مى گذارم ؛ پس حرمت خدا و پيامبرش را در مورد
اين امانت پرشكوه - آن گونه كه شايسته است - پاس دار!))
28- رمز خلقت
دسته ديگر رواياتى است كه دخت گرانمايه پيامبر را از علل و اسباب آفرينش مى
نگرد؛ همان گونه كه پدر و شوى گرانمايه و دو نور ديده اش ، حسن و حسين ، را.
پيامبر در اين مورد فرمود:
آن گاه كه خدا آدم را آفريد و از روح خود به او دميد، آدم به سمت راست عرش نگريست و
در آنجا پنج شبح غرق در نور ديد كه در حال ركوع و سجود و عبادند؛ گفت :
هل خلقت احدا من
طين قبلى ؟
((بار خدايا! آيا پيش از من كسى را از خاك آفريده اى ؟))
خطاب آمد كه : لا
يا آدم !
((نه نيافريده ام )) پرسيد:
فمن هؤ لاء
الخمسة الاشباح الذين اراهم فى هيئتى وصورتى ؟
((پس اينان كه با من همشكل و همانندند كيانند؟))
پاسخ آمد: هؤ لاء
خمسة من ولدك ، لولاهم ما خلقتك
((اين پنج تن از نسل تو هستند.اگر به خاطر آنان نبود، تو را
نمى آفريدم .))
((اگر به خاطر اينان نبود، نه بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و
آسمان و زمين را مى آفريدم ، و نه جنيان و آدميان را.اين پنج فروغ تابناك كسانى
هستند كه برايشان پنج نام مقدس از نام هاى خويش برگرفتم و برگزيدم .
از اين رو، من محمود هستم و اين بنده برگزيده ام محمد،
و من عالى هستم و اين بنده گرانقدرم على ،
و من فاطر و پديد آورنده هستى مى باشم و اين بانوى گرانمايه فاطمه ،
و من احسان و نعمت دهنده هستم و اين بنده شايسته ام حسن ،
و من محسن و نيكوكردار هستم و اين انسان بزرگ حسين .
و من به شكوه و اقتدار خويش سوگند ياد كردم كه هر كس در روز رستاخيز با ذره اى از
كينه و دشمنى و بدانديشى نسبت به آنان به صحراى محشر وارد گردد، او را به آتش شعله
ور دوزخ در آورم .
هان اى آدم ! اينان برگزيدگان بارگاه من هستند.به وسيله آنان گرفتاران را نجات مى
بخشم و به حرمت آنان تبهكاران را نابود مى سازم ؛ از اين رو اگر خواسته اى به
بارگاه من داشتى ، به آنان توسل جوى و به وسيله آنان مرا بخوان )).
لولاهم ما خلقت
الجنة والنار ولاالعرش ...هؤ لاء خمسة شققت لهم خسمة اسماء من اسمائى ؛ فانا
المحمود وهذا ((محمد))، و انا العالى
و هذا ((على ))، و انا الفاطر وهذا
((فاطمة ))، وانا الاحسان وهذا
((الحسن ))، وانا المحسن وهذا
((الحسين ))، آليت بعزتى ان لا
ياءتينى احد مثقال ذرة من خردل من بغض احدهم الا ادخله نارى .يا آدم ، هؤ لاء صفوتى
، بهم انجيهم و بهم اهلكهم فاذا كان لك الى حاجة فبهؤ لاء توسل
(207)
29- پرتوى از هدف آفرينش
او در پيشگاه خدا و پيامبرش ، موقعيت والا و مقام پرفرازى داشت ؛ به گونه اى
كه از آن وجود گرانمايه به پرتوى از آفرينش تعبير شده است .
خدا به پيامبرش در وصف او فرمود:
يا احمد، لولاك
لما خلقت الافلاك ، ولولا على لما خلقتك ، ولولا فاطمة لما خلقتكما.(208)
((هان اى احمد! اگر به خاطر مقام پرفراز معنوى تو نبود، كران
تا كران هستى را پديد نمى آوردم ؛ و اگر به خاطر على نبود، وجود گرانمايه تو را نمى
آفريدم ؛ و اگر به خاطر شكوه و عظمت فاطمه نبود؛ شما دو انسان والا را نمى آفريدم .))
30- آفرينش نورى ريحانه پيامبر
آفرينش فاطمه در نگرش محمد درست بسان آفرينش خود پيامبر و اميرمؤمنان است و
او از همان نورى آفريده شده است كه آنان ؛ از نورى كه پرتوى از نور عظمت خداست ؛ از
نورى كه از يك سوم آن پيامبر، از يك سوم آن اميرمؤمنان و از يك سوم آن دخت ارجمندش
آفريده شده اند.
((عمار)) آورده است كه : روزى شاهد و
ناظر بودم كه اميرمؤمنان وارد خانه شد.هنگامى كه فاطمه او را ديد، گفت :
ادن لا حدثك بما
كان وبما هو كائن وبما لم يكن الى يوم القيامة حين تقوم الساعة
(209)
((على جان ! نزديكتر بيا تا از گذشته و آينده و آنچه هرگز رخ
نخواهد داد، تا روز رستاخيز با تو سخن بگويم .))
اميرمؤمنان بى آن كه چيزى بگويد به عقب بازگشت و به محضر پيامبر وارد شد اما پيش از
آن كه اميرمؤمنان سخن بگويد، پيامبر فرمود:
يا على ، تحدثنى
ام اءحدثك ؟
((داستانت را مى گويى يا بگويم ؟))
على (عليه السلام) فرمود:
الحديث منك احسن
يا رسول الله !
((شنيدن سخن از شما نيكوتر و دلنشين تر است اى پيامبر خدا!))
آن گاه فرمود: گويى تو به فاطمه وارد شدى و او اين گونه گفت و تو از همان جا نزد من
آمدى تا بپرسى ، درست است ؟
گفت : آرى ، اى پيامبر خدا! همين گونه است .اينك پرسش اين است كه آيا نور فاطمه از
نور ماست ؟
فقال على : نور
فاطمه من نورنا؟
پيامبر فرمود:
اولا تعلم ؟
((آيا نمى دانى كه چنين است ؟))
اينجا بود كه على (عليه السلام) سپاس خداى را دگرباره بجا آورد.
((عمار)) مى افزايد: همراه امير
والايى ها به خانه آمديم و فاطمه ضمن بياناتى فرمود: بگويم كجا رفتيد و پدرم چه گفت
؟
و آن گاه همه را باز گفت و از آفرينش نور وجود خويش سخن گفت .
31- همشاءن و همتا با پيشوايان معصوم
در آيينه محمد، بانوى بانوان در مقام والاى ولايت راستين همتا و همشاءن و
شريك امير والايى هاست و صلح و مهر و يا كينه و جنگ و دشمنى با او بسان صلح و جنگ
با امامان نور است .
پيامبر به مناسبت هاى گوناگون خطاب به فاطمه و شوى گرانقدر و دو نور ديده اش فرمود:
انا حرب لمن
حاربكم و سلم لمن سالمكم
(210)
((من با هر كس كه با شما از در جنگ در آيد، در جنگ هستم و با
هر كه از در مهر و صلح وارد شود، در صلح و آشتى خواهم بود.))
و نيز بارها خطاب به مردم روشنگرى كرد كه :
انا سلم لمن
سالمهم و حرب لمن حاربهم
(211)
((من با كسانى كه با اين خاندان از در صلح و صفا و مهر و
محبت وارد گردند، در صلح و صفايم و با كسانى كه از در جنگ و كينه توزى وارد شوند و
حقوق و حرمت آنان را پاس ندارند، در ستيز خواهم بود.))
32- مشعل فروزان
در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله ) فاطمه بسان خود او چراغ روشنگر هدايت
و مشعل فراراه و رشته استوار نجات و وسيله تقرب به خداست .<