1- آن حضرت به هنگام هجرت از
شهر مكه و كهن ترين معبد توحيد، اندوهى سنگين گستره قلبش را گرفت كه
پيك وحى فرا رسيد و آن آيه را بر قلب مصفاى او از جانب خدا فرود آورد
كه :
ان
الذى فرض عليك القرآن لرادك الى معاد(146)
((بى ترديد آن خدايى كه قرآن را بر تو فرو
فرستاد و رساندن پيام آن و عمل به آن را واجب ساخت ، تو را به جايگاه و
زادگاهت باز خواهد گردانيد.))
2- پيامبر در مورد سرنوشت قرآن شريف و دست هاى خيانت و تحريف نگران بود
كه فرشته وحى اين آيه را از جانب خدا بر او خواند:
انا
نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون
(147)
((به راستى كه ما قرآن را فرو فرستاديم و بى
ترديد ما نگهدار و نگهبان آن هستيم .))
3- پيامبر در مورد سرنوشت دين و آيينش و فرجام آن مى انديشيد كه فرشته
وحى فرود آمد و اين آيه آرامش بخش را به ارمغان آورد:
هو
الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره
المشركون
(148)
((او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق
فرستاد تا آن را بر همه آيين ها پيروزى و غلبه بخشد؛ هر چند شرك گرايان
را ناخوش آيد.))
4- پيامبر در مورد ايمان آوردگان و توحيدگرايان راستين پس از خويش
نگران بود كه اين نويد به آن حضرت نازل شد:
يثبت
الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة
(149)
((خداوند ايمان آوردگان را به خاطر گفتار و
عقيده پايدارشان ، هم در اين جهان و هم جهان ديگر استوار مى دارد.))
5- پيامبر بر روند جامعه و آينده امت خويش نگران بود كه فرشته وحى با
اين پيام به محضرش شرفياب شد كه :
وما
كان الله ليعذبهم وانت فيهم وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون
(150)
((اى پيامبر! تا تو در ميان آنان هستى ، خداوند
آنان را كيفر نخواهد كرد و نيز تا هنگامى كه استغفار و طلب آمرزش
نمايند عذابشان نمى كند.))
6- و نيز آن پيشواى دورانديش از پيدايش فتنه ها پس از خود در مورد
اميرمؤمنان از سورى فتنه انگيزان ، نگران بود كه فرشته وحى فرود آمد و
اين آيه را آورد:
فاما
نذهبن بك فانا منهم منتقمون ...(151)
((پس اگر ما تو را از ميان آنان ببريم ، بى
ترديد از آنان انتقام خواهيم گرفت ؛ يا اگر آنچه را به آنان وعده داده
ايم ، به تو نشان دهيم ، بى گمان ما بر آنان قدرت دارم .))
7- و نيز آن گرانمايه جهان هستى از روز رستاخيز و حسابرسى خدا در
انديشه بود كه اين آيه شريفه فرود آمد:
يوم
لا يخزى الله النبى و الذين آمنوا معه ...(152)
((در آن روز خدا پيامبر خود و كسانى را كه با او
ايمان آورده اند، رسوا نمى سازد.))
8- و نيز در مورد شفاعت و عنايت خدا در روز رستاخيز مى انديشيد كه اين
آيه باعث آرامش خاطر او گرديد:
و
لسوف يعطيك ربك فترضى
(153)
((و به زودى پروردگارت آنقدر به تو عطا نمايد كه
خشنود گردى .))
9- و از فرجام تاريخ بشر و آينده جهان نگران بود كه اين نويد جان بخش
از سوى خدا به او وحى شد:
وعد
الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف
الذين من قبلهم ...(154)
((خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى
شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه به يقين ، آنان را در اين
سرزمين ، جانشين خود قرار مى دهد؛ همان گونه كه كسانى را كه پيش از
آنان بودند، جانشين خود قرار داد.))
10- و در هجرت به سوى مدينه و ورود به آن شهر، همواره در انديشه على و
فاطمه بود كه پيك امين وحى فرود آمد و اين آيات جان بخش را در مورد آن
دو در گران مايه عالم وجود بر آن حضرت فرود آورد و از سلامت و موفقيت و
پيروزى و شكوه و عظمت آنان در بارگاه خدا، پيامبر را مطمئن ساخت :
الذين يذكرون الله قياما وقعودا وعلى جنوبهم ويتفكرون فى خلق السموات
والارض ...فاستجاب لهم ربهم ...(155)
10- چشمه خورشيد
او چشمه خورشيد،
گوهر ناب حقيقت ،
سرچشمه رحمت ،
خوان گسترده دانش و حكمت ،
گنجينه خدا و پرتوى از نور او،
مركز دايره امامت ،
دخت گرانمايه نور،
پرورده فرودگاه وحى ،
اختر فروزان فلك رسالت ،
شهاب نورافشان آسمان نبوت ،
آرام جان و مايه شادمانى و سرور دل پيامبر،
والاترين زن جهان آفرينش ،
مام پدر،
و از نزديك ترين نزديكان آن حضرت بود كه قرآن در چند مورد او را به
عنوان سمبل ((ذى القربى ))
به تابلو برده است .
مفسران و محدثان در شاءن نزول و تفسير بيست و ششمين آيه از سوره مباركه
((اسراء)) چنين آورده
اند:
هنگامى كه فرشته وحى اين آيه شريفه را بر قلب مصفاى پيامبر فرود آورد
كه :
و آت
ذاالقربى حقه والمسكين وابن السبيل ولا تبذر تبذيرا(156)
((و حق خويشاوند را به او بده و بينوا و در راه
مانده را دستگيرى كن و ولخرجى و اسراف مكن !))،
آن حضرت دخت گرانمايه اش فاطمه را فراخواند و فدك را - كه منطقه اى
آباد و سرسبز و خرم ، در فاصله نزديكى از مدينه قرار داشت و در هفتمين
سال هجرت بدون جنگ و عمليات نظامى به پيامبر گرامى هديه شده و خدا آن
را به عنوان غنيمت به پيامبر بخشيده بود - به بانوى بانوان هديه كرد.و
بدين سان يك بار ديگر لطف خدا و پيامبرش بر آن بانوى نمونه ، آشكار
گرديد و روشن شد كه
ذاالقربى در نگرش قرآنى ، فاطمه است و شوى گرانقدر و دو نور
ديده اش ؛ و مهر و محبت آنان است كه پاداش پرشكوه رسالت مى باشد.
مفسران و محدثان در اين مورد روايات بسيارى آورده اند؛ براى نمونه ؛
1- يكى از ياران پيامبر به نام ((ابو سعيد خدرى
)) آورده است كه : هنگامى كه آيه شريفه
و آت
ذاالقربى حقه فرود آمد، پيامبر دخت ارجمندش فاطمه را فراخواند
و فرمود؛ از اين پس فدك از آن شماست .(157)
2- عطيه از ديگر ياران پيامبر است كه در اين مورد مى گويد: هنگامى كه
اين آيه شريفه فرود آمد كه :
و آت
ذاالقربى حقه ، پيامبر دخت گرانقدرش فاطمه را فراخواند و فدك
را به او واگذار كرد.(158)
3- ششمين امام نور در اين مورد فرمود: هنگامى كه آيه
و آت
ذاالقربى حقه فرود آمد، پيامبر گرامى به فرشته وحى فرمود: من
مسكين و بينوا را مى شناسم و حقوق آنان را مى پردازم اما
ذاالقربى چه كسانى هستند؟
فرشته وحى گفت : نزديكان شما!
آن گاه پيامبر دخت ارجمندش ، فاطمه ، و در ريحانه بوستانش ، حسن و حسين
، را دعوت كرد و فرمود: خدا به من دستور داده است كه حقوق شما را
بپردازم ، به همين دليل ، فدك را به شما وا مى گذارم .(159)
4- يكى از زنان پرواپيشه و خردمند عصر پيامبر ((ام
ايمن )) است .او در جريان واگذارى فدك حضور داشت
و به همين جهت هنگامى كه نظام استبدادى و انحصارى سقيفه ، فدك را
ظالمانه و به ناروا مصادره كرد، در مسجد پيامبر حضور يافت و به رهبر آن
نظام گفت : آيا سخن پيامبر در مورد مرا شنيده اى كه فرمود:
((ام ايمن از زنان بهشت است ))؟
ابوبكر گفت : آرى !
آن گاه آن بانو گفت :
خداى را!خداى را، من گواهى مى دهم كه خدا به پيامبرش وحى فرمود كه
و آت ذاالقربى حقه و پيامبر نيز فاطمه را فراخواند و فدك را به
او بخشيد.(160)
11- اختر فروزان قرآن
او چشمه سار دانش و بينش ،
گوهر گرانبهاى ايمان ،
مرواريد عفاف و نجابت ،
سمبل اخلاص و ايثار،
هنر عملكرد شايسته و بايسته ،
تجليگاه ارزش هاى والاى انسانى ،
و اختر فروزان قرآن است .
((على بن جعفر)) در وصف
آن بانوى نمونه آورده است كه : به هنگام تلاوت قرآن به اين آيه شريفه
رسيدم كه مى فرمايد:
الله
نور السموات والارض مثل نوره كمشكوة ...(161)
((خدا نور آسمانها و زمين است .وصف نور او بسان
چراغدانى است كه در آن چراغى است و آن چراغ در شيشه اى است ، آن شيشه
گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته و مبارك زيتونى كه نه شرقى است
و نه غربى ، افروخته مى شود.
نزديك است كه روغن آن ، هر چند آتش بدان نرسيده باشد، نور دهد و روشنى
بر روى روشنى است .))
پس از تلاوت آيه و تعمق بسيار در آن ، برخاستم و به محضر هفتمين امام
نور رفتم و از آن حضرت از تفسير آيه پرسيدم كه فرمود: منظور از واژه
مشكوة ، دخت ارجمند پيامبر، فاطمه است و
مصباح ، دو نور ديده اش حسن و حسين .
آن گاه از دو واژه
كوكب
درى پرسيدم كه فرمود:
فاطمه در ميان زنان گيتى بسان اخترى نورافشان و فروزان است .
سپس از
يكاد
زيتها پرسيدم كه فرمود: او در دانش و بينش چنان است كه چيزى
نمانده است كه همه علم و دانش از او سرچشمه بگيرد.(162)
12- راز آفرينش
او قامت برافراشته ايمان ،
سمبل زيباى معنويت ،
نمونه جاودانه توحيدگرايى و يكتاپرستى ،
آيينه تمام نماى حقيقت ،
راز و رمز خلقت ،
و سبب آفرينش است .
مفسران و محدثان به هنگام تفسير اين آيه شريفه - كه مى فرمايد:
فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم
(163)
((سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و
خدا بر او ببخشود؛ آرى ، اوست كه توبه پذير و مهربان است .))
- آورده اند كه : اميرمؤ منان به هنگام تلاوت اين آيه ، از دريافت
دارنده وحى پرسيد: اى پيامبر خدا!منظور از واژه
كلمات در اين آيه مباركه چيست ؟
پيامبر فرمود: هنگامى كه خدا آدم را در سرزمين ((هند))
و ((حوا)) را در
((جده )) فرود آورد، غم و
اندوه شديدى بر آنان سايه افكند و قلبشان سخت فشرد و قطرات گرم اشك از
جام ديدگانشان باريدن آغاز كرد و مدت ها گريستند، تا خداوند فرشته وحى
را به سوى آدم فرو فرستاد و او به آدم گفت :
هان اى مردم ! خدا مى فرمايد: آيا تو را در پرتو قدرت خويش نيافريدم ؟
آيا از روح خود بر تو ندميدم ؟
آيا به فرشتگان فرمان سجده در برابر تو را ندادم ؟
و آيا ((حوا)) را به
ازدواج تو در نياوردم ؟
آدم گفت : چرا! چرا!
خطاب آمد: پس گريه چرا؟
گفت : چرا گريه نكنم كه از جوار رحمت آفريدگارم رانده شده ام !
خطاب آمد: اينك اين كلمات را فراگير و بدان كه بوسيله آنها توبه ات
پذيرفته مى شود.
آدم پرسيد: كدام كلمات ؟
پيام آمد: بگو:
اللهم انى اسئلك بحق محمد و آل محمد، سبحانك لا اله الا انت ، عملت
سوءا وظلمت نفسى ، فاءغفرلى ...هؤ لاء الكلمات التى تلقى آدم .(164)
بار خدايا! تو را به حرمت و شكوه محمد و خاندانش ، على و فاطمه و دو
ريحانه اش حسن و حسين ، اى آن كه پاك و منزهى و خدايى جز تو نيست ،
اينك مرا ببخش ، من بدى كردم و بر خويشتن ستم روا داشتم ، پس بر من
ببخشاى كه تو بسيار بخشاينده و مهربانى .
دقت در اين روايت نشانگر آن است كه :
1- خداوند به آدم با واژه هاى مقدس فاطمه و پدرش ، محمد، و شوى
گرانقدرش ، على ، و دو ريحانه زندگى اش حسن و حسين ، تسلى مى بخشد و
نام بلند آوازه آنان را همسنگ و هموزن جوار رحمان ، كه آدم از دورى آن
مى گريد، قرار مى دهد.
2- ديگر اين كه توبه و بازگشت او را به وسيله اين پنج شخصيت شكوهبار كه
سبب آفرينش اند، مى پذيرد.
بخش 7: سيماى ريحانه پيامبر در آيينه شفاف محمد
(صلى الله عليه و آله )
در آيينه شفاف محمد (صلى الله عليه و آله )
سيماى معنوى و سيرت انسانى و پرشكوه برجسته ترين بانوى عصرها و
نسل ها در آيينه زلال و صاف و شفاف محمد كه جز حق را نمى نماياند،
تماشايى است .
سيماى ((فاطمه )) در اين
آيينه سيمايى است به درخشندگى آفتاب ،
به شفافيت نور،
به بخشندگى باران ،
به پرتوافشانى ماه ،
به زيبايى اختران در آسمان آبى ،
به عظمت كوه ها،
به ژرفى دره ها،
به سرسبزى باغ ها،
به طراوت بوستان ها،
به لطافت شبنم بهارى ،
به تفكر انگيزى جنگل ها،
به گستره زمين ،
به وسعت زمان ،
به موج خيزى دريا،
به شورانگيزى و شعورآفرينى كلام خدا،
به عطرآگينى گل ها و گلبرگ هاى دور از دسترس و باران خورده ،
و به شكوه و عظمت و قداست سيماى پيامبران و خود محمد (صلى الله عليه و
آله ).
اين بانوى انديشمند و گرانمايه ، گستره اى از قلب مصفا و پهناور محمد
(صلى الله عليه و آله )، برترين سفير خدا را قلمرو و مهر و عشق خويش
ساخته و در سازمان وجود آن انسان بى نظير جهان هستى ، مقام والا و
موقعيت ممتاز و شكوهبارى دارد.
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله )، حوريه اى در سيماى انسان است
.
همسخن فرشتگان است ،
گل زيبا و عطرآگين بوستان رسالت است ،
پاره وجود، رگ حيات ، قلب پيامبر، محبوب دل او، عزيزترين انسان ها در
نزد او، از شجره مقدس رسالت و از نور وجود خود اوست .
او ركنى از اركان شكوهبار ايمان است ،
و مشعلى از مشعل هاى راستين هدايت ،
و كشتى نجات و معيار شناخت حق و باطل ،
و شبيه ترين انسان ها به پيامبر در انديشه و گفتار، رفتار و عملكرد و
سيما و سيرت است .
دوستى او همرديف دوستى پيامبر است و پاداش زيارتش بسان پاداش زيارت
آن حضرت و به رهروان راه توحيدى و آسمانى اش ، نويد نجات و بهروزى داده
شده است .
او در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله ) تنها بانويى است كه همشاءن و
همتاى اميرمؤمنان است .بانويى است كه طهارت و قداست او مورد تاءكيد است
.همتا و همشاءن على (عليه السلام) در امامت راستين و هدايت فكرى و دينى
انسانهاست و كوثر نورافشانى است كه خدا قلب او را سرشار از يقين ساخته
است ،
او برترين بانوى تاريخ بشر،
سالار زنان با ايمان ،
برترين بانوى عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت ،
بانوى بى نظير جهان هستى ،
و دانشمندترين ، انديشورترين و بادرايت ترين بانوى جهان خلقت و راز
آفرينش ((زن )) است .
سرانجام اين كه ريحانه پيامبر در آيينه شفاف و صاف محمد (صلى الله عليه
و آله )، بانوى بلند آوازه اى است كه نام مباركش بر در بهشت نوشته شده
و بهشت به نور او نورباران گشته است .
او نخستين كسى است كه وارد بهشت مى گردد.در بهشت خدا همرديف پيامبر و
در كنار او است و شكوه و عظمت او در روز رستاخيز و جهان ديگر، شكوهى
است وصف ناپذير؛ و اين همه امتياز و افتخار ره آورد انديشه تابناك ،
علم سرشار، خرد بسيار، ايمان و يقين وصف ناپذير، پارسايى و تقوا و
آراستگى او به ارزش هاى والاى انسانى و الهى و موهبت هايى است كه خدا
به او ارزانى داشته است .
دو نكته پيش از بحث
پيش از طرح بحث و نگرش بر سيماى ملكوتى و سيرت پرشكوه برترين
بانوى جهان هستى در آيينه محمد (صلى الله عليه و آله )، يادآورى چند
نكته اساسى ، ضرورى است .
1- درست است كه اين بانوى سرفراز، دخت گرانمايه پيامبر گرامى ، شخصيت
خداساخته و بى نظيرى است كه گفتار و رفتار او تضمين شده است و معيار حق
و باطل و ميزان درستى و نادرستى چهره ها و عملكردها و انديشه هاست .
او به گواهى آفريدگار هستى جز بر اساس حق سخن نمى گويد و جز بر اساس
عدالت داورى نمى كند و جز بر پايه واقع نگرى و واقع بينى عمل نمى نمايد
و ذره اى افراط و تفريط كه آفت جان قدرتمندان و صاحب نظران است ، در
قاموس زندگى او راه ندارد.
از اين رو، نبايد سخنان حكيمانه و بلند پيامبر در مورد بانوى بانوان
بهشت و يا رفتار درس آموز و پراسرار و بى نظيرش را با او، برخاسته از
عواطف جوشان پدرى و مهر سرشار حاكم ميان او و دخت فرزانه اش پنداشت ؛
چرا كه آن حضرت دختران ديگرى نيز داشت و همه را دوست مى داشت ، اما با
آنان چنين رفتار و كردار بى سابقه و لبريز از مهر و احترام و تكريم و
تعظيم را نداشت .
و نيز نبايد سخنان آن پيشواى خداساخته در مورد دخت گرانمايه اش فاطمه
را بسان تعريف و تمجيدهاى آبكى و مملو از غلو و گزافه دنياطلبان و فريب
كاران عصرها و نسل ها تصور كرد، كه گاه براى دلگرم ساختن چاكران خانه
زاد و يا دژخيمان بى آبرو و يا جلادان سفاك خويش و گاه براى فريب ساده
دلان و گاه به عنوان وام متقابل ، براى يكديگر فضيلت هاى دروغين و پوچ
و پوك مى تراشند، و هر كدام ديگرى را نابغه عصر و نجات بخش دهر و
انديشمند قرن و متفكر روزگار و مصلح پراقتدار، يا چنين و چنان عنوان مى
دهند.
نه ، هرگز! چرا كه پيامبر، پيشواى بزرگى است كه خدا به عدالت و صداقت و
راستى و اخلاصش در همه ميدان ها و تمامى صحنه ها گواهى مى دهد:
و ما
ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى علمه شديد القوى
(165)
آرى ، با اين باور و اين نگرش ، بايد سرفرازترين و كامل ترين الگوى
جاودانه عصرها و نسل ها فاطمه را در آينه حق نماى گفتار و رفتار محمد
(صلى الله عليه و آله ) به نظاره نشست و با اين ايمان و باور، او را
تماشا كرد.
2- انبوه رواياتى كه بيانگر شكوه و عظمت دخت ارجمند پيامبر و امتيازات
و ويژگى هاى اوست ، هم در منابع مورد اعتماد شيعه موج مى زند و هم در
كتاب هاى معروف و مورد اعتماد اهل سنت .و اين نشانگر اين واقعيت بسيار
ظريف است كه :
با وجود تحولات منفى و ويرانگر سياسى و اجتماعى و مذهبى در جامعه پس از
رحلت پيامبر؛
و با وجود مورد يورش قرار گرفتن خاندان رسالت از سوى خودكامگان جاه طلب
؛ و با وجود اعمال سياست شوم سانسور در مورد اهل بيت و حذف فضايل و
مناقب آنان ؛ و با وجود به راه انداختن موج تبليغات فريبكارانه بر ضد
آن شايستگان و وارستگان ، و ادامه اين سياست كينه توزانه در طول حكومت
سياه اموى و عباسى ، و با وجود سركوب شديد انديشمندان و متفكران
دوستدار اين خاندان بزرگ ، باز هم چگونه به صورت معجزه آسايى اين انبوه
روايات ، در ترسيم شكوه و عظمت دخت گرانمايه پيامبر حتى به دست
دانشمندان اهل سنت نيز نوشته شده و به كتاب هاى مهم و معتبر آنان راه
يافته است .
آيا اين جز تحقق بخشى از آن وعده خداست كه به پيامبرش فرمود:
ورفعنا لك ذكرك
(166)
((ما نام گرامى تو را بلندآوازه خواهيم ساخت .))
و آيا اين جز نشانگر حقانيت آن خورشيد جهان افروز است كه با همه تلاش
هاى ارتجاعى خفاش صفتان همچنان به پرتوافكنى خويش ادامه مى دهد؟
3- روايات ارزنده اى كه از پيامبر گرامى پيرامون شخصيت فرزانه و پرشكوه
سالار زنان و يادگار پرارج رسالت رسيده و اينك در معتبرترين منابع
اسلامى پس از قرآن شريف موجود است ، از چنان حجم و گستردگى بالايى
برخوردار است كه گردآوردى همه آنها در اين فرصت امكان پذير نيست .به
همين جهت ما در اين بخش آنها را به دسته هاى مختلفى تقسيم نموده و به
نمونه هايى از پيام هر دسته ، نظر مى افكنيم .
دسته هاى متنوع روايات
روايات رسيده از پيامبر گرامى در مورد برترين بانوى عصرها و نسل
ها به بيش از چهل دسته قابل تقسيم و بررسى است و هر دسته داراى پيام
سازنده و درس آموزى است ؛ چرا كه در برخى از روايات ، دخت گرانمايه
پيامبر به عنوان حوريه اى بهشتى و همسخن فرشتگان خدا وصف شده است ، و
در برخى ديگر به گل زيبا و عطرآگين پيامبر و محبوب دل و عزيزترين
انسانها در نزد او و از خود او و پرتوى از نور وجود او، عنوان يافته
است ، و گاه در رفتار و كردار و انديشه و گفتار و سيما و سيرت ، شبيه
ترين انسان ها به پيامبر خوانده شده است .
در انبوهى از روايات ، آن كوثر نورافشان رسالت ، همچون خود پيامبر،
ركنى از اركان هدايت ، مشعل روشنگر راه ، كشتى نجات امت و معيار شناخت
حق و عدالت و باطل و بيداد وصف شده است ، و در انبوهى ديگر، دوستى او
همرديف دوستى پيامبر و پاداش زيارت او بسان پاداش زيارت آن حضرت شناخته
شده و رهروان راه توحيدى و افتخارآفرين اش نويد نجات و نيكبختى دو سرا
دريافت داشته اند.
در پاره اى از سخنان پيامبر او تنها همشاءن و همتاى بى نظير اميرمؤمنان
شناخته شده ، و در پاره اى ديگر طهارت و قداست و پاكى و عصمت او مورد
تاءكيد قرار گرفته و همشاءن و همتاى على در پيشوايى و مقام والاى امامت
راستين وصف شده است .
زمانى در كنار برترين بانوى تاريخ بشر همچون مريم پاك مورد تجليل قرار
گرفته و زمانى با عناوينى چون :
سالار زنان با ايمان ،
برترين زن عصرها و نسل ها،
پرفضيلت ترين بانوى بهشت ،
بانوى بى نظير جهان هستى ،
و ديگر، راز آفرينش ((زن ))،
وصف شده است .
و سرانجام اين كه در برخى روايات از شكوه و عظمت بى همانند و منزلت
والاى او در روز رستاخيز و جهان ديگر سخن رفته است .
و برخى ديگر از نام بلند آوازه او در بهشت و سبقت او بر همگان به سوى
بهشت و همرديف بودن او با پيامبر در بهشت و نورباران بودن بهشت به نور
او.
اينك از هر دسته اى از اين روايات ، به يكى دو نمونه بسنده مى شود، با
اين يادآورى كه اين روايات هم در منابع مهم و معتبر پيروان مذهب اهل
بيت آمده است و هم در منابع دست اول اهل سنت پس از قرآن شريف :
1- حوريه اى در سيماى
انسان
در اين مورد پيامبر گرامى فرمود:
فاطمة حوراء انسية كلما اشتقت الى الجنة قبلتها(167)
((گرامى دخترم فاطمه ، حوريه اى است در چهره
انسان ؛ هر گاه من در خود شور شوق بهشت مى يابم ، او را بوسه باران مى
كنم .))
و فرمود:
ابنتى فاطمة حوراء آدمية
(168)
((دخترم فاطمه ، حوريه اى است در سيماى آدميان .))
2- الهام گيرنده و همسخن
فرشتگان
دسته اى از روايات در مورد عظمت او بيانگر اين واقعيت است كه آن
بانوى گرانمايه ((محدثه ))
و الهام گيرنده است و سخن فرشتگان را مى شنود.
در زيارت آن گرانمايه آمده است كه :
السلام عليك ايتها التقية النقية السلام عليك ايتها المحدثة العلمية
((سلام بر تو اى بانوى پروا پيشه و پاك !
سلام بر تو اى دريافت دارنده الهام و همسخن فرشتگان !))
پيامبر گرامى ضمن تجليل از بانوى بانوان ، از جمله فرمود: دخترم فاطمه
، سرور بانوان دو جهان است .
او پاره تن من ، نور چشم من ، و ميوه دل و روح من است كه در وجودم قرار
دارد، اما او پس از رحلت من مورد يورش بيداد قرار مى گيرد.گويى مى نگرم
كه به او بى احترامى مى كنند، حقوقش را پايمال مى سازند، پهلويش را مى
شكنند و فرزندش را مى كشند و او صدا مى زند:
وامحمداه ... و كسى او را يارى نمى كند.او تنهاى تنها مى شود و
خدا فرشتگان را همسخن او مى سازد؛ و فرشتگان خطاب به او مى گويند:
يا
فاطمة ان الله اصطفاك و طهرك والصطفاك على نساء العالمين .
يا فاطمة اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين
(169)
((هان اى فاطمه ! دخت گرامى پيامبر! خداى تو را
از ميان زنان گيتى به عنوان سمبل و نمونه برگزيد و پاك و پاكيزه آفريد
و بر همه زنان گيتى ممتاز ساخت و برترى بخشيد.فاطمه جان ! خداى خويش را
بپرست ، او را سجده گزار و با ركوع كنندگان بارگاه او ركوع به جاى
آورد.))
3- قلب پيامبر
در اين مورد پيامبر گرامى بارها و به مناسبت هاى مختلف فرمود:
من
عرف هذه فقد عرفها، ومن لم يعرفها، فهى بضعة منى ، هى قلبى وروحى التى
بين جنبى ، فمن آذاها فقد آذانى
(170)
((هر كس اين بانوى بانوان را شناخت ، كه مى
شناسد و هركس او را نشناخته است ، بداند كه او پاره تن من و روح و قلب
من است ؛ از اين رو هركس او را بيازارد، مرا آزرده است .))
4- گل بوستان محمد (صلى
الله عليه و آله )
در اين مورد از پيشواى بزرگ توحيد آورده اند كه در تجليل از
بانوى بانوان فرمود:
فاطمة هى الزهراء(171)
((دخت گرانمايه ام ، فاطمه ، همان گل عطرآگين
بوستان انسانيت است .))
5- بهشت پيامبر
او شاخه اى از درخت مقدس رسالت ، پرتوى از خورشيد هدايت ، شعله
اى از آن مشعل پرفروغ و نور ديده و ميوه دل پيامبر و بهشت او بود.در
اين مورد مى فرمود:
اذا
اشتقت الى الجنة قبلت نحر فاطمة
(172)<