همه چيز براى دوستان
فاطمه عليها السلام
جابر بن عبدالله انصارى به نقل از حضرت
باقر عليه السلام مى گويد:
در روز قيامت منادى كه جبرئيل است ندا در مى دهد: پس
فاطمه عليها السلام دختر محمد (صلى الله
عليه وآله ) كجاست ؟ آنگاه فاطمه زهراء (صلى الله عليه وآله ) بر پاى
مى خيزد و خداى تباك و تعالى مى فرمايد: اى اهل جمع و محشر ! كرامت و
بزرگوارى امروز از آن كيست ؟ محمد و على و حسن و حسين عليه السلام عرض
مى كنند: براى خداى واحد قهار.
آنگاه خداى تعالى مى فرمايد: اى اهل جمع و صحراى محشر ! من امروز كرامت
و بزرگى را براى محمد و على ، فاطمه و حسن و حسين عليه السلام قرار
دادم . اى اهل جمع و محشر ! سرها را پايين افكنده و چشمها را
ببنديد،اين فاطمه عليها السلام است كه به سوى بهشت مى رود.
آنگاه جبرئيل شترى از شتران بهشت مى آورد در حالى كه دو طرفش را ديباج
آويزان كرده اند و مهار آن از لؤ لؤ تازه است . پس جلوى پاى حضرت زانو
مى زند و حضرت صديقه طاهره عليها السلام بر آن سوار مى شوند و خداى
متعال صد هزار فرشته در طرف راست و صد هزار فرشته را در سمت چپ وى مى
فرستد و صد هزار فرشته را ماءمور مى كند تا حضرت فاطمه را روى بالهاى
خود سوار كنند و حمل نمايند تا ايشان را به در بهشت برسانند. وقتى به
در بهشت مى رسند حضرت فاطمه مى ايستد. خداى تعالى مى فرمايد: اى دخت
حبيب من ! چرا توقف كردى و حال آنكه من تو را امر كردم به بهشت من در
آيى ؟ حضرت فاطمه عليها السلام عرض مى كنند: پروردگارا ! دوست دارم
كه ارزش و قدر و قيمت من در مثل چنين روزى شناخته شود. پروردگار مى
فرمايد: اى دختر حبيب من برگرد و بنگر، هر كس در قلبش محبت تو و يا
محبت يكى از فرزندان تو باشد دستش را بگير و او را داخل بهشت نما.
آنگاه ، حضرت شيعيان و دوستانش را بر مى گزيند و انتخاب مى كند،
همانگونه كه پرنده دانه نيكو را از دانه بد جدا مى كند. وقتى كه شيعيان
و دوستان حضرت زهرا عليها السلام بر در بهشت مى رسند مى ايستند و خداى
تعالى مى فرمايد: اى دوستان من ! توقف شما براى چيست و حال آنكه فاطمه
عليها السلام دخت حبيب من شفاعت شما را نموده است ؟ پاسخ مى دهند:
پروردگارا ! ما دوست داريم كه در چنين روزى ارزش و منزلتمان شناخته
شود. خداى تعالى مى فرمايد: اى دوستان من برگرديد و ببينيد چه كس شما
را به خاطر آنكه شما فاطمه عليها السلام را دوست مى داشتيد دوست داشت ؟
چه كسى به شما به خاطر دوستى فاطمه زهراء عليها السلام غذا داد؟ چه كسى
به شما به خاطر دوستى فاطمه زهرا عليها السلام شربتى داد؟ چه كسى شما
را به خاطر دوست داشتن فاطمه عليها السلام لباس پوشاند...؟ پس دستش را
بگيريد و او را وارد بهشت نمائيد.
(309)
هر كه مهر فاطمه در دل ندارد دين
ندارد
|
دين و ايمان غير حب فاطمه امكان
ندارد
|
بى ولاى فاطمه صوم و صلوة ارزش
ندارد
|
خصم زهرا جاى غير از دوزخ و نيران
ندارد
|
هر كه حب زهرا گو بيا در بزم ما
|
بى صفاى فاطمه درد كسى درمان ندارد.
|
صفات شيعيان و پيروان اهل
بيت عليه السلام
يكى از پيروان اهل بيت عليه السلام در شهر مدينه همسرش را خدمت
حضرت زهرا عليها السلام فرستاد، تا بپرسد: آيا شوهرم از شيعيان شما مى
باشد يا نه ؟
حضرت فاطمه عليها السلام پاسخ كلى داد و فرمود: اگر به آن چه به شما
امر مى كنيم ، عمل كنيد و از آنچه شما را به حذر مى داريم دورى كنيد از
شيعيان مائيد و والا هرگز ! !
آن شخص پس از شنيدن پاسخ كلى حضرت ، مضطرب شد و با توجه به ضعفها و
سستى هاى خود گفت : واى بر من كه هميشه در آتش جهنم خواهم بود.
همسرش نگرانى او را خدمت حضرت فاطمه زهراء عليها السلام بازگو نمود.
حضرت پاسخ داد: (از من ) به همسرت بگو چنين نيست (كه او قضاوت كرده است
). شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشتند و همه دوستان دوستان ما و
دشمنان دشمنان ما، همه در بهشت خواهند بود. آرى كسى كه با قلب و زبان
تسليم ما اهل بيت شده ، اما از او امر ما سرپيچى كند و نواهى و موارد
پرهيز را محترم نشمرد از شيعيان واقعى ما نخواهد بود، گرچه اين گروه پس
از پاك شدن از گناهان ، و تحمل مشكلات روز قيامت و قرار گرفتن اندك
زمانى در طبقات بالاى جهنم و چشيدن عذاب ، اهل بهشت خواهند بود و ما به
خاطر دوستى شان با ما نجاتشان داده و آنان را به پيشگاه خودمان انتقال
خواهيم داد.
(310)
شفاعت فاطمه عليها السلام
از فرزندان و شيعيان
در امالى صدوق از امام محمد باقر عليه السلام نقل مى كند كه مى
فرمودند: از جابر بن عبدالله انصارى شنيدم كه مى گفت : رسول خدا فرمود:
(صلى الله عليه وآله ) فرمود: وقتى روز قيامت مى شود، دخترم فاطمه
عليها السلام سوار بر ناقه اى از ناقه هاى بهشتى به پيش مى آيد، در
حالى كه سمت راست او هفتاد هزار و در سمت چپ او نيز هفتاد هزار فرشته
در حركتند و جبرئيل در حالى كه مهار ناقه را در دست دارد ندا در مى
دهد: چشمان خود را ببنديد تا فاطمه عليها السلام دخت محمد (صلى الله
عليه وآله ) عبور كند.
در آن روز هيچ نبى و رسول و صديق و شهيدى باقى نمى ماند مگر آنكه
چشمانش را مى بندد تا فاطمه بگذرد. در اين هنگام اين خطاب از سوى حضرت
حق
جل جلاله مى آيد كه اى حبيبه من و اى
دختر حبيب من ! از من بخواه تا به تو بدهم ، و شفاعت كن تا بپذيرم ، پس
به عزت و جلالم سوگند كه از ستم و ستمگرى نخواهم گذشت .
فاطمه زهرا عليها السلام عرض مى كند: الهى و سيدى ! فرزندان و شيعيانم
و شيعيان فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم . آنگاه از سوى خداى
تعالى خطاب مى رسد، فرزندان فاطمه عليها السلام و شيعيان و دوستداران
فرزندان فاطمه كجايند؟ در اين هنگام افراد مورد نظر كه فرا خوانده شدند
مى آيند، سپس فاطمه عليها السلام در جلو به راه مى افتد تا آنان را
داخل بهشت كند.
(311)
فاطمه عليها السلام شاخه
شجره طيبه
از حضرت امام باقر عليه السلام معناى كلمه طيبه و شجره طيبه را
پرسيدند، (آيه 24 سوره ابراهيم :
كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء(312)
فرمود:
مراد از شجره و درخت ، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) است كه نسب
ايشان در بنى هشام ثابت است و منظور از فرع شجرى على عليه السلام است و
فاطمه عليها السلام شاخه آن و ائمه عليه السلام ميوه آن درخت مى باشند
و شيعيان برگهاى درخت هستند. هرگاه يكى از شيعيان بميرد بررگى از درخت
مزبور مى افتد، و چون مؤ منى متولد مى شود برگ تازه اى سبز مى شود.
(313)
ارزش و احترام خداوند به
فاطمه
ابوايوب انصارى مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) بيمار
شد، فاطمه عليها السلام به عيادت آن حضرت آمد و گريه مى كرد.
حضرت به او فرمود: اى فاطمه ! به خاطر ارزش و احترامى كه خداوند به تو
گذاشت تو را به همسرى كسى كه در اسلام از ديگران سابقه اش بيشتر و علمش
بيشتر بود در آورد. فاطمه ! بهترين پيامبران از ماست و او پدرت مى
باشد، و بهترين اوصياء از ماست و او شوهرت مى باشد، و بهترين شهيدان از
ماست كه حمزه عمومى پدرت مى باشد، و از ماست كسى كه دارى دو بال است و
در بهشت به وسيله آن دو بال رو از مى كند و او جعفر پسر عموى پدرت مى
باشد. از ماست دو نواده اين امت و دو آقاى جوانان اهل بهشت ، حسن و
حسين عليه السلام كه آن دو، پسران تو هستند. سوگند به آن كسى كه جانم
در دست اوست از ماست مهدى (عج ) اين امت و او از فرزندان تو است .
(314)
اهل محشر ! چشمان خود را
ببنديد
از امام رضا عليه السلام روايت است كه فرمود: پيامبر اكرم (صلى
الله عليه وآله ) فرمودند: روز قيامت از جانب عرض الهى ندايى بلند مى
شود كه اى اهل محشر ! چشمان خود را ببنديد تا فاطمه از صراط عبود كند
دختر پيامبر اسلام در حالى كه هفتاد هزار حوريه ملازم ركاب او هستند،
تاجى از نو بر سر دارد و دو گوشواره نور در گوش ، و از نور جمالش صحراى
محشر منور مى گردد. از ملائكه مى پرسند اين كيست وارد محشر شده ؟
جبرئيل مى گويد: او ملكه اسلام ، صديقه طاهره ، فاطمه زهرا عليها
السلام ، يگانه دختر پيغمبر اسلام است .
على عليه السلام از پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) روايت مى كند كه
فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و گفت : به دخترت فاطمه سلام برسان و بگو
روز قيامت همه عريان هستند ولى براى آنكه فاطمه برهنه نباشد دو حوله از
نور بر او مى پوشانيم .
(315)
نام فاطمه عليها السلام
معجزه مى كند
قطب راوندى روايت كرده است :
چون حضرت فاطمه عليها السلام از دنيا رحلت فرمود: ام ايمن (خادمه آن
حضرت ) سوگند ياد كرد كه ديگر در مدينه نماند، زيرا كه نمى توانست جاى
آن حضرت را خالى ببيند، پس از مدينه خارج شد و به طرف مكه به راه
افتاد. در بين راه دچار تشنگى و گرسنگى شديدى شد. چون از يافتن آب
ماءيوس شد دست به سوى آسمان بلند نمود و عرض كرد: خداوند ! من خادمه
حضرت فاطمه ام ، آيا مرا از تشنگى هلاك خواهى كرد؟ ناگهان به اعجاز
فاطمه عليها السلام دلو آبى از آسمان براى او به زمين آمد. چون از آن
آب خورد تا هفت سال محتاج به خوردن و آشاميدن نشد. مردم او را در
روزهاى بسيار گرم براى كار به بيابان مى فرستادند، اما او تشنه نمى شد.
(316)
فاطمه عليها السلام روشنى
نور آسمانها
روايت كرده اند از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) كه فرمودند:
خداوند من و على عليه السلام را از نور و عظمت و بزرگى خود خلق كرد،
هزار سال قبل از آنكه ساير خلائق با بيافريند، در آن زمان كه هيچ تسبيح
و تقديسى وجود نداشت .
پس نور مرا شكافت و از نور من آسمانها و زمين را آفريد و به خدا قسم كه
من از آسمانها و زمين برترم . چون نور على عليه السلام را منتشر ساخت ،
عرش و كرسى از نور او خلق گرديد، به پروردگارم قسم كه على عليه السلام
از عرش و كرسى افضل است . سپس نور حسن عليه السلام را باز كرد و لوح و
قلم از نور حسن عليه السلام به وجود آمد و به خداوند قسم كه حسن عليه
السلام از لوح و قلم از نور حسن عليه السلام به وجود آمد و به خداوند
قسم كه حسن عليه السلام از لوح و قلم برتر است . سپس همه هستى از شرق
تا غرب تاريك ماند. ملائكه بر پروردگار از آن همه تاريكى و ظلمت شكايت
كردند و خواستند كه خداوند تاريكى را از ميان ايشان برطرف كند.
خداوند خواسته آنان را اجابت فرمود و كلمه اى را فرمود و از آن كلمه
نورى خلق ؛، سپس آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترين
مكان عرش قرار داد، همه عالم از شرق تا غرب نورانى شد. آن روح آميخته
به نور خلق شده از لطف پروردگار كسى نيست جز فاطمه عليها السلام و به
همين دليل او را زهراء عليها السلام ناميدند، زيرا نورش آسمانها را
روشن ساخت .
(317)
سقف خانه فاطمه عليها
السلام ، عرش پروردگار
روايتى است در تفسير برهان از حضرت باقر عليه السلام نقل شده
است كه : سفق خانه على و فاطمه عليها السلام حجره رسول الله است و سقف
خانه شان ، عرش رب العالمين . در انتهاى خانه هاشان شكافى است كه از آن
تا عرش ، پرده از معراج وحى برداشته شده است و ملائكه هر صبح و شام و
هر ساعتى و هر لحظه اى با وحى الهى بر آنان نازل مى شوند و رشته فروج
ملائكه فرود مى آيند، قطع نمى شود. گروهى فرو مى آيند و دسته اى بالا
مى روند... و همانا خداوند بر قوت ديده محمد و على و فاطمه ، حسن و
حسين عليه السلام بيفزود تا عرش را مشاهده مى كردند و جز عرش ، سرپوشى
براى خانه هايشان نمى ديدند. خانه هايشان به عرش رحمان مسقف است و
معراجهاى ملائكه و روح در خانه هاى اينان است ، به اذن پروردگارشان ،
من كل امر سلام .
(318)
خدا از خشم فاطمه عليها
السلام خشم مى كند
از امام صادق عليه السلام پرسيدند:
بعضى جوانان حديثى از شما نقل مى كنند كه باور كردنى نيست ، مى گويند:
خدا از خشم فاطمه عليها السلام به خشم مى آيد؟ !
(319) امام صادق عليه السلام فرمود: مگر شما اين روايت
را در كتابهاى خود نداريد كه خدا از خشم بنده مؤ من به خشم مى آيد؟
گفتند چرا؟ فرمودند پس چرا باور نمى كنى كه فاطمه عليها السلام زنى با
ايمان باشد و خدا از خشم او به خشم آيد؟
(320)
ما وسيله خدا در بين
بندگان هستيم
حضرت زهرا عليها السلام فرموده است : سپاس بگذاريد خداوندى را
كه به خاطر عظمت و نورانيتش تمام ساكنان آسمانها و زمين براى رسيدن به
او در جستجوى وسيله اند، و ما وسيله او در بين مخلوقاتش مى باشيم ، ما
برگزيدگان او، جايگاه قدس و تنزه او، و حجت او در پنهانى حق و وارثان
پيامبر اوييم .
(321)
فاطمه عليها السلام جزء
زنان به كمال رسيده
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا
اربع : آسية بنت مزاحم ، مريم بنت عمران ، خديجه بنت خويلد، فاطمة بنت
محمد
در مراحل رشد و تكامل انسانى مردان بسيارى به مرحله كمال رسيدند، ولى
از زنان جزء چهارتن به آن مقام دست نيافته اند، و آن چهار نفر، آسيه
همسر فرعون ، مريم دختر عمران ، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد
است .
(322)
اطعام الهى
كلينى (ره ) از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
روزى پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به فاطمه عليها السلام فرمود: فاطمه
، برخيز و آن كاسه بزر! بهشتى ) را بيرون بياور. فاطمه عليها السلام
برخاست و كاسه اى را بيرون آورد كه در آن تريد و استخوان گوشت دار
لبريز بود. فاطمه و حسن و حسين عليه السلام تا سيزده روز از آن غذا
همراهش بود بديد، به او عرض كرد: اين را از كجا آورده اى ؟ فرمود: ما
چندين روز است كه از اين غذا مى خوريم . ام ايمن ، خدمت حضرت فاطمه
عليها السلام رسيد. عرض كرد: فاطمه ! اگر نزد ام يمن چيزى باشد آن براى
فاطمه و فرزندان اوست ، و اگر نزد فاطمه چيزى باشد ام ايمن از آن بهره
اى ندارد؟ پس فاطمه عليها السلام از آن غذاى بهشتى براى ام ايمن آورد.
همين كه ام ايمن از آن خورد آن كاسه بهشتى ناپديد شد. پيامبر (صلى الله
عليه وآله ) به فاطمه عليها السلام فرمود: اگر از آن طعام به ام ايمن
نخورانده بودى ، تو و فرزندانت تا قيامت قيامت از آن تناول مى كرديد.
امام باقر عليه السلام فرمود: آن كاسه نزد ماست كه قائم ما آن را در
زمان (ظهور) خود بيرون مى آورد.
(323)
بخشش پروردگار، خشنودى
فاطمه عليها السلام
در جلد دهم بحار مرحوم مجلسى (ره ) به نقل از امام صادق عليه
السلام و جابر بن عبدالله انصارى آمده كه فرمودند:
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) فاطمه زهرا عليها السلام را ديدند در
حالى كه لباس از پوشاك شتر بر تن داشت و به سمت خود آسيا مى كردند و
فرزند خود را نيز شير مى دادند، اشك از چشمان مبارك رسول خدا (صلى الله
عليه وآله ) سرازير گرديد و فرودند: دختر جانم ! تلخى و سختى دنيا را
پيشاپيش بچش تا شيرينى آخرت را پس از آن دريابى ، عرض كرد: اى رسول
گرامى ! سپاس پروردگار را بر نعمتهاى فراوانش و شكر به خاطر مواهب و
بخشوده هايش . پس از اين گفتگو آيه :
و لسوف يعطيك ربك فترضى به زودى
پروردگارت آنچنان بخشش بر تو نمايد كه راضى و خشنود گردى نازل شد.
(324)
گلو بند پر بركت
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد:
روزى نماز عصر را با پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) خوانديم ، اصحاب
اطرافش نشسته بودند، ناگاه پيرمردى خدمت پيغمبر رسيد كه لباس كهنه اى
پوشيده بود و از شدت پيرى و ناتوانى نمى توانست بر جاى خودش قرار گيرد.
پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) متوجه او شد و از احوالش پرسيد. عرض
كرد: يا رسول الله مردى هستم گرسنه ، سيرم كردن ، برهنه ام لباسى به من
عطا كن ، تهى دستم چيزى به من بده . رسول خدا (صلى الله عليه وآله )
فرمود من اكنون چيزى ندارم ، ولى تو را به جايى راهنمايى مى كنم ، بلكه
شايد حاجتت برآورده شود. برو به منزل كسى كه خدا و رسولش را دوست دارد،
خدا و رسول نيز او را دوست دارند. به خانه دخترم فاطمه عليها السلام
برو، شايد چيزى به تو عطا كند... سپس به بلال فرمود: پير مرد ناتوان را
به خانه فاطمه (صلى الله عليه وآله ) هدايت كن .
بلال به اتفاق پير مرد به خانه فاطمه عليها السلام رفتند. پير مرد عرض
كرد: سلام بر شما اى خانواده نبوت و مركز نزول فرشتگان . حضرت فاطمه
جوابش را داد و فرمود: كيستى ؟ عرض كرد: فقيرى هستم . خدمت پدرت رسيدم
و مرا به سوى شما راهنمايى نموده اى دختر پيغمبر ! گرسنه ام سيرم كنيد.
برهنه ام پوششى به من بدهيد، فقيرم چيزى به من عطا كنيد. حضرت زهرا
عليها السلام هيچ غذايى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى كه فرش حسن و
حسين عليه السلام كه هيچ غذايى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى كه فرش
حسن و حسين عليه السلام بود و پيرمرد داد. عرض كرد: اين پوست كجاى
زندگى مرا اصلاح مى كند؟ حضرت فاطمه عليها السلام گلوبندى را كه دختر
عمويش به او هديه داده بود به او داد و فرمود: اين را بفروش و زندگى
خودت را بدان اصلاح كن .
پير مرد برگشت و جريان را خدمت پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) عرض كرد.
آن حضرت گريست و فرمود: گردنبند را بفروشى تا خدا به بركت عطاى دخترم
براى تو گشايش فراهم سازد.
عمار ياسر (ره ) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) اجازه گرفت كه آن
گردنبند را خريدارى كند، از پيرمرد پرسيد: آن را چقدر ميفروشى ؟ گفت :
به بهاى آنكه شكمم را از نان و گوشت سير كنى و يك برد يمانى بر تنم
بپوشانى تا با آن نماز بخوانم و يك دينار پول بدهى تا ما نزد اهل و
عيالم برساند. عمار گفت : من اين گردنبند را به بيست دينار و دويست
درهم و يك برد يمانى و يك حيوان سوارى و نان و گوشتى كه سيرت كند مى
خرم . پيرمرد گردنبند را به عمار فروخت و پولش را تحويل گرفت . او خدمت
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) برگشت . حضرت از او پرسيد: سير و
پوشيده شدى ؟ عرض كرد: آرى به بركت عطاى فاطمه عليها السلام بى نياز
شدم ، خدا در عوض به فاطمه عطائى بكند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده
باشد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به اصحاب فرمود: خدا در همين
دنيا چنين عطائى را به فاطمه عليها السلام كرده است ، زيرا پدرى مثل من
و شوهرى مثل على عليه السلام و فرزندانى چون حسن و حسين عليه السلام به
او داده است .
وقتى كه عزرائيل فاطمه عليها السلام را قبض روح كند، در قبر از او
بپرسند: پيغمبرت كيست ؟ جواب مى دهد: پدرم . مى گويند: امامت كيست ؟
جواب مى دهد. شوهرم على بن ابيطالب عليه السلام خدا گروهى از ملائكه را
ماءموريت داده كه بعد از مردنش دائما درود مى فرستند و بر او و پدر و
شوهر و فرزندانش .
عمار گردنبند را گرفت و خوشبو كرد و در پارچه يمانى گذاشت و به غلامش
گفت : اين را خدمت حضرت رسول تقديم كن ، خودت را نيز به آن حضرت بخشيدم
. وقتى كه غلام پيش پيغمبر رفت حضرت گردنبند را با غلام به فاطمه عليها
السلام بخشيد. فاطمه گردنبد را گرفت و غلام را آزاد نمود.
غلام بعد از آزادى خنديد. علت خنده اش را پرسيدند، گفت : از بركت اين
گردنبند در گشفتم ! زيرا گرسنه اى را سير كرد، برهنه اى را پوشش داد، و
تهى دستى را بى نياز كرده و بنده اى را آزاد كرد و باز هم نزد صاحبش
برگشت .
(325)
از خود گذشتگى و ايثار
فاطمه عليها السلام
عرب تازه مسلمانى در مسجد مدينه از مردم كمك خواست ، پيامبر
(صلى الله عليه وآله ) به اصحاب خود نگريست ، سلمان فارسى برخاست تا
نياز آن مرد را برطرف سازد، هر جا رفت با دست خالى برگشت . با نااميدى
به طرف مسجد مى آمد كه چشمش به منزل حضرت زهرا عليها السلام افتاد، با
خود گفت : فاطمه سر چشمه نيكوكارى است ، لذا درب خانه را كوبيد و
داستان مرد عرب را شرح داد. حضرت زهراء عليها السلام فرمود:
اى سلمان ! سوگند به خداوندى كه حضرت محمد (صلى
الله عليه وآله ) را به پيامبر برگزيد، سه روز است كه غذا نخورده ايم و
فرزندانم حسن و حسين عليه السلام از شدت گرسنگى بى قرارى مى كردند و
خسته و مانده به خواب رفته اند. اما من ، نيكى و نيكوكارى را كه در
خانه مرا كوبيده است ، رد نمى كنم آنگاه پيراهن خود را به سلمان داد تا
در مغاز شمعون يهودى گرو گذاشت ، مقدارى خرما و جو قرض بگيرد.
سلمان فارسى مى گويد: پس از دريافت جو و خرما به طرف منزل حضرت فاطمه
عليها السلام آمدم و گفتم : دختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) !
مقدارى از اين غذاها را براى فرزندان گرسنه ات بردار. پاسخ داد.
اى سلمان ! اين كار را فقط براى خداى بزرگ انجام
داديم و هرگز از آن چيزى بر نمى داريم .(326)
ارزش علم و دانش
امام حسين عسكرى عليه السلام فرمود: دو زن كه يك مؤ من و ديگرى
معاند بودند در يك مطلب دينى با هم تنازع داشتند، براى حل اخلاف خدمت
حضرت فاطمه عليها السلام رسيدند و جريان را تعريف كردند.
چون حق با زن مؤ من بود حضرت فاطمه عليها السلام گفتارش را با دليل و
برهان تاءييد كرد و بدين وسيله بر زن معاند پيروز گشت و از اين پيروزى
شادمان شد. حضرت فاطمه عليها السلام به زن مؤ من گفت : فرشتگان خدا
بيشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شيطان و پيروانش نيز بيشتر از
غم و اندوه زن معاند مى باشد.
آنگاه امام حسن عليه السلام فرمود: و بدين جهت خدا به فرشتگان فرمود:
در عوض خدمتى كه حضرت فاطمه عليها السلام به اين زن مؤ من كرد، بهشت و
نعمت هاى بهشتى را براى او هزار برابر آنچه قبلا مقرر بود مقرر بدانيد،
و همين روش و سنت را درباره هر دانشمندى كه با علم و دانش خود مؤ منى
را تقويت كند كه بر معاندى پيروز گردد معمول داريد و ثوابش را هزار
هزار برابر مقرر داريد.
(327)
علم و دانش حضرت فاطمه
عليها السلام
عمار مى گويد: روزى حضرت على عليه السلام وارد منزل شد، حضرت
فاطمه عليها السلام فرمود: يا على ! نزديك بيا تا از حوادث گذاشته و
آينده برايت سخن بگويم . حضرت على عليه السلام كه از سخن فاطمه عليها
السلام در شگفت بود، خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) شرفياب شد و
سلام كرد و نزديك آن حضرت نشست .
پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: يا على ! آيا تو آغاز به سخن مى
كنى يا من بگويم ؟ حضرت على عليه السلام عرض كرد: دوست دارم از سخنان
شما استفاده كنم . پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: گويا فاطمه
عليها السلام به شما اين چنين و آن چنان فرمود و به همين جهت به نزد من
آمدى ؟ حضرت على عليه السلام عرض كرد: يا رسول الله ! مگر نور فاطمه هم
از سنخ نور ما است ؟ پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: مگر نمى
دانستى ؟ حضرت على عليه السلام از شنيدن اين سخن به سجده شكر افتاد و
خداى را سپاس گفت . سپس به نزد فاطمه عليها السلام برگشت . حضرت فاطمه
عليها السلام فرمود: يا على ! گويا نزد پدرم رفتى و اين چنين و آن چنان
به تو فرمود؟ حضرت على عليه السلام فرمود: آرى اى دختر پيامبر. فاطمه
عليها السلام فرمود: ياابالحسن ! خداوند نور مرا آفريد و خداى را تسبيح
مى گفت ، آنگاه او را در يكى از درختان بهشتى به وديعه گذاشت ، آنگاه
كه پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا ماءموريت يافت كه ميوه هاى آن درخت
تناول كند، پدرم از ميوه آن درخت خورد و بدين وسيله نور من به صلب او
منتقل گشت و از صلب پدرم به رحم مادرم وارد شدم . يا على ! من از آن
نور هستم و حوادث گذشته و آينده را بوسيله آن نور مى يابم . يا ابالحسن
! مؤ من به وسيله نور خدا مى بيند.
(328)
عنايات حضرت زهرا عليها
السلام به سادات
ابن عنين شاعر قرن هفتم ، سالى به
سوى مكه رهسپار شد، در بين راه بعضى از سادات منسوب به بنى داود به او
دستبرد زدند و همه اموال او را غارت كردند و حتى لباسهاى تنش را بيرون
آورده و چنين زخم بر او وارد نمودند و گريختند.
ابن عنين براى سلطان يمن
عزيزبن ايوب
نامه شكايت نوشت و از او دادخواهى كرد و براى او قصيده اى نوشت كه
انتقام او را از ساداتى كه اموالش را غارت نمود بودند بگيرد.
وقتى كه ابن عنين قصيده و نامه شكايت آميز را نوشت و براى سلطان يمن
فرستاد، در عالم رؤ يا ديد كه در كنار كعبه است و حضرت زهرا عليها
السلام مشغول طواف كعبه مى باشد، پيش رفت و سلام كرد، ولى حضرت جواب
سلام او را نداد، گريه و زارى كرد و به آن حضرت عرض كرد كه گناه من
چيست كه جواب سلام مرا نمى دهى ؟
حضرت زهرا عليها السلام در پاسخ
ابن عنين
اشعارى خواند كه مضمون آن چين است :
حاشا كه همه فرزندان فاطمه پست و زشت باشند، ولى
روزگار با مگر و حيله با ما بدى و ستم كرد، اگر يك نفر از اولاد من بدى
نمود، تو نبايد عمدا به همه آنها دشنام بدهى ، از كردار خود توبه كن به
خاطر جدشان مصطفى (صلى الله عليه و آله ) آنها را گرامى بدار و به آنها
توهين مكن ، و هر چه از ناحيه آل رسول به تو رسيد، پاداش آن را در روز
قيامت هنگام ملاقات با ما دريافت خواهى كرد.
ابن عنين مى گويد: در حال گريه و زارى و ترس از خواب بيدار شدم در حالى
كه زخمهاى بدنم خوب ده بود و در آن هنگام توبه كردم و اشعارى در عذر
خواهى نوشتم .
(329)
فضايل فاطمه عليها السلام
از ابوذر روايت شده است كه : سلمان نزد پيامبر اكرم (صلى الله
عليه وآله ) آمد و عرض كرد: اى مولاى من ! از تو مى خواهم از فضائل
فاطمه عليها السلام در قيامت به من خبر بدهى .
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) با چهره اى خندان به او نگريست و فرمود:
سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست
، فاطمه عليها السلام همان بانويى است كه در عرصه محشر، سوار بر شتر
عبور مى كند كه سر شتر نمودى از خشيت خدا است ، چشمانش از نور خدا مى
باشد، تا اينكه فرمود: جبرئيل در سمت راست آن شتر، و ميكائيل در سمت چپ
آن و على عليه السلام در پيشاپيش آن ، و حسن و حسين عليه السلام در پشت
سر آن حركت مى كنند. خداوند حافظ و نگهبان اوست ، تا از صحنه محشر عبور
كند، در اين هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى رسد:
اى خلايق ! چشمهاى خود را فرو خوابانيد، و سرهاى
خود را پايين آوريد، اين فاطمه دختر پيامبر شما، همسر على عليه السلام
امام شما، مادر حسن و حسين عليه السلام است ، پس از پل صراط عبور مى
كند در حالى كه دو چادر شفاف و سفيد بر سر دارد.
وقتى كه فاطمه عليها السلام وارد بهشت مى شود و به نعمتهاى و مواهبى كه
خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد مى گويد:
بسم الله الرحمن الرحيم . الحمد لله الذى اذهب
عنا الحزن ان ربنا لغفور شكور احلنا دار المقامة من فضله لا يمسنا فيها
لغوب ؛ به نام خداوند مهربان ، حمد و سپاس خداوند را كه : حزن و
اندوه را از ما دور ساخت ، البته خداى ما بخشنده و شكرپذير است ، آن
خدايى كه ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد كه در آن هيچ گونه
رنج و ناگوارى به ما نمى رسد.
(330)
سيبى از طرف خداوند
در خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) بوديم و على و فاطمه و
حسن و حسين عليه السلام نيز حاضر بودند، در اين وقت جبرئيل فرود آمد و
سبى آورد و به دست رسول خدا داد آن حضرت سيب را به اميرالمؤ منين على
عليه السلام داد على عليه السلام آن را گرفت و بوئيد و به رسول خدا باز
گردانيد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آرا گرفت و به دست حسن عليه
السلام داد، امام حسن عليه السلام نيز آن را گرفت و بوئيد و باز
گردانيد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله )، دوباره سيب را گرفت و به دست
حسين عليه السلام داد. آن حضرت نيز سيب را گرفت و بوئيد و باز گردانيد.
سپس پيامبر (صلى الله عليه وآله ) سيب را به فاطمه داد و فاطمه
همچنان آن را گرفت و بوئيد و باز گردانيد. رسول خدا (صلى الله عليه
وآله ) دوباره سيب را گرفته به دست على عليه السلام داد و چون على
خواست دوباره سيب را دست رسول خدا باز گرداند آن شيب را شكافت و دو
نيمه شد و نورى از آن به سوى آسمان ساطع گشت و خطى در دو سطر بدين گونه
نوشت :
بسم الله الرحمن الرحيم تحية من الله تعالى الى
آل محمد المصطفى ، و على المرتضى ، و فاطمه الزهراء، و الحسن و الحسين
سبطى رسول الله ، و اءمان لمحبيهما يوم القيمة من النار؛ اين
تحيتى است از خداوند به سوى آل محمد، على مرتضى و فاطمه زهراء و حسن و
حسين عليه السلام فرزندان رسول خدا و امانى است از براى دوستان حسن و
حسين عليه السلام در روز قيامت از آتش جهنم .
(331)
برائتى از سوى خداوند
براى شيعه على و فاطمه عليها السلام
از بلال بن حمامه روايت شده است كه گفت :
روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) شادان و خندان به ما رسيد،
عبدالرحمن بن عوف از جا حركت كرده عرض كرد: اى رسول خدا چه شده كه مى
خنديد؟ فرمود بشارتى از سوى پروردگارم به من رسيده است ، خداوندمتعال
هنگامى كه اراده كرد على عليه السلام را به فاطمه عليها السلام تزويج
كند به فرشته اى دستور داد كه درخت طوبى را تكان دهد، با تكان دادن
درخت سكه هايى از آن نثار شد، فرشتگان شروع به جمع آورى آنها كردند،
چون روز قيامت شود، فرشتگان آنها را در بين خلايق پخش خواهند كرد. در
آن روز هيچ يك از دوستداران با اخلاص ما ديده نخواهند شد مگر اينكه
نامه اى به دستش رسيده كه در آن نوشته شده :
برائت و بركنارى از آتش ، از سوى برادر و پسر عمو و دخترم ، رها شدن
مردان و زنانى از امتم از آتش .
(332)
بانوى برگزيده
روزى پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله )
نشسته بودند، و در كنار ايشان حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و حسين
عليه السلام نشسته بودند. پيامبر عرض كردند: خدايا تو مى دانى كه اينان
اهل بيت من هستند، پس بار خدايا آن كسى كه آنان را دوست داشته باشد
دوستش بدار، و هر كس كه ياور آنان باشد ياورش باشد و آن كس كه دشمن
آنان است با او دشمن باش ... پس فرمودند: اى على ! تو امام امت و خليفه
پس از من بر مسلمانان خواهى بود، تو در قيامت پيشواى مؤ منانى هستى كه
به سوى بهشت خواهند رفت . و گوئى هم اكنون مى نگرم كه دخترم فاطمه
عليها السلام بر مركبى از نور سوار است و به صحراى محشر مى آيد در حالى
كه هفتاد هزار فرشته در سمت راست و هفتاد هزار در طرف چپ و به همين
تعداد پيش رو و به همين تعداد فرشته نيز در پشت سر او وى را همراهى مى
كنند. او هم زنان مؤ منه امت را به سوى بهشت مى برد.
سؤ ال شد: يا رسول الله آيا فاطمه عليها السلام در زمان خويش برترين
زنان است ؟ فرمود: برترين زنان در زمان خود مقامى است كه از آن مريم
دختر عمران است . در حالى كه دختر من فاطمه سرور و برترين زنان در تمام
زمانهاست و به هنگامى كه براى عبادات در محراب مى ايستد هفتاد هزار
فرشته بر او درود مى فرستند و او را اينگونه مخاطب قرار مى دهند: اى
فاطمه ! خدا ترا برگزيد و پاكت ساخت و بر تمام زنان عالم برترى بخشيد.(333)
در وصف فاطمه عليها
السلام
فاطمه تكوين يافته از ميوه بهشتى ! فاطمه محل اسرار رب العالمين
، دختر ولى خدا، همسر ولى ديگر خدا و مادر اولياى خدا و معصومان است .
او ذخيره بزرگ الهى و ذخيره دار حجت خداوند است . نور چشم رسول ،
دردانه خديجه كبرى است .
معجزه تربيت محمد است و پرورنده امامان و حجت هاى الهى . فاطمه انسان
است ، ولى به تعبير رسول خدا او فرشته اى است در صورت انسان !
در جنبه حسب و نسب و فضل و افتخار چه كسى مى تواند چون فاطمه باشد، او
دختر بهترين افراد عرب و عجم ، و خود بانوان زنان عالم ، پدرش بهترين
پيامبران و شوهرش بهترين اوصياء و فرزندانش بهترين جوانان اهل بهشت و
مهدى امت از نسل اوست .
پدرش در وصف او مى فرمود: فاطمه عليها السلام يك شاخه گل است .
او از نور عظمت خدا خلق شده ، حوراء انسيه است و نطفه او از ميوه بهشتى
است . پيامبر بوى بهشت را از او استشمام مى كرد، محور اهل بيت است و از
زنان برگزيده جهان است .
زهراء عليها السلام از صابرين است . بهشت براى فاطمه خلق شده و داراى
مقام شفاعت است .
با جبرئيل مراوده داشته است ، براى او مائده نازل مى شد، امانتدار
خلفاى الهى است ، يادگار خديجه كبرى . هر چند عمرش كوتاه و وجود
نازنينش بهار عمر را نديده ، خزان گشت ولى توانست پرثمرترين و با
فضيلت ترين و بهترين الگو براى زنان باشد.
در ادب فاطمه همين بس كه پدر را به حكم قرآن ، رسول الله خطاب مى كرد و
خدمتكار خانه را بانوى من و در طول زندگى مشترك با اميرالمؤ منين چيزى
از وى نخواست .
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست
|
گيتى عرض است و فاطمه جوهر اوست
|
در قدر و شرافتش همين بس از ز خلق
|
احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست .
|
فاطمه عليها السلام در
آيه مؤ دة فى القربى
زمخشرى گويد: هنگامى كه اين آيه
(334) نازل شد، سؤ ال شد: اى رسول خدا ! اين
خويشاواندان تو كه مودت و محبت نسبت به آنها بر ما واجب شده ، چه كسانى
مى باشند؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسران او...
رسول خدا در مورد محبت به اهل بيت فرمود: هر كس به محبت آلف محمد
بميرد، شهيد مرده است ، آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد بميرد،
آمرزيده شده از دنيا رفته است ، هر كس بر محبت آل محمد بميرد، ملك
الموت مژده ورود به بهشت به او مى دهد. آگاه باشيد هر كس بر محبت آل
محمد بميرد همان گونه كه تازه عروس به خانه داماد قدم بر مى دارد، او
به سوى بهشت گام بر مى دارد.
آگاه باشيد هر كس بر محبت آل محمد بميرد خداوند در قبرش دو در به بهشت
قرار مى دهد، آگاه باشيد هر كس بر دشمنى آل محمد از دنيا برود، در روز
قيامت در حالى وارد محشر مى شود كه بر پيشانى و بين دو چشمش نوشته
شده است : ماءيوس از رحمت خدا.
آگاه باشيد هر كسى بر دشمنى و بغضى آل محمد بميرد، كافر از دنيا رفته
است ، آگا باشيد هر كس بر كينه و بغض نسبت به آل محمد بميرد بوى بهشت
به مشامش نمى رسد.
(335)
سؤ ال از پيامبر (صلى
الله عليه وآله ) جواب از فاطمه عليها السلام
على عليه السلام فرمودند: من با عده اى از اصحاب نزد رسول خدا
(صلى الله عليه وآله ) نشسته بوديم . آن حضرت فرمودند: آيا مى دانيد كه
بهترين خصوصيت و صفت براى زنها چيست ؟ هيچ يك از حاضران نتوانستند
جوابى بدهند، بعد از پايان جلسه من به خانه رفته و جريان آن مجلس و سؤ
ال پيامبر، و ندانستن جواب آن را با فاطمه زهراء عليها السلام بيان
كرديم ، او به من گفت : يا على ! من جواب سؤ ال پيامبر (صلى الله عليه
وآله ) را مى دانم . بهترين چيز براى زن آن است
كه نه نامحرمى او را ببيند و نه او نامحرمى را ببيند.
من نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله ) بازگشتم و جواب سؤ ال را گفتم ،
حضرت فرمود: يا على ! تو وقتى نزد من بودى جواب سؤ ال را نمى دانستى
اينك چه كسى جواب را به تو گفته است ؟ عرض كردم : فاطمه جواب را به من
ياد داد ! پيامبر (صلى الله عليه وآله ) خوشحال شد و فرمود: فاطمه پاره
تن من است .
(336)
فاطمه عليها السلام يكى
از چهار سواران قيامت
در پاره اى از روايات آمده ، فاطمه عليها السلام يكى از سواران
چهارگانه روز قيامت است كه سوار بر غضبا
شتر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مى گردد و وارد محشر مى شود.
مرحوم ابن شهر آشوب ، روايت مى كند: هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه
وآله ) در بستر رحلت قرار گرفت ، ناقه غضباء به پيامبر عرض كرد: مرا
بعد از خود براى چه كسى وصيت مى كنى ؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اى غضباء
خدا به تو بركت دهد تو از آن دخترم فاطمه هستى ، كه در دنيا و آخرت بر
تو سورار مى گردد. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) رحلت كرد،
آن ناقه ، شبانه نزد فاطمه عليها السلام آمد و گفت : سلام بر تو اى
دختر رسول خدا، اكنون فراق من از دنيا نزديك شده است ، سوگند به خدا پس
از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) لب به آب و علف نزده ام ، آن
ناقه از فراق جانسوز پيامبر سه روز بعد از رحلت پيامبر جان داد.
(337)
همچنين عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب گويد: از رسول خدا (صلى الله عليه
وآله ) شنيدم كه مى فرمود: اى مردم ! ما تنها چهار نفريم كه در قيامت
سواره ايم و سواره ديگرى جز ما نيست . مردى عرض كرد: پدر و مادرم فدايت
اى رسول خدا ! آن سواران چه كسانى هستند. فرمود: من بر
براق خود سوارم ، و برادرم صالح پيامبر
بر همان شترى كه قومش آن را پى كردند، و دخترم فاطمه بر شتر
غضباى من ، و على ابن ابى طالب بر اشترى
از اشتران بهشتى سوار است .
(338)
وعده بهشت براى صلوات بر
فاطمه عليها السلام
شخصى بر حضرت فاطمه زهرا عليها السلام وارد شد و سلام كرد. حضرت
فرمود: جه مطلبى باعث شده كه صبح به اين زودى به اينجا آمده اى ؟
عرض كرد: براى طلب بركت آمده ام . حضرت زهرا عليها السلام فرمودند:
پدرم به من خبر داد، هر كس بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) يا بر من
سه روز سلام بفرستد خدا بهشت را بر او واجب مى گرداند: عرض كرد: در
زمان حيات او و حيات شما؟ فرمودند:
آرى در زمان حيات ما و حتى پس از مرگ ما.
(339)
اگر فاطمه نبود درخت نبوت
باردار نمى شد
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد:
همانا خداوند تبارك و تعالى وجد پيامبران را از درختان متفاوت و متفرق
آفريده ولى مرا از يك درخت خلق كرد. من اصل آن درختم و على عليه السلام
ساقه آن است و فاطمه عليها السلام مايه باورى آن درخت و حسن و حسين
عليه السلام ميوه هاى درخت وجود من هستند. هر كس از آن دور شود. به
گمراهى افتاده است ، اگر بنده اى از بندگان خدا سه هزار سال بين صفا و
مروه خدا را عبادت كند، ولى محبت ما پنج تن را درك نكرده باشد خداى
تبارك و تعالى او را به صورت در آتش افكند.
(340)
اهميت پوشش و حجاب
در كافى از جابر بن عبدالله نقل شده كه گويد:
من به همراه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به در خانه حضرت فاطمه
عليها السلام رسيديم . پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در زدند و
فرمودند: السلام عليكم ، فاطمه زهرا
عليها السلام پاسخ دادند: عليك السلام يا رسول
الله . پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمودن آيا داخل شوم .
پاسخ دادند: آرى اى فرستاده خدا. پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمودند
آيا من و آن كسى كه همراه من است داخل شويم ؟ عرض كردند: اى پيامبر
مكرم ، بر سر من چيزى نيست . فرمودند: فاطمه جان عليها السلام خود را
بپوشان . ايان همين كار را انجام دادند، آنگاه رسول اكرم ، فرمودند:
السلام عليكم فاطمه زهراء پاسخ دادند:
عليك السلام يا رسول الله پيامبر (صلى
الله عليه وآله ) فرمودند: آيا وارد شوم ؟ فاطمه زهرا عليها السلام
پاسخ دادند: آرى اى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) شما و آن كس كه با
شماست وارد شويد.
(341)
نزول آيه براى خشنودى
فاطمه عليها السلام
روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) دستور دزدى را قطع كنند،
درد گفت : اى رسول خدا من اين دست را در اسلام تقديم كردم و شما دستور
مى دهيد آن را ببرند، حضرت فرمود: اگر دخترم فاطمه نيز به جاى تو مى
بود، اين دستور را مى دادم . حضرت فاطمه عليها السلام اين سخن را شنيد
و غمگين شد، جبرائيل فرود آمد و اين آيه را آورد:
لئن اشركت ليحبطن عملك
اگر شرك بورزى عمل و كار تو بى ارزش خواهد بود.
(342)
رسول خدا غمگين شد، در همين هنگام اين آيه نازل شد:
لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا
اگر در آسمان و زمين خدايانى غير از الله
وجود مى داشت تباه و فاسد مى شدند.
(343)
حضرت رسول از نزول آيه تعجب كرد، جبرئيل نازل شده و گفت : فاطمه زهراء
عليها السلام از سخن تو غمگين شده بود، اين آيات براى همراهى با او
نازل شد تا خشنود گردد.
مرحوم مجلسى در شرح اين حديث مى گويد: شايد معنا چنين باشد كه اين نازل
شد تا فاطمه عليها السلام بداند كه مانند اين گونه كلمات مشروط، با
جلالت و مقام مخاطب منافات ندارد.
(344)
اين قبه پر نور از آن
فاطمه عليها السلام است
حسن بن يزيد مى گويد :
از امام صادق عليه السلام پرسيدم چرا فاطمه عليها السلام ،
زهراء ناميده شده است ؟
فرمودند: به دليل اينكه براى فاطمه عليها السلام در بهشت قبه اى از
ياقوت سرخ است كه بلندى آن مسير يكسال راه است . آن قبه به قدرت خداى
قادر آويزان است ، بدون آنكه از پايين بر هيچ ستونى تكيه زند و از بالا
هيچ وسيله نگهدارنده اى آن را نگاه دارد . براى آن قبه هزار در است ،
بر هر درى هزار ملك از ملائكه پروردگار قرار دارند، اهل بهشت آن را مى
بينند به هيبتى كه هر يك از شما ستاره اى درخشان و نورانى را در آسمان
مى بيند، پس اهل بهشت مى گويند: اين قبه پر نور از آن فاطمه عليها
السلام است .
(345)
چرا فاطمه عليها السلام
را زهراء ناميدند؟
از امام محمد باقر پرسيدند: چرا فاطمه عليها السلام ، به نام
زهراء ناميده شد؟ فرمودند: زيرا خداوند او را از نور عظمت خودش آفريد.
بواسطه نور آن حضرت آسمان و زمين روشن شد و حدى كه ملائكه تحت تاءثير
آن نور قرار گرفتند و براى خدا به سجده افتادند، عرض كردند: خدايا اين
نور چيست ؟
حق تعالى فرمود: شعله اى است كه از نور عظمت خودم آفريدم و در آسمانها
ساكنش نمودم . او را از صلب بهترين پيغمبران خارج خواهم ساخت و از اين
نور ائمه و پيشوايان دين را خارج مى كنم تا مردم را به سوى حق هدايت
كنند، آنان جانشينان پيغمبر من خواهند بود.
(346)
سنگريزه هايى كه به غذاى
خوش طعم مبدل شدند
امام حسن و امام حسين عليه السلام سه روز بود كه چيزى از خوراكى
نخورده بودند، از گرسنگى بى تاب شده ، از مادر غذا طلب كردند. چون در
خانه چيزى براى خوردن نبود،، لذا فاطمه زهرا عليها السلام آنان را به
بهانه اى تسلى داده كه جد بزرگوارتان مى آيد و چيزى برايتان مى آورد.
باز آنان ناراحتى مى كردند به حدى كه حضرت دلگير شد و اشكش جارى گرديد.
برخاسته قدرى سنگ ريزه جمع نمد، در ديگى ريخت و رويش آب كرد، سر ديگ را
نيز پوشانده ، آتش در زير آن روشن نمود تا به جوش آيد و به فرزندانش
فرمود: صبر كنيد طعام بار گذاشته ام ، هنوز پخته نشده است . ايشان
بيرون مى رفتند و بعد از زمانى مى آمدند و به مادر مى گفتند: اگر آن
غذا پخته است برايمان بياور. حضرت فاطمه عليها السلام مى فرمود: هنوز
خام است ، ساعتى صبر كنيد تا پخته شود. در اين هنگام امام حسن عليه
السلام بر سر ديگ رفته و سر پوش را برداشت و گفت : اى مادر ! اگر پخته
يا خام است ، قدرى براى ما بردار تا بخوريم . فاطمه عليها السلام كاسته
را برداشت و فرمود: عجب كه پخته باد ! چون بر سر ديگ آمد مشاهده كرد
طعامى در كمال خوبى و خشبوئى است . پس از آن برداشت و نزد فرزندان
گذاشت آنان مشغول خوردن شدند. فاطمه زهرا عليها السلام برخاست و وضو
تازه نمود و نماز شكر به جاى آورد و چون اين خبر به پيامبر (صلى الله
عليه وآله ) رسيد، فرمود: الحمدلله ، تو اى فاطمه ! چنان هستى كه در
ذريه انبياء و اولياء سابق بوده .
(347)
فاطمه عليها السلام
برترين مخلوقات
در كتاب ادريس پيامبر عليه السلام آمده است :
روزى حضرت ادريس اصحاب خود را جمع كرد و به آنها گفت : فرزندان آدم
روزى در محضر او اختلاف كردند كه بهترين خلايق چه كسانى هستند؟ بعضى
گفتند: پدر ما آدم ، بهترين مخلوقات است ، چرا كه خداوند او را با دست
قدرتش آفريد و روحش را در او دميد و به فرشتگان امر كرد كه به عنوان
احترام او را سجده كنند؟ او را معلم فرشتگان و خليفه خود در زمين قرار
داد و از همه خلايق خواست از او اطاعت كنند.
بعضى گفتند: نه بهترين مخلوقات ، جبرئيل امين است و هر كدام مطلب خاصى
گفتند، و در اين باره سخن به درازا كشيد تا اينكه حضرت آدم عليه السلام
به آنها رو كرد و فرمود: فرزندانم ! آنچه شما گفتيد هيچ كدام درست نيست
، وقتى كه خداوند مرا آفريد و روحش را در كالبد من دميد، برخاستم و
نشستم و به عرش پروردگار نگاه كردم ، پنج نور
كه در نهايت عزت و زيبايى و شكوه و جلال بودند ديدم به گونه اى كه مرا
غرق انوار و درخشش خود كرده بودند.
عرض كردم : پروردگار ! اينها چه كسانى هستند؟ فرمود: اينها بهترين
مخلوقات من و بابهاى رحمت من و واسطه هاى بين من و خلق من هستند، اگر
اينها نبودند زمين و آسمان و بهشت و دوزخ و خورشيد و ماه را نمى آفريدم
.
گفتم : خدايا نام اينها چيست ؟ فرمود: به عرش بنگر !
وقتى كه نگاه كردم اين نامهاى پاك را ديدم : فار
قليطا(محمد (صلى الله عليه وآله ))،
ايليا (على عليه السلام ) ، طيطه
(فاطمه عليها السلام )، شبر (حسن عليه
السلام ) و شبير(حسين عليه السلام ) اى
خلايق من ! مرا تهليل و تسبيح كنيد، خداى يكتا جز من نيست و محمد (صلى
الله عليه وآله ) رسول من است .
(348)
مقصود از نور على نور
چيست ؟
موسى بن قاسم از على يبن جعفر روايت كرده است كه از حضرت موسى
بن جعفر عليه السلام درباره اين آيه
كمشكاة فيها مصباح ، المصباح فى زجاجة .
(349)
پرسيدم ، فرمود: مقصود از مشكاة فاطمه
عليها السلام و مصباح حسن عليه السلام و
زجاجه ، حسين عليه السلام است .
كوكب درى فاطمه عليها السلام است كه در
بين زنان جهان مثل ستاره درخشان مى باشد، شجره
مباركه ابراهيم است كه (نه شرقى است و نه غربى ) نه يهودى است و
نه نصرانى ، روغن چراغ آن كه نور مى
دهدعلم است كه از آن ظاهر مى شود و بدان سخن مى گويد: و مقصود از
نور على نور در وجود حضرت فاطمه عليها
السلام امامانى هستند كه يكى پس از ديگرى مى آيند، خداوند به نورش هر
كه را بخواهد هدايت مى كند، يعنى به ولايت ما هدايت مى كند.
(350)
مقام فاطمه عليها السلام
در بهشت
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حضرت فاطمه عليها السلام مى
فرمايد:
بعد از وفات پدر بزرگوارم شبى در عالم رؤ يا ديدم كه گويا پدر به سويم
متوجه شد از خود بى اختيار شدم فرياد زدم : يا
ابتاه ، يا رسول الله ، بعد از تو اخبار آسمان و وحى خداوند
رحمان از خانه ما قطع شد در اين حال صفهاى ملائكه در جلوى روى من
نمودار شد دو ملك مرا به آسمان بلند كردند، در اين وقت سر برداشتم ديدم
قصرهاى بلند و نهرهاى جارى ، چنانكه وصف آن نتوان كرد، در اين حال
حوريان بهشتى مرا استقبال كردند و به قدوم من يكديگر را بشارت مى دادند
و تبسم مى نمودند و مى گفتند: مرحبا به كسى كه بهشت براى او خلق شده و
ما را خدا براى پدرش خلق كرده ، از آنجا ملائكه مرا داخل قصرى بردند كه
در آن غرفه هايى بود كه هيچ چشمى نديده و وصف آن را فرشهاى سندس ، و
استبرق و حرير و ديباج محال است ... و چندان از الوان طعامها در ظرفهاى
طلا و نقره و مائده هاى گوناگون و نهرهاى جارى از شير سفيدتر و از مشك
خوشبوتر نمودار بود كه وصف آنها ممكن نبود.
(351)
زنان مورد شفاعت فاطمه
عليها السلام
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله ):
فائيما امراة صلت فى اليوم و الليلة خمس صلوات ،
و صامت شهر رمضان ، و حجت بيت الله الحرام و زكت مالها، و اطاعت زوجها،
و والت عليا بعدى دخلت الجنة بشفاعة ابنتى فاطمة و اءنها لسيدة نساء
الغالمين
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در حديثى فرمودند:
هر زنى كه نمازهاى پنج گانه شبانه را بخواند و ماه رمضان را روزه بگيرد
و حج خانه با حرمت خدا را به جا آورد و زكات مالش را بپردازد و از
همسرش فرمان برد و پس از من پيرو على عليه السلام باشد با شفاعت
دخترم به بهشت در آيد به راستى كه او خاتون زنان جهانيان است .
(352)
لباس بهشتى فاطمه عليها
السلام
در بحار از خرائج نقل مى فرمايد:
روايت شده كه يهود عروسى داشتند. آمدند خدمت پيامبر (صلى الله عليه
وآله ) و عرض كردند: ما حق جوار و همسايگى با شما داريم ، از شما تقاضا
مى كنيم كه دخترت فاطمه عليه السلام را به اين عروسى ما بفرستيد تا
اينكه مزيد عيش ما شود و بر اين مطلب خيلى اصرار كردند. حضرت فرمودند:
فاطمه زوجه على بن ابيطالب است و به فرمان اوست . يهود از حضرت رسول در
خواست كردند كه شفاعت بفرمايد نزد على . از طرفى يهود تمام اسباب عيش
را از حلى و خلل آراسته بودند و گمان مى كردند اينكه فاطمه عليها
السلام با لباسهاى كهنه و مندرس به عروسى مى آيند و مى خواستند با اين
كار آن را خفت بدهند.
ناگاه جبرئيل نازل شد و جامعه هاى بهشتى آورد، پس صديقه طاهره جامعه
لباس بهشتى را پوشيد و زينت كرد. وقتى كه وارد مجلس آنان شد تعجب كردند
از لباسها و زينت و بوهاى آن حضرت .
چون حضرت زهراء عليها السلام داخل شد به خانه يهود، زنان يهود به سجده
افتادند و به سبب ديدن آن حضرت عده زيادى اسلام آوردند و مسلمان شدند.
(353)
فاطمه عليها السلام
سزاوارترين زنان
زنى خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض كرد: من زنى بى همسر
هستم .
امام فرمودند: منظورت چيست ؟
عرض كرد: ازدواج نمى كنم و از آن دورى مى نمايم ، و با اين كار مى
خواهم به مقام عالى معنوى برسم .
امام صادق عليه السلام فرمودند:
از اين عقيده دست بردار، هرگز ترك ازدواج موجب وصول به مقامات عالى
معنوى نيست ، اگر انسان با ترك ازدواج به چنين مقامى مى رسيد حضرت
فاطمه عليها السلام سزاوارتر از تو بود كه ترك ازدواج كند. چرا كه هيچ
كس در وصول به كمالات معنوى از فاطمه عليها السلام پيشى نگرفته است .
(354)
فاطمه عليها السلام حوريه
اى انسان نما
امام باقر عليه السلام از پدران بزرگوارش نقل مى فرمايند كه :
فاطمه عليها السلام به جهت طاهره ناميده شده است ، از جمله اينكه هرگز
خون حيض و نفاس نديد.
(355)
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند تا زمانى كه فرمانى كه فاطمه
عليها السلام زنده بود، زنان را بر على عليه السلام حرام كرد، زيرا او
زن پاكيزه اى بود كه حيض نمى ديد.
(356)
اسماء بنت عميس گفت : در يكى از زايمانهاى فاطمه عليها السلام حضور
داشتم ، هنگامى كه وضع حمل كرد، خونى نديدم . به پيامبر (صلى الله عليه
وآله ) عرض كردم : يا رسول الله فاطمه زايمان كرد، ولى از او خونى
نديدم ؟ فرمود: اسماء فاطمه عليها السلام حوريه است كه به شكل انسان
آفريده شده است .
(357)
فاطمه عليها السلام تمام
حقيقت زن
امام خمينى (ره ) درباره حضرت فاطمه زهرا عليها السلام مى
فرمايند:
تمام ابعادى كه براى زن و براى يك انسان متصور است ، در فاطمه زهراء
عليها السلام جلوه كرده است . يك زن معمولى نبوده است ، يك زن روحانى ،
يك زن ملكوتى ، يك انسان به تمام معنا انسان ، تمام نسخه انسانيت ،
تمام حقيقت زن ، تمام حقيقت انسان .
او زن معمولى نيست . او موجودى ملكوتى است كه در عالم به صورت انسان
ظاهر شده است ، بلكه موجودى الهى و جبروتى كه در صورت يك زن ظاهر شده
است .
(358)
فاطمه عليها السلام حقيقت
ليلة القدر
مردى نصرانى به خدمت امام موسى كاظم عليه السلام شرفياب شد و در
بين سؤ الات متعددى كه بيان داشت ، تفسير باطن آيات اول سوره دخان را
جويا شد.
حم و الكتب المبين انا انزلنه فى اليلة مبركة
انا كنا منذرين فيها يفرق كل اءمر حكيم حم ، سوگند به اين كتاب
روشنگر كه ما آن را در شبى پر بركت نازل كرديم ، ماهمواره انذار كننده
بوده ايم در آن شب هر امرى بر اساس حكمت الهى تدبير و جدا مى گردد.
(359)
امام در پاسخ فرمود: امام حم محمد (صلى
الله عليه وآله ) است و كتاب مبين على
عليه السلام مى باشد و اما الليلة فاطمه
عليها السلام مى باشد.
(360)
مصحف فاطمه عليها السلام
ابوبصير مى گويد: از امام محمد باقر عليه السلام در مورد مصحف
پرسيدم ، فرمود: مطالبى است كه پس از در گذشت پدرش ، حضرت رسول بر
ايشان نازل شد.
گفتم : آيا از قرآن چيزى در آن هست ؟ فرمود: چيزى از قرآن در آن نيست .
عرض كردم : آن را برايم توصيف فرماييد ! فرمود: آن داراى دو جلد از جنس
زبرجد قرمز است و به اندازه طول و عرض يك برگ مى باشد. عرض كردم :
ورقه و برگ آن از چيست ؟ فرمود: از در سفيد كه با گفتن كلمه
كن به وجود آمده است . عرض كردم : چه
چيزى در آن نوشته شده است ؟ فرمود: اخبار آنچه تا به حال بوده است و
آنچه كه تا روز قيامت خواهد بود و اخبار هر يك از آسمانها و تعداد
فرشتگان هر يك زا آنها، نامهاى فرستادگان خدا از انبياى مرسل و غير
مرسل و اقوامى كه اينان بر آنها مبعوث شده اند.
اسامى مخالفان و گروندگان به آنها، اسامى تمام مؤ منان و كافران از
آغاز تا پايان آفرينش ، نامهاى هر شهر و آمار كافران ... اسامى همه
آفريدگان و مدت عمر آنها، تعداد كسانى كه وارد بهشت مى شوند. تعداد
جهنميان و نامهاى هر يك از آن دو گروه و نيز علم قرآن به همان گونه كه
نازل شده و همچنين علم تورات و انجيل و زبور به همان ترتيب نزول و
تعداد درختان و سنگريزه هاى هر شهر و ديار وجود دارد.
حضرت باقر عليه السلام فرمود: خداوند اين مصحف را توسط جبرائيل ،
ميكائيل و اسرافيل نزد آن حضرت فرستاد. اين نزول در ثلث دوم شب جمعه در
هنگامى كه حضرت در محراب خود به نماز ايستاده بود واقع شد.
فرشتگان پس از اتمام نماز از حضرت به او سلام كردند و گفتند: خداوند به
تو سلام مى رساند و سپس مصحف را در دامان آن حضرت گذاشتند، حضرت فرمود:
سلام مخصوص خداوند و از سوى او و به سوى اوست و بر شما اى فرشتگان خدا
سلام و سلامتى باد. آنگاه فرشتگان به آسمان رفتند، حضرت پس از نماز صبح
تا سر ظهر مشغول خواندن و مطالعه آن بود تا اينكه به آخرش رسيد. راوى
مى گويد: عرض كردم : فدايتان شوم ، پس از آن حضرت ، اين مصحف به چه
كس منتقل شد؟ فرمود: آن را به على عليه السلام داد و پس از شهادت على
عليه السلام به امام حسن عليه السلام و بعد به امام حسين عليه السلام و
بعد نزد اهلش باقى مى ماند تا اينكه به صاحب اين امر واگذار كند. عرض
كردم :
اين علم بسيار زياد است !! فرمود: اى ابا محمد ! آنچه را كه من به تو
گفتم ، دو برگ اول آن بود و مطالب پس از ورقه دوم را براى تو نگفتم و
حتى يك حرف از آن را هم بازگو نكردم .
(361)
پوشش از نامحرم
عمران بن حصين مى گويد:
روزى پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به من فرمود: با من به ديدن فاطمه
عليها السلام نمى آيى ! عرض كردم : چرا يا رسول الله ! مايل به ديدار
او هستم . با هم به طرف منزل فاطمه عليها السلام رفتيم . در زديم و
پيامبر از فاطمه رخصت خواست و فاطمه عليها السلام اجازه ورود داد. وسول
خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: آيا با كسى كه همراه من است داخل شوم
؟ فاطمه عليها السلام گفت : جز پارچه اى پشمين وسيله اى براى پوشش و
ستر خود ندارم .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) دستور پوشش دادند كه چنين و چنان خود
را بپوشان تا وارد شويم . فاطمه عليها السلام عرض كرد: چيزى كه سرم را
بپوشاند ندارم ، پيامبر پارچه اى كهنه به همراه داشت ، فرمود: با اين
پارچه سرت را بپوشان . پس فاطمه عليها السلام خود را پوشاند و ما وارد
شديم .
(362)
نور تبسم فاطمه عليها
السلام
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
در آن هنگام كه بهشتيان در بهشت برخودار از نعمت و دوزخيان در آتش
گرفتار عذابند، براى بهشتيان نورى مى درخشد، از يكديگر مى پرسند: اين
نور چيست ؟ شايد پروردگار با عزت و اقتدار بر ما توجه فرموده و به ما
نظر افكنده است ؟ ! رضوان (فرشته نگهبان بهشت ) به آنان مى گويد: نه
على عليه السلام با فاطمه عليها السلام مزاحى كرده و او(فاطمه لبخند
زده است ، اين نور از بين دندانهاى او درخشيده است .
(363)
فصل نهم : پس از رسول الله (صلى الله عليه وآله
)
ناله هاى حضرت زهرا عليها السلام در فراق پدر
كسى از اهل زمين نمى تواند گريه كننده اى گريان تر و نالانتر از
فاطمه زهرا عليها السلام بيابد. مدت هفت روز از رحلت رسول گرامى مى
گذشت كه حضرت در منزل نشسته بود و هر روز گريه اش از روز قبل زيادتر مى
گرديد. روز هشتم از خانه بيرون آمد، زنها هم او را همراهى مى كردند، و
چراغها را خاموش كردند تا چهره آنان مشخص نباشد. صديقه طاهره پدر را
صدا مى زد و ناله مى كرد و زنان هم او را همراهى مى كردند.
و ابتاه ! و اصفياه ! وا محمداه ! واابالقاسماه
!
آنگاه حركت كرد و نحوه حركت كردن و لباس پوشيدن آن حضرت درست مانند
رسول خدا بود تا به قبر پدر نزديك شد. وقتى كه نگاهش به جاى اذان افتاد
بى هوش شد بعد از اينكه به هوش آمد چنين گفت :
پدرجان ! قوتم رفته و يكه و تنها باقى مانده و در كار خويش حيران و
سرگردانم .
پدرجان ! بعد از تو براى وحشتم انيسى نمى يابم و مانعى براى گريه ام و
ياورى براى ضعفم نمى يابم .
آرى پدر بعد از تو نزول قرآن و مل هبوط جبرئيل و ميكائيل از بين رفت .
پدرجان ! بعد از تو روابط انسانها دگرگون شد و درها پشت سر من بسته
گرديد.
پدر عزيز ! بعد از تو از دنيا نفرت دارم و تا زمانى كه نفسم بر آيد بر
تو گريه خواهم نمود.
پدرجان ! شوق من نسبت به تو پايانى ندارد، و حزن من بعد از تو انجامى .
و چنين مى سرود:
اندوه من پيوسته بر تو تازه است و قلب من به خدا سوگند عاشق سرسخت است
.
دلى كه در عزا و مصيبت تو، صبور باشد يا تسليت پذيرد همانا بسيار شكيبا
و پر طاقت است .(364)
استدلال فاطمه عليها
السلام به قرآن
يكى از معجزات حضرت صالح ، شتر و بچه آن شتر بود كه در قرآن
معجزه و چگونگى برخورد قوم صالح با آن آمده است كه بخاطر كشتن ناقه
صالح عليه السلام خداوند متعال عذاب خود را بر آن قوم نازل نمود.
(365)
آنگاه كه على عليه السلام را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند حضرت
زهرا عليها السلام وارد مسجد شد و فرمود:
رها كنيد پسر عموى مرا ! قسم به آن خدايى كه
محمد را به حق بر انگيخت ، اگر از وى دست بر نداريد، گيسوان خود را
پريشان كرده ، و پيراهن رسول خدا را بر سرافكنده و در برابر خدا فرياد
خواهم زد. يقين بدانيد كه ناقه صالح در نزد خدا از من گرامى تر نبود، و
بچه آن ناقه نيز از فرزندان من قدر و قيمتش زيادتر نبود.
(366)
ام سلمه از فاطمه عليها
السلام دفاع مى كند
در جريان غصب فدك و جسارتهايى كه عمر و ابوبكر به حضرت فاطمه
عليها السلام كردند، ام سلمه يكى از زنان پيامبر در دفاع از حضرت فاطمه
عليها السلام چنين مى گويد:
اى ابابكر ! آيا با فاطمه چنين رفتار مى كنى ؟ با اينكه او حوريه اى
است در ميان انسانها. در دامن پيغمبر پرورش يافت ، و در حين ولادت بين
فرشتگان دست به دست مى شد، و در پرورشگاه پاكيزگان پرورش يافت ، و در
بهترين جا رشد و نمو كرد. آيان چنان مى پندارى كه رسول خدا (صلى الله
عليه وآله ) فاطمه عليها السلام را از ارث محروم نموده ، ولى به خودش
نگفته است ؟ با اينكه خدا به پيغمبرش مى فرمايد: خويشان و نزديكانت را
انذار كن ! يا احتمال مى دهيد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به او
گفته باشد، ولى او مطالبه ارث كند؟ با اينكه بهترين زنان عالم و مادر
بهترين جوانان و همانند مريم دختر عمران مى باشد و پدرش خاتم پيغمبران
است .
به خدا سوگند ! رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فاطمه عليها السلام را
از سرما و گرما نگهدارى مى كرد. هنگام خواب دست راست خودش را زير سر
فاطمه عليها السلام و دست چپش را بر روى بدنش مى نهاد.
اى ابوبكر ! آهسته تر باشيد، هنوز رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) پيش
چشم شماست . به زودى بر خدا وارد مى شويد و نتيجه كردارتان را مشاهده
مى كنيد. ام سلمه از فاطمه عليها السلام دفاع كرد، ولى تا يك سال از
حقوق محروم شد.
(367)
شهادت ام ايمن در غصب فدك
بعد از اينكه ابوبكر از حضرت فاطمه عليها السلام در مورد بخشيدن
فدك از طرف پيامبر به دخترش شاهدانى خواست . حضرت فاطمه عليها السلام
ام ايمن و على عليه السلام را به عنوان شاهد آوردند..
ام ايمن گفت : من در خانه فاطمه نشسته بودم و رسول الله (صلى الله عليه
وآله ) نيز نشسته بود، جبرئيل نازل شد و گفت : يا محمد برخيز، خداوند
به من دستور داده كه حد و حدود فدك را براى تو مشخص كنم .
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) برخاست و با جبرئيل رفت و طولى نكشيد كه
برگشت ، فاطمه عليها السلام عرض كرد: بابا كجا رفتى ؟ پيامبر (صلى الله
عليه وآله ) فرمود: با جبرئيل رفتم حد و حدود فدك را برايم مشخص نمايد.
فاطمه عليها السلام گفت : پدر ! من مى ترسم بعد از تو در مضيقه قرار
بگريم آن را به من صدقه بده ، پيامبر فرمود.
دخترم من آن را به تو بخشيدم . فاطمه هم آن را تحويل گرفت . آنگاه رسول
خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: ام ايمن و اى على ! شاهد باشيد كه آن
را به فاطمه بخشيدم .
(368)
وصيت فاطمه عليها السلام
در مورد املاك
حضرت صديقه طاهره عليها السلام دارى هفت بستان بودند كه وقف بنى
هاشم و بنى مطلب فرموده و نظاره و سرپرستى بر آنها را به عهده مولا على
عليه السلام نهادند تا زمانى كه ايشان در قيد حيات هستند و بعد از
ايشان بر عهده فرزندان خود به ترتيب سن آنها گذاشته شد و آن حضرت براى
اين امر وقفنامه اى نوشتند كه مضمون آن چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم
اين وصيتى است كه فاطمه دختر محمد نسبت به بستان هاى هفتگانه خويش يعنى
عواف ذلال مبيت يا ميشب ، حسنى ، صافيه ،
مشربه و ام ابراهيم ، به على بن ابيطالب عليه السلام مى نمايد كه پس از
وفاتش حسن و پس از وفاتش حسن و پس از حسن به حسين و پس از حسين ،
بزرگترين فرزند من ناظر به آنها خواهد بود و خداى تعالى و
مقداد بن اسود و
زبير بن عوام را بر اين وصيت شاهد مى گيرم و على عليه السلام
اين وصيت حضرت را مرقوم داشت .
همچنين در نسخه ديگرى از وصيت حضرت فاطمه عليها السلام در مورد لوازم
خانه آمده است كه براى دختر جندب ، يعنى دختر ابوذر غفارى ، وصيت كرده
است كه چنين است : آن صندوق كوچكتر است و در
اموال ، هر چه هست به او مى دهيد و نيز دو كفش من كه از پوست است و فرش
و جبه و تخت و متكاه دو قطيفه ، همه از آن او باشد.
(369)
بوى پيراهن پدر
از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
من حضرت رسول را در پيراهن مباركش غسل دادم . روزى فاطمه عليها السلام
گفت : آن پيراهن را به من نشان بده ! پيراهن را آورد همين كه بوى
پيراهن به مشام او رسيد از هوش رفت ، من كه اين حالت را از او مشاهده
كردم ، پيراهن را از او پنهان نمودم .
(370)
دوست دارم صداى اذان بلال
را بشنوم
با سكوت صوت قرآن پيامبر (صلى الله عليه وآله )، صداى اذان بلال
هم خاموش شد. بلال برده اى دل سوخته بود كه به بركت اسلام و محبت
پيامبر، ارجمند و عزيز شده بود. او مؤ ذن نبى مكرم اسلام بود.
روزى دختر پيامبر اسلام فاطمه عليها السلام شخصى را نزد بلال فرستاد و
فرمود: به او بگوئيد كه دوست دارم صداى اذان تو را بشنوم . بلال گفت :
بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) براى هيچ كس جز دخترش اذان نمى
گويم . بلال به ماءذنه رفت و صداى خاطره انگيز خويش را به
الله اكبر، الله
اكبر بلند كرد. فاطمه عليها السلام به ياد پدر افتاد. صداى ضجه
زهرا عليها السلام بلند شد و بيهوش بر زمين افتاد. مردم پنداشتند كه او
جان داده ، شتابان به سوى بلال دويدند و فرياد زدند:
بلال ديگر اذان نگو، كه فاطمه طاقت شنيدن ندارد،
بلال دم فروبست . زهرا عليها السلام پس از چند لحظه اى به هوش آمد و
فرمود: چرا بلال اذان را به پايان نبرد؟ عرض كردند: بر تو بيمناك شديم
كه ناگهان جان به جان آفرين تسليم كنى .(371)
ياد آورى ماجراى غدير خم
محمود بن لبيد مى گويد:
پس از رحلت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فاطمه عليها السلام را
در كنار قبر حضرت حمزه در احد، در حال عزادارى و گريه مشاهده كردم ،
فرصت را غنيمت شمرده سؤ ال كردم : آيا براى امامت على عليه السلام از
سخنان رسول گرامى اسلام ، مى توانيد دليلى بياوريد؟ حضرت زهراء پاسخ
داد:
شگفتا ! آيا روز غدير خم را فراموش كرده ايد؟
شنيدم كه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمود: على عليه
السلام بهترين كسى است كه او را جانشين خود در ميان شما قرار مى دهم .
على عليه السلام امام و خليفه بعد از من است و دو فرزندم (حسن و حسين
عليه السلام ) و نه نفر از فرزندان حسين عليه السلام پيشوايان و
امامانى پاك و نيكند. اگر از آنها اطاعت كنيد شما را هدايت خواهند نمود
و اگر مخالفت ورزيد، تا روز قيامت بلاى تفرقه و اختلاف در ميان شما
حاكم خواهد شد.
پرسيدم : بانوى من ! پس چرا امام على عليه السلام سكوت و حق خود را
نگرفت ؟
حضرت فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرموده است : مثل امام ،
مانند كعبه است ، مردم بايد در اطراف آن طواف كنند، نه آن كه كعبه دور
مردم طواف نمايد.
(372)