اسماء و القاب آن حضرت
فاطمه زهرا عليها السلام داراى
نامها و القاب متعددى بودند كه هر يك از آنها بيانگر فضيلتى
براى او مى باشند. اسمهاى حضرت عبارتند از:
1- فاطمه : درباره وجه تسميه فاطمه به عنوان نام مبارك بانوى
دو عالم عليها السلام برگرفته شده از كلام معصوم (ع ) وجوهى
چند است :
فاطمه يعنى جدا شده از هر زشتى و بريده شده از هر بدى و باز
داشته شده از آلودگى ها، يا ذريه او از آتش فاصله دارند.
شفاعت كننده دوستدارانش در قيامت - عجز مردم از شناخت كامل او
- فاصله ، اسمى مشتق شده از نام پروردگار.
2- صديقه : به معناى زن بسيار راستگو، چون در تمام عمر شريفش
هيچ دورغى از او شنيده نشده .
در ضمن گفتارى پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به على عليه
السلام مى فرمايند: يا على ! خداوند به تو همسرى چون دخترم
صديقه هديه كرده كه به من عطا نكرده است . يا عايشه مى گويد:
من را راستگوتر و صادق تر از فاطمه عليها السلام نديدم .
3- مباركه : يعنى بركت خجسته و ميمون ، زيرا خداوند در نسل او
بركتى قرار داده ، كه از وجود نازنين او پروردگار نسل رسول خدا
(صلى الله عليه وآله ) را در همه جهان گسترش بخشيده است و
خداوند ذريه او را مبارك گردانيد.
4- طاهره : از طهارت است به معناى پاكى از هر نقصى ، و پاكيزگى
از همه پليديها. امام صادق فرمود: مادامى كه فاطمه (ع ) زنده
بود خداوند ساير زنان را بر على عليه السلام حرام كرده بود،
زيرا فاطمه عليها السلام پاكيزه بود و حائض نمى شد. آن حضرت
حتى در زايمان هم خون نفاس نمى ديد.
5- زكيه : به معنى پاكيزگى ، رشد و نمو. به معناى نمو كننده در
كمالات و خيرات ، تا جايى كه سوره هل
اتى و آيه ايثار در شاءن
آنها نازل شد و اخلاق او از هر حيث پاك و تزكيه شده بود و هم
چنين رشد و نمو، از لحاظ جسمانى ، زيرا گفته اند كه آن حضرت
بيشتر از كودكان هم سن خود در روزها و هفته ها و ماهها رشد مى
كرد.
6- راضيه : چون در تمام شئون زندگى از خدا و پيغمبر (صلى الله
عليه وآله ) و شوهرش راضى بود. با ديدن آن همه سختى از زمان
كودكى تا روز شهادت ، آنچه كه خداوند برايش تدبير كرده بود
راضى بود و حيت يكبار شكايت نكرد.
7- مرضيه : اسم مفعول از رضا است . چون خداوند در آخرت آن قدر
شفاعت او را بپذيرد كه راضى گردد. يا آنكه خدا و رسول خدا و
شوهرش از او راضى بودند.
8- زهرا عليها السلام : به معنى درخشنده و نورانى . اينكه چرا
فاطمه را زهراء نام نهاده اند بنابر روايات و كلام معصومين
عليها السلام فاطمه عليها السلام از نور با عظمت پروردگار خلق
شده است و نورانيت آسمانها و زمين از نور اوست .
صورت فاطمه عليها السلام در هر روز چند بار - وقت نماز صبح و
ظهر و شام براى على عليه السلام نور افشانى مى كرد و بالاخره
فاطمه عليها السلام زهرا ناميده شد چون به فرموده امام صادق
عليه السلام : چون هرگاه در محراب عبادت به نيايش مشغول بود
براى ملائكه و اهل آسمانها نور افشانى مى كرد.
9- محدثه : به معناى كسى كه معارف الهى را از زبان فرشتگان وحى
دريافت كرده و ملائكه با او سخن مى گويند. امام صادق عليه
السلام فرمودند: به درستى كه فاطمه عليها السلام محدثه ناميده
شد، براى آنكه ملائكه پروردگار از آسمان بر او نازل مى شدند و
او را ندا مى دادند، همانطورى كه مريم دختر عمران را خطاب مى
كردند. آنها خطاب به فاطمه عليها السلام مى گفتند: اى فاطمه
عليها السلام خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان
جهان برترى داده است . اى فاطمه عليها السلام به شكرانه اين
نعمت براى پروردگار خود خضوع كن و سجده به جاى آور.
(232)
اما لقبهاى حضرت
:
ايشان داراى لقبهاى فراوانى بوده كه به بعضى از آنها
اشاره مى شود:
سيده : بانو
انسيه حوراء: انسان بهشتى
نوريه : موجودى از حقيقت نورى
حانيه : دلسوز فرزندان
كريمه : بزرگوار
رحيمه : با محبت و مهربان
قانعه : قانع - كم توقع
قوامه : شب زنده دار
عقيله : خردمند
فهيمه : بافهم
رئوفه : دلسوز و مهربان
محرمه : گرامى و مورد احترام
منصوره : يارى شده - خداوند او را يارى كرده است .
جميله : زيبا
جليله : بزرگ
صابره : پايدار
شريفه : شرافتمند
عفيفه : پاكدامن
شهيده : شهيد شده ، گواه
حكيمه : با حكمت و داراى فهم و ادراك حكيمانه
مطهره : پاكيزه شده
عطوفه : با عاطفه و محبت .
زاهده : پارسا
فاطمه عليها
السلام زبانه ترازو
على عليه السلام فرمود:
روزى وارد منزل شدم ديدم رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در
حالى كه حسن عليه السلام در سمت راست و حسين عليه السلام در
سمت چپ و فاطمه عليها السلام پيش روى آن حضرت نشسته بودند مى
فرمايد: اى حسن و اى حسين ! شما دو كفه ترازو هستيد و فاطمه
عليها السلام زبانه آن است . دو كفه جز به وسيله زبانه يكسان و
هماهنگ نمى شوند و زبانه جز بر روى دو كفه استوار نمى ماند.
شما دو نفر، امام هستيد و مادرتان داراى مقام شفاعت است .
(233)
احترام به فاطمه
عليها السلام از نظر فقه اسلامى
يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام نام دخترش را فاطمه
نام نهاده بود، امام عليه السلام به او فرمود:
اما اذا سميتها فاطمة فلا تسبها و لا
تلعنها و لا تضربها؛ حالا كه او را فاطمه ناميده اى به
او دشنام مده و او را نفرين مكن و او را مزن .
شاءن و مقام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام و جنبه قداست آن
بانوى بزرگوار، بر هر مسلمان مؤ منى ، امرى بديهى و مسلم است .
در فقه و فرهنگ اسلامى نيز، تجليل و تكريم و تعظيم به حضرت
فاطمه زهراء در مرتبه والايى قرار دارد كه رعايت آن بر هر فرد
مسلمانى در رديف واجبات و عدم رعايت آن جزو محرمات و معاصى به
شمار مى آيد.
در اينجا به عنوان نمونه به چند مورد از دستورات فقهى كه در
اين باب (احرتام به حضرت فاطمه عليها السلام ) صادر شده و در
فقه اسلامى جاى ويژه اى دارد اشاره مى شود.
1- براى فرد بى وضو حرام است كه اسم خداوند متعال را مس
نمايند، و مس اسامى مبارك پيغمبر و ائمه و حضرت زهراء عليها
السلام نيز اگر هتك حرمت و بى احترامى تلقى شود حرام است .
2- حفظ حرمت اسامى معصومين عليه السلام و زير پانگذاشتن و
دورنگه داشتن اين اسامى مبارك از اماكن آلوده و ناپاك ، از
واجبات شرعى است .
3- در باب ديات و قصاص فقه اسلامى نيز آمده است كه متعديان به
امور اعتقادى حكم ارتداد را دارند. علامه حلى (ره ) در
تحرير الاحكام در اين باره مى
گويد: كسى كه مادر پيامبر گرامى را يا دخترش را مورد قذف و
نسبت ناروا و عمل غير مشروع قرار دهد مرتد و از دين خارج است .
4- كيفر دشنام گفتن به فاطمه زهرا عليها السلام قتل است . بر
اساس فقه اسلامى فردى كه نسبت به آن بانوى مقدس هتك حرمت كند و
به فحاشى و دشنام و بدگوئى ، زبان بگشايد مستوجب مرگ است و
بايد به قتل رسانده شود.
امام خمينى (ره ) در تحرير الوسيله خود مى فرمايد:
الحاق صديقه طاهره عليها السلام به ائمه
اطهار عليه السلام از فرزندانش ، خالى از وجه نيست ،
بلى اگر دشنام به صديقه طاهره بازگشت به دشنام و سب رسول الله
(صلى الله عليه وآله ) نمايد بدون شبهه دشنام دهند كشته مى
شود. طبق نظر فقهاى شيعه اگر شخصى به پيامبر (صلى الله عليه
وآله ) يا ائمه معصومين عليه السلام و حضرت فاطمه زهرا عليها
السلام دشنام دهد بر شنونده آن واجب است او را به قتل برساند
مگر اين كه ترس زيان جانى و يا مالى قابل توجه يا آبرويى بر
خود داشته باشد بنابراين هم وجوب قتل ثابت است و هم اين كه
اجراى اين حكم احتياج به اجازه حاكم شرع ندارد.
(234)
پس دريافتيم كه از نظر فقهى اگر كسى به چهارده معصوم عليه
السلام ناسزا بگويد و يا عملى توهين آميز در مورد آنان انجام
دهد حكمش قتل است مسلما حضرت فاطمه زهرا عليها السلام يكى از
حضرات معصومين مى باشند.
در روايتى از امام جعفر صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود:
چون حضرت مهدى عليه السلام ظهور كند پس از اقداماتى به كيفر
قاتلان ستمگر مادرش حضرت فاطمه عليها السلام مى پردازد و به
سراغ قبر آنان مى رود و آنان را زنده مى كند، و به محاكمه مى
كشد و پس از آن به دارشان آويزان مى كند و پس از باز كردن از
دار، پيكر كثيف و نحسشان را آتش مى زند.
(235)
علاوه بر حكم فقهى در مورد توهين كننده به حضرت فاطمه عليها
السلام اذيت حضرت فاطمه عليها السلام اذيت حضرت فاطمه عليها
السلام اذيت خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله ) است . دهها
حديث معتبر در اين مورد در كتابهاى شيعى و سنى آمده است .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
فاطمة بعضعة منى ، فمن اغضبها اغضبنى
فاطمه پاره تن من است ، هر كس او را به خشم آورد مرا به
خشم آورده است .
و نيز فرموده :
من آذاها فقد آذانى ، و من آذانى فقد
اذى الله عزوجل هر كس او را اذيت كند مرا اذيت نمود و
كسى كه مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده است .
و بنابر فرموده خداوند در قرآن : كسى كه خدا و رسولش را
بيازارد مورد لعنت خدا قرار مى گيرد.
ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله
فى الدنيا و الاخرة همانا كسانى كه خدا و رسول او را
بيازارند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده است و از رحمت
خود دور فرموده است .
(236)
حضرت امام خمينى (ره ) در مورد اهانت كننده به حضرت صديقه
طاهره كه روز شنبه هشتم بهمن 1367 از صداى جمهورى اسامى ايران
پخش شده وبعد فرمودند: بسمه تعالى ،
با كمال تاءسف و تاءثر صداى جمهورى اسلامى مطالبى در مورد
الگوى زن پخش كرده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردى كه
اين مطالب را پخش كرده است تعزير و اخراج مى گردد و دست
اندكاران آن تعزير خواهند شد و در صورتى كه ثابت شود قصد توهين
در كار بوده است بلا شك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است ،
اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد موجب تنبيه و توبيخ
و مجازات شديد و جدى مسؤ ولين رده بالاى صدا و سيما خواهد شد.
البته در تمامى زمينه ها قوه قضائيه اقدام مى نمايد.
روح الله الموسى الخمينى 9/11/1367
ملاقات فاطمه
عليها السلام با حوريان بهشتى
سلمان فارسى (ره ) مى گويد:
روزى از خانه بيرون آمدم ، در حالى كه ده روز از رحلت حضرت
رسول (صلى الله عليه وآله ) گذشته بود. على عليه السلام را
ديدم به من فرمود: اى سلمان ! تو پس از رحلت رسول خدا (صلى
الله عليه وآله ) بر ما جفا نمودى . عرض كردم : اى محبوب من ،
اى ابالحسن ! كسى همچون شما مورد جفا قرار نمى گيرد. بلكه حزن
و اندهم پس از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) باعث شد نتوانم
به زيارت شما بيايم . حضرت فرمود: اى سلمان ! برو به خانه نزد
فاطمه ، دختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله )، زيرا او مشتاق
ديدار توست . مى خواهد از هديه اى كه از بهشت برايش آوره اند
به تو هم بدهد. عرض كردم : آيا مگر پس از حضرت رسول براى آن
حضرت از بهشت تحفه و هديه مى رسد؟ فرمود: آرى ، ديروز رسيد.
سلمان فارسى (ره ) مى گويد: سراسيمه خود را نزد آن حضرت رساندم
و با اجازه زهرا صعع وارد خانه شدم ، ديدم حضرت نشسته و بر روى
خود عباى كوتاهى انداخته است . در پيشگاهش زانوى ادب زدم . آن
حضرت به من فرمود: اى سلمان ! بعد از رحلت پدرم به من جفا كردى
؟
عرض كردم : اى حبيه من ! آيا من به شما جفا كردم ؟ فرمود: پس
چه كسى ؟ اى سلمان ! بنشين و آنچه به تو مى گويم ، خوب فراگير
!
حضرت فرمود: ديروز همين جا نشسته بودم و در منزل هم بسته بود.
در اين فكر بودم كه با وفات پدرم وحى الهى از ما قاطع شد و از
رفت و آمد ملائكه ديگر خبرى نيست ، بسيار غمگين و محزون بودم .
به ناگاه در منزل باز شد و سه دختر وارد شدند كه از نظر زيبايى
، شادابى و معطر بودن بى مانند بوده و هيچ چشمى به زيبايى آنان
نديده است . از جايم برخاسته و به سوى آنان رفتم . پرسيدم : از
زنان مكه هستيد يا مدينه ؟
گفتند: اى دختر رسول خدا ! ما اهل مكه و مدينه نيستيم و نيز از
ساكنان زمين نمى باشيم ، ما از حوريان بهشتى و مشتاق و دوستدار
تو هستيم . خداوند ما را نزد شما فرستاده است .
من از يكى كه بزرگتر مى نمود پرسيدم : اسم تو چيست ؟ جواب داد:
مقدود. گفتم مقدوده چرا؟ گفت من
براى مقداد بن اسود كندى صحابى رسول خدا (صلى الله عليه وآله )
آفريده شده ام .
از سومى پرسيدم : اسم تو چيست ؟ گفت :
سلمى گفتم : به چه مناسبت سلمى ناميده شده اى ؟ گفت :
من براى زندگى با سلمان فارسى ، دوست و خدمتكار پدر تو، رسول
خدا (صلى الله عليه وآله ) مى باشم .
حضرت ادامه داد: سپس حوريان بهشتى خرمايى تازه به من دادند كه
از مشك خوش بو تر بود. آنگاه حضرت فاطمه عليها السلام مقدارى
از آن خرماها را به من داد و فرمودند: اى سلمان ! با اين خرما
افطار كن و فردا هسته آن را برايم بياور !
سلمان گويد: من خرما را گرفته از حضورش مرخص شدم . در كوچه هاى
مدينه به طرف منزل مى رفتم ، به هر كس از اصحاب رسول خدا (صلى
الله عليه وآله ) مى گذاشتم ، مى پرسيد: چه بوى عطر دلنشينى !
آيا مشك با خود دارى ؟ در جواب مى گفتم : آرى .
در موقع افطار با خرما روزه ام را باز كردم ، ولى نه هسته داشت
و نه ريگ و نه خاشاكى . روز بعد نزد آن حضرت رفته عرض كردم :
من ديروز روزه ام با تحفه و هديه شما باز كردم ولى هيچ هسته اى
نداشت .
حضرت فرمود: اى سلمان ! هيچ گاه هسته اى نخواهد داشت ، زيرا
خرماها از نخلى است كه خداوند آن را در دارالسلام (بهشت ) با
كلام و سخنى كاشته است كه پدرم حضرت محمد (صلى الله عليه وآله
) به من آموخت و من هر صبح و شام بر آن مواظبت مى كنم .
(237)
بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله النور
بسم الله نور النور بسم الله نور على نور بسم اللله الذى هو
مدبر الامور بسم الله الذى خلق النور من النور الحمد الله الذى
خلق النور من النور و اءنزل النور على الطور فى كتاب مسطور فى
رق منشور بقدر مقدور على نبى محبور الحمد لله الذى هو بالعز
مذكور و بالفخر مشهور و على السراء و الضراء مشكور و صلى الله
على سيدنا محمد و آله الطاهرين ؛ به نام خداى بخشنده
مهربان به نام مبارك خدا كه نور عالم است و به نام مبارك خدا
كه نور نور عالم است و نام مبارك خدا كه نور بالاى نور عالم
است به نام مبارك خدا آن نام كه مدبر امور عالم است به نام
مبارك خدا آن نام كه نور آفريد (يعنى عالم و آدم را از نور خود
آفريد) ستايش خدا را كه نور (تجلى خود) را بر طور سينا در كتاب
مسطور تورات نازل كرد در صحيفه گشوده بقدرى كه مقدور نمود بر
پيغمبر عالم و صالح خود ستايش خدا را كه نزد تمام موجودات به
عزت مذكور و به فخر و جلالت معروف است و در حال آسايش و سختى
بايد شكر گزار او بود و درود خدا برسيد ما حضرت محمد (صلى الله
عليه وآله ) و اهل بيت طاهرينش باد.
سلمان گفت : چون اين دعا را از آن حضرت آموختم آن را به بيشتر
از هزار نفر از اهل مكه و مدينه كه مبتلا به تب بودند آموختم ،
به خدا قسم همه آنها به اذن خداى تعالى شفا يافتند.
چادر بانوى زنان
جهان
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت شده است كه
فرمود:
هنگامى كه خداوند خلايق از اولين و آخرين را مبعوث گرداند،
منادى پروردگارمان از زير عرش خداوند صدا مى زند: اى گروه
خلايق ، ديدگاه خود را ببنديد كه فاطمه عليها السلام دختر محمد
(صلى الله عليه وآله ) و بانوى زنان جهانيان از طراط بگذرد !
هيچ كس در صحنه قيامت نيست مگر آنكه چشمانش را مى بندد، به جز
محمد، على ، حسن ، حسين و فرزندان پاك آنان عليه السلام چرا كه
فرزندان آن حضرتند. هنگامى كه وارد صحراى محشر مى شود، دنباله
چادرش بر روى صراط كشيده مى شود، يك سر آن در بهشت به دست خود
آن حضرت است و سر ديگرش در عرصه قيامت است .
منادى پروردگارمان صدا مى زند:
اى دوستداران فاطمه ! به گوشه هاى چادر بانوى زنان جهانيان چنگ
زنيد ! و كسى از دوستداران حضرت باقى نمى ماند مگر اينكه به
گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت باقى نمى ماند مگر اينكه به
گوشه اى از اطراف چادر آن حضرت چسبيده است تا اينكه بيش از
هزار فئام و هزار فئام به آن چنگ مى زنند و مى چسبند. گفتند:
يك فئام چقدر است ؟ فرمود: هزار هزار كه به وسيله آن حضرت از
آتش نجات مى يابند.
(238)
توقف فاطمه عليها
السلام در مدخل جهنم
از محمد بن مسلم روايت شده كه گويند: از حضرت باقر عليه
السلام شنيدم كه مى فرمود: حضرت زهرا عليها السلام در مدخل
جهنم توقفى ويژه مى نمايد. در روز قيامت بر پيشانى هر كس
مؤ من يا كافر نوشته شده است .
به كسانيكه گناهان زيادى انجام داده اند دستور داده مى شود كه
وارد آتش جهنم شوند.
فاطمه زهراء عليها السلام بين دو چشم او مى خواند كه وى
دوستدار اهل بيت است . آنگاه مى
گويد: اى خدا و اى مولاى من ! تو مرا فاطمه ناميدى و به وسيله
من آن كس را كه من و ذريه ام را دوست مى دارد، از آتش جدا مى
سازى ، و وعده تو راست است و تو از نويدى كه داده اى تخلف نمى
كنى .
خداوند متعال مى فرمايد: راست مى گويى اى فاطمه ! من تو را
فاطمه ناميده و به وسيله تو، كسى كه تو را دوست داشته باشد و
به ولايت پذيرفته ، و ذريه تو را دوست داشته و به ولايت
پذيرفته باشد، از آتش نجات مى دهم . وعده من حق است و از آن
تخلف نمى كنم هر كس را كه بر پيشانيش بخوانى كه مؤ من است ،
دستش را بگير و به بهشت واردش ساز.
(239)
سخن گفتن با
جبرئيل
امام خمينى (ره ) در يكى از بيانات خود، در ايام شهادت
حضرت زهراء عليها السلام و در ملاقات با زنان مى فرمايند:
مساءله آمدن جبرئيل براى كسى يك مسئله
ساده نيست ، خيال نشود كه جبرئيل براى هر كس مى آيد و امكان
دارد بيايد، اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسى كه جبرئيل
مى خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است ... و اين تناسب
بين جبرئيل كه روح اعظم است و انبياء درجه اول بوده است .
مثل رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) و موسى و عيسى و ابراهيم و
امثال اينها، بين همه كس نبوده است . بعد از اين هم بين كسى
ديگر نشده است . حتى درباره ائمه عليها السلام هم من نديده ام
كه وارد شده باشد، اين طور كه جبرئيل به آنها نازل شده باشد
فقط اين كه براى حضرت زهرا عليها السلام است كه من ديده ام كه
جبرئيل به طور مكرر در اين هفتاد و پنج روز وارد مى شده و
مسائل آينده اى كه بر ذريه او مى گذشته است اين مسائل را
ميگفته است و حضرت امير هم ثبت مى كرده است ... در هر صورت من
اين شرافت و فضيلت را از همه فضائلى بزرگ است - اين فضيلت را
من بالاتر از همه مى دانم كه براى غير انبياء عليه السلام آن
هم نه همه انبياء براى طبقه بلاى انبياء كه در رتبه آنهاست ،
براى كسى ديگر حاضر نشده و با اين تعبيرى كه مراوده داشته است
جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براى هيچ كس تا كنون واقع نشده
و اين از فضائلى است كه از مختصات حضرت صديقه عليها السلام است
.
(240)
فاطمه و اهل بيت
عليه السلام در كشتى نوح
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: هنگامى كه
خداوند متعال اراده فرمود كه قوم نوح را نابود كند، به او
دستور داد تا درخت ساج را قطع كند، بعد جبرائيل فرود آمد و شكل
كشتى را به او نشان داد و صندوقچه اى كه در آن صد و بيست و نه
هزار ميخ در آن بود برايش آورد. نوح غير از پنج ميخ تمام آنها
را در آن كشتى به كار گرفت .
وقتى كه دستش را به يكى از آن پنج ميخ زد، آن ميخ در دست او
همچون ستاره اى نورانى تابيد. نوح متحير و شگفت زده شد. خداوند
آن ميخ را به زبان فصيح و گويا به نطق آورد و گفت : من به نام
بهترين پيامبران حضرت محمد (صلى الله
عليه وآله -مى باشم . جبرائيل نزد او آمد، نوح به او
گفت : اى جبرائيل اين چه ميخى است كه تا كنون چيزى شبيه به آن
نديده ام ؟
گفت : اين ميخ به نام محمد (صلى الله
عليه وآله - بهترين انسانها از اولين تا آخرين مى باشد.
آن را در جلوى راست كشتى به كار گرفت . بعد دستش را به ميخ دوم
زد، نورى از آن درخشيد و اطراف را روشن كرد. نوح پرسيد: اين
ميخ چيست ؟ جبرائيل پاسخ داد: ميخ برادر و پسر عمويش على عليه
السلام است . آن ميخ را در قسمت جلو سمت چپ كشتى كوبيد. بعد
دستش را به ميخ سوم زد، آن نيز درخشيد و اطراف را روشن كرد،
جبرائيل گفت : اين ميخ فاطمه عليها السلام است . آن را در كنار
ميخ پدرش كوبيد.
بعد دستش را به ميخ چهارم زد آن نيز درخشيد و اطراف را روشن
كرد. جبرائيل به او گفت : اين ميخ حسن عليه السلام است . آن را
در كنار ميخ پدرش على عليه السلام كوبيد. بعد دستش را به ميخ
پنجم زد، نورى درخشيد و صداى گريه بلند شد و نمناك گشت ، نوح
پرسيد: اى جبرائيل ! اين نم وترى چيست ؟
پاسخ داد: اين ميخ حسين سيدالشهدا عليه السلام است . آن را در
كنار ميخ برادرش كوبيد. آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه وآله )
فرمود: خداوند متعال فرموده است .
و حملنا- على ذات الواح و دسر: او را بر
چوبها و ميخها سوار كرديم .
ميخهاى آن ما هستيم و اگر ما نبوديم كشتى ، ساكنانش را حركت
نمى داد.
(241)
فاطمه سبب سجده
ملائكه بر آدم
ابوسعيد خدرى مى گويد: در خدمت رسول خدا (صلى الله عليه
وآله ) نشسته بوديم كه مردى از راه رسيد و از حضرت درخواست كرد
تا درباره قول خداوند: استكبرت ام كنت
من العالين
(242) توضيح داده و بفرمايد اينان چه كسانى
هستند كه حتى از ملائكه مقربين برتر و والاترند؟
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: منظور از آنان من ، على
فاطمه ، حسن و حسين مى باشيم كه در سراق عرش ، دو هزار سال پيش
از خلقت آدم ، خداوند را تسبح مى كرديم ، و ملائكه با تسبح ما
تسبيح مى كردند. هنگامى كه خداوندآدم را آفريد به ملائكه دستور
فرمود كه بر او سجده كنند، پس ملائكه ماءمور به سجده نشده
بودند مگر به خاطر وجود ما. همه فرشتگان به امر خداوند سر
اطاعت نهادند مگر ابليس كه نافرمانى كرد و از سجده كردن امتناع
ورزيد. خداوند متعال به او فرمود: اى
ابليس ! چه چيز تو را بازداشت از اينكه بر آنچه كه من با دست
قدرت خود آفريدم سجده كنى ؟ آيا استكبار ورزيدى يا از موجودات
عالى و برتر بودى ؟ يعنى از اين پنج تن كه اسامى آنان
در سرداق عرش نوشته شده است .
پس رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمودند: ما هستيم آن باب
خدايى كه از آن در وارد مى شوند و هدايت يافتگان به وسيله ما
هدايت مى گردند. هر كس ما را دوست داشته باشد خداوند او را
دوست داشته و به بهشت خود واردش مى سازد و هر كس با ما دشمنى
كند خداوند او را دشمن داشته و به آتش داخل مى كند. دوست ندارد
ما را مگر كسى كه در دامان پاك و پاكيزه زاده شده باشد.
(243)
حضرت فاطمه عليها
السلام در آيه مباهله
در كتاب بحارالانوار مرحوم مجلسى (رضوان الله تعالى
عليه ) به نقل از اميرالمؤ منين على عليه السلام آمده است :
گروهى از نصاراى نجران پيش رسول خدا (صلى الله عليه وآله )
آمدند كه سه تن از آنان جزء بزرگان و دو تن از مشاهير يهود
بودند. آنها آمده بودند تا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را
بيازمايند. پس از سؤ ال و جوابهايى كه با پيامبر داشتند، نصارى
پيرامون حضرت مسيح عليه السلام سؤ ال كردند. اسقف كه يكى از
بزرگان آنان بود پرسيد: پدر عيسى كه بود؟ پيامبر (صلى الله
عليه وآله ) ساكت شدند. جبرئيل فرود آمد و گفت : او روح خدا و
كلمه او بود. اسقف گفت : آيا روح بدون بدن مى شود؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) ساكت ماندند، در اين هنگام وحى
الهى نازل شد:
ان مثل عيسى عندالله كمثل آدم خلقه من
تراب ثم قال له كن فيكون
(244)
اين جواب كه حضرت عيس از خاك است بر اسقف گران آمد. سپس گفت :
اى محمد (صلى الله عليه وآله ) ! اين مطلب را به در تورات و نه
در انجيل و نه در زبور يافته ايم ، مطلبى است كه فقط تو مى
گويى . پس خداوند وحى فرمود:
فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و
نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل العنة الله
على الكاذبين .(245)
پس اسقف و همراهان گفتند. وقت مباهله را معين نما پيامبر (صلى
الله عليه وآله ) فرمودند: انشاء الله فردا صبح .
صبح پس از نماز رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) دست على عليه
السلام را گرفت و او را پيش خود قرار داد و فاطمه عليها السلام
را از پشت سر و حسن و حسين عليه السلام را در سمت راست و چپ
خود قرار داد و به آنان فرمود: وقتى كه من دعا كردم شما آمين
بگوئيد. آنگاه به حالت دعا زانو بر زمين نهادند.
وقتى كه مسيحيان اين حالت و افراد را مشاهده كردند پشيمان گشته
و گفتند: سوگند به خدا كه او پيامبر است . يا به عبارتى اسقف
نجران
(246) گفت : اى گروه و جماعت نصارى ! من چهره
هايى مى بينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را نابود كند حتما آن
را نابود خواهد شاخت . پس آمدند در برابر رسول خدا (صلى الله
عليه وآله ) نشستند و گفته : اى ابالقاسم ! ما را از مباهله
معاف دار. پيامبر فرمود: بسيار خوب ، ولى به شما مى گويم كه
اگر با شما مباهله مى كردم روى زمين حتى يك نصرانى باقى نمى
ماند مگر آنكه هلاك مى شد.(247)
ويژگيهاى خاص
حضرت فاطمه عليها السلام
حضرت فاطمه زهراء عليها السلام در زندگى خود داراى
ويژگى خاصى بودند. از ابتداى خلقت تا پايان عمر، كه عبارتند
از:
1- اولين ويژگى آن حضرت خلقت آن حضرت است از نور خدا امام صادق
عليه السلام از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت مى كنند كه
: خداوند عز و جل فاطمه عليها السلام را از نور خود خلق كرد
قبل از آنكه آدم را بيافريند. و نام فاطمه مشتق شده از نام
خداوند به پيامبر (صلى الله عليه وآله ) دستور مى دهد كه چهل
روز در خلوت ، شبها به عبادت و روزها را روزه دارى كند و بعد
از اتمام اين مدت براى او طعام بهشتى مى فرستد.
2- يكى ديگر از ويژگيهاى منحصر به فرد صديقه طاهره عليها
السلام ، تكلم كردن او در رحم با مادر عزيزش بود كه او را در
سختيهاى تسلى مى داد.
3- سومين ويژگى آن حضرت اينكه : به هنگام تولدش برترين زنان
قابله اش بودند و بعد از تولد نور وجودش تمام خانه هاى مكه
را روشن كرد و او را با آب كوثر شستشو دادند و او لب به سخن
گشود كه خدايى جز الله نيست و پدرم پيامبر خدا و شوهرم جانشين
او و فرزندانم امامان بعد از او هستند.
هم چنين در روايت آمده است كه حورالعين و بهشتيان يكديگر را در
ولادت آن حضرت بشارت دادند و جشن ميلاد گرفتند.
4- رشد و نمو آن حضرت : امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه
عليها السلام رشد جسمى خود را آغاز نمود به طورى كه در هر روز
به اندازه يك هفته و در هر هفته به اندازه يك ماه و در هر ماه
به اندازه يك سال كودكان هم سن خود رشد مى نمود.
5- ازدواج آسمانى : عقد او در آسمانها بسته شد، پيامبر (صلى
الله عليه وآله ) به على عليه السلام فرمود: كه يا على عده اى
از مردم مرا در مورد ازدواج فاطمه سرزنش كرده و گفتند: او را
به مرد فقيرى دادى ، به آنان گفتم : من او را به همسرى على
عليه السلام در نياوردم ، بلكه خداوند واسطه اين ازدواج بود،
همانا خداوند مى فرمايد: اگر على عليه السلام را نيافريده بودم
براى دخترت فاطمه بر روى زمين از آدم تا كنون كفو و همتايى
نبود.
6- مهريه آسمانى : از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در
مورد مهريه فاطمه در آسمان سؤ ال شد. حضرت فرمود: مهريه اش در
آسمان خمس زمين است و هر كس در آن راه رود و نسبت به او و
شوهرش و فرزندانش كينه داشته باشد. تا روز قيامت به صورت حرام
بر آن راه برفته است .
7- او اولين زن طاهره بود. فاطمه زهرا عليها السلام از همه
آلودگيها و پليديها پاك بود و هرگز خون حيض و نفاس نديد و تا
زنده بود خداوند زنان ديگر را بر على عليه السلام حرام كرده
بود.
8- عصمت فاطمه عليها السلام : او تنها زن معصوم اسلام است كه
آيه قرآن درباره او و اهل بيت عليه السلام نازل شده است .
انما يريد الله اليذهب عنكم الرجس اهل
البيت و يطهر كم تطهيرا(248)
در معصوم بودن او همين بس كه خداوند بواسطه خشم او خشمگين و به
واسطه رضاى او راضى مى شود.
9- فرشتگان خدمتكار فاطمه عليها السلام : روايت شده است كه آن
حضرت گاهى در نماز بود و فرزندش گريه مى كرد و مشاهده كه
فرشتگان گهواره اش را حركت مى دادند و يا اينكه آسياى دستى آن
حضرت را مى چرخانند.
10- محدثه بود: يعنى با فرشتگان صحبت مى كرد. بعد از رحلت
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرشتگان الهى بر او فرود مى
آمدند و با او صحبت مى كردند و مصحف را بر او نازل كردند.
امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه زهراء عليها السلام را
محدثه ناميده اند، زيرا كه فرشتگان آسمان فرود آمده و با ايشان
گفتگو كردند همانگونه كه مريم دختر عمران را مورد ندا قرار
داده اند. فرشتگان آسمانى به فاطمه زهراء عليها السلام گفتند:
اى فاطمه ! خدا تو را انتخاب كرده و پاك نموده و بر زنان عالم
و برترى بخشيده است .
(249)
11- اولين شخصى كه بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) وارد
بهشت مى شود.
12- پنهانى بودن قبرش بعد از 1400 سال . اين از ويژگيهاى خاص
آن حضرت مى باشد.
محبوبيت نام
فاطمه عليها السلام در نزد ائمه (ع )
اين نام مقدس يعنى فاطمه
نزد اهل بيت عليه السلام بسيار دوست داشتنى و محبوب بود آنان
اين نام را گرامى مى داشتند و هر كس را كه به اين نام ناميده
مى شد احترام مى نمودند.
امام صادق (ع ) از يكى از يارانش كه خدا
به وى دخترى عنايت فرموده بود، سؤ ال كردند: او را چه نام
نهاده اى ؟ عرض كرد: فاطمه اش نام نهاده ام . حضرت فرمودند:
فاطمه ! درود خدا بر فاطمه باد.
پس بدان چون اين نام را بر او نهاده اى مواظب باش سيلى بر
صورتش نزنى و به او بد نگويى و گراميش بدارى .
همچنين در وسائل الشيعه از سكونى نقل شده است كه :
بر امام صادق عليه السلام وارد شدم در حالى كه گرفته و افسرده
بودم . سؤ ال فرمودند: اى سكونى چه غمى دارى ؟
عرض كردم : دخترى برايم به دنيا آمد. فرمودند: او را چه ناميده
اى ؟ عرض كردم : فاطمه . فرمودند: آه ، آه ، آه ، سپس اضافه
كردند: بدان اگر او را فاطمه نام نهاده اى ، لعن و دشنام مده و
او را مزن . از امام كاظم عليه السلام نقل شده است كه :
فقر در خانه اى كه نام محمد و فاطمه در
آن باشد وارد نمى شود.
(250)
نرو افشانى حضرت
زهرا عليها السلام
ابان بن تغلب نقل مى كند كه به امام صادق عليه السلام
عرض كردم : اى پسر رسول خدا ! چرا فاطمه دختر پيامبر (صلى الله
عليه وآله ) زهرا ناميده شد.
آن حضرت فرمودند: براى اينكه فاطمه عليها السلام درخشان مى شد
براى على عليه السلام در هر روز سه مرتبه ، با نورى كه در حين
نماز از صورتش درخشان مى شد.
وقت نماز صبح هنگامى كه مردم در خانه ها بسر مى بردند، سفيدى
آن نور به خانه هاى مدينه داخل مى شد به طورى كه اطاقهايشان
سفيد مى شد. مردم از اين موضوع تعجب مى كردند، به نزد رسول خدا
(صلى الله عليه وآله ) رفته و از آنچه اتفاق افتاده بود از
حضرت سؤ ال مى كردند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آنها را
به طرف منزل فاطمه عليها السلام مى فرستاد. آنها به منزل حضرت
فاطمه مى فرستادند، حضرت را در حالى مى ديدند كه در محرابش به
نماز ايستاده و نور از محراب عبادتش ساطع مى شود و آن نور از
صورت حضرت زهراء عليها السلام پخش مى شود. بنابر اين مى
فهميدند نورى كه به خانه هايشان داخل شده ، از نور آن حضرت است
.
پس از آن هنگامى كه روز به نيمه مى رسيد و فاطمه مشغول نماز
ظهر مى شد از صورتش نور زردى ساطع مى شد. اين نور به حدى بود
كه زردى آن داخل خانه هاى مدينه مى شد، به گونه اى كه لباسها و
رنگ رخسار آنها را زرد مى كرد. آنها دوباره خدمت پيامبر رفته و
از ايشان درباره اين نور پرسش مى كردند و حضرت مجددا آنها را
به خانه حضرت فاطمه مى فرستاد و آنها حضرت را در محراب عبادت
مى ديدند در حالى كه نور صورتش پرتو افشانى مى كرد. چون روز به
پايان مى رسيد و خورشيد غروب مى كرد صورت فاطمه عليها السلام
از شادى و شكرگذارى پروردگار سرخ شده و پرتو افشانى مى كرد و
سرخى صورتش خانه هاى مردم را سرخ مى كرد. آنها دوباره نزد
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) مى آمدند و از اين موضوع سؤ ال
مى كردند و حضرت آنها را به خانه دخترش رهنمون مى ساخت . آنها
پس از ورود به منزل فاطمه عليها السلام مى ديدند كه آن حضرت
نشسته و به تسبيح و تمجيد خداى متعال مشغول است و نور از صورت
مباركش پرتو افشانى مى كند. سپس مى دانستند كه آنچه اتفاق مى
افتاده ، از نور صورت فاطمه عليها السلام بوده است .
زين سبب ناميم او را حور حق
|
نورى از وجه جميلش شد نمود
|
گفت اى پيغمبر كه اين نور
جلى
|
دخترم نور خدا بودست و هست
|
از شما مردم جدا بودست و
هست
|
دخترم ، طاهره
مطهره است
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) راجع به كلمه بتول
سؤ ال كردند. عرض كردند: يا رسول الله ! از شما شنيده ايم
مريم بتول است و فاطمه نيز بتول است . فرمودند: بتول كسى است
كه هرگز خون نديده ، چون كه خون ريزى ماهانه در دختران انبياء
ناپسند است .
اسماء بنت عميس مى گويد: در فاطمه عليها السلام خون حيض نديدم
و به هنگامى كه حصن عليه السلام را به دنيا آورد از خون نفاس
عارى بود. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرمودند: آيا نمى
دانى كه دخترم طاهره و مطهره است و در او به هنگام حيض و
زايمان خون ديده نمى شود.
هم چنين امام صادق عليه السلام مى فرمايند: خداى متعال تا
زمانى كه فاطمه زهراء در قيد حيات بودند ديگر زنان را بر على
عليه السلام حرام فرمودند بود. سؤ ال شد، چرا يا بن رسول الله
؟ فرمودند: زيرا كه او طاهره اى بود كه هيچگاه حائض نمى گرديد.
(251)
انگشتر دنيايى يا
تخت بهشتى ؟
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از هر فرصتى براى تربيت
جسمى و روحى فاطمه عليها السلام استفاده مى كرد تا از او دخترى
نمونه ، همسرى نمونه و مادرى نمونه بسازد، تا الگويى ديگران
باشد.
ابن شهر آشوب نقل مى كند:
روزى حضرت فاطمه عليها السلام از پدرش رسول خدا (صلى الله عليه
وآله ) تقاضاى انگشترى نمود، پيغمبر به او فرمود: مى خواهى
چيزى به تو ياد دهم كه از انگشتر بهتر باشد؟ سپس به او فرمود:
هرگاه نماز شب خود را خواندى از خدا بخواه كه به حاجت خود مى
رسى !
فاطمه عليها السلام به دستور پدر اين كار را انجام داد. هاتفى
او را ندا داد: اى فاطمه عليها السلام ! آنچه را خواسته اى در
زير مصلى و جاى نماز تو است .
فاطمه حاى نماز را بلند كرد، زير آن انگشتر ياقوتى را كه به
قيمت در نمى آمد مشاهده نمود. آن را بر داشته به انگشت كرد و
مسرور شد.
چون شب شد در خواب ديد گويا در بهشت است و سه قصر را مشاهده
كرد كه مانند آنها در بهشت نبود، پرسيد: اين قصرها از آن كيست
؟ گفتند: فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه وآله ). فاطمه عليها
السلام داخل يكى از آن قصرها شد و گردشى كرد. تختى در آنجا ديد
كه سه پايه داشت . پرسيد: اين تخت چرا سه پايه دارد؟ گفتند:
چون صاحب اين تخت از خدا انگشترى در خواست كرده ، به همين جهت
يكى از پايه هاى اين تخت را برداشته و براى او انگشتر درست
كرده و به او داده اند و از اين جهت اين تخت روى همين سه پايه
مانده است . فاطمه عليها السلام از خواب بيدار شد. چون صبح شد،
پيش پدر آمد و خوابى را كه ديده بود براى پدر تعريف كرد. حضرت
به او فرمود: دنيا از آن شما نيست و آخرت بهره شما است و وعده
گاه شما بهشت خواهد بود، شما را با دنياى فانى و پر از فريب
كارى نيست . سپس به او دستور داد كه به همان ترتيب انگشتر را
زير مصلى و جانماز خود بگذارد.
فاطمه عليها السلام طبق دستور پدر عمل كرد. شب در خواب بهشت را
ديد و داخل همان قصر شده و آن تخت را مشاهده كرد كه روى چهار
پايه است و چون علت را پرسيد گفتند: انگشتر برگشت و تخت به حال
نخستين روى چهار پايه استوار گرديد.
(252)
عالم صدف است و فاطمه گوهر
اوست
|
گيتى عرض است و اين گوهر
جوهر اوست
|
در قدر و شرافتش همين بس كه
ز خلق
|
احمد پدر است و مرتضى شوهر
اوست
|
پوشش در مقابل
مرد نابينا
از على بن الحسين امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه
فرمود:
مردى كورى از فاطمه زهراء عليها السلام اجازه خواست كه به خانه
آن حضرت وارد شود. حضرت فاطمه عليها السلام خود را از وى
پوشانيد. پيامبر (صلى الله عليه وآله ) با ديدن اين منظره
فرمودند: چرا خود را از او پوشاندى و حال آنكه او تو را نمى
بيند. حضرت پاسخ دادند: اگر او مرا نمى بيند من كه او را مى
بينم ، و به علاوه شامه او بوى مرا استشمام مى نمايد. پيامبر
(صلى الله عليه وآله ) فرمودند: شهادت مى دهم كه تو پاره تن من
هستى !.
(253)
شفاعت فاطمه (ع )
از گريه كنندگان حسين عليه السلام
روايت شده است هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله
) به دخترش از كشته شدن فرزندش حسين عليه السلام و مصائب آن
حضرت خبر داد، فاطمه عليها السلام بسيار گريست و گفت : پدرجان
! اين حادثه چه وقت اتفاق خواهد افتاد؟ فرمود: هنگامى كه من و
تو و على نباشيم .
گريه حضرت فاطمه عليها السلام شدت يافت و گفت : پدرجان ! پس چه
كسى بر او گره مى كند و چه كسى عزاى او را بر پاى مى دارد؟
حضرت فرمود: اى فاطمه ! زنان امت من بر زنهاى اهل بيتم و
مردانشان بر مردان اهل بيتم گريه خواهند كرد و نسلى پس از نسل
ديگر هر سال عزادارى را تجديد مى كنند. روز قيامت كه بر پا مى
شود، تو شفيع زنان مى شوى و من شفيع مردان و هر يك از آنان كه
بر مصيبت حسين عليه السلام گريه كنند دستش را مى گيريم و او را
به بهشت وارد مى نماييم .
اى فاطمه ! در روز قيامت همه چشمها گريانند به جز چشمى كه بر
مصيبت حسين عليه السلام گريه كرده باشد.
(254)
وجه نامگذارى
فاطمه عليها السلام
امام صادق عليه السلام از رسول (صلى الله عليه وآله )
نقل مى كنند كه :
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به على عليه السلام فرمودند: آيا
مردانى فاطمه عليها السلام چرا به اين نام ناميده شده است ؟
على عليه السلام عرض كردند: نه يا رسول الله . رسول مكرم
فرمودند: زيرا كه آتش بر وى و شيعيانش ممنوع گرديده است .
همچون حضرت رضا عليه السلام چنين فرمودند: شنيدم رسول خدا (صلى
الله عليه وآله ) مى فرمودند: فاطمه را فاطمه نايمده اند، زيرا
كه خداى تبارك و تعالى وى و فرزندانش را از آتش باز داشته و بر
كنار داشته اند. البته آن فرزندانى از ايشان كه خدا را ملاقات
كنند در حالى كه ايمان به پروردگار داشته و بر آنچه نيز كه بر
من نازل گرديده اعتقاد داشته باشند.
(255)
نزديكترين حالات
زن
روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) از اصحابش سؤ ال
فرمود: زن چيست ؟ گفتند عورت (به معناى شرم و حيا است . حضرت
فرمود: در چه زمان و چه حالتى او نزديكتر به پروردگار خود مى
باشد؟ اصحاب جواب اين سؤ ال را ندانستند. هنگامى كه حضرت فاطمه
عليها السلام اين مطلب را شنيد، فرمود: نزديكترين حالت او به
پروردگارش زمانى است كه در اندرون خانه اش به سر مى برد. رسول
خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است
.
(256)
فاطمه عليها
السلام مصداق آيات قرآن
بر اساس رواياتى كه مورد قبول و اتفاق شيعه و سنى است
حضرت فاطمه عليها السلام مصداق آيات متعددى از قرآن است كه از
آن جمله :
1- مصداق خير كثير: خداى متعال در قرآن او را كوثر يا خير كثير
ناميد.
انا اعطيناك الكوثر...
(257).
اساس نزول آن ، سخن مشركان در مورد پيامبر بود كه خداوند
پيامبر را به خير كثير از نسل فاطمه بشارت مى دهد و شماتت
كنندگان پيامبر را ابتر مى نامد.
2- مصداق آيه قدر: امام صادق عليه السلام در تفسير و معنى آيه
انا انزلناه فى اليلة القدر
(258)
فاطمه عليها السلام را معنى آن دانسته و مصداق كسى مى داند كه
در شب قدر نازل شده است .
3- مصداق آيه نسائنا در داستان
مباهله كه بين پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و مسيحيان نجران
پديد آمد، پيامبر از ميان زنان و اقوام فقط حضرت فاطمه عليها
السلام را مصداق آيه نسائنا قرار
داد و بقيه را خارج كرد.
4- مصداق آيه تطهير:
انما يريد الله اليذهب عنكم الرجس اهل
البيت و يطهر كم تهيرا.(259)
اين آيه در مورد پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين عليه
السلام نازل شد. بعد از نزول آهى - به گفته انس بن مالك -
پيامبر شش ماه يا به روايتى تا آخر عمر شريفش هنگام طلوع فجر
از خانه بيرون مى آمد و رهسپار مسجد مى شد و مرتب در آن هنگام
مقابل در خانه فاطمه عليها السلام مى ايستاد و مى فرمود: اهل
بيت من ! به ياد نماز باشيد خداوند مى خواهد از شما اهل بيت
هرگونه پليدى را دور كند.
(260)
5- مصداق آيه ذى چ :
قل الا اساءلكم عليه اجرا الا المودة فى
القرى .
(261)
فاطمه عليها السلام از نظر خويشاوندى نزديگترين ذى القربايى
است كه در قرآن مودت او در خواست شده است . اين فاطمه است كه
خون پيامبر در رگهاى او جارى است و بضعه رسول و پاره تن رسول
خدا (صلى الله عليه وآله ) است .
6- مصداق آيه ايثار و اطعام :
و يوثررون على انفسهم و لو كان بهم
خصاصة
(262)
و مصداق آيه
و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما
و اسيرا.
(263)
فاطمه است كه به همراه على و فرزندانش و فضه افطارى خود را در
راه خدا دادند و با آن روزه خود را افطار كردند. و اين عمل
شايسته سه روز پى در پى ادامه يافت .
7- مصداق آيه اهل بيت :
(264) فاطمه عليها السلام مصداق كامل اهل بيت
رسول خداست كه در دامان وحى پرورش يافته ، و كاملترين افراد و
عزيزترين آنها در نزد رسول خداست . در حديث كساء مى خوانيم كه
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) كسانى خود را روى فاطمه على و
حسن و حسين عليه السلام انداخت و فرمود: خدايا اينان اهل بيت و
خاندان من هستند و به ام سلمه فرمود: تو به خير و نيكى هستى
ولى از اهل بيت من نيستى .
8- مصداق آيه :
لن تنالو البر حتى تنقوا مما تحبون .
(265)
اين آيه اشاره به هديه دادن آن حضرت در شب عروسى است . كه در
شب عروسى فقيرى از آن حضرت درخواست لباس كهنه اى كرد كه آن
حضرت لباس نو خود را به آن فقير هديه داد.
9- مصداق آيه :
مرج البحرين يلتفيان ...(266)
كه اين آيه در امر ازدواج فاطمه و على عليه السلام است كه ثمره
اين ازدواج لؤ لؤ و مرجان يعنى امام حسن و امام حسين عليه
السلام هستند.
10- مصداق آيه : ذرياتنا در
تفسير آيه
ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة
اعين و اجعلنا للمتقين اماما
(267)
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از جبرئيل درباره كلمات
ازواج و ذريه و قره عين و اماما پرسيد.
جبرئيل گفت : مصداق ازواجنا، خديجه و مصداق ذريه فاطمه و حسن و
حسين قرة عين و على عليه السلام را مصداق امام ذكر كرد.
11- مصداق آيه :
تتجافى جنوبهم عن ...(268)
مى نويسند اين آيه در شب زفاف فاطمه عليها السلام نازل شده است
.
فاطمه عليها
السلام ، نخستين كسى كه وارد بهشت مى شود
در ضمن حديثى طولانى از رسول خدا
(صلى الله عليه وآله ) نقل شده كه فرمود: اى فاطمه ! سوگند به
آن كسى كه مرا به راستى مبعوث كرد، ورود در بهشت بر همه
آفريدگان حرام است تا اينكه من داخل آن شوم ، و تو نخستين كسى
هستى كه پس از من وارد بهشت مى شوى ، در حالى كه زيورى پوشيده
و برخودار از نعمت ، و خوشحالى .
اى فاطمه گوارايت باد ! سوگند به آن كسى كه مرا به حق مبعوث
كرد، تو بانوى زنان هستى كه وارد بهشت مى شوند. سوگند به آن
كسى كه مرا به راستى مبعوث فرمود، همانا دوزخ چنان فريادى بر
مى آورد كه هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلى باقى نمى ماند مگر
آنكه از هوش مى رود. پس به او خطاب مى شود: اى دوزخ ! خداوند
جبار به تو مى گويد: به عزت من ، آرام باش و در جاى خود آرام
بگير، تا اينكه فاطمه عليها السلام دختر رسول خدا (صلى الله
عليه وآله ) به سوى بهشت برود، هر آينه حسن و حسين عليه السلام
با تو داخل مى شوند. حسن عليه السلام در سمت راست و حسين عليه
السلام در سمت چپ تو، و تو از بالاترين نقطه بهشت در پيشگاه
پروردگار، بر ديگران اشراف دارى .
اى فاطمه ! من به دشمنى و حكومت با دشمنان ، تو به پا مى خيزم
و آنان كه حق تو را گرفتند و رشته دوستى با تو را بريده و بر
من دروغ بستند. پشيمان خواهند شد و در مقابل من به زمين
كشانيده مى شوند و من مى گويم : پروردگارا، امت من ، امت من !
و گفته مى شود: آنان بعد از تو كلام حق را تبديل و تحريف
نمودند. سپس آنان را به سوى دوزخ مى برند.
(269)
آنچه خوبان همه
دراند...
در احاديث معتبر از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) نقل
شده كه فرمودند:
خداوند در پيامبران بوى به بهشتى
قرار داده ، و در حورالعين بوى گل ياس
بهشتى ، و در ملائكه بوى گل سرخ
بهشتى ، و در دخترم زهرا عليها السلام هر سه بوى را جمع
فرموده است .
در جاى ديگر فرمودند:
خداوند هيچ پيامبر و امامى را مبعوث نكرده مگر آنكه از او بوى
به استشمام مى شده است . پس
به بخوريد و به همسرانتان نيز
بخورانيد تا فرزندانتان خوش بو و خوش سيرت شوند.
(270)
اى آدم ! اگر
آنها نبودند تو را خلق نمى كردم
ابوهريره از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت كرده
است كه آن حضرت فرمود: هنگامى كه خداى متعال آدم ابوالبشر را
آفريد و از روح خود در او دميد، آدم به جانب راست عرش نظر كرد،
آنجا پنج شبح غرقه در نور كه در حال سجود و ركوع بودند مشاهده
كرد. به درگاه پروردگار عرضه داشت : خداوند ! آيا پيش از
آفريدن من كسى را از خاك آفريده اى ؟ خداى متعال فرمود: نه خلق
نكرده ام .
آدم عرض كرد: پس اين پنج شبح كه آنها را در هيئت و شكل خود مى
بينم چه كسانى هستند؟
خداوند فرمود: اين پنج تن ، از نسل تو هستند كه عبارتند از
محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام كه اگر آنها
نبودند تو را نمى آفريدم . اگر اين پنج تن نبودند بهشت و دوزخ
، عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و انسن و جن را خلق نمى
كردم .
(271)
فاطمه عليه
السلام نور آسمان و زمين
در شب معراج رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) از درخت
طوبى سيبى گرفت و به دو نيم كرد، از وسط آن سيب نورى ظاهر شد،
پيغمبر از جبرئيل پرسيد: اين نور چيست ؟ عرض كرد: نور منصوره
خدا در آسمان و فاطمه عليها السلام در زمين !
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: چرا در آسمان منصوره
است ؟ عرض كرد: چون يارى كرده خداست در روز قيامت و در شفاعت ،
پس پيغمبر آن سيب را ميل فرمودند، و ماده نطفه زهرا عليها
السلام از آن سيب منعقد شد.
(272)
اين بانو كيست ؟
جابر بن عبدالله از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) نقل
مى كند:
وقتى كه خداوند آدم و حوا را خلق فرمود آن دو در بهشت از
نعمتهاى خداوند لذت مى بردند و مى گفتند: از ما زيباتر كيست ؟
در اين گفتگوها بودند كه دخترى را مشاهده نمودند كه هرگز مانند
وى را نديده بودند، زيرا نورانيت عجيب و درخشندگى فراوانش ،
چشمها را خيره مى ساخت . عرض كردند: خداوند ! اين بانو كيست ؟
فرمودند: صورت سيده زنان ، فاطمه عليها السلام است . عرض
كردند: پروردگارا ! اين تاجى كه بر سر اوست چيست ؟ فرمود:
شوهرش على بن ابيطالب عليه السلام است . سؤ ال كردند: اين دو
گوشواره ها چه هستند؟ فرمودند: دو فرزندش حسن و حسين عليه
السلام هستند، كه ايشان اين مقام را دو هزار سال پيش از آنكه
تو را خلق كنم در علم پنهانم داشته اند.
(273)
شفاعت فاطمه
عليها السلام از گناهكاران
در اخبار متواتره آمده است كه در روز محضر قبه اى از
نور بالاى سر زهرا عليها السلام نصب كنند و هفتاد هزار ملك و
حوريه اطراف او را دارند كه در دست هر يك مجمرى از نور است كه
بوى عمود از آن متصاعد است و هر يك شمعدانى مرصع به جواهر در
دست دارند كه نور افشانى مى كند و آسيه و مريم ، و خديجه حاضر
مى شوند و تكبير گويان وارد صحراى محشر مى شوند و از آنجا به
قصرهاى تزئين شده بهشت مى روند.
در صحراى محشر فاطمه عليها السلام ، و حسين عليه السلام را مى
خواهد و حسين شهيد با همان سر بريده ظاهر و محشور مى شود.
فاطمه عليها السلام به خونخواهى بر مى خيزد. پيغمبر (صلى الله
عليه وآله ) مى فرمايد: فاطمه جان امروز، روز شفاعت است نه روز
انتقام . فاطمه عليها السلام از پيشگاه ديوان محاسبات الهى
تقاضاى عفو گناهان شيعيان خود را مى نمايد و مصداق آيه :
و لسوف يعطيك ربك فترضى
پروردگارت (در قيامت ) آن قدر به تو خواهد داد كه راضى شوى .
(274) ظاهر مى شود.
(275)
مشاهدات حضرت آدم
در بهشت
انس بن مالك از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) روايت
مى كند كه آن حضرت فرمودند:
حضرت آدم عليه السلام چون در بهشت به ره سو نگاه كرد صورتى را
به شكل و قيافه خود نيافت . عرض كرد: خدايا، صورتى نظير چهره
من نيافريده اى ؟ خداى تبارك و تعالى او را متوجه بهشت فردوس
كرد.
حضرت آدم در آنجا قصرى از ياقوت سفيد مشاهده كرد و داخل آن قصر
سفيد شد. داخل قصر پنج تصوير مشاهده كرد كه بر روى هر يك از آن
صورتها، اسم آن نيز نوشته شده بود. آن نوشته ها عبارت بودند
از: من محمودم و اين احمد (صلى الله عليه وآله ) است . منم
اعلى و اين على است . منم فاطر و اين فاطمه عليها السلام است .
من محسنم و اين حسن عليه السلام است . من ذوالاحسانم و اين
حسين عليه السلام است .
(276)
آتش بر گوشت و
خون فاطمه عليها السلام حرام است
انس بن مالك روايت مى كند كه :
روزى عايشه بر حضرت فاطمه عليها السلام وارد شد در حالى كه آن
حضرت مشغول درست كردن حريره با آرد و شير و روغن براى بچه ها
بود و ديگ بر روى آتش مى جوشيد و فاطمه عليها السلام آن را با
دست خود هم مى زد. عايشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون
آمده و نزد پدرش ابوبكر رفت و گفت : اى پدر ! من از فاطمه
عليها السلام چيز شگفت آورى ديدم و آن اينكه او دست به درون
ديگى كه بر روى آتش مى جوشيد برده و آن را هم مى زد. ابوبكر
گفت : دختركم ! اين را پنهان كن كه كار مهمى است . اين خبر به
گوش پيامبر (صلى الله عليه وآله ) رسيد، حضرت بر بالاى منبر
رفته و بعد از حمد و ثناى خداوند فرود: همانا مردم ديدن ديگ و
آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى كنند. سوگند به آن كس كه مرا به
پيامبرى برگزيد، خداوند آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و
پيوند فاطمه عليها السلام حرام فرموده است . فرزندان و شيعيان
او را نيز از آتش دور نموده است . آسمان بركاتش را بر او نازل
نموده و زمين گنجينه هاى خودش را تسلمى او نموده است ، واى ،
واى ، واى به حال كسى كه در فضيلت و برترى فاطمه عليها السلام
شك و ترديدى به خود راه دهد، همانا فاطمه پيش از من دعا مى كند
و شفاعت مى نمايد و شفاعتش على رغم ميل كسانى كه با او مخالفت
مى كنند، پذيرفته مى شود.
(277)
احترام به حديثى
از پيامبر
ابوجعفر طبرى در كتاب الدلائل
به سند خود از ابن مسعود نقل مى كند:
مردى به محضر فاطمه عليها السلام آمد و گفت : اى دختر رسول
خدا، آيا چيزى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) براى خود شما
يادگار مانده كه مرا از آن بهره مند سازى ؟ فاطمه زهرا عليها
السلام به كنيز خود فرمود: آن جريده (لوح نوشته شده ) را
بياور. كنيز جستجو پرداخت ، اما آن را پيدا نكرد، فاطمه به او
فرمود:
و يحك اطلبيها فانها تعدل عندى حسنا و
حسينا؛
واى بر تو، آن را پيدا كن ، كه آن در نزد من مانند حسن و حسين
عليه السلام ارزش دارد.
كنيز به جستجو پرداخت و آن را پيدا كرد و نزد فاطمه عليها
السلام آورد، در آن نوشته بود: رسول خدا (صلى الله عليه وآله )
فرمود: از مؤ منان نيست كسى كه همسايه
اش از آزار او در امان نباشد، و هر كس به خدا و معاد معتقد است
، به همسايه اش آزار نمى رساند، هر كه به خدا و معاد معتقد است
، به همسايه اش آزار نمى رساند، هر كه به خدا و معاد ايمان
دارد، سخن نيك بگويد يا ساكت شود، خداوند دوست مى دارد، كسى را
كه خير انديش و بردبار و خويشتن دار است ، و دشمن مى دارد هر
كه را كه دشنام دهنده و بد زبان و بى شرم و بسيار سؤ ال كننده
و اصرار كننده در سؤ ال باشد، زيرا شرم و حياء از ايمان است و
ايمان در بهشت مى باشد، ولى دشنام از بى شرمى است و بى شرم در
آتش است .
(278)
فايده هاى دوستى
فاطمه عليها السلام
از سلمان فارسى نقل شده است كه :
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به من فرمود: اى سلمان ! هر
كس فاطمه (ع ) دخترم را دوست داشته باشد، در بهشت با من خواهد
بود و هر كس او را دشمن بدارد، در آتش خواهد بود، اى سلمان !
دوستى فاطمه در صد جا فايده خواهد داد كه آسانترين آن ، مواضع
مرگ ، قبر و ميزان محشر، پل صراط و جايگاه حسابرسى است .
هر كس كه دخترم فاطمه عليها السلام از او راضى باشد من از او
راضى هستم و از هر كس كه من راضى باشم خدا هم از او راضى خواهد
بود، هر كس كه فاطمه بر او خشمگين باشد من بر او خشمگين باشد
من بر او خشمگينم و هر كس كه من بر او خشمگين باشم خداوند بر
او خشمگين خواهد بود. اى سلمان ! واى بر حال كسى كه به او و
شوهرش اميرالمؤ منين على عليه السلام ستم نمايد و واى بر كسى
كه به ذريه و شيعيان او ستم كند.(279)
شفاعت فاطمه
عليها السلام به وسيله دو دست بريده عباس
نقل شده است : در روز قيامت پيامبر (صلى الله عليه وآله
) به على عليه السلام مى فرمايد: به فاطمه بگو براى شفاعت و
نجات امت چه دارى ؟ على عليه السلام پيام پيامبر (صلى الله
عليه وآله ) را به فاطمه (ع ) ابلاغ مى كند. فاطمه در جواب مى
گويد:
يا امير الؤ منين كفانا لاجل هذا المقام
الذان المقطوعتان من ابنى العباس ؛
اى اميرالمؤ منين ! دو دست بريده پسرم عباس ، براى ما در مورد
مقام شفاعت كافى است .
(280)
تاءثير حالات
معنوى حضرت فاطمه عليها السلام بر فضه
ابولقاسم قشيرى نقل كرده كه : روزى در بيابان از قافله
باز ماندم و در اين هنگام زنى را ديدم كه تنها در آن بيابان
سرگردان است ، از او پرسيدم : تو كيستى ؟ گفت :
قل سلام فسوف يعلمون ؛ بگو اسلام ، به
زويد خواهند دانست .
(281)
سلام كردم و گفتم : در اين بيابان چه مى كنى ؟ گفت :
و من يهد الله فما من مضل ؛
و هر كس كه خداوند هدايتش كرده باشد گمراه كننده اى ندارد.
(282)
از حالت و سخنان او شگفت زده شدم ، لذا پرسيدم تو از آدميانى
يا جن و يا پرى هستى ؟ گفت :
يا بنى آدم خذوا زينتكم ؛ اى فرزندان
آدم ، زينت خود را برگيرد.
(283)
گفتم از كجا مى آيى ؟ گفت :
ينادون من مكان بعيد؛ از جايى دور دست
ندايشان مى دهند.
(284)
گفتم اينك كجا مى روى ؟ گفت :
و الله على الناس حج البيت و
خداى را بر مردم ، حج خانه (كعبه ) مقرر است .
(285)
گفتم : چند روز است كه از قافله باز مانده اى ؟ گفت :
و لقد خلقنا السوات و الارض و ما بينهما
ستة ايام ، و به راستى كه آسمانها و زمين و ما بين آنها
را در شش روز آفريديم .
(286)
گفتم : غذا و طعام ميل دارى ؟ گفت :
و ما جعلنا هم جسدا لا ياءكلون الطعام ؛
و ما آنان را به صورت پيكرى نساخته بوديم كه خوراك
نخورند(287)
فهميدم كه ميل به غذا دارد. او را طعام دادم ، سپس گفتم : عجله
كن تا به كاروان برسيم ، گفت :
لا يكلف الله نفسا وسعها؛ خداوند
هيچكس را جز به اندازه توانش تكليف نمى كند(288).
گفتم : بيا به رديف من سوار اسب شو، گفت :
لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا؛
اگر در آن دو، خدايان متعددى جز خداوند بود تباه مى
شدند.
(289)
فهميدم كه ايشان به مساءله نامحرمى اشاره دارد، لذا سريع پياده
شدم و او را سوار گردم . گفت :
سبحان الذى سخر لنا هذا، پاك است كسى كه
اين را رام ما ساخت
(290)
زمانى كه به قافله رسيديم ، پرسيدم : در اين قافله كسى را دارى
؟ گفت :
يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض ؛
اى داود، ما تو را در روى زمين خليفه خود گماشته ايم .
(291)
و ما محمد الا رسول ؛ و محد نيست مگر
پيامبرى از طرف خدا.
(292)
يا يحيى خذ الكتاب بقوة ؛ اى يحيى ،
كتاب آسمانى را به جد و جهد بگير.
(293)
يا موسى انى انا الله ؛ اى موسى ، من
خداوندم .
(294)
پس به ميان قافله رفتم و اين نامها را با صداى بلند خواندم ،
ناگهان ديدم چهار جوان به سوى آن زن توجه كردند. من از آن زن
سؤ ال كردم : اين جوانان كيستند؟ گفت :
المال و البنون زينة الحيوة الدنيا؛
اموال و پسران ، تجميل زندگى دنيوى است .
(295)
فهميدم كه اين جوانان پسران هستند، وقتى كه جوانان نزد او
آمدند، خطاب به آنان گفت :
يا ابت استاخره ان خير من استاءجرت
القوى الامين ، پدر جان ، او را دستمزد به كارگير كه او
بهترين كسى است كه مى توانى به كارگيرى ، هم تواناست و هم
درستكار.
(296)
پس آن جوانان به من احساس و نيكى كردند و پاداش دادند، آن زن
دوباره گفت :
و الله يضاعف لمن يشاء، و خداوند براى
هر كسى كه بخواهد چند برابر مى كند.
(297)
پس آن جوانان پاداش مرا زياد كردند.
من از آن جوانان پرسيدم اين بانو كيست ؟ گفتند: او مادرمان فضه
است كه كنيز بى بى فاطمه زهراء عليها السلام بود و بيست سال
است كه تمام صحبتهايش با آيات قرآن است و جز قرآن چيزى ديگر بر
زبان جارى نمى سازد.
فضه نام كنيزى است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در
سالهاى آخر عمرش به حضرت زهراء عليها السلام بخشيد تا كمك كار
او باشد و نام فضه را خود پيامبر براى او انتخاب كرد. فضه در
خانه حضرت فاطمه و اهل بيت پيغمبر عليه السلام چنان تربيت شد
كه تدريجا يكى از زنان بزرگ اسلام گرديد و كمالات بسيارى كسب
نمود و كراماتى از او نقل گرديده است .
استقبال از فاطمه
عليها السلام
از ابن عباس وارد شده كه از اميرالمؤ منين على عليه
السلام شنيدم :
روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) بر فاطمه زهراء عليها
السلام وارد گرديدند و ايشان را اندوهناك يافتند، فرمودند:
دخترم ! چرا اندوهگينى ؟ پاسخ دادند: پدرجان به ياد محشر
افتادم كه همه مردم در آن صحنه عريان ايستاده اند.
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرمود: آرى دخترم ، روز قيامت
روز بزرگى است ، ولى جبرئيل از سوى خداى متعال به من خبر داده
، اولين كس كه زمين برايش شكافته شده و در روز قيامت بيرون مى
آيد منم و بعد از من شوهر تو على عليه السلام ، آنگاه خداى
تعالى جبرئيل را با هفتاد هزار فرشته به سوى تو گسيل مى دارد،
در آن هنگام بر قبر تو هفت قبه نور روشن مى شود. سپس اسرافيل
سه جامعه نور برايت مى آورد و تو را ندا مى دهد: اى فاطمه !
دخت محمد (صلى الله عليه وآله ) برخيز و به سوى محشربيا.
تو بلند مى شودى در حالى كه از ترس قيامت كاملا ايمنى و بدنت
كاملا پوشيده است . اسرافيل پوشش ها را به تو مى دهد و تو مى
پوشى ، سپس روفائيل به سويت مى
آيد در حالى كه شترى از نور به همراه اوست كه زمان آن شتر از
لؤ لو تازه است و بر روى آن شتر هودجى است از طلا و تو سوار بر
آن مى شوى و روفائيل زمان آن را در دست مى گيرد، و پيش روى تو
هفتاد هزار فرشته است كه در دستشان پرچمهاى تسبيح است . وقتى
كه حركت تو تند شد، هفتاد هزار فرشته از تو استقبال مى كنند و
با ديدن تو اظهار خوشحالى مى كنند
(298)
سبزى حضرت فاطمه
عليها السلام
شيخ كلينى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه
فرمود:
در روى زمين گياهى اشرف و پر منفعت تر از
خرفه نيست و آن سبزى فاطمه عليها
السلام است .
سپس حضرت فاطمه فرمود: خدا لعنت كند بنى اميه را كه خرفه را
بقلة الحمقاء ناميدند، به جهت
بغض و عداوتى كه با ما و فاطمه عليها السلام داشتند.
(299)
خرفه را به عربى الرجلة ،
الفرفخ ،
بقلة المبارك مى گويند و به فارسى
خرفه ، تو
تورك گويند.
در روايت آمده كه حضرت فاطمه عليها السلام اين گياه را بيشتر
دوست داشت بدين جهت به آن حضرت نسبت داده شده . چنانكه رسول
خدا (صلى الله عليه وآله ) نيز اين گياه را دوست داشت .
(300)
در روايت ابن ابى عمير از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) بر روى شن گرم راه مى رفت ،
پايش سوخت ، بر روى گياه رجله بقلة الزهرا راه رفت و سوزش پاى
مبارك آن حضرت ساكت شد و پيغمبر (صلى الله عليه وآله ) آن گياه
را دعا كرد و آن را دوست مى داشت .
(301)
حماد بن زكريا از امام صادق عليه السلام از رسول خدا (صلى الله
عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود: بر شما باد فرفخ (خرفه ) كه
پوشانند است و اگر چيزى عقل را زياد مى كند، همان فرفخ است .
(302)
اين گياه در مسيل ، واديها، رودخانه ها، و جاهاى نمناك مى رويد
و چون منافع زيادى دارد به آن بقلة
الزهراء و بقلة المباركه
نيز مى گويند.
گلبرگهاى اين گياه خودرو و داراى ساقه سرخى است كه روى زمين مى
خوابد، گلهايش سفيد يا زد و ختمهاى آن ريز و سياه و تخم آن در
طب به كار مى رود.
اطباء پيشين عقيده داشتند اين گياه ثالول را قطع مى كند و براى
سردرد، گرمى التهاب معده چشم و جريان خون نافع است .
(303)
صلوات بر فاطمه و
فرزندان ايشان
كعب بن عجره گويند: هنگامى كه آيه شريفه :
ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا
ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما
(304)
نازل شد و عرض كرديم : اى رسول خدا ! مى دانيم كه چگونه بر تو
سلام كنيم ، ولى نمى دانيم كه چگونه بر ترو صلوات بفرستيم ؟
حضرت فرمود: بگوئيد:
اللهم صل على محمد و آل محمد.
نيز روايت شده كه حضرت فرمود: صلوات بريده و بى دنباله بر من
نفرستيد پرسيدند: صلوات بريده چيست ؟ فرمود: اينكه بگوئيد:
اللهم صل على محمد
و بعد ساكت شويد، بلكه بگوييد:
اللهم صل على محمد و آل محمد
(305)
علامه امينى گويد : ديلمى اين حديث را از پيامبر اكرم (صلى
الله عليه وآله ) آورده است كه حضرت فرمود: دعا در پرده و حجاب
است تا اينكه بر محمد و اهل بيتش صلوات فرستاده شود.
(306)
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل
فرجهم
توسل به فاطمه
عليها السلام قفل بسته را باز مى كند.
يكى از طلاب فاضل و مورد و ثوق تعريف مى كند: زمانى كه
در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم ، يك روز در ماه مبارك رمضان ،
طرف عصر غذايى براى افطار خود تهيه كرده و در حجره گذاردم و
بيرون آمده و در را قفل كردم ، پس از اداى نماز مغرب و عشاء و
گذاشتن مقدارى از شب براى صرف افطار به مدرسه برگشتم . چون به
در حجره رسيدم ، متوجه شدم كه كليد را گم كرده ام ، داخل صحن
مدرسه را خوب گشتم و از بعضى از طلاب كه در مدرسه بودند سؤ ال
نمودم ، اما باز هم كليد پيدا نشد. به علت گرسنگى و نيافتن راه
پاره سخت پريشان شدم از مدرسه بيرون آمده ، روانه حرم مطهر شدم
. به زمين نگاه مى كردم كه ناگاه مرحوم حاج سيد مرتضى كشميرى
(307) (اعلى الله مقامه ) را ديدم . جريان را
به عرض ايشان رساندم . پس با من به مدرسه آمد و به در حجره
رفتيم ، فرمود:
معروف است كه نام مادر موسى كليد قفلهاى
بسته است . پس چگونه نام نامى حضرت زهراء عليها السلام چنين
اثرى نكند؟ آنگاه دست روى قفل نهاد و ندا كرد: يا فاطمه
! كهه ناگهان قفل باز شد.
(308)