حوريه
از نظر لغت، در لقب حورا گذشت.
از آنجايى كه خلقت حضرت فاطمه عليهاالسلام با ميوه هاى بهشتى در ارتباط بوده
است، لذا صفات حوريه هاى بهشتى نيز در وجود آن حضرت فراوان يافت مى شوند بدين جهت
او را «حوريه» گويند، يعنى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فرشته خصال بود. فاطمه ى زهرا
عليهاالسلام بوى بهشت مى دادند و همچون فرشتگان همواره باكره بودند و هيچ گاه خون
حيض، يا نفاس نمى ديدند.
پيامبر فاطمه ى زهرا را حوريه خطاب مى كند
عن سلمان الفارسى رضى اللَّه عنه قال: «كنت واقفاً بين يدى رسول اللَّه صلى
اللَّه عليه و آله و سلم أسكب الماء على يديه إذا دخلت فاطمة عليهاالسلام و هى
تبكى، فوضع النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم يده على راسها و قال: ما يبكيك؟
لاأبكى اللَّه عينيك يا «حورية»!. قالت: مررت على ملاء من نساء قريش و هن مخضبات
فلما نظرن إلىّ وقعوا فيّ و فيّ إبن عمّى.
فقال لها: و ما سمعت منهن؟ قالت: قلن كان قد عزّ [عزّ: ارجمند باشد، ناگوار است
براى...، قوى شد، ضعيف شد.] على محمد ان يزوّج ابنته من رجل فقير قريش و اقلهم
مالا. فقال لها: واللَّه يا بنية! ما زوّجتك ولكن اللَّه زوّجك من علي فكان بدوه
منه...، سلمان فارسى مى گويد: خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بودم و آب
روى دست مباركشان مى ريختم كه در اين حين فاطمه عليهاالسلام وارد شد در حالى كه مى
گريست، حضرت فاطمه عليهاالسلام عرضه داشتند: بر گروهى از زنان قريش مى گذشتم هنگامى
كه آنها مرا ديدند به بد گفتن از من و على عليه السلام پرداختند. پيامبر صلى اللَّه
عليه و آله و سلم به فاطمه عليهاالسلام فرمودند: چه شنيدى؟ حضرت فاطمه عليهاالسلام
عرضه داشت: مى گفتند: چقدر براى محمّد بد شد كه دخترش را به مرد فقيرى از قريش داد.
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: زهراء جان! به خدا قسم من تو را
شوهر ندادم، خداوند تو را به عقد على عليه السلام درآورد.» [بحارالانوار، ج 43، ص
149، ر 6 همان مأخذ، ص 7 از فضايل شهر رمضان.]
... فقال صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «إنّ فاطمة خلقت «حورية» فى صورة انسية،
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمود: زهراء عليهاالسلام خلقتى از
فرشتگان دارد كه در پوستى از انسانها قرار گرفته است.»
راكعه
رَكَعَ، رَكْعاً و رُكُوعاً: إنحنى و طأطأ رأسه، و منه الركوع في الصلوة.
زنى را كه اهل ركوع بر درگاه احديت باشد، راكعه گويند.
فاطمه ى زهرا، در شب جمعه تا صبح در ركوع بود
عن الحسن بن على بن ابى طالب عليه السلام قال: «رأيت أمى فاطمة عليهاالسلام قامت
في محرابها ليلة جُمْعَتها فلم تزل «راكعة» ساجدة حتى إتّضح عمود الصبح و سمعتها
تدعو للمؤمنين و المؤمنات و تسمّيهم و تكثر الدعاء لهم و لاتدعو لنفسها بشى ء.
فقلت لها: يا اُمّاه لِمَ لاتدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟ فقالت: يا بُنىَّ!
الجارّ ثم الدّار، امام حسن عليه السلام مى فرمايد: مادرم را در يك شب جمعه ديدم كه
به نماز ايستاده، و پى در پى در ركوع و سجود بود، تا صبح شد. شنيدم زنان و مردان با
ايمان را، با نام مى خواند و از خداوند براى آنها دعاى خير مى نمود و براى خودش هيچ
چيز از خداوند نمى خواست. از او سئوال كردم: چرا براى خودتان چيزى نمى طلبيد؟
فرمودند: پسرم! اوّل بايد همسايه ها را دعا نمود و بعد خويشتن را.» [بحارالانوار، ج
43، ص 81، ر 3 از علل الشرايع.]
رشيده
رَشَدَ، رُشْداً و رَشاداً، رَشِدَ، رَشَداً: إهتدى و إستقام، الرشيد: ذوالرشد،
الهادى، المهتدى، الرشد: الإستقامة على طريق الحقّ.
رشيدة: زنى را گويند كه هدايت الهى شامل حال او شده است و در مسير حق و حقيقت
ثابت قدم مى باشد و در اين راه هدايتگر ديگران مى شود.
در فقه و حقوق به زنى كه از نظر فكرى به مرحله اى رسيده باشد كه بتواند امور خود
را به تنهايى اداره كند، رشيده گويند.
حنوط پيامبر و على و فاطمه از بهشت آمده است
عن موسى بن جعفر عن أبيه عليهم السلام قال: قال علي بن أبي طالب عليه السلام:
«كان فى الوصية أن يدفع إليّ الحنوط فدعاني رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و
سلم قبل وفاته بقليل، فقال: يا علي! و يا فاطمة! هذا حنوطي من الجنة، دفعه إليّ
جبرئيل و هو يقرئكما السلام و يقول لكما: اقسماه و اعزلا منه لي و لكما. قالت: لك
ثلثه وليكن الناظر في الباقى على بن أبي طالب عليه السلام.
فبكى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم و ضمّها إليه و قال: موفقة
«رشيدة»مهدية ملهمة. يا علي! قل في الباقى. قال: نصف ما بقي لها و نصف لمن ترى يا
رسول اللَّه! قال: هو لك فاقبضه، امام كاظم عليه السلام از پدران خود نقل فرمودند
كه اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: در وصيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم
آمده بود كه حنوط را به من بدهند، پس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم كمى قبل
از فوتشان مرا خواستند و فرمودند، اى على! و اى فاطمه! اين حنوط من است كه جبرئيل
عليه السلام آن را از بهشت برايم آورده. جبرئيل عليه السلام بر شما درود فرستاد و
گفت: شما بايد آن را تقسيم كنيد و براى من و خودتان برداريد. فاطمه عليهاالسلام
گفتند: يك سوم آن براى شما باشد و درباره ى بقيه نيز على عليه السلام نظر بدهد.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم (از اين برخورد متعجب شدند و) گريستند و زهرا
عليهاالسلام را به سينه ى خود چسباندند و فرمودند: تو يك زن موفقه و رشيده هستى كه
از سوى خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدايت يافته اى. بعد فرمود: يا على!
درباره ى باقى حنوط سخن بگو. اميرالمومنين عليه السلام عرضه داشتند: نصف باقى
مانده، از آن زهراء عليهاالسلام باشد درباره بقيه ى آن خودتان راى دهيد.پيامبر صلى
اللَّه عليه و آله و سلم به اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: باقيمانده ى آن هم
براى خود شماست، آن را بگيريد.»
رضيه
از نظر لغت در اسم راضيه توضيح داده شده.
در صفت رضا، آن قدر رضاى حضرت زهراى مريضه عليهاالسلام مثال زدنى است كه براى
اين صفت نيك ايشان، چندين لقب ذكر شده است. «راضيه» «مرضيه» و «رضيه».
فاطمه ى زهرا راضى در برابر همه ى سختيها
عن الصادق عليه السلام قال: «دخل رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم على
فاطمة عليهاالسلام و عليها كساء من ثلة الابل و هى تطحن بيدها و ترضع ولدها فدمعت
عينا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لما ابصرها فقال: يا بنتاه! تعجلى
مرارة الدنيا بحلاوة الاخرة فقد انزل اللَّه على «و لسوف يعطيك ربك فترضى»، امام
صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم وارد منزل فاطمه
عليهاالسلام شد. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در حالى كه لباس خشنى از پشم شتر در تن
داشت با يك دست آسيا مى كرد و با دست ديگر فرزندش را در آغوش داشته و به او شير مى
داد. اشك در چشمان پيامبر ظاهر شد، فرمود: دخترم! تلخى دنيا را در برابر شيرينى
آخرت تحمل كن، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مى
بخشد، تا تو راضى شوى.
«و لسوف يعطيك ربك فترضى.» «السلام عليك ايتها «الرضية» المرضية، درود بر تو! اى
زنى كه به مقدرات الهى راضى هستى و خداوند نيز از تو راضى است!»
ريحانه
راحَ، يَرُوحُ، راحة، الشى ءَ: وجد رائحته و ريحاً الشى ء: وَجَدَ ريحَهُ،
الريح: الرائحة لما يدرك بحاسّة الشم، الشى ء الطيّب، الريحان: كل نبات طيّب
الرائحة: هر گياهى خوشبوى، الريحانة: طاقة الرَيحان.
ريحانه در لغت، گياهى خوشبوى است، البته براى موجود لطيفى چون زن نيز استعمال مى
گردد. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مكرر مى فرمودند: «فاطمه عليهاالسلام
ريحانه ى من است، كه هر گاه مشتاق بهشت مى شوم او را مى بويم.» پس زهراء
عليهاالسلام گلى خوشبوى بودند كه بوى بهشت مى دادند.
فاطمه ى زهرا ريحانه ى پيامبر اكرم
«... أنا زوج البتول، سيّدة نساء العالمين، فاطمة التقية الزكية البَرَّة
المهدية، حبيبة، حبيب اللَّه و خير بناته و سلالته و «ريحانة» رسول اللَّه...، ...
من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه اى كه اهل پاكدامنى است، نيكوكار است، از
طرف خداوند هدايت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست،
ريحانه ى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم است...» [بحارالانوار، ج 35، ص
45، را همچنين، ج 33، ص 283، ر 547 از بشاره المصطفى.]
در موارد بسيارى اميرالمومنين عليه السلام براى معرفى خود، به جاى آنكه بگويد من
على ابن ابيطالب هستم، خود را توسط حضرت فاطمه عليهاالسلام معرفى مى نمايد. در
اينجا نيز خود را بوسيله ى فاطمه ى زهراء عليهاالسلام به ديگران معرفى مى كند و مى
گويد: من همسر زهراى اطهرم.
در جايى ديگر اميرالمومنين مردم را سوگند مى دهد و مى گويد: «من شما را به خدا
سوگند مى دهم، آيا كسى غير از من در ميان شما هست كه زنش سرور زنان عالم باشد؟ مردم
پاسخ دادند: نه.» [قال على عليه السلام:«نشدتكم باللَّه! هل فيكم احد زوجته سيده
نساءالعالمين غيرى؟ قالوا: لا.» فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از
الاحتجاج، ص 195.] اميرالمومنين در احتجاجى به ابوبكر مى گويد: «من كسى هستم كه
پيامبر من را برگزيد و دخترش را به من تزوج كرد و فرمود: خداوند فاطمة عليهاالسلام
را در آسمانها به عقد تو درآورد. ابابكر! تو را به خدا سوگند مى دهم! اين براى من
است يا براى تو؟ ابوبكر جواب داد: براى شما است. [قال على عليه السلام فى مناشده
طويله مع ابى بكر: «فانشدك باللَّه! انا الذى اختارنى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه
و آله و سلم و زوجنى ابنته فاطمه عليهاالسلام و قال «اللَّه زوجك اياها فى السماء»
أم أنت؟ قال: بل انت فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 119 از الاحتجاج، ج 1،
ص 171.]
اهل بيت عليهم السلام براى معرفى خود از طريق نام فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بهره
مى جستند، همان طور كه امام حسين عليه السلام در روز عاشورا خود را فرزند فاطمه ى
زهرا عليهاالسلام معرفى كرد و فرمود: و «فاطمة امى ابنة الطهر احمد» [محمد صادق
نجمى، سخنان حسين بن على عليه السلام، ص 316، چاپ هفتم، دفتر انتشارات اسلامى.]
و همان گونه كه فرزدق، امام سجاد عليه السلام را در كنار حرم امن الهى، براى
هشام چنين معرفى مى كند: «هذا إبْنُ سَيِّدَةُ النِسَوانِ فاطِمَة.» [سيد جعفر
شهيدى، زندگانى على بن الحسين عليه السلام، ص 121، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم،
1367.]
همه ى ائمه ى هدى عليهم السلام از اينكه خود را منتسب به حضرت زهراء عليهاالسلام
مى دانستند، افتخار مى كردند، لذا در هنگام معرفى، خود را فرزند فاطمه ى مرضيه
عليهاالسلام معرفى مى نمودند.
زهره
الزُّهرة: سيارة بعدها المعدن عن الشّمس 108 ملايين كيلومتر، و هى شديدة
اللمعان، تكون تارة نجمة الصبح و طورا نجمة المساء. [المنجد.]
زهره، سياره اى است كه از خورشيد 108 ميليون كيلومتر فاصله دارد، درخشندگى شديدى
دارد، گاهى در صبح و گاهى در شب ظاهر مى شود.
فاطمه ى زهرا زهره ى اهل بيت
عن موسى بن جعفر عن ابيه عن جده عليهم السلام عن جابر الانصارى قال: «صلّى بنا
رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم يوما صلاة الفجر ثم انفتل [روى
برگردانيدن، فتل وجهه عنهم: از ايشان روى برگردانيد.] و اقبل علينا يحدّثنا. ثم
قال: أيّها الناس من فقد الشمس فليتمسك بالقمر و من فقد القمر فليتمسك بالفرقدين.
[ستاره ى نزديك قطب شمال را فرقد مى گويند كه تعداد آنها نيز دو تا مى باشد.] قال:
فقمت انا و ابوايوب الانصارى و معنا انس بن مالك، فقلنا: يا رسول اللَّه! من الشمس؟
قال: انا فاذا هو صلى اللَّه عليه و آله و سلم قد ضرب لنا مثلا فقال: إنّ اللَّه
تعالى خلقنا فجعلنا بمنزلة نجوم السماء كلما غاب نجم، طلع نجم فانا الشمس فاذا ذهب
بي فتمسكوا بالقمر. قلنا: فمن القمر؟ قال: أخي و وصيي و وزيري و قاضي ديني و أبو
ولدي و خليفتى فى أهلي. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن و الحسين. ثم مكث ملياً
فقال: هولاء، و فاطمة عليهاالسلام و هى «الزُّهْرَةُ» عترتي و أهل بيتي هم مع
القرآن لايفترقان حتى يردا عليَّ الحوض، امام موسى كاظم عليه السلام از پدران خود
عليهم السلام از جابر بن عبداللَّه نقل مى فرمايد كه جابر گفت: روزى با پيامبر صلى
اللَّه عليه و آله و سلم نماز صبح را به جاى آورديم، سپس ايشان رو به طرف ما نمود
تا سخنرانى بفرمايند. پس فرمودند: اى مردم هر كس از خورشيد محروم گشت، به ماه روى
آورد و هر كس ماه را از دست داد، به دو ستاره قطبى پناه بياورد. جابر گويد: من و
أبوايوب انصارى و انس بن مالك برخاستيم و سئوال نموديم: اى پيامبر خدا! خورشيد
كيست؟پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: خورشيد من هستم. سپس برايمان مثلى
زدند و فرمودند: خداوند ما را خلق نمود و ما را به منزله ى ستارگان قرار داد،هر گاه
يكى از ستارگان مخفى شود، ستاره اى ديگر مى درخشد. پس من خورشيد هستم، هر گاه مخفى
شدم به ماه متمسك شويد. سئوال نموديم: ماه كيست؟ فرمود: برادرم،جانشينم، حاكم دينم،
پدر فرزندانم و خليفه ى من در نزد اهل بيتم. گفتيم: دو ستاره ى قطبى (فرقدان) چه
كسانى هستند؟ فرمود: حسن و حسين. سپس مكثى نمودند و فرمودند: اينها را كه شناختيد،
اما فاطمه عليهاالسلام، او «زهره ى» اهل بيت طهارت عليهم السلام است. اينها همه با
قرآن همراه هستند و از همديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.»
[بحارالانوار، ج 24، ص 75، ر 11 از امالى طوسى.]
قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «فاطمة هى الزُّهرة.» پيامبر اكرم
صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: فاطمه، «زهره» و درخشنده مى باشد.» [فاطمه ى
زهراء بهجه قلب المصطفى، ص 1482 از نزهه المجالس، ج 2، ص 222.]
ساجده
سَجَدَ، سُجوداً: إنحنى، خاضعاً، وضع جبهته بالأرض متعبداً.
زنى را كه پيشانى بر درگاه حضرت حق بسايد، ساجده گويند.
فاطمه ى زهرا پس از ولادت بر خداوند سجده كرد
قالت خديجة رضى اللَّه عنها: «كانت فاطمة تحدث فى بطن امها، و لمّا ولدت، فوقعت
حين وقعت على الارض «ساجدة» رافعة اصبعها، حضرت خديجه عليهاالسلام فرمود: فاطمه
آنگاه كه در رحم مادر بود با مادر خود سخن مى گفت و آن زمان كه متولد شد، بر زمين
سجده كرد و انگشتان خود را به طرف آسمان گرفت.» [فاطمه ى زهراء بهجه قلب المصطفى، ج
1، ص 183 از سيره الملا، ذخاير العقبى، ص 45، نزهه المجالس ج 2، ص 227.]
سعيده
سَعَدَ، سَعْداً و سُعُوداً اليومُ: يَمُنَ، سَعِدَ، و سُعِدَ سعادة: ضد شقى،
فهو: سعيد، اسعده اللَّه: جعله سعيداً.
زن خوشبختى را كه عاقبت به خير باشد، سعيده گويند.
فضه از اهل بيت است
عن عاصم بن شريك، عن ابى البخترى عن ابى البخترى عن ابى عبداللَّه الصادق
عليهاالسلام، عن آبائه عليهم السلام قال: «اتى اميرالمومنين عليه السلام منزل عائشه
فنادى: «يا فضه! ائتينا بشى ء ما ماء نتوضا به» فلم يجبه احد، و نادى ثلاثا، فلم
يجبه احد، فولى عن الباب يريد منزل الموفقه «السعيده» الحوراء الانسيه، فاطمه عليها
السلام فاذا هو بهاتف يهتف و يقول: يا ابا الحسين! دونك الماء فتوضا به. فاذا هو
بابريق من ذهب مملوء ماء عن يمينه، فتوضا، ثم عاد الابريق الى مكانه فلما نظر اليه
رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال: «يا على! ما هذا الماء الذى اراه
يقطر كانه الجمان؟» قال: «بابى انت و امى، اتيت منزل عائشه فدعوت فضه تاتينا بماء
للوضوء ثلاثا فلم يجبنى احد، فوليت، فاذا انا بهاتف يهتف و هو يقول: «يا على! تدرى
من الهاتف؟ و من اين كان الابريق؟.» فقلت: «اللَّه و رسوله اعلم أ» فقال: «اما
الهاتف فجيبى جبرئيل عليه السلام و او ما الإبريق من الجنة و أمّا الماء فثلث من
المشرق و ثلث من المغرب و ثلث من الجنة.» فهبط جبرئيل فقال: «يا رسول اللَّه!
اللَّه يقرئك السلام و يقول لك: «إقرئ علياً، السلام منى، و قل: ان فضه كانت
حائضا.» فقال النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «منه السلام و اليه يرد السلام و
اليه يعود طيب الكلام.» ثم التفت الى على عليه السلام فقال: «حبيبى على! هذا جبرئيل
اتانا من عند رب العالمين و هو يقرئك السلام و يقول: ان فضه كانت حائضا.» فقال على:
«اللهم بارك لنا فى فضتنا»، [الثاقب فى المناقب، ابى محمد بن على الطوسى المعروف
بابن حمزه، ص 280 و 281.]
امام صادق عليه السلام از پدران خود نقل مى فرمايد: اميرالمومنين به منزل عايشه
آمدند و ندا دادند: «اى فضه! مقدارى آب بياور تا وضو بگيرم.» كسى جواب ايشان را
نداد، سه مرتبه صدا زدند، لكن هيچ كس جواب ايشان را نداد. اميرالمومنين به طرف منزل
فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بازگشت، در اين هنگام هاتفى ندا داد: اى اباالحسن! آب در
كنار شماست، پس وضو بسازيد و آن حضرت چون توجه نمودند، ظرفى از طلا كه پر از آب بود
در طرف راست خود ديدند، پس وضو گرفتند و ظرف آب را به جاى خودش باز گرداندند. آنگاه
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به ظرف آب نگاهى انداختند و فرمودند: اى على!
اين چه آبى است كه مانند مرواريد در حال چكيدن است؟ عرضه داشت: پدر و مادرم به
فدايتان باد، به منزل عايشه آمدم و فضه را سه مرتبه صدا كردم قدرى آب برايم بياورد
تا وضو بسازم، اما كسى جوابم را نداد، خواستم به منزل فاطمه ى زهرا عليها السلام
باز گردم كه هاتفى ندا داد: اى على! آب در كنار شماست. وقتى توجه كردم ظرفى زرين
مملو از آب مشاهده كردم.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: اى على! مى دانى هاتف چه كسى بود ؟
و اين ظرف آب از كجا آمده بود؟ عرضه داشت: خداوند و پيامبرش آگاهترند. فرمودند: آن
هاتف دوست من جبرئيل بود و آن ظرف از بهشت آمده بود.
و اما آب آن، يك سوم از مشرق، يك سوم از مغرب، يك سوم از بهشت، آورده شده بود.
جبرئيل از آسمان به زمين آمد و به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم عرض كرد: اى
رسول خدا! خداوند سلام شما را رساند و امر فرمود: تا شما سلام خداوند را به على
برسانى و به ايشان بگو: فضه در حالت حيض بود كه جواب شما را نداد. پيامبر صلى
اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: سلام از خداوند است و به او باز مى گردد و بهترين
درودها به خداوند باز مى گردد. سپس به على نظرى افكند و فرمودند: اى دوست من على!
جبرئيل از طرف خداوند آمد و گفت: به تو بگويم: خداوند سلام تو را مى رساند و گفت:
فضه در حال حيض است ، لذا ادب كرده و جواب تو را نداده است. اميرالمومنين دست بر
دعا برداشته و به خداوند عرضه داشتند: خداوندا! بركات خود را بر «فضه ى ما» اهل
البيت، نازل بگردان.»
سيده
ساد، سيادة و سُوُْدداً و سُؤْدُداً و سَيْدُودَةً و سُوْداً: شرُف و مَجُد،
السَيِّد: ذو السيادة، قد يخفف فيقال سَيْد و العامة تكسر العين فيه، و عندالنصارى:
لقب المسيح و عند المسلمين: من كان من سلالة النبوية، السيّدان: الحسن و الحسين
إبنا علي، السيّدة: لقب العذراء مريم.
فاطمه ى زهرا سرور زنان عالم است
قلت لابى عبداللَّه عليه السلام.
«اخبرني عن قول رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم فى فاطمة عليهاالسلام
انها سيدة نساء العالمين. اهى سيدة عالمها؟ فقال: ذاك لمريم كانت سيدة نساء عالمها
و فاطمة عليهاالسلام «سيدة» نساء العالمين من الاولين و الاخرين، راوى مى گويد: از
امام صادق عليه السلام سئوال نمودم: اينكه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم
فرموده اند: «فاطمه ى زهرا عليهاالسلام سرور زنان عالم است.»آيا سرور زنان عالم در
زمان خودش است؟ امام عليه السلام فرمودند: حضرت مريم عليهاالسلام اين چنين بود، اما
فاطمه ى زهرا عليهاالسلام سرور تمام زنان عالم از اولين تا آخرين است.»
[بحارالانوار، ج 43، ص 26، ر 25 از معانى الاخبار.]
فاطمه ى زهرا سرور بانوان امت پيامبر
عن عائشة قالت:... قالت فاطمة عليهاالسلام: «فقال صلى اللَّه عليه و آله و سلم
لى: اما ترضين ان تاتى يوم القيامة «سيدة» نساء المومنين او سيدة نساء هذه الامة،
عايشه مى گويد:... فاطمه ى زهرا عليهاالسلام براى من گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و
آله و سلم فرمودند: «آيا نمى خواهى روز قيامت، سرور زنان با ايمان و سرور زنان اين
امت باشى؟.» [بحارالانوار، ج43، ص 23، ر 19 از امالى شيخ.]
پس نتيجه آنكه: اين دو روايت، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را سرور زنان عالم، هم
در دنيا و هم در آخرت معرفى مى نمايد، يعنى سرور زنان هر دو سرا.
شهيدة
شَهيد و شِهيد: الّذى لا يغيب شى ء عن علمه، القتيل فى سبيل اللَّه،: والاسم
الشهادة، قيل سمّي بذالك لقيامه بشهاده الحق فى امر اللَّه.
يكى از اسامى سياسى و افتخارآميز فاطمه ى زهراء عليهاالسلام شهيده مى باشد.
اولين شهيده ى راه ولايت، فاطمه ى زهراء عليهاالسلام است. در اين باره به روايت ذيل
توجه فرماييد.
فاطمه ى زهرا شهيده ى بين ديوار و در
«... فاقبل الناس حتى دخلوا الدار فكاثروه [كاثره مكاثره: چيرگى نمود و در
بسيارى مال نبرد كرد.] و القوا فى عنقه حبلا فحالت بينهم و بينه فاطمة عليهاالسلام
عند باب البيت فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حين ماتت و ان فى عضادة بيتها و
دفعها فكسر ضلعها من جنبها فالقت جنينا من بطنها فلم تزل صاحبة فراش حتى ماتت - صلى
اللَّه عليها -من ذلك «شهيدة»...
... مردم جلو آمدند تا وارد خانه شدند و بر اميرالمومنين عليه السلام مسلط شدند
و طنابى در گردن مولا انداختند. حضرت فاطمه عليهاالسلام ميان اميرالمومنين عليه
السلام و مردم قرار گرفت و مانع بردن آن حضرت شد. قنفذ ملعون با شلاق بر بازوى حضرت
زهراء عليهاالسلام زد. اين ضربه براى دختر پيامبر كشنده بود. بازوى آن حضرت آن قدر
ورم كرد كه تصور مى شد ايشان بازوبند بسته باشند. فاطمه ى زهراء عليهاالسلام مجبور
شد به گوشه اى از خانه پناه برد. آن ملعون حضرت زهراء عليهاالسلام را چنان از على
جدا نمود كه بر ديوار اصابت نمودند و پهلوى آن حضرت شكسته شد و محسن را نيز سقط
نمود و پس از آن بسترى شد تا به شهادت رسيد، لذا حضرت فاطمه عليهاالسلام «شهيده»
هستند. [بحارالانوار، ج 43، ص 197، ر 29 از كتاب سليم بن قيس الهلالى.]
فاطمه ى زهرا راستگوى شهيده
عن ابى الحسن عليه السلام قال: «ان فاطمة عليهاالسلام صديقة «شهيدة»...
امام رضا عليه السلام فرمودند: فاطمه ى زهراء عليهاالسلام زنى بسيار راستگو و
شهيده در راه اسلام هستند.» [اصول كافى، ج 1، ص 458، ر 2.]
صابره
صَبَرَ، صَبْراً على الأمر: شكيبايى تمود بر آن كار و ثبات و دوام ورزيد. جزؤ و
شجع و تجلَّد، فهو، صابر، صبور، صبير: الحليم، الصبر: التجلد و عدم الشكوى من ألم
البلوى.
صابره، يعنى زن صبورى كه سختيها را تحمل نمايد، شكيبا باشد و بر مشكلات لبخند
زند. (صابره از القاب سياسى حضرت زهراء عليهاالسلام مى باشد) فاطمه ى زهرا
عليهاالسلام زنى شكيبا.
«... يا مُمْتَحَنَة إمتحنك اللَّه الذى خلقك قبل عن ان يخلقك فوجدك لما امتحنك
«صابرة»...
اى خانمى كه خداوند تو را قبل از خلقتت آزمايش نمود و تو را در برابر امتحانات،
شكيبا يافت!» [بحارالانوار، ج 100، ص 194، ر 11 از التهذيب ج 6، ص 9.]
فاطمه ى زهرا اسوه صبر و بردبارى
«... السلام عليك ايتها المظلومة «الصابرة» لعن اللَّه من منعك حقك و دفعك عن
ارثك...
سلام بر تو اى مظلومه اى كه بر ستمهاى اهل جور صبر نمودى! خداوند كسانى را كه حق
شما را از بين بردند و شما را از ارث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم محروم
كردند لعنت كند.» [بحارالانوار، ج 100، ص 198، ر 16 از مصباح الزائر، ص 25.]
صبر ممدو
در روايات اسلامى براى صبر ممدوح، تقسيمات متعددى ذكر شده است. آنچه مسلم است
صبر، يك حالت فعال براى انسان است، نه يك حالت انفعالى، يعنى انسان در برابر مسائل
مختلف بايد پافشارى كند، نه آنكه در برابر مشكلات كمر خم كند و زانوى ناتوانى در
بغل گيرد. يكى از اقسام صبر، صبر بر گناه است. صبر بر گناه، به اين معنا نيست كه
انسان اگر دچار گناهى شد، آن آلودگى را تحمل كند،بلكه صبر در برابر گناه، يك نوع
خوددارى نفس است، يعنى بايد در برابر لذات گناه، مقاومت نمود و آلوده به گناه نشد.
چون اين نوع خوددارى، كمى سختى مادى دارد و بايد لذاتى را كه طبيعت انسانى ميل شديد
به آنها دارد ترك كرد، پس داراى اجر بسيار است. در قرآن اجر صابران بى حساب شمرده
شده است و به آنها آن قدر پاداش مى دهند كه خودشان متعجب مى گردند كه اين همه پاداش
از كجا در پرونده ى ما ثبت شده است، شايد اشتباهى رخ داده باشد.
صبر بر مصيبت، يعنى پافشارى در برابر آثار يك مصيبت، كه گاهى اين آثار بسيار
خطرناك است. مصيبت ديده اگر صبور نباشد ممكن است بر قضا و قدر الهى اعتراض نمايد.
مصيبت ديده اگر صبور نباشد ممكن است بر خود لطمات جانى وارد كند كه اين عمل، حرام
است. مصيبت ديده اگر صبور نباشد حالتى آماده، براى انجام هزاران گناه خواهد داشت،
اما كسى كه اهل صبر باشد و در برابر مصائب، تاب و تحمل خود را از دست ندهد، بر تمام
اين امور فايق خواهد آمد.
اگر ائمه ى اطهار عليهاالسلام فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را صابره مى خوانند و پس
از آن جريان غصب فدك را عنوان مى كنند، به اين معنا نيست كه ظالمان، حق فاطمه ى زهراء
عليهاالسلام را غصب كردند و ايشان در برابر اين عمل شرم آور، هيچ عكس العملى نشان
ندادند، بلكه سراسر حيات فاطمه ى زهرا عليهاالسلام پس از غصب فدك، مبارزه ى با
ظالمان غاصب بود. اگر غير از خطبه ى فدكيه ى حضرت زهرا عليهاالسلام، سخنى ديگر در
اين رابطه نبود، تا ما را به ظلم ستيزى آن حضرت رهنمون گرداند، همين خطبه، كافى
بود. حال آنكه در طى اين نود روز پايان زندگى فاطمه عليهاالسلام، همه ى مسائل زندگى
ايشان، حول مساله ى امامت و حكومت و غصب فدك و ديگر ظلمها دور مى زند. پس، صبر
فاطمه ى زهرا عليهاالسلام يك صبر منفى مذموم نيست، بلكه صبرى باشكوه و افتخارآميز،
در راه گرفتن حق در برابر ظلم ظالمان است. (گرچه در اين راه صورتش نيلى شود و يا
شربت شهادت نوشد.)