جرعه اى از كوثر
پژوهشى پيرامون اسامى و القاب فاطمه زهرا (س)

عليرضا سبحانى نسب

- ۷ -


زهراء

زهرا، زهورا، السراج او القمر اوالوجه: تلالا، اضاء، زهراء، مونث ازهر است، يعنى، النير، الصافى اللون، المشرق الوجه و القمر.

«زهرا كه در تداول بيشتر به جاى نام او به كار مى رود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهايى از اين گونه، معنى مى دهد. و اين لقب از هر جهت برازنده ى اين بانوست. او چهره ى درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه ى روشن پرهيزكارى و خداپرستى است. اين درخشندگى به ساعتى مخصوص و روزى معين اختصاص ندارد. از آن روز كه وظيفه ى خود را تعهد كرد، تا امروز و براى هميشه چون گوهرى بر تارك تربيت اسلامى مى درخشد.» [سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، ص 32.]

زهراء در لغت، يعنى درخشنده. در روايات آمده است هنگامى كه فاطمه به نماز و عبادت مى ايستاد، اهل آسمان از نور او بهره مى گرفتند، چنانكه زمينيها از نور خورشيد بهره مند مى شوند.

فاطمه ى زهرا از نور عظمت خداوند به وجود آمده است

عن جابر عن ابى عبداللَّه عليه السلام قال: «قلت: لم سميت فاطمة الزهراء عليهاالسلام «زهراء»؟ فقال: لأنّ اللَّه عزوجل خلقها من نور عظمته فلمّا اشرقت اضاءت السماوات و الارض بنورها و غشيت ابصار الملائكة للَّه ساجدين و قالوا الهنا و سيدنا! ما هذاالنور؟، فاوحى اللَّه اليهم هذا نور من نورى و اسكنته فى سمائى، خلقته من عظمتى، اُخرجه من صلب نبىّ من انبيائى، افضله على جميع الانبياء و اخرج من ذلك النور ائمة يقومون بامرى، يهدون الى حقى و اجعلهم خلفائى فى ارضى بعد انقضاء وحيى، جابر از امام حسين عليه السلام سئوال كرد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميده اند؟ ايشان فرمودند: خداوند فاطمه را از نور عظمت خود آفريد. وقتى فاطمه عليهاالسلام درخشيد، زمين و آسمان را نورانى كرد.

چشمهاى ملائكه غرق نور شد و خداوند را سجده كردند و از روى تعجب گفتند: خداوندا! اين چه نورى است؟ وحى شد كه اين يكى از نورهاى من است، در آسمان جايش دادم و او را از طريق پيامبر متولد گردانيدم و او را بر همه ى پيامبران برترى دادم و از آن نور، ائمه ى هدى به وجود آمدند، تا دستورات مرا اجرا نمايند و مردم را هدايت كنند، آنها بعد از قطع شدن وحى، جانشينان من در زمين هستند.»

روشنگرى لازم

درخشندگى باطنى خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بر كسى پوشيده نيست. اين چهارده نور پاك، چراغ هدايت بشريت هستند. جهان تاريك مادى، فقط با نور ارشاد و هدايتهاى اين انوار مقدس به طرف ملكوت گام برمى دارد. شيعه، ائمه اطهار عليهم السلام را با وصف «مصباح الهدى و سفينة النجاة» مى شناسد. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام علاوه بر درخشندگى باطنى، نوعى درخشندگى چهره و ظاهر نيز داشتند. اين تفضّلى است كه خداوند متعال به اين بانوى با تقوا عنايت نموده است.

تذكر اين نكته لازم است كه هيچ نيازى به ضعيف شمردن اين روايات نيست، زيرا اولا، درباره درخشندگى ظاهرى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام تواتر معنوى وجود دارد. ثانيا، اين خصوصيت جسمانى حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، بر الگو بودن ايشان لطمه اى وارد نمى كند، زيرا ايشان الگوى رفتارى همه جهانيان است نه الگوى جسم و تن مردم. ثالثا، بعضى از اين روايات كه نشاندهنده نورانيت شديد ايشان است، به صورت مقطعى بوده و شايد يكبار بيشتر اتفاق نيفتاده و آن هم براى شناساندن مقام معنوى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام به جهانيان. در نتيجه هيچ ضرورتى براى حمل اين روايات به معانى مجازى نيست.

محراب فاطمه ى زهرا هنگام عبادت غرق نور است

عن ابن عمارة عن ابيه قال: «سئلت اباعبداللَّه عليه السلام عن فاطمة عليهاالسلام لم سميت «زهراء»؟ فقال: لانها كانت اذا قامت فى محرابها زهر نورها لاهل السماء كما يزهر نور الكواكب لاهل السماء كما يزهر نور الكواكب لاهل الارض، از امام صادق عليه السلام سئوال شد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميده اند؟ فرمودند: زيرا هر گاه در محراب عبادت مى ايستاد نورش براى اهل آسمان مى درخشيد، همچنانكه ستارگان براى ما زمينيها درخشش دارند.» [بحارالانوار، ج 43، ص 12، ر 6 از علل الشرايع و معانى الخبار.]

فاطمه ى زهرا درخشنده چون ما

عن الرضا عليه السلام قال فى حديث طويل: «كانت فاطمة عليهاالسلام اذا طلع هلال شهر رمضان يغلب نورها الهلال و يخفى فاذا غابت عنه ظهر، امام رضا عليه السلام فرمودند: هلال ماه كه ظاهر مى شد نور فاطمه عليهاالسلام بر آن غلبه مى كرد و كسى نمى توانست نور هلال ماه را ببيند، تا اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام از آنجا مى رفتند، آنگاه هلال ماه ديده مى شد.» [بحارالانوار، ج 43، ص 56، ر 49 از فضائل شهر رمضان صدوق.]

زهرا، يعنى درخشند

عن عائشة: «كنا نخيط و نغزل و ننظم الابرة بالليل فى ضوء وجه فاطمة عليهاالسلام... و لذلك سميت «الزهراء.» عائشه گويد: شب هنگام، ما در نور صورت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام خياطى، پشم ريسى و بافندگى مى كرديم و چون صورتى بسيار درخشنده داشت «زهراء» ناميده شد.» [فاطمه ى زهراء عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 180 از احقاق الحق، ج 19، ص 16.]

فاطمه ى زهرا براى اميرالمومنين مى درخشد

ابوهاشم العسكرى سالت صاحب العسكر عليه السلام: «لم سميت فاطمة، «الزهراء» عليهاالسلام؟ فقال: كان وجهها يزهر لاميرالمومنين عليه السلام من اول النهار كالشمس الضاحية و عند الزوال كالقمر المنير و عند غروب الشمس كالكوكب الدرى، ابوهاشم گويد: از امام حسن عسكرى عليه السلام سئوال كردم: چرا فاطمه عليهاالسلام، «زهراء» ناميده شد؟ فرمودند: صورت فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمومنين عليه السلام در اول روز مانند خورشيد مى درخشيد و هنگام ظهور مانند ماه تابان بود. و هنگام غروب خورشيد مانند ستاره اى پر نور بود، چون چنين بود او را زهراء گويند.» [بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 14 از مناقب ابن شهر آشوب.]

تعجب اهل مدينه از محراب غرق نور فاطمه ى زهرا. ]

عن ابان بن تغلب قال: «قلت لابى عبداللَّه عليه السلام: يا بن رسول اللَّه! لِمَ سمّيت «الزهراء» عليهاالسلام، زهراء؟ فقال لانّها تزهر لاميرالمومنين عليه السلام فى النهار ثلاث مرات بالنور كان يزهر نور وجهها صلاة الغداة و الناس فى فراشهم فيدخل بياض ذلك النور الى حجراتهم بالمدينة فتبيض حيطانهم فيعجبون من ذلك فياتون النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم فيسالونه عمّاراوا فيرسلهم الى منزل فاطمة عليهاالسلام فياتون منزلها فيرونها فاعدة فى محرابها تصلى و النور يسطع من محرابها من وجهها، فيعلمون ان الذى رواه كان من نور فاطمة، فاذا انتصف النهار و ترتبت للصلاة، زهر نور وجهها عليهاالسلام بالصفرة فتدخل الصفرة، فى حجرات الناس، فتصفر ثيابهم و الوانهم، فياتون النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم فيسالونه عمّا راوا، فيرسلهم الى منزل فاطمه صلى اللَّه عليه و آله و سلم فيرونها قائمة فى محرابها و قد زهر نور وجهها - صلوات اللَّه عليها- و على ابيها و بعلها و بنيها بالصفرة فيعلمون ان الذى راوا، كان من نور وجهها، فاذا كان آخر النهار و غربت الشمس احمرّ وجه فاطمة، فاشرق وجهها بالحمرة فرحاً و شكراً للَّه عزوجل، فكان تدخل حمرة وجهها حجرات القوم و تحمر حيطانهم فيعجبون من ذلك و ياتون النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم و يسالونه عن ذلك، فيرسلهم الى منزل فاطمة عليهاالسلام، فيرونها جالسة تسبح اللَّه و تمجده و نور وجهها يزهر بالحمرة فيعلمون ان الذى راوا كان من نور وجه فاطمة عليهاالسلام فلم يزل ذلك النور فى جهها حتى ولد الحسين عليه السلام فهو يتقلب فى وجوهنا الى يوم القيامة فى الائمة منا اهل البيت امام بعد امام.[بحارالانوار، ج 43، ص 11، ر 2 از علل الشرايع.]

ابان بن تغلب مى گويد: از امام صادق عليه السلام سئوال كردم: اى فرزند پيامبر!چرا فاطمه عليهاالسلام را، «زهراء» گويند؟ فرمودند: فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمومنين عليه السلام در طول روز سه بار مى درخشيد. نور او در هنگام نماز صبح، زمانى كه مردم در خواب بودند، حياط خانه ى آنها نور افشانى كرد. همه متعجب شدند، خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسيدند و سئوال كردند اين چه بود كه ما ديديم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آنها را به منزل فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فرستاد. وقتى كه به منزل فاطمه ى زهرا عليهاالسلام آمدند، ديدند آن حضرت روى سجاده ى خود نشسته و در حال نماز است و نور از صورت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام از ميان محراب مى درخشد. همه دريافتند آنچه ديده اند نور فاطمه عليهاالسلام بوده است. هنگام ظهر، وقتى براى نماز آماده شدند، نورى زرد رنگ از ايشان ساطع گشت كه تمام خانه هاى مدينه را فراگرفت. رنگ صورت و لباس همه ى مردم زرد شد. پيش پيامبر آمدند و از آنچه ديده بودند سئوال كردند. باز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آنها را به منزل فاطمه عليهاالسلام فرستاد. اين بار حضرت فاطمه عليهاالسلام و على عليه السلام نورى زرد رنگ مى درخشيد. فهميدند آنچه ديده اند از نور فاطمه عليهاالسلام قرمز گشت و نورى قرمز از ايشان مى درخشيد اين نور داخل منازل مردم مدينه گشت، خانه هاى مردم قرمز شد و در تعجب فرورفتند. مردم دوباره پيش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمدند و از اين مطلب سئوال كردند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آنها را به منزل فاطمه ى زهراء عليهاالسلام فرستاد، آنها به منزل فاطمه عليهاالسلام آمدند و ايشان را در روى سجاده ديدند، در حالى كه خداوند را تسبيح مى گفت و از سيماى ملكوتى ايشان نورى قرمز مى درخشيد، دريافتند آنچه ديده بودند از نور سيماى فاطمه عليهاالسلام بوده است. اين نور در سيماى فاطمه ى عليهاالسلام بود، تا زمانى كه امام حسين عليه السلام متولد گشت،از آن به بعد اين نور در سيماى هر يك از اهل بيت بود و تا قيامت از چهره ى همه امامان درخشش خواهد داشت.»

فصل دوم: القاب حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در روايات

علاوه بر اسامى حضرت زهرا سلام اللَّه عليه، در برابر هر صفت و كمالى كه از حضرت فاطمه عليهاالسلام سراغ داريم، يك لقب پرمحتوا براى آن حضرت، از طريق روايات به يادگار به ما رسيده است. القاب حضرت زهرا عليهاالسلام بى شمار است،زيرا كمالات او بى پايان است، اما آنچه در اين فصل عرضه مى شود، غوصى در كوثر القاب آن حضرت در ميان روايات، ادعيه و سخنان ائمه ى اطهار عليهم السلام و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم است.

برگزيدن القاب حضرتش به عنوان نام، يادآور صفات كمال آن مخدره مى باشد، لذا هيچ چشمه اى گوارتر از اين كوثر نخواهيد يافت. پس چون دختردار شديد، جرعه اى از كوثر اسامى «كوثر على به فرزندتان بنوشانيد، تا در قيامت در صف كوثر نوشان قرار گيريد. ان شاءاللَّه

انسيه

أَنِسَ، أَنَسَ، أَنَسَ، تَأَنَّسَ: صار، إنساناً، إِنْسِي و أَنْسي: البشر أو غير الجن و الملاك.

فاطمه ى زهراء عليهاالسلام الگوى تمامى انسانها از زن و مرد بوده و هست، زيرا در انسانيت به تمام درجات كمال رسيده بودند، امّا چون نصيبى از بهشت داشت، او را حوراء انسيه مى گويند، يعنى انسانى فرشته صفت.

فاطمه ى، انسانى بهشتى

... قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «... ففاطمة حوراء «انسية» فاذا اشتقت الى الجنة شممت رائحة فاطمة عليهاالسلام، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: هر گاه مشتاق بهشت مى شوم، فاطمه عليهاالسلام را مى بويم. فاطمه عليهاالسلام بوى بهشت مى دهد. او فرشته اى در پوست انسان است.» [بحارالانوار، ج 43، ص 5، ر 5 از علل الشرايع.]

فاطمه ى زهرا فرشته اى در قالب انسان

عن اسماء بنت عميس قالت: «قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم و قد كنت شهدت فاطمة عليهاالسلام و قد ولدت بعض ولدها فلم ارلها دما فقال صلى اللَّه عليه و آله و سلم: ان فاطمة خلقت حورية فى صورة «انسية.» اسماء بنت عميس مى گويد: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: من زايمان فاطمه عليهاالسلام را در تولد بعض فرزندانش ديده ام، او از زايمان، هيچ خونى نديد، زيرا فاطمه عليهاالسلام فرشته اى در صورت انسانهاست.» [بحارالانوار ج 43، ص 7 ر 8 از كشف الغمه.]

بتول

بَتَلَ، بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غيره، البَتُول: من إنقطع عن الزواج در لغت، «اَلْبَتْل» بريدن شى ء را معنا مى دهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشيزه اى را گويند كه رغبت و حاجت خود را از مردان بريده باشد. كسى كه به خاطر خدا از دنيا بريده است و كسى كه از ازدواج خوددارى مى كند، همچنين به زنى كه خون حيض نبيند، بتول گفته مى شود.

فاطمه زهراء هيچ گاه خون حيض نمى ديد

عن على عليه السلام: «ان النبى عليه السلام سئل: ما البتول؟ فانا سمعناك يا رسول للَّه! تقول: ان مريم بتول و فاطمة عليهاالسلام بتول. فقال صلى اللَّه عليه و آله و سلم: البتول التى لم تر حمرة قطّ، أي، لم تحض فإنّ الحيض مكروه فى بنات الأنبياء، اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سئوال شد: بتول يعنى چه؟ ما از شما شنيده ايم كه مريم و فاطمه، بتول هستند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: بتول، يعنى زنى كه خون عادت ماهانه نبيند، و هيچ گاه حيض نشود، زيرا حيض در دختران پيامبران پسنديده نيست.»

فاطمه ى زهرا هر شب باكره مى گشت

عن النّبي صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «سميت فاطمة «بتولا» لانها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فى كل شهر، و لانها ترجع كل ليلة بكراً. و سميت مريم بتول لانها ولدت عيسى بكرا، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بتول ناميده شد، زيرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حيض شدن در هر ماه) بريده شده بود و ايشان هر شامگاه باكره مى شدند. حضرت مريم نيز بتول ناميده شد، زيرا عيسى عليه السلام را در حالى كه باكره بود به دنيا آورد.» [فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از احقاق الحق ج 10، ص 25 نقلاً عن العلامه الكشفى الحنفى فى المناقب المرتضويه، ص 119.]

تذكرى لازم

قانون حاكم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمايش امام صادق عليه السلام آمده است كه خداوند هر عملى را از راه خودش و از طريق سبب مخصوص خودش انجام مى دهد، [عن ابى عبداللَّه عليه السلام انه قال: «ابَى اللَّه ان يجرى الاشياء الاباسباب فجعل لكل شى ء سببا، و جعل لكل سبب شرحا، و جعل لكل شرح علماء، و جعل لكل علم بابا ناطقا. عرفه من عرفه، و جهله من جهله، ذاك رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم و نحن. الكافى، ج 1، ص 183، ر 7.] و همانگونه كه در بخش پيشين ذكر شد يكى از سنتهاى خداوند متعال، سير تولد يك فرزند است، يعنى قرار گرفتن نطفه ى مرد در رحم زن و سپرى شدن مدتى و رشد و نمو و سپس زايمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتى را اين چنين به وجود آورد و مدتى از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت مى نماييم و قبول نمودن اين سنت در قالبى ديگر كمى دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نيز سنن الهى، غير قابل تبديل و تغيير معرفى مى شود، لكن در همين كتاب آسمانى، مسائلى را مى بينيم كه از مجارى عادى خود صورت نگرفته است. مراد اين نيست كه اين مسائل، بدون علت به وجود آمده اند، بلكه از راه علل عادى به وجود نيامده اند. مثلا قرآن تولد حضرت عيسى را كه بيان مى كند، ايشان را فرزند زنى مى داند كه ازدواج نكرده است و فقط با اراده ى خداوند باردار گرديده است و بنابر روايات، پس از زايمان هنوز حضرت مريم صلى اللَّه عليه و آله و سلم باكره بوده اند، لذا او را بتول و عذراء مى نامند. و يا آنكه همسر حضرت زكريا عليه السلام در حالى كه عقيم است، باردار مى گردد و حضرت يحيى عليه السلام را به دنيا مى آورد. ساره، همسر حضرت ابراهيم عليه السلام، پيرزن يائسه اى است كه از تمام عوامل طبيعى براى باردارى مايوس است، لكن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهيم عليه السلام تفضل كرده و حضرت اسحاق عليه السلام را به آنان عطا كرد.

اين امور گرچه خارق العاده مى باشد، اما حكايت از بى نظمى جهان ندارد، بلكه برهانى روشن بر منظم بودن جهان هستى است. توجه به اين نكته لازم است كه تمام عوامل طبيعى و عادى در طول اراده ى حضرت حق، منشأ اثر مى شوند، يعنى آتش سوزنده است، چون اراده ى خداوند بر اين امر تعلق گرفته است، و اگر اراده ى خداوند بر سوزندگى تعلق نگيرد آن آتش سلام و سرد مى گردد.

از اين رو اگر در جايى عملى تحقق يافت و اراده ى خداوند نبود، بى نظمى وجود خواهد داشت، اما اگر اراده ى خداوند موجود بود، اما بر خلاف راه طبيعى، عملى صورت گرفت، مانند: بيرون آمدن شتر از ميان كوه و سنگ در داستان حضرت صالح عليه السلام، ديگر بى نظمى نخواهد بود كه عين نظم و قدرت خداوند است.

پس از بيان آنچه گذشت، روشن مى شود كه اگر خلقت زن به نحوى است كه براى توليد مثل، بايد خون حيض ببيند و اين خونريزى رحم را آماده باردارى گرداند، اين تنها راه توليد مثل نيست، بلكه اين راه طبيعى و عادى باردارى و زايمان است و چون ذهن ما با اين سنت الهى مانوس شده است، خلاف آن را امرى عجيب و غريب از ذهن مى پنداريم. اگر فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، نه پيش از باردارى و نه حين باردارى و نه پس از باردارى خونى نمى بيند، نه تنها نقص نيست، بلكه نوعى كرامت است. حيض و نفاس نقصى براى زن محسوب نمى شود، بلكه جزئى از خلقت زن است و خداوند انگيزه اى براى ناقص آفريدن موجودى نداشته و هر موجود در جاى خود كامل آفريده شده است،[بنابراين اگر در بعض روايات از ناقص العقل بودن زن، سخن به ميان آمده است بايد به معناى صحيح خود حمل گردد، زيرا اين سخن با مبانى مسلم كلامى و فلسفى ما در تضاد است.] لكن حيض و نفاس ذاتاً حالتى است كه زنها آن را دوست نمى دارند و بنابر روايات، اين حالت براى دختران انبيا ناپسند است، لذا هيچ يك از دختران پيامبران، خون حيض يا نفاس نمى ديدند و اين تفضّلى است كه خداوند به اين زنان نموده است كه آنان را از اين حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فايده اى را كه در اين حالات، براى زن مقرر داشته از راهى ديگر به آنان عنايت مى كند.[شيعه معتقد است كه هر كس در اين دنيا به هر مقدار رنج و سختى در راه خداوند تحمل نمايد خداوند بر خود لازم كرده است بيش از رنج و زحمتى كه بنده تحمل مى كند به او پاداش عنايت فرمايد و الابنابر مبانى كلامى شيعه، اين خدا ظالم در حق بنده خواهد بود، لذا براى كسانى كه زحمت حالت حيض و نفاس را تحمل مى كنند پاداشى وافر در انتظار است.] پس طهارت حضرت فاطمه ى زهرا و باكره بودن ايشان در تمامى عمر، نوعى تفضل الهى به شمار مى رود كه خداوند به ايشان ارزانى داشته و در حقيقت نوعى كرامت است.

تقيه

زنى را كه اهل پرهيزكارى و تقوا باشد «تقيه» گويند. آيا كسى از صدّيقه ى طاهره عليهاالسلام... در ميان زنان پرهيزكارتر مى شناسيد؟

فاطمه ى زهرا الگوى تقوا

زيارة فاطمة عليهاالسلام فى الروضة، تقف فى الموضع المذكور و تقول.

«السلام على البتولة الطاهرة و الصديقة المعصومة و البرة «التقية» سليلة المصطفى و حليلة المرتضى و ام الائمة النجباء.

اللهم انها خرجت من دنياها مظلومة مغشومة، قد ملئت داء و حسرة و كمداً و غصة تشكو اليك و الى ابيها ما فعل بها. اللهم انتقم لها و خذلها بحقها...، در زيارتنامه ى حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام مى خوانيم: درود بر تو اى زن پاكيزه از هر بدى و آلودگى! سلام بر تو اى زن بسيار راستگو، دور از هر گناه،نيكوكار، باتقوا، فرزند مصطفى (پيامبر اكرم)، همسر مرتضى (اميرالمومنين) و مادر پيشوايان گرامى و با كرامت. خداوندا! فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در حالى كه مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از اين دنيا رفت، لبريز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود كه شكايت اين قوم را در پيشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا! انتقام او را بگير و حق مسلم ايشان را بازگردان.» [بحارالانوار، ج 100، ص 197، ر 15 از مصباح الزائر.]

«السلام عليك أيّتها «التقية» النقية، دورد بر تو اى زن پاكدامن و با تقوا!» [بحارالانوار ج 100 ص 199 ر 20 از الاقبال ص 100.]

حبيبه

حبَّ، حُبّاً و حِبّاً: وَدَّه، حَبَّ، و حَبُبَ، إليه: صار حبيباً له، أي، محبوباً، الحبيب: المُحِبّ تقول أنا حبيبكم، أي مُحِبُّكم، المحبوب، تقول: «هذا حببيبي»، أي، محبوبي.

حبيبه، يعنى زنى محبوب و دوست داشتنى، زنى كه او را دوست داشته باشند.«حبيبة حبيب اللَّه»، يعنى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه حبيب خداوند است، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را دوست مى دارد.

فاطمه ى زهرا محبوبه ى رسول اللَّه

عن ابى عبداللَّه عليه السلام قال:... قال اميرالمومنين عليه السلام: «... فلما كانت الليلة الّتى اراد اللَّه أن يكرمها و يقبضها إليه أقبلت تقول: و عليكم السلام و هى تقول لى: يا إبن عمّ قد أتاني جبرئيل مسلّماً و قال لي: السلام يقرأ عليك السلام يا «حبيبة» حبيب اللَّه! و ثمرة فؤاده، اليوم تلحقين بالرفيع الأعلى و جنة المأوى ثم إنصرف عني...، امام صادق عليه السلام فرمودند:... اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: شبى كه خداوند مى خواست جان زهراء عليهاالسلام را بگيرد، زهراء به طرف قبله رو نمودند و گفتند: درود بر شما باد. و به من گفت: اى پسر عمو، جبرئيل در حالى كه درود مى فرستاد بر من وارد شد و گفت: «سلام»، بر تو درود مى فرستد، اى محبوب پيامبر! و اى ثمره ى قلب رسول! امروز به ملكوت اعلى خواهى شتافت و سپس از من دور شد...» [بحارالانوار، ج 43، ص 207، ر 36 از الدلائل للطبرى.]

فاطمه ى زهرا دوستدار رسول خدا

«... أنا زوج البتول سيّدة نساء العالمين فاطمة التقية الزكية البَرَّة المهدية،«حبيبة» حبيب اللَّه و خير بناته و سلالته و ريحانة رسول اللَّه...، ... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه اى كه اهل پاكدامنى است، نيكوكار است، از طرف خداوند هدايت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست، ريحانه ى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم است...» [بحارالانوار، ج 35، ص 45، ر 1 همچنين، ج 33، ص 283، ر 547 از بشاره المصطفى.]

حُرَّة

حَرَّ، حَراراً العبدُ: عُتق و صار حُرًّا، الحُرّ، خلاف العبد و الأسير: الكريم، الحُرَّة، خلاف الإمة، الكريمة هر زن آزاده را حُرّه خوانند. زنى آزاده تر از فاطمه عليهاالسلام در دنيا يافت نمى شود. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام زنى كه آزادگى را معنا نمود و در راه حريت جان خويش را فدا نمود.

فاطمه ى زهرا زنى آزاده

عن سلمان و عبداللَّه بن العباس قالا: «توفى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم... فقاما، فجلسا بالباب و دخل عليّ عليه السلام على فاطمة عليهاالسلام. فقال لها: أيّتها «الحُرَّة» فلان و فلان بالباب، يريدان ان يسلّما عليك فماترين؟ قالت: البيت بيتك و الحُرَّة زوجتك، إفعل ما تشاء...، سلمان مى گويد: وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فوت نمودند... آن دو نفر (عمر و ابوبكر) به در خانه ى على عليه السلام آمدند. اميرالمومنين عليه السلام پيش فاطمه عليهاالسلام آمدند و صدا زدند: اى آزاده! آن دو نفر پشت در خانه هستند، مى خواهند خدمتتان برسند و سلام عرض كنند. چه مى گويى؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: خانه، خانه ى توست و من نيز زن تو هستم، هر چه خواهى انجام ده.» [بحارالانوار، ج 43، ص 197، ر 29 از كتاب سليم بن قيس الهلالى.]

حوراء

حَوِرَ، حَوَراً، حورت العين: إشتدَّ بياض بياضها و سواد سوادها.

حوراء زنى است كه چشمانى زيبا دارد كه سفيدى (بدن) او را نهايت سفيدى، و سياهى (چشمان) او نيز در نهايت سياهى است كه اين يكى از صفات حورالعين (فرشتگان) است.

خلقت فاطمه ى زهراء عليهاالسلام نصيبى از بهشت داشت، لذا ايشان صفات فرشتگان را داشتند. پس يكى از اسامى آن حضرت نيز «حوراء» است، يعنى زنى كه همچون فرشتگان داراى چشمانى زيباست.

فاطمه ى زهراء بوى بهشت مى دهد

... قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «... ففاطمة «حوراء» إنسية فإذا إشتقت إلى الجنة شممت رائحة فاطمة عليهاالسلام، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: هر گاه مشتاق بهشت مى شوم، فاطمه عليهاالسلام را مى بويم. فاطمه عليهاالسلام بوى بهشت مى دهد. او فرشته اى در پوست انسان است.» [بحارالانوار، ح 43، ص 5، ر 5 از علل الشرايع.]

فاطمه ى زهرا فرشته اى كه از هر آلودگى به دور است

قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «إنَّ إبنتي فاطمة «حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: به درستى كه دخترم، فاطمه، فرشته و «حوراء» است، زيرا او هيچ گاه خون حيض نمى بيند و هيچ آلودگى در او راه ندارد.» [فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از ذخائر العقبى، ص 26.]

فاطمه ى زهرا در قالب انسان

قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «إبنتي فاطمة «حوراء» آدميّة، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: دخترم فاطمه، «فرشته اى» در قالب انسان است.» [فاطمه ى زهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 182 از الصواعق، ص 96، اسعاف الراغبين ص 172 نقلاً عن النسائى.]