جرعه اى از كوثر
پژوهشى پيرامون اسامى و القاب فاطمه زهرا (س)

عليرضا سبحانى نسب

- ۶ -


صديقه زنى كه شناخته نشد

عن ابى عبداللَّه عليه السلام قال: «ان اللَّه تبارك و تعالى امهر فاطمة عليهاالسلام ربع الدنيا فربعها لها و امهرها الجنة و النار تدخل اعداءها النار و تدخل اولياءها الجنة و هى «الصديقة» الكبرى و على معرفتها دارت القرون الاولى، امام صادق عليه السلام فرمودند: خداوند يك چهارم دنيا را مهر فاطمه عليهاالسلام قرار داده است. بهشت و جهنم را نيز مهريه ى او قرار داده است، دشمنانش را در جهنم و دوستانش را در بهشت وارد مى كند. فاطمه عليهاالسلام، «صديقه كبرى» است كه در شناختن او همه ى جهانيان در حيرت هستند.» [بحارالانوار، ج 43، ص 105، ر 19 از امالى الشيخ.]

فاطمه ى زهرا زن راستگو و شهيده

عن ابى الحسن عليه السلام قال: «ان فاطمة عليهاالسلام «صديقة» شهيدة، امام رضا عليه السلام فرمودند: فاطمه ى زهرا عليهاالسلام زنى «بسيار راستگو» بودند و شهيده از اين دنيا رفتند.» [مراه العقول، ج 5، ص 315.]

مباركه

«بَرَكَتْ: فايده ى ثابت. قاموس، «بركت» را زيارت، سعادت و «بروك» را ثبوت معنا كرده و گويد: «باِركْ على محمّد و آل محمّد»، يعنى شرف و كرامت آنها را هميشگى كن. مجمع البيان، ذيل آيه ى 97 از سوره ى بقره گفته: اصل بركت به معناى ثبوت است گويند: «برك بروكاً»، يعنى ثابت شد، پس بركت به معناى ثبوت فايده است در اثر نمو و رشد. مجمع آب را، «بِرْكِة» گويند كه آب در آن ثابت است. در مفردات گويد: بركت، يعنى ثبوت خير خدايى در يك چيز، و مجمع آب را، بركه گويند. مبارك چيزى است كه در آن فايده ى ثابت باشد.» [قاموس قرآن، ج 1، ص 189.]

بِرْكِة: در لغت آبگير را گويند، جايى كه آب به مرور زمان در آن جمع مى شود. بركة: الزياده، افزايش و زيادت معنا مى دهد. بركت، رشد و نمو و زيادتى در يك شى ء را گويند. و راغب گويد بركة به جايى اطلاق مى گردد كه خيرى الهى بدون حساب و شمارش نصيب شده باشد.[و البركة ثبوت الخير الالهى فى شى ء، قال تعالى: (لفتحنا عيلهم بركات من السماء و الارض) و سمى بذلك لثبوت الخير فيه ثبوت الماء فى البركه، و المبارك ما فيه ذلك الخير... و لما كان الخير الالهى يصدر من حيث لايحس و على وجه لايحصى و لايحصر قيل لكل شى ء ما يشاهد منه زياده غير محسوسه هو مبارك و فيه بركه. مفردات راغب، ماده بركه.]

حضرت زهراء عليهاالسلام منبع انواع بركات است، و مهمترين بركت در وجود فاطمه ى زهرا عليهاالسلام اين است كه ذريه ى پيامبر از نسل زهراء عليهاالسلام هستند، در حالى كه با مراجعه به تاريخ روشن مى شود كه دشمنان آن حضرت با به وجود آوردن وقايع مختلف، فرزندان فاطمه ى زهراء عليهاالسلام را از بين مى برده اند. در واقعه ى كربلا فقط يك فرزند براى امام حسين عليه السلام باقى ماند، آن هم امام زين العابدين عليه السلام. و بنابر قولى، هفت فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام و دو فرزند حضرت زينب عليهاالسلام را نيز به قتل رساندند. و اما ام كلثوم عليهاالسلام، اصلا از او فرزندى متولد نشد. و در اين مسير چه وقايع دردناكى كه براى ذريه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام به وجود آوردند و فرزندان زهراء عليهاالسلام را از دم تيغ گذارندند. با همه ى آنچه كه گفته شد، لكن از بركت نسل فاطمه ى زهراء عليهاالسلام، سادات سر تا سر جهان را نورافشانى مى كنند. قريب به محال است جايى را بيابيم كه يكى از اولاد فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در آنجا نباشد. «مباركه»، دلالت بر بركت در ذريه آن حضرت مى كند، همچنان كه كوثر بر كثرت اولاد حضرت زهراء عليهاالسلام دلالت دارد.

توصيف فاطمه ى زهرا در انجيل

عن عبداللَّه بن سليمان قال: «قرات فى الانجيل فى وصف النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم نكاح النساء، ذوالنسل القليل، انما نسله من «مباركة»، لها بيت فى الجنة، لاصخب فيه و لا نصب، يكفلها فى آخر الزمان كما كفل زكريا امك، لها فرخان مستشهدان.

عبداللَّه بن سليمان مى گويد: اوصاف پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله و سلم را در انجيل خواندم كه ايشان زياد نكاح مى كنند و نسل كمى خواهند داشت و نسل او از «دخترى مبارك» به وجود خواهد آمد كه براى او خانه اى در بهشت آماده گشته است...»

طاهره

طَهَرَ، طَهُرَ، طُهْراً، طَهُوراً، و طَهارَة: ضد نجس، الطُهْر: نقيض الحيض، پاك گرديد.

طَهَرَتِ الْمَرْأة يعنى حيض زن منقطع شد.

طاهرة يعنى زن پاكيزه از نجاست و نقص.

معناى ظاهرى اسم طاهره اين است كه حضرت زهرا عليهاالسلام به خواست خداوند متعال، از خونريزى ماهانه ى زنان و خونريزى زايمان به دور و پاكيزه بوده اند. معناى باطنى نام طاهره اين است كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام از هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى به دور بوده و روحى پاكيزه و دور از گناه داشته اند.

فاطمه ى زهرا از هر آلودگى به دور است

عن ابى جعفر عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال: «انما سميت فاطمة عليهاالسلام بنت محمد «الطاهرة» لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث و ما رات قط يوما حمرة و لا نفاسا، امام باقر عليه السلام از پدران خود عليم السلام نقل فرمودند: فاطمه ى زهرا عليهاالسلام چون از هرگونه پليدى و گناه پاك بودند، «طاهره» ناميده شدند. هرگز فاطمه ى زهرا عليهاالسلام خون حيض و يا خون نفاس نديدند.» آيه ى تطهير كه در وصف پاكى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام نازل شده است، براى همه آشنا مى باشد. «انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»، همانا خدا چنين مى خواهد كه رجس و هر آلودگى را از شما خانواده ى نبوت ببرد و شما را از هر عيب، پاك و منزه گرداند.» [بحارالانوار ، ج 43، ص 19، ر 20 از مصباح الانوار.]

پنج تن آل عب

عن ابى سعيد الخدرى: «عن النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم فى قوله تعالى: «انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» قال: جمع رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم عليا و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم السلام، ثم ادار عليهم الكساء فقال: هولاء اهل بيتى، اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، و ام سلمة على الباب. فقالت: يا رسول اللَّه! الست منهم؟ فقال: انك لعلى خير (او الى خير)، خطيب بغدادى در كتاب تاريخ خود مى گويد: ابى سعيد خدرى درباره آيه «انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم، على و حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام را جمع كرد. سپس بر روى آنها يك عبا قرار داد و فرمود: خدايا! اينان، اهل بيت من هستند، رجس و پليدى را از آنها بردار و آنان را پاكيزه گردان.

ام سلمه در اين هنگام نزديك در ايستاده بود عرضه داشت: يا رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم آيا من هم در بين آنها هستم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: تو در بين ايشان نيستى، اما از نيكان مى باشى.» [فاطمه الزهراء من المهد الى اللحد، ص 100 از الخطيب البغدادى فى تاريخه ج 10.]

حديث كساء، از روايات مشهور است. اين روايت در ميان شيعيان از شهرت خاصى برخوردار است. مفاتيح الجنان را كه ورق بزنيم به حديث كساء مى رسيم، يعنى حديث كساء در دل ادعيه ى ما جاى گرفته است و كمتر حاجتمندى است كه در مواقع اضطرار به حديث كساء پناه نبرد.

فاطمه ى زهرا هميشه پاكيزه بودند

عن ابى عبداللَّه عليه السلام قال: «حرم اللَّه عزوجل على علي، النساء ما دامت فاطمة عليهاالسلام حية. قلت: و كيف؟ قال: لانها «طاهرة» لاتحيض، امام صادق عليه السلام فرمودند: تا فاطمه ى زهراء عليهاالسلام زنده بودند، ازدواج مجدد بر اميرالمؤمنين عليه السلام حرام بود. راوى گويد: سئوال كردم: چرا اين گونه بود؟ امام عليه السلام فرمودند: زيرا حضرت زهراء عليهاالسلام هيچ گاه حيض نمى شد و هميشه «طاهره» بود.» [بحارالانوار، ج 43، ص 153، ر 12 از امالى الشيخ.]

فاطمه هرگز خون نفاس نديد

عن عائشة قالت: «اذا اقبلت فاطمة، كانت مشيتها مشية رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، و كانت لاتحيض قء لانها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها، فاغتسلت و صلت المغرب...، عايشه مى گويد: زهرا عليهاالسلام هيچ گاه خون حيض نمى ديد، زيرا از سيب بهشتى خلقت يافته بود. همان گونه كه فرشتگان بهشتى خون حيض و نفاس ندارند، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نيز هميشه در پاكى به سر مى برد. فاطمه عليهاالسلام امام حسن را بعد از نماز عصر به دنيا آورد و سپس غسل نمود و نماز مغرب همان روز را بجاى آورد.» [فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ص 158، از اخبار الدول، ص 87، ط بغداد، على ما فى احقاق الحق، ج 10، ص 24.]

زكيه

زَكا، زَكاءً و زُكُوّاً، يعنى رشد كرد.

الزَكِىّ زَكيّة: هر چه پاكيزه و در حال رشد باشد.

زكى الزرع: نما، يقال: «ارض زكية»، يعنى زمينى پاك و ثمردهنده.

زكية: ما كان نامياً طيب، زكية: ما كان صالحاً: الزائد الخير و الفضل، الطاهر من الذنب.

زكيه در لغت پاكيزه بودن و رشد و نمو را معنى مى دهد. پاكيزه بودن از هرگونه رجس، گناه و يا صفات رذيله، كه به تفصيل، در شرح نام «طاهره» آمد. درباره معناى دوم نيز، در نام مبارك «مباركه» سخن گفته شد.

مباهات اميرالمومنين بر همسرى با فاطمه ى زهر

«... انا زوج البتول، سيدة نساء العالمين، فاطمة التقية «الزكية» البرة المهدية، حبيبة حبيب اللَّه و خير بناته و سلالته و ريحانة رسول اللَّه...، ... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه اى كه اهل تقوا، پاكدامنى و نيكوكاريست، او كه از طرف خداوند هدايت شده است، دوست، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست، ريحانه ى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم است...» «... السلام عليك ايتها الفاضلة «الزكية»...، دورد بر تو اى زن با فضيلت! و اى زنى كه از هر آلودگى خود را پاك نموده اى.» [بحارالانوار ، ج 35.]

راضيه

رَضِىَ، رُضاً، رِضاً، رُضى، رِضى، رُضْوانا، رضوانا و مرضاة عنه و عليه: ضد سخء پسنديد و خوشنود گشت.

رض، رضى، راض، راضى: المحب.

فاطمه ى زهراء عليهاالسلام داراى صفت رضا بود، يعنى هر سختى و مصيبت و رنجى را كه خداوند براى او مقدر كرده بود، تحمل مى كرد و به آن راضى بود. ما سراسر زندگى پر بركت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را مملو از غم مى بينيم، اما هيچ گاه سخنى از اعتراض و نارضايتى به ميان نمى آورد. در تمام اين وقايع دردناك، فاطمه عليهاالسلام به مقدرات خداوند تن درمى دهد و كوچكترين اعتراضى ندارد، البته ايشان به بهانه ى تقدير، دست از مبارزه با غاصبان ولايت و فدك نكشيدند و به وظيفه ى خود عمل نمودند.

فاطمه ى زهرا بر سختيهاى دنيا خرسند بود

عن جابر بن عبداللَّه قال: «دخل رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم على فاطمة و هى تطحن بالرحى و عليها كساء من حملة الابل، فلما نظر اليها قال: يا فاطمة! تعجلى فتجرعى مرارة الدنيا لنعيم الاخرة غدا. فانزل اللَّه «و لسوف يعطيك ربك فترضى.» جابربن عبداللَّه گويد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم وارد منزل فاطمه ى زهرا عليهاالسلام شدند در حالى كه عبايى از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه بود و با دست آسيا. مى كردند. پيامبر نگاهى به فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نمود و فرمود: عجله كن و تلخيهاى دنيا را تحمل كن تا فردا (در بهشت) به نعمتهاى آخرتى نائل گردى، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مى بخشد كه تو راضى شوى، و لسوف يعطيك ربك فترضى.» [فاطمه ى زهراء عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى، ج 1، ص 189 از الدر المنثور، ج 8، ص 543 فى وره الضحى.]

تسبيحات حضرت فاطمه ى زهرا، هديه پيامبر

عن على عليه السلام انه قال لرجل من بنى سعد: «الا احدثك عنى و عن فاطمه عليهاالسلام؟ انها كانت عندى و كانت من احب اهله اليه و انها استقت بالقربه حتى اثر فى صدرها و طحنت بالرحى، حتى مجلت يداها و كسحت البيت حتى اغبرت ثيابها و اوقدت النار تحت القدر حتى دكنت ثيابها فاصابها من ذلك ضرر شديد فقلت لها من ذلك ضرر شديد فقلت لها: لو اتيت اباك فسالته خادما يكفيك حر ما انت فيه من هذا العمل. فاتت النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم فوجدت عنده حداثا فاستحت و انصرفت.

قال: فعلم النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم انها جاءت لحاجه، قال: فغدا علينا و نحن فى لفاعنا. فقال: السلام عليكم، فسكتنا و استحيينا لمكاننا، ثم قال: السلام عليكم، فسكتنا، ثم قال: السلام عليكم، فخشينا ان لم نرد عليه ينصرف و قد كان يفعل ذلك يسلم ثلاثا فان اذن له و الا انصرف فقلت: و عليك السلام يا رسول اللَّه! ادخل فلم يعد صلى اللَّه عليه و آله و سلم ان جلس عند رووسنا فقال: يا فاطمه! ماكانت حاجتك امس عند محمد؟ قال: فخشيت ان لم نجبه ان يقوم قال: فاخرجت راسى فقلت: انا واللَّه اخبرك يا رسول اللَّه! انها استقت بالقربه حتى اثر فى صدرها و جرت بالرحى حتى مجلت يداها و كسحت البيت حتى اغبرت ثيابها و اوقدت تحت القدر حتى دكنت ثيابها فقلت لها: لو اتيت اباك فسالته خادما يكفيك حر ما انت فيه من هذا العمل قال: افلا اعملكما ما هو خير لكما من الخادم؟ اذا اخذتما منامكما فسبحا ثلاثا و ثلاثين و احمدا ثلاثا و ثلاثين و كبّرا أربعاً و ثلاثين قال: فاخرجت عليهاالسلام راسها، فقالت: رضيت عن اللَّه و رسوله، رضيت عن اللَّه و رسوله، رضيت عن اللَّه و رسوله[بحار الانوار، ج 76، ص 193، ر 6 از علل الشرايع.]

اميرالمومنين به فردى از بنى سعد فرمود: مايلى مطلبى را از خودم و فاطمه ى زهرا عليهاالسلام برايت بگويم؟ زهر ا محبوبترين و عزيزترين كس در ديده ى پدر خود بود. آنقدر با مشك آب كشيد،تا بند مشك بر روى سينه اش اثر گذاشت، و آنقدر دستاس كرد، تا آنكه كف هر دو دستش تاول زد و آنقدر خانه را جاروب كرد، تا آنكه پيراهنش رنگ خاك گرفت و آنقدر آتش در زير ديگ روشن كرد كه لباسش تيره شد، اين كارهاى دشوار به او آسيب فراوان وارد مى آورد.

روزى به فاطمه گفتم: چه خوب است نزد پدرتان رفته و از آن حضرت بخواهيد كه خدمتگزارى برايتان در نظر بگيرد و قدرى شما را يارى دهد تا اين خدمات را او انجام بدهد، فاطمه نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم رفت، ولى در آنجا افرادى را ديد كه با هم سخن مى گفتند، لذا از گفتن حيا كرد و بازگشت. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم دانست دخترش براى كارى نزد او آمده است. بامداد ديگر به خانه ى ما آمد، سلام كرد، ما خاموش مانديم. عادت او چنين بود كه سه بار سلام مى كرد و اگر رخصت ورود نمى يافت، برمى گشت. ما سلام او را پاسخ گفتيم و از وى خواستيم تا به خانه درآيد، به خانه آمد و نزد ما نشست و فرمود: «فاطمه! ديروز از پدرت چه خواستى؟» من ترسيدم اگر جواب ايشان را ندهيم باز گردند. گفتم: داستان فاطمه اين است كه او از سختى كار در خانه رنج مى برد، و اين رنج بر جسم او اثر گذاشته است. از او خواستم تا نزد شما آيد و خدمتكارى براى خود بخواهد.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: آيا چيزى به شما نياموزم كه از خدمتگزار بهتر است؟ چون به بستر خواب رفتيد 33 مرتبه خدا را تسبيح، 33 بار حمد و 34 بار تكبير بگوييد. [شماره و ترتيب تسبيحات حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در روايات به صورت مختلف بيان شده است، لكن فتواى مشهور چنين است: مساله - 1122: «... از تعقيبهايى كه خيلى سفارش شده است، تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام است كه بايد به اين ترتيب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اكبر، بعد 33 مرتبه الحمدللَّه، بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه و مى شود سبحان اللَّه را پيش از الحمدللَّه گفت ولى بهتر است بعد از الحمد للَّه گفته شود.».]

مرضيه

فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نه تنها به مقدرات خداوند راضى بود، بلكه در مقام رضا به حدى رسيده بود كه خداوند نيز از او راضى بود.

فاطمه عليهاالسلام، راضيه بود، يعنى در برابر هر سختى ايستادگى مى كرد و اعتراضى نداشت. «مرضيه» بود، يعنى در اين مقام به درجه اى رسيده بود كه خداوند نيز اعمال او را تاييد مى كرد و از تمامى اعمال او راضى بود. پس فاطمه ى زهرا عليهاالسلام مصداق كامل آيه ى «يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية» مى باشد.

رضايت فاطمه ى زهرا به شهادت امام حسين

عن عبدالرحمن بن المثنى الهاشمى قال: «قلت لابى عبداللَّه عليه السلام: جعلت فداك من اين جاء لولد الحسين، الفضل على ولد الحسن و هما يجريان فى شرع واحد؟ فقال: لااراكم تاخذون به، ان جبرئيل عليه السلام نزل على محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم و ما ولد الحسين عليه السلام بعد فقال له: يولد لك غلام تقتله امتك من بعدك فقال: يا جبرئيل! لا حاجة لى فيه. فخاطبه ثلاثا ثم دعا عليا عليه السلام فقال له: ان جبرئيل يخبرنى عن اللَّه عزوجل انه يولد لك غلام تقتله اُمتّك من بعدك فقال: لا حاجة لى فيه يا رسول اللَّه! فخاطب عليا عليه السلام ثلاثا ثم قال: انه يكون فيه و فى ولده الامامة و الوارثه و الخزانة فارسل الى فاطمة عليهاالسلام: ان اللَّه يبشرك بغلام تقتله امتى من بعدى فقالت فاطمة: ليس لى فيه حاجة يا ابه! فخاطبها ثلاثا ثم ارسل اليها لابد ان يكون فيه الامامة و الوارثة و الخزانة.فقالت له: رضيت عن اللَّه عزوجل فعلقت و حملت بالحسين عليه السلام فحملت ستة اشهر ثم وضعته و لم يعش مولود قط لسته اشهر غير الحسين بن على و عيسى بن مريم عليهاالسلام فكفلته ام سلمه و كان رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم ياتيه فى كل يوم فيضع لسانه فى فم الحسين فيمصه حتى يروى فانبت اللَّه عزوجل فعلقت و حملت بالحسين عليه السلام فحملت ستة اشهر ثم وضعته و لم يعش مولود قط لسته اشهر غير الحسين بن على و عيسى بن مريم عليهاالسلام فكفلته ام سلمه و كان رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم ياتيه فى كل يوم فيضع لسانه فى فم الحسين فيمصه حتى يروى فانبت اللَّه عزوجل لجمه من لحم رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم و لم يرضع من فاطمة عليهاالسلام و لا من غيرها لبنا قط...،[بحارالانوار، ج 25، ص 254، ر 15 از علل الشرايع.]

عبدالرحمن بن المثنى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: فدايتان شوم چرا فرزندان امام حسين بر فرزندان امام حسن برترى دارند (فرزندان امام حسين امام قرار گرفتند اما فرزندان امام حسن چنين نشدند) در حالى كه هر دو از يك پدر و مادر هستند.

جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: خداوند فرزندى به شما خواهد داد كه امتت پس از شما او را خواهند كشت.

پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به جبرئيل فرمودند: به چنين فرزندى نياز ندارم و سه مرتبه اين كلام را تكرار فرمودند و سپس اميرالمومنين را در جريان اين سخن قرار داد كه جبرئيل از طرف خداوند به او خبر داده است كه پسرى براى تو به دنيا مى آيد، امتم بعد از من او را مى كشند حضرت امير عرضه داشت: اى رسول اللَّه! چنين فرزندى را نمى خواهيم.

سه مرتبه اين كلام را به حضرت امير فرمود و سپس افزود: امامت و وارثت بايد از طريق فرزندان همين پسر شهيد منتقل گردد پس به دنبال فاطمه فرستاده و به او پيام داد: خداوند بشارت پسرى را مى دهد كه امتم پس از من او را مى كشند فاطمه عرضه داشت: پدر جان! به چنين فرزندى احتياجى ندارم سه مرتبه اين سخن تكرار شد، پس از آن پيامبر به فاطمه خبر داد كه امامت و وراثت بايد از طريق همين فرزند منتقل گردد. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام به پدر گفت: راضى به رضاى خداوند هستم (اگر او چنين مى خواهد من حرفى ندارم) پس فاطمه ى زهرا به امام حسين باردار گرديد و بعد از شش ماه به دنيا آمد (هيچ نوزادى شش ماهه زنده نمانده مگر امام حسين و حضرت عيسى) سرپرستى امام حسين را به ام سلمه سپردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم هر روز مى آمد و زبان مباركشان را در دهان امام حسين قرار مى داد و او زبان رسول اللَّه را مى مكيد و تمام وجود امام حسين، اين گونه رشد كرد اصلاً از مادر خود يا زن ديگرى شير نخورد.

محدثه

حَدَّثَ عن فلان: روى و اورد الحديث، الحديث: الخبر نام محدثه داراى دو تلفظ است كه هر كدام به طور جداگانه مورد بحث قرار مى گيرد.

معناى «محدَّثه» به فتح دال

«محدثه» به فتح دال، يعنى زنى كه براى او حديث گفته مى شد.

پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم ايام بر فاطمه ى زهرا عليهاالسلام به سختى مى گذشت، لذا جبرئيل به امر خداوند بر آن حضرت نازل مى شد و براى آن حضرت از وقايع آينده سخن مى گفت. صحيفه ى فاطميه، حاصل نزول جبرئيل بر فاطمه زهرا عليهاالسلام در اين مدت است.

فرشتگان با فاطمه ى زهرا سخن مى گفتند

با سناده عن ابى عبداللَّه عليه السلام قال: «انما سميت فاطمة «محدثة» لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران. فتقول «يا فاطمة! ان اللَّه اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى مع الراكعين» فتحدثهم و يحدثونها، فقالت لهم ذات ليلة: اليست المفضلة على نساء العالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: انّ مريم كانت سيدة نساء عالمها و ان اللَّه عزوجل جعلك سيدة نساء عالمك و عالمها و سيدة نساء الأوّلين و الاخرين، امام صادق عليه السلام فرمودند: فاطمه عليهاالسلام را «محدثه» گويند، چون ملائكه از آسمان به پايين مى آمدند و همان گونه كه ملائكه با حضرت مريم عليهاالسلام سخن مى گفتند، با حضرت زهرا عليهاالسلام نيز سخن مى گفتند. ملائكه به حضرت زهرا عليهاالسلام گويند: «يا فاطمة! ان اللَّه اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين» حضرت فاطمه عليهاالسلام با ملائكه سخن مى گفت و فرشتگان نيز با آن حضرت سخن مى گفتند.

شبى حضرت فاطمه عليهاالسلام از فرشتگان سئوال نمود: آيا برترين زن عالم، حضرت مريم عليهاالسلام دختر عمران نيست؟ فرشتگان عرضه داشتند: حضرت مريم عليهاالسلام سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترين زن جهان قرار داده است، هم در زمان خودت و هم در زمان حضرت مريم عليهاالسلام و سرور همه ى زنان از اول عالم تا آخر جهان.» [بحارالانوار، ج 14، ص 206، ر 23 از علل الشرايع.]

فاطمه ى زهرا محدثه بود، لكن پيامبر نبود

قال محمد بن ابى بكر: «لما قرا «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لانبى و لامحدث» قلت: و هل يحدث الملائكة الا الانبياء. قال: ان ان مريم لم تكن نبية و كانت محدثة و ام موسى بن عمران كانت محدثة و لم تكن نبية و سارة امراة ابراهيم قد عاينت الملائكة فبشروها باسحاق و من وراء اسحاق يعقوب و لم تكن نبية و فاطمة عليهاالسلام بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم كانت «محدثة» و لم تكن نبية، محمد پسر ابوبكر گويد: وقتى آيه «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لانبى و لا محدث» نازل شد من گفتم: آيا فرشتگان با غير از پيامبران نيز سخن مى گويند؟ «امام عليه السلام فرمودند: حضرت مريم عليهاالسلام پيامبر نبود ولى «محدثة» بود، يعنى فرشتگان با او سخن مى گفتند. مادر موسى نيز محدثه بود، ولى پيامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهيم عليه السلام، محدثه بود، اما پيامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و يعقوب را به او دادند. و فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ملائكه را مى ديد و از آنها حديث مى شنيد، اما پيامبر نبود.» [بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از علل الشرايع.]

اخبار غيبى، در مصحف فاطمه ى زهرا

عن حماد بن عثمان قال: «سمعت اباعبداللَّه عليه السلام يقول: تظهر الزنادقه سنة ثمانية و عشرين و مائة و ذلك لانى نظرت فى «مصحف فاطمة» عليهاالسلام. قال: فقلت: و ما مصحف فاطمه عليهاالسلام؟ فقال: انّ اللَّه تبارك و تعالى لما قبض نبيه صلى اللَّه عليه و آله و سلم دخل على فاطمة عليهاالسلام من وفاته من الحزن ما لايعلمه الا اللَّه عزوجل فارسل اليها ملكاً يسلى عنها غمها و يحدثها. فشكت ذلك الى اميرالمومنين عليه السلام. فقال لها: اذ احست بذلك و سمعت الصوت قولى لى. فاعلمته. فجعل يكتب كل ما سمع حتى اُثبت من ذلك مصحفاً. قال: ثم قال: أمّا أنّه ليس من الحلال و الحرام و لكن فيه علم ما يكون.

حماد بن عمان مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: در سال 128 ه.ق، زنادقه ظهور خواهند كرد، زيرا من مصحف فاطمه عليهاالسلام را نگاه كردم و اين مطلب را آنجام ديدم. گفتم: مصحف فاطمه عليهاالسلام چيست؟ فرمودند: وقتى كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم رحلت كرد، غم و غصه ى بى حدى كه فقط خدا (مقدار آن را) مى داند، بر فاطمه ى زهرا عليهاالسلام وارد شد. خداوند ملكى را فرستاد تا حضرت زهرا عليهاالسلام را تسلى خاطر دهد و با او سخن بگويد. فاطمه عليهاالسلام از اين جريان به اميرالمومنين عليه السلام گلايه كردند. على عليه السلام فرمودند: هر گاه ملك را ديدى و صداى او را شنيدى مرا خبر كن. زهرا عليهاالسلام، على عليه السلام را از آمدن ملك خبر كرد اميرالمومنين عليه السلام آنچه را كه مى شنيد، مى نوشت،تا اينكه كتابى از آن مطالب نوشته شد. سپس امام صادق عليه السلام فرمودند: اما در «مصحف فاطمه عليهاالسلام» حلال و حرام خدا نيست، بلكه وقايعى كه اتفاق خواهد افتاد (تا روز قيامت) همه درون آن است.» [بحارالانوار،ج 26، ص 44، ر 77 از بصائرالدرجات ص 43.]

در مصحف فاطمه ى زهرا چيست

ان الصادق عليه السلام يقول: «علمنا غابر و مزبور و نكت فى القلوب و نقر فى الاسماع و ان عندنا الجفر الاحمر و الجفر الابيض و «مصحف فاطمة» عليه السلام و عندنا الجامعة فيها جميع ما تحتاج الناس اليه فسئل عن تفسير هذا الكلام.

فقال: اما الغابر، فالعلم بما يكون و اما المزبور فالعلم بما كان و امّا النكت فى القلوب فهو الالهام و أمّا النقر فى الأسماع فحديث الملائكة نسمع كلامهم و لا نرى اشخاصهم و أمّا الجفر الأحمر فوعاء فيه سلاح رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم و لن يخرج حتى يقوم قائمنا اهل البيت و اما الجفر الابيض فوعاء فيه توارة موسى و انجيل عيسى و زبور داود و كتب اللَّه الاولى و اما مصحف فاطمة عليهاالسلام ففيه ما يكون من حادث و اسماء من يملك الى أن تقوم الساعة و امّا الجامعة، فهو كتاب طوله سبعون ذراعاً، املاء رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم من فلق فيه و خطّ على بن ابى طالب عليه السلام بيده فيه واللَّه جميع ما تحتاج اليه الناس الى يوم القيامة حتى ان فيه ارش الخدش و الجلدة و نصف الجلدة، [بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از علل الشرايع.]

امام صادق عليه السلام مى فرمود: ما غابر و مزبور را مى دانيم، ما مسائل قلبى و نيَّات را مى دانيم. ما «نقرى» كه در گوشها مى رود را مى دانيم.

«جفر قرمز» و «جفر سفيد» را مى شناسيم. در نزد ما «مصحف فاطمه عليهاالسلام» است. در پيش ما «جامعه اى» است كه همه ى چيزهايى كه انسان به آن نياز دارد در آن هست. سوال شد: اين كلام يعنى چه؟ «امام عليه السلام فرمودند: «غابر»، يعنى دانستن آنچه واقع مى شود. «مزبور»، يعنى دانستن آنچه قبلا رخ داده است. اما «نكته هاى قلبى»، اوهام ذهنى ديگران است كه ما مى دانيم. «نقرِ» در گوشها، سخن ملائكه مى باشد كه ما آنها را مى شنويم، ولى خودشان را نمى بينيم. «جفر قرمز» ظرفى است كه اسلحه ى پيامبر در آن است و آن سلاح تا زمان امام مهدى، قائم اهل بيت عليه السلام خارج نخواهد شد. اما «جفر سفيد» آن ظرفى است كه تورات موسى و انجيل عيسى و زبور داوود و كتاب اولى خداوند در آن است. اما «مصحف فاطمه عليهاالسلام»، پس آنچه از حوادث رخ خواهد داد و اسامى پادشاهان تا روز قيامت در آن آمده است. اما «جامعه» كتابى است كه طول آن هفتاد ذرع است (شايد كنايه از كثرت معارف آن كتاب باشد) پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مطالب آن را فرموده است و حضرت على عليه السلام آن را نوشته است و به خدا قسم! در آن تمام آنچه انسان تا روز قيامت نياز دارد، نوشته شده است، حتى در كتاب جامعه مقدار خسارت بسيار كم نيز وجود دارد، يك شلاق و نصف شلاق نيز در آن بيان شده است.»

معناى «محدثه» بكسر دال

«محدثه» به كسر دال، يعنى زنى كه براى ديگران نقل حديث مى كند. ما از حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام روايات زيادى را در دست داريم. [اخيرا بعض سخنان آن حضرت، در كتابى مستقل با نام « نهج الحياه» به چاپ رسيده است.] فاطمه ى زهرا عليهاالسلام به سؤالات زنان مدينه پاسخ مى فرمود و آنان را حديث مى كرد. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام احاديث زيادى را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و يا حضرت على عليه السلام براى ما نقل فرموده اند،لذا او را «محدثه» گويند.

پاسخگويى فاطمه ى زهرا به سئوالات زنان مدينه

قال ابومحمد العسكرى عليه السلام: «حضرت امراة عند الصديقة، فاطمة الزهراء عليهاالسلام فقالت: ان لى والدة ضعيفة و قد لبس عليها فى امر صلاتها شى ء و قد بعثتنى اليك اسالك فاجابتها فاطمة عليهاالسلام عن ذلك فثنت، فاجابت، ثم ثلثت الى ان عشرت، فاجابت، ثم خجلت من الكثرة فقالت: لااشق عليك يا ابنة رسول اللَّه! قالت فاطمة: هاتى و سلى عما بدالك ا رايت من اكترى يوماً يصعد الى سطح بحمل ثقيل و كراة مائة الف دينار يثقل عليه فقالت: لا. فقالت: اكتريت أنا لكلّ مسالة بأكثر من مل ء ما بين الثرى الى العرش لولواً فأحرى أن لايثقل على سمعت ابى صلى اللَّه عليه و آله و سلم يقول: ان علماء شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علومهم و جدهم فى ارشاد عباد اللَّه حتى يخلع على الواحد منهم الف الف حلة من نور ثم ينادى منادى ربنا عزوجل ايها الكافلون لايتام آل محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم الناعشون لهم عند انقطاعهم عن آبائهم الذين هم ائمتهم هولاء تلامذتكم و الايتام الذين كفلتموهم و نعشتموهم فاخلعوا عليهم خلع العلوم فى الدنيا فيخلعون على كل واحد من اولئك الايتام على قدر ما أخذوا عنهم من العلوم حتى ان فيهم، يعنى فى الايتام لمن يخلع عليه مائة الف خلعة و كذلك يخلع هولاء الايتام على من تعلم منهم ثم ان اللَّه تعالى يقول: اعيدوا على هولاء العلماء كافلين للايتام حتى تتموا لهم خلعهم و تضعفوها لهم فيتم لهم ما كان لهم قبل ان يخلعوا عليهم و يضاعف لهم و كذلك من يليهم ممن خلع على من يليهم و قالت فاطمة عليهاالسلام: يا امة اللَّه! ان سلكة من تلك الخلع لافضل مما طلعت عليه الشمس الف الف مرة و ما فضل فإنّه مشوب بالتنغيص و الكدر. [بحارالانوار، ج 2، ص 3، ر 3 از امالى طوسى.]

حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فرمودند: زنى خدمت حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام شرفياب شد و عرضه داشت: مادر ضعيفى دارم كه در مورد نماز دچار اشتباه گرديده و مرا نزد شما فرستاده تا از شما سئوال كنم. حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام جواب سئوال او را داد. دوباره سئوال كرد و حضرت پاسخ گفتند، اين عمل ده بار تكرار شد و در هر مرتبه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام پاسخ او را دادند. آن زن از اين همه پرسيدن، شرمنده شد و گفت: بيشتر از اين،شما را در زحمت نمى اندازم و ديگر سئوال نمى كنم. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فرمودند: باز هم بيا و هر چه سئوال دارى نمى كنم. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فرمودند: باز هم بيا و هر چه سئوال دارى بپرس. اگر كسى را اجير كنند تا بار سنگينى را از ارتفاعى بالا ببرد، ولى در مقابل چنين عمل سختى، صد هزار دينار طلا، مزد به او دهند، آيا باز هم اين عمل سخت و دشوار خواهد بود؟ زن پاسخ داد: نه.

«حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فرمود: هر مساله اى كه پاسخ مى دهم، بيش از فاصله ى بين عرش و زمين، مرواريد پاداش مى گيرم. پس هر چه سئوال كنى، مرا ناراحت نخواهى كرد. زيرا از پدرم رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: روز قيامت علماى شيعيان ما، محشور مى گردند و به آنان به ميزان دانششان و به ميزان تلاشى كه براى ارشاد بندگان خدا نموده اند، خلعتهاى گرانبها داده مى شود، تا جايى كه به يكى از آنان يك ميليون زيور از نور هديه مى دهند. سپس يك منادى از سوى خداوند ندا مى دهد: اى كسانى كه ايتام آل محمد را كفالت و سرپرستى كرديد! و اى آنان كه در هنگام نبودن پدران اين ايتام (كه ائمه هدى باشند) آنان را محافظت و مراقبت مى كرديد!اينان همان شاگردان شما هستند، همان يتيمانى كه سرپرستى و نگهبانيشان نموديد و با علوم خود آنان را شاداب و با طراوت كرديد، پس به مقدار علمى كه به شاگردان خود آموختيد، از سوى خداوند نيز به آن شاگردان خلعت داده مى شود. پس آنان به شاگردان خويش به مقدار درسى كه به آنها در دنيا داده بودند خلعت مى دهند. حتى برخى از اين شاگردان نيز به شاگردان خود خلعت مى دهند و از سوى خداى تبارك و تعالى امر مى شود كه به معلمان، دو برابر آنچه به شاگردان خود خلعت داده اند به وسيله ملائكه خلعت داده شود. سپس حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فرمودند: اى بنده ى خدا! يك تار نخ از اين خلعتهاى آخرتى از آنچه كه خورشيد يك ميليون بار بر آن بتابد با ارزشتر است.»

فاطمه ى زهرا در ميان سلسله ى راويان

عن القاضى ابى الفرج المعافا عن اسحاق بن محمد بن على عن احمد بن الحسن المقرى عن محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن موسى عن عمى ابيه الحسين و على ابنى موسى عن ابيهما عن ابيه جعفر بن محمد عن آبائه عن فاطمة عليهاالسلام قالت: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «يا حبيبة ابيها! كلّ مسكر حرام و كلّ مسكر خمرء،» [بحارالانوار، ج 66، ص 487، ر 18 از دلايل الطبرى.]

در روايت فوق فاطمه ى زهراء عليهاالسلام جزو سلسله ى سند قرار گرفته است و از رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم براى ما نقل حديث فرموده اند. پس فاطمه ى زهرا عليهاالسلام هم براى ديگران حديث مى نموده و «محدثه» نام داشته و هم جبرئيل بر او نازل مى شده و او را حديث مى نموده كه «محدثه» نام گرفته است.

فاطمه ى زهرا در شكم مادر، با مادر خود سخن مى گفت

عن المفضل بن عمر قال: «قلت لابى عبداللَّه، جعفر بن محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم: كيف كانت ولاده فاطمه عليهاالسلام قال: نعم ان خديجه- عليها رضوان اللَّه - لما تزوج بها رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم هجرتها نسوه مكه فكن لايدخلن عليها و لا يسلمن عليها و لا يتركن امراه تدخل عليها فاستو حشت خديجه من ذلك فلما حملت بفاطمه عليهاالسلام صادرت تحدثها فى بطنها و تصبرها و كانت خديجه تكتم ذلك عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم فدخل يوما و سمع خديجه تحدث فاطمه فقال لها: يا خديجه! من يحدثك؟ قالت: الجنين الذى فى بطنى يحدثنى و يونسنى فقال لها: هذا جبرئيل يبشرنى انها انثى و انها النسمه الطاهره الميمونه و ان اللَّه - تبارك و تعالى - سيجعل نسلى منها و سيجعل من نسلها ائمه فى الامه يجعلهم خلفاءه فى ارضه بعد انقضاء وحيه فلم تزل خديجه رضى اللَّه عنها على ذلك...، مفضل بن عمر گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: ولادت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام چگونه بوده است؟ فرمودند: آرى، وقتى خديجه عليهاالسلام با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم ازدواج نمود زنان مكه او را ترك كردند، هيچ كس بر او وارد نمى شد، كسى به او سلام نمى كرد و هيچ زنى را آزاد نمى گذاشتند تا با خديجه عليهاالسلام تماس برقرار نمايد.

حضرت خديجه از اين جريان اندوهگين بود. زمانى كه به فاطمه ى زهرا عليهاالسلام باردار شد، او با مادر خود سخن مى گفت و ايشان را به صبر و شكيبايى دعوت مى كرد. حضرت خديجه عليهاالسلام اين مطلب را از پيامبر مخفى نمود.

روزى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم داخل منزل شد و سخن گفتن فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را با مادرش شنيد. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: چه كسى با تو سخن مى گفت؟ عرضه داشت: جنينى كه در رحم دارم، با من سخن مى گويد و با من مانوس شده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: اين جبرئيل است، به من بشارت مى دهد كه اين جنين دختر است و او دخترى پاك و بسيار مبارك است. خداوند نسل مرا از او به وجود مى آورد و از نسل او پيشوايانى براى اين امت به وجود آمده و بعد از انقطاع وحى، خلفاى خداوند در زمين خواهند بود. اين حالت تا تولد فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ادامه داشت. فاطمه ى زهرا عليهاالسلام هميشه با مادر خود سخن مى گفت و او را از تنهايى رهايى مى بخشيد.» [بحارالانوار ج 16، ص 79، ر 20 از مناقب.]