توجه به حيات جاودانه
فاطمه عليهاالسلام از معدود زنانى است كه هرگز اسير زرق و برق دنيا نشد و
زيبائيهاى آن او را نفريفت و هوسهاى ناموزون در درون او پديد نياورد. دنيا براى
او بزرگترين مقصد و منتهى نيست، بلكه وسيله و مزرعه اى است براى سعادت آخرت. در
دعاى او اين جمله را مى بينيم كه فرمود: اللَّهُمَ لا تَجْعَل الدُنيا
اَكَبر همّىِ وَ لا مَبْلَغِ عِلْمى [فاطمه الزهراء عليهاالسلام بخش دعا]
- يعنى خداوندا دنيا را بزرگترين همّ و مقصدم قرار مده... و هم در دعائى ديگر
فرمايد خداوندا مرا تا آنگاه زنده بدار كه زندگى براى من مفيد و خيرآور باشد و
مرگ مرا زمانى مقدر فرما كه در آن زمان مردن براى من بهتر باشد. اللَّهُم
اَحْيِنى ما عَمِلَتِ الحَيوة خَيراً وَ تَوفَّنى اِذا كانَتْ الوَفاهُ خَيراً
لى. [فاطمه الزهراء عليهاالسلام بخش دعا.]
در همه مناجاتهايش و سخنانش توجه به دين و دنيا و معاد دارد و باز هم در
جمله اى ديگر از دعاى خود فرمايد: اللَّهم اَصْلِحْ لى دينى الذَى هُوَ عِصَمة
اَمرى وَ دُنْياى اَللّذى فيها مَعاشى وَ اَصْلِحْ لى آخِرَتى اللتى فيها
مَعادى وَ اجْعَلِ الحَيوة زِيادةً لى فى كُلِ خَيرْ. [فاطمه الزهراء
عليهاالسلام بخش دعا.]
در درخواستهاى خود فرمايد: اى كسى كه هر روز نزد او جديد است و هر رزق و
روزى در نزد او آماده، تو آن خداى دائمى كه روزگار كهنه و فرسوده ات نسازد...
خدايا بر كار من پرده بپوشان و مادام كه زنده ام مرا در عافيت (دين و دنيا)
بدار
- مرا بيامرز و بر من رحمت آور. (يا مَنْ كُلَّ يَوْمِ عِنْدَهُ جَديدٌ وَ
كُلُ رِزْقِ عَنْدَهُ عَتيدٌ اَنْتَ الدَّائم اللَّذى لا تُبكيكَ الا زَمانِ...
اللَّهم وَ اسْتُرنى وَ عافِنى اَبَداً ما اَبقَيْتَنى وَاغْفِرْلى
وَارْحَمْنى...
سلام بر فاطمه
آرى، فاطمه عليهاالسلام اين چنين بود كه فقدانش براى على عليه السلام و هم
براى بشريت اشك و آه و ناله آورد. على عليه السلام آن مردى كه خورشيد گريه اش
را نديده بود و در ميدان نبرد در برابر دريائى از دشمن هرگز نلرزيده بود از
شنيدن خبر مرگش لرزيد و در كنار جسدش و قبرش گريست.
سلام بر تو اى فاطمه عليهاالسلام كه وارث پاكان و نيكانى، سلام بر چهره خاك
آلودت، سلام بر سجاده اشك آلودت سلام بر گوهرهاى غلطان چشمان تو كه از خوف و
خشيت الهى فرومى ريخت، سلام بر دستهاى زخمين و پينه بسته ات سلام بر پيشانى
بخاك عبادت آغشته تو، سلام بر صبورى و شكيبائيت.
مشى اقتصادى فاطمه
مقدمه
از مسائل مهم حيات انسان در عرصه جهان، بويژه در عصر و دوره ما دلبستگى شديد
به مال و ثروت دنيا و سعى در توليد بيشتر صرفاً براى مصرف بيشتر است. در ميان
اغلب مردم حرص و ولع شگفت آورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر ديگران از
اين راه. كوشش آنها اين است كه با اسراف در مصرف و عدم رعايت مرز آن شرايطى را
به ديگران عرضه نمايند كه در آن اثبات برترى آنهاست.
اين واقعيتى است كه در بسيارى از جوامع حضور دارد، بهنگامى كه آدمى از درون
خالى باشد سعى دارد از بيرون خود را بيارايد و با دلبستگى به زرق و برق و
آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آيد اين مسأله در بين مردان و زنان وجود
دارد و خودنمائى و خودآرائى، فخرفروشى و بر ديگران برترى نشان دادن در زنان
بيشتر است. اصولاً طبيعت زنان طبيعت آرايش است و عرضه، و در اين راه هر قدر زرق
و برق بيشتر خرسندى احساس و موفقيت زيادتر.
تلقى از دنيا
همگان مى دانند كه حيا چند روزه بشرى روزى بسر مى آيد و آدمى ناگزير راهى
سراى ديگر مى شود. و همگان در عمل نيكو دريافته اند كه در رابطه با مال و ثروت،
بويژه آنها كه غير منقولند، از خانه و باغ و مزرعه، امانتدارانى بيش نيستيم.
ملكى چند صباحى در اختيار ماست و فردا در اختيار ديگران و آنچه كه در جاى خود
مى ماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مى گويد انسان است.
در عين حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى
دارد ثروت بيشترى را در اختيار گيرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر
در اختيار گرفتن و مالك بودن آن. و اين همان رذيله اى است كه زمينه ساز
اسارتهاى ماست.
چه بسيارند كسانى كه هرگز دمى نياسودند و شب و روز را در كار و تلاش
گذراندند و اندوخته اى براى خويش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشته اند.
مال و ثروت خوبست به شرطى كه در طرق خير و آزادى انسان و استقلال روحى او و
رهائى او از قيدها و بندهاى اسارت بار مصرف شود و اين تزى است كه اسلام از آن
دفاع مى كند.
فاطمه و دنيا
فاطمه عليهاالسلام زنى رشيده است، عوالم موجود و موقعيت انسان را در آن
عوالم نيكو مى شناسد. خوب مى داند كه پديده ها سير فنائى و اضمحلالى دارند و
تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هيچكس مفيد و سازنده و
قابل برگشت نيست، زيرا كه آنها هم زوال پذيرند. تنها خداست كه امين خوبى است و
آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بميزانى چند برابر.
او دنيا را دار فنا مى شناسد و عاقبت را دار بقا، دنيا را مزرعه مى شناسد و
آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستايش بايد كار و ذخيره كند ، ضمن آنكه
همين امروز هم به نعمت ها متنعم است. و نيز او دنيا را چون پل مى شناسد كه بايد
از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نيست و تازه آن هم در
حدى محدود.
در همه حال دنيا از ديد او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچيز معرفى كرده
و سرگرمى به اين متاع را لهو لعب كه كار كودكان است. مهم اين است اين سرگرمى ها
بايد موجبات خير و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و
تباهى او شوند.
موضع او در دنيا
او مى داند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و
مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه هيچ موجود كوچك و ريزى را فراموش نكرده است.
پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قَسَمَتَ الاَرزاقَ بَيْنَ
الحَدايِقَ فَسَوَّيتَ بَيْنَ الذَّرَةِ وَالْعَصْفُورِ [دعاهاى فاطمه
عليهاالسلام]) بدين سان از خداى مى خواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر
ساخته است قانع سازد. (اللَّهمَ قَنِعّنى بِما رَزَقَتَنى) [مناجاتهاى او] و
هرگز حرص بيش از حد نداشت و اين هوشمندى در او نبود كه ثروت بيشترى را انباشته
سازد سعى در اين داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بيرون.
فكر و انديشه فاطمه عليهاالسلام به جهانى ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا
و سرمستيهاى آن نيست ضمن اينكه كار مى كند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل
پيامبر مى انديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روزگار گرسنه باشم
و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنه ام ترا بخوانم و تضرع و عرض نياز كنم و آن
روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم [السيرة النبويه.]
كار فاطمه
فاطمه عليهاالسلام اهل كار و تلاش است نه تنها در مسير عبادت بمعناى آن بلكه
در جنبه مادى و اقتصادى سعى دارد به توليد بيشترى دست يابد، درآمد زيادترى را
تحصيل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خريد تجملات و زينت
آلات استفاده كند، بلكه براى دستيابى به توان بيشتر جهت خدمت به مردم.
با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با
سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مى شود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت
پروردگار دارد، مى كوشد دقايقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى
مولّد درآمد بپردازد. اين كار به تناسب توان فاطمه عليهاالسلام و ذوق و علاقه
اش، با شرط تأييد مذهب بود. شنيديد كه او نخ مى رشت، پارچه مى بافت و گاهى هم
بصورت كارمزد براى ديگران گندم آرد مى كرد. طبيعى است كه تنظيم برنامه اى كه در
آن او بتواند به همه كارها و برنامه هاى زندگى برسد كارى آسان نبود.
بى نيازى مادى او
اگر فاطمه عليهاالسلام هم به مثل ديگران مى انديشيد، و اگر او هم خود را
دخترى همانند دختران شاهان و سلاطين تصور مى كرد، و اگر او هم بناى زندگى را
بدون قيد دين استوار مى كرد مى توانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه
دستهاى او زخمين مى شدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مى
نشست.
درآمد فدك براى او چيز اندكى نبود او مى توانست با آن براى خود كاخى مجلل
بسازد و خدمه اى بسيار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على عليه
السلام هم مردى بيكاره و ناتوان و افتاده نبود و او هم با آباد كردن زمين،
ابعاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدى هاى كلانى بدست مى آورد كه
فاطمه عليهاالسلام مى توانست از آنها بهره گيرد.
غنائم چنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكيل مى داد و على عليه السلام و
فاطمه عليهاالسلام مى توانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم
كنند ولى فاطمه عليهاالسلام اينگونه زندگى را خوش نداشت، اصل را بر كدح و تلاش
گذارد تا در سايه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسين و حساب حجتى از
دستهاى پينه بسته را عرضه بدارد.
مسأله فدك
از ممرّ عايدى خوب فاطمه عليهاالسلام و على عليه السلام فدك بود، مسأله اى
كه بحثهاى موافق و مخالف بسيارى را برانگيخته و عده اى را جاهلانه به تكذيب يا
تصديق واداشته است
- بى مورد نيست كه در اين باره توضيحى داده شود فدك مزرعه اى بود كه در سال
7 هجرى بدون جنگ و خونريزى توسط يهوديان در اختيار پيامبر اسلام قرار گرفت.
برخى قائلند كه اين ملك توسط يك يهودى كه مسلمان شده بود به پيامبر هديه گرديد.
[پيشواى اسلام] تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونريزى بدست آمد
بصريح آيه قرآن [آيه 26 سوره اسراء] از آن پيامبر و از املاك خالصه اوست.
هنگامى كه آيه شريفه و آتِ ذَالقُربى حَقَّهُ نازل شد پيامبر فاطمه عليهاالسلام
را صدا كرد كه بيا حق ترا به تو بدهم و فدك را به فاطمه عليهاالسلام بخشيد.
[تفسير عياشى ج 3 ص 287] برخى هم نوشته اند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله
بشكرانه خدمات خديجه آن را به فاطمه عليهاالسلام بازمانده او بخشيد. [تفسير
دارالمنثور ج 4 ص 177.]
البته در برخى از روايات شيعى آمده است كه پيامبر فاطمه عليهاالسلام را
خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو
دهم و فاطمه عليهاالسلام عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذيرفتم [تفسير
مجمع البيان] و البته اسناد ديگرى هم در اين رابطه وجود دارد. [شواهد التنزيل ج
1 ص 443.]
پيامبر مالكيت آن را با خط على عليه السلام نوشت، رسول خدا صلى اللَّه عليه
و آله، على عليه السلام، ام ايمن، و خادم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بر آن
شهادت دادند. [خرائج راوندى ص 9] پيامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى
براى مادرت خديجه بحساب مى آيد [درالمنثور ج 4 ص 177] و براى محكم كارى اين اصل
مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند. [ص 97 مناقب
شهر آشوب ج 1.]
درآمد فدك
در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار
دينار در سال نوشت [خرائج ص 9] سيد بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دينار در
سال، و برخى هم بيشتر و گاهى كمتر از آن نوشته اند و همانگونه كه ملاحظه مى شود
رقم درشتى بحساب مى آمد كه اگر بناى مصرف براى يك خانواده باشد، زندگى شاهانه
اى در سايه آن بوجود مى آيد.
اما على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام از اين منبع استفاده شخصى نداشتند
و هرگز از درآمد آن سير نخوابيدند زيرا مى دانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى
آن گرسنگان بسيارند و ايتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نيستند.
بدين سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مى شد و فاطمه عليهاالسلام خود
همانگونه كه مى دانيد با چادرى و جامه اى وصله دار زندگى مى كرد، خوراكش نان
خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنيديد كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مى
بردند.
تصرّف فدك
پس از وفات رسول الله صلى اللَّه عليه و آله فدك را از فاطمه عليهاالسلام
گرفتند و كارگزارانش را از مزرعه بيرون كردند و اين كار به وسوسه عمر صورت گرفت
بدان ترس كه نكند شيعيانش خليفه را رها كنند و به طمع دنيا گرد او آيند و بر
اين اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه عليهاالسلام را از فدك اخراج كرد. [ص
58- احتجاج طبرسى.]
فاطمه عليهاالسلام به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد
خواست، او على، حسنين، اسماء ام سلمه و ام ايمن را كه مورد تصديق رسول الله
بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزير بود آن را بپذيرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و
گفت: على همسر اوست، حسنين هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!! [سليم بن
قيس] و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مى دهد! [كشكول عاملى] ام سلمه هم فاطمه
عليهاالسلام را دوست مى دارد و طرفدار اوست. [اللمعة البيضاء ص 38] ام ايمن هم
زبانش مى گيرد و نمى تواند درست حرف بزند!! [سليم بن قيس.]
ابوبكر در برابر سخنان فاطمه عليهاالسلام مجاب شده بود ولى اينكه فدك را
تحويل نداد بدان خاطر بود كه اوّلاً عقل منفصل او يعنى عمر نمى گذاشت، ثانياً
ابوبكر ترس از اين داشت كه فاطمه عليهاالسلام فردا حقوق ديگرى را طلب كند، از
جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسليم فاطمه عليهاالسلام شدن نوعى اعتراف به
اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمى پسنديد. در كل او مالكيت فاطمه
عليهاالسلام را در فدك تكذيب نكرد ولى آن را تحويل فاطمه عليهاالسلام هم نداد.
[ابن ابى الحديد ج 16 ص 216.]
موضع مقاومت فاطمه
اينكه فاطمه عليهاالسلام درباره فدك ايستادگى مى كرد و با ابوبكر محاجه مى
نمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مى خواست حق به حق دار رسد،
بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد، و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.
فدك مزرعه اى بيش نبود و اگر دنيائى را براى فاطمه عليهاالسلام جواهر مى
كردند او همچنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك
دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان
داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرّر به ايثار پرداخته
بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟ ابوبكر هم مدعى بود كه مى خواهد درآمد
آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند
- در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه عليهاالسلام بود؟ پاسخ اين است كه اگر
آنها قربةً الى الله چنين مى كردند و واقعاً حق را به حق دار مى سپردند فاطمه
عليهاالسلام گله اى نمى كرد، ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها
مى خواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او خانه نشين سازند و
فاطمه عليهاالسلام براى اين مسأله بود كه فرياد مى زد.
روح قناعت فاطمه
فاطمه عليهاالسلام در مشى اقتصادى خود اين شيوه را در پيش دارد كه در توليد
كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و انديشمند، سعى دارد. زياده روى نكند و هرگز
از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد و البته زندگيش در اغلب موارد پائين تر از
حد متوسط بود.
آنهمه درآمدى كه از فدك نصيب او مى شد حتى از آن براى خود يك دست لباس تهيه
نكرده و يا از جواهرات و زيورهاى دنيا چيزى براى خود تهيه نديد. آنهمه غنائمى
را كه على به خانه مى آورد در خانه بند نمى ماند و همه آنها
در فرصتى اندك صرف مستمندان مى شد.
فاطمه عليهاالسلام حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چيزى براى خود تهيه مى
كرد و يا على براى او وسيله زينتى را مى خريد آن هم سريعاً در راه خدا صرف مى
شد. و شنيديد كه پيامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه عليهاالسلام رفت و دستبند
و گوشواره اى در او و پرده اى بر در ديد و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه
عليهاالسلام مسأله را دريافت آن را براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقيران كند.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود پدرش فداى او باد
- او آنچه را كه بايد بكند كرد
- دنيا براى محمد و آل محمد نيست [ص 20 بحار ج 43] و يا ديديد كه نوعروس بود
و در راه رفتن به خانه شوهر در مسير خود جامه نو را به فقير داد و خود با جامه
كهنه به خانه على رفت.
بخشش او
كسى كه اين همه زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد.
مشى او مشى دورى از بخل پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند.
[آيه 9 سوره حشر] او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مى كند تا
زندگى فقيران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مى خوابد تا در سر سفره يتيمان
نانى باشد.
ميزان بخشش او گاهى رقم هاى درشتى را تشكيل مى داد. از جمله گردنبند خود را
در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه در خواست
غذا و لباس و خرج سفر از پيامبر كرده و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله او را
به سوى فاطمه عليهاالسلام اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سرانداز خود را
به مستمندى داده و خود در خانه مى نشست. گاهى دستبند خود را هديه مى كرد، زمانى
گوشواره اش را، گاهى هديه هاى گرانقيمتى را كه براى ا و مى آوردند و رقم هاى
نقدى بخشش او را برخى حيرت آور ذكر كرده اند تا چهل هزار دينار [حليه الاولياء
ابونعيم ج 1 ص 68] (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعيد مى نمايد
فاطمه عليهاالسلام چنين رقمى را تنها به يك فرد اختصاص دهد)
ترجيحات فاطمه
مقدمه
مطالعه در حيات فاطمه عليهاالسلام و خاندانش نكته هائى را به آدمى مى آموزد
كه با استفاده از آنها مى توان زندگى را روح و معنى بخشيد. اين مسأله بدان خاطر
است آنچه را كه فاطمه عليهاالسلام مى انديشيد ديگران يا نمى انديشيدند و يا
كمتر بدان عنايت داشتند. او نيك مى دانست كه سرورى و سالارى دو جهان در سايه چه
كار و تلاشى پديد مى آيد.
او در بين مسائل گوناگونى كه در سر راه او قرار داشتند ترجيحاتى را در نظر
مى گرفت و بر اساس آن به پيش مى رفت و بدين خاطر توانست رشد و كمالى را بدست
آورد كه ديگران در اكتساب آن وامانده بودند و اصولاً در كمال طلبى توان و
استعداد زن زياد است ولى توان موفقيت در آن كمتر است و اين به علت وابستگى هاى
بسيار، احياناً حسادتها، و دلبستگى هاى شديد مادى است. در روايتى آمده است:
كَمَل مِنَ الرجالِ كَثيراً وَ لَمْ يَكْمُل مِنَ النِّساءِ الَّا مَرْيَم
اَبِنةُ عِمْرانَ، وَ آسِيَة بِنْتَ مُزاحِم وَ امرأة فِرْعَونَ وَ خَديجَه
بِنْتَ خويلَد وَ فاطمةً بِنْتَ مُحَمدا ص [ص 51 نورالابصار]: مردان زيادى به
درجه كمال رسيدند ولى از زنان جز چهار تن به مرحله كمال واقعى دست نيافتند و
آنها عبارتند از مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، و خديجه دختر
خويلد و فاطمه دختر محمد صلى اللَّه عليه و آله
رمز و راز كمال
در رمز و راز كمال او موارد بسيارى را مى توان ذكر كرد كه اساس همه آنها
ترجيح دادن خدا بر ديگر افراد و امور است. فاطمه عليهاالسلام بنده خالص خداست و
هيچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمى دهد. هيچ چيز در نزد فاطمه
عليهاالسلام عزيزتر از رضاى خداوند نيست.
او انسان است و به سائقه انسانيت ذوق ها و تمايلاتى دارد ولى در اعمال اين
ذوق و خواسته در پى آن است دريابد آيا خداى را هم بدان رضايت است يا نه؟ اصل را
بر اين قرار مى دهد كه خواست و مشيت خود را با خواست خداوندى تطابق دهد و مصداق
آيه و ما تشاؤُن الّا ان يشاء الله باشد.
چه بسيار بودند شرايط و امكاناتى كه در زندگى فاطمه عليهاالسلام پديد مى
آمدند و دل به واقع هوس آن را داشت ولى آن هوس را فروخوابانده و به دنبال مسير
ديگرى رفت. اين خطاست كه فكر كنيم غذاى چرب و شيرين به كام فاطمه عليهاالسلام
تلخ مى آمد و يا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنين نبوده است
- زيرا كه او انسان است و طبيعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سايه خودسازى
و مديريت خود به درجه اى رسيد كه مى توانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر
بگذرد.
دامنه ترجيحات او
ذكر همه آنچه را كه در اين مقاله قابل ذكرند از عهده ما خارج است بويژه كه
ما در اين مجموعه اصل را بر رعايت اختصار قرار داده ايم تنها به عنوان فهرست
مباحث عرضه مى داريم كه ترجيحات او در زندگى عبارت بودند از:
- ترجيح رضاى خداوند بر رضاى خود و ديگران
- ترجيح آخرت بر دنيا ضمن توجه به دنيا و مواهب آن
- ترجيح معنويت بر ماديت ضمن توجه به ماده
- ترجيح گرسنگى بر سيرى براى باز بودن در حاجت
- ترجيح سادگى بر تجمل ضمن پذيرش محدود آن
- ترجيح كار و تلاش مستمر بر بيكارى و تن آسائى ،
- ترجيح سخنگوئى به حق در برابر سكوت
- ترجيح مبارزه بر سكوت در برابر بيدادگرى ها
- ترجيح پدر و همسر و فرزندان بر خود در حيات خانوادگى
- ترجيح جامعه بر فرد، و ديگران بر خود.
- ترجيح شب زنده دارى بر خواب و غفلت
- ترجيح سختگيرى بر خود در دنيا براى رعايت آخرت
- و نمونه اين ترجيحات در زندگى فاطمه عليهاالسلام بسيار بودند. او در اين
زمينه چنان كار و اقدام داشت كه گوئى حتى خويشتن خود را فراموش كرده و مصداق
فناى فى اللَّه شده است. و حاصل چنين ترجيحاتى است كه فاطمه عليهاالسلام را زنى
اسوه و نمونه مى سازد.
ترجيحات در رابطه با مذهب
در آنچه كه به جنبه هاى صرفاً مذهبى مربوط مى شود فاطمه عليهاالسلام را مى
يابيم كه در آن كمال رشد خود را نشان مى دهد. او مؤمن به مذهب است، عاشق
پروردگار خويش است و در اين راه همه چيز را فدا كرده است جانش را، مالش را، عزت
و ابرويش را، همتش را، پيكر و پهلويش را، بازويش را، قوت پايش را، فرزندان را
و... مصداق اين آيه قرار شد: قُلْ اِنَّ صلوتى وَ نُسُكى وَ مَحياى و مَماتى
لِلَّه. [آيه 162 سوره انعام.]
براى او رنج ها و دشواريهاى بسيارى در مسير زندگى پديد آمدند كه هر كدام در
حدى بودند كه آدمى را ذوب مى كنند. از رنج نادارى، و فقر و گرسنگى فرزندان، و
درگيرى با افراد ناباب و سرزنش ها و جهل ها و ناديده گرفتن ها و... اما همه
آنها قابل تحمل بودند، جز مصيبت دين.
او مذهب را بر همه امور ترجيح مى دهد، به همين نظر در دعاهاى او اين جمله
مهم را مى يابيم كه اللَّهُم لا تَجْعَل مُصيبَتى فى دينى [فاطمه الزهراء بخش
دعا]
- خداوندا مصيبت مرا در دينم قرار مده. اصل بر اين است آدمى سالم بماند و
اگر خود در مسير آن دچار دشوارى شد مشكلى در سر راه نخواهد بود.
ترجيح تسبيح بر خادم
فاطمه عليهاالسلام زنى جوان بود و در انجام وظايف زندگى و سرپرستى فرزندان و
اداره كانون مشقات بسيارى را متحمل مى شد. روزى على بر او وارد شد و ديد فاطمه
عليهاالسلام خيلى دچار رنج و زحمت شده، از يكسو سرگرم آسياب كردن و تهيه آرد
است و از سوى ديگر سرگرم رسيدگى به فرزندان و شايد شير دادن يكى از آنها...
گفت، فاطمه عليهاالسلام خود را به زحمت انداختى، و دلم را به درد آوردى.
خداوند خدمتكاران بسيارى را نصيب پدرت كرد. چرا از او خادمى طلب نكنى؟ با على
عليه السلام بنزد پيامبر رفتند. على عليه السلام از زحمات فاطمه عليهاالسلام
سخن گفت، و درخواست خادم كرد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خطاب به فاطمه
عليهاالسلام فرمود مى خواهى ترا به چيزى دلالت كنم كه از خادم بهتر باشد؟ فاطمه
عليهاالسلام گفت: آرى، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تسبيحات پس از نماز را
به او آموخت [علل الشرايع ص 128.]
در اهميت تسبيحات روايات بسيارى آمده كه از جمله آن اين روايت از امام باقر
عليه السلام است: ما عُبِدَ الهُ بِشَى ء اَفضَل مِنْ تَسبيح فاطِمة كُلَّ
يَومٍ دُبُرَ كلِ صلّوةِ
- وَ لَوْ كانَ شَيى ء اَفَضلَ مِنْه لَنَحَلَه رَسُول اللَّه صلى اللَّه
عليه و آله فاطمة عليهاالسلام [ص 302 الزهراء] هيچ چيزى بمانند تسبيحات فاطمه
عليهاالسلام كه در هر روز پس از هر نماز انجام مى شود خداى عبادت شده است و اگر
چيزى از آن برتر وجود مى داشت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آن را به فاطمه
عليهاالسلام اهداء مى كرد.
آن تسبيحات شامل 34 تكبير (الله اكبر) 33 تحميد (الحمدلله) و 33 تسبيح
(سبحان الله) است. فاطمه عليهاالسلام از دريافت اين پيام خداى را سپاس گفت و
فرمود: رَضيتُ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ [مسند احمد ج 3 ص 39]،... از
خداى و از رسول خداى راضى شدم.
در جنبه خانوادگى
فاطمه عليهاالسلام در زندگى خود همه گاه پدر را بر خود ترجيح مى داد. ما در
بحثهاى گذشته، از جمله در بحث فاطمه عليهاالسلام و پدر [فصل ششم] اشارات بسيارى
در اين زمينه داشتيم و متذكر شديم كه او چگونه خود را سپر بلاى پدر قرار مى
داد، اسناد ما حكايت دارند كه او گاهى حايل بين خود و سنگ دشمن قرار مى گرفت،
حاضر بود كه سنگ بر بدن او وارد شود ولى بر پدر وارد نشود.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بر او وارد شد و از او غذائى خواست. فاطمه
عليهاالسلام عرض كرد خانه از آذوقه خالى است و خود و فرزندانش گرسنه اند.
پيامبر برگشت و لحظاتى بعد زنى دو نان و كمى گوشت بعنوان هديه آورد. فاطمه
عليهاالسلام در عين گرسنگى خود و فرزندان كل آن را براى پدر فرستاد.
او همچنين على را بر خود و فرزندان مقدم مى داشت. بسيارى از اسناد نشان مى
دهند كه او گاهى در تنگناها و نادارى ها، غذاى خود را براى على ذخيره مى كرد.
[ص 45 ذخائرالعقبى] على بر او وارد شد و اظهار گرسنگى كرد. فاطمه عليهاالسلام
اظهار داشت غذائى ندارد و اين براى مدت دو روز است. و در اين دو روز مختصر غذا
همان بود كه در اختيار او گذاشته بود. [ص 141 كشف الغمّه] دل على به درد آمد كه
چرا از اين امر بى خبر بوده است.
در آن روز كه ماجراى سقيفه پديد آمد و فاطمه عليهاالسلام را كتك زدند شك
نيست كه در اثر آن ضربه ها احساس درد مى كرد، و شنيديد كه به غشوه افتاد و
فرزند خود را سقط كرد. ولى باور من اين است كه او بيش از اينكه از اين ضربه ها
براى خود ناراحت باشد براى على ناراحت است كه او از تماشاى اين صحنه چقدر
ناراحت است
- زيرا به حساسيت روح على كاملاً آگاه است.
در جنبه اخلاقى
ترجيحات فاطمه عليهاالسلام در اين جنبه بسيارند. چه فراوانند حالات و
روحياتى كه جزو ملكه فاطمه اند و او در هيچ شرايطى آن را از دست نمى دهد. مثلاً
در صدق و راستى كار او به جائى مى رسد كه عايشه همسر پيامبر درباره او مى گويد:
پس از پيامبر كسى را از فاطمه عليهاالسلام راستگوتر نديدم [ص 316 الغدير] و او
صداقت را بر كذب مرجح مى داند.
- او اهل جرأت و رشادت بود و هرگز جُبنى را در خود راه نداد از واقعه اى هر
چند زحمت آفرين وحشتى بخود راه نداد آن روز كه خصم بر در خانه اش هجوم آورد، او
دست از هدف برنداشت، آن روز كه در مسجد دستگاه حكومت آن همه ارعاب و تهديد را
روا داشت فاطمه عليهاالسلام هرگز دم فرونكشيد و حق سخن را ادا كرد.
در دعاى فاطمه عليهاالسلام مى بينيم كه اين مناجات را دارد كه خداوندا عجب و
ريا، كيد و تجاوز، حسد و ضعف، شك و وهن، درد و مرض، خوارى و ذلت، مكر و خدعه،
گرفتارى و فساد را از من دور ساز، و آنها را از چشم و گوش و جميع اعضام بركن
زمام امور را بدست گير و بهر سوئى كه مورد محبت و رضاى تست ببر [فاطمة الزهراء- بخش دعاها.]
او همچنين زهد را بر دلبستگى به دنيا ترجيح مى داد و در طهارت روحى كارش به
جائى رسيد كه چيزى نمى خواست، جز آنچه خدا بخواهد و دوست نمى داشت جز آنچه را
كه خداى دوست بدارد. اخلاقش اسلامى و منبعث از قرآن و دستورات اسلام بود.
در حيات اقتصادى
در حيات اقتصادى فاطمه عليهاالسلام هم ترجيحات فوق العاده اى بچشم مى خورند.
اصولاً مال و منال، دارائى و ثروت در پيش چشم فاطمه عليهاالسلام آنقدر عزيز
نيستند تا او به خاطر آنها از معنويت و طهارت چشم نپوشد. آنجا كه ماديات
نتوانند وسيله وصول به معنويات باشند در برابر ديدگان فاطمه عليهاالسلام بى
بهايند.
به همين نظر است كه فاطمه عليهاالسلام جامه كهنه را خود بر تن مى پوشد و در
شب عروسى پيراهن نو را به فقير مستمند مى دهد و خود جامه وصله دار مى پوشد و
جامه حرير را براى ديگران در نظر مى گيرد. بررسيهاى تاريخى در مورد حيات
اقتصادى نشان دادند او چگونه گرسنگى در راه رضاى خداوند را بر سيرى و شكمبارگى
ترجيح داد و چگونه فقر را بر مالدارى ترجيح داد و چگونه شرافت اقتصادى و تقواى
مالى را بر بى حسابى و بى بند و بارى، و لباس كهنه را بر نو. [استاد ابوتوفيق ص
134] كدام عروس است كه در شب عروسى چنين كند؟ آيا واقعاً فاطمه عليهاالسلام از
جامه نو بدش مى آمد؟
- آيا در اين عطا جز اين مى خواست كه انفاقش مصداق آيه لَيْسَ البِرَ حَتَّى
تُنْفِقُوا مِما تُحِبُّونَ [آيه
86- آل عمران] باشد؟ آيا عطاى دستبند و گردن بند و پرده براى پيغمبر كه در
روايات آمده [ص 436 شرف النبى صلى اللَّه عليه و آله] و درخواست آنكه براى
فقيران صرف كند براى اين بود كه دستبند بر دست او سنگينى مى كرد؟ مى دانيد كه
او هم از داشتن زيور بدحال نمى شد، بويژه كه نوجوان بود و همسر او هم جوان
- مى توانست براى خود لذتى و جمالى فراتر فراهم آورد و در سبك زنان اشراف
باشد. امّا او ترجيح داد كه سَيدة نِساءِ العالمين باشد.
- مى توانست براى خود منصبى در جامعه فراهم آورد اما منصب آسمانى را بر آن
ترجيح داد.
او چو همسرش على بود. زهد را بر دنياپرستى رجحان داد، قناعت را بر اسراف در
مصرف ترجيح داد، ايثار را بر بخود رسيدن، خدابينى را بر خودبينى، سيرى مستمندان
را بر سيرى خود مرجح دانست و در كل در برابر زخارف دنيا قامت برافراشت و به
ديگران درس داد چگونه بايد با فضيلت شد.
ترجيحات او در رابطه با جامعه
حيات اجتماعى فاطمه عليهاالسلام نيز از اين بابت درس آموز است. با آن همه
عشق و علاقه اى كه به عبادت و بندگى خدا دارد زندگى اجتماعى را بر رهبانيت
ترجيح مى دهد. مى خواهد در جامعه باشد، از درد افراد جامعه سر درآورد، به امور
مسلمين اهتمام ورزد.
اما در عين حضور اجتماعى سعى دارد او مردى را نبيند و مردى هم او را نبيند و
مى داند كه اين خود يك تضاد است. پيامبر در منبر اين مسأله را طرح كرد كه
بگوئيد چه چيزى براى زنان از همه چيز بهتر است (اَخْبِرُونى اَىُّ شَيى ء
خَيْرِ للنِساءِ؟) و مردم ندانستند و فاطمه عليهاالسلام فرمود مى دانم (وَ
لِكنّى اَعْرِفُهُ) براى زنان اين بهتر است كه مردم را نبيند و مردم هم او را
نبينند (خَيرٌ لِلنِساء اَنْ لا يَرَيْنَ الرِّجالَ وَ لا يَراهُن الرِّجال) [و افى ملامحسن فيض.]
در حيات اجتماعى او وجود ضوابط را براى روابط انسانى بر بى بندوبارى و آزادى بى قيد و
شرط ترجيح مى دهد، اخلاق نشأت گرفته از مذهب را بر خوى طبيعى مرّجح مى داند،
اهتمام به امور مسلمين را بر بيغمى ترجيح مى دهد، داورى و قضاوت در راه خدا بر
سهل گيرى و بى تعادلى ترجيح مى دهد، حق طلبى را ناديده گرفتن، تحرك را بر در
جازدن، وحدت را بر تفرقه، مبارزه در برابر باطل را بر سكوت و خاموشى مرجح مى
داند.