ريشه اين ترجيحات
همانگونه كه از تارى حيات فاطمه عليهاالسلام آگاهيد ريشه و اساس اين ترجيحات
جهان بينى فاطمه عليهاالسلام است. اين جهان بينى كه از قرآن و تعاليم اسلامى
نشأت مى گيرد و القاء شده از سوى پيامبر و مركز وحى است تلقى هائى خاص براى
فاطمه عليهاالسلام مى آورد كه حاصل آنچنان ترجيحاتى مى شود. نوع تلقى هاى او.
1- تلقى از دنيا بعنوان سراى رعايت و امانت، صحنه كدح و تلاش، عرصه عمل،
ميدان كشت، صحنه مبارزه، محيط آزمايش، مدرسه يا دارالتكميل، و در كل وسيله و
معبرى براى ورود به جهان باقى.
2- تلقى از مال: بعنوان يك فتنه و وسيله آزمايش، ابزارى براى گذران زندگى،
وسيله اى براى كسب آبروى اخروى، كمك به مردم، رفع دردمندى ها رفع مشكلات و
حاجات و ابزارى براى خدمت به انسانيت و كسب رشد.
3- تلقى از خوشبختى: وسيله اى براى اقناع درون، رضاى خاطر، وجدان آرام، در
سايه حذف جلب رضاى معبود، دورى از عوامل اسارت آور چون لوكس و تجمل، سازندگى
خود براى شناى در ميان امواج...
4- تلقى از انسان: به عنوان يك دعوت شده در دنيا، موجودى متعهد ، مسوؤل،
مكلّف، داراى عقل و بصيرت و ادراك و زندگى براى نشان دادن ماهيت خود، رشد و
تكامل خويش، عرضه راه بندگى
5- تلقى از آفريدگار به عنوان خالق و آمر، عزت بخش و ذلت ده، مالك مقتدر،
شاهد و ناظر، محيط بر كون، حسابرس و حسابگر، كيفر و پاداش ده، صندوقدارى امين،
عفوكننده در عين قدرت، عزيز ذوالنتقام...
6- تلقى از مرگ: به عنوان يك پل، يك وسيله انتقال، يك امر ناگزير، عامل سرور
مؤمن، و ناراحتى منافق
7- تلقى از آخرت: به عنوان دار قرار، دار حساب، دار كيفر و پاداش، سراى
جاودانى كه در آن همه كشته هاى دنيوى از نيك و بد بايد درو شوند و در پيشگاه
عدل خدا پس از حسابرسى بهشتى اند و يا دوزخى
حيات اجتماعى فاطمه
در اين قسمت مى خواهيم از حيات اجتماعى فاطمه عليهاالسلام و از حضورش در
جامعه و شرايط حضور و تلاشهاى اجتماعى او بحث كنيم فصل اول آن را اختصاص داده
ايم به مسأله پوشش و عفاف فاطمه عليهاالسلام تا نخست اعلام بداريم كه در نظام
حيات اسلامى پوشش و عفاف براى حضور در عرصه اجتماعى يك اصل است و شيوه اى كه
غرب در اين رابطه دارد و يا حجاب را مانع خدمت اجتماعى معرفى مى كند دعوى بى
موردى است. در آن از رمز و راز حجاب و انديشه فاطمه عليهاالسلام در اين مورد و
دامنه و مرز آن را مورد بررسى قرار مى دهيم و در عين حال متذكر مى شويم كه زينت
و تجمل براى زن لازم است ولى تنها براى همسرش نه براى هر عابرى در راه.
فصل دوم آن در مورد حضور اجتماعى فاطمه عليهاالسلام و ارتباط با جامعه است.
در آن از احساس تعهد و مسوؤليت فاطمه عليهاالسلام در قبال جامعه، اهتمام به
امور مسلمين، رفع دردمنديها و نيازمنديها، نجات مردم از محروميت ها و
استضعافها، بخشش ها و دستيگرى هاى او از مردم و دوستدارى و دعاى او براى مردم
سخن خواهيم گفت.
فصل سوم آن در مورد تعصب شكنى ها است و در آن از اين سخن خواهيم داشت كه به
بركت وجود فاطمه عليهاالسلام بسيارى از تعصب هاى جاهليت شكسته شده اند خواه
توسط پيامبر بوسيله او، و خواه توسط خود و فاطمه عليهاالسلام، نمونه آنها
تعصبها در امر ازدواج، در مقام زن بودن، در حضور اجتماع، در اخلاق حق، در حركت
و مبارزه و ايراد خطبه، در شكستن تعصب هاى زمانه... و بالاخره فصل آخر آن در
مورد هدايت و رهبرى زنان است و در آن از اين نكته پرده برمى داريم كه خانه
فاطمه عليهاالسلام مركزى بود براى آموزش و هدايت زنان در جنبه هاى مختلف حيات
كه فاطمه عليهاالسلام به عنوان نخستين معلم زنان بحساب مى آمد و مسوؤليت هاى
سنگينى را از اين بابت بر دوش مى كشيد دست پرورده هاى بسيار داشت كه مهمترين
آنها اسماء و فضه بوده اند كه هر كدام با درس آموزى از فاطمه عليهاالسلام در
دنياى اسلام درخشيدند.
پوشش و عفاف فاطمه
مقدمه
اين بحث را با رعايت اختصار برگذار مى كنيم بدان خاطر كه بحث درباره پوشش و
عفاف فاطمه عليهاالسلام كه اسطوره عفت و تقواست بسيار بى مورد بنظر مى رسد. مگر
ممكن است كه در اين زمينه غفلت و جهلى باشد كه براى بيان و اثبات آن تلاشى لازم
باشد؟ آيات متعدد قرآن در خانه پدر فاطمه عليهاالسلام نازل شده و امر به حجابش
كرده
- مگر ممكن است در اين مورد غفلتى پديد آيد
- آن هم براى زنى كه ملكه اسلام و الگوى مجسم يك بانوى اسلامى است؟ اينكه در
عين حال راجع به آن سخنى به ميان مى آيد بدان خاطر است كه: اولاً سرى مباحث
مربوط به مكتب فاطمه عليهاالسلام كامل باشد و ثانياً مرز پوشش و عفاف و حدّ
روابط آزاد مرد و زن از طريق آن تا حدودى روشن گردد و ثالثاً زن مسلمان بداند
بانوى او كه فاطمه عليهاالسلام چگونه زندگى مى كرد و چگونه عمل مى كرد و اين
درسى باشد براى آنها.
رمز حجاب و پوشش
بر طبق آيات قرآن و روايات سخن از ستر و پوشش زن است و بر اساس آنچه كه در
سنّت است اصل بر اين است زن بگونه اى مشى و حركت داشته باشد كه در عرصه اجتماعى
جز به ضرورت حضور چشمگير نداشته باشد و از پوششى برخوردار باشد كه حجم بدن و
زيبائى او پيدا نشود و اين همان مسأله اى است كه در جامعه تحت عنوان حجاب مطرح
است.
حجاب براى زنان برخلاف تصور عده اى عامل مصونيت زن از نگاه هاى ناروا و
پيشگيرى از تبديل شخصيت و ارزش وجودى او به كالاى قابل مبادله است، ممكن است آن
را از ديدى محدوديت بحساب آورند ولى اين محدوديت براى حفظ مصالح عاليترى است كه
در سايه آن شرافت و شخصيت زن محفوظ مى ماند.
ساختمان وجودى مرد و زن بويژه در بعد طلب و تسليم، و در جنبه پذيرش و رد، و
يا در تصرف و انعطاف بگونه اى است كه اين ستر و پوشش مصلحةً بايد توسط زنان
اعمال گردد و شوق طلب و دعوت مرد را به همراه داشته باشد. در غير اين صورت حيات
عاطفى و اجتماعى، و به دنبال آن حيات اقتصادى و شخصيتى زن در معرض خطر است و
اين مسأله اى است كه بايد در مجلّد ديگرى مورد بررسى قرار گيرد. فى الجمله اين
نكته كفايت كننده را بايد در نظر داشت كه صدور حكم حجاب از سوى پروردگار بدان
خاطر نيست كه خداى خواسته باشد محدوديتى را براى زن و آزادى و بى بندوبارى را
براى مرد پديد آورد و يا بى جهت موجب مزيتى و فضيليتى از فردى براى ديگران شود.
اعتماد به امر و نهى حكيمانه خدا ريشه بسيارى از افكار و انديشه هاى انحرافى را
در اين زمينه مى زدايد.
الگوى عفاف فاطمه
در مسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام كيست كه از نظر الگوئى برتر از
فاطمه عليهاالسلام باشد؟ آنچه كه او عمل كرد و موضع گرفت حجتى است براى همه
زنان در جامعه اسلامى، بايد سعى بر اين باشد از فاطمه عليهاالسلام عقب نمانند و
هم در مواردى از او جلو نزنند. فاطمه عليهاالسلام يك ميزان و محك است، يك معيار
و وسيله سنجش است.
اگر در گوشه و كنار جامعه انحرافى بچشم مى خورد و اگر خداى نخواسته در
جاهائى در كوچه و خيابانى از جامعه اسلامى زنان و دختران بى بندوبارى حضور
دارند بدان خاطر است كه يا دين را نمى فهمند و يا اطلاعات دينى درست به گوششان
نخورده است و البته جمع كسانى كه اين چنين اند و جدّاً از حيات الگوئى فاطمه
عليهاالسلام بى خبرند اندك نيست.
اين نكته مهمى است كه بايد پيام فاطمه عليهاالسلام را به گوش رساند، افراد
از منابع مطمئنى بايد خبر بدست آورند كه او چگونه مى زيسته و چه راه و روشى را
در ارتباط با مردم اتخاذ مى كرده است. يا حضور اجتماعيش چگونه بود و به چه
صورتى با ديگران آمد و شد و سخن داشته است.
طرز فكر فاطمه
براى اينكه طرز فكر فاطمه عليهاالسلام در رابطه اش با مردان روشن گردد به
سخن زير توجه شود كه راويان آن متعدد و از جمله انس بن مالك از اميرالمؤمنين و
ديگران است كه قبلاً از آن سخن گفتيم و اينك هم مكرر مى كنيم. على عليه السلام
فرمود نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود. پرسيد:
- اَخْيِروُنى اَىُّ شِيى ءِ خَيْرُ لِلنِساء؟ به من خبر دهيد و بگوئيد چه
چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟ هركس سخنى گفت و به نتيجه اى منجر نشد. مردم
درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه عليهاالسلام آمدم و سؤال پيامبر را
تكرار كردم. فاطمه عليهاالسلام فرمود: خير للنساء اَنْ لا يَرَينُ الرِّجالَ وَ
لا يَراهَّنِ الرِّجالُ
- بهترين چيز براى زن اين است كه آنها مردى را نبينند و مردى هم آنها را
نبيند. [كشف الغمه
- منتهى الآمال ص 133 ج 1] خبر را به پيامبر برديم تحسن و تأكيد كرد و فاطمه
عليهاالسلام را در كنار گرفت و فرمود ذُرّيةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ [آيه 34-
سوره آل عمران.] و يا در شب ازدواج فاطمه عليهاالسلام بهنگامى كه او به خانه
شوهر رفت از پدرش پرسيد تكليف و وظيفه من و على در اين خانه چيست؟ و پيامبر
كارهاى داخل خانه را به فاطمه عليهاالسلام سپرد و كارهاى بيرون را به على عليه
السلام. فاطمه عليهاالسلام پس از تقسيم كار گفت جز خدا كسى نمى داند كه چقدر
خوشحال شدم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مرا از مواجهه با مردان معاف
نمود. [ص 122 وسايل الشيعه ج 14.]
در ديدار مردم
او ضوابط پوشش را در رابطه با نامحرم كاملاً رعايت مى كرد و سعى داشت از غير
محارم كناره گيرى داشته باشد [رياحين الشريعه
- ج 1 ص 216] و داستان ذيل اين سخن را نشان مى دهد. روزى پيامبر به عمران بن
حصين فرمود با من به ديدن فاطمه عليهاالسلام نمى آئى! عمران گفت چرا يا رسول
اللَّه صلى اللَّه عليه و آله
- مايل به ديدار او هستم و با هم به سراغ فاطمه عليهاالسلام رفتيم.
در زديم و پيامبر از فاطمه عليهاالسلام رخصت خواست و فاطمه عليهاالسلام
اجازه ورود داد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود كسى همراه من است آيا با
او داخل شوم؟ فاطمه عليهاالسلام گفت جز پارچه اى پشمين وسيله اى براى پوشش و
ستر خود ندارم.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله دستور پوشش داد كه چنين و چنان خود را
بپوشان تا وارد شويم فاطمه عليهاالسلام عرض كرد چيزى كه سرم را بپوشاند ندارم
- پيامبر پارچه اى كهنه بهمراه داشت كه با اين پارچه سرت را بپوشان، و فاطمه
عليهاالسلام خود را پوشاند و آنان وارد شدند. [ص 42 حليه الاولياء ج 2.]
دامنه ستر و عفاف
دامنه عفاف او به ميزانى است كه حتى از فردى كور و نابينا حجاب مى كند، ابن
مكتوم به همراه پيامبر بر فاطمه عليهاالسلام وارد شد. فاطمه عليهاالسلام خود را
مستور كرد و كنار آنان آمد. دخترم او كور است و ترا نمى بيند چرا حجاب كردى؟
عرض كرد: او مرا نمى بيند ولى من او را مى بينم اگر در پرده نباشم او بوى مرا
استشمام مى كند (كنايه از اينكه آن هم روا نيست) پيامبر فرمود گواهى مى دهم كه
تو پاره تن منى اَشَْهَدُ انّك بضعة مِنّى. [ص 134 منتهى الآمال ج 1] همانگونه
كه مى بينيد فاطمه عليهاالسلام از جهت عفاف در كمال اوج است و زن مسلمان اگر
بانوئى چون فاطمه عليهاالسلام دارد بايد از او تبعيت كند نه ديگران.
آرى، اينكه حدى كمتر از آن را مراجع تقليد و فقها اجازه دادند، بدان خاطر
است كه عسر و حرجى در ميان نباشد و كسى به خاطر احساس دربند بودن خويشتن را
گرفتار نبيند وگرنه براى آنكس كه خواستار عفت است و مى خواهد همگام فاطمه
عليهاالسلام باشد چاره ندارد جز آنكه اين چنين بينديشد و عمل كند.
در صورت جنازه فاطمه
فاطمه عليهاالسلام در امر ستر و عفاف حتى براى پس از مرگ خود در انديشه بود.
به اسماء كه محرم رازش بود فرمود: خوش ندارم بر جسد زن پس از مرگ جامه اى
افكنند و حجم بدن را وراى جامه نمايان باشد در اين باره چه مى انديشى؟ اسماء
گفت در حبشه چيزى در مورد تابوت ديدم كه اينك صورت آن را بر تو نشان مى دهم.
چند شاخه تر گرفت و آنها را خم كرد و به صورت عمارى درآورد و متذكر شد كه
جسد مرده را در درون آن قرار مى دهند و حجم بدن نمايان نمى شود. فاطمه
عليهاالسلام آن را ديد و پسنديد و فرمود چيز خوبى است نقش زن و مرد در آن از هم
متمايز نيست. و چون وفات يافتم تو مرا بشوى و نگذار كسى بر كنار جنازه ام بيايد
و مرا در اينگونه از تابوت گذارده [ص 751 الاستيعاب] و در دنباله آن در برخى از
روايات آمده است كه فاطمه عليهاالسلام فرمود سَتَرتَنى سَتَرَكَ اللَّهُ، مرا
پوشانده اى خداوند تو را بپوشاند (و مى گويند تابوت محمل گونه از آن زمان پديد
آمد)
در زينت ها
توصيه و دستور اسلامى اين است كه زن خود را زينت كند ولى براى شوهر، متجمل
باشد ولى در خانواده و براى همسر و اسلام آن را يك وظيفه براى زن مى داند و
لذات پديد آمده از آن را لذاتى مشروع و حلال. در آنچه كه مربوط به بيرون است
اسلام اصرار داد كه زن متجمّل نباشد، خود را به بوئى خوش نيارايد لباس شهرت
نپوشد، در وسط خيابان راه نرود، از كشف و پاى او صدائى برنخيزد و... و فاطمه
عليهاالسلام اينچنين بود در تمام مدت عمر چنان عمر مى كرد.
روايات ما سخن از اين دارند كه فاطمه عليهاالسلام خود را براى همسر خويش
آراست و حتى در يكى از جنگهاى صدر اسلام كه على به سلامت از جنگ بازمى گشت
فاطمه عليهاالسلام خود را آرايش كرد و به استقبال على رفت و اين لذت حلالى است
كه اسلام بر آن صحه گذارده و بانوى اسلام بدان عامل است و ما قبلاً در اين مورد
سخن گفته ايم.
در عين حال اين سخن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هم براى بيرون محيط خانه
مطرح است كه فرموده بود:
- يا فاطِمَةَ ما مِنْ اِمرأَةٍ تَزَّينَتْ حُسْنُهُ اى فاطمه عليهاالسلام
زنى نيست كه خود را بيارايد.
- وَ خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِها بِاَحْسَنِ مَلْبُوسٍ از خانه خود با زيباترين
پوشش خارج شود.
- حَتى يَنْظِرُ اِلَيْها الناسُ و در پى آن در ديد و منظر مردم قرار گيرد.
- اِلَّا لَعَنها مَلائكة السَّمواتِ السمَع وَ الارَضينَ جز آنكه فرشتگان
آسمان هفت گانه و زمين ها بر او لعنت فرستند. و َ كانَتْ فى غَضَبِ اللَّهِ
حَتى تَمُوْتَ: او همچنان در خشم و غضب خداست تا بميرد. و َ يَوْمَرُ بِها اِلى
النّارِ. و فرمان مى دهد او را در دوزخ اندازند.
در عين حال
در عين چنان پوشش و عفافى، زن مى تواند به ضرورت نياز جامعه و خودش حضور
اجتماعى داشته باشد، از حق خود و خانواده، و از حق شرافت جامعه و اسلام دفاع
كند. پوشش و ستر مانع حق گوئى و حق طلبى، و حتى مانع كار و تلاش نيست، فاطمه
عليهاالسلام در عين چنان پوشش و ستر و در عين خانه دارى و فرزنددارى: معين و
همكار همسر است، داراى حضور اجتماعى به موقع است، در مسير هدايت زنان و بانوان
است، خط سياسى روشنى را تعقيب مى كند، حق طلب است، مبارز است و در برابر
ناروائى ها و نامرداى ها با تمام وجود مى ايستد و حتى خليفه زمان را به محاكمه
مى كشاند. تا ريخ فريقين پر است از اينگونه تلاشها و اقدامات و اين از يكسو
پاسخى است به آنها كه حجاب را عامل محدوديت و قيد و بند براى كار و تلاش
اجتماعى معرفى مى كند و از سوئى ديگر درسى است براى همه آنها كه مى خواهند در
صراط مستقيم و وادى حق در سير و سعى باشند.
حضور اجتماعى و مردم
مقدّمه
فاطمه عليهاالسلام از زنانى است كه در جامعه زندگى مى كند. او از ميان مردم
برخاسته و با مردم است. سعى دارد با راه و روشى خاص كه مورد تأييد اسلام است و
با انديشه اى نشأت گرفته از آن زندگى كند. و نيز او از افراد نادرى است كه حاضر
شده است براى مردم درد و رنجى را متحمل گردد و دشواريهاى آن را بر جان بخرد.
او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون راهبان كه ترك دنيا و زندگى گويند و در
گوشه محرابى، آن هم در معبدى خود را وقف و متوقف كنند. بلكه وارد جامعه مى شود،
به اهتمام در امور اجتماعى مى پردازد و سعى در رفع استضعاف و رهائى مردم در
عوارض دارد. مى كوشد مشكل مردم را حل كند، به هدايت زنان بپردازد و بارى از دوش
جامعه و زنان بردارد.
هوى پرستان كه در مسير حيات خود از اسلام منحرف شده اند بايد به اين نكته
توجه كنند كه رمز سعادت و خوشبختى شان در گرو تبعيت از راه و رسم اسلام است و
پيروى از دستورات خداوندى كه جز خير بشر چيزى را نمى طلبد. و هم براى اينكه
زنان در رهيابى ها دچار عوارض نشوند ناگزير بايد به دنبال فاطمه عليهاالسلام
روند و مشى خود را در زندگى اجتماعى از فاطمه عليهاالسلام پرسند.
اصل در حيات اجتماعى فاطمه
اصل زندگى فاطمه عليهاالسلام اين است كه نخست به خانه و زندگى برسد و سنگر
خانواده را مورد عنايت قرار دهد. زيرا همه كارهاى نيك و بد، همه سعادت ها و
بدبختى ها از خانه آغاز مى گردند و بشريت براى سر و سامان دادن امور اجتماعى
خود ناگزير است از خانواده شروع كند و اين توصيه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
است كه فرمود: ابدء بما تعول [درج و گهر.]
فاطمه عليهاالسلام خانه را بصورت يك مدرسه، يك دانشگاه و يك سنگر درآورد و
در آن به تربيت نسلى همت گماشت كه شرح آن را در فصول پيشين مطرح كرده ايم و در
اين خانه فرزندان و همسر با امنيت فكرى سرگرم دستيابى به مرحله رشد و كمال بوده
اند. اينكه على عليه السلام در ميدانهاى جنگ و هم در محيط زندگى موفق بود، بدان
خاطر بود كه فاطمه عليهاالسلام همسرى خوب و وفادار در خانه زمينه را براى
دلگرمى و شور و شوق او فراهم مى كرد.
خانه على عليه السلام محلى بود كه على در آن خستگى ناشى از كار روزانه خود
را حل و رفع مى كرد، و در برگشت از جنگ و جبهه مورد دلگرمى و نوازش بيشتر فاطمه
عليهاالسلام بود و هم مركز بحث و مشاوره و تصميم گيرى بود و على عليه السلام
مهربان مواجه است.
احساس تعهد
او در عين حال همه زندگى را در خانه خلاصه نمى دانست، بلكه خانه پايگاهى بود
كه از آن به رسيدگى امور اجتماعى و مردمى هم مى پرداخت او در جامعه حضور داشت
زيرا كار زندگى در راه خدمت به مردم يك وظيفه اجتماعى تلقى مى شود. و هم او از
كسانى بود كه در برابر جامعه و شرايط آن احساس مسؤوليت مى كرد.
او تنهائى را دوست دارد، نه بدان خاطر كه از درد جامعه، مخصوصاً زنان امت
فارغ بماند، بلكه بدان خاطر كه گاهى در خلوت با خداى خود راز و نياز كند، از او
استمداد بجويد، و عجز و درماندگى خود را به او اعلام دارد و براى دردهاى خود و
مردم از او شفاء بطلبد.
در عين حال، در همان تنهائى نيز به ياد مردم امت و در طريق انديشيدن براى
سعادت و نجات آنان. مگر عبددت تنها در همان چند ركعت نماز و عمل روزه و يا
فريضه حج است؟ مگر امر بمعروف، هدايت و ارشاد، دستگيرى از مستمندان، شاد كردن
دل يتيمان، حمايت از درماندگان و مستضعفان عبادت نيست؟ فاطمه عليهاالسلام از
اينگونه عبادات بسيار دارد.
او اهل تطابق با جامعه است، نه تطابق حيوانى كه در آن آدمى گله وار تسليم جو
و شرايط جامعه گردد و همگام با ديگران نينديشيده به پيش رود. فاطمه عليهاالسلام
اهل فكر است و هدفدار، مى داند در چه هنگامى و در چه موردى خود را با جامعه
تطابق دهد و در كجا تطابق خود را به صورت مخالفت ابراز دارد.
احساس تعهد فاطمه عليهاالسلام در رابطه با خدا و قرآن ايجاب مى كرد كه او در
ميان جامعه باشد و حضورش، و از آن مهمتر كيفيت حضورش درسى است براى همه انسانها
و انجام مسؤوليتى است كه مى تواند راهنما و روشنگر باشد براى همه كسانى كه از
مسؤوليت دم مى زنند.
درس زندگى اجتماعى او
اينكه فاطمه عليهاالسلام چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه در برابر
امور و حوادث موضع مى گيرد؟ چگونه زندگى را سر كند؟ برخوردش با مردم چگونه
باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است كه فاطمه عليهاالسلام درس عملى آن را از مادر
آموخته و از تعاليم و تذكرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است. اصولاً شيوه
او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوين و درس آموز براى جامعه انسانى
و بويژه زنان است.
او در جنبه هاى اجتماعى از پدر دروس بسيارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار
اجتماعى، درس مساوات و مواسات و از آن مهمتر درس ايثار، درس وظيفه مندى در
برابر افتادگان و محرومان، درس كمك به اسراء، به ايتام به مسكينان، درس يتيم
دارى و سرپرستى و كفالت آنان، درس خوشرفتارى با بردگان و زيردستان، درس خدمت به
مردم، حتى به بهاى قبول رنج براى خويشتن و...
فضّه بعنوان خادمه اى در خانه او مشغول كار شد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و
آله فرمود دخترم آيا مى دانى كه وظيفه خانم خدمتكار چيست. خدمتكار هم انسانى
مثل ديگران است، رنج مى برد، خسته مى شود، ادراك دارد، لذات و غير لذت مى فهمد
وجودش از چوب و سنگ ساخته نشده و... فاطمه عليهاالسلام پرسيد پس در آن صورت
تكليف من در برابر او چيست؟ پيامبر فرمود تكليف اين است كه كارهاى خانه را در
ميان او و خود عادلانه قسمت كنى... و فاطمه عليهاالسلام تا پايان عمر اين چنين
كرد.
او با اينكه عهده دار امور خانه بود، و با اينكه به تربيت فرزندان مى پرداخت
و كانونى آنچنان گرم و متعهد را مسؤلانه مديريت مى كرد از مشاركت اجتماعى خود
را دور نداشت و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله براى او برنامه و تكليفى معين
كرد كه او در آن شركت كند. از جمله امر هدايت زنان، و حل و رفع مسائل و مشكلات
آنها، شركت در مراسم بيعت زنان با پيامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى
نجران كه قرآن به آن اشاره دارد [آيه 61 سوره آل عمران.]
در اهتمام به امور مسلمين
فاطمه عليهاالسلام مسلمانى است كه اهتمامى وافر به انجام امور مسلمين دارد
مى داند كه هركس صبحگاهان از خواب سر برمى آورد بايد در اهتمام به امور مسلمين
باشد و در غير اين صورت مسلمان نيست. (مَنْ اَصْبَحَ وَلايَتهم بِأمورِ
المُسلِمين وَ لَيْسَ بِمسلِمٍ) [حديث نبوى.] او اصل را در زندگى به اين قرار
داده است كه براى مردم خدمتى انجام گيرد.
همچنين اين بينش قرآنى براى او وجود دارد كه امت اسلامى بهترين هستند از آن
بابت كه براى مردم آفريده شده اند (كُنْتُمْ خَيْر اُمَةٍ اَخْرِجَتْ لِلّناسِ
[آيه
110- آل عمران.]) و هم مصداق اين سخن شاعر كه هركس سعى دارد ديگران را براى
زندگى خود بخواهد، و فاطمه عليهاالسلام مصداق كسى است كه زندگيش را براى ديگران
مى طلبد (كُلّ يُريد رِجالِهِ لِحياتهٍ
- يا مَنْ يُريدُ حَياته لِرجالهٍ) او اصل را بر اين قرار مى دهد كه براى
مردم خدمتى انجام دهد، وزير بازوئى را بگيرد و يا مشگلى را حل كند و در اين راه
تنها در خانه ماندن روا نيست مگر آنگاه كه آن عرض هم در خانه حاصل شود. آنجا كه
فاطمه عليهاالسلام در پى رفع استضعاف است ناچار از خانه بيرون مى آمد و به چاره
درد مى پردازد.
شما جلوه اى از اهتمام او را به امور مسلمين در دوران پس از وفات پيامبر مى
بينيد كه چگونه شبها بهمراه على عليه السلام و حسنين سوار بر مركبى شده و به در
خانه اين و آن مى رود. او خود را در جامعه اى مى يابد كه مردم آن گرفتار
استضعاف فكرى هستند و گمان دارند كار از كار گذشته و بايد تسليم رأى شيخين
باشند و فاطمه عليهاالسلام مى خواهد آنان را بيدار كند.
در رفع دردمندى ها
او از كسانى است كه مردم را بر خود مقدم مى دارد. گدائى در درد و گرسنگى مى
نالد غذاى خود را به او مى دهد. برهنه اى از بى جامگى شكوه دارد و فاطمه
عليهاالسلام با عطايش شكوه او را فرومى خواباند. كودكى يتيم را به نزد او مى
آورند كه به علت نداشتن پدر، كودكان او را به بازى نمى گيرند (چون در آن روزگار
اين تصور غلط شايع بود كه يتيمان افرادى آفت زده اند، و همگامى و همقدمى با
آنها سبب سرايت بدبختى خواهد شد) فاطمه عليهاالسلام او را مى شويد و بر سر و
مويش به رسم آن روز روغن مى مالد، لباس نو بر تن او مى پوشاند و او را به
پيامبر برمى گرداند [السيرة النبويه.] دلش به اين خوش است كه اين كودك در ميان
ديگر كودكان مى تواند وارد شود، و با لباس نو و با انتساب به پيامبر مى تواند
سر و گردن افرازد و خود را شادمان نشان دهد.
او اميت است و رازدار وقايعى است كه براى او اتفاق افتاده آن را وسيله اى
براى تازه كردن درد ديگران قرار نمى دهد و حتى درد خود را از على عليه السلام
مخفى مى دارد. و هم اگر رازى از ديگران بشنود سعى دارد آن را حفظ كند و آبروى
كسى را به خطر نيندازد او در اصلاح امور مردم، در رفع مشكل چنان است كه حتى
دنيا را جاى آرامش و سكون نمى شناسد و در احقاق حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى
را نمى پذيرد مگر آنكه پاى مكتب و مذهب در ميان باشد.
انديشه نجات مردم
فاطمه عليهاالسلام دائماً در انديشه نجات مردم است، نجاتشان از درد كشيدن و
صدمه ديدن و نجاتشان از آزارها و اذيت ها، نجاتشان از جهل و غفلت و نجاتشان از
استضعافها. از حدود ده سالگى (بنا به روايات مشهور و يا بيشتر) به ميدان جنگ
رفت و به پرستاير زخميان و مرهم نهادن بر جراحاتشان اقدام كرد و ما نمونه آن را
در ميدان احد مى بينيم. او اين كار را تا پايان عمر، با رعايت الاهّم و
فالاهّم، و به تناسب شرايط و موقعيت انجام مى داد.
او در پى نجات مردمى است كه از لحاظ انديشه در محدوديت و كوته بينى هستند،
نظام تبليغاتى و اقتصادى روز آنها را گرفتار كرده است. نگرانى از گرفتاريهاى
بعدى و سرانجام عذاب امت دارد، مى خواهد شرايطى فراهم آورد كه مردم قرين زحمت و
محنت نشوند و به عذابهاى امم پيشين گرفتار نيايند. بدين سان مردم را از عواقب
كار و بدعت خائنان هشدار مى دهد.
او در خطبه اش در مسجد به همين نكته اشاره دارد كه: من پايان كار را نگرانم
و همچون پدرم شما را از عذاب خدا بيم مى دهم. به انتظار بنشينيد تا ميوه درختى
را كه خود كشته ايد بچينيد و كيفر كارى را كه خود انجام داده ايد ببينيد... [ص
208 مناقب ابن شهر آشوب ج 2.]
آرزوى نجات مردمى كه آينده نگرى نداشتند و نمى توانستند نقشه شوم خصم را
تقويم كنند خود از عوامل مهم دل آزردگى و احساس رنج فاطمه عليهاالسلام بود.
درگيرى او با دستگاه ارتجاعى و محاكمه روز به همين خاطر بود. شخصيت حقيقت پرست
فاطمه عليهاالسلام اجازه نمى داد كه در برابر اين وقايع و جريانات بى تفاوت
باشد.
بخشش ها و دستگيرى ها
نخست به اين نكته توجه كنيد كه فاطمه عليهاالسلام در عين امكانات ناشى از
درآمدهاى گوناگون، جامه اى و چادرى وصله دار مى پوشيد، آنچنانكه ديدار اين امر
براى افرادى چون سلمان غير قابل تحمل بود. [شرح آن گذشت.] ولى گذشت و ايثار او
بيش از حد و اندازه ثروتمندان و افراد متمكّن بود. چنان بر خود تنگ گرفته بود
كه پيامبر وقتى بر او و فرزندانش وارد شد و بى رمقى ناشى از گرسنگى شان را
دريافت فرياد زد واعْوثاهُ، اَهْل بَيَتِ مَحمَّدٍ يَموتُونَ مَن الْجُوعْ، اهل
بيت محمد از گرسنگى در حال مرگند...
عايدى ناشى از فدك، درآمد ناشى از پشم ريسى را بين تهيدستان بنى هاشم و
مهاجرين تقسيم مى كرد، بدون اينكه منتى بر آنان داشته باشد و در اين كار تا حدى
به پيش رفت كه آيه ى ايثار درباره شان آمد وَ يُؤثرِوُنَ عَلى اَنفُسِهِمْ وَ
لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةُ [آيه 9 سوره حشر.] اگر چه خود نيازمند باشند باز هم
به ايثار مى پردازند. او در قرآن بدين وصف ناميده شد كه غذا را از گلوى خود
درآورده و به گدا و يتيم و اسير مى دهند. [آيه 7 و 8 سوره دهر.]
عربى در مسجد وارد بر پيامبر مى شود و از او چيزى براى رفع گرسنگى خواست.
رسول خدا او را با بلال نزد فاطمه عليهاالسلام فرستاد. فاطمه عليهاالسلام پوست
تختى را كه حسنين بر آن نشسته بودند به او داد كه ببر و كارت را بساز. عرب گفت
پوست را چه كنم
- گرسنه ام.
فاطمه عليهاالسلام گردنبندى در بساط خود داشت كه دختر عمويش (دختر حمزه) به
او داده بود
- آن را به فقير بخشيد آن را به مسجد آورد و در حضور پيامبر آن را به عمّار
فروخت به بهاى 20 دينار و دويست درهم و بردى يمانى و هزينه هاى سفر. پيامبر
فرمود فاطمه عليهاالسلام را دعا كن. گفت خداوندا به فاطمه عليهاالسلام عنايتى
كن كه هيچ چشمى آن را نديده و هيچ گوشى آن را نشنيده باشد. و پيامبر آمين گفت.
[ص 56 بحار ج 43.] و البته عمّار آن را به پيامبر و پيامبر آن را به فاطمه
عليهاالسلام بخشيد.
دعاى به مردم
اين حداقل تلاشى بود كه فاطمه عليهاالسلام درباره مردم انجام مى داد و آن
دعاى به مردم بود. فاطمه عليهاالسلام زنى ستايشگر و اهل دعا بود. و از دعاهاى
او اين است سپاس خداوند را در هر حمد و ذكر و شكر و صبر و نماز و زكوة و قيام و
عبادت و سعادت و بركت است. (اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلى كُلِّ حَمْدٍ وَ ذِكْرٍ وَ
شُكْرٍ وَ صَبْرِ و صَلوة وَ زَكوةٍ وَ قِيامٍ وَ عِبادَةٍ وَ سَعادَة وَ
بَركَةٍ [فاطمه الزهراء
- بخش دعا.]..) امام مجتبى عليه السلام در بيان نماز شب، مادر از دعاى او به
مردم سخن مى گويد كه افراد را به اسم دعا مى كرد و از گرفتاريها، درماندگى ها و
بدهكارى شان از خدا رفع مشكل مى خواست. [ص 142 كشف الغمه.] او مردم را دوست
داشت و مى خواست دلشان آرام باشد و در زندگى خود مشكلى نداشته باشند.
او حتى براى سراى ديگر انسانها هم مى انديشيد و مى خواست آنها بهشتى شوند.
بخشى مهم از تلاشهاى فاطمه عليهاالسلام براى بهشتى كردن مردم بود. به پدر گفته
بود اين آرزو را دارم از خداى تبارك و تعالى بخواهى كه مهريه مرا شفاعت
گنهكاران امتّت قرار دهد و درهمى را كه از على عليه السلام بابت مهريه ام گرفتى
به او برگردان... وَ تَدْعُو اللّه اَنْ يَجْعَلَ مَهَرْىِ الشَفاعَةَ فى
عُصَاةِ اُمّتِكَ [احقاق الحق ج 10.]
اينان از كسانى بودند كه اگر مشكلى برايشان پيش مى آمد آن را در راه خدا
براى خويش تحمل مى كردند و دلشان براى مردم مى طپيد. درد و رنج مردم را روا نمى
دانستند
- وگرنه دليلى نداشت كه اشك فاطمه عليهاالسلام از ديدار يتيمان دردمند مردم
جارى شود و براى فقيرى، تنها موجودى خود را هبه كنند.
پاداش فاطمه
اينكه خداوند در ازاى چنان خدمات و صبرى به فاطمه عليهاالسلام و خاندان او
چه پاداشى عنايت مى فرمايد مسأله اى است كه ما را توان ادراك آن نيست. بر اساس
پاره اى از روايات، و هم بر مبناى آيات روشن قرآن به بخشى از آن پاداش ها
آگاهيم از جمله حديثى است كه عبدالله ابن مسعود در تفسير اين آيه از پيامبر نقل
مى كند: اِنّى جَزَيْتُهمُ الْيَوم بِما صَبَرُوا اِنَّهُم هُم اَلْفائِزون
[آيه 111 سوره مؤمنون.] يعنى جَزَيْتُهمُ بِالجَّنهِ الْيَومَ
بَصِيرٍ عَلى بن ابى طالِبَ، وَ فاطمَةَ، وَالحَسَن وَالحُسَين فِى الدّنيا عَلَى
الطُاعاتِ وَ عَلى الجُوعِ وَالفَقْرِ وَ بِما صَبَرُوا عَلى اَلْمَعاصى وَ صَبْرو
اَعلى البَلاء لِلَّه فِى الدُّنيا اِنَّهُم هُم الفائِزُونَ وَالمناجُوْنَ مِن
الحِسابِ [ص 408 المصدر.]
- آيه مى گويد آنها را بخاطر صبر و مقاومتشان پاداش
خواهم داد و آنها رستگارانند. تفسير آن آيات گويد يعنى امروز آنها را به صبر على
عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام و حسن و حسين عليهم السلام در دنيا در طريق طاعات،
و به صبر بر گرسنگى و فقر، و به صبر در خوددارى از معاصى و به صبر در بلاء و مصيبت
هائى كه براى خدا در دنيا متحمل شده اند پاداش بهشت خواهم داد آنان رستگاران و نجات
يافتگان از حسابند.
آرى بهشت مشتاق لقاى چنين زنى است پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود اِشتاقَتِ
الجّنةَ اِلى اَربعَ مِنَ اَلنِساء بهشت مشتاق ديدار چهار زن است. مريم دختر عمران،
آسيه همسر فرعون، خديجه دختر خويلد كه همسر پيامبر در بهشت است، و فاطمه
عليهاالسلام دختر محمد صلى اللَّه عليه و آله [ص 94 الزهراء
- ملامحسن فيض.] فاطمه عليهاالسلام به مناسبت خدماتش در اسلام محبوب خدا و
پيامبر بود و هم در دوران حيات و پس از وفاتش در دل مؤمنان جاى داشت و محبّت او را
در قلب خود جاى مى دهند.