بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا (س)

ابراهيم اميني

- ۱۹ -


عمر گفت: دشمنى و حسد شما بنى هاشم تمام شدنى نيست. من تصميم دارم قبر فاطمه را بشكافم و بر او نماز بخوانم.

على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: اى عمر به خدا سوگند اگر بخواهى چنين كارى را انجام دهى با شمشير خونت را مى ريزم. هرگز اجازه نمى دهم كه بدن زهرا (عليهاالسلام) را از قبر بيرون بياورى. عمر وقتى وضع را خطرناك ديد از تصميمش منصرف گشت. [بحارالانوار ج 43 ص 199.]

تاريخ وفات

ظاهرا در در اين مطلب ترديد نباشد كه زهرا (عليهاالسلام) در سال يازدهم هجرى وفات نموده است. زيرا پيغمبر اكرم در سال دهم هجرى به سفر حجة الوداع تشرف برد و در اوائل سال يازدهم هجرى وفات نمود. تاريخ نويسان اتفاق دارند كه فاطمه (عليهاالسلام) بعد از پدرش كمتر از يكسال زندگى كرد. اما در تعيين روز و ماه وفات، اختلافات زيادى وجود دارد.

مؤلف كتاب «دلائل الامامه» و كفعمى در «مصباح» و سيد در «اقبال» و محدث قمى در «منتهى الامال»، وفات آن حضرت را در سوم جماى الثانى مى دانند.

ابن شهر آشوب در «مناقب»، روز سيزدهم ماه ربيع الثانى را روز وفات مى داند.

ابن جوزى در كتاب «تذكرة الخواص» و طبرى در كتاب تاريخش مى گويند زهرا (عليهاالسلام) در روز سوم ماه رمضان رحلت فرمود. مجلسى نيز در «بحار» همين مطلب را از محمد بن عمر نقل كرده است.

مجلسى در كتاب بحارالانوار از محمد بن ميثم نقل كرده كه وفات زهرا (عليهاالسلام) در روز بيستم ماه جمادى الثانى اتفاق افتاد.

محمد تقى سپهر در ناسخ التواريخ روز بيست و هفتم ماه جمادى الاول را روز وفات دانسته است.

اين اختلافات كثير از اينجا سرچشمه مى گيرد كه آيا حضرت زهرا بعد از پدرش چند ماه زنده ماند.

75 روز- كلينى در كتاب كافى و مؤلف كتاب دلائل الامامة نوشته اند كه فاطمه (عليهاالسلام) هفتاد و پنج روز بعد از رسول خدا زندگى كرد. سيد مرتضى در عيون المعجزات همين قول را اختيار نموده است. مدرك اين قول روايتى است كه از امام صادق عليه السلام در اين باره صادر شده است. امام صادق فرمود: فاطمه (عليهاالسلام) هفتاد و پنج روز بعد از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) زندگى كرد. [اصول كافى ج 1 ص 241.] 72 روز- ابن شهر آشوب در «مناقب» مى نويسد: فاطمه (عليهاالسلام) هفتاد و دو روز بعد از پدر زندگى كرد.

3 ماه- ابوالفرج در كتاب «مقاتل الطالبين» مى نويسد: در مدت زندگى زهرا بعد از رسول خدا، اختلاف است. ولى از هشت ماه بيشتر و از چهل روز كمتر نبوده ليكن قول صحيح همان است كه از جعفر بن محمد (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: زهرا (عليهاالسلام) بعد از رسول خدا سه ماه زندگى كرد [مقاتل الطالبيين ص 31.] همين قول را صاحب كشف الغمه از دولابى، و ابن جوزى از عمر بن دينار روايت كرده اند...

40 روز- مجلسى در بحارالانوار از فضه كنيز زهرا (عليهاالسلام) و از كتاب روضه الواعظين و از ابن عباس روايت نموده كه گفته اند زهرا بعد از پدر چهل روز زندگى كرد. ابن شهر آشوب نيز در مناقب همين قول را از قربانى نقل كرده است.

6 ماه- مجلسى در كتاب بحارالانوار از امام محمد باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: فاطمه (عليهاالسلام) بعد از پدر مدت شش ماه زندگى كرد در كشف الغمه همين قول از ابى شهاب و زهرى و عايشه و عروة بن زبير نقل شده است. ابن جوزى در تذكرة الخواص يكى از اقوال را شش ماه ده روز كم مى شمارد.

4 ماه- ابن شهر آشوب در مناقب قول به چهار ماه را حكايت كرده است.

95 روز- از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: فاطمه بعد از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نود و پنج روز زنده بود.

70 روز- ابن جوزى در تذكرة الخواص از جعفر بن محمد (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: فاطمه (عليهاالسلام) بعد از پدرش هفتاد روز زندگى كرد.

2 ماه، 8 ماه، صد روز- مجلسى در بحار قول به دو ماه و هشت ماه و صد روز را حكايت كرده است.

در تاريخ وفات پيغمبر نيز اختلاف است. مشهور بين علماء اماميه 28 صفر است و اكثر علماى اهل سنت گفته اند دوازدهم ماه ربيع الاول واقع شده. دوم ماه ربيع الاول نيز گفته شده است.

در مدت توقف زهرا (عليهاالسلام) بعد از پدرش حدود سيزده قول وجود دارد. وقتى آنها را با اقوالى كه در مورد وفات رسول خدا ديده مى شود، مقايسه كنيم احتمالات زيادى در مورد روز و ماه وفات حضرت زهرا حاصل مى شود. يعنى حاصل ضرب 13 در 3 مى شود 39. ولى بر اهل تحقيق پوشيده نيست كه روايات و آراء ائمه اطهار در اين باره بر اقوال ديگر تقدم دارد زيرا فرزندان زهرا بهتر از ديگران از تاريخ وفات مادرشان خبر دارند. اما چنانكه ملاحظه فرموديد خود روايات هم در اين باره اختلاف دارند، زيرا در روايات، 75 روز و 95 روز و 70 روز و سه ماه و شش ماه گفته شده است.

اگر وفات پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را در 28 صفر بدانيم و روايت هفتاد و پنج روز را با آن مقايسه كنيم وفات زهرا در سيزدهم تا پانزدهم ماه جمادى الاولى محتمل است. و اگر روايت 95 روز را با آن مقايسه كنيم روز سوم تا پنجم ماده جمادى الثانى ممكن است روز وفات باشد.

به همين طريق خودتان مى توانيد حساب كنيد، و احتمالات را پيدا كنيد.

در مقدار عمر حضرت زهرا (عليهاالسلام) هم بين 18 و 28 و 29 و 30 و 35 سال اختلاف است ولى چون قبلا بدين موضوع اشاره شد از تكرار خوددارى مى شود.

قبر فاطمه

قبلا نوشيتم كه خود فاطمه تصميم گرفته بود كه قبرش مخفى بماند و از همين رهگذر بود كه على بن ابى طالب (عليه السلام) فاطمه را در تاريكى شب به خاك سپرد و قبرش را با زمين هموار ساخت و صورت چهل قبر تازه احداث كرد تا دشمنان كاملا در اشتباه واقع شوند و موضع حقيقى قبر را تشخيص ندهند. گرچه خود على بن ابى طالب و فرزندان زهرا (عليهم السلام) و خواص اصحاب و خويشان آن حضرت موضع دفن را مى دانستند ولى سفارش هاى فاطمه در مورد اخفاء قبر به طورى جدى و مؤكد بود كه هيچيك از آنان حاضر نشد آن را معرفى كند حتى كارى نكردند كه از آثار و قرائن موضع قبر شناخته شود. ائمه اطهار هم يقينا از موضع آن مطلع بودند ولى اجازه نداشتند كه اين سر الهى را آشكار سازند. و لى در عين حال اهل تحقيق از آن صرف نظر نكرده اند و همواره مورد بحث و گفتگو بوده و بوسيله ى بعضى از امارات و قرائن، بعضى از نقاط را به عنوان محل دفن زهرا (عليهاالسلام) معرفى نموده اند.

1- بعضى گفته اند در روضه ى رسول خدا مدفون است. مجلسى از محمد بن همام نقل كرده كه گفت: على (عليه السلام) فاطمه را در روضه ى پيغمبر مدفون ساخت ولى آثار قبر را بكلى از بين برد. باز مجلسى از فضه كنيز زهرا روايت كرده كه در روضه ى رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بر فاطمه نماز خواندند و همانجا مدفون شد.

شيخ طوسى مى فرمايد: ظاهرا فاطمه (عليهاالسلام) را در روضه ى پيغمبر يا خانه ى خودش دفن كرده باشند. از جمله شواهدى كه مى توان براى اين احتمال اقامه كرد حديثى است كه از رسول خدا نقل شده كه فرمود: بين قبر من و منبرم روضه اى است از روضه هاى بهشت. [بحارالانوار ج 43 ص 185.] شاهد دوم اينكه نوشته اند على (عليه السلام) در روضه ى پيغمبر بر فاطمه نماز خواند سپس پيغمبر را مخاطب ساخت و فرمود: سلام من و دخترت كه در جوارت مدفون گشت بر تو باد يا رسول اللَّه!.

2- «مجلسى» از «ابن بابويه» نقل كرده كه فرمود: نزد من به صحت رسيده كه فاطمه (عليهاالسلام) را در خانه اش مدفون نمودند. بعد از آن كه بنى اميه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه در مسجد واقع شد.

باز هم «مجلسى» از «محمد بن ابى نصر» نقل كرده كه گفت: از حضرت ابوالحسن (عليه السلام) پرسيدم قبر فاطمه كجاست؟ فرمود: در خانه ى خودش مدفون شد ولى بعدا كه مسجد توسعه يافت جزء مسجد شد.

4- صاحب كشف الغمه مى نويسد: مشهور آنست كه فاطمه (عليهاالسلام) را در بقيع دفن كردند.

سيد مرتضى نيز در عيون المعجزات همين مطلب را اختيار نموده است.

ابن جوزى مى نويسد: گفته شده كه فاطمه در بقيع مدفون است.

بعيد نيست اين مطلب را از آنجا استفاده كرده باشند كه على بن ابى طالب (عليه السلام) صورت چهل قبر جديد در بقيع احداث نمود. وقتى مخالفين خواستند قبور جديد بقيع را مورد تعرض قرار دهند آن حضرت خشمناك شد و آنان را تهديد به قتل نمود. پس معلوم مى شود يكى از آن قبور قبر زهرا بوده است.

4- ابن جوزى مى نويسد: بعضى گفته اند كه زهرا (عليهاالسلام) در كنار خانه ى عقيل مدفون شد و بين قبر آن حضرت تا راه، هفت ذراع فاصله است. عبداللَّه بن جعفر گفت: مورد ترديد نيست كه قبر زهرا (عليهاالسلام) در كنار خانه ى عقيل واقع شده است.

در بين اين احتمالات، احتمالات اول و دوم بر ساير احتمالات ترجيح دارد.

تحقيقى در منازعه ى زهرا با ابوبكر

داستان فدك و نزاع حضرت زهرا (عليهاالسلام) با ابوبكر يكى از موضوعاتى است كه از صدر اسلام تاكنون، همواره بين دانشمندان مورد بحث بوده و در اين باره كتابها نوشته اند، ليكن ايراد آن بحث هاى مفصل در اين كتاب كه براى توده ى مردم و به منظور تشريح جنبه هاى آموزنده ى زندگانى بانوى گرامى اسلام نگاشته شده چندان مناسب نيست و قبلا بطور ساده و خلاصه بدان اشاره شد. اما چون همه ى خوانندگان در يك سطح از معلومات نيستند و در بين آنان افراد محققى پيدا مى شوند كه مى خواهند در اطراف آن قضيه ى حساس و مهم صدر اسلام، تحقيق و كنجكاوى بيشترى بعمل آورند و مطلب را از نظر علمى مورد بررسى قرار دهند اين بخش به مطالب سابق اضافه مى شود. داستان مذكور در چند بخش بطور خلاصه بررسى مى شود.

موضوع نزاع

كسانى كه در اين مطلب بحث كرده اند غالبا در اطراف فدك بحث نموده اند. به طورى كه موضوع نزاع تقريبا منحصر به فدك شده و به همين اشكالات و ابهاماتى بوجود آمده است. ليكن بعد از مراجعه به مدارك اصليه معلوم مى شود كه موضوع نزاع، منحصر به فدك نبوده و در جهات ديگرى نيز نزاع داشته اند.

مثلا عايشه نقل كرده كه فاطمه (عليهاالسلام) شخصى را نزد ابوبكر فرستاد و ارث پدرش را مطالبه نمود. فاطمه (عليهاالسلام) در آن هنگام چند چيز را مطالبه مى كرد:

اول اموال رسول خدا در مدينه. دوم فدك. سوم باقيمانده ى خمس خيبر.

ابوبكر در پاسخ آن حضرت گفت: پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: ما ارث نمى گذاريم. هر چه از ما باقى بماند صدقه خواهد بود. و آل محمد از آن ارتزاق خواهند كرد. به خدا سوگند من صدقات رسول خدا را تغيير نمى دهم و بر طبق عمل آن حضرت رفتار خواهم كرد.

ابوبكر حاضر نشد چيزى به فاطمه بدهد بدين جهت غضبناك شد و از او دورى گزيد، و تا هنگام وفات با او تكلم نكرد. [شرح ابن ابى الحديد ج 16 ص 217.] ابن ابى الحديد مى نويسد: فاطمه (عليهاالسلام) به ابوبكر پيغام داد: آيا تو وارث رسول خدا هستى يا اهلش؟ پاسخ داد: اهلش. فرمود: پس سهم رسول خدا از غنائم چه شد؟ ابوبكر گفت: من از پدرت شنيدم كه مى فرمود: خدا براى پيغمبرش طعمه اى قرار داد. آنگاه او را قبض روح نمود آن مال را براى خليفه اش قرار داد. من خليفه ى پدر تو هستم. بايد آن مال را به مسلمانان برگردانم. [شرح ابن ابى الحديد ج 16 ص 219.] «عروه» نقل كرده كه حضرت فاطمه (عليهاالسلام) در منازعه ى با ابوبكر، فدك و سهم ذوى القربى را مطالبه مى كرد. اما ابوبكر چيزى به او نداد و آنها را جزء اموال خدا قرار داد. [شرح ابن ابى الحديد ج 16 ص 231.] حسن بن محمد بن على بن ابى طالب (عليه السلام) مى گويد: ابوبكر حضرت فاطمه و بنى هاشم را از سهم ذوى القربى محروم ساخت و آن را جزء سهم سبيل اللَّه قرار داد. با آنها اسلحه و شتر و قاطر مى خريد براى جهاد. [شرح ابن ابى الحديد ج 16 ص 231.] از مطالب مذكور استفاده مى شود كه حضرت فاطمه (عليهاالسلام) علاوه بر فدك، در موضوعات ديگرى مانند اموال رسول خدا در مدينه، باقميانده ى خمس خيبر، سهم رسول خدا از غنائم و سهم ذوى القربى نيز با ابوبكر نزاع داشته است، ليكن موضوعات مختلف بعداً با هم اختلاف پيدا كرده اند. بدين جهت اشكالات و ابهاماتى توليد شده است.

براى اين كه حقيقت روشن گردد بايد موارد نزاع را از هم جدا كرد و هر يك از آنها را به تنهايى مورد بحث قرار داد.

اموال شخصى رسول خدا

پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بدون ترديد داراى اموال و اشيائى بوده كه به شخص خودش تعلق داشته و مالك آنها بوده است. مانند خانه و اتاقهاى مسكونى خودش و خانواده اش. لباسهاى شخصى خودش و خانواده اش. اسباب و اثاث زندگى از قبيل فرش و ظرف و غيره. شمشير و زره و نيزه. حيوانات سوارى از قبيل اسب شتر و الاغ. و حيوانات شير ده مانند گوسفند و بز و گاو.

پيغمبر اسلام مالك اين گونه بوده و در كتابهاى تاريخ و حديث ثبت است. [مى توانيد به كتاب مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 168 و كتاب كشف الغمه ج 2 ص 122 مراجعه نماييد.] ظاهرا در اين جهت ترديد نباشد كه اين قبيل چيزها ملك شخصى آن جناب بوده و بعدا به ورثه اش انتقال يافته است.

«حسن بن على وشاء» مى گويد به حضرت رضا (عليه السلام) عرض كردم: آيا رسول خدا غير از فدك مال ديگرى باقى گذاشت؟ فرمود: آرى. چند باغ در مدينه داشت كه وقف بودند. شش اسب، سه ناقه به نامهاى: عضباء، صهباء و ديباج، دو قاطر به نامهاى: شهباء و دلدل يك الاغ به نام يعفور، دو گوسفند شير ده، چهل شتر شير ده، شمشير ذوالفقار و زره ى ذات العضول، عمامه ى سحاب و دو بُرد يمانى