جهان در پناه يازده اسم اعظم
(شرح كتاب الاسرى الى مقام الاسرى)

عارف شيخ اكبر محى الدين ابن عربى
شرح و توضيح : على باقرى (ح .ن )

- ۱۹ -


گاهى وراثت از طريق فرهنگ است . انسان درگير عادات و سنن خود بوده و با توجه به ويژگى هاى جغرافيايى و اجتماعى ، عادات و ارزش هايى را نهادينه مى كند. اين رسوم و عادات و ارزش ها در جامعه نسل به نسل ادامه مى يابد و به شكل ميراثى نانوشته منتقل مى شود. فرهنگ سبب شكل دادن به نحوه زندگى ، اعمال ، عكس العمل ها، كنش ها و واكنش هاى فرد در داخل جامعه است . فرهنگ ريشه در تاريخ دارد و به تجربه اجتماعى وابسته است ، پس نوعى ميراث است به اين جهت مشابه دين مى شود. دين هم مجموعه اى از اصول ، دستورات ، ارزش ها و عقايدى است كه سبب تنظيم رفتار، عمل و عكس العمل افراد در جامعه مى شود. اما ريشه آن الهى است . زيرا از سوى خداوند آمده و در قالب دين به مردم عرضه شده است . اگر ميراث سبب مالكيت شود. اگر منحصر و متعلق به يك خانواده يا گروه مشخصى در جامعه باشد و اين تعلق سبب اظهار برترى ، اعمال قدرت و تملك منافع اجتماعى به نفع آنان گردد. موجبات بروز خودخواهى ، تكبر، سركشى و عداوت در جامعه خواهد شد. صاحبان ميراث (فرهنگى - دينى ) در اثبات برترى خود و نفى ديگران كوشا هستند. در واقع به نوعى عصبيت مى رسند، در تاريخ اديان هم شاهديم كه گاه عده اى خود را وارث پيامبرى قلمداد كرده اند. استدلال آنان در اين امر كاملا مادى بوده و توجهى به مسائل معنوى و تاءييد الهى نداشته اند. چنان كه پس از موسى (عليه السلام ) و عيسى (عليه السلام ) و نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ديده شد. آنان توجه نداشتند كه پيامبران ميراث خود را براى تمام مؤ منان نهاده اند و اگر مورد خاصى باشد، بايد حتما با تاءييد خداوند باشد. چنان كه پيامبر گرامى ، خاندان خود را معصوم معرفى كرد و على (عليه السلام ) را به جانشينى برگزيده و اين امر با تاءييد خداوند بود. اما برخى گروه ها و حكام چون بنى عباس ، بدون عنايت به اين اصل مهم ، خود را وارث نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دانستند. آنان توجه نداشتند كه وارثان دين محمدى ، آنانند كه در تبعيت از دين از هيچ تلاشى فروگذار نكرده و در اين راه مقام و قدرت و ثروت و پاداش مطالبه نمى كنند. بلكه هدف اساسى را در تحقق و انجام دستورات الهى و دوركردن مردم از شرك ، كفر، نفاق ، خودخواهى ، افزون طلبى و تكاثر، ظلم و ظلم پذيرى ، تحقق عدالت ، مساوات همه انسان ها در جامعه اسلامى ، يادآورى قيامت ، و ايمان به توحيد و استفاده از قرآن در همه جنبه ها و امور مى دانند. اين وراثت از ساير وراثت ها جداست . بقيه وراثت ها انسان را در حجابى عظيم و عميق فرو مى برد. او را متكبر و خودخواه و خودپرست مى نمايد. به طورى كه ديگران را حقير، ناچيز و پست مى شمارد. اسراف مى كند و ميل به تكاثر دارد، از عدالت رويگردان است . پس به تغييرات متناسب با دين و شرايط اجتماعى مايل نيست ، اين وارثان از نظر خداوند گمراهند و چنان در اعتقاد و علاقه خود به دنيا محكم مى شوند كه تا لحظه مرگ حاضر به دست برداشتن از اميال و خواست هاى خود نيستند، تا آنگاه كه در ورطه هلاك و نيستى قرار گيرند و راه به جايى نداشته و در آخرين لحظه نادم شده و توبه كنند.
بديهى است كه در اين زمان كار از كار گذشته و ديگر اميدى به نجات و عاقبت به خيرى آنان نخواهد بود. چنان كه فرعون تا آخرين لحظه در مقابل موسى (عليه السلام ) مقابله و مخالفت كرده و هنگامى كه در آب غوطه ور بود و نفس هاى آخر را مى كشيد، به ياد خدا افتاد و ايمان آورد. اما ايمان او پذيرفته نشد و پس از مرگ در گرداب عذاب الهى وارد گرديد و تا زمانى كه اراده خداوند قهار باشد، در آن باقى است .
حال ممكن است اين سئوال مطرح شود كه اگر كسى قبل از مرگ ، از اعمال خود نادم شد و از وراثت چشم پوشيد چه وضعى خواهد داشت ؟
توحيد استغاثه ، به معناى آن است كه چنين فردى بايد در پيشگاه حضرت حق به تضرع و توبه دائم برخيزد و از سر عجز و خضوع از خداوند درخواست عفو و بخشايش نمايد. زيرا اگر در ايام وراثت بر ديگر بندگان ظلم كرده و اظهار كبر و بزرگى كرده باشد. بايد در نقطه مقابل آن رفته و در نظر و عمل توبه خويش را نشان دهد. به علاوه توبه كننده نبايد از بابت مال ، جان و آبروى فرد يا افرادى بدهكار باشد.
13.از حجاب اسلام به توحيد اعلام برسد.
فالم يستجيبوا لكم فاعلموا انما انزل يعلم الله و انا لا اله الا هو فهل انتم مسلمون (هود 14) حجاب اسلام شبيه حجاب امر است كه در صفحات گذشته بدان اشاره شد. اسلام ، دين است و دين مجموعه اى از اصول و ارزش هاست كه از جانب خداوند توسط پيامبران بزرگوار براى جوامع نازل شده ، تا انسان ها با توجه و رعايت آنها خدا را بيشتر و بهتر شناخته و زندگى دنيا و آخرت خود را شكل دهند. تمامى هدف و بحث موجود در دين لزوم توجه به يادكردن مدام خدا در همه حالت هاى زندگى است . اينكه انسان در تمام ايام و لحظات عمر خود به ياد او باشد و باور كند كه خالق او، او را دوست دارد و در جهت سعادت اوست كه تمام اين هستى را آفريده است . باز بداند كه انسان فراموش كار و ظالم است و به خود ظلم مى كند. زيرا كه از ياد او غافل مى شود و در چنبره حوادث و مسائل دنيوى ، به خود مى پردازد و به خودپرداختن و فراموش كردن حق عادت او مى شود. اين عدم توجه به خداوند خاص مشركين و كفار نيست . اى بسا فردى خود را متدين بداند و به آداب شرعى هم توجه كند، ممكن است روزه بگيرد، نماز بخواند. اما در عين حال هم هدف اصلى را كه توجه به خداوند است از ياد ببرد، نماز خواندن ، روزه گرفتن ، حتى به حج رفتن ، براى او نوعى عادت باشد، كه در ضمن با تاءويل و تفسير خاص هم همراه است . از سويى وابسته به دنياست و لذا در اعمال روزانه زندگى غرق مى شود و گاه اعمالى از او سر مى زند كه شايد از يك مشرك يا كافر هم بعيد است . ديدن چنين افرادى موجب ايجاد شك و شبهه در ميان مردم عادى است آنان مى بينند فردى كه به ظاهر خود را مقيد به شرع نشان مى دهد عبادت مى كند، روزه مى گيرد. اما در اعمال و رفتار او هيچ نشان و اثر عملى واقعى از خداشناسى نيست ، به سادگى دروغ مى گويد و براى منافع حقير و پست اين جهان مدام تعظيم و تكريم مى كند. چاپلوس و متظاهر است براى هر نفع ناچيز و مادى از خدا و رسول مايه نهاده و سوگند مى خورد. غيبت مى كند بدون آن كه توجه كند دستور خدا چيست ؟ رباخوارى مى كند يا بى محابا تهمت مى زند و به سادگى با آبروى بندگان خدا بازى مى كند. براى نيل به هدف از هيچ نوع نيرنگ و رياكارى و سياست بازى ابائى ندارد. از رنج ديگران آزرده نمى شود به جمع آورى ثروت و مال مى پردازد و در باب حفاظت و انحصار آن براى خود حرص ‍ مى زند و توجه ندارد كه چند صباحى ديگر ذره اى از آنها در اختيار او نخواهد بود. او از ديدن فقيران و محرومان و گرسنگان و سائلان متاءثر نشده و به خود نمى آيد، حتى اگر روزى در دست آنان چيزى ارزشمند يافت ، به لطايف الحيل مى كوشد، با كمترين هزينه آن را از آن خود مى نمايد و هرگاه كه پند و نصيحتى بشنود پوزخندى زده و به سادگى تفسير خودخواهى خود كرده و مدعى دين دارى راستين شود و ثروت و قدرت ظاهرى خويش ‍ را از عنايات ويژه الهى و دليل بر حقانيت خود بداند. ((به حرف هايشان گوش كنيد و به اعمالشان ايمان بياوريد)) .
در مجموع مى توان گروه هاى مختلفى از افراد را در طبقات متنوع اجتماعى مشاهده كرد كه در پس حجاب اسلام و دين مخفى شده اند. اما رويكرد آنان به سوى خداوند نيست ، اين حجاب از بدترين نوع حجاب هاست . لذا هر فردى كه ادعاى دين دارى دارد. بايد به اين خطر توجه نمايد و بداند كه هدف اساسى از دين فقط و فقط شناخت اوست و انجام دادن اعمالى كه مرضى حضرت حق باشد. باور كند كه نبايد براى براى توجيه اعمال و رفتار خود از دين مايه نهاده و بدون كار و زحمت منتظر پاداش باشد. آگاه باشد كه خداوند مهربان است و تمام بندگان خود را دوست دارد. خواه فقير يا ثروتمند باشد، خواه عوام يا متخصص يا مؤ من بوده و حتى اگر كافر و مشرك و بى دين تلقى شوند محاسبه اعمال با اوست نه كس ديگرى . آن كه مدعى اطاعت از اوست ، بايد رضاى او را در نظر بگيرد. اگر خداوند بندگان خود را دوست دارد، مؤ من هم بايد چنين باشد و اگر مهربان است و مدعى ديندارى ، نبايد خوف از خدا را از دست بدهد و اگر بخشنده است و جهان فانى را براى بهره مندى همه آدم ها آفريده ، پس بايد همه تلاش كنند، تا اين امكان مادى با عدالت تقسيم شده براى همه انسان ها باشد. عذاب براى كسانى خواهد بود كه فرامين خدا را براى رضاى خدا انجام ندهند. اما اميد و تفسير بيهوده هم از دين داشته باشند به خود ظلم كرده اند.
بحث در حجاب اسلام شبيه حجاب امر است (در صفحات گذشته به آن اشاره شد) اما تفاوت هايى هم دارد. آيه شريفه سيزدهم كه قبل از آيه فوق است . در اعجاز قرآن و آيه هاى آن است كه خداوند مى فرمايد: مشركان و كفار قادر نيستند، حتى چند آيه مشابه آن را بياورند. اما با اين حال آنان ايمان نمى آورند و در انتها از مسلمانان سئوال مى شود، آيا با توجه به اين اعجاز آنان واقعا به فرامين خدا گردن نهاده و تسليم شده اند؟
معلوم مى شود، ممكن است ، كسانى مسلمان شده و ادعاى ايمان كنند اما در عمل و در قلب و اعمال آنها چنين چيزى وجود نداشته باشد. در صفحات گذشته اشاره كرديم ، انسان فراموش كار و خودخواه است . اين خودخواهى تنها در ميان كفار نيست در ميان مؤ منان هم هست . ممكن است فردى به دليل انجام امور عبادى ، احساس برترى بر ديگران داشته باشد. مثلا كسى كه نماز شب مى خواند، بر آن كه نمى خواند به اشكال غير مستقيم برترى خود را القاء نمايد، عوام مؤ منان معمولا دچار اين مشكل هستند. آنان تصور مى كنند كه اگر برخى از وظايف خود را انجام دادند، نماز خوانده ، روزه گرفتند، يا مثلا برخى اوقات به قرائت ادعيه پرداختند، به شكيات توجه كرده ، مثلا به بحث طاهر و غيرطاهر، نجس و ناپاك عنايت داشتند؛ از مقربين اصلى در درگاه خداوند تلقى شده ، لذا بقيه بايد در مقابل آنها خاضع بوده و به آنان احترام گذارند.
گاه اين حجاب شكل كلى ترى دارد، آنان در افرادى كه ظاهرا نماز نمى خوانند، يا ظاهر خود را به شكل خاصى نمى آرايند، از الفاظ و لغات و اصطلاحات به ظاهر دينى بهره نمى برند. با نظر تحقير نگريسته ، خود را ماءجور و عاقبت بخير، آنان را خسرالدنيا و الاخره مى دانند.
يا آن كه چون خود را پيرو مذهب يا روش خاصى مى دانند، به دليل همين پيروى ظاهرى و زبانى ، خويشتن را از جهنم دور و حتى مدعى شوند كه آتش بر آنها حرام است ، فتوا صادر كرده و به اين اميد واهى دست به اعمال و رفتارهايى مى زنند كه هيچ گاه از بى دينان فوق الذكر (به نظر آن افراد) هم ديده نشده و نخواهد شد. چنان كه اشاره شد، آنان ممكن است ، چند صباحى در اين جهان خود يا عده اى را فريب دهند، اما در جهان باقى چه خواهند كرد؟ وظيفه مؤ منان آن است كه به فطرت خود مراجعه كنند. به كتب دينى متوسل شوند و دريابند كه پس از اسلام آوردن (خواه يهود و مسيحى و خواه مسلمان ) وظيفه آنان چيست و خداوند چه كسى را ايمان آورده مى داند. آنگاه در عمل نيز بكوشند، خود را با آن دستورات تطبيق دهند و در هر مرحله اى او را بخوانند. از توجيه و تاءويل و تفسير خودخواهانه بپرهيزند و تحت هيچ شرايطى خود را برتر و بالاتر ندانند. در اين صورت دين از شكل عادت روزمره بيرون خواهد آمد و مؤ من مى كوشد ضمن شناخت راه اصلى ترسيم شده ، در آن وارد شود و در طى طريق به نشانه ها و اعلام پايانى توجه داشته باشد، نه آن كه در راه گم شود، يا خود را به برخى از مناطق موجود در حاشيه راه مشغول نمايد. آن كس كه در قول و فعل و تقرير و پندار خود مى نگرد و آنها را مدام ارزيابى كرده و نيت و عمل را با خواست و نشانه ها و آيات الهى تطبيق مى دهد به توحيد اعلام خواهد رسيد. خداوند همه را يارى كند كه در راه نمانند و به خود نپردازند و در همه آنات زندگى او را از ياد نبرند. محاسبه دقيق و منظم و همه روزه اعمال مى تواند انسان را در تحقق اين هدف يارى نمايد.
14.از حجاب قرع باب به توحيد متاب بايد رسيد.
كذلك جعلنا فى امه قد خلت من قبلها امم لتتلوا عليهم الذى اوحينا اليك و هم يكفرون بالرحمن ، قل هو ربى لا اله الا هو عليه توكلت و اليه متاب (سوره شريفه رعد آيه 30) دنيا همانند گردابى عظيم است كه مدام دور خود مى چرخد و انسان هم در آن گرفتار است و در آن زندگى مى كند. او متوجه گردش دورانى موجود نيست ، لذا ناخودآگاه مى چرخد، هر از گاهى در اين مسير شاخ و برگى را مى بيند كه همان زرق و برق و ظواهر پر فريب دنياست يا شهوات و مطامع موجود در آن است ، لذا براى دست يافتن به آنها به سوى اين ظواهر مى رود، به آن چنگ مى زند، يا گاهى مناعت طبع خود را كنار نهاده ، متوسل به افراد گوناگون مى گردد. بر در آنان مى ايستد درب را مى كوبد، به اين اميد كه ثمره اى به او برسد. او فراموش مى كند، رزق و روزى اصلى انسان ، اعم از مادى و معنوى در چارچوبى معين مقرر گرديده كه خواه ناخواه خواهد رسيد. پس بهتر است به سوى خدا بازگردد و در خانه او را بكوبد اگر چنين فردى قصد رسيدن به خدا را دارد، بايد دست از همه چيز بشويد، دنيا را رها كند، مدتى به گوشه اى رفته ، حالت گوشه نشينى داشته باشد. تشريفات و تجملات زندگى را كنار نهاده ، در كليه امور زندگى به حداقل ها قناعت كرده ، و به زهد روى آورد آن گاه به محاسبه اعمال خود بپردازد، تمام كارهاى گذشته خود را يك به يك پيش چشم آورده و مرور كند. گناهان ريز و درشت خويش را در ياد آورده ، خود را متاءثر كند. مدتى را با خود كلنجار رود، وانمود كند كه از خداى مهربان شرمنده است ، به خاطر اعمال بد و زشت ، جراءت نزديك شدن و صداكردن خدا را ندارد، آنگاه از يادآورى اعمال متاءثر و نالان و شرمگين باشد. پس از مدتى ، خود را در مقابل او ببيند، التماس نمايد. اظهار شرم و توبه كند، خود را بيچاره و بى پناه و نادم بداند و صميمانه بگويد از همه جا نااميد است ، حتى با چنين گناهانى نمى تواند به هيچ بزرگوارى متوسل شود، لذا به سوى او بازگشته و قصد توبه دارد، يك يك گناهان را با حالتى خاضع عرضه دارد، درباره هريك استغفار نموده و در همان لحظه استغفار به حال نفس رجوع كند، ببيند آيا هنوز آن گناه را شيرين و قابل تكرار مى داند؟ اگر چنين بود، به خود نهيب زند، بر سر خويش زده و گريان شود، تا آن حس لذت را از خود دور نمايد اگر امكان دور كردن نداشت با روزه و امساك خود را تنبيه نمايد و اين كار را تا اتمام توبه انجام دهد. در پايان آن است كه ناگاه نورى در دل او روشن خواهد شد. خداوند اگر از گناهان او درگذرد، اين نور و حس را ادراك مى كند و به اين ترتيب به توحيد متاب و توبه خواهد رسيد.
15.از حجاب اعمال به توحيد انزال برسد.
ينزل الملئكه بالروح من امره على من يشاء من عباده ان انذروا انه لا اله الا انا فاتقون (سوره شريفه نحل آيه 2) انسان مى تواند به كمك عقل و زبان خود، ارتباط اجتماعى برقرار كند. چنان كه اشاره خواهد شد هم كلام و هم عقل انسان ريشه الهى دارد و خداوند منان به واسطه لطفى كه به بشر داشته است ، علومى را به وى عطا كرده كه مى تواند، در جهت اعمال سلطه بر جهان از آنها استفاده كند از اين رو هر انسانى كه بتواند از عقل و زبان خود به خوبى بهره بردارى نمايد، مى تواند در محيط اجتماعى خود منشاء اثر گردد. بنابراين ممكن است فردى در اين امور مهارت هاى بسيارى يابد و لذا همين عنايات الهى موجب حجاب او گردد، گفتار، كردار، نوشتار يك فرد هر چه نيكوتر شود، به طور طبيعى مورد توجه و احترام همنوعان خود واقع مى شود. اشاره به وضع نويسندگان و شاعران و دانشمندان مشهور و صاحب نام مى تواند اين گفته را تاءئيد نمايد. از سوى ديگر نبايد به اين دانش ‍ بشرى كفايت كرد و آن را اصل و اساس همه كارها قرار داد. چنان كه بشر امروزى در چنين حجابى افتاده است . مدرنيزم و سكولاريزم در جوامع موجود در واقع مصداق حجاب اعمال در انسان امروزى است . سكولاريزم بر خلاف ظاهر غلطاندازش ، يك ايدئولوژى بسته ، طردكننده و بدون تسامح در جهان حاضر است و مى كوشد در سر راه خود هر چيزى را كه مرتبط با عالم معناست منهدم ساخته و هر نشانه اى كه دليلى بر وجود عالم معنا باشد را ناديده گرفته يا حذف كند. طرفداران اين نظريه به اصالت عقل و انديشه و تجربه بشرى اعتقاد دارند، و جاى تعجب نيست اگر طرفداران قشرى و ظاهربين مذهب را هم در كنار اين گروه قرار دهيم . زيرا آنان هم به پوسته و اعمال ظاهرى دين و مذهب كه عمدتا معطوف به دنياست توجه كرده و از باطن و معناى آن ناآگاهند. پس همگى گرفتار حجاب اعمال بوده و از معناى درونى دين بى خبر مى مانند.
براى دور شدن از اين حجاب بايد به معناى ذاتى و درونى دين رجوع كرد و در هر دوره اى از تاريخ ضمن توجه به مصاديق كلى ، دستورات و ارزش هاى دينى را مورد توجه قرار داد و آن را بازشناسى كرد. مسلمانان در قرون اخير دريافته اند كه جوامع آنان را از نظر مادى و اقتصادى عقب مانده است ، لذا انديشمندان و متفكران در جهان اسلام به تعمق و تفكر در راز عقب ماندگى خود پرداختند. آنان به سه پاسخ كلى رسيدند.
1 - شكست ها و عقب نشينى هاى پياپى مسلمانان نشانه رسيدن به دوره آخر زمان و مقدمه ظهور مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) است . پس ‍ بايد اميدوار بود كه به زودى خداوند، خود مسائل را حل خواهد كرد.
2 - مسلمانان از تمدن و تكنولوژى غرب عقب مانده اند، لذا بايد آن را به هر طريق بدست آورند و هم پاى جوامع صنعتى حركت كنند.
3 - مسلمان ديگر، بطور كامل از دستورات دين اسلام پيروى نمى كنند و از چارچوب اصلى آن خارج شده اند. فرهنگ هاى گوناگون غيرالهى در جوامع آنان ريشه كرده و حتى در برخى از موارد (يا بيشتر موارد) اصول و ارزش ‍ هايى حاكم شده كه رنگ و لعاب مذهبى يا دينى هم به خود گرفته است اين فرهنگ مانع رونق گيرى و استفاده از اصول و معيارهاى اصيل قرآنى است . به اين دليل آنان يارى خداوند را هم از دست داده اند. پس در مقابل غرب شكست خورده و عقب مانده اند، به نظر اين بنده مهم ترين دليل عقب ماندگى مسلمانان در مقايسه با كشورهاى مسيحى و يهودى مبحث سوم است ، مسلمان به چند دليل عمده دستورات و فرامين خداوند را ناديده گرفته اند و لذا روابط و مناسبات موجود در هريك از جوامع اسلامى از ارزش هاى دين دور شده است . اين دلايل عبارتند از:
1.سياسى
2.فرهنگى و اجتماعى
3.اقتصادى
اگر دستورات قرآن و سيره پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و نيز شيوه حكومت صدر اسلام به ويژه على (عليه السلام ) توسط مسلمان مورد توجه قرار گيرد و خطبه هاى آن حضرت از جمله فرامين و دستوراتى كه به حكام و مالك اشتر داده است ، مورد عنايت جوامع اسلامى واقع شود. ديگر به هيچ وجه شاهد چنين وضعيتى در جهان اسلام نخواهيم بود. فرهنگ حاكم بر جوامع اسلامى كنونى ، باعث بروز و تقويت رفتارها و اعمال و عكس العمل هايى است كه هيچ يك منشاءالهى نداشته و در چارچوب ارزش ها و اصول دينى نيست . زيرا چنان كه در حجاب هاى قبل هم اشاره كرديم ، روابط و اعمال شخصى ، خانوادگى ، اجتماعى و سياسى و اقتصادى مسلمانان ، اساسا منظر الهى ندارد. دروغ ، تزوير، ترس ، رياكارى ، استبداد، سوءاستفاده از قدرت سياسى و اجتماعى ، عدم تعادل اقتصادى ، عدم توجه دولت ها به قشر ضعيف و متوسط جامعه ، عدم توجه به آرا مردم در امر حكومت و كشوردارى ، عدم نظارت مردم بر نحوه استفاده از بيت المال ، حاكميت رابطه و تبعيض ، عدم توجه حكومت ها به نيازهاى اساسى مردم ، جلوگيرى از انتقاد و بسيارى از مسايل ديگر سبب شده است كه حجاب اعمال از توحيد انزال جلوگيرى نمايد. بايد فرهنگ غيردينى حاكم بر جوامع اسلامى شناسايى شود. همچنين فرهنگ متكى بر دين طراحى گردد و بر اساس آن حكومتى شكل گيرد كه به مردم اجحاف و ظلم روا ندارد و مردمى تربيت شود كه اصول و ارزش هاى دين را باور كرده و به كمك آن حكومت را كنترل كرده و نوعى اعتدال و عدالت در رابطه با حكومت بوجود آيد، و دستورات قرآن ملاك عملى جامعه و حكومت باشد تا حجاب اعمال تبديل به توحيد انزال شود.
16. توحيد مسمى را برداشته به توحيد اسماء رسيد.
الله لا اله الا هو له اسماءالحسنى (طه 8) خداوند عليم صاحب همه اسماء و كلمات است . آياتى در قرآن كريم وجود دارد (آيه 110 سوره كهف ) كه مى فرمايد، كه اگر تمام آبهاى جهان مركب شده و تمام درخت ها تبديل به قلم گردند، قادر نيستند اسماء و كلمات الهى را به طور كامل بنويسند. اين آيه نشانى از عظمت بى انتهاى حضرت خالق است . وقتى آدمى در وجود خود دقت مى كند، در آن نظمى حيرت انگيز را مى بيند كه تمام اعضا در وحدتى شگفت آور و در كنار هم فعاليت مى نمايند. يك انسان دو چشم دارد، هر چشم از ميليون ها سلول ساخته شده است و در اثر همكارى و ارتباط آنان است كه كره چشم فعاليت مى كند و به عنوان وسيله اى براى ديدن با سيتم هاى عصبى و مغز مرتبط است . از يك منظر علمى و به دليل جايگاه خاص ، هر ((سلول )) مى تواند نامى داشته باشد.حتى اگر اين سلول در كنار تعداد زيادى سلول مشابه باشد. بنابراين ، تمام بدن انسان سلول ها و اجزايى وجود دارد كه مى تواند، نام خاص داشته باشد. اين وضع در مورد ساير موجودات و مخلوقات حضرت خداوند نيز مصداق دارد. با توجه به اينكه تعداد مخلوقات خداوند اعم از جاندار و بى جان در كره زمين قابل شمارش نيست ، همين وضع در مورد كرات و آسمان ها هم ادامه مى يابد. پس اگر آدمى توجه خود را فقط به اسامى اجزاء موجود در هر مخلوق معطوف دارد و بكوشد فقط نام آنها را بداند، در آنها غرق خواهد شد و در نتيجه در حجاب مسمى هايى فرو خواهد رفت كه عمق آن لايتناهى است .
بشر بايد بداند كه خالق اين اسماء كيست و مسمى هر اسم را چه كسى آفريده است ؟ اوست كه همه چيز را خلق كرده و بر هريك نامى نهاده و خود نيز داراى نام هايى است كه همه نيكو و پسنديده است . اوست كه با قدرتى بى نظير و بى اندازه به حساب همه بندگان خود توجه دارد. آنان را تحت نظر گرفته و سرنوشت آنان را رقم مى زند. آيا بشر قادر است به چنين قدرتى دست يابد؟ انسانى كه از كنترل دائمى فرزندان خود عاجز است . وقتى به اين نكته اذعان كند. آنگاه به عظمت و قدرت خدا پى خواهد برد كه مى تواند اين همه مخلوقات داشته و همه آنها را كنترل نمايد. اوست بزرگ دو جهان و مالك آن و از هر جنبنده اى در هر گوشه از جهان خواه در تاريكترين نقطه ، يا در اعماق اقيانوس ها و در دل كهكشان ها خبر دارد.
تعبير ديگر از حجاب مسمى آن است كه ممكن است سالكى در پى ملكه كردن اسماء الهى در خود باشد. او با روش هاى صحيح و درست ، بايد به خودسازى بپردازد. متاسفانه در حال حاضر شناخت صحيحى از خواص ‍ اسماء در دست نيست . اميد است اين بنده در آينده توفيق آن را بيابد كه در اين باب نوشته و طرح موضوع نمايد. اما به طور خلاصه ، بايد دانست ، هر يك از اسماء الهى داراى خواص خاصى است و عدد آن هم اعدادى نيست كه فعلا در برخى كتب بيان شده ، زيرا آن اعداد بر اساس استنباط و برداشت از علوم يونانى و مصرى تبيين و در اختيار مردم قرار گرفته است . اعداد شب و روز و ذكر هر صفت يا اسم ، در فرد عادى و مؤ من متوسط و سالك راه رفته ، اثر واحد ندارد و به علاوه بايد همراه با تمرين عملى و رياضت هاى خاص باشد تا آن كه اسم يا صفتى به خواست حق ، در سالك ملكه شود. گاهى در خلال اين كار ممكن است ، افرادى قدرتى به دست آورند و لذا به خود مغرور شده و چون خود را در برخى اسماء مسمى كامل آن بدانند به حجاب مسمى گرفتار آيند. پس در اينجا بايد بكوشند، خود را از اين ورطه نجات بخشيده و به سوى توحيد اسماء بروند و بدانند كه آن خالق بى همتا، صاحب همه علوم و قدرت ها و اسماء جهان است .
17.از حجاب اختبار به توحيد اختيار بايد رسيد:
و انا اخترتك فاستمع لما يوحى انى انا لا اله الا انا فاعبدنى و اقم الصلوه لذكرى (طه 13 و 14) آدمى موجودى جستجوگر است . به دليل داشتن عقل و ميل به رسيدن به كمال ، در محيط اطراف خود مى نگرد و مى كوشد تا با بررسى دقيق هر پديده رابطه آن را با پديده هاى ديگر شناسايى كند. از آنجا كه تعداد پديده ها در جهان بسيار زياد است و هر انسانى قادر نيست در هر زمينه اى وارد و كسب خبر و اطلاعات نمايد، لذا به تجربه دريافته است كه بايد به شكل تخصصى با مسايل و پديده ها روبرو شده و علم و اطلاعات را جمع آورى كرده و آنها را شكل دهد. بنابراين ممكن است پس ‍ از مدتى فرد متخصص و دانشمند در حوزه اى خاص و محدود شود، لذا بر دانش خود مطمئن شده و آن را اصل قرار داده و به برداشت هاى خويش ‍ اصالت بخشد. در اين حال تلاش او معطوف توجه همه جانبه به حوزه علمى خويش است . مثلا فردى در بخشى از پزشكى شهرت و تخصص ‍ يابد، يا در علم فيزيك و شيمى يا فقه و روايات ، سرآمد همگان گردد. چنين فردى هم نبايد از خدا غافل شود و علم و اطلاع و خبر خويش را كامل و همه جانبه بداند. او بايد بداند كه گاهى هم ، به مسايل و حوادثى هم برخورد مى كند كه با علم و اطلاع وى قابل تحليل و پاسخگويى نيست ، پس بايد با دانش وسيع و قابل توجه خود، مسير حق را برگزيند يعنى راهى را اختيار كند كه در نهايت به او برسد. بدين ترتيب مى تواند از حجاب اختبار به توحيد اختيار رسيده ، از گمراهى نجات يابد.
در سير و سلوك هم سالك بايد تمام توان خود را به كار ببرد، تا هر نوع علم و آگاهى را در حد توان از دنيا و عقبى كسب كند. سپس آنها را جمع بندى كرده و بهترين راه رسيدن به خدا را بشناسد برخى سالكان تصور مى كنند كه عرفان به معناى عدم توجه به علوم است و اين بى معناست .
18.از حجاب اطلاع به توحيد اتساع برسد:
و ما ارسلنا من قبلك من رسول الا نوحى اليه انه لا اله الا انا فاعبدون (سوره شريفه انبياء آيه 5) دست يابى به علوم گوناگون يكى از ويژگى هاى انسان است . آدمى در امور دنيا بررسى و كنجكاوى مى كند تا به تاريخ گذشته . اطلاعات موجود از جوامع و موضوعات جهان ، پيش بينى وضع آينده در باب همه علوم و دانشها دست يابد. اما از آنجا كه آدمى خودخواه است و در ذات خود احساس فقر مى كند. پس از در اختيار گرفتن چيزى ، ممكن است احساس كبر و غرور كند. دانش و اطلاعات هم نوعى دارايى است ، بر اساس آن انسان غير متخلق به اخلاق الهى ممكن است به مقايسه خود با ديگران پرداخته ، درنتيجه به نوعى در پشت حجاب اطلاعات خود بماند.