گفتار برخى ديگر از علماى اهلسنّت
- نورالدين سمهودى مىگويد:
«استغاثه و شفاعت و توسل به پيامبر و جاه و بركت او نزد خداوند از كردار
انبيا و سيره سلف صالح بوده و در هر زمانى انجام مىگرفته است; چه قبل از
خلقت و چه بعد از آن، حتى در حيات دنيوى و در برزخ. هرگاه توسل به اعمال
صحيح است; همان گونه كه در حديث غار آمده، توسل به پيامبر اولى است...».14
- دكتر عبدالملك سعدى
مىگويد: «هرگاه كسى بگويد: ألّلهم انّى توسلت اليك بجاه نبىّ أو صالح; كسى
نبايد در جواز آن شك كند، زيرا جاه همان ذات كسى نيست كه به او توسل شده،
بلكه مكانت و مرتبه او نزد خداوند است و اين، حاصل و خلاصه اعمال صالح او
است. خداوند متعال در مورد حضرت موسى مىفرمايد: (وَ كانَ عِنْدَالله
وَجِيهاً)15 و نزد خدا آبرومند بود...».
- قسطلانى مىگويد: «بر زائر
رسول خدا سزاوار است كه زياد دعا و تضرّع و استغاثه، طلب شفاعت و توسل به
ذات پاك رسول خدا(ص) نمايد...».16
- زرقانى در شرح آن مىگويد:
«...بايد به پيامبر توسل جست، زيرا توسل به آن حضرت سبب فروريختن كوههاى
گناهان است...».
- ابن الحاج ابو عبيدالّله
عبدرى مالكى مىگويد: «... مردهاى كه به زيارتش مىرويم اگر از كسانى باشد
كه
اميد بركت از او مىرود،
بايد به او توسل جست و پيامبر اكرم(ص) در رأس آنها است...».17
- حسن بن على سقاف شافعى
مىگويد: «توسل، استغاثه و طلب شفاعت از بزرگ مردم (محمد پيامبر و چراغ
تاريكىها) از امور مستحبى است كه بر آن تأكيد فراوان شده است، به ويژه
هنگام گرفتارىها. و سيره علماى اهل عمل و اولياى اهل عبادت، بزرگان محدثين
و امامان سلف بر اين بوده است».
- نووى در برخى از كتاب هايش
قائل به استحباب توسل شده است.18
- غمارى در مقدمه كتابش
مىنويسد: «استحباب توسل در مذهب شافعى و ديگران (حنبلى، حنفى، مالكى)،
شايسته شمرده شده است...»19
- ابن حجر مكّى از اشعار
شافعى اين دو بيت را كه بر توسل شافعى به اهل بيت پيامبر دلالت دارد نقل
مىكند: آل نبىّ ذريعتىو هم اليه وسيلتى أرجو بهم أعطوا غداًبيدى اليمين
صحيفتى20
- زينى دحلان مىگويد: «هركس
ذكرهاى پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال كند در آنها مقدار زيادى از
توسل به ذوات مقدسه مى يابد. و كسى بر آنان ايراد نگرفت، تا اين كه اين
منكران (وهابيان) آمدند. و اگر قرار باشد كه نمونههاى توسل را جمع كنيم
كتابى عظيم مىشود...».21
علامه امينى در توجيه توسل
مىفرمايد: «توسل بيش از اين نيست كه شخصى با واسطه قرار دادن ذوات مقدسه
به خدا نزديك شود و آنها را وسيله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد، زيرا
آنان نزد خدا آبرومندند; نه اين كه ذات مقدس آنان را به طور مستقل در
برآورده شدن حاجت هايش دخيل بداند، بلكه آنان را مجارى فيض، حلقههاى وصول
واسطههاى بين مولى وبندگان مىداند... با اين عقيده كه تنها مؤثر حقيقى در
عالم وجود خداوند سبحان است و تمام كسانى كه متوسل به ذوات مقدسه مىشوند
همين نيّت را دارند، حال اين چه ضدّيتى با توحيد
دارد؟...».22
توسل به دعاى پيامبر(ص) در حيات برزخى
عقيده مسلمانان جواز بلكه
رجحان اين نوع توسل است، ولى در مقابل، وهابيان قائل به عدم جواز و حرمت آن
مىباشند. ابن تيميّه كه از سران مخالفان توسل است و وهابيت بيشتر افكار
خود را از او گرفته اند مىگويد:، «توسل; يعنى اين كه انسان از پيامبر طلب
كند تا برايش دعا كند; همان گونه كه شما به انسانى زنده مىگويى: براى من
دعا كن. همان طور كه صحابه از پيامبر مىخواستند تا برايشان دعا كند. اين
در مورد زندهها صحيح و مشروع است، ولى در مورد مردگان از انبيا و صالحان
مشروع نيست...»23
از آن چه بيان شد بطلان اين
تفكر روشن گرديد; زيرا روايات و بلكه آيات نيز صحت توسل پس از مرگ را ثابت
مىكند. به روايات اشاره
كرديم اينك برخى از آيات را نيز ذكر مىكنيم:
1 خداوند متعال مىفرمايد:
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ اًِّذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا
الله وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواالله تَوّاباً
رَحِيماً);24 «و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم كردند (و فرمانهاى
خدا را زيرپا گذاردند) به نزد تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىكردند و
پيامبر هم براى آنها استغفار مىكرد، خدا را توبهپذير و مهربان
مىيافتند».
2 توسل فرزندان حضرت يعقوب
به آن حضرت براى آن كه از خداوند براى ارتكاب گناهشان طلب آمرزش نمايد، (يا
أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اًِّنّا كُنّا خاطِئِينَ)25 در اين آيه
پدر را با «ياى» منادا خطاب نموده از اينرو سخن كسانى را كه مىگويند
خواندن غير خدا جايز نيست مردود مىسازد، افزون بر اين كه پدر را واسطه بين
خود و خدا قرار دادند اگر واسطه گرفتن اشكال داشت بايد حضرت يعقوب مىفرمود
كه خودتان به صورت مستقيم از خدا طلب آمرزش نماييد، چنان كه امروز برخى از
وهابى زدهها تكرار مىكنند.
ممكن است كسى ادعا كند كه
آيه، ظهور در زمان پيامبر دارد، در حالى كه اين ادعاى بدون دليل است زيرا
اگر درباره اين آيات اين ادعا را بكنيم درباره آيات ديگر كه احكام و عقائد
را در حضورآن حضرت بيان فرموده، مىتوان اين ادعارا كرد كه اين دستورات
مخصوص زمان حضور مىباشد و كسى چنين ادعايى نمىكند افزون براين كه به چه
دليل مخصوص زمان حضور مىباشد؟ آيا در آيه و روايتى آمده است كه توسل به
زنده جايز و به غير زنده غير جايز است؟ آيا معيار جواز و عدم جواز يا معيار
توحيد و شرك زنده و مرده مىباشد؟ اگر معيار اين باشد بايد توسل به زنده هر
چند او را مستقل و در عرض خدا بدانند صحيح باشد در صورتى كه هيچ مسلمانى
اين را صحيح نمىداند بلكه آن را غير مشروع و شرك مىداند. علاوه بر اين به
تنقيح مناط و اخذ ملاك مىتوان آن را به عصر بعد از وفاتشان نيز تعميم داد،
زيرا انسان هميشه و در هر زمان گناه كار است و به وسيلهاى نياز دارد تا او
را براى طلب مغفرت از خداوند واسطه قرار دهد. از همين رو، صحابه بعد از
پيامبر با تمسك به اين آيه از آن حضرت طلب استغفار مىنمودند. اين مطلب على
الخصوص با اثبات حيات برزخى و وجود ارتباط بين عالم برزخ و دنيا هموارتر
خواهد شد.
بيهقى و ابن ابى شيبه نقل
مىكنند: در زمان خلافت (خليفه دوّم) قحطى شديدى بر مردم روى آورد. بلال بن
حرث از اصحاب رسول خدا كنار قبر پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا براى
امتت باران طلب كن زيرا آنان نزديك است كه هلاك شوند رسول خدا در عالم رؤيا
به او فرمود: زود است كه آنان سيراب شوند.26 در اين حديث بلال به دعاى
پيامبر متوسل شده است.
حضرت على(ع) مىفرمايد:
«شخصى سه روز بعد از دفن
رسول خدا(ص) وارد مدينه شد و خود را روى قبر رسول خدا(ص) انداخت و خاك آن
را بر سر ريخت و عرض كرد: اى رسول خدا! گفتى، ما هم گفتارت را شنيديم، از
جانب خداوند بود ما نيز اطاعت كرديم، از جمله آياتى كه بر تونازلشد،
اينبود: )وَلَوْ أَنَّهُمْاًِّذْ ظَلَمُواأَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ...(;27 من
به خود ظلم كردهام، آمدهام تا برايم استغفار نمايى. از داخل قبر ندا داده
شد كه تو به طور حتم بخشيدهشدى.28