جواب كلى در رد شبهه مكان داشتن خداوند
ابوبصير گويد: امام صادق - عليه السلام -
فرمود: خداوند متعال با زمان و مكان و حركت و
انتقال و سكون ، توصيف نگردد؛ بلكه او خود خالق زمان و مكان و حركت و
سكون است .
براستى كه او منزه و برتر است از آنچه توصيفش كنند.(70)
بررسى و مقايسه اين
روايات
پيروان مكتب خلفا - بويژه سلفيان و وهابى ها - بر اثر اعتماد به
روايات گذشته كه از كتب آنها آورديم ، چنين پنداشته اند كه خداوند جسمى
مادى است - معاذ الله - و بر روى عرش و كرسى قرار گرفته است . همچنان
كه پنداشته اند خداوند از جايى به جاى ديگر منتقل مى گردد.
بويژه با اعتماد به روايات ابوهريره كه
به اشكال مختلف چنين تصوير مى كند كه خداوند پس از گذشت اندكى از شب يا
در ثلث آخر شب ، از مكانى به آسمان اول فرود مى آيد و دستانش را مى
گشايد و بندگانش را مويد خطاب قرار مى دهد و... و يا در روز عرفه فرود
مى آيد و...
برخى از دانشمندان مانند ابن خزيمه به
اين روايت ابوهريره كه گويد:
فرشتگان نماز نمازگزاران را به سوى خدا بالا مى
برند استدلال كرده كه خداوند در آسمان مكان مخصوص دارد.
همچنان كه اين گونه روايات منقول از ابوهريره
سبب آن شده تا دانشمندان مكتب خلفا عبارات قرآن كريم مانند:
و جاء ربك و
ياتيهم الله و... را بگونه اى تفسير و تاويل كنند كه گويا
خداوند متعال را نيز آمد و شد باشد.
اما در مكتب اهل البيت عليهم السلام ديديم كه امام رضا - عليه السلام -
آيه وجاء ربك را چنين تفسير كردند كه
و جاء امر ربك يعنى حكم پروردگارت .
و ديديم كه حديث فرود آمدن خدا به آسمان دنيا را تكذيب كردند و آن را
تحريف شده دانستند.
و ديديم كه وقتى راوى از امام هفتم - عليه السلام - مى پرسد: اگر خدا
را مكان نباشد، چرا پيامبرش را به سوى سدره
المنتهى بالا برد؟ جواب مى شنود كه :
خداوند پيامبرش را به آسمان برد تا فرشتگانش را
با رسولش شرافت و كرامت بخشد و او نيز، عظمت آفرينش و آفريننده را
دريابد و آن را براى زمينيان بازگو نمايد.
و امام زين العابدين - عليه السلام - در پاسخ سوال فرزندش زيد كه
پرسيد: معناى سخن موسى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چيست كه گفت
: به سوى پروردگارت بازگرد و درخواست تخفيف كن ؟
فرمود: اين سخن هم رديف سخن موسى در مناجاتش با خداست كه گفت :
به سوى شتافتم تا خشنود گردى و اينكه ،
كعبه خانه خداست ، و مساجد خانه هاى خدايند، و هر كس قصد رفتن به سوى
خانه خدا كند همانند آن است كه قصد رفتن به سوى خدا كرده است . همچنين
است حال نمازگزار و دعا كننده در روز عرفه كه تا وقتى در حال نماز و
دعاست روبروى خداوند ايستاده است .
و امام صادق - عليه السلام - در يك بيان كلى مى فرمايد:
خداوند متعال با زمان و مكان و حركت و سكون
توصيف نگردد كه او خود آفريننده زمان و مكان و حركت و سكون است .
66 - رويت خدا در پرتو
روايات اهل البيت عليهم السلام
ابوالحسن موصلى از امام صادق - عليه السلام - روايت كند كه
فرمود: دانشمندى يهودى نزد اميرالمؤ منين - عليه
السلام - آمد و پرسيد: اى امير مومنان ! آيا پروردگارت را در حال عبادت
ديده اى ؟ فرمود: واى بر تو! من پروردگارى را كه نديده باشم عبادت نمى
كنم . پرسيد: چگونه او را ديده اى ؟ فرمود: واى بر تو! چشمها با مشاهده
او را نبينند؛ ولى دلها با حقيقت ايمان او را در مى يابند.
(71)
صفوان بن يحيى گويد: ابوقره محدث از من
خواست تا او را خدمت امام رضا - عليه السلام - ببرم . از امام اجازه
خواستم موافقت فرمود. ابوقره بر امام - عليه السلام - وارد شد و سوال
را از حلال و حرام و احكام شرعى آغاز كرد تا به توحيد رسيد و گفت :
ما روايت داريم كه خداوند عزوجل رويت و كلام را
ميان دو نفر تقسيم كرد. مكالمه و سخن گفتن با خود را به موسى بخشيد و
رويت و ديدار خود را به محمد. امام رضا عليه السلام فرمود:
پس چه كسى جن و انس را خبر داد كه :
لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار
ديدگان او را درنيابند و او ديدگان را دريابد؟
(72) و و لا يحيطون به
علما علم آنان او را در بر نگيرد؟
(73) و: ليس كمثله شى ء
هيچ چيز همانند او نيست ؟
(74) آيا محمد نبوده ؟
ابوقره گفت : چرا او بوده . فرمود: چگونه ممكن است مردى نزد مردم آيد و
به آنان بگويد كه از سوى خدا آمده و آنان را به سوى خدا و حكم و فرمان
خدا بخواند و بگويد: لا تدركه الابصار و هو يدرك
الابصار و: لايحيطون به علما و: ليس كمثله شى ء سپس بگويد:
من خود او را با چشمانم ديده و با علمم دريافته
ام . او به شكل بشر است . آيا شرم نمى كنيد؟ زنديقان دين ستيز
نتوانستند چنين نسبتى را به او بدهند كه چيزى را از سوى خدا بياورد و
سپس برخلاف آن را بگويد؟!
ابوقره گفت : خداوند خود فرموده : و لقد رآه
نزله اخرى (پيامبر) او را ديگر بار هم بديد.
(75) امام - عليه السلام - فرمود: آيه ديگرى خود مى
گويد كه چه ديده است . زيرا فرموده : ما كذب
الفواد ما راى دل آنچه را كه ديده بود دروغ نشمرد.
(76) لقد راى من آيات ربه الكبرى
البته كه او پاره اى از آيات بزرگ پروردگارش را بديد.
(77) و روشن است كه آيات خداى عزوجل غير خداوند است . و
خداوند فرموده : لا يحيطون به علما علم
آنان او را در برنگيرد.
(78)
و اگر ديدگان او را ببينند كه احاطه علمى به او پيدا كرده اند و شناخت
حاصل شده است .
ابوقره گفت : شما روايات را تكذيب مى كنيد؟
امام - عليه السلام - فرمود: اگر روايات با قرآن مخالف باشد، آنها را
تكذيب مى كنم . و آنچه همه مسلمانان بر آن اجماع و اتفاق نظر دارند اين
است كه : احاطه علمى بر او ممكن نيست ، ديدگان او را در نيابند، و چيزى
همانند او نباشد.
(79)
در اين جا دو نوع رويت و ديدار مورد بحث
است :
1 - رويت پيامبر صلى الله عليه و آله در زندگانى دنيا
2 - رويت مسلمانان در روز قيامت .
روايات مكتب خلفا درباره رويت پيامبر
متفاوت است : در روايتى از كعب الاخبار گويد:
خداوند رويت و كلام را ميان موسى و محمد تقسيم كرد. موسى را با كلام و
سخن و محمد را با رويت و ديدار گرامى داشت .
درباره رويت
مسلمانان در روز قيامت نيز، ما تنها روايت (به اصطلاح ) صحيح و معتبر
ابوهريره را آورديم كه مى گفت :
شما خداوند را (در قيامت ) به گونه اى مى بينيد
كه خورشيد و ماه را در دنيا و در آسمان صاف مى بينيد. و در اين روز هر
كس به دنبال معبود خود مى رود و در جهنم با آنها محشور مى گردند، و
تنها مسلمانان باقى مى مانند كه خداوند مى آيد و مسلمانان او را در
سيمايى غير آنچه تصور مى كرده اند، مى بينند و او مى گويد: من پروردگار
شمايم . و آنان مى گويند: از تو به خدا پناه مى بريم ! ما اينجا مى
مانيم و از جاى خود تكان نمى خوريم تا پروردگارمان بيايد. ما او را مى
شناسيم . سپس خداوند در سيمايى كه او را مى شناسند در جمع آنان در آيد
و آنها گويند: آرى ، تو پروردگار ما هستى . پس به دنبالش روند و داخل
بهشت گردند.
و در پايان اين روايت آمده است : مردى در محشر
بر جاى مى ماند كه در حالى كه روى خود را به سوى جهنم كرده و به خدا
نيرنگ مى زند، گام به گام از آن دور مى شود تا به در بهشت مى رسد. در
اينجا خداوند مى خندد و به او اجازه مى دهد تا وارد بهشت گردد و چون
بدانجا در آيد خداوند به او مى گويد: هر چه مى خواهى درخواست كن . او
نيز هر چه مى خواهد درخواست مى كند و پس از پايان خواسته هايش ، خداوند
دو برابر آنچه خواسته عطايش نمايد.
در اينجا پرسشهايى است كه ممكن است از معتقدان به صحت اين روايت بپرسيم
:
1 - ابوهريره در روايتش مى گويد: خداوند شكل خود
را تغيير مى دهد اين تغيير چگونه است ؟ آيا در هر بار كه تغيير
شكل مى دهد با مرتبه پشين متفاوت است ؟
2 - ابوهريره مى گويد: خداوند سپس به شكلى كه او
را مى شناسند مى آيد اين سخن دلالت دارد كه مسلمانان پيش از آن
خداوند را ديده اند. حال مى پرسم : سيماى خداوندى را كه برادران اهل
سنت ما ديده اند، چگونه است ؟
3 - ديگر اينكه ، آيا خداوند جسم است و همانند انسان شكل و اندازه خاص
دارد و راه مى رود تا مومنان به دنبال او بروند؟
4 - آيا خداوند مى خندد و با خنده خود از بدكار درمى گذرد و او را وارد
بهشت مى كند؟ بنابراين ، حساب روز قيامت چه مى شود؟ و پاداش و كيفر در
كجاست ؟ و با اين حال چه فايده اى دارد؟ و شگفت آنكه دانشمندان حديث در
مكتب خلفا امثال اين روايات را در كتابهاى ايمان
و توحيد خود آورده اند!!
و در نتيجه اعتقاد به درستى اين روايات است كه
سلفيان و وهابيان خداى متعال را
جسم مى دانند.
اين روايات مكتب خلفا درباره رويت خدا
توسط مومنان بود. اما فشرده روايات مكتب اهل البيت و اوصياى پيامبر صلى
الله عليه و آله در اين باره بدين گونه بود كه : در اولين دليل ، وصى
پيامبر صلى الله عليه و آله رويت خدا را
رويت قلبى دانستند و رويت با چشم را نفى كردند. و ما دريافتيم كه واژه
رويه الله هرگاه در مصادر و مدارك اسلامى
يافت گردد، مقصود از آن رويت قلبى
برخاسته از حقيقت ايمان است ، نه رويت با چشم سر. و با استناد به
روايات شيخ صدوق از امام رضا عليه السلام مى گوييم :
رويت و ديدن اشيا با چشم سر، متعلق به اجسام مادى است . و موجوداتى كه
جسم مادى ندارد - مانند روح - با چشم سر ديده نمى شوند بلكه تنها از
راه آثار شناخته مى شوند.
و خداوند جليل جسم مادى حجم دار نيست تا با چشم سر ديده شود، بلكه ذات
اقدس او تنها از راه آثار قدرت و علم و حكمت و ساير آثار صفات ربويى
شناخته مى گردد.
و در روايت ديگرى ، امام رضا - عليه السلام - در پاسخ سوال كننده اى كه
از درستى و نادرستى اين روايت مى پرسد كه :
خداوند سخن گفتن و ديدار با خود را ميان موسى و محمد تقسيم كرد
اين روايت را تكذيب مى كند و مى فرمايد: پس اين
آيات خداوندى را چه كسى به جن و انس رسانيد كه : ديده ها او را
درنيايند و او ديده ها را درك كند و مخلوقات از درك او عاجزند و هيچ
چيز همانند او نيست ؟!
و آنگاه كه سائل سخن امام را تكذيب اين روايات مى داند، امام مى
فرمايد: آرى ، هر روايتى را كه با قرآن در تعارض
باشد تكذيب مى كنم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از سوى خداوند مامور گرديد تا
قرآن و اهل البيت
را مقياس و ميزان شناخت اسلام معرفى نمايد. اما برخى از
مسلمانان (اگر چه ) اهل البيت را جزء اين
مقياس نمى دانند، ولى همگى به اينكه قرآن كريم
ميزان شناخت اسلام است ، اعتراف دارند.
با اين حال ، دانشمندان مكتب خلفا به جاى آنكه روايات را بر قرآن عرضه
بدارند تا درستى و نادرستى آنها روشن گردد، قرآن را موافق با اين
روايات تاويل و معنى مى كنند. يعنى ايشان احاديث
ابوهريره و كعب الاخبار و امثال
آنها را ميزان و مقياس قرار داده و آن را سنت
نبوى ناميده اند و خود را نيز اهل سنت
مى نامند.
آنان آيات محكم قرآنى را از معناى ظاهرش منحرف كرده و با اين كار حرمت
مقياس قرآنى را زير سوال برده اند.
ما ديديم كه امام رضا - عليه السلام - اصرار مى ورزيدند كه
قرآن مقياس روايات است ، و اگر روايتى با
قرآن در تعارض باشد نبايد مورد توجه قرار گيرد.
و در رد پندار كسانى كه رويت خدا را ممكن
مى دانستند، قول خداى سبحان را تلاوت مى كنند كه :
لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار ديده
ها او را در نيابند و او ديده ها را دريابد.(80)
و درباره اين سخن خداى متعال كه فرموده : وجوه
يومئذ ناضره الى ربها ناظره صورتهايى در آن روز خرم و شادابند و
به سوى پروردگارشان نظاره مى كنند.(81)
مى فرمايد: به سوى امر پروردگارشان نظر
دارند. يعنى : منتظر امر و فرمان پروردگارند. و اين همانند سخن خداى
متعال در نقل داستان اولاد يعقوب است كه به پدرشان گفتند:
و اسئل القريه التى كنا فيها از قريه اى
كه ما در آن بوديم سوال كن .
(82) يعنى از اهل آن قريه سوال كن . و بدين گونه ساير
آياتى كه ظاهر آنها دلالت بر جسم بودن خداوند متعال دارد، تاويل و معنى
مى گردد.
معتقدان به اين اقوال را مجسمه و
مشبهه گويند. زيرا پروردگار عالميان را
جسم دانسته و او را به مخلوقاتش
تشبيه مى كنند.
بارى ، امامان اهل البيت عليهم السلام تفسير چنين آياتى را بيان
فرمودند و مقصود از ساق و
يد و عرش و
همانند آنها در آيات كريمه قرآن را، روشن نمودند، و از تحريف در روايت
ان الله خلق آدم على صورته
(83) چنان كه گذشت - پرده برداشتند. و ما چون درصدد
بيان و ايراد همه آنها نبوديم ، تنها به ذكر نمونه هايى از احاديث
متعارض در صفات خداوند متعال در دو مكتب بسنده كرديم ، و نشان داديم كه
هر مكتبى آيات قرآنى را از ديدگاه خاص خود تاويل و معنى مى كند، و
اختلاف در صفات خداوندى بدين گونه پديد آمده است . والحمد لله رب
العالمين
توحيد شيخ صدوق و عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق مراجعه نماييد.