متفرقات
شعر، قريحه شعري و انواع شعر
س1. مستدعي است درباره شعر، قريحه شعري و انواع شعر به تفصيل ارشاد فرمائيد.
ج. قريحه ادبي و ذوق لطيف شعري يكي از هزاران آيات الهي در وجود انسان است و دليل غيب وجود، وسعت و گستردگي باطن و معنويت اوست.
اين همه لطائف و ذوقيات و اشعار شيوا و مضامين بكر و تازه و بديع كه ميليونها انسان شاعر به زبانهاي گوناگون در طول تاريخ و در هر عصر و زمان سرودهاند همه تراوش باطن و غيب وجود اين انساني است كه نه هرگز تمام شده و نه تمام ميشود.
لطايف و ثمرات ذوقها همواره در ظهور است و اقيانوسهاي مواج معارف و نكته گويي و مضمونهاي بكر و جديد علي الدوام از منبع طبع اين بشر جاري است.
اين همه افكار، اين همه تشبيهات و اين انواع شعر و سخن نو چگونه ساخته ميشود و از كجا گرفته ميشود؟
اين چشمههاي جوشان و خروشان كه مثل امواج درياهاي متلاطم جلب نظر ميكند و در شنوندگان اين همه اثر ميگذارد از كجا برميخيزد؟
اين ها همه دليل بر عمق وجود انسان و ارتباط او با يك مركز فياض لايزال و غير متناهي است.
اگر اين معنويت و اين باطن و اين ارتباط نبود، نوپردازيهاي تمام نشدني كه هر شور شاعري را جدا مطرح ميكند، همان عصر اول پيدايش بشرتمام شده بود.
شاعران بيشتر در مواد شاعر و الفاظ و معاني آن سخن گفتهاند، چنانكه در ساير آيات الهي نيز به همان خود آيه و نشانه مثل كوه و معدن و انسان و حيوان و دريا و درخت و ذره و اتم و ستاره و و... و خواص آنها توجه شده و بسياري از علوم از همين توجه شكل گرفته است، اما به مبدأ اين اشعار و خالق اين استعداد و قريحه توجه نميكنند.
تماشاي جمال شعر و جمال طبيعت و مرغزار و آبشار و دريا و جمال انسان و آسمان بشر را از خالق اين همه جمال و ذيكمال حقيقي باز داشته و مانع شده كه از ظاهر باطن را ببيند و از صورت به حقيقت و از اسم به مسمي و از لفظ به معني و از اثر به مؤثر برسند.
و حاصل سخن اينكه ذوق و قريحه و التذاذ از سخن فصيح و بليغ و نظم و نثر زيبا از مواهب مهم است كه به اين بشر اعطا شده و از آن ميتوان به درك حقايق بزرگ نايل شد و جمال شعر و نظم و نثر بليغ از جمال هيچ يك از مناظر زيبا و دلربا كمتر نيست و همه آيات خداوند و نشانههاي جمال و جلال و كمال ذاتلايزال اويند و به اين جهت است كه اميرالمؤمنين عليهالسلام كمال اين قريحه ادبي در وجود خود و اهل بيت و خاندان مكرمش را چنين توصيف مينمايد:
«وَإِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلاَمِ، وَفِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ، وَعَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصوُنُهُ»
(261) .
از قريحه و ذوق شعري و ادبي نيز مثل ساير نعمتهاي الهي بايد بطور معقول و مشروع استفاده شود و همانطور كه ميتوان آن را براي نيل به مقاصد عاليه و تهذيب اخلاق و تكميل معارف، وسيله قرار داد و افكار و انديشههاي سالم و پاك را نشر داد، صرف آن در نشر انديشههاي فاسد و ترويج اخلاق زشت و دعوت به انحطاط و خيانت و انواع افكار و اعمال زيانبخش و سوء استفاده از آن نيز ممكن است.
شعر انواع متعدد دارد: از آن جمله اشعاري كه متضمن بيان حقايق و معارف و حكمتها و پندها و نصايح و مواعظ و حكايتها و نكات تربيتي و اخلاقي و ترغيب به آنهاست. در توحيد و الهيات و بيان آيات الهي و آثار قدرت خداوند متعال و دعا و مناجات و عرض حاجات به خدا و ستايش و نيز مدائح و مناقب و مراثي رسول اكرم صلياللهعليهوآله و ائمه طاهرين عليهم السلام و سوق انسان بسوي كمال معنوي و قرب حضرت باري و دفاع از حق و تبليغ ارزشهاي واقعي انساني و اسلامي ميباشد.
تأثير و نقش اين اشعار بيش از آن است كه بتوان توصيف نمود و بسا يك قصيده يا يك قطعه يا يك بيت شعر بقدري رسا و مؤثر است كه خطبهها و بيانيههاي بلند و فصيح و بليغ آن اثر را ندارد.
در احياء حق و كوبيدن ظلم و ظالم، در تحريك و تهييج مردم به كارهاي خير و احسان، و ايثار و صبر و فداكاري و قيام عليه ستمگران، در جهاد نفس و پارسايي و تقوي و عدالت، و نكوهش هواپرستي و حب دنيا و جاه و خلاصه در پاسداري از همه ارزشهاي اسلامي و فضايل انساني شعر از عوامل مهم بوده و هست.
كسي نميتواند براي قصيده فرزدق يا اشعار كميت و سيد حميري و دعبل خزاعي قيمت و بهائي تصور نمايد.
خوشبختانه ثروت اسلامي و مذهبي ما از اين نوع اشعار بزبان عربي و فارسي و لغات ديگر بسيار عظيم و موجب افتخار و مباهات است. شعراء عرب و عجم در اين رشتهها داد سخن و بيان حقايق را دادهاند و اشعار آنها سرشار از حكمت و معرفت و آگاهي و بصيرت و ايمان و شوق و ذوق و حسن قريحه و دعوت بحق و هدايت خلق و تعهد است و همه الهام ميباشد و از همان كنوز الهيه است كه حتماً مفاتيح و كليد آن زبان اين شعراء است. به قدري كه هنگام خواندن و شنيدن اين اشعار فكر انسان اوج ميگيرد و معراج مييابد و دلها به نور ايمان و رضا و توكل و تفويض و تسليم و اعتماد به خدا منور ميشود.
بعد از قرآن مجيد و وحي الهي و كلمات پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين عليهم السلام ميتوان گفت هيچ بياني اين اثر را ندارد.
ما به شاعراني كه اين چنين شعر بگويند از صميم قلب احترام ميگذاريم و معنويات خود را در حد مهمي مديون آنها ميدانيم و آنها را سرايندگان حقايق و احياگران قلوب مرده و پيروان راستين خط انبياء و ائمه عليهم السلام ميدانيم اشعار آنها را ميخوانيم و حفظ ميكنيم و به فرزندان خود ياد ميدهيم و روح خود را با آن جلا ميبخشيم.
در اين اشعار تملق و چاپلوسي و مدح ستمگران و دعوت به فساد و شعر براي گرفتن جايزه و مدح نااهلان و هجو صالحان و تزيين معاصي نمييابيم.
ناگفته نماند كه اشعار اين شاعران بيشتر اقتباس از قرآن مجيد و احاديث شريفه است و در واقع عرض و بيان فرهنگ و فكر و دعوت اسلام و مذهب است.
يك نوع ديگر از شعر، اشعار اكثر مديحهسرايان است كه در ابتداء چكامه و قصيده را با وصف طبيعت، باغ، گلستان، صحرا، دريا، باران، كوهسار، ستارگان، خوشرويان، دلبران، مي، گل، بلبل، سرو، چمن، ساقي، ساغر، دلبران، مهروي و مهرخسار و الفاظي از اين قماش آغاز نموده و آنرا به مدح ممدوحي كه دارند به پايان ميرسانند.
اين نوع اشعار بيشتر و غالباً جنبه فنّي دارد كه مهارت شاعر را در وصف يك منظره تخيلي نشان ميدهد. ولي اگر در اين نوع اشعار نيز توجه دادن بمعاني بلند و سازنده و آيات خدا مقصود باشد و يا مقدمه براي مدح حضرات معصومين عليهمالسلام باشد همان فوائدي را كه بر شمرديم خواهد داشت.
مثلاً يك شاعر بزرگوار در ابتداي قصيدهاي كه در مدح حضرت مهدي ارواح العالمين له الفداء سروده ميگويد:
موي پيچاپيچ تو بر مه چو سنبل بر گل است يا كه اندر برف گسترده است پر مشكين غراب
روي زيبا تو زير زلف چون دل ديد گفت هست همچون آفتاب و قد توارت بالحجاب
(262)
يا اين چنين باز در طليعه قصيده ذوقافيتين در مدح آن حضرت ميگويد:
گرنه عقلم را نمود آن زلف چون ظلمات مات
از چه شد مأواي آن گيسوي چون زُنار نار
ور گنه كرد از چه آرد در بهشت روي روي
جنت فردوس را كي باشد از فُجار جار
(263)
كه فهم معناي هر دو شعر هم چندان آسان نيست.
از اين نوع شعر، شعراي عرب و عجم در مطلع قصايد خود فراوان سرودهاند.
كه هم به همان جنبه فني و اظهار قدرت شاعري توجه داشتهاند،
و هم آن مقاصد و مفاهيم عالي را تبليغ و تلقين نمودهاند مثل اين اشعار:
تعالي الله خداوند جهاندار جهان آرا
كز او شد آشكارا گل زخار و گوهر از خارا
نشانده باغبان قدرتش در روضه هستي
هزاران سرو مه منظر، هزاران ماه سروآسا
به غمزه، غارت تقوي به ايماء آفت ايمان
به سيما لاله سوري به گيسو عنبر سارا
قصيده معروفه بُرده و قصيده عينيه حميري و اشعار بسيار فنّي شيخ بهائي در قصيده (الفوز و الامان في مدح صاحب الزمان عليهالسلام) و صدها قصيده ديگر به همين ملاحظه از جنبه شعر و ادب شهرت دارند، و خلاصه، هنر شعري خود را، در وصف مناظر بزم و رزم و اينگونه امور حتي مرغان هوا و آيات ديگر آفاق و انفس نشان دادهاند و اين اظهار قدرت ادبي و هنري را در خدمت بمقاصد ارزشي بكار گرفتهاند.
و بين اين اشعار و اشعار مبتذل كه با الفاظي مثل: مي، ساقي، ساغر، مست، شراب ميكده، ميفروش، رند، قلندر، پير خم، پياله و حتي لفظ فقر، اشاره به مكتبهاي صوفيگرايي و نامأثور از شرع ميكنند و آنها را اصطلاح براي اشاره به افكار و گرايشهاي فكري خود دارند، فرق بسيار است.
اينها در زير حجاب اين اصطلاحات، عقايد خود را مخفي كرده و از بيم اتهام به كفر و خروج از دين اين شيوه را پيش گرفته و اين اشعار را به عنوان عرفان به مردم ميخورانند وبسياري هم، چون مفاهيم و مقاصد آنان را نميدانند، به خواندن آن ناآگاهانه سرگرم ميشوند، در مجلس حرام رقص و سماع با خواندن آن در عالم هپروت و بيخودي ميروند.
ترويج اين اشعار و به سبك آنها شعر گفتن چون در نهايت، ترويج مشارب و مسالك به گفته خودشان عرفاني و به حقيقت باطل و خارج از معارف اسلامي است، صحيح نيست. اينها شعر مصطلح نيست خواه عربي باشد يا فارسي، فكر و مشرب و مسلك است كه با اين الفاظ تبليغ ميشود.
به علاوه جنبه تخديري و بوجود آوردن حال بيتفاوتي اين اشعار بسيار خطرناك است و از بعض مواد مخدره تأثير آن در سست كردن قواي حقيقي عقلي و از كار انداختن آنها كمتر نيست و كمترين اثر آن بخود فرو رفتن و به بيرون از خود بيتفاوت شدن، و ترك سعي و عمل و مقاومت و امر به معروف و نهي از منكر است. زيان اين اشعار از نظر عقيده و اخلاق و عمل بسيار است و استفاده از آنها و سرگرمي به آنها مثل سرگرمي به ترياك و آلات لهو و رمانهاي عشقي و اين قبيل آثار است.
و مسئله مهم مسئله دخالت اين اشعار در حريم عقايد و بازي آنها با الفاظ و اصطلاحات خاص در اشاعه مكتبهاي باصطلاح عرفاني و غير اسلامي است.
از خداوند متعال مسئلت دارم كه همگان را از مضلات فتن حفظ فرمايد و اعمال و كردار و افكار ما را مرضي خاطر شريف و مقدس حضرت بقية الله الأعظم ارواحنا الفداء قرار دهد. ان شاءالله.
علت استحباب غسل در نوروز
س2. اگر عيد نوروز جمشيدي سلطاني است كه مسلمان نبوده، چگونه غسل مستحب است كه عمل او را احيا مينمايد؟
ج. نوروز يعني روز نو. روز اول فصل بهار مثل خود فصل بهار يك امر واقعي و تكويني است به جمشيد و شخص ديگر ارتباط ندارد خدا ميداند چند هزار يا چند ميليون سال پيش از جمشيد بوده است. از آيات خدا است كه زمين دوباره بعد از موتش و خشك شدن گياهها زنده ميشود و چنانكه در قرآن مجيد ميفرمايد "اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا"
(264)
و محتمل است غسل يا هر عبادت ديگر به همين مناسبت باشد .والله العالم
آيا اعمال عيد نوروز جزء تعليمات اسلام است
س3. آيا نوروز و اعمالي كه مربوط به نوروز وارد شده جزء تعليمات پاك اسلام است.
ج. عيد نوروز از اعياد مذهبي نيست و ديد و بازديدها و ساير اعمال مرسوم در آن روز دستور خاص مذهبي ندارد بلي راجع به غسل و لباس پاكيزه پوشيدن و روزه داشتن و چهار ركعت نماز كه در مفاتيح الجنان ذكر شده از معلّي بن خنيس نقل گرديده عمل به آن از باب اينكه اين برنامهها بطور مطلق در اسلام مورد ترغيب و تشويق است اشكال ندارد ولي عنوان ورود و خصوصيت آن ثابت نيست.
آنچه كه عيد اسلام و مسلمين است عيد قربان و عيد فطر و عيد غدير و ايام ولادت ساير معصومين عليهم السلام و عيد مبعث كه همه از اعياد مشترك اسلامي و مذهبي است، ميباشد.
گرفتن و دادن رشوه به قاضي براي احقاق حق
س4. خواهشمند است نظر مبارك خود را در خصوص گرفتن و دادن رشوه به قاضي در جايي كه رسيدن به حق، متوقّف بر دادن رشوه باشد بيان فرماييد.
ج. مسئله دو صورت دارد: اگر گرفتن حكم حقي كه بر حاكم حكم بر آن واجب است متوقف بر دادن رشوه باشد، دادن آن براي رشوه دهنده اشكال ندارد اگر چه برگيرنده حرام است، ولي اگر بر حسب سير شرعي مرافعه در موردي كه شخص خود را ذيحق ميداند قاضي بايد عليه او و له طرفش حكم كند و ذي حق رشوه بدهد كه خلاف وظيفه خود له او حكم كند و طرف را محكوم نمايد، ظاهر اين است كه در اين صورت دادن رشوه بر رشوهدهنده نيز حرام است و اما حرمت دادن رشوه براي اينكه قاضي حكمي كه رشوه دهنده هم ميداند حق نيست بدهد واضح و بديهي است.
پرداخت رشوه براي تسريع در حكم
س5. در صورتي كه رسيدن به حق منوط به دادن رشوه نباشد بلكه دادن رشوه در رسيدن به حق تسريع و باعث صرفهجويي در هزينهها باشد تكليف شرعي چيست؟
ج. چون رشوه، و براي ترغيب قاضي به اصدار حكم است گرفتن آن بر قاضي حرام است.
وظيفه افراد در مقابل بيماران بيدارو و افراد گرسنه
س6. اگر فرد ثروتمند و متموّلي كليه حقوق واجبه شرعي خود نظير خمس و زكات را ادا كند ولي در جامعه اسلامي افرادي را مشاهده نمايد كه به دليل فقر و گرفتاري دچار بيماريهايي نظير سوء تغذيه باشد كه به تدريج منجر به مرگ آنها ميشود و يا بيماراني را سراغ داشته باشد كه به دليل نداشتن خرج درمان خود در معرض مرگ ميباشند، آيا شرعاً تكليفي براي او در جهت صرفهجويي در مصرف ثروتش و اختصاص بخشي از آن براي موارد فوقالاشاره وجود دارد يا خير؟
ج. به طور كلي در صورتي كه شخص معيني در معرض فوري تلف و هلاكت باشد هر كس ميتواند بايد براي حفظ جان او اقدام نمايد ولي به طور كلي اگر معلوم باشد كه در جامعه بيماراني بيدوا و غذا در معرض تلف هستند كه شناختن شخص آنها بطور عادي فراهم نيست ظاهراً تكليفي بر افراد نيست.
بلي اگر مجتهد جامعالشرايط مسموع الكلمه مطلع از اين وضع باشد ميتواند اگر از وجوه شرعيه تأمين نميشود طبق تنظيم صحيحي اهل تمكن را به تأمين اين موضوع مكلف نمايد.
آيا با پرداخت وجوهات شرعي باز هم كمك به مستمندان واجب است
س7. در فرض ديگر اگر برخي افراد ثروتمند و مرفّه در حد اعلاي رفاه و از همه مواهب و نعمتهاي مادي برخوردار باشند و همزمان عدهاي ديگر در اوج عسر و حرج و مشقت در زندگي طاقتفرسايي بسر برند و از حداقل رفاه از نظر مسكن و تأمين معيشت روزانه و... محروم باشند، گرچه اين عسر و حرج به مرگ و هلاكت آنها منجر نشود، آيا شخص ثروتمند ميتواند با اين ادّعا كه چون حقوق شرعي واجب خود يعني خمس و زكاتش را ادا نموده است از اعانت و كمك به مستمندان دريغ ورزد، و آيا اساساً در اين قبيل موارد تكليف شرعي وجوبي به عهده ثروتمندان و متموّلين هست يا خير؟
اگر پاسخ سئوال در نظر مبارك حضرتعالي وجوب كمك به نيازمندان در موارد فوقالاشاره است، استدعا دارم وجود تكليف وجوبي را با توجه به گستردگي جغرافيايي افراد معسور و داراي مشقّت بيان فرماييد و جهت تنوير افكار عمومي مشخص فرمايد كه آيا رسيدگي در اين قبيل موارد در حد صله ارحام است و يا شناختهشدگان به فقر و محروميت در محلّه، شهر، كشور ايران، كشورهاي اسلامي يا ساير كشورهاي غير اسلامي را نيز در اقصي نقاط جهان شامل ميشود؟
ج. بلي بر حسب حكم فقهي ميتواند ولي اگر جامعه تربيت اسلامي داشته باشد و همه از فقير و غني و رئيس و مرئوس وظيفهشناس باشند در شرايط عادي نبايد اين اتفاقات واقع شود و براي اجر و ثواب مؤمنين و مؤمنات بايد از يكديگر سبقت بگيرند و آيه كريمه "فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ"
(265)
و آيه شريفه "وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ"
(266)
را برنامه كار خود قرار دهند.
تربيت اسلامي اين است كه اول حق مؤمن بر مؤمن اين است كه: «ان يحب له ما يحب لنفسه»
(267)
و در حديث است از حضرت رسول اكرم صلياللهعليهوآله، ميفرمايد:«ما آمن بي من بات شبعان و جاره جائع»
(268) .
اگر فرهنگ اسلام تبليغ شود احساس مسئوليت ايماني و اخلاقي اقلاً بيشتر را وادار به رفع اين ضعفها و كمك به ضعفا مينمايد و بلكه بالاتر از آن به ايثار تشويق ميكند چنانكه در مورد أميرالمؤمنين و اهل بيت آن حضرت عليهم السلام در قرآن كريم بر حسب روايات، خداوند متعال ميفرمايد:" وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ"
(269) .
يك معنا و تفسير از آيه كريمه: "وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا"
(270)
همين خلق ايثار است.
داستانهاي بسيار از مسلمانهاي تربيت شده نقل شده كه در هنگام عسرت خود، ديگران را بر خود ترجيح ميدادند حكايت آن سر گوسفند كه يكي از اصحاب پيغمبر صلياللهعليهوآله، براي يك نفر هديه كرد و تا ده خانه گشت و به منزل همان شخص اول هديه شد و هم چنين حكايت حذيفه عدوي كه ميخواست يكي از كسانش را كه در جهاد مقتول و محتضر بود آب بدهد و او آب را با كمال تشنگي به ديگري حواله كرد و او هم به ديگري و سر انجام هر سه نفر تشنه شهيد شدند معروف است.
مسئله اين است كه به ارزشهاي اسلام ايمان بياوريم و خودمان و فرزندان و جامعه را به اين اخلاق آراسته سازيم. آيه شريفه "لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ..."
(271)
تا آخر و هم چنين آيه "لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ"
(272)
را با تدبر تلاوت نموده تا اوج كمال اخلاقي مسلمان و جامعه اسلامي را كه تعليمات اسلام فراهم ميكند بشناسيم.
تعاون صحيح و همكاري و مظاهر رحمت و مهر بايد در جامعه مسلمانان متجلي باشد.
آيا تفحص براي پيدا كردن افراد نيازمند، واجب است
س8. در فرض سؤال چهارم چنانچه از افرادي كه در عسر و حرج قرار دارند آگاهي تفصيلي و جزئي نداشته باشيم و صرفاً به طور كلي به نحو اجمالي آگاهي وجود داشته باشد، آيا تحقق و تفحّص لازم است يا خير؟
ج. مؤمن نبايد از حال خويشاوند و همسايه و دوستان و اشخاص كه با او ارتباط دارند بي خبر باشد ولي اگر او از فحص و تفحص ناخوشنود ميشود نبايد فحص نمود.
كمك به مستمندان در كشورهاي ديگر
س9. برخي ميگويند در اين قبيل موارد حكم مولوي (نه ارشادي) ولي فقيه زمان مشخص كننده تكليف خواهد بود، حال اگر در كشوري اعم از اسلامي يا غير اسلامي مسلمين داراي رهبري ديني به نحو مذكور نبودند، تكليفشان چيست؟
ج. اين تعليمات عاليه چهارده قرن است كه مسلمانان متعهد را راهنمايي كرده و الان هم اگر ترويج و تعليم شود كارساز و موجب اصلاح جامعه و استحكام برادري و اخوت ايماني خواهد شد.
پيوستن به كنوانسيون رفع تبعيض از زنان
س10. دولت جمهوري اسلامي ايران مدتي است در صدد الحاق به معاهدهاي بين المللي است بنام «كنوانسيون رفع تبعيض از زنان»، از آنجا كه شوراي فرهنگي- اجتماعي زنان به فرمان مقام معظم رهبري مد ظله العالي و طبق شرح وظائف، موظف به بررسي اينگونه امور در مسائل زنان است از سال 72 معاهده را در دستور كار خود داشته و مخالفت خود را با الحاق اعلام نموده است. و امروز نيز بررسي آن براي الحاق يا عدم الحاق در دستور كار شوراي عالي انقلاب فرهنگي و هيأت دولت است. (متن كنوانسيون و نقد و بررسيهاي انجام شده پيوست است)
روح حاكم بر اين معاهده تساوي از جميع جهات بين زن و مرد است كه مورد عتاب شديد حضرت امام (ره) نيز واقع شده بود. و هدف آن ايجاد و تضمين تساوي همه جانبه بين زن و مرد از طريق ذيل است:
1. تغيير و فسخ قوانين (اساسي، مدني، جزائي) و كل احكام قرآن و حكم حكومت اسلامي كه مغاير تساوي باشند يا نتيجه آن به تساوي زن و مرد خدشه وارد كند لذا احكام اسلام تحت الشعاع اين معاهده است و در صورت تعارض حتي حكم قرآن و ولي فقيه، بايد محو شود. زيرا دولت تعهدي بالاتر از آن را به سازمان ملل سپرده است كه اين تعهد خلاف قاعده نفي سبيل است؛
2. تغيير فرهنگ اسلامي و روشها و سنتها و محو نقش خاص هر يك از زن و مرد و يكسان سازي و تساوي آنها حتي در حضور اجتماعي مانند حجاب و وسائل خانوادگي؛
3. تغيير رويه اجرايي حكومت و برنامههاي دولت در جهت اثبات تساوي همه جانبه و يكساني زن و مرد و الزام دولت اسلامي به ارائه گزارش در جهت اعمال قوانين و رويههايي كه تساوي را اثبات نمايد، و راه نفوذ فرهنگ ضد ديني را بر جان و مال و ناموس مسلمين و شيعيان باز كند. موافقين الحاق معتقدند براي خوب جلوه كردن اسلام در جهان و اينكه طرفدار آزادي زن و حقوق او است ملحق ميشويم و شرائطي را قرار ميدهيم.
از آنجا كه الحاق مشروط نيز كارساز نبوده و طبق رويه سازمان ملل در آينده مجبور به عقب نشيني خواهيم بود، از آن مقام منيع خواستار است با بررسي موارد ارسالي به سؤال ذيل در صورت صلاحديد پاسخ فرمايند كه:
آيا الحاق جمهوري اسلامي ايران به اين معاهده «كنوانسيون رفع تبعيض از زنان» با هدف ايجاد تساوي از جميع جهات بين زن و مرد، به صلاح اسلام و مسلمين خواهد بود؟
ج. با توجّه به ماده يكم و دوّم كنوانسيون مرقوم و موادّ مشابه آن به نظر حقير ملحق شدن بصورت مطلق يا مشروط به آن عدول ظاهر و تنازل بين از مواضع عاليه اسلامي است.
مادّه دوم اين كنوانسيون كه از مواد اصلي و اساسي آن است، متضمّن محكوم كردن بخش مهمّي از احكام الهي اسلام است كه بر حسب نصوص كتاب و سنّت و اجماع و ضرورت بين المسلمين ثابت و حاكم است.
امضاء و تصويب اين كنوانسيون هويت اسلامي امضاء كننده و تصويب كننده آن را از هر هيئت يا مجلس باشد، مخدوش و زير سؤال ميبرد.
در نظام جمهوري اسلامي كه از بركت انقلاب شكوهمند اسلامي، بايد اعضاي نهادهاي آن همگان متعهد به اسلام و عمّال نظام اسلام باشند، الحاق به مثل اين كنوانسيون مورد قبول و تصويب هيئت دولت و مجلس شوراي اسلامي واقع نخواهد شد.
خصوصيات شهر اسلامي
س11. شهر اسلامي بايد چه خصوصياتي داشته باشد؟ شهروندان مسلمان در چگونه شهري آسايش و آرامش دارند؟
ج. شهر اسلامي معرف فرهنگ و تمدن و هنر معماري اسلامي است، و از جهت اسلوب شهرسازي، خانه سازي، عمارات و ابنيه از شهرهاي ديگر ممتاز است كه اهل فن از همان كيفيت ساختمان و حتي ويرانههاي آن، مسلماننشين بودن آن را تشخيص ميدهند.
معماران و مهندسيني كه در آثار تمدن اسلامي در شرق و غرب، مطالعه و تحقيق دارند ميدانند كه در شهرسازي و خانهسازي و مسكن در سراسر جهان پهناور اسلام، تعليمات اسلامي تجلي يافته و شكوه و جلال خاصي به آن بخشيده است، لذا بايد اذعان كنيم كه آنچه را حقير ارائه ميدهم صرفاً برداشتهاي كلّي است كه كم و بيش از تعاليم اسلام در مورد مسكن و شهر و خانهسازي بيشتر به آن آشنا هستيد و اظهار نظر در ريزهكاريها و هنرنمائيهايي كه معماران مسلمان با الهام از تعاليم اسلام در هزاران بناي تاريخي اسلامي نشان دادهاند حق همان بزرگان فن است كه در اين مجموعه بسيار وسيع تحقيق مطالعه كردهاند.
آنچه را حقير در جواب اين دو سؤال پيرامون خصوصيات شهر اسلامي به آن اشاره مينمايم چند مورد است:
1. شهر اسلامي مشتمل است بر مساجد و مشاهد و گلدستهها و مدارس و كتابخانهها و مؤسسات خيريه و خدمات دهي مثل بيمارستان و درمانگاه و زايشگاه و يتيم خانه و كاروانسراها و مسافرخانهها و اماكن ديگر كه همه حتي مقابر و گورستانها به شكل خاص اسلامي خود تأسيس شدهاند.
2. هنر معماري اسلامي و تزيين ابنيه مخصوصاً مساجد و مشاهد به آيات قرآن كريم و احاديث شريفه و خطوط خطاطان مشهور، شهرهاي اسلامي را در قارههاي پنجگانه جهان و در همه كشورها با هم برابر و ملهم از فرهنگ واحد و تمدن واحد اسلامي قرار ميدهد.
3. در خانه سازي و نقشه مسكن و شهرسازي اصل مقدس حجاب و جدائي زن و مرد بيگانه در معاشرتها و عدم اختلاط آنها ملاحظه ميشود و سبك معماري اسلامي بر اساس عدم اختلاط زن و مرد بيگانه است حتي خانههاي كوچك داراي دو بخش مجزّا از هم، و داخل و خارج، و بيروني و اندروني است. متأسفانه در معماري جديد به تقليد از غربيها و جوامع مختلط غربي اين اصل رعايت نميشود و بالطبع يك اختلاط غير اسلامي و گاه خطرناك فراهم ميشود. مهندسين و معماران متعهد و عزيز ما بايد بر اساس اين اصل نقشههائي كه از هر جهت حتي اقتصادي مناسب باشد در نظر بگيرند.
4. نصب پيكرهها بعنوان پرستش يا بزرگداشت اشخاص يك سنت جاهلي و بتپرستي و غربي و غير اسلامي است كه در جهان پهناور اسلام متروك و موقوف است و اين امتياز هميشه براي شهرهاي اسلامي محفوظ بوده است. نبايد اين سنت غير اسلامي چهره شهرهاي مسلمانان را مشوّه و مشتبه سازد و در ميدانها و مراكز ديگر اين سنت مرده كه چهارده قرن است اسلام آن را متروك نموده احياء شود.
5. در معماري اسلامي و شهرسازي يكي از اموري كه آن هم با الهام از تعاليم اسلام عزيز رعايت ميشود اشراف نداشتن منازل به يكديگر است اين اصل نيز در خانهسازي در حدّ امكان رعايتش مانع از مفاسد و موجب امنيت خاطر خانوادهها است.
6. مسئله تجملات بيهوده و اسراف و افراط در خانهسازي و تزيينات زايد بر حد و كاخ سازي بر اساس استكبار و استعلاء و برتري جوئي نيز در اسلام مورد نكوهش است مخصوصاً مظاهر سكونتي مسئولين و صاحبان مقامات رسمي هر چه سادهتر و بيپيرايهتر و متواضعتر باشد اسلاميتر است و به مدينه اسلام و شهر حضرت رسول صلياللهعليهوآله و كوفه علي عليهم السلام نزديكتر است.
انتظار اين است كه در شهرسازي جديد نقشههائي كه اساتيد محترم فن ميدهند در عين نوآوري، جامع سنتهاي اسلامي و سوابق هنري معماران بزرگ مسلمان باشد و مخصوصاً جايگاه مساجد را در نقشهها، مكانهائي قرار دهند كه در دسترس همگان و كنار خيابانهاي اصلي و ميادين شهر بگونهاي كه شرافت آن بر همه اماكن ظاهر باشد.
شورائي بودن مرجعيت
س12. آيا شورائي بودن مرجعيت صحيح است؟
ج. مقصود از شورائي بودن مرجعيت اگر اين باشد كه هر يك از مراجع بايد از نظر و ادله ديگران در مسائل مطلع باشند، بايد گفت بدون بررسي راي مخالف و نظر در ادله، استنباط تمام نيست.
اگر شورائي باشد كه در آن هر مرجعي نظر خود را به ديگران عرضه بدارد و بحث حضوري داشته باشند و سرانجام هر كس خودش در استنباط حكم مستقل باشد پيشنهاد خوبي است ولي فعلاً هم كه اين اجتماع به طور رسمي تشكيل نميشود اين مباحثه و بررسي نظرات ديگر برقرار است و در مقام استنباط، نظر در اقوال و ادله هر قول معمول است و در حوزهها اين طور معمول است كه اگر فقيهي در مسئله، نظر جديدي ارائه دهد آن نظر در حوزه و مجالس علما مورد بحث و بررسي و نقد قرار ميگيرد.
بنابراين چنان نيست كه اكنون استنباط، واجد اين پشتوانه نباشد. اصولاً اگر در استنباط اين شيوه يعني نظر در آراء و ادله ديگران به كار گرفته نشود آن استنباط تمام نيست.
اگر مقصود اين است كه شورائي باشد و بر اساس استنباط آراء اكثريت رساله نوشته شود كه هم اطمينان بخشتر و هم مظنه اصابه بواقع در آن بيشتر است، جواب اينست كه اكثريت و نظام شورائي بصورتي كه در دنياي كنوني مطرح است و متاسفانه بعضي كشورهاي اسلامي هم آن را پذيرفتهاند اسلامي نيست و راي اكثريت بطور مطلق حجت و معتبر نيست، و اطمينان بخشتر و نزديكتر به واقع نيست و معايب آن بر كسي كه اهل نظر باشد مخفي نيست.
در نظام و اداره، آنچه اعتبار دارد راي مدير است و مدير اگرچه موظف است مشورت نمايد و از آراء ديگران مطلع شود و همه را بسنجد اما موظف نيست تعبداً آنچه را اكثريت گفته است بپذيرد. مشورت براي اطمينان شخصي خود مدير است كه گاه ميشود اين اطمينان از قول اقليت بيشتر حاصل ميشود، و سائر مواد نيز كه اطمينان يا مظنه معتبر است.
وجوب تبعيت از حكم حاكم اسلامي
س13. آيا اگر حاكم اسلامي به جهت مصلحت حكمي صادر كرد، فقهاي ديگر حق مخالفت دارند؟ و آيا پيروي از آن حكم به همه مسلمين حتي مقلّدين حضرتعالي واجب است.
ج. اگر مجتهد جامعالشرائط در موردي حكم كند بر همه لازم ميشود حتي كساني كه مقلّد او نيستند.
ملاك تشخيص حكم از فتوا
س14. در مورد تزاحم ميان اقدام حاكم اسلامي با فتاوي و حكم فقهاي ديگر وظيفه مقلّد شما چيست، ملاك تشخيص حكم از فتوا چيست؟
ج. نسبت به فتاوي، هر كس بايد به فتواي مرجع تقليد خود عمل كند ولي چنانچه در جواب سؤال قبل گفته شد اگر مجتهد جامع الشرائط در موري حكم كند بر غير مقلّدين خودش هم لازم ميشود و فرق بين فتوي و حكم اين است كه فتوي نظريه مجتهدي است كه كلّي است و از ادلّه مربوطه استنباط شده و در حقيقت اخبار است، ولي حكم انشاء است و در مورد خاص است و كلي نيست مانند اينكه مثلاً حكم ميكند كه فلان روز عيد فطر است يا مثلاً حكم ميكند باينكه مثلاً استعمال تنباكو ننمائيد و البته در شرائط خاصي كه احكام شرعيه و مصالح عاليه اسلامي مهمتر در بين باشد حكم ميكند و براي هميشه و كلّي نيست و موقت است و تا بقاء وضع غير عادي است چون بهر حال فقيه مجري احكام است نه مشرّع.
پيروي از حكم حاكم در صورت مخالفت با ادله اوليه
س15. آيا اگر حكم حاكم اسلامي با ادله اوليه مخالف باشد، پيروي از آن واجب است يا نه؟
ج. در صورتي كه حاكم، مجتهد جامعالشرائط باشد تبعيت از حكم او لازم است هر چند برخلاف حكم اولي باشد چون معنون شدن موضوع بعنوان ثانوي أهم، آن را موضوع حكم اولي ديگر قرار ميدهد كه رعايت آن اهم است.
تشكيل حكومت اسلامي
س16. تشكيل حكومت اسلامي در چه صورتي بر مسلمين جهان واجب است؟
ج. درصورتي كه قدرت آن را داشته باشند.
تفكيك رهبري و مرجعيت
س17. نظر حضرتعالي درباره تفكيك «رهبري و مرجعيت» چيست، آيا لازم است كه رهبر، مرجع هم باشد يا نه رهبر و حاكم مسلمين ميتواند مرجع تقليد هم نباشد؟
ج. شرط افتاء، مجتهد جامع الشرائط بودن است و حكومت شرعي نيز در عصر غيبت با فقهاء جامع الشرايط است و با اذن فقيه جامع الشرائط هم در اموري كه مشروط به مداخله مستقيم فقيه نيست غير فقيه نيز ميتواند صاحب منصب باشد.
آيا تفكيك دين از سياست جايز است
س18. آيا تفكيك سياست از دين شرعاً جايز است، آيا ميتوان به اسلام نسبت داد كه دين ربطي با مسائل اجتماعي و سياسي ندارد؟
ج. تفكيك دين از سياست يعني نظامات غير عبادي جايز نيست و دين جامع همه مسائل اجتماعي و سياسي است و خلاصه كردن دين در عبادات و تعاليم اخلاقي خلاف تعاليم صريحه قرآن مجيد و دستورات شخص رسول اكرم صلياللهعليهوآله و ائمه طاهرين عليهم السلام است. خداوند مسلمانان خصوص طبقه جوانان عزيز را از شر كساني كه اين افكار را تبليغ مينمايند حفظ فرمايد.
بهترين شيوه براي مقابله با تهاجم فرهنگي
س19. بهترين شيوهاي كه مقلدين حضرتعالي بايد در مقابله با تهاجم فرهنگي اتخاذ نمايند چيست؟
ج. بهترين شيوه در درجه اول اين است كه هر كس مراقب اعمال شخص خودش و مقيد به انجام واجبات و ترك محرّمات باشد و در مرتبه دوم افراد لاابالي را با رعايت شرائط امر به معروف و نهي از منكر، ارشاد كند و بايد دانست كه عمل به دستور دين عامل بسيار مهمّ و قوي براي معرفي اسلام و مفيد براي مقابله با تهاجم فرهنگي است.
وظيفه مردم و دولت اسلامي براي مقابله با شبهه افكنان
س20. با توجه به خطر روشنفكري و مقابله با روحانيت وظيفه مقلدين شما در دانشگاه چيست؟ آيا بايد به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر عمل كنند؟ وظيفه دولت اسلامي چيست؟
ج. روحانيت سخنگوي مكتب انبياء و مبلغ اسلام و معارف قرآن مجيد و احاديث و سيره حضرت رسول اعظم صلياللهعليهوآله و ائمه طاهرين عليهم السلام است و به اشخاصي كه در اين موضوع تحقيق و تخصّص دارند در زمان ما روحاني گفته ميشود. از صدر اسلام و مخصوصاً بعد از غيبت حضرت صاحب الامر ارواح العالمين له الفداء شخصيتهائي چون كلينيها و صدوقها و شيخ مفيدها و شيخ طوسيها و علّامه حلّيها و مجلسيها و صاحب جواهرها و شيخ انصاريها و ميرزاي شيرازيها و آيتالله بروجرديها و هزاران شخصيت ديگر اين صلاحيت را داشته و دارند و در هر عصر و زمان اشخاص واجد صلاحيت بوده و هستند و مسلمانان همواره در امور و مسائل اسلامي مثل زمان ما به آنها رجوع ميكردهاند و مقابله با اين افراد كه همواره در طول قرون، اسلامشناسي آنها مسلّم بوده و رجوع به كساني كه اين صلاحيتها را ندارند و فاقد تحصيل كافي و تحقيق و تفقّه در قرآن و احاديث ميباشند مراجعه بغير اهل است.
در فراگرفتن تعاليم و هدايت اسلام يا بايد شخص بر همين روشي كه علّامه حلّيها و صاحب جواهرها صاحب نظر و اجتهاد و استنباط شدهاند خود واجد اين تخصص و رتبه شود و يا به كساني كه با همين روش به مقام فقاهت رسيدهاند رجوع نمايد، ديگران بعنوان روشنفكر يا هر عنوان ديگر طبعاً صلاحيت اظهارنظر در مسائل اسلامي را ندارند و نظر آنها اعتبار شرعي و علمي ندارد.
چنانچه افرادي بخواهند مردم را از اين روش منحصر بفرد منطقي و معقول منحرف كنند اگر مغرضند و غرضشان ضربهزدن به عقايد اسلامي و تعهدات و التزامات ديني جامعه و بالاخره معارضه با اسلام است، بايد اين افراد معرفي شوند و بطلان القائات سوء آنها و مقاصدي را كه بسا در زير پرده بحث و بررسي مذهبي و عرفاني دارند به مردم فهماند و از اينكه بتوانند جايگاهي در بين قشر ناآگاه پيدا كنند جلوگيري كرد و نهي از منكر نمود. مهمترين وظيفه علماء و هر مسلماني در حد اطلاعات ديني خود حفظ مرزهاي فكري و اعتقادي مسلمين و پاسداري از اصالت احكام اسلام و جلوگيري از تصرف تا اهلان و تحريف آنهاست.
اگر افرادي باشند كه جاهل و بياطلاعند بايد آنها را با مهرباني و محبت، ارشاد و راهنمائي كرد كه مجذوب شيفتگان تمدّن فاسد غربي و غير اسلامي نشوند و مرعوب صنايع و قدرت مادي آنها نگردند و بفهمند كه در تعليم و تعلّم مكتب اسلام راهي جز آنچه افرادي كه در عصر ما بعنوان روحاني و روحانيت خوانده ميشوند، نشان ميدهند وجود ندارد و در مقابل آن جايگاهي و موضعي بنام روشنفكري نداريم. البته اين به معناي ردّ روشنگري و روشنبيني و تفكر در مسائل مذهبي - كه هميشه بوده و هست و در حوزههاي علميه همان بزرگاني كه گفته شد دنبال آن هستند - نيست.
اسلام دين تفكر و عقل و مطالعه و تحقيق است و از تفكر و متفكر در حد كامل تشويق و تمجيد نموده است، ولي اين غير از روشنفكري به اصطلاح معاصر است كه افراد و اشخاصش از آن دسته مشخصند.
تعبد و تدين به اسلام و التزام به قرآن مجيد و احاديث از خصوصيات روشن فكر مسلمان است كه مجتهد و فقيه و رياضيدان و كيهانشناس و فيزيك فيزيكدان و مورخ و شاعر و ... همه به آن ملتزم هستند، روشنفكر مسلمان در محدودهاي كه علماء و فقهاء خط دادهاند ميانديشد و رها و آزاد از التزامات و عقائد اسلامي اظهار نظر نميكند و سر ستيز با اسلام به اسم نوپردازي ندارد، و خلاصه سرسست كردن باورهاي صحيح جامعه و بيتعهد ساختن مردم را به تعهدات ديني ندارد و براي اينكه مردم را از علمائي كه در تمام اعصار اسلام شناس حقيقي به حق شناخته شدهاند جدا نمايند تلاش نميكند به هر حال اين مسائل همه روشن است.
اظهار نظر در مسائل اسلامي
س21. آيا از نظر شرعي، روشنفكري كه در حوزههاي علميه قم و نجف و... بصورت بنيادي درس فقه و اصول نخوانده حق اظهار نظر در مسائل ديني و فلسفه ديني و انتظارات بشر از دين و... دارد؟
ج. كسي كه در رشته علوم فقه و اصول فقه و غير آنها از آنچه علم به آنها لازم است تخصّص پيدا نكرده و آشنائي با ادلّه احكام ندارد و خلاصه مجتهد نشده است حق اظهارنظر در مسائل مذهبي ندارد و نظرياتش حجّت نيست.
تخلف كسبه از قيمتهاي تعيين شده
س22. اگر دولت اسلامي ايران قيمت اجناسي را معين كرد، تخلّف از تعيين قيمتها بر كسبه جايز است؟ اگر كسبه با تعيين قيمتها مخالف باشند و مجبور به فروش باشند، وظيفه مشتري در خريد چيست؟
ج. موارد و اجناس مختلف است و در بعض موارد كه حفظ مصالح مهمّه اقتضا كند و شرائط و ضرورتهاي خاص ايجاب مينمايد مادام كه آن ضرورتها باقي باشد مجتهد جامع الشرائط مي تواند جهت دفع بعض مخاطرات يا حفظ بعض مصالح تصميمات لازم را بگيرد و در اين صورت تخلف از حكم حاكم جايز نيست.
ولايت مطلقه فقيه
س23. نظر حضرتعالي در مورد اينكه «ولايت مطلقه فقيه از اصول اساسي و خدشه ناپذير اسلام است» چيست؟
ج. به نظر حقير فقهاء جامع الشرايط در عصر غيبت حضرت صاحب الامر ارواح العالمين له الفداء در امور مربوطه به حفظ نظام و مديريت جامعه ولايت دارند.
آيا معصوم نبودن ولي فقيه به ولايت او ضرر ميزند
س24. آيا عليرغم معصوم نبودن ولي فقيه، وي داراي ولايت مطلقه است؟ لطفاً توضيح دهيد.
ج. در اين ولايتي كه به آن اشاره شد عصمت شرط نيست لذا حكام و كارگزاراني كه از طرف شخص رسول اكرم صلياللهعليهوآله و حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام به اين ولايت و مديريت منصوب ميشدند معصوم نبودند و اين مسئله از لحاظ كلامي و فقهي تفاصيلي دارد كه بايد به كتابهاي مربوط رجوع شود و با استفتاء و افتاء حق آن ادا نميشود.
تعارض حكم ولي فقيه با فتوا و حكم مرجع تقليد
س25. اگر شخص مقلّد مرجعي غير از ولي فقيه باشد و در مورد مسألهاي حكم ولي فقيه با حكم مرجع تقليد فرد متفاوت باشد وظيفه شخص چيست؟
ج. در اينجا نيز مسئله تفاصيل علمي دارد از لحاظ اينكه گاه تعارض حكم دو فقيه فرض ميشود يا تعارض حكم احدهما با فتواي ديگري است كه در مورد اول گاه حكم دوم ناسخ حكم اول است گاه هر دو حجيت ندارند و گاه حكم دوم بلاموضوع ميشود و در صورت دوم نيز تفاصيلي دارد كه حكم هر يك به تفصيل بيان شده است و اشكالي در عمل و اجرا پيش نميآيد.
منشأ اختلاف فتوي
س26. سبب و منشأ اختلاف فتوي چيست؟
ج. بطور كلي ادله بر احكام شرعيه، كتاب و سنت است و در
هر كجا نيز خلافي بين فقهاء باشد مثل غسل جمعه از جهت قول به
وجوب يا استحباب آن مبني بر استظهار از دليل است كه خودبخود در استظهار،
انظار مختلف ميشود بسياري از فقهاء قائل به وجوب نماز جمعه و غسل جمعه هستند
و بعضي هم دلائل را ظاهر در وجوب نميدانستند اين اختلافات سبب نميشود
كه آنكه قائل به وجوب است خود را يك فرقه خاص معرفي كند
و ديگري خود را فرقه خاصي بگويد و الا فرقهها زياد و دامنه تفرقه بيشمار ميشود.