با وجود روايات، چه نيازي به علم اصول داريم؟
س27. با وجود روايات و احاديث فقهي چه نيازي به تأسيس علم اصول است (آنهم علمي كه ما را به يقين نميرساند و منجر به عمل به ظن است)؟
ج. مباحث علم اصول مباحثي جديد نيست و اگر هم مباحث به عنوان علم خاص جمع نميشد بالاخره به اين مباحث نياز داشتيم بحث از عام و خاص و انواع عام و خاص و فرق بين خاص متصل و منفصل و شبهه مصداقيه عام و بحث از مطلق و مقيد، مجمل و مبين، مفهوم شرط و غايه و وصف و لقب و دلالت اينها، همه از اموري است كه در هر زبان و براي فهم هر قانون و دستور لازم است. بحث از اينكه امر دلالت بر وجوب دارد يا دلالت بر استحباب دارد يا اينكه در استحباب كثير الاستعمال است و كثرت استعمال آن در استحباب مانع از استظهار وجوب از آن است يا نه و بحث حجّيت ظاهر كلام يا بحث در حجيت اجماع و خبر واحد و سائر مسائل هيچيك بحثهايي نيستند كه هر كس بهرهاي از علم و تفكر صحيح داشته باشد آنها را لازم نداند.
آنكه ميگويد اينها چون مبتني بر ظن است پس حجت نيست از او ميپرسيم شما مگر مثلاً عموم را حجت نميدانيد؟ مگر استثناء عقيب جمل متعدده را معتبر نميدانيد؟ و اگر بگوئيد استثناء به همه جملهها برميگردد، ميگوئيم: مگر قطع داريد؟ بالاخره به مداليل الفاظ و اينكه حتماً مراد متكلم بوده و اينكه قرينه صارفه از آن در بين نبوده يقين داريد؟ از كجا با احتمال قرائن به ظاهر حكم ميكنيد و به آن يقين داريد؟ ما و شما و همه، اين ظواهر را معتبر و حجت ميدانيم هر كس ميخواهد آنها را ظني بداند و به دليل اعتبار آن كه يقيني است آنها را واجب العمل بداند و هر كس ميخواهد مبالغه كند اين ظن را در حدّ اطمينان بداند و از آن به علم تعبير كند و بر خلاف همه اهل محاوره و عرف معمول روز مردم ادعاي يقين مي نمايد ولي يقين يك چيزي نيست كه با ادعا يا سبب ظني موجود شود البته در بعض موارد يقين پيدا ميشود ولي در بيشتر موارد يقين حاصل نميشود مع ذلك بناء عقلا و سيره شارع و متشرعه بر عمل به اين ظنون بوده است.
نزاع بين اخباري و اصولي
س28. درباره نزاع بين اخباري و اصولي توضيحي ارائه فرماييد.
ج. بايد اولاً دعاوي اخباريها معلوم شود كه چه حرفي دارند و دليلشان بر حرفهايشان چيست و اصلاً اينها چرا خود را اخباري ناميدهاند اگر مقصود از اين عنوان اين باشد كه اينها به اخبار عمل ميكنند اين اختصاص به آنها ندارد همه ملل و امم و فرق مسلمين و همه شيعه و همه اصحاب ائمه عليهم السلام به اخبار عمل كرده و ميكنند اگر به اخبار عمل نشود نظام عمل مختل ميشود علم بر پايه عمل به اخبار قرار دارد همه آنهائيكه اخباريها به آنها لقب اصولي دادهاند اخباري هستند.
و اگر مقصود از اخباري اين است كه به هر خبري عمل ميكنند و هر نقلي را از ائمه عليهم السلام بطور مطلق يا اگر در يكي از كتب اربعه باشد قطعيالصدور و قطعيالدلاله ميدانند اين يك گزافگوئي ظاهر و خلاف سيره عرف و عقلا است.
واقعيت اين است كه اين اشخاصي كه اخباري ناميده ميشوند دو دسته هستند يك دسته آنها كه در اخبار دقت و بررسي دارند و اهل نظر و تحقيق ميباشند وقتي سخن ميگويند و حرف اهل فنّ را درك ميكنند اينها و علمائي كه به نام اصولي خوانده ميشوند با هم اختلاف جوهري ندارند اختلافات آنها فرعي و در حد اختلاف نظر هر عالم و فقيه با عالم ديگر است. اصلاً اين اصطلاح كه آن بزرگان را اخباري و اين اعاظم را اصولي بناميم و رودرروي هم العياذبالله بشماريم غلط است مباني هر دو عرف پسند و بطور معقول و منطقي قابل عرضه است. چنانكه گفته شد هيچ يك از اين علماء به اصطلاح اخباري، مسائل اصول را دربست ردّ نميكند و اگر در بعض مسائل نظر داشته باشد هم مورد ايراد نيست خود علمائي كه به عنوان اصولي خوانده ميشود نيز در مباحث اصول اختلاف نظر دارند چنان نيست كه همه با متفق باشند. حاصل اينكه اين اختلافات كه بين علماء بطور عام هست سبب دو فرقه بودن نميشود.
دسته دوم كساني هستند كه اهل نظر و فهم و بحث نيستند و عوامانه به اينكه خود را اخباري بدانند به فقهاي بزرگ ايراد ميكردند و به يك الفاظ توخالي مثل همينكه فقهاء به ظن عمل ميكنند و اخباريها به علم يا اخباريها تقليد نميكنند يا اينها مثلاً بقياس يا رأي عمل مينمايند خود را مشغول كرده و جاهلانه عمرشان را سر ميكنند در حاليكه مطلب يكي است و اخباريين دسته اول و اصولين هر دو به خبر و حديث عمل ميكنند خواه اخباري مدعي علم به صدور آن باشد يا نباشد و خواه اصولي آن را مظنون الصدور بداند و بگويد عاده علم بصدور كل اين اخبار براي آدم مستقيم الفكر حاصل نميشود.
مجتهدين و اهل فقه كه در استنباط احكام از ادله كوشش مينمايند و هرگز براي خود و بدون استناد بشارع مقدس حرفي نميزنند مذمت نشده بلكه تعريف و تمجيد شده است اينها صغراي اجتهاد را كه در پيش اهل سنت بر حسب مذاهب مختلف تفاوت هم دارد با صغراي اجتهاد فقيهي كه شيعه به صاحب آن مجتهد ميگويد اشتباه ميكنند و اگر اخباري در ذم عمل به رأي و قياس و استحسان رسيده باشد كه نظر به همان اهل سنت دارد بر روش فقهي استنباط عرف پسند منزه از اعمال راي و قياس بصرف اينكه به آن اجتهاد و مجتهد ميگويند قابل انطباق نيست.
حديث مربوط به رفع قلم
س29. گاهي افرادي در مراسم عيدالزهراء عليهاالسلام كف زدن، پايكوبي، رقص و... را مستند به حديث رفع القلم ميدانند.
بحارالانوار، ج31، ص125 و امرت الكرام الكاتبين ان يرفعوا القلم عن الخلق كلّهم ثلاثة ايام من ذلك اليوم و لا اكتب عليهم شيئاً من خطاياهم كرامة لك و لوصيك و ص127 هذا... يوم رفع القلم، آيا اين مطلب صحيح است؟
ج. مطلب مذكور در سؤال ثابت نيست.
مراسم ديني
خواندن اشعار مذهبي همراه با غنا و آهنگ
س30. اخيراً در اثر تحريكات بعض فرقههاي ضاله و شيطنت ايادي فاسده، گرايش خاصي نسبت به لهويات پيدا شده است كه از مظاهر آن خواندن اشعار مذهبي همراه با غنا و كف زدن با آهنگ مناسب لهو و لعب و احياناً همراه با رقص ميباشد.
و نيز آوردن تار و طنبور و موزيك و ني و كمانچه و ساير اسباب و آلات موسيقي در مساجد و حسينيهها و مجالس اهل البيت عليهم السلام و در بقعههاي متبركه امامزادهها و مزار علماي بزرگ همانند علّامه مجلسي، كه اين كارها در نظر اهل ايمان و متدينين بسيار زننده و موجب هتك حرمت مسجد، حسينيه، امامزاده بقاع متبركه و مجالس اهل البيت عليهم السلام (كه در روايات معتبره، مجلس ذكر خدا محسوب گرديده) ميباشد. لطفاً نظر مبارك را در مورد حكم اوّليه موارد بالا و نيز حكم ثانوّيه آنها از نظر هتك حرمت و قداست اماكن مقدسه، با صراحت و وضوح بيان فرماييد كه لااقل مردم مسلمان و علاقمند در گمراهي قرار نگيرند زيرا كه: «اذا ظهرت البدع فعلي العالم أن يظهر علمه»
ج. نعوذبالله من شرور انفسنا، اعمال مرقوم همه حرام و اهانت به شعائر اسلام و مذهب و هتك مشاهد شريفه و مساجد و مخالف هدايتها و تعاليم عاليه دين و حركت در مسير افساد جامعه و نسل جوان و تحريف احكام است و از محرمات و احكام اوليه است.
وارد كردن اين ملاهي و مناهي در برنامههاي عزاداريها و جشنها و اعياد اسلامي و مذهبي و مجالس ديني و مداحي اهل بيت عليهم السلام از تسويلات شيطان و انحراف از هدايتهاي سازنده قرآن كريم و موجب محروميت از بركات و ثوابهاي بسيار اين برنامهها است.
حقير به همه دستاندركاران محترم و برگزاركنندگان عزيز اين مراسم بسيار شريف - كه انشاءالله تعالي مقصد اساسي ايشان تعظيم شعائر و اظهار ولايت و ارادت باهل بيت عصمت عليهم السلام و تقرب بخداوند متعال است- جداً توصيه ميكنم كه اين مراسم و بلكه جامعه اسلامي را از اين مناهي و ملاهي پاك و منزه نگاه دارند و اين آيه شريفه را هميشه در نظر داشته باشند "قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا..."
(273) .
از خداوند متعال قبول خدمات و زحمات و مساعي همگان مخصوصاً جوانان عزيز را در تعظيم شعائر مذهبي مسئلت مينمايم.
كف زدن در جشنهاي مذهبي
س31. كف زدن در جشنهاي مذهبي چه حكمي دارد؟ و در غير مجالس ديني حكمش چيست؟ لازم بذكر است كه در كانادا، آمريكا و كشورهاي غرب، شيعهها اصلاً اقدام به اين عمل نميكنند و زشت و بياحترامي ميدانند ولي گاهي در قم هم مشاهده ميشود.
ج. لهو است و جائز نيست. مجدداً از برادران و خواهراني كه در كشورهاي ديگر مواظبت دارند كه سنتهاي اسلامي را حفظ نمايند تشكر ميكنم. حقير مكرر از برادران و خواهران هندي و پاكستاني و آفريقائي كه در بلد كفر با قوت و قدرت روحي چهره اسلامي و استقلال ديني و مذهبي خود را حفظ كرده و پس از سالهاي متمادي كه در آن بلاد بسر برده بلكه در آنجاها متولد شده و نشو و نما يافته و شخصيت اسلامي خود را حتي در لباس از دست نداده و حجاب بانوان و سائر مظاهر آنها اسلامي باقي مانده است تبريك ميگوئيم و اين استقلال و قوت نفس و قدرت ايماني و روحي آنها را تحسين ميكنم.
مؤمن نبايد ـ هر چند در بين كفار باشد - استضعاف شود. اميدوارم هميشه و همواره بر اين سيره افتخارآميز و اعجابانگيز ثابت قدم بمانند و برنامههاي اسلامي وشعائر ديني و مذهبي و تبليغات ديني و مجالس جشن و عزاي اهلبيت عليهم السلام و تبليغ احكام و معارف مذهب و تفسير و نهجالبلاغه و غيرها با همت شما گرم و رواجش روزافزون باشد و همگي مشمول عنايات و ادعيه شخص شخيص حضرت بقية الله ارواح العالمين له الفداء باشيد انشاءالله
مطالب كتاب روضة الشهدا
س32. آيا كتاب روضة الشهدا و اسرار الشهاده كه حاوي مطالب تحريف شده درباره كربلا است را بايد انكار كرد يا در برابر آن سكوت اختيار نمود؟
ج. ما حق نداريم نويسندگان كتاب مذكور را متهم به تحريف حادثه كربلا كنيم و نسبت به مطالبي كه در آنها درج شده آنچه كه محتمل الوقوع است و دليل بر عدم آن نباشد نميتوان انكار كرد و نويسنده را متهم به دروغنويسي كرد و آنچه كه بر حسب دليل مقطوع العدم باشد بايد نقض شود .والله العالم
خصوصيات مداح اهل بيت عليهم السلام
س33. نظر حضرتعالي در مورد مدّاحي چيست؟ و يك مداح اهلبيت عليهم السلام چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟
ج. مداحي اهل بيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم اجمعين چنانچه براي خدا باشد عبادت است و اجر عظيم دارد و به همين جهت مداح بايد اهل تقوي و مقيد باشد اشعاري كه ميخواند خلاف واقع و دروغ نباشد و اين عبادت را تا ميتواند به قصد قربت انجام دهد تا از مثويات آن برخوردار شود هرچند گرفتن مزد در برابر آن اشكال ندارد .والله العالم
رمز موفقيت مبلغان ديني در حفظ ارزشهاي اسلامي
س34. به نظر حضرتعالي رمز اصلي موفقيت مبلغان ديني و روحانيون در حفظ ارزشهاي اسلامي چيست؟
ج. در مرحله اول از نظر معرفت و شناخت، مبلغان ديني بايد به رسالت سنگين خود واقف گردند و بدانند كه اين راه همان راه انبياء و اولياء خداوند است و تحمل مشكلات لازم دارد و كسي كه در اين راه قدم ميگذارد بايد صلاحيت عالي را كسب كند و خود را از رذايل اخلاقي تخليه و با فضايل انساني بيارايد و در عمل و رفتار و كردار براي مردم الگو و اسوه باشد و براي حفظ ارزشهاي اسلامي در جامعه بايد احكام خدا و معارف قرآن را آن چنان كه هست تبيين نمايد و سعي كند با بيان شيوا و رسا و جذاب حقايق دين را به مردم ابلاغ نمايد و نگذارد كار تبليغ امور ديني بدست نااهلان بيفتد و خود نيز از اين كار مقدس بجز اخلاص و رضايت پروردگار غرض ديگري نداشته باشد.
البته بر مسئولين حكومت اسلامي هم لازم است كه براي حفظ ارزشهاي اسلامي از هيچ كوششي دريغ نداشته باشد و انگيزه و هدف اصلي و اساسي آنان در انجام وظايف و مسئوليت، فقط رضات خدا باشد تا امدادهاي غيبي يكي پس از ديگري نصيبشان شود. اگر مسئولين در حفظ ارزشها كوتاهي نمايند، بدون شك تبليغات اسلامي مبلغين اثر مطلوب و عالي نخواهد داشت. به عنوان مثال براي حفظ حجاب اسلامي بر دولت لازم است از اختلاط پسران و دختران و زنان و مردان در دانشگاهها و ادارات و ديگر مراكز جلوگيري نمايد تا فحشا و منكراتي از اين جهت ايجاد نگردد.
اين با ارزشهاي اسلامي نميسازد كه زنان و مردان جوان در دواير دولتي مكرر با يكديگر برخورد و اختلاط داشته و احياناً اخلاق و رفتار اسلامي، چندان مورد عنايت واقع نشود، اگر مسئولين امر، كارمندان و متصديان ادارات دولتي و خصوصاً دستگاهها و مراكز علمي و فرهنگي بتوانند در اين گونه موارد (حفظ ارزشهاي ديني و اخلاقي) دقت و مواظبت لازم را به عمل آورند، تبليغات اسلامي مبلغان ديني هم [تا حدود زيادي] در حفظ ارزشها مؤثر خواهد بود و الا فايدهاي ندارد، «الناس علي دين ملوكهم».
بهترين شيوه تبليغات اسلامي در عصر حاضر
س35. به نظر شما بهترين و مؤثرترين شيوههاي تبليغات اسلامي در عصر حاضر كدام است؟
ج. به نظر من بهترين و جذابترين و مؤثرترين شيوه تبليغ در عصر حاضر نسبت به معارف اسلامي، ابلاغ و القاي صحيح معارف قرآن و اسلام است. اگر ما بتوانيم پيام مقدس اسلام را آنچنان كه هست بدون كم و كاست و بدون پيرايهها به مردم دنيا برسانيم بدون شك آثار درخشاني خواهد داشت.
نظر به اين كه مجموعه معارف ديني فطري است وتمام احكام دين بر اساس مصالح و مفاسد نفس الامري تدوين شده است، در تار و پود مردم ريشه دارد و هر كس با متن اسلام و پيامهاي معصومين عليهم السلام كه مفسرين واقعي اسلامند آشنا گردد، متأثر خواهد شد و اين توصيه و دستورالعمل در روايات مختلفي از اهل بيت عليهم السلام وارد شده است كه شما معارف دين و احاديث و روايات ما را خوب به مردم برسانيد و در نتيجه پيروي و تبعيت مردم را از ما مشاهده كنيد.
البته در اين زمينه با توجه به پيشرفت علم و تكنولوژي و صنعت، استفاده از امكانات در حد مقدور لازم است.
وظيفه مبلغين و مسئولين نظام اسلامي در مقابله با تهاجم فرهنگي
س36. بفرماييد وظايف مبلغين اسلامي و مسئولين نظام اسلامي در مقابله با تهاجم فرهنگي چيست؟
ج. مهم اين است كه من كه ميخواهم تبليغات اسلامي كنم و يا در نظام اسلامي مسئول هستم، غربزده نباشم و فرهنگ غرب با تهاجمش مرا تحت تأثير قرار نداده باشد. به فكر اين نباشم كه از غربيها تقليد كنم و بايد مديريتي كه در جامعه اعمال ميكنم، غربي نباشد. ما هيچ كمبودي نداريم تا به سراغ غربيها برويم، آنها از نظر تمدن اخلاقي، مسائل معنوي و صفات انساني خيلي از ما عقب هستند. اگر پيشرفتي هست در مسائل علمي و صنعتي است كه آن هم از مسلمين استفاده كردهاند.
راه اصلي مبارزه با تهاجم فرهنگي اين است كه ما مواضع واقعي اسلام خود را حفظ كنيم و به دنبال كسب رضايت باري تعالي باشيم نه به دنبال بدست آوردن رضايت غربيها و اروپائيها. اگر ما خودمان ارزشهاي اسلامي را حفظ كرديم و به صورت بنيادي و ريشهاي مردم را با ارزشهاي اسلامي آشنا ساختيم و فرهنگ عمومي را از نظر معرفتي و اعتقادي بالا برديم، ديگر خوفي از تهاجم فرهنگي و فرهنگ بيگانه نخواهيم داشت.
فرهنگ غرب به انسانيت انسان توجه ندارد و كاري به كمال نهايي انسان ندارد، بلكه انسان را از انسانيتش خارج ميكند و از معنويت تهي ميكند. اگر ما معنويت را در جامعه خود آن چنان كه اسلام ارائه داده، ارائه دهيم و لذت معنويت را در كام مردم ايجاد كنيم ديگر تهاجم فرهنگي اثري نخواهد داشت و وظايف مبلغان اسلامي و مسئولين حكومت اسلامي همين است. حقايق اسلامي فطري است و اگر فطرت مردم شكوفا شد و استعدادهي بالقوة انسان به فعليت رسيد ديگر هيچ جاذبه مادي و حيواني انسان را به سوي خود نخواهد كشانيد. اما اگر از اين نكته مهم غفلت كرديم بدون شك فرهنگ بيگانه با تهاجم وسيعش جوانان و دختران و پسران ما را از بين خواهد برد.
توصيههايي براي مبلغين اسلامي
س37. حضرتعالي چه توصيههايي براي مبلغين اسلامي داريد؟
ج. توصيه من براي همه مبلغان اسلامي در سرتاسر دنيا اين است كه اساس موفقيت تبليغات اسلامي، خلوص نيت است و غرض و انگيزه اصلي مبلغين اسلامي بايد خدمت به اسلام و مسلمين باشد.
مرحوم آيت الله بروجردي يك روز سر درس فرمود: يك عده از طلاب و مبلغين اسلامي مرتب سؤالاتي از من ميكنند، امروز ميخواهم جواب دهم، سؤال ميكنند ما چه وقت به مقصد ميرسيم، از وقتي كه طلبه ميشويم تا چه زماني بايد تلاش و كوشش كنيم تا به نتيجه و مقصد برسيم؟ و از كجا بفهميم كه به مقصد رسيدهايم يا نه؟ مرحوم آيتالله بروجردي در پاسخ فرمودند: همه محصلين علوم ديني و همه مبلغين و مروجين شريعت نبوي بايد بدانند كه اگر براي دنيا و رسيدن به زخارف مادي دنيا به حوزه و سلك روحانيت آمدهاند، هيچگاه به مقصد نميرسند و از اول اشتباه كردهاند و بايد تغيير مسير دهند. اين راه، راهي نيست كه انسان را به ماديات دنيا برساند، ماديات هم انسان را به رشد و پيشرفت واقعي نميرساند. اگر براي خدا و انجام وظيفه و رسيدن به مقام قرب ربوبي به اين مسير آمدهاند بدانند كه از روز اول كه وارد شدهاند به مقصد رسيدهاند و هر روزي كه ميگذرد در مقصد سپري ميشود و به نيل درجات ديگر منتهي ميشود.
مراسم مذهبي
الف- آيا در استقبال از پيامبر مردم پايكوبي كردند
س38. آيا صحت دارد كه در استقبال ورود پيامبر صلياللهعليهوآله به مدينه مردم به پايكوبي و آواز و موسيقي آن زمان پرداختند؟ يا در عروسي حضرت فاطمه عليها السلام دايره و ... زدند؟ اگر چنانچه موارد مشابهاي هم باشد در نظر بگيرد.
ج. امر مذكور در سؤال، قطعي نيست و بر فرض اينهم كه قطعي باشد دليل بر جواز نيست چون ابتداي اسلام بوده و پيامبر اسلام عليهم السلام احكام را تدريجاً بيان فرمودهاند و چنان نبوده كه همه محرّمات را در همان اوائل بيان كند.
ب- حكم كاهش قدرت خريد توسط اسكناس
س. اگر اسكناس مثلي باشد و كاهش قيمت مثل ضمانآور نباشد آيا بايد به خصوصيات مثل، مخصوصاً قدرت خريد توجه شود؟ كه اگر خصوصيات معتبر باشد و اسكناس از نظر قدرت خريد كاهش فاحش پيدا كند، پرداخت و اداي آن باعث تحصيل برائت ذمه بدهكار نميشود و بايد به ميزان توان خريد اسكناس در ذمه پرداخت و ادا نمايد يا مصالحه شود.
ج. چنانكه گفته شد اسكناس اشبه به مثلي است و چنانچه بدهكار به مقدار بدهي بحسب اسكناس (مثلا صد هزار تومان) بدهي خود را بپردازد ذمهاش بري ميشود بلي اگر با ملاحظه قدرت خريد، بدهي را بپردازد و اينكار با مصالحه و رضايت طرفين انجام شود بهتر است.
راههاي تقويت عقايد ديني مردم و جوانان
س39. از نظر جنابعالي راههاي تقويت عقايد ديني مردم و جوانان چيست؟
ج. بهترين راه براي تقويت بنيه اعتقادي و ديني مردم و نسل جوان تبليغات اسلامي است در ابعاد مختلفش. تبليغات اسلامي بسيار وسيعي دارد. تبليغات عملي، شفاهي و كتبي از طريق رسانهها، مطبوعات، صدا و سيما و ... به صورت همگاني آشنا كردن مردم با اصول دين و فروع دين و شناساندن معارف قرآن به مردم، فراهم كردن زمينه براي شناخت واقعي اسلام و عمل نمودن به معارف دين باعث تقويت بنيه اعتقادي و ديني مردم ميگردد. اما اگر ما خودمان در اين امر كوتاهي كرديم و در محيط و محافل عمومي، رفت و آمد ميان زن و مرد و برخورد مستقيم دختران و پسران و زنان و مردان را در عمل ترويج كرديم، دين مردم در معرض خطر قرار خواهد گرفت و احكام دين در جامعه نابود خواهد شد. البته بر علماي بلاد و حوزههاي علميه است كه جريانات را زير نظر بگيرند و مواظب دين مردم باشند.
چگونگي برخورد با شبهه افكنان در محافل عمومي و علمي
س40. به نظر شما كساني كه در محافل عمومي و دانشگاهي شبهاتي را عليه دين القاء ميكنند از نظر فقهي چه حكمي دارند و با اينگونه افراد چگونه بايد برخورد كرد؟
ج. از ديد همه فقهاي اسلامي القاي شبهه حرام است و جايز نيست. حتي علماي ما اين مسأله را مطرح نمودهاند كه اگر استادي ميداند كه در تبيين شبهه مشكلي ندارد و خوب ميتواند شبهه را طرح نمايد اما در پاسخ شبهه بخوبي قدرت ندارد، حق طرح شبهه را ندارد و نبايد طرح كند، مگر اين كه جواب شبهه را هم بتواند مانند اصل شبهه طرح كند. و كساني كه در محافل دانشگاهي تدريس ميكنند اگر خودشان واقعاً شبهه دارند در مسائل اسلامي، مراجعه كنند تا شبهه را برطرف نمايند و حق القاي شبهه ندارند و اگر شبهه را القا كنند بدون شك خلاف شرع انجام دادهاند و اگر مغرضند، حق تدريس ندارند و كارشان حرام و بر مسؤولين نظام لازم است كه جلوگيري نمايند. متخصصين اسلامي و اسلام شناسان شبههاي نگذاشتند كه به صورت شبهه بماند، بايد به اهلش مراجعه كرد و شبهات را حل كرد نه اين كه در بين جواناني كه آشنايي چنداني با معارف اسلامي ندارند شبهه را القاء كرد.
راههاي اساسي مبارزه با منكرات
س41. راههاي اساسي مبارزه با فحشا و منكرات در جامعه اسلامي با توجه به مقتضيات زمان چيست؟
ج. بهترين راه مبارزه با فحشا و منكرات همان راه قرآن، تحقق بخشيدن به امر به معروف و نهي از منكر است با همان مراتب و مراحلي كه در فقه اسلام آمده و فقهاي اسلامي نوعاً كتاب امر به معروف و نهي از منكر نوشتهاند و راهها و شيوههاي آن را بيان كردهاند.
گاهي بايد با زبان خوش و به صورت ارشاد جاهل و گاهي با زبان خشن و گاهي با ابزار ديگر براي نابودي منكرات اقدام كرد. البته اجراي صحيح دستورات اسلام در امر به معروف و نهي از منكر موقوف به اين است كه مسؤولين نظام اسلامي و كارگزاران حكومت اسلامي از منكرات اجتناب نمايند و معروف را عملاً پياده كنند. اگر بين زن و مرد اختلاط ايجاد شد و كاري كه صد در صد كار مردان است به زنان واگذار شد و يا بالعكس، امر به معروف و نهي از منكر زباني كارساز نخواهد بود. اگر معروفها در عمل مديران و مسئولين حكومت احيا شود و منكرات در عمل كنار گذاشته شود، فحشا و منكرات هم با امر به معروف و نهي از منكر از بين خواهد رفت و الا خير.
تعريف حق معنوي
س42. حق معنوي چيست و چگونه تعريف ميشود؟ و آيا جزء حقوق مالي است يا غير مالي چرا؟
ج. حق معنوي عبارت از امور اخلاقي است كه مؤمنين نسبت به يكديگر دارند و آن غير حقوق مالي است گرچه در بعضي موارد مراعات حق مؤمنين مستلزم صرف مال است.والله العالم
مبناي شرعي حق معنوي
س43. آيا اين حق مبناي شرعي دارد؛ يعني آيا در شرع به آن اشارهاي شده است يا خير؟ و اگر نشده به نظر شما آيا ميتوانيم امروزه از باب ضرورت آن را به رسميت بشناسيم چرا؟
ج. بلي حقوق اخلاقي مبناي شرعي دارند در قرآن مجيد و روايات وارد از معصومين سلام الله عليهم اجمعين به آنها اشاره شده است.والله العالم
حق تأليف
س44. آيا اين حق منحصراً همان حق تأليف ميباشد يا اينكه بر تمام ابتكارات ذهني حاكم است؟ مثلاً آيا برنامهنويسان رايانهها جزء اين دسته از حق قرار ميگيرد؟
ج. به نظر حقير حق تأليف از حقوقي نيست كه شرعاً مراعاتش لازم باشد.والله العالم
پوشش اسلامي بانوان چگونه بايد باشد
س45. لطفاً نظر خود را راجع به پوشش اسلامي بانوان بيان فرمائيد.
شما شخصاً چگونه حجابي را قبول داريد. آيا داشتن چادر ضرورت است؟ با توجه به اينكه جديداً حديثي از يكي از ائمه شنيدم كه فرمودهاند: پوشش خود را متناسب با زماني كه در آن زندگي ميكنيد انتخاب نمائيد. نظرتان چيست؟
ج. خوب بود متن حديث را ذكر ميكرديد كه از كدام يك از ائمه عليهم السلام نقل شده و راوي و ناقل آن چه كسي بوده؟ تا اعتبار و عدم اعتبار آن بررسي شود و معلوم گردد كه حديث در مقام بيان چه مطلبي بوده. به هر حال نميتوان حديث را حمل نمود بر آنچه در اين زمان از روي بيمبالاتي شايع شده است و پوشش لازم براي زن اين است كه خود را از نامحرمان نسبت به جميع اعضاء بدن مستور و محفوظ بدارد و به نظر حقير دست و صورت هم به احتياط واجب بايد پوشانده شوند و براي تأمين اين امر بايد از چادر يا ساتري كه مانند آن باشد استفاده شود و بدون چادر مفاتن بدن آشكار و معرض ريبه و جلب توجه نامحرمان و اجانب و موجب فساد است خداوند همه را از شر شيطان و نفس اماره به لطف و كرم خود حفظ فرمايد.
نظر اسلام در مورد ورزش بانوان
س46. آيا اسلام براي ورزش بانوان مخصوصاً ورزشهايي نظير دوچرخهسواري محدوديت و منعي قائل است؟
ج. اينگونه امور در اسلام نه مطلقاً مجاز و بيضابطه و بيبرنامه و دستور است و نه مطلقاً ممنوع و محذور است بعضي از برنامههاي ورزشي كه حتي مردان انجام ميدهند غير مشروع و حرام است. سائر برنامهها نيز بايد براي همان ورزش و تندرستي و فوائد جسماني و معقول آن و شادابي جسم و نشاط روح و رفع خستگي انجام شود و از مظاهر و روشهايي كه موجب تحريك غرايز حيواني و بدآموزيهاي مختلف و ترويج بيشرمي و بيحيايي ميشود اجتناب شود. خلاصه، حدود و تعليمات اخلاقي و اساسي شرعي و عقلي را رعايت نمايند و اين شرايط در مسابقات و در پخش و ارائه آنها همه بايد رعايت شود.
بسيار كار ظريف و دقيقي است و دستاندركاران آن بايد افراد مجرب، آزموده و متعهد و وارد به مسائل رواني باشند و چنان نكنند كه با اين وسائل كنوني همه جوانان و نوجوانان را سرگرم چيزي به اسم ورزش نمايند و آنها را از كار و تلاش و تحصيل باز بدارند و همه تعريفها و تمجيدها را نثار ورزشكاران بنمايند كه كشور در مسير ورزش قرار بگيرد و در مسائل ديگر گرفتار افت و تنزل و انحطاط گردد مسلما ً اگر مسائل ورزش هم خارج از اعتدال مطرح باشد براي مملكت مضرّ است.
ورزش بايد باشد اما مسائل ديگر مانند علم و صنعت، و بالاتر اخلاق و ايمان نبايد ضعيف شود. و اگر ورزش لازم و نافع است و تربيت بدن مهم است بيماري ورزش گرايي و بيماري مسابقات ورزشي خطرناكتر است.
اما ورزش بانوان اگر در خانه يا مدرسه و در شرائط مصون از فتنه و نگاه نامحرم صرفاً براي ورزش و منافع بدني آن باشد جايز است و تعليم و تعلم آن هم در مدت كوتاهي فراهم ميشود. اما برگزاري مسابقات ورزشي بانوان و ورزشهايي كه صرفاً جنبه نمايشي و سنتشكني دارد غير از ابتذال براي زنان نتيجهاي ندارد و اين سبكي را كه بعضي به تقليد از اجانب و كفار و همآهنگي با آنها و حتي شركت در مسابقات با آنها ترويج مينمايند همه فتنهزا و فسادانگيز است و مظهر جالب غربزدگي، همين تبليغات و ترويجات و تشويقاتي است كه از زنان به اصطلاح ورزشكار ميشود كه از آنها هم قهرمان بسازند. در زير اين ترويجها مطالب ديگر و مطالب فسادانگيز دارند و شخصيت اسلامي زن و التزام و پايبندي او را به چادر و عفت و حجاب و پارسايي و پاكدامني وترك اختلاط با مردان اجنبي را هدف قرار دادهاند.
بسياري از اين مسابقات براي مردها نيز امتياز و ارزش نيست و بازيگري صرف است.
به هر حال بايد زن و مرد مسلمان بهوش باشند كه در دامها و شبكاتي كه با نامهاي جالب و فريبنده در راهشان مياندازند گرفتار نشوند. بعضي از اينها كه از ورزش ترويج ميكنند همانند اينكه از موسيقي و نوازندگي و رقص و اختلاط زن و مرد و دوچرخهسواري بانوان و پوشيدن لباسهاي تنگ و ترك التزام به پوشش چادر ترويج ميكنند هدف آنها مطلب ديگر و وارد كردن بانوان در مفاسد ديگر است.
اي بسا ابليس آدم رو كه هست
پس به هر دستي نبايد داد دست
اي بسا غول بياباني كه راه
عرضه ميدارد و ليكن سوي چاه
اگر بانوان با ايمان و مردان مؤمن، هشيار و بيدار نباشند و خداي نخواسته به اين صداهاي ناهنجار جواب مثبت بدهند، صبح ميكنيم در حالي كه همه عزتهاي اسلامي و استقلال اسلامي و هويت اسلامي خود را از دست داده و از سعادت دنيا و عقبي، محروم شده باشيم كه البته با غيرت و استقامت و آگاهي و بصيرتي كه الحمدلله زن و مرد مسلمان ما از خود نشان دادهاند، بحول و قوه الهي شاهد چنين روزهاي ذلّتبار نخواهيم بود.والله العالم
حكم تغيير سن شرعي ازدواج و تعيين سن قانوني
س47. آيا در شرع مقدس اسلام تغيير سن شرعي و قانوني ازدواج دختران از 9 به 15 سال مجاز است؟ آيا اگر ازدواجي در سنين بين 15 - 9 واقع شود جايز نيست و غير قانوني است؟ و آيا مجاز است عاقد، ولي دختر و يا خود زوجين مورد مؤاخذه و مجازات قانوني براي انجام اين ازدواج قرار گيرد؟
ج. تغيير و تصرف در نظامات شرعيه و احكام اسلام (العياذ بالله تعالي) اعم از سن شرعي ازدواج و احكام ديگر قابل تجويز نيست و با اصول توحيدي اسلام و مباني اعتقادي مسلمين و غير قابل نسخ بودن احكام و جاودانگي اين دين مبين حنيف كه از ضروريات است منافات دارد چنانكه تعيين مجازات براي عاقد و زوجين و ولي شرعي كه اقدام به تزويج قبل از بلوغ كرده باشد همه غير شرعي و معارض با احكام الله و فاقد اعتبار است. اين زمزمهها و القائات پيرامون قوانين محكم الهي در مورد عائله و نظام ارتباط زن و مرد، سير بسوي ازدواج غير شرعي و آزاد از احكام الهي و به اصطلاح برخي ازدواج مدني است كه در جامعه اسلامي و نظام جمهوري اسلامي كه اصول و فروع آن بايد بر اساس نظامات عاليه اسلام برقرار باشد محكوم و غير قابل طرح است و از نظر هر مسلمان متعهد بدين مردود و باطل ميباشد .والله العالم
س48. آيا عادي شدن موسيقي سبب حلال شدن آن ميگردد؟
ج. من از خداوند توفيق همگان را در جهت عمل به وظائف شرعي خود مسئلت مينمايم اما نامه ارسالي مشتمل بر اموري است كه به آنها اشاره ميشود: نوشته ايد: «امروزه موسيقي بخش جداناپذيري از زندگي مردم گرديده و با فرهنگ آنها عجين گشته بطوريكه حكم بحرمت آن موجب حيرت و تعجب جوانان شده».
سؤال ميشود آيا اگر مثلاً بعدها شراب بخش جداناپذيري از زندگي مردم شد و مردم بخاطر لااباليگري آنرا جزء فرهنگ خود نمودند اين امر موجب حليت آن مي شود؟ آيا اگر استفاده از موسيقي عادت روزمرّه شد حلال ميگردد؟ مردم دوران جاهليت قتل و كشتار و زنده بگور كردن دختران، عادت روزمرّه آنها بود.
توضيح اينكه شما انتظار داريد هر عملي را كه مردم در اثر هواپرستي و بياعتنائي به حلال و حرام دين آن را جزء زندگي خود كردهاند، دين آنرا امضاء كند اگر منطق ما اين باشد بمرور زمان اساس دين و احكام همه از بين ميرود و دستخوش مقاصد مردم خواهد شد.
نوشتهايد: «جوانان مجبورند اوقات فراغت خود را بجاي اينكه از تفريحات سالم استفاده كنند الي آخر».
شما كه بحمدالله تحصيلكرده هستيد نبايد گول اين عبارات را بخوريد و موسيقي را كه مجتهد جامعالشرائط حرمت آنرا از ادلّه، استنباط كرده و بر مقلد تبعيت از آن عقلاً و شرعاً لازم است تفريح سالم محسوب مينمائيد.
و آنچه در آخر نامه مرقوم نمودهايد: «از دادن پاسخهائي چون تا حدّ ممكن اجتناب شود يا در جائي كه ناچار هستند مانعي ندارد يا حكم خدا قابل تغيير نيست خودداري شود».
از امثال شما انتظار ميرود درصدد بدست آوردن جواب واقعي مسئله باشيد نه جواب مورد پسند و دلخواه، چون فقيه نميتواند برخلاف آنچه از احكام الله بدست آورده و بر طبق رضايت سؤال كننده پاسخ دهد.
در پايان عرض ميشود: شما فرض كنيد اگر در آينده يكي از محرمات مورد اتفاق و نظر فقهاء در جامعه رواج پيدا كرد و اكثر مردم يعني بازاري و اداري و زن و مرد و در ماشين و غيره، به آن آلوده شدند چنانچه كسي حكم آنرا سؤال كند بايد پاسخ داد كه در چنين احوالي اشكال ندارد يا نظر باينكه حرمت آن مسلم است بايد جواب داد تا جائيكه ممكن است اجتناب شود يا در صورت ناچاري مانع ندارد و امثال اينها و سرّ مطلب اين است كه حكم خدا قابل تغيير نيست خداوند ما و شما و همه مؤمنين را از فتن و شرور آخرالزمان محفوظ بدارد و انشاءالله موفق باشيد.
شركت در كلاسها و برنامههاي ورزشي مختلط
س49. آيا شركت در كلاسها و برنامههاي ورزشي مختلط جايز است؟
ج. اما در مورد سؤال از شركت در كلاسها و برنامههاي مختلط ورزشي (مرد و زن): البته ميدانيد كه در تعليمات عاليه اسلام هيچ گونه مخالفتي با ورزش كه ارتباط تنگاتنگ با سلامتي جسم انسان دارد وجود ندارد و در حد لازم مثل ساير برنامههاي مورد نياز جسم و روح بايد انجام شود نياز به ورزش مثل نياز به غذا و ساير نيازهاي جسمي در وجود هر انسان بلكه هر جنبه اي هست بايد به اين نياز توجه شود. راهپيمايي، كشتي و وزنهبرداري و همه براي بدن مثل غذا لازم است و اگر به اين كارها عنوان بازي مي دهند به معني كلمه بازي نيستند. ورزش كاري مفيد، معقول، مشروع و لازم و در بعضي موارد واجب است.
اما برآوردن تمام اين نيازهاي جسمي بايد به مقدار رفع نياز و در حد اعتدال و ميانه روي باشد عيناً مثل صرف غذاست كه هم پرخوري و رعايت نكردن بهداشت غذا موجب فساد جسم و خروج از صحت ميشود و هم امساك مطلق از خوردن غذا به بدن آسيب كلي ميرساند.
دين اسلام دين عدل و مراعات اعتدال در همه امور است كه در اينجا اگر بخواهيم شواهدي را از قرآن مجيد بيان كنيم كلام طولاني ميشود مثل دستور "كُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُوا"
(274)
در همه برنامهها و اعمال غرائز اجرا ميشود و رفع هر نيازي بايد در حد اعتدال و در صورتي باشد كه با رفع ساير نيازها هماهنگ باشد و چنان نشود كه افراط در يك مورد اگر چه به نظر به خود آن موضوع مضر نباشد نسبت به موارد ديگر زيانبخش باشد و الاّ مثل كسي ميشود كه يك عضو از اعضاء بدنش بيش از حد اعتدال چاق و فربه و بزرگ شود و ساير اعضاء او رشد و نمو همسان با آن عضو را نداشته باشند و از سوي ديگر اين را هم ميدانيم كه انسان همهاش جسم نيست و در پوست و گوشت و استخوان خلاصه نميشود و تن آدمي شريف است به جان آدميت.
انسان داراي جنبه برتر ديگر است نيازهاي روحي و اخلاقي مهم دارد بايد خود را از صفات زشت پاكيزه نگه دارد و اخلاق ناپسند نداشته باشد و با اخلاق عالي انساني و رشد عقلاني آرسته باشد، با ايمان به خدا و عالم غيب و حقايقي كه انبياء و خصوصاً تعليماتي كه پيامبر عظيمالشأن اسلام صلياللهعليهوآله فرمودهاند خودرا در مسير كمالات انساني كه محبوب فطرت پاك هر بشر است قرار دهد و حيات و زندگي را با معني و براي نيل به قرب خدا بشناسد، و بداند كه زندگي پوچ و باطل نيست و همين بدن و خوردن و پوشيدن و ورزش كردن و حركات جسماني نيست.
خوردن براي زيستن و ذكر گفتن است
جانا نه آنكه زيستن از بهر خوردن است
برنامههاي پاسداري از سلامت جسم بايد چنان باشد كه به سلامت روح و قلب و اخلاق انسان ضرر و زياني نرساند و خلاصه روح و حقيقت انسانيت و اخلاق، اصل است و جسم و كارهاي جسماني همه فرع است البته فرعي كه پرورش آن براي به ثمر رسيدن اصل لازم است.
از سوي ديگر يك پايه مهم دعوت اسلام دعوت به ارزشهاي انساني است اسلام انسان را بهترين و لايقترين مخلوقات ميداند و دعوتش بر اين اصل است كه انسان انسان است ودام و دد و ساير ذوات حيات نيست، گرايش بيضابطه او به صفات حيواني تنزل و انحطاط و سقوط است. غرق شدن او در شهوات كه نمونههاي آن همين مظاهر شهوتانگيز اختلاط مرد و زن است، هويت انساني او را به هويت حيواني تنزل ميدهد.
انسان كه خود را نشناخته باشد از مظاهر شهوتانگيز كه مناظر حيواني است پرهيز ميكند. ما مسلمانها اگر در اين عصر چنان پيش آمده كه ديگران در صنعت و علوم مادي منهاي اخلاق و انسانيت از ما جلوتر باشند الحمدلله در اخلاق بهترين برنامهها و تعليمات را در اختيار داريم كه در هيچ مكتب و مدرسه نظير آن نيست البته بشر به مدنيت صنعتي نيازمند است و ما بايد در آن هم خودكفا و بينياز از ديگران باشيم ولي اگر با مدنيت ديني و معنوي و اخلاقي توأم نباشد نه فقط مفيد نيست كه مضر است.
بعد از اين توضيحات كه چنان كه در نظر بود بطور كامل بيان نشد، در پاسخ اصل سؤال اشعار ميدارد كه اين گونه ورزش توأم با اين اختلاط، حيوان نمايي و فسادآميز است كه كمتر انسان عادي اگر چه در آغاز با نيت پاك باشد از مفاسد و بدآموزيهاي آن مصون ميماند و در دين كامل و جامع اسلام ممنوع است و با تعاليم انسانساز اسلام سازگار نيست. جنابعالي با اعتماد به نفس و حفظ استقلال اسلامي، خود را در اين موارد سقوط قرار ندهيد و با نام خدا و ياد خدا خود را مصونيت دهيد و تسليم خود را به احكام و تعاليم الهي ثابت كنيد، و نشان بدهيد كه بر نفس خود مسلط هستيد و در ميدان جهاد با نفس و نيل مقامات عالي انساني سزاوار جايزههاي شايسته ميباشيد. انشاءالله تعالي موفق باشيد و در آن محيطي كه هستيد در تعهد و التزام به آداب اسلامي و شعائر ديني الگو و نمونه باشيد. والسلام عليكم و رحمة الله.
ورزش بانوان در اماكن عمومي، و تماشاي آن از تلويزيون
س50. مستدعي است نظر مبارك خويش را در مورد ورزشهاي بانوان از قبيل: دوچرخهسواري، اسب سواري، قايقراني و دو و ميداني در اماكن و معابر عمومي بيان فرماييد. در ضمن بفرماييد تماشاي اين نوع برنامهها از تلويزيون چه حكمي دارد؟
ج. اجراي اين گونه برنامههاي خلاف عفّت و غيرت و سنن و تعاليم اسلامي به اسم ورزش در اماكن و معابر عمومي علاوه بر آنكه نمايش و جلوه دادن مفاتن بدن بانوان به مردان اجنبي است، مستلزم ترويج فحشاء و منكرات و مفاسد عظيمه است و تماشاي اين برنامهها و تشويق و ترغيب به آنها حرام است خداوند متعال جامعه اسلامي ما را كه در عصر حاضر پرچم اسلام و حاكميت احكام اسلام را در دنيا به اهتزاز درآورده و مسلمانان را سربلند و عزيز قرار داده از اينگونه خطرات كه موجب تشويش اذهان و خدشهدار شدن شخصيت اسلامي ما است حفظ فرمايد.والله العالم
تفاوت طلوع فجر حقيقي با طلوع عرفي
س51. راجع به مسئله فجر و اختلافي كه بين ارباب تقويم و جمعي از مؤمنين كه مدعي طلوع فجر حدود ده دقيقه بعد از وقت معين در تقاويم شدهاند اعلام نظر نمائيد.
ج. تشخيص دقيق لحظه حقيقي طلوع فجر بلاد و نقاط چون مطالع فجر بسيار و بيشمار است و با سرعت فوق العاده در طول 24 ساعت شبانه روز دم بدم و بلكه سريعتر طلوعها موجود ميشود بوسيله حسّ قابل ادراك نيست، و اگر با حساب و قواعد علم هيئت و استخراجات دقيق دانشمندان و متخصصان فنّ مشخص شود در همان عالم علم و حساب است و رؤيت آن عادة ممكن نيست.
آنچه موضوع احكام شرعيه است مطالع عرفي و منطقهاي محسوس و قابل رؤيت است لذا ممكن است طلوع حقيقي غير محسوس و غير قابل رؤيت با طلوع مرئي و قابل رؤيت دقايقي كه در حدود ده دقيقه باشد تفاوت پيدا كند و به اين جهت اعلام وقت بر اساس اين طلوع مرئي تخطئه و ردّ تعين دقيق علمي مطالع كه ممكن است ثانيه آن هم محاسبه و معين گردد نيست.
بنابراين وقتي طلوع دقيقي كه مؤسسه ژئوفيزيك معين مينمايد قابل رؤيت و محسوس ميشود كه دقايقي از آن گذشته باشد، و اين تفاوت طلوع علمي و واقعي با طلوع عرفي است.
عليهذا اگر از تمرينات و آزمايشهاي متعدد و متوالي اشخاص مورد وثوق و وقتشناس معلوم شود كه تفاوت طلوع علمي و حقيقي فجر با طلوع عرفي تا حدود ده دقيقه است با صحت تشخيص مؤسسه ژئوفيزيك منافات ندارد. مؤسسه ژئوفيزيك و تقاويم وقت حقيقي و علمي طلوع فجر را معين مينمايند و وقتشناس كه با رؤيت، طلوع فجر را تشخيص ميدهد وقت عرفي و محسوس و شرعي را معين ميكند لذا اگر اذان بر مبناي طلوع حقيقي و علمي گفته شود بايد براي نماز صبح تا حدود ده دقيقه صبر كرد، و اگر در روزه مراعات وقت حقيقي را بنمايند موافق با احتياط است و اگر اذان به وقت شرعي گفته شود و مؤذن موثق و وقت شناس باشد همزمان با آن اداء نماز مجزي است.
امام جماعت بودن زني به نام ام ورقه، و حكم امامت زنان در جماعت
س52. لطفاً بفرمائيد: آيا در خصوص امامت جماعت زني بنام ام ورقه در زمان حضرت محمد رسول الله صلياللهعليهوآله منبعي وجود دارد؟امامت جماعت زنان چه حكمي دارد؟
ج. بر حسب آنچه در كتابهاي حديث و تراجم صحابه و صحابيات مثل سنن ابي داود ج1 ص161 ح592، و سنن بيهقي ج3 ص130، و اسد الغابة و استيعاب، و تهذيب التهذيب مذكور است، بانوي مذكور ام ورقه بنت عبد الله بن الحارث بن عويمر بن نوفل انصاري مشهور به (شهيده) ميباشد چون حضرت رسول اكرم صلياللهعليهوآله شهادت او را كه پس از رحلت آن حضرت واقع شد خبر دادند، از اين جهت در حال حيات، او را (شهيده) ميگفتند. اين زن بر حسب نقل اين كتابها حسب الامر رسول خدا صلياللهعليهوآله بر زنها امامت ميكرده است و حضرت رسول صلياللهعليهوآله امر فرموده بودند كه بر اهل خودش امامت نمايد و احدي از فقها و محدثين و كساني كه اين موضوع را روايت كردهاند احتمال اينكه به مردها اگر چه محارم او باشند نداده است و در كتب شيعه و از طريق اهل بيت عليهم السلام اين ترجمه از او نقل نشده است فقط در كتابهائي مثل جواهر به عنوان خبر نبوي و مرسل آن را در ضمن رواياتي كه به آن بر جواز امامت زن بر زنها استدلال شده است نقل كردهاند.
لازم به تذكر است كه امامت زن بر مرد يا مختلط به اجماع همه فقهاي شيعه و سني جايز نيست و حتي در مسأله امامت زن بر زن هم اختلاف است يك قول عدم جواز است و قول ديگر جواز است تفصيل را ميتوانيد در كتابهاي مفصل فقه ملاحظه نمائيد.