معارف دين جلد دوم

آيت الله العظمی لطف‌الله صافی گلپايگانی

- ۱۴ -


فلسفه احكام

س1. چندي است در بعضي نوشته‌ها و اظهارنظرها درباره «عده» مخصوصاً «عده» در ازدواج موقت و اذن ولي در ازدواج دختر باكره مطالبي عنوان مي‌شود به اين صورت:

علت نگهداشتن عده

الف- نگهداري عده صرفاً به خاطر اطمينان از عدم وجود جنين در رحم است و چون با وسايل پزشكي (از قبيل: كاندوم، قرص ضد بارداري، تري ليتومي «لوله بستن زنان» وازكتومي «لوله بستن مردان» و نهايتاً آزمايش خون و ادرار و سونوگرافي و بعضاً اخراج رحم از بدن) مي‌توان از عدم وجود جنين در رحم مطلع شد، لذا نيازي به نگهداري عده نيست و نتيجه مي‌گيرند كه يك زن مي‌تواند با استفاده از اين وسايل در يك روز به ازدواج چند مرد درآيد!

اذن ولي در ازدواج دختر باكره

ب: در اين زمان دختران از رشد فكري و عقلاني كافي برخوردارند، همانطور كه دختر بالغه بدون اذن ولي مي‌تواند در مال و دارايي خود تصرف كند، در ازدواج نيز مخير است و در نتيجه اذن پدر يا جد پدري در ازدواج دختر باكره لازم نيست.

ج. علّت حكم را ما نمي‌دانيم تا در صورت فقدان، از حكم دست برداريم و آنچه در بعض موارد ذكر شده حكمت حكم است و تنقيح مناط قطعي ممكن نيست و نمي‌توان بخاطر امور مذكوره در سؤال حكم قطعي مسلّم نزد فقهاء را منتفي نمود.

بنابراين در تمامي موارد مذكوره زن بايد عدّه نگهدارد و اگر دربين عدّه شوهر كند در حكم زن شوهرداري است كه به ديگري شوهر كند و احكام آن از حرمت و بطلان عقد و اجراء حدّ و غير اينها تماماً جريان دارد.

نسبت به ازدواج دختر باكره به نظر حقير احتياط واجب اينستكه با اذن پدر باشد و احكام شرعيه بمرور ازمنه تغيير نمي‌كند حلال محمد صلي الله عليه و اله حلال الي يوم القيمة و حرام محمد صلي الله عليه و آله حرام الي يوم القيامة.

رقص زن براي زن

س2. آيا حرام بودن رقص زن براي زن به طور مطلق حرام است يا اينكه مي‌توان گفت كه در اين دوره و زمانه كارهاي واجب‌تر ديگري مثل رعايت حجاب و متانت است كه رقص زن براي زن در كنار آن اهميتي ندارد؟

ج. چنان‌كه مي‌دانيم گناهان در اسلام و بلكه بر حسب هر نظر مستقيم در يك درجه نيستند و به كوچك و بزرگ و صغيره و كبيره تقسيم مي‌شوند. و واجبات هم در اهميت با هم تفاوت دارند، مثلاً نسبت به پدر و مادر، ضرب و زدن آنها گناهش از فحش و ناسزاگوئي به آنها بيشتر است، و گناه اف گفتن و اظهار انزجار از آنها از گناه فحش و دشنام كمتر است. يا در مورد برادر يا خواهر مؤمن اهانت و استخفاف و تحقير او حرام و گناه است، اما از دشنام دادن و تهمت زدن به او گناهش كمتر است، و گناه دشنام از زدن و جراحت بدني كوچكتر است، و گناه كشتن او از همه اين گناهان بزرگتر است. همچنين تجاوز به مال گناهش از تجاوز به ناموس كوچكتر است و خلاصه هم واجبات و فرائض و هم محرمات و گناهان از حيث اهميت تفاوت دارند.

و بر حسب اين درجه‌بندي نمي‌توان گناهان كوچكتر را مجاز شمرده و بي‌اهميت دانست، انسان آگاه از همه گناهان بايد بپرهيزد، و به گفته بعضي بايد مانند كسي بود كه راهي را كه در آن خار و خاشاك است طي نمي‌كند، و از هر خار كوچك و بزرگ پرهيز ميكند.

چنانكه در ضررهاي دنيوي و جسمي و مالي از هر ضرر و زيان كوچك و بزرگ پرهيز مي‌كنيم، در راه دينداري و در راه خودسازي و كمالات معنوي كه اساس شرف و اعتبار انسان است نيز بايد از هر ضرر كوچك و بزرگ و هر كاري كه به حيات معنوي و روحاني انسان لطمه وارد مي‌نمايد پرهيز كنيم. علاوه بر اين گناهان صغيره هم اگر تكرار شوند سبب هلاكت روح و سقوط مي‌شوند.

ان شاءالله تعالي سعي كنيد كه همه تعاليم سعادت بخش ديني را در زندگاني و برنامه امور خود بكار بنديد كه خير دنيا و آخرت با بكار بستن اين تعاليم عاليه فراهم مي‌شود. و مخصوصاً در امر حجاب هم كه به اهميت آن اشاره كرده‌ايد اهتمام لازم مبذول داريد خداوند شما را ثابت قدم و پايدار قرار دهد.

حكمت حرمت پوشيدن صورت براي زنان در حال احرام

س3. در احكام حج مي‌خوانيم كه براي زن محرم، پوشيدن صورت يا قسمتي از صورت با نقاب يا چيز ديگر حرام است ولي در غير ايام حج براي زن، احتياط واجب است كه صورت و دو دست را از نامحرم بپوشاند - حكمت اين چيست؟ مي‌دانيم كه اين حكم الهي است ولي آيا در اين باره حديثي داريم كه حكمت يا هدف آن را بيان كرده باشد؟

ج. برنامه‌هاي حج برنامه‌هائي استثنايي و حاوي اسرار و اموري است كه همه، شخص را به حساب تسليم احكام الهي و قبول بي‌غل و غش قلبي هدايت مي‌نمايد. بعض اعمال است كه در حال عادي محبوب و مستحب است ولي براي محرم حرام است شخص مؤمن هر دو را حكم خدا مي‌داند و همانطور كه در روايات اسلامي است پايه تسليم مؤمن بايد چنان محكم باشد كه اگر مثلاً نصف يك دانه سيب كه حرام فرموده باشند و نصف ديگر را حلال مي‌پذيرد "وَسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا" (245) .

پيرامون موسيقي

ج. نامه استفساريه آن جامعه گرامي واصل شد. توجه آن عزيزان به تحقيق در مسائل مذهبي مورد كمال تقدير و تشكر است. اميد است از توفيقات الهي برخوردار و انوار معرفت و علم همواره در آن قلوب صافيه در لمعان و ازدياد باشد جواباً اشعار مي‌دارد:

موسيقي، هميشه و در همه ادوار و اعصار در بين مترفين از مسلمانان و پادشاهان و باصطلاح خلفاء و قشرهاي مرفه از اين طراز و اهل ملاهي ومناهي جايگاه ويژه داشته و خوانندگان و نوازندگان مورد تشويق و ترغيب آنها بوده و هستند و در بين غير مسلمان‌ها مثل بسياري از محرمات ديگر از قبيل بيگاري و قمار و رقص و غيره و كفر و شرك جايگاه تقريباً همگاني داشته است.

بني اميه و بني عباس نسبت به آن كمال رغبت نشان مي‌دادند و موسيقيدانان معروف و خوانندگان و كنيزان خواننده و نوازنده حتي در امور سياسي و مملكتي هم دخالت مي‌كردند و يكي از نقاط ضعف مهم و مطاعن آنها همين اشتغالشان به لهو و لعب و طرب و موسيقي بوده در حالي كه در بين مسلمانان كساني بوده‌اند كه از شدت گرفتاري، به يك قرص نان نيازمند بودند، بخشيدن هدايا و جوائز از بيت المال مسلمين به نوازندگان و ...، معروف و مشهور است. مسلمانان تاريخ اسلام هميشه به اين اعمال زشت آنها اعتراض داشتند.

فرقي كه عصر ما با اعصار گذشته دارد ارتباطاتي است كه مردم دنيا را به هم نزديك كرده است در گذشته جامعه مسلمان از جوامع كفار جدا بود و اگر چه معلوم بود كه آنچه در اسلام حرام است مثل شراب و قمار و موسيقي و ارتباطات نامشروع مرد و زن بيگانه در جوامع ديگر از ادوات بلكه جزء هويت آنها است اما اين معاصي در دسترس اهل معصيت و افراد شهوتران و عياش و هرزه از مسلمان‌ها نبود يا اگر بود دسترسي به آنها براي همه فراهم نبود در عصر ما وسايل معصيت به آساني در دسترس همه قرار گرفته و هر كسي مي‌تواند مرتكب اين محرمات شود.

در گذشته بسياري خودبخود و ناخواسته از اين معاصي دور بودند و اگر غريزه‌هاي حيواني آنها هم كمال علاقه را به هرزگي‌هاي مختلف داشت در جامعه اسلامي به آن دسترسي نداشتند ولي در عصر حاضر خودداري از مناهي و ملاهي فقط با قوت ايمان و تقوي و جهاد با نفس حاصل مي‌شود و مؤمنين واقعي كه كم هم نيستند و در حال حاضر هم در اكثريت مي‌باشند فقط به حكم تحريم الهي اين معاصي را كه تا پشت گوش آنها و در داخل خانه آنها آمده است ترك مي‌نمايند.

ولي نظر اسلام در محرماتي كه به آن شناخته شده است بر كسي پوشيده نبوده است. مسلمان‌ها به اين احكام اسلام آورده و تسليم بوده‌اند ساختن آلات طرب مثل الات قمار مثل ساختن شراب و فروش و خريد آن‌ها را همه حرام مي‌دانستند و عملاً ممنوع و از كسب‌هاي حرام بوده آلات موسيقي را مي‌شكستند و نواختن و ياد دادن و ياد گرفتن آنها هرگز علني و آزاد نبود و اگر كساني ياد داده يا ياد مي‌گرفتند پنهاني و سري بود، مردم از معاشرت با آنها از خوردن غذاي آنها و گرفتن هديه از آنها اجتناب مي‌كردند.

حرمت اين آلات و غنا در مسلمانها مثل حجاب بانوان، مثل حرمت شراب و حرمت بت‌پرستي و حرمت برگزاري مراسم مسيحي‌ها همه مسلم بود و باصطلاح آن زمان‌ها گرايش بكفر تشبه بكفار و به اصطلاح زمان ما غرب گرائي بود.

لذت روحي كه از موسيقي به انسان دست مي‌دهد همانند و در رديف لذت سائر مواد مخدر، شهواني و غير عقلاني است. حكايات عجيب و غريب از تأثير اين لذت در تاريخ از معتادين به موسيقي نقل شده است كه از آنها فهميده مي‌شود لذت آن تا چه حدّ حيواني و هوش و عقل زداست كه حيا و شرف و غيرت براي شخص معتاد باقي نميگذارد. ضرر و تأثير آن بر اعصاب نيز بر حسب گواهي اهل اطلاع ثابت است. هر چه احساسات جواني و غرائز حيواني در انسان قوي‌تر باشد ميل به موسيقي، ميل به اختلاط با جنس مخالف، ميل به مواد مخدر و... بيشتر است و اين امور و كارها و عياشي‌ها و هرزگي‌ها مثل ديدن فيلمهاي سكس و حكايات شاهد بازان و شعرا، وصف و مدح خوبرويان و عشق به آنها و وجد و سماع صوفيان همه اين غرائز و لذائذ را تحريك و تقويت مي‌نمايد و گرفتار آنها را گرفتارتر مي‌سازد و همه لهو و باز دارنده از ياد خداوند متعال است و چيزي كه در آن نيست عرفان حقيقي است.

پس از اين توضيحات كه به عنوان اشاره است و تفصيل آن طولاني است و علماي اخلاق و روانشناسان و شاعراني مثل سعدي بايد آنرا بسط و شرح بدهند، عرض مي‌شود: ما در ترك محرمات و انجام واجبات خود را تابع امر و نهي الهي مي‌دانيم و به تسليم كامل در برابر خداوند عالم حكيم خود را مي‌سازيم و فكر و روح خود را رشد و تعالي مي‌دهيم و حتي اگر هيچ حرفي از ضرر موسيقي يا فائده ترك آن نشنيده باشيم موسيقي و محرمات ديگر را ترك مي‌كنيم.

صدها ميليون مسلمان هستند كه شايد پيرامون ضرر بسياري از مناهي اطلاعات كافي نداشته باشد ولي ايمان و تسليم آنها آنان را از ارتكاب گناهان باز مي‌دارد و چه بسيار افرادي كه ضرر بسياري از معاصي و مناهي و ملاهي را مي‌دانند و حتي پيرامون مفاسد آن سخنراني مي‌نمايند اما در مقابل عمل از خودداري و نزديك نشدن به اين آفات عاجز و ناتوانند. شخص مؤمن خدا را به تمام مصالح و مفاسد امور عالم مي‌داند و اين چون و چراها را در احكام خدا نمي‌آورد.

با اين توضيحات جواب مسائل بشرح زير بيان مي‌شود:

آيا مجاز بودن موسيقي با تصميم اشخاص است؟

س4. آيا هر كس مي‌تواند در مورد مجاز بودن يك موسيقي براي خودش تصميم بگيرد؟

ج. مجاز بودن يا نبودن، حكم خدا است و از پيش خود كسي نمي‌تواند مجاز و غير مجاز و حلال يا حرام بگويد.

آيا ممكن است يك موسيقي براي كسي مجاز و براي ديگري حرام باشد

س5. آيا يك نوع موسيقي و يا به طور خاص يك ترانه مي‌تواند براي يك نفر مجاز و براي ديگري غير مجاز باشد؟

ج. تماماً جايز نيستند.

ميزان اعتبار نظر وزارت ارشاد درباره موسيقي‌ها

س6. آيا حكم وزارت ارشاد در مورد مجوز دادن به آلبومها حجيت دارد؟

ج. نظر وزارت ارشاد اعتبار شرعي ندارد و در موارد متعدد مخالف صريح احكام الله بوده است.

موسيقي‌هاي پخش شده از راديو و تلويزيون

س7. آيا موسيقي‌هايي كه از راديو و تلويزيون پخش مي‌شوند تماماً جايزند؟

ج. تماماً جايز نيستند.

موسيقي‌هايي كه وزارت ارشاد نظر نداده

س8. در مورد موسيقي‌هايي كه وزارت ارشاد در مورد آن نظر نمي‌دهد حكم چيست؟

ج. گفته شد كه نظر وزارت ارشاد معتبر نيست.

تأثير كم يا زياد گوش دادن موسيقي در مجاز بودن آن

س9. آيا كم يا زياد گوش دادن موسيقي در مجاز بودن آن مؤثر است؟

ج. كم آن هم حرام است و مجاز نيست مثل كم شراب و قمار.

استفاده از آهنگهاي خوانندگان توسط مداحان

س10. برخي از مداحان در مدح ائمه اطهار بخصوص مصيبت خواني براي حضرت سيد الشهداء از همان آهنگهايي استفاده مي‌كنند كه خوانندگان در آلبوم‌هاي خود استفاده كرده‌اند (يعني فقط شعر آن را تغيير مي‌دهند) كه ظاهراً بسيار تأثير گذار بوده، و باعث جذب بيشتر جوانان به اين شده است حكم آن چيست؟

ج. اگر آواز غنا باشد هر مضمون داشته باشد اگرچه مناجات و دعا باشد حرام است.

هم خواني يا تك خواني زنها

س11. اين روزها در قالبهاي مختلف به صورت هم خواني و يا بعضاً تك خواني از صداي زن در آلبومها استفاده مي‌شود. با توجه به اين كه اين آلبوم‌ها بعضاً مورد تأييد وزارت ارشاد نيز مي‌باشند لطفاً نظر خود را راجع به شنيدن صداي زن (تكخواني و همخواني) اعلام فرماييد.

ج. اگر خواننده ناشناخته باشد و موجب تحريك و تهييج شهواني نباشد و غنا هم نباشد حرمت آن معلوم نيست و تأييد و عدم تأييد وزارت ارشاد معتبر نيست.

ياد گرفتن و آموزش موسيقي

س12- امروزه شاهد گسترش روز افزون كلاسهاي موسيقي در سطح كشور هستيم. بغير از مراكز خصوصي آموزش موسيقي بعضاً مراكز دولتي نيز به تشكيل اين گونه كلاسها مبادرت مي‌ورزند، كه بعيد نيست از بودجه بيت المال نيز در اين راه استفاده شود. لطفاً نظر خود را در مورد آموزش موسيقي در حالت كلي و همچنين در حالت مذكور اعلام فرماييد.

ج. آموختن و ياد دادن و ياد گرفتن موسيقي و تأسيس مراكز تعليم آن به عنوان مدرسه يا هر عنوان ديگر از طرف دولت يا اشخاص حرام است و صرف بيت المال در آن مجاز نيست و حقوق معلمان و كاركنان اين مدارس حرام است.

در پايان از خداوند متعال براي آن ارجمندان گرامي توفيق و تسديد مسئلت نموده اميد است با طي درجات علمي و نيل به مقامات بلند براي اسلام و مسلمين عزت آفرين بوده حضرت بقيه الله مولانا المهدي ارواح العالمين له الفدا از شما راضي و خوشنود باشند.

چرا موسيقي را حرام مي‌دانيد؟

س13. چرا شما موسيقي را حرام مي‌دانيد؟

ج. موسيقي به معناي استفاده از آلات طرب به انواع بسياري كه در بين اقوام و جوامع دارد و آواز خواني بنوع غنا كه خوانندگي طرب انگيز و لهو آميز و مناسب با مجالس لهو است، همه در اسلام حرام است و در بين مسلمانان متعهد در طول قرون و اعصار مذموم و متروك بوده و هست. ساختن و خريد آلات آن در بسياري از جوامع ديگر مثل بعض محرمات و معاصي ديگر مانند شرب خمر و قمار، متداول و متعارف و شايع بوده و هست. چنان نيست كه در عصر ما شيوع پيدا كرده باشد. فروش و نگهداري اين آلات و ساختن و نواختن و ياددادن و ياد گرفتن آنها نيز حرام است.

هميشه در بين غير مسلمين شايع بوده است و نوازندگان و خوانندگان معروف بوده‌اند امروز با ارتباطاتي كه مردم دنيا با هم پيدا كرده و دنيا مثل يك شهر شده است مسلمان بايد استقلال اسلامي و قداست و هويت خود را حفظ كند و در عادات سوء كفار و معاصي و ملاهي كه در آنها رايج است غرق نشود.

عمده ضرر موسيقي و غنا موضوع از خود بيخود شدن و بازداري آن از ياد خدا و آثار تخديري آن است كه حتي گاه بعضي چنان از خود بيخود شده‌اند كه در حضور مردم به زشت‌ترين كارها دست يازيده‌اند.

راجع به آثار مخرب آن رساله‌ها و كتاب‌ها نوشته شده است و اگر كسي به آن ميل داشته باشد، بايد بداند ميل عقلائي نيست ميل حيواني و شهواني و علاقه به ملاهي است و اگر هم براي آن فائده‌اي بگويند بفرض صحت در برابر ضررهاي آن براي فرد و جامعه قابل ذكر نيست.

خدا در قرآن درباره شراب و قمار به آنهائي كه براي آنها منافعي مي‌گفتند مي‌فرمايد:" اِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا" (246) گناه شراب و قمار و ضررهاي آن از فائده و منفعت آنها بيشتر است.

به هر حال شخص مسلمان بايد به احكام خدا از حلال و حرام و واجبات تسليم باشد از حرام خدا پرهيز نمايد و به واجبات عمل كند تا سعادت‌مند شود. البته در بعضي موارد بايد با نفس اماره مقاومت كرد و به شدت با آن روبرو شد و از اين كه نفس و شيطان بر انسان مسلط شوند بر حذر بود. جهاد اكبر با نفس جهاد با همين غرائز حيواني با ميل به موسيقي، ميل به مواد مخدر، ميل به هوس راني و چشم چراني، ميل به برتري و برتري جوئي است جهاد با تكبر، با حسد، با تنبلي و سستي و رفاه‌طلبي و خود كامگي و... است.

موسيقي، غنا، قمار، شراب، شهوات غير مشروع، مراكز فساد و فرهنگ‌سراها و جشنواره‌ها همه وسايل اغفال بشر و هلاكت حقيقي او و باز دارنده او از نيل به مقامات بلند انساني است.

مخصوصاً نوجوانان و جوانان عزيز بايد در مقابل هجوم اين امور مقاومت كنند و بر آنها حاكم و پيروز شوند در روايات است:«ربّ شهوة ساعة اورثت حزناً طويلاً» (247) . بسا يك هوسراني كوتاه مدت كه حزن، اندوه، گرفتاري و پشيماني طولاني را در پي دارد.

بايد فراموش نكنيم كه ما انسان‌ها و افراد بشر مانند بيمار يا كسي كه برنامه تندرستي و بهداشتي از پزشك متخصص بهداشت جسم و روان مي‌گيرد مي‌باشيم، نبايد انتظار داشته باشيم كه هر چه ما به آن ميل داريم يا آن را دوست نداريم به ما آنرا دستور دهند بايد به نسخه عمل كرد و چه نسخه‌اي كاملتر و جامعتر از قرآن مجيد و تعاليم حضرت رسول اكرم و ائمه طاهرين، عليهم السلام، است. خداوند متعال همه ما را قدردان اين نعمت بزرگ هدايت قرار دهد.

و در پايان، براي تذكر، ترجمه يكي از روايات شريفه كه در مذمت غنا و آلات موسيقي و لزوم پرهيز از آنها روايت شده نگاشته مي‌شود:

در كتاب شريف كافي كه يازده قرن بيشتر است مورد مراجعه و استناد علماء و محققان بوده و هست در باب غنا 25 حديث روايت شده است از جمله روايتي است كه از شيخ جليل القدر علي بن ابراهيم صاحب تفسير معروف از هارون بن مسلم از ثقات او از مسعدة بن زياد كه او هم از ثقات و صاحب كتاب است روايت نموده است:

(به اين شرح) مسعده گفت در خدمت حضرت ابي عبد الله (حضرت صادق) عليه السلام مشرف بودم. مردي به آن حضرت عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد! گاهي به مستراح مي‌روم و مرا همسايگاني است كه كنيزانشان آواز غنائي مي‌خوانند و تار مي‌زنند و من بسا نشستنم را براي شنيدن از آنها طول مي‌دهم. حضرت فرمودند: نكن. مرد عرض كرد: بخدا سوگند من نزد آنها نميروم فقط شنيدني است كه به گوشم مي‌شنوم. حضرت فرمود: از خدا بترس يا حذر كن مگر نشنيده‌اي از خدا كه مي‌فرمايد:"إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً" (248) يعني گوش و چشم و دل همه مسئولند عرض كرد بلي بخدا سوگند مثل اين كه من اين آيه از كتاب خدا را از عجم و عربي نشنيده بودم ناچار من ديگر به اين كار انشاء الله بر نمي‌گردم و از خدا طلب مغفرت و آمرزش مي‌نمايم. سپس حضرت به او فرمودند: بر خيز و غسل كن و از خدا هر چه براي تو جلو آمد سؤال كن و طلب مغفرت و آمرزش نما. زيرا تو بر گناه بزرگي مداومت داشته‌اي و چقدر حال تو بد بود اگر بر اين حالت مي‌مردي خدا را حمد كن و از او توبه بخواه از هر كاري كه خدا آن را كراهت دارد زيرا خدا كراهت ندارد مگر كار زشت و قبيح و كار قبيح را رها كن براي اهل آن كه براي هر كاري اهلي است.

اميد است همين روايت گويا و رسا باشد كه هست و الحمد لله.

خواندن نماز به فارسي

س14.

آيا مي‌توان نماز را به فارسي (معني نماز) خواند؟ اگر خير دلايل ضرورت به عربي خواندن نماز را بفرماييد. (پاسخ را براي ارائه به يكي از دانشجويانم فوري نياز دارم) التماس دعا.

ج. در الفاظ عربي نكات ادبي و مضموني وجود دارد كه به فارسي ادا نمي‌شود اگر هم ادا شود همه نمي‌توانند، علاوه بر اينكه اين الفاظ آنچه كه قرآن است وحي الهي است و نكات و جهاتي كه در آن منظور است در چنان حد كمالي است كه بشر نمي‌تواند كما هو حقه آن را به لغت ديگر و بلكه به لغت عربي و لفظ ديگر ادا كند. اذكار ديگر نماز هم همه مأثور و اهل بيت وحي عليهم السلام رسيده است.

مضافاً بر اينكه اين تعهد بخصوص اين الفاظ موجب اتحاد شكل و حفظ اساس مي‌شود و ترجمه آن به زبانهاي مختلف بمرور زمان خصوص كه هر كس خودش ترجمه را بگويد موجب اختلاف در اصل مضمون مي‌شود و معايب زياد دارد و خلاصه براي حفظ اين جهت و دفع آن معايب بايد قرائت و اذكار واجب بعربي باشد.

مضافاً بر اينكه تكليف و وظيفه اين چنين مقرر شده و بايد طبق تعليمات عمل نمود.

پيرامون ديه

س15.

ج. اين مسأله به اين نحو كه مطرح شده به يك مسأله كلامي شبيه‌تر است تا به يك مسأله فقهي. از نظر فقه و ادله فقهيه حكم همان است كه واقع شده است.

و اما از لحاظ جواب به اين سؤال ممكن است گفته شود احكام ديات حكمتهاي متعدد دارد كه در بعض موارد همه اين حكمتها وجود دارد و در بعض موارد بعض آنها ملاحظه شده است.

از جمله اين حكمتها جبران خسارت، بازداري از ارتكاب جرم و تأديب مجرم است كه هر كدام از اين فايده‌ها بر ديه مرتب باشد تشريع حكم ديه براي همان باشد كه موجه و لازم است ولي تأمين همه اين حكمتها در هر مورد فراهم نيست اگرديه در موردي يا مواردي جبران خسارت ننمايد يا بيشتر از خسارت وارده باشد حكمت بازداري و تأديب محفوظ است.

اصولاً در مثل اين مقررات و قوانين نمي‌توان موارد را به حسب خصوصيتي كه دارند در نظر گرفت و براي هر كدام ديه خاصي معين نمود يا از اساس آن را موردي قرار داد مثل اينكه ديه يك صنعتگر ماهري را كه هر روز صدها برابر ديه‌اش مزد مي‌گيرد صدها برابر ديه يك فرد عادي قرار داد يا ديه انگشت يك نفر خطاط را كه براي هر كلمه‌اي كه مي‌نويسد مبالغي زياد دريافت مي‌كند اضعاف مضاعف ديه يك نفر كارگر كه با انگشتش كار نمي‌كند ولي با دستش كارهاي گرانبها انجام مي‌دهد قرار داد. به اين گونه اگر وضع ديه و خسارت شود همه به هم ريخته مي‌شود و خلاصه معيار شخص است نه شخصيت.

آيا نصف بودن ديه زن با عدالت سازگار است؟

س16. بالاخره ما عمري ازمان گذشت و نفهميديم چرا ديه زن نصفه مرده؟ عمري ازمان گذشت و نفهميديم چرا شهادت زن نصف مرده؟ عمري ازمان گذشت و نفهميديم چرا زن از شوهرش كه باهاش عمري زندگي كرده و جوونيشو به پاش ريخته كمتر از بچه‌هاشه؟ عمري ازمان گذشت و نفهميديم اگه عدالت و برابري هست پس چرا اهل كتاب ديه‌شون نصف ديه مسلمونه؟ عمري ازمان گذشت و خيلي چيزارو نفهميديم. اميدوارم شما بهمون جواب اين چراها رو بديد.

ج. اي كاش در اين عمري كه بر ما گذشت همين چند چيز را نفهميده بوديم! اي كاش نفهميده‌ها و مجهول مانده‌ها معدود بود و شماره داشت و مي‌توانستيم يك ميليون و هزار ميليون و هزارها ميليارد را بشماريم و بگوييم عمري از ما گذشت و براي هزار ميليارد و هزارها ميليارد سؤال، جواب نيافتيم؛ يعني همه را شناختيم و اين مقدار ناشناخته ماند.

مي‌دانيد كه اگر مي‌توانستيم ناشناخته‌ها و مجهولاتمان را در يك شماره ـ هرچه قدر بزرگ باشد و مثلاً عدد يك كه در مقابل آن صدهزار صفر گذاشته باشيم - تحت حساب و رقم درمي‌آوريم در علم و دانش در چه مرتبه‌اي بوديم؟

يقيناً در هر مرتبه‌اي بوديم ارسطوها و فارابي‌ها و ابن‌سيناها و صدها از اين اشخاص در برابر دانايي‌هاي ما سر تعظيم فرود مي‌آوردند.

اصلاً شما مي‌توانيد از ميان تمام حكيمان و دانشمندان و رياضي‌دانان كسي را معرفي كنيد كه بتواند مجهولات خود را به شمار آورد؟ آنچه شمردني است و در شمار مي‌آيد معلومات و دانسته‌ها است.

بنابراين چرا فقط از غصه نامعلوم ماندن اين چند چيز رنج مي‌بريد؟ عالم تشريع و تكوين در هر بخش بسيار كوچكش از اين چراها بسيار و بي‌شمار دارد. هر جزئي از عالم تكوين و هر فردي از انسان، خود عالمي است كه با آنكه به كلي ناشناخته نيست و ناشناخته نمانده است اما باز هم ناشناخته است و چراها در برابر آن هم‌چنان اسباب تحير ارباب عقول كبيره است و مي‌پرسند و كاوشگري مي‌نمايند و مي‌فهمند كه درهر موضوع هم هرچه را بفهمند و كشف كنند همه اسرار آن نيست و در عين حال پرسش را ادامه مي‌دهند و چراهايي كه حاكي از غرور جاهلانه است بر زبان نمي‌آورند و مي‌دانند كه هر چه در عالم تشريع و تكوين به صورت و برنامه‌اي كه هست بايد به همان صورت باشد، اگر غير از اين باشد غلط است.

انگشت اشاره بايد از انگشت مياني كوچكتر باشد اگر مساوي آنها باشد غلط مي‌شود، درخت توت با همه بزرگي‌اش ميوه‌اش بايد كوچك باشد و بوته هندوانه با همه ضعف و سستي و كوچكي‌اش ميوه‌اش چند كيلو مي‌شود، در عالم تشريع قوانين و تعاليم اخلاقي و قضايي و اجتماعي و نظامي و غيره همان بايد باشد كه هست.

ديه زن بايد نصف مرد باشد و اهل ذمه همان ديه‌اي را كه مقرر شده است بايد داشته باشند و دختر بايد نصف پسر ارث ببرد و زن بايد گاه چهار يك و گاه هشت يك ارث ببرد، اگر بيشتر يا كمتر باشد غلط است شخصي كه چرا مي‌گويد اگرهمه را فهميده باشد نمي‌تواند چرا بگويد تا چه رسد به اينكه هيچ كجا را نفهميده باشد.

مع ذلك به اين پرسش‌ها هم جواب‌هايي داده‌اند اگر چه نمي‌توان آن‌ها را پاسخ اصلي و تمام حكمت و فلسفه حكم گفت. جواب از اين سؤالات در حدي كه براي ما ممكن است نياز به دين‌شناسي و اسلام‌شناسي و شناخت مقاصد اسلامي در ارتباط با روح و جسم و تمام شئون اين انسان دارد.

اجمالاً در اين احكام، مصالح دنيويه و اخرويه انسان منظور است و فرهنگ جامع و كامل اسلام در حيات فردي و اجتماعي و سياسي و روحي و جسمي و مادي و معنوي را بايد در نظر گرفت تا بتوان در اين مقوله‌ها اظهار نظر نمود.