معاد ودلائل آن اعتقادات در قرآن
همه انسانها در روز واحدى بعد از مرگ زنده مىشوند و به حساب اعمال آنها
رسيدگى خواهد شد،نيكان و صالحان در بهشت جاويدان جاى مىگيرند و بدان و گنهكاران به
دوزخ فرستاده مىشوند.
«الله لا اله الا هو ليجمعنكم الى يوم القيمة لا ريب فيه،معبودى جز خداوند
يكتا نيست،به يقين همه شما را در روز رستاخيز كه شكى در آن نيست گرد آورى مىكند».
(1) .
«فاما من طغى×و آثر الحيوة الدنيا×فان الجحيم هى الماوى×و اما من خاف مقام ربه
و نهى النفس عن الهوى×فان الجنة هى الماوى،اما آن كس كه طغيان كرده و زندگى دنيا را
مقدم داشته استبه يقين دوزخ جايگاه اوست و آن كس كه از مقام (عدالت) پروردگارش
بترسد و نفس را از هوى و هوس باز دارد به يقين بهشت جايگاه اوست». (2)
.
ما معتقديم:اين جهان در واقع پلى است كه انسانها بايد از آن بگذرند و به سراى
جاويدان برسند،يا به تعبير ديگر دانشگاه،يا بازار تجارت،يا مزرعهاى استبراى سراى
ديگر.
على (ع) درباره دنيا مىگويد:«ان الدنيا دار صدق لمن صدقها...و دار غنى لمن
تزود منها،و دار موعظة لمن اتعظ بها،مسجد احباء الله و مصلى ملائكة الله و مهبط وحى
الله و متجر اولياء الله،دنيا جايگاه صدق و راستى استبراى آن كس كه با صداقتبا آن
برخورد كند...و سراى بى نيازى استبراى آن كس كه از آن توشه بر گيرد،و جايگاه آگاهى
و بيدارى استبراى آن كس كه از آن پند گيرد،مسجد دوستان خداست،و نمازگاه فرشتگان
پروردگار و محل نزول وحى الهى،و تجارتخانه دوستان حق!» (3) .
دلايل معاد روشن است
دلايل معاد بسيار روشن است چرا كه اولا:زندگى اين جهان نشان مىدهد كه
نمىتواند هدف نهايى آفرينش انسان باشد كه چند روزى بيايد،در ميان انبوه مشكلات
زندگى كند و بعد همه چيز پايان گيرد و در عالم نيستى فرو رود:«افحسبتم انما خلقناكم
عبثا و انكم الينا لا ترجعون،آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم و به سوى ما
باز نمىگرديد!» (4)
اشاره به اين كه اگر معادى در كار نبود حيات دنيا عبث و بيهوده به نظر مىرسيد.
ثانيا:عدل الهى ايجاب مىكند كه نيكوكاران و بد كاران كه غالبا در اين جهان در
يك صف قرار مىگيرند و گاه بد كاران جلوترند،از هم جدا شوند و هر كدام به سزاى
اعمالشان برسند: «ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين آمنوا و عملوا
الصالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما يحكمون،آيا آنها كه مرتكب گناهان شدند گمان
كردند كه ما آنها را همچون كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام
دادهاند؟كه حيات و مرگشان يكسان باشد؟چه بد داورى مىكنند!» (5)
ثالثا:رحمتبى پايان الهى ايجاب مىكند كه فيض و نعمت او با مرگ از انسان قطع
نشود و تكامل افراد مستعد و شايسته همچنان ادامه يابد:«كتب على نفسه الرحمة
ليجمعنكم الى يوم القيمة لا ريب فيه،خدا رحمت را بر خود فرض كرده و همه شما را در
روز رستاخيز كه شكى در آن نيست جمع خواهد كرد». (6)
قرآن به كسانى كه در مساله معاد ترديد داشتند مىگويد:چگونه ممكن است در قدرت
خدا براى زنده كردن مردگان شك و ترديد كنيد،در حالى كه خلقت نخستين شما نيز از
اوست، همان كسى كه در آغاز شما را از خاك آفريد باز هم به زندگى ديگر بر
مىگرداند:«افعيينا بالخلق الاول بل هم فى لبس من خلق جديد،آيا ما از آفرينش نخستين
عاجز مانديم (كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم) ولى آنها (با اين دلايل روشن) باز
در آفرينش مجدد ترديد دارند! » (7)
«و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحى العظام و هى رميم×قل يحييها الذى
انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم،او براى ما مثالى زد،ولى آفرينش خود را فراموش
كرد و گفت:چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مىكند؟!بگو همان كسى كه او را در
آغاز آفريد،و او نسبتبه هر مخلوقى آگاه است». (8)
اضافه بر اين مگر آفرينش انسان در برابر آفرينش آسمانها و زمين مساله مهمى
است!كسى كه قادر است اين جهان پهناور را با آن همه شگفتيهايش بيافريند،توانايى بر
زنده كردن مردگان را پس از مرگ دارد:«او لم يروا ان الله الذى خلق السموات و الارض
و لم يعى بخلقهن بقادر على ان يحى الموتى بلى انه على كل شىء قدير،آيا آنها
نمىدانند خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها ناتوان نشد قادر
است مردگان را زنده كند؟آرى او بر هر چيز تواناست». (9)
معاد جسمانى
اعتقادات در قرآن
نه تنها روح انسان،بلكه جسم و روح با هم در آن جهان باز مىگردد،و حياتى نوين
از سر مىگيرند،چرا كه آنچه در اين جا انجام شده استبا همين جسم و روح بوده،و
پاداشها و كيفرها نيز بايد نصيب هر دو شود. در غالب آيات مربوط به معاد در قرآن
مجيد،روى معاد جسمانى تكيه شده است و در برابر تعجب مخالفان كه مىگفتند:چگونه اين
استخوانهاى پوسيده به حيات مجددى باز مىگردند،قرآن مىگويد:«قل يحييها الذى انشاها
اول مرة، كسى كه روز اول انسان را از خاك آفريد،بر چنين كارى قادر است». (10)
«ايحسب الانسان ان لن نجمع عظامه×بلى قادرين على ان نسوى بنانه،آيا انسان گمان
مىكند كه استخوانهاى (پوسيده) او را جمع (و زنده) نخواهيم كرد؟آرى ما قادريم كه
(حتى خطوط سر) انگشتان او را مرتب كنيم (و به حال اول باز گردانيم) ». (11)
اين آيات و مانند آن همه صراحت در معاد جسمانى دارد.
آياتى كه مىگويد:شما از قبرهايتان بر انگيخته مىشويد،نيز به وضوح معاد
جسمانى را بيان مىكند. (12)
اصولا بيشتر آيات معاد در قرآن معاد روحانى و جسمانى را شرح مىدهد.
عالم عجيب پس از مرگ
ما معتقديم:آنچه در جهان پس از مرگ و عالم قيامت و بهشت و دوزخ مىگذرد،بسيار
برتر و بالاتر از آن است كه ما در اين دنياى محدود از آن آگاه و با خبر شويم:«فلا
تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين،هيچ كس نمىداند چه پاداشهايى كه مايه روشنى
چشمهاستبراى آنها (نيكوكاران) نهفته شده است». (13) .
و در حديث معروف نبوى آمده است:«ان الله يقول اعددت لعبادى الصالحين ما لا عين
رات و لا اذن سمعت و لا خطر على قلب بشر،من براى بندگان صالحم نعمتهايى فراهم
كردهام كه هيچ چشمى آنها را نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ انسانى خطور
نكرده است». (14)
در واقع ما در اين دنيا به منزله جنينهايى كه در محيط محدود شكم مادر قرار
دارد مىباشيم و اگر جنين فرضا عقل و هوشى هم داشته باشد،حقايق و مفاهيمى را كه در
جهان بيرون رحم وجود دارد مانند:آفتاب و ماه درخشان،وزش نسيم،منظره گلها و غرش
امواج دريا را هرگز درك نمىكند،اين جهان نسبتبه عالم قيامت همچون جهان جنين است
سبتبه اين دنيا-دقت كنيد.
پرونده اعمال،شهود و گواهان در قيامت
در روز قيامت نامههايى كه بيانگر اعمال ماست،به دست ما داده مىشود،نامه
اعمال نيكوكاران به دست راستشان،و بدكاران به دست چپشان،مؤمنان صالح از مشاهده نامه
اعمال خود خوشحال و مسرور مىشوند،و بدكاران شديدا نگران و ناراحت،همان گونه كه
قرآن مجيد مىفرمايد:«فاما من اوتى كتابه بيمينه فيقول هاؤم اقرؤا كتابيه×انى ظننت
انى ملاق حسابيه×فهو فى عيشة راضية×...و اما من اوتى كتابه بشماله فيقول يا ليتنى
لم اوت كتابيه،اما آن كس كه نامه اعمالش را به دست راستش دادهاند (از شادى) صدا
مىزند كه (اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد!من يقين داشتم كه به
حساب اعمالم مىرسم!و او در يك زندگى رضايتبخش خواهد بود-ولى كسى كه نامه اعمالش را
به دست چپش دادهاند مىگويد:اى كاش نامه اعمالم را به من نمىدادند!» (15)
ولى در اين كه نامه اعمال چگونه است؟و چگونه نوشته مىشود كه هيچ كس قادر به
انكار محتواى آن نيست؟درستبر ما روشن نمىباشد،و چنانكه قبلا نيز اشاره شد اصولا
معاد و رستاخير ويژگيهايى دارد كه درك جزييات آن براى مردم دنيا مشكل يا غير ممكن
است ولى كليات آن معلوم و غير قابل انكار است.
شهود و گواهان در قيامت
در قيامت علاوه بر اين كه خداوند شاهد بر تمام اعمال ماست،گواهانى نيز بر
اعمال ما گواهى مىدهند،دست و پاى ما و حتى پوست تن ما،زمينى كه بر آن زندگى
مىكنيم و غير آنها،همه شاهد و گواه اعمال ما هستند.«اليوم نختم على افواههم و
تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون»امروز (روز قيامت) بر دهانشان مهر
مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به كارهايى كه انجام مىدادند
(نيز) شهادت مىدهند». (16)
«و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا انطقنا الله الذى انطق كل شىء،آنها به
پوستهاى تن خود مىگويند:چرا بر ضد ما گواهى داديد؟در جواب خواهند گفت:همان خدايى
كه هر موجودى را به نطق در آورده،ما را گويا ساخته (و اين ماموريت افشاگرى را به ما
بخشيده است!». (17)
«يومئذ تحدث اخبارها×بان ربك اوحى لها،در آن روز زمين خبرهايش را بازگو
مىكند!چرا كه پروردگارت به آن وحى كرده است (كه اين ماموريت را انجام دهد) ».
(18)
صراط و ميزان اعمال
صراط همان پلى است كه بر روى جهنم كشيده شده و همگان بايد از روى آن عبور
كنند،آرى راه بهشت از روى جهنم مىگذرد!
«و ان منكم الا واردها كان على ربك حتما مقضيا×ثم ننجى الذين اتقوا و نذر
الظالمين فيها جثيا،همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مىشويد،اين امرى استحتمى و
قطعى بر پروردگارت،سپس آنها را كه تقوا پيشه كردهاند از آن رهايى مىبخشيم و
ظالمان را،در حالى كه به زانو در آمدهاند در آن رها مىسازيم». (19)
عبور از اين گذرگاه صعب العبور خطرناك بستگى به چگونگى اعمال انسانها دارد
چنان كه در حديث معروفى مىخوانيم:منهم من يمر مثل البرق،و منهم من يمر مثل عدو
الفرس،و منهم من يمر حبوا،و منهم من يمر مشيا،و منهم من يمر متعلقا،قد تاخذ النار
منه شيئا و تترك شيئا،بعضى مانند برق از آن مىگذرند و بعضى همچون اسب تيز رو،بعضى
با دست و زانو،بعضى همچون پيادگان و بعضى به آن آويزان مىشوند (و مىگذرند!) گاه
آتش دوزخ از آنها چيزى را مىگيرد و چيزى را رها مىكند!» (20)
اما«ميزان»چنانكه از نامش پيداست وسيلهاى استبراى سنجش اعمال انسانها،آرى
در آن روز همه اعمال ما را مىسنجند و ارزش و وزن هر يك را آشكار مىكنند:
«و نضع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلم نفس شيئا و ان كان مثقال حبة من
خردل اتينا بها و كفى بنا حاسبين،ما ترازوهاى عدل را در روز قيامتبر پا مىكنيم،و
به هيچ كس كمترين ستمى نمىشود،حتى اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و
بدى) داشته باشد ما آن را حاضر مىكنيم و (جزايش را به او مىدهيم) و كافى است كه
حساب كننده باشيم!». (21)
«فاما من ثقلت موازينه فهو فى عيشة راضية×و اما من خفت موازينه فامه هاوية،اما
كسى كه در آن روز،ترازوهاى اعمالش سنگين است،در يك زندگى رضايتبخش خواهد بود،و كسى
كه ترازوهايش سبك است جايگاهش دوزخ است!» (22)
آرى عقيده ما اين است كه نجات و رستگارى در آن جهان بستگى به اعمال انسانها
دارد،نه آرزوها و پندارها،هر كس در گرو اعمال خويش است و بدون پاكى و تقوا كسى راه
به جايى نمىبرد:«كل نفس بما كسبت رهينة،هر انسانى در گرو اعمال خويش است».
(23)
اين شرح كوتاهى بود از چگونگى«صراط»و«ميزان»هر چند جزئيات آن براى ما معلوم
نيست و همان گونه كه قبلا نيز گفتهايم چون سراى آخرت عالمى استبسيار برتر از
جهانى كه در آن زندگى مىكنيم،درك همه مفاهيم آن براى ما زندانيان دنياى مادى مشكل
يا غير ممكن است.
شفاعت در قيامت
ما معتقديم:در قيامت پيامبران و امامان معصوم و اولياء الله بعضى از گنهكاران
را به اذن خدا شفاعت مىكنند و مشمول عفو الهى مىگردند،ولى فراموش نكنيم كه اين
اذن تنها براى كسانى است كه پيوندهاى خود را از خدا و اولياء الله قطع نكرده
باشند،بنابراين شفاعتبى قيد و شرط نيست،آن نيز نوعى رابطه با اعمال و نيات ما
دارد.
«و لا يشفعون الا لمن ارتضى،آنها جز براى كسى كه خدا راضى به شفاعت اوست،شفاعت
نمىكنند!» (24)
و چنانكه در گذشته نيز اشاره شد«شفاعت»راهى استبراى تربيت انسان و وسيلهاى
ستبراى جلوگيرى از غوطهور شدن در گناه و قطع تمام پيوندها و روابط از اولياء الله
به انسان مىگويد اگر آلوده گناه هم شدهاى،از همان جا باز گرد و بيش از اين گناه
مكن!
به يقين مقام«شفاعت عظمى»از آن پيامبر اسلام (ص) است و بعد از او ساير
پيامبران و امامان معصوم و حتى علما و شهدا و مؤمنان عارف و كامل و از آن فراتر
قرآن و اعمال صالحه نيز براى بعضى شفاعت مىكنند.
در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم:«ما من احد من الاولين و الآخرين الا و
هو يحتاج الى شفاعة محمد (ص) يوم القيامة،هيچ كس از اولين و آخرين نيست مگر اين كه
نياز به شفاعت محمد (ص) در قيامت دارد!» (25)
در حديث ديگرى در كنز العمال از پيامبر اكرم (ص) آمده است:«الشفعاء
خمسة:القرآن و الرحم و الامانة و نبيكم و اهل بيت نبيكم،در روز قيامت پنجشفيع وجود
دارد:قرآن،صله رحم، امانت و پيامبر شما و اهل بيت او». (26) در حديث
ديگرى از امام صادق (ع) مىخوانيم:«اذا كان يوم القيامة بعث الله العالم و
العابد،فاذا وقفا بين يدى الله عز و جل قيل للعابد انطلق الى الجنة،و قيل للعالم قف
تشفع للناس بحسن تاديبك لهم،روز قيامت كه مىشود خداوند«عالم»و«عابد»را مبعوث
مىكند،هنگامى كه در پيشگاه خداوند متعال قرار مىگيرند، به«عابد»گفته مىشود:به
سوى بهشتبرو!و به عالم گفته مىشود:بايست و براى مردم به خاطر تربيتخوبى كه
نسبتبه آنها داشتى شفاعت كن!» (27)
اين حديث اشاره لطيفى نيز به فلسفه شفاعت دارد.
عالم برزخ
ما معتقديم:در ميان اين جهان و سراى آخرت،جهان سومى به نام «برزخ»است كه
ارواح همه انسانها پس از مرگ تا روز قيامت در آن قرار مىگيرند.
«و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون،و پشتسر آنها (پس از مرگ) برزخى است تا روز
قيامت». (28)
البته از جزئيات آن جهان نيز آگاهى زيادى نداريم و نمىتوانيم داشته باشيم،اين
قدر مىدانيم كه ارواح نيكان و صالحانى كه در درجات بالا قرار دارند (مانند ارواح
شهدا) در آن جهان،متنعم به نعمتهاى فراوانى هستند:«و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل
الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون،هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند
مردگانند،بلكه آنها زندهاند و در پيشگاه پروردگارشان متنعمند». (29)
و نيز ارواح ظالمان و طاغوتها و حاميان آنها در آن جهان معذبند،همان گونه كه
قرآن درباره فرعون و آل فرعون مىگويد:«النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم
الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب،عذاب آنها (در برزخ) آتش (دوزخ) است كه هر صبح و
شام بر آن عرضه مىشوند،و روزى كه قيامتبر پا شود (مىفرمايد) آل فرعون را داخل
سختترين عذابها كنيد! » (30)
ولى گروه سومى كه گناهان كمترى دارند نه جزء اين دستهاند و نه جزء آن دسته،و
مشمول هيچ كدام از عذاب و كيفر نيستند،گويى در جهان برزخ در حالتى شبيه به خواب فرو
مىروند و در رستاخيز بيدار مىشوند!«و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير
ساعة.. .و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم فى كتاب الله الى يوم البعث
فهذا يوم البعث و لكنكم كنتم لا تعلمون،و روزى كه قيامتبر پا شود گنهكاران قسم ياد
مىكنند كه جز ساعتى در عالم برزخ درنگ نكردند...اما كسانى كه علم و ايمان به آنها
داده شده (خطاب به مجرمان) مىگويند:شما به فرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ)
قرار داشتيد،و اكنون روز رستاخيز است ولى شما نمىدانستيد!» (31) .
در روايات اسلامى نيز از پيغمبر اكرم (ص) آمده است كه فرمود:«القبر روضة من
رياض الجنة او حفرة من حفر النيران،قبر يا باغى است از باغهاى بهشت،يا حفرهاى از
حفرههاى دوزخ». (32)
پاداشهاى معنوى و مادى اعتقاد در قرآن
پاداشهاى قيامت هم جنبه مادى دارد و هم جنبه معنوى،چرا كه معاد نيز هم روحانى
و هم جسمانى است.
آنچه در قرآن مجيد و روايات اسلامى درباره باغهاى بهشتى كه نهرها از زير
درختانش جارى هستند«جنات تجرى من تحتها الانهار» (33) باغهايى كه
ميوههاى آن و سايههايش جاودانى است«اكلها دائم و ظلها» (34) و براى
افراد با ايمان همسران خوب بهشتى وجود دارد«و ازواج مطهرة» (35) و
مانند آن آمده است،و همچنين آنچه درباره آتش سوزان دوزخ و مجازاتهاى دردناك آن ديده
مىشود،همه ناظر به جنبههاى مادى پاداش و كيفر آن جهان است.
ولى از آن مهمتر،پاداشهاى معنوى،انوار معرفت الهى و قرب روحانى پروردگار و
جلوههاى جمال و جلال اوست،همان لذاتى است كه با هيچ زبان و بيانى،قابل توصيف نيست.
در بعضى آيات قرآن بعد از بيان بخشى از نعمتهاى مادى بهشت (باغهاى پر طراوت و
مسكنهاى پاكيزه) مىافزايد:«و رضوان من الله اكبر،و رضا و خشنودى خدا از همه اينها
برتر است!»و بعد مىافزايد:«ذلك هو الفوز العظيم،پيروزى بزرگ همين است!» (36)
آرى لذتى بالاتر از اين نيست كه انسان درك كند از سوى معبود و محبوب بزرگش پذيرفته
شده و مشمول رضا و خشنودى و پذيرش او قرار گرفته است!
در حديثى از امام على بن الحسين (ع) مىخوانيم:«يقول (الله) تبارك و تعالى
رضاى عنكم و محبتى لكم خير و اعظم مما انتم فيه...،خداوند متعال به آنها
مىگويد:خشنودى من از شما و محبتم نسبتبه شما بهتر و برتر است از نعمتهايى كه شما
در آن هستيد!...آنها همگى اين سخن را مىشنوند و تصديق مىكنند!» (37)
راستى چه لذتى از اين بالاتر كه انسان مخاطب به اين خطاب شود:«يا ايتها النفس
المطمئنة×ارجعى الى ربك راضية مرضية×فادخلى فى عبادى×و ادخلى جنتى،تو اى روح آرام
يافته!به سوى پروردگارت باز گرد،در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو
خشنود،و در سلك بندگانم در آى و در بهشتم وارد شو!» (38)
پىنوشتها:
1-سوره نساء،آيه 87.
2-سوره نازعات،آيات 37-41.
3-نهج البلاغه،كلمات قصار،شماره 131.
4-سوره مؤمنون،آيه 115.
5-سوره جاثيه،آيه 21.
6-سوره انعام،آيه 12.
7-سوره ق،آيه 15.
8-سوره يس،آيات 78 و 79.
9-سوره احقاف،آيه 33.
10-سوره يس،آيه 79.
11-سوره قيامت،آيات 3 و 4.
12-مانند آيات سوره يس:51 و 52،قمر:7،معارج:43.
13-سوره سجده،آيه 17.
14-محدثان مشهور مانند بخارى و مسلم،و مفسران معروف مانند طبرسى،آلوسى و قرطبى اين
حديث را در كتابهاى خود آوردهاند.
15-سوره الحاقه،آيات 19 تا 25.
16-سوره يس،آيه 65.
17-سوره فصلت،آيه 2.
18-سوره زلزلة،آيات 4 و 5.
19-سوره مريم،آيات 71 و 72.
20-اين حديثبا مختصر تفاوتى در منابع معروف شيعه و اهل سنت،مانند كنز العمال حديث
39036 و قرطبى،جلد 6،صفحه 4175 ذيل آيه 71 سوره مريم و صدوق در امالى خود آن را از
امام صادق (ع) نقل كرده است.در صحيح بخارى نيز بابى ديده مىشود تحت عنوان«الصراط
جسر جهنم» (صحيح بخارى،جلد 8،صفحه 146) .
21-سوره انبياء،آيه 47.
22-سوره قارعه،آيات 6 تا 9.
23-سوره مدثر،آيه 38.
24-سوره انبياء،آيه 28.
25-بحار،جلد 8،صفحه 42.
26-كنز العمال،حديث 39041 (جلد 14،صفحه 390) .
27-بحار،جلد 8،صفحه 56،حديث 66.
28-سوره مؤمنون،آيه 100.
29-سوره آل عمران،آيه 169.
30-سوره مؤمن،آيه 46.
31-سوره روم،آيه 56.
32-صحيح ترمذى،جلد 4،كتاب صفة القيامة،باب 26،حديث 2460،در منابع شيعه اين حديث گاه
از امير مؤمنان على (ع) و گاه از امام على بن الحسين (ع) نقل شده است (بحار
الانوار،جلد 6،صفحه 214 و 218) .
33-سوره توبه،آيه 89.
34-سوره رعد،آيه 35.
35-سوره آل عمران،آيه 15.
36-سوره توبه،آيه 72.
37-تفسير عياشى،ذيل آيه 72 سوره توبه،مطابق نقل الميزان،جلد 9.
38-سوره فجر،آيات 27 تا 30.