مناظره علمى
(ترجمه المراجعات)

محمد صادق نجمى

- ۶ -


ولـذا مـى بـيـنيم بعضى از علماى اهل سنت حديث غدير را كه يكى ازحديثهاى متواتر در ميان شيعه واهل سنت واز نظر تاريخى يكى ازحوادث مهم دوران زندگى رسول خدا (ص ) مى باشد به ايـن دلـيـل كـه در صـحـاح شـشـگـانـه نـقـل نـگـرديـده اسـت بـطـور كـلـى انـكـارنـمـوده ومردوددانسته اند (168) نظر امام امت در مورد بحار الانوار: مـناسب است در اينجا براى توضيح بيشتر, توجه خواننده ارجمند رابه مطلبى كه بزرگ شخصيت عـلـمـى عـرفـانـى جهان , رهبر وبنيانگزارجمهورى اسلامى ايران , حضرت آيت اللّه العظمى امام خـمـيـنـى ـ دامت بركات وجوده الشريف على رؤس المسلمين والمستضعفين ـ در رابطه با بحار الانوار فرموده است جلب نمايم : كتاب بحار الانوار كه تاليف عالم بزرگوار ومحدث عاليمقدار,محمد باقر مجلسى , است مجموعه اى اسـت از قريب چهار صد كتاب ورساله كه در حقيقت يك كتابخانه كوچكى است كه با يك اسم نـام بـرده مـى شـود, صـاحب اين كتاب چون ديده كتابهاى بسيارى ازاحاديث است كه به واسطه كوچكى وگذشتن زمانها از دست مى رود,تمام آن كتابها را بدون آن كه التزام به صحت همه آنها داشـتـه بـاشد, دريك مجموعه به اسم بحار الانوار فراهم كرده ونخواسته كتاب عملى بنويسد يا دسـتـورات وقـوانـيـن اسـلام را در آنجا جمع كند تا در اطراف آن بررسى كرده ودرست را از غير درست جدا كند. در حقيقت بحار,خزانه همه اخبارى است كه به پيشوايان اسلام نسبت داده شده چه درست باشد يا نادرست . در آن , كتابهائى هست كه خود صاحب بحارآنها را درست نمى داند واو نـخـواسته كتاب عملى بنويسد تاكسى اشكال كند كه چرا اين كتابهارا فراهم كردى , پس نتوان هر خـبـرى كه دربحار هست به رخ دينداران كشيد كه آن خلاف عقل يا حس است ,چنانكه نتوان بى جـهـت اخبار آن را رد كرد كه موافق سليقه ما نيست ,بلكه درهر روايتى بايد بررسى شود, آنگاه با مـيـزانـهـائى كـه عـلـمـا دراصـول تـعـيـيـن كـرده انـد عـمـلـى بـودن يـانبودن آن را اعلان كـرد (169) .هـمـانـگونه كه حضرت امام فرموده اند مرحوم مجلسى در بحارالانوار در مقام نقل اخبار نقش يك محدث را ايفاء نموده است وبحاررا به عنوان يك كتاب حديثى عملى تاليف نكرده اسـت ولـذا مـى بينيم بااصرار فراوانى كه از سوى بعضى از شاگردان وهمكاران آن مرحوم كتبابه عـمـل آمـده اسـت كـه اخـبار كتب اربعه را در بحار نقل نمايد (170) . علامه مجلسى از اين كار خوددارى واز نقل احاديث كتب اربعه كه جنبه عملى دارد امتناع ورزيده است .

مجلسى محقق : اين بود قيافه مجلسى به عنوان يك محدث .

وامـا قـيـافـه مجلسى در بعد تحقيق ودر مقام كشف رموز وبيان حقايق :او بحر مواجى است كه با زورقـهـاى عادى نتوان در آن سير نمودودرياى پر تلاطمى است كه آرامش وسكون در ساحل آن نـيـز بـه ايـن سـادگى وبراى همه امكان پذير نيست . بايد با اين قيافه در كتاب مرآت العقول ودر تـحـقيقات وى درسراسر كتاب بحار وساير تاليفات آن مرحوم به طور اجمال آشنا گرديد. آرى , با قـيـافـه تـحـقيقى مجلسى آن وقت مى توانستيم آشنا شويم كه اگر اجل مهلت مى داد همانگونه كـه وعـده داده بـود مـوفـق بـه تاليف شرح مبسوط وتحقيقى به كتاب بحارالانوار مى گردد كه متاسفانه رحلت آن شخصيت بزرگ جامعه اسلامى را از نيل به چنين نعمت بى پايان محروم ساخت .

دو گروه در اشتباهند!! از مـطـالب گذشته مى توان چنين نتيجه گيرى نمود كه در مورد بحارالانوار وشخصيت مؤلف ايـن كتاب دو گروه در اشتباهند ودر عين بى اطلاعى وناآگاهى در دو قطب افراط وتفريط قرار دارند: گـروه اول : كـسـانى كه خبرويت در متون احاديث وشناخت در رجال واسناد ندارند واز تشخيص قـوت وضـعف واز درك تناقض موجود درروايات عاجزند ولذا با مشاهده يك حديث در بحار كه با نـظـر او تـطبيق وهدف او را تامين مى كند به آن استناد نموده ومبادرت به نقل شفاهى واقدام به درج آن در كـتـاب ونوشته خود مى نمايند. ودر واقع اعتبار هرروايتى را نه با متن وسند آن بلكه با اعـتـبار مؤلف كتاب ارزيابى مى كنندوبا توجه به مطالب گذشته خطر چنين بهره بردارى واضح ومعلوم است .

گـروه دوم : افـرادى هستند افراطى ودر عين حال كه آنان نيز از مسائل علمى وچه بسا از الفباى عـلـوم اسـلامـى بـيگانه وگاهى حتى از شاگردان مكتب استشراق واز تربيت شدگان دشمنان ديـريـنـه اسـلام وقـرآن هـسـتـندولى داراى قيافه روشنفكرانه ويا به علل سياسى متخصص در شـنـاخت اسلام معرفى گرديده اند بحارالانوار ومؤلف آن را در اثر نقل حديثهاى ضعيف ومتناقض مـورد طـعـن قرار داده واحيانا اين موضوع را برضعف وعدم تحقيق ويا عدم تورع علامه مجلسى حمل مى نمايند.

گرچه پاسخ اين افراد نيز از مطالب گذشته روشن گرديد, اما براى توضيح بيشتر مى گوئيم : اگـر ايـن افـراد روشـنـفكر ومتخصص ! به تناقض دو روايت پى برده اندويا ضعف روايتى را كشف وروايتى را قوى وقابل اعتماد ويا مردودوبى اعتبار تشخيص داده اند, خود اين كشف حقيقت نه در اثـر تـلاش وتـحـقـيق آنان بلكه در اثر وجود بحارالانوار واز بركات اين كتاب بزرگ ودر سايه نقش مـهـمى است كه مجلسى (ره ) به عنوان يك محدث ايفاءنموده است كه اگر علامه مجلسى همه روايـات در يـك مـوضـوع را نـقـل نـمـى نمود, اين خواننده چگونه مى توانست با مشاهده يكى دو روايـت در يـك كـتاب به وجود روايت ديگرى كه با آنها تناقض مفهوم داردپى ببرد واگر مجلسى بـزرگ هـمـه روايـات را كـه در زمينه خاص با اسنادمختلف نقل گرديده است در كنار هم قرار نـمـى داد آن خواننده چگونه مى توانست قوت يك حديث وضعف حديث ديگر را كشف كند؟

نمونه ايـن كشف را در داستان عفير ملاحظه نموديد كه دسترسى به اين افسانه در بحار الانوار ما را به حقيقت آن هدايت نمود.

خـلاصه اين كه خواننده بحار الانوار, آنجا كه علامه مجلسى را درقيافه يك محقق مى بيند مسئله تـا حـدى سـهـل وبهره بردارى از كتاب اوآسان است , زيرا او با تحقيقى كه علامه مجلسى از متن وسـنـد واز مـعنى ومفهوم يك روايت ارائه نموده , در محدوده معلومات خود آگاهى پيدامى كند, ولـى در آنـجـا كه مجلسى را به عنوان يك محدث مى بيند كه تنهابه نقل اخبار اكتفا نموده است , بـايـد از اظـهـار نـظر خوددارى ورزيده وتوضيح وبيان آن را به علما ودانشمندانى كه در اين فن تخصص دارند محول كند كه پيمودن اين راه براى متخصصين نيز كارى است بسى دشوار.

ولـذا مـى بـيـنيم مرحوم علامه طباطبائى ـ رضوان اللّه عليه ـ با اين كه سالهاى متمادى با حضور شاگردانى بر جسته از علما ودانشمندان به بررسى وتحقيق احاديث بحار الانوار ادامه داده , اما اين مفسر بزرگ وفيلسوف الفقها وفقيه الفلاسفه در اين مدت طولانى نتوانست بيش ازچند پله اول از ايـن نردبان يكصد وده پله اى آسمان فضيلت را بپيمايد,زيرا ارتباط او با اخبار واحاديث وكار او نقد كلام معصوم بود.

واز ايـن جـا اسـت كه مى گوئيم : غور نمودن در اعماق بحار الانوارعلامه مجلسى وبدست آوردن جـواهـر ثـمين وپربها از اين اقيانوس عظيم ودرياى بيكران تنها در حيطه علمى وفكرى علامه ها است !! در خـاتـمـه بـا پوزش مجدد از تاخير پاسخ نامه , دو جلد كتاب ارزنده از شخصيتى والا ومجاهدى استوار, علامه سيد شرف الدين (ره ), به نام المراجعات والنص والاجتهاد به عنوان بهترين هديه ونشانه اى ازمحبت وعلاقه به حضورتان اهداء مى گردد. نفعنااللّه بهما.

وآخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمين . والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته .

محمد صادق نجمى