اهل بيت در آيه تطهير

علامه سيد جعفر مرتضى عاملى

- ۲ -


بخش اول: اهل بيت در قرآن

فصل اول: گفته‏ها و نظريات

كلمه «اهل البيت‏» در موارد بسيار زيادى از سخنان رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله براى‏گروه خاصى كه به آن حضرت‏صلى الله عليه وآله منسوبند، به كار رفته است. براى اينان(اهل البيت) اوصاف و ويژگى‏هايى بيان گشته، منزلتى شايان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسؤوليت‏هاى فراوان و گوناگون و در عين حال مهم وخطير بر عهده امت گذاشته شده‏است.

در قرآن نيز در موارد گوناگون و با تعابير مختلف از همين گروه سخن‏به‏ميان آمده‏است. يكى از آن تعابير «اهل‏البيت‏» است. از آن جايى كه گروهى‏به عمد يا سهو در تعيين منظور قرآن از كلمه «اهل‏البيت‏» به راست و چپ‏رفته‏اند، لازم ديديم كه دقيقا به بحث و بررسى درباره اين مطلب بپردازيم.از خداوند متعال يارى مى‏جوييم و بر او توكل مى‏كنيم و بحث را به حول وقوه او پى مى‏گيريم.

رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله منظور از تعبير «اهل‏البيت‏» را در يكى از مواردى كه درقرآن آمده، به شكلى غيرقابل تشكيك و تاويل تبيين كرده‏است، اما با كمال‏تعجب بايد گفت: اين تصريحات هم نتوانسته است ريشه اختلاف را از بين‏ببرد; و دليل آن، وجود افرادى است كه اصرار دارند در اين مورد يا مواردديگر به صورت آشكار و پنهان و بنا به دلايلى با رسول خداصلى الله عليه وآله مخالفت‏كنند! تفصيل مطلب را در مباحثى كه در پى مى‏آيد بيان خواهيم كرد.

اهل بيت در قرآن

لفظ «اهل بيت‏» سه بار در قرآن كريم آمده است:

اول، در داستان موسى‏عليه السلام، آن گاه كه نوزادى كوچك بود و خانواده فرعون‏او را پيدا كردند تا در آينده، دشمن و مايه اندوهشان باشد و پستان هيچ زنى‏را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در كارش درمانده شدند. آن‏گاه خواهرموسى‏عليه السلام به آنان گفت:

هل ادلكم على اهل بيت‏يكفلونه لكم وهم له ناصحون فرددناه الى امه‏كى تقر عينها ولا تحزن; (1) .

آيا مايليد كه من شما را به خانواده‏اى كه دايه اين طفل شوند و او را با مهربانى‏تربيت كنند راهنمايى كنم؟ بدين وسيله ما موسى را به مادرش برگردانديم تاديده‏اش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.

در اين آيه بيانى وجود ندارد كه مشخص سازد: منظور خواهر موسى‏عليه السلام ازاين تعبير چه بود؟ آيا منظورش تمام كسانى بودند كه با آن خانواده قرابت وخويشاوندى داشتند يا بعضى از آنان؟ و آيا منظورش فقط قرابت نسبى است‏يا نسبى و سببى؟ يا علاوه بر قرابت نسبى و سببى كسانى را كه از راه ولاء و ياتربيت هم به خانواده منتسب هستند در برمى‏گيرد؟

گذشته از اين، لفظ اهل بيت‏به صيغه نكره آمده است نه به صيغه معرفه،يعنى اهل البيت.

دوم، در داستان ابراهيم‏عليه السلام، آن گاه كه همسرش از بشارت فرشتگان كه‏به‏او مژده دادند اسحاق و پس از او يعقوب را به دنيا خواهد آورد به شگفت‏آمد. ملائكه به او گفتند:

اتعجبين من امر الله رحمة الله وبركاته عليكم اهل البيت انه حميدمجيد; (2) .

فرشتگان به او (زن ابراهيم) گفتند: آيا از كار خدا عجب دارى؟ (عجب مداركه) رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت است; زيرا خداوند بسيارستوده صفات و بزرگوار است.

در اين آيه مباركه همسر ابراهيم‏عليه السلام از اهل البيت‏شمرده شده است; زيرااو در اين آيه مورد خطاب قرار گرفته است، اما اين نمى‏تواند دليل اين مطلب‏باشد كه همسر هم در تمام مواردى كه لفظ اهل البيت اطلاق شده، حتى درمواردى هم كه قرينه مناسب براى تعيين مقصود وجود ندارد، جزء اهل بيت‏است; زيرا توجيه خطاب در آيه فوق‏الذكر به همسر ابراهيم‏عليه السلام مى‏تواندقرينه‏اى براى داخل شدن وى در زمره اهل يت‏باشد، اما نمى‏تواند دلالت كندبر اين كه كلمه اهل البيت، همسر را هم در برمى‏گيرد، به گونه‏اى كه به مجردشنيدن اين كلمه و بى هيچ قرينه‏اى، بايد به ذهن شنونده تبادر كند. در مباحث‏آتى بحث‏بيش‏ترى درباره اين آيه خواهد آمد.

سوم، فرموده خداوند متعال:

يا نساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول‏فيطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بيوتكن‏ولاتبرجن تبرج الجاهلية الاولى واقمن الصلاة وآتين الزكاة واطعن‏الله ورسوله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم‏تطهيرا واذكرن مايتلى فى بيوتكن من آيات الله والحكمة ان الله كان‏لطيفا خبيرا. (3)

ملاحظه مى‏شود كه فرموده خداوند متعال: «انما يريد الله ليذهب عنكم‏الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا» در ميان آياتى قرار گرفته كه‏زنان پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مخاطبند و بلكه جزء يكى از اين آيات است. همين‏موجب شده كه آن شبهه معروف در مراد آيه براى عده‏اى پيش آيد و همان‏گونه كه خواهيم ديد گروهى آن را انگيزه‏اى براى برانگيختن شك‏هايى‏پيرامون مفاد حقيقى آيه مباركه قرار مى‏دهند.

گفته‏ها و اجتهادها

مراجعه به سخنان مفسران وديگران به دست مى‏دهد كه درباره مراد ازاهل البيت در آيه مباركه اقوال متعددى وجود دارد. اين اقوال عبارتند از:

1. ادعاى عكرمه (4) كه در بازارها ندا مى‏داد و مردم را براى مباهله‏فرامى‏خواند. ادعاى وى اين بود كه منظور از «اهل‏البيت‏» در آيه تطهير فقطوفقط زنان پيامبرصلى الله عليه وآله است و احدى غير از آنان را در بر نمى‏گيرد.

اين گفته بنا به روايت عكرمه به ابن عباس و سعيد بن جبيرهم نسبت داده‏شده است. (5) چنان كه اين ادعا را به مقاتل هم نسبت داده‏اند. (6) به عطاء، كلبى،سعيدبن جبير (7) و عروة بن زبير هم كه مدعى بود اين آيه در خانه عايشه‏فرود آمد (8) نسبت داده شده است.

2. گروهى گفته‏اند: منظور اصحاب كساء است، يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله، على،فاطمه، حسن، حسين‏عليهم السلام و همسران پيامبرصلى الله عليه وآله.

بعضى همسران پيامبرصلى الله عليه وآله و اصحاب كساء را بدون پيامبرصلى الله عليه وآله آورده‏اند.اين عقيده فخر رازى و خطيب بغدادى است كه قسطلانى از بخارى روايت‏كرده است. (9) .

3. گفته‏اند: منظور پيامبرصلى الله عليه وآله است و بس. (10) .

4. گفته‏اند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمى‏گيرد. (11) .

5. گفته‏اند: منظور كسانى است كه در پايين‏ترين جد پيامبرصلى الله عليه وآله با او نسبت‏دارند و نيز گفته شده: هر آن كس كه با پيامبرصلى الله عليه وآله پيوند رحمى دارد. و نيزگفته شده: هر آن كه با او پيوند نسبى يا سببى دارد. (12) .

6. ابو حيان گفته: از آن جا كه اهل البيت‏شامل زنان پيامبرصلى الله عليه وآله و پدران‏آنان مى‏شده، لفظ مذكر بر مؤنث غالب آمده است. (13) .

7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم كه صدقه بر آنان‏حرام شد. (14) .

8. گفته شده: «اهل‏البيت‏» على، فاطمه، حسن و حسين‏عليهم السلام هستند. بعضى‏از اقوال و روايات تصريح دارد كه پيامبرصلى الله عليه وآله هم جزء آنان است. (15) اين گفته به‏انس بن مالك، واثلة بن اسقع (16) ، ابو سعيد خدرى، عايشه و ام سلمه (17) نسبت داده‏شده است. طحاوى، كنجى شافعى، ذهبى و قمى (18) بر آن اصرار داشته و نيزعقيده مجاهد، قتاده، كلبى (19) و بلكه عقيده جمهور (20) و بيش‏تر مفسران (21) همين‏است. حتى بعضى گفته‏اند: مفسران اجماع دارند و جمهور (22) روايت كرده‏اندكه اين آيه درباره اهل كساء فرود آمد. گفته‏اند: منظور مدعى اجماع مفسران‏اين است كه مفسران بر اين مطلب اجماع دارند كه آيه مباركه شامل آل البيت‏است و آنان اصحاب كساء مى‏باشند، اما درباره اين كه آيا زنان پيامبرصلى الله عليه وآله راهم دربر مى‏گيرد يا نه، اختلاف نظر است. يا منظور، اجماع كسانى است كه‏نظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عكرمه و مقاتل ازاين افراد نيستند، زيرا اين مساله به خبر دادن از پيامبرصلى الله عليه وآله‏يا كسانى از صحابه‏برمى‏گردد كه گفته آنان معتبر است، در حالى كه مقاتل و عكرمه متهم به‏دروغگويى‏اند. (23) .

بعضى از روايات، امامان دوازده گانه‏عليهم السلام را هم اضافه كرده است. (24) بعضى‏مدعى‏اند كه اماميه اجماع دارند كه آيه تطهير شامل تمام امامان‏عليهم السلام مى‏شود. (25) .

نتيجه گفته‏ها

اگر در اين گفته‏ها به دقت‏بنگريم، خواهيم يافت كه تمام آنها پيرامون‏سه عنصر دور مى‏زند.

اول، دخول زنان در مراد از كلمه «اهل البيت‏» يا به طور مستقل يا بااصحاب كساء يا با ساير بنى‏هاشم يا با افرادى كه دايره شمول گسترده‏تر ياتنگ‏ترى دارد.

دوم، دخول خويشاوندان پيامبرصلى الله عليه وآله; يعنى، بنى‏هاشم، غير از اصحاب كساء;يعنى، كسانى كه صدقه بر آنان حرام است و با پيامبرصلى الله عليه وآله خويشاوندى نسبى‏دارند. بعضى زنان پيامبرصلى الله عليه وآله را مى‏افزايند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند.

سوم، اختصاص اهل البيت‏به اصحاب كساء. گروهى با استناد به روايات‏چندى كه در اين باره تصريح دارد، ساير امامان دوازده‏گانه را هم بدان‏مى‏افزايند.

تمامى دلايل در حقيقت‏به نفى يا اثبات اين عناصر برمى‏گردد، اگرچه دربيان آنچه كه در اثبات آن مى‏كوشند با هم اختلاف جزئى دارند.

نهايت امر اين كه، آنچه بعضى بيان كرده‏اند كه منظور آيه تطهير شخص‏پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله است و به نظر مى‏رسد كه زايد بر عناصر سه گانه فوق الذكراست، كسى را نيافتيم كه در اثبات آن استدلال كرده يا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقيده خويش قرار داده باشد. از اين رو، نيازى به نفى يا اثبات آن دربحث‏خود نمى‏يابيم. در اين جا تنها به بررسى و بيان مطالبى خواهيم‏پرداخت كه ارتباط مستقيمى با عناصر سه‏گانه فوق دارد.


پى‏نوشتها:

1) قصص (28) آيات 12 - 13.

2) هود (11) آيه 73.

3) احزاب (33) آيات 32 - 33.

4) جامع البيان، ج‏22، ص‏7; الدرالمنثور، ج‏5، ص‏198; فتح القدير، ج‏4، ص‏278 - 279; التبيان،ج‏8، ص‏206، 308; الميزان فى تفسير القرآن، ج‏16، ص‏310; مجمع البيان، ج‏8، ص‏56.

5) تفسير القرآن العظيم، ج‏3، ص‏483، سير اعلام النبلاء، ج‏2، ص‏208 و 221; تهذيب تاريخ دمشق،ج‏4، ص‏208; المواهب اللدنيه، ج‏2، ص‏122; اسباب النزول، ص‏302; نور الابصار، ص‏110،الصواعق المحرقه، ص‏141; لباب التاويل، ج‏3، ص‏466.

6) تهذيب تاريخ دمشق، ج‏4، ص‏206; نور الابصار، ص‏110; لباب التاويل، ج‏3، ص‏466; و اسعاف‏الراغبين، ص‏108.

7) فتح القدير، ج‏4، ص‏278; الجامع لاحكام القرآن، ج‏14، ص‏182.

8) الدر المنثور، ج‏5، ص‏198; فتح القدير، ج‏4، ص‏279; ر.ك: الميزان فى تفسير القرآن، ج‏16،ص‏310.

9) ر.ك: به السنن الكبرى، ج‏2، ص‏150; تهذيب تاريخ دمشق، ج‏4، ص‏208 - 209; فتح‏القدير، ج‏4،ص‏280; الجامع لاحكام القرآن، ج‏14، ص‏183; سخن ابن روزبهان در دلائل الصدق، ج‏2،ص‏94.

10) الصواعق المحرقة، ص‏141.

11) فتح القدير، ج‏4، ص‏280; الجامع لاحكام القرآن، ج‏4، ص‏183; الميزان فى تفسير القرآن، ج‏16،ص‏310; لباب التاويل، ج‏3، ص‏466.

12) المواهب اللدنيه، ج‏2، ص‏127.

13) تهذيب تاريخ دمشق، ج‏4، ص‏209.

14) ر.ك: اسعاف الراغبين، ص‏108; الصواعق المحرقه، ص‏14.

15) ر.ك: ينابيع الموده، ص‏294; الصواعق المحرقه، ص‏141; تفسير قمى، ج‏2، ص‏194 - 193;الكشاف، ج‏3، ص‏538.

16) مجمع البيان، ج‏8، ص‏356.

17) تهذيب تاريخ دمشق، ج‏4، ص‏908; ر.ك: مجمع البيان، ج‏8، ص‏356.

18) ر.ك: مشكل الآثار، ج‏1، ص‏332 - 339; كفاية الطالب، ص‏54; خلاصه عبقات الانوار، ج‏2،ص‏67 و 371; تفسير قمى، ج‏2، ص‏193 - 194.

19) فتح القدير، ج‏4، ص‏279; تهذيب تاريخ دمشق، ج‏4، ص‏208.

20) تهذيب‏تاريخ دمشق، ج‏4، ص‏208; فتح القدير، ج‏4، ص‏279.

21) ينابيع الموده، ص‏294.

22) نهج الحق و كشف الصدق، ص‏173.

23) ر.ك: احقاق الحق، تعليقات آية الله مرعشى، ج‏2، ص‏502، (پاورقى) و 565; دلائل الصدق،ج‏2، ص‏95.

24) ر.ك: آية التطهير فى احاديث الفريقين، ج‏1 و 2; كتاب سليم بن قيس، ص‏150.

25) ر.ك: پاورقيهاى جوامع الجامع، ص‏372.