اهل بيت در آيه تطهير

علامه سيد جعفر مرتضى عاملى

- ۳ -


فصل دوم: آيه تطهير در تفسير پيامبرصلى الله عليه وآله

بدون شك رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله آگاه‏ترين مردمان به قرآن، معانى، اشارات واهداف، و به هنگام پيچيدگى امور و نياز به توضيح و يا تصحيح آن، مرجع وملاذ ديگران است. آنچه در اين جا نظرمان را به خود جلب مى‏كند اين است‏كه بعضى اوقات - بى آن‏كه پرسشى در كار باشد - رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله حتى درمواردى كه در ابتدا گمان مى‏رود از امور واضح است، دست‏به كار شده‏به توضيح و تبيين آن مى‏پردازد. با اين حال، هنگامى دچار شگفتى مى‏شويم كه‏مى‏بينيم خط بازى‏هاى سياسى و تعصبات جاهلى تلاش دارد همان چيز رابا دستان خيانت‏گر خويش دچار تحريف و دگرگونى سازد كه رسول خداصلى الله عليه وآله‏به توضيح، تثبيت و تصحيح آن پرداخته است و گويا از وراى پرده‏اى شفاف‏به غيب مى‏نگريسته است. ليكن از آن جايى كه اين تلاش مذبوحانه به حذف،زيادت و يا تحريف نص قرآن منجر شده، تقريبا ممتنع و غير عملى‏نموده است.

آنان براى رسيدن به اهداف شوم و ناميمون خود كوشيده‏اند كه به جاى‏تحريف مبانى و كلمات قرآن، به تحريف معانى و دلالت‏هاى آن بپردازند.امام باقرعليه السلام در نوشته خود به سعد الخير، به همين مطلب اشاره‏فرموده است. آن جا كه مى‏فرمايد:

اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم يروونه ولا يرعونه والجهال‏يعجبهم حفظهم للرواية والعلماء يحزنهم تركهم للرعاية (1) .

آنان حروف و كلمات قرآن را محفوظ داشته، حدود و قوانين آن را تغييردادند، قرآن را روايت مى‏كنند، اما حدودش را رعايت نمى‏كنند. جاهلان ازاين كه روايت قرآن را حفظ كرده‏اند تعجب مى‏كنند و عالمان از اين كه حدودآن را ترك كرده‏اند اندوهگين هستند.

اين دقيقا همان چيزى است كه در مورد آيه تطهير به وقوع پيوست.آيه‏اى كه درباره اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله، كه مركز رسالت و محل رفت و آمدفرشتگان هستند نازل گشت. زيرا به رغم تاكيدهاى فراوان و پى در پى‏پيامبرصلى الله عليه وآله كه چندين ماه و شايد تا زمان وفات آن حضرت تداوم داشت،مبنى بر اين كه مراد از «اهل بيت‏» در آيه تطهير، فقط اهل كساء هستندو به استناد اين آيه مباركه از تمامى گناهان پاكيزه‏اند; هجوم ديوانه‏وارى‏را مى‏يابيم كه هدف آن منحرف نمودن اين مساله از جايگاه حقيقى‏اش‏و برانگيختن شبهاتى پيرامون دلالت آيه مباركه است، حتى اگر به قيمت‏تكذيب پيامبر صلى الله عليه وآله و رد گفتار آن گرامى به صورتى زيركانه و پنهانى‏تمام شود!

روايت مفسر قرآن

روايات بسيار زياد آمده كه تاكيد دارد مقصود از «اهل بيت‏» در آيه‏تطهير، اهل كساء هستند. اين روايات را دانشمندان و عالمان حديث مذاهب‏مختلف نقل كرده‏اند و گذشته از اين كه از طريق شيعه متواتر است، از طريق‏اهل سنت هم به تواتر روايت‏شده است. اهل كساء عبارتند از: پيامبر اكرم،على، فاطمه، حسن و حسين‏عليهم السلام.

محقق كركى‏رحمه الله مى‏گويد: «گذشته از روايات شيعه، كه از شمار بيرون‏است، اين مساله به تواتر رسيده، مفيد يقين مى‏باشد. كدام حديث در سنت ازاين روايت محكم‏تر است كه روايات اهل سنت و رجال شيعه اماميه - پيروان‏حقيقت كه ياران خاص و خالص اهل‏بيت مى‏باشند - بر نقل آن اتفاق نظردارند و اگر قرار باشد كه از راه سنت آن را رد كنند، هيچ روايتى در سنت‏نمى‏ماند مگر اين كه مردود باشد.» (2)

به تعبير مسكانى: «روايات درباره آن فراوان است.» (3) و به تعبير ديگرى:«كثرت آن قابل شمارش نيست.» (4)

ديگرى گفته: «مفسران اجماع دارند و جمهور روايت كرده‏اند.» (5) .

اين مطلب را اين گونه تفسير كرده‏اند كه مفسران در شمول آيه تطهير براهل كساء اجماع دارند. اختلاف در اين است كه آيا همسران پيامبرصلى الله عليه وآله هم درآن داخل هستند يا نه؟ يا منظور، اجماع كسانى است كه در امر شان نزول ومانند آن گفته آنان معتبر است. نقل اين گفته پيش از اين آمد.

علامه طباطبائى‏رحمه الله مى‏گويد: «اين روايات فراوان است و بر هفتاد حديث‏افزون مى‏شود. رواياتى كه در اين باره از طريق اهل سنت آمده، بر رواياتى كه‏از اين دست از طريق شيعه رسيده فزونى دارد. اهل سنت آن را از طرق‏فراوان از ام‏سلمه، عايشه، ابوسعيد خدرى، سعد، واثلة بن اسقع، ابوالحمراء،ابن عباس، ثوبان غلام پيامبرصلى الله عليه وآله، عبد الله بن جعفر، على و حسن بن على‏عليهما السلام‏روايت كرده‏اند كه نزديك به چهل طريق مى‏شود. شيعه آن را از على، سجاد،باقر، صادق، رضاعليهم السلام، ام سلمه، ابوذر، ابوليلى، ابوالاسود دئلى، عمرو بن ميمون‏اودى و سعد بن ابى وقاص از چند طريق روايت كرده‏اند.» (6) .

با مراجعه به اين روايات و سندهاى آن روشن مى‏شود كه راويان آن بيش‏از اين است. كافى است‏بدانيم كه يكى از دانشمندان پيرامون آيه تطهير كتابى‏تاليف كرده و اولين مجلد آن را كه بالغ بر چهارصد صفحه مى‏شود به بيان‏متون حديث اختصاص داده است. وى اين روايت را از بيش از پنجاه تن ازصحابه نقل كرده است. اين گذشته از طرق بسيار فراوانى است كه از امامان‏دوازده‏گانه عصمت و طهارت‏عليهم السلام و نيز از طريق تابعين وايت‏شده است. اين‏كتاب را سيدعلى موحد ابطحى تحت عنوان آية التطهير فى احاديث‏الفريقين [ آيه تطهير در احاديث‏شيعه و سنى] نوشته است. خداوند او راپاداش نيكو دهد.

قندوزى حنفى پس از نقل گفته مودة القربى كه مى‏گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله‏پس از فرود آمدن آيه: وامر اهلك بالصلاة واصطبر عليها...، مدت نه ماه‏به در خانه فاطمه مى‏آمد و مى‏گفت: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس‏اهل البيت و يطهركم تطهيرا; چنين گفته: «اين خبر از سى‏صد تن از صحابه‏روايت‏شده است.» (7) .

نكته جالب اين كه: آن مرد منحرف از على‏عليه السلام و خاندان او هم كه‏تلاش دارد بيش‏تر رواياتى را كه در فضايل آنان آمده انكار كند، راهى جزاعتراف به صحت‏حديث كساء نيافته است. وى مى‏گويد: «اما حديث كساءصحيح است.» (8) .

در اين جا به مقدارى كه اين فرصت اندك به ما اجازه دهد به حديث‏كساء و منابع آن اشاره مى‏كنيم. سپس مراد آيه تطهير را بيان و مشخص‏خواهيم كرد كه اين آيه مباركه بر خصوص آنان تطبيق مى‏كند، بدون اين كه‏بخواهيم ظهور سياق را از بين ببريم، بلكه سياق آيه هم به صورت قوى وكاملا آشكارى اين مطلب را تقويت و تاييد مى‏كند. سپس به دلايلى‏اشاره مى‏كنيم كه ديگران در تاييد اقوال خويش آورده‏اند، مانند كارى كه درفصل اول كرديم.

منابع حديث كساء

حديث كساء، متون فراوانى از طريق بسيارى از صحابه و تابعين دارد. تمام‏اين متون مى‏رساند كه رسول خداصلى الله عليه وآله پارچه‏اى به دست گرفت و على، فاطمه،حسن و حسين‏عليهم السلام را زير آن برد و فرمود:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا.

بعضى از روايات مى‏گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله براى پاكيزگى آنان دعا فرمود. (9) .

اين همه تاكيد چرا؟

ملاحظه مى‏شود كه رسول خداصلى الله عليه وآله اصرار شديدى بر اين مساله داشت وتلاش كرد تا هرچه بيش‏تر به ثبوت، تاكيد و نيز رسوخ آن در بينش مردم‏بپردازد.

آن‏گاه به زدودن هرگونه شبهه يا شك و ترديدى درباره مصاديق‏اهل بيت در آيه تطهير پرداخت و هر فرصتى را از صاحبان اغراض سياسى وتمايلات و تعصبات جاهلى براى تحريف يا تضعيف آن گرفت.رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله اين كار را از طريق شيوه عملى‏اى كه در پيش گرفت وطرح بسيار مناسبى كه پياده كرد، اجرا نمود، چه آن حضرت‏صلى الله عليه وآله مدت‏شش ماه (10) هرگاه كه براى نماز از خانه‏اش بيرون مى‏رفت، به حجره فاطمه‏عليها السلام‏مى‏آمد و مى‏گفت:

الصلاة يا اهل البيت، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت‏ويطهركم تطهيرا.

نماز، اى اهل‏بيت! و آن‏گاه آيه مباركه تطهير را تلاوت مى‏فرمود.

اين مطلب از چندين نفر روايت‏شده است. بعضى نه ماه گفته‏اند. (11) .

به نظر ما ممكن است‏يكى از دو رقم 9 و 6 [كه در عربى بدين صورت‏نوشته مى‏شود: تسعه - سته] به دليل نبود نقطه در سابق و نيز نزديكى‏رسم الخط دو لفظ به هم، تصحيف ديگرى باشد.

چهل صبح (12) ، يك ماه (13) ، هفت ماه (14) ، هشت ماه (15) ، ده ماه (16) ، هفده ماه (17) ونوزده ماه (18) . در برخى از منقولات رقم معينى بيان نشده است. (19) هم‏چنين‏گفته‏اند: پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخر عمر بدين كار ادامه داد. (20) بعضى گفته‏اند: «اين خبربا اسناد، از سى‏صد تن از صحابه روايت‏شده است. بعضى هجده ماه و بعضى‏ده ماه گفته‏اند.» (21) .

راز اختلاف

روشن است كه اختلاف در مدت، نه موجب سستى روايت مى‏شود ونه موجب شك در اصل واقعه. آنچه مى‏توان در اين‏جا بيان كرد و به پذيرش‏نزديك مى‏نمايد، اين است كه هر يك از ناقلان آنچه را خود ديده، نقل كرده‏است. شايد بعضى يك ماه، بعضى ديگر شش ماه يا هشت ماه و يا تا آخرزندگانى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مراقب اين كار بوده‏اند. همين گونه است در موردساير ارقامى كه بيان شد. بر اين اساس هر كدام از راويان مشاهدات شخصى‏خود را بيان كرده بدون اين كه مشاهدات ديگران را نفى كند. نيز ممكن است‏رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله اين كار را در چند برهه جدا از هم كه طى هر كدام استمرارداشته، انجام داده باشد. در آغاز فصل پنجم وجه كامل‏تر و معقول‏ترى را درجمع اين ارقام خواهيم آورد. ان شاءالله تعالى.

آيه تطهير و زنان پيامبرصلى الله عليه وآله

اخبار و روايات مى‏رساند كه آيه تطهير، زنان پيامبرصلى الله عليه وآله رادر بر نمى‏گيرد. اين روايات، هر گونه شك و شبهه‏اى را در اين باره نفى كرده‏است; چه با صراحت تمام بيان مى‏دارد كه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله از ورود عايشه به‏زير پارچه جلوگيرى كرد و نيز تصريح دارد كه عايشه از اهل‏بيت نيست.در مورد ام سلمه و ساير زنان پيامبرصلى الله عليه وآله نيز چنين است. در اين باره به متون‏مختلف زير توجه فرماييد:

در واقعه كساء، عايشه به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: آيا من هم از اهل‏بيت توهستم؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: برو كنار، تو پايان خوشى دارى. (22) .

در متن ديگرى آمده: آن حضرت‏صلى الله عليه وآله زينب را از اين كه همراه آنان زيرپارچه كساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بايست. تو، ان‏شاءالله‏تعالى، پايان خوشى دارى. (23) .

متون ديگر مى‏گويد: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا! مرا از آنان‏گردان! پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى. (24) .

يا گفت: يا پيامبر خدا! آيا من از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاى خود باش،تو خوبى. (25) .

يا گفت: من نيز آمدم تا همراه آنان زير پارچه روم. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:درجاى خود باش. تو خوبى. (26) .

يا گفت: اى رسول خدا! مرا هم با آنان داخل كن. فرمود: اى ام سلمه! تو اززنان شايسته من هستى، اما در اين مكان احدى وارد نمى‏شود، مگر اين كه ازمن باشد. (27) .

يا اين‏كه پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: تو پايان خوشى دارى يا تو خوبى. (28) .

يا اين‏كه ام سلمه گفت: اى رسول خدا! آيا من از اهل بيت تو نيستم؟فرمود: تو پايان خوشى دارى. تو از همسران پيامبرى. (29) .

يا فرمود: تو پايان خوشى دارى و از بهترين همسران من هستى. (30) .

يا گفت: آيا من از اهل تو نيستم؟ فرمود: تو پايان خوشى دارى اما اينان‏اهل من هستند. (31) .

تكرار حادثه

روشن است كه هرگاه نقل يك واقعه متعدد شود، اجمال و تفصيل، و بيان‏بعضى از خصوصيات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعه‏و يا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبيعى باشد، نه موجب سستى روايت ونه باعث ضعف آن.

بعضى مى‏گويند: «ظاهرا اين كار پيامبرصلى الله عليه وآله چند بار در خانه ام سلمه‏تكرار شده است. آنچه بر اين گفته دلالت دارد، اختلاف هيئت اجتماع آنان وچيزى كه ايشان را زير آن قرار داد و دعاى پيامبر براى آنان و نيز پاسخ‏ام‏سلمه است.» (32) .

شايد اين كار در خانه زنان ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله هم تكرار شده باشد،همان‏گونه كه روايت زير بر آن دلالت دارد. اين روايت مى‏گويد: عايشه ازپيامبرصلى الله عليه وآله اجازه خواست كه او هم زير پارچه رود، اما پيامبرصلى الله عليه وآله او را از اين‏كار بازداشت و فرمود: كنار برو. در مورد زينب، همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله نيزهمين‏طور است.

مستفيض يا متواتر

بعضى تلاش كرده‏اند تا در تواتر حديث كساء تشكيك كنند. بدين اعتباركه متضمن اين معناست كه على و فاطمه زهراعليها السلام در كنار رسول خداصلى الله عليه وآله‏خوابيده بودند، اما معقول نيست كه اينان در مقابل ديدگان مردم بيگانه‏بخوابند. همين‏طور معقول نيست كه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله تمايل خود را براى‏خوابيدن در كنار شوهرش [پيامبرصلى الله عليه وآله] در حالى ابراز دارد كه مردم پيرامون‏آنان حضور دارند و صداى‏شان را مى‏شنوند و آنان را مى‏بينند.

معناى اين سخن آن است كه اين واقعه در داخل خانه و آن‏جا كه احدى‏غير از پيامبرصلى الله عليه وآله و على و فاطمه و حسن و حسين‏عليهم السلام و ام سلمه حضورنداشت، به وقوع پيوسته است. لذا افراد ديگرى در آن‏جا حاضر نبوده‏اند تا اين‏واقعه را به طور مستقيم و آن‏گونه كه خود ديده‏اند، نقل كنند. بنابراين، نقل‏روايت در همين افراد منحصر مى‏شود.

آرى، ممكن است كه عمر بن ام سلمه كه در آن موقع پنج‏يا شش ساله بود،در اين واقعه حضور داشته و آن را بنابر ديد خود نقل كرده باشد.

بنابراين معلوم مى‏شود كسانى كه غير از اين شش تن واقعه را نقل كرده وبه نام احدى از اينان تصريح نكرده‏اند، واسطه نقل را انداخته‏اند.

از آنچه گذشت‏به دست مى‏آيد كه حديث كساء در تمام طبقات متواترنيست، بلكه مستفيض است; زيرا روايت آن منحصر به چهار تن از اين افرادشش گانه است; زيرا ما روايت اين حديث را نه از پيامبرصلى الله عليه وآله ديده‏ايم و نه ازفاطمه. (33) .

پاسخ ما اين است كه:

1. شايد كسانى روايت على و حسن و حسين‏عليهم السلام را با وجود اين كه امامان‏معصوم و پاكيزه‏اند، نپذيرند، بلكه لازم بدانند كه ديگران هم به آنان منضم‏باشند تا روايت اينان به نظرشان صحيح آيد.

2. اين مساله - همان‏گونه كه بيان شد - از ده‏ها تن از صحابه، از طرق‏گوناگون و الفاظ مختلف نقل شده است. موحد ابطحى در كتاب خود«آية‏التطهير فى احاديث الفريقين‏» تعداد زيادى از اين روايات را آورده است.

غير معقول است كه در تمام اين روايات، واسطه‏ها حذف شده باشند.آرى، ممكن است در يك يا دو و احتمالا سه مورد، بنا به دلايل استثنايى وغير دائمى، واسطه‏ها حذف شوند، اما حذف آن در ده‏ها مورد آن هم در يك‏مساله خاص، بى‏نهايت‏بعيد و بلكه غير معقول و غير قابل قبول به نظرمى‏رسد.

3. شمارى از اين راويان تصريح كرده‏اند كه خودشان در اين واقعه حضورداشته و آن را از نزديك با چشمان خود مشاهده كرده‏اند و يا پيامبرصلى الله عليه وآله راچندين ماه ديده‏اند كه به در خانه فاطمه‏عليها السلام مى‏آمد تا مضمون آيه مباركه راتاكيد نمايد. اين بدان معناست كه واسطه نه عمدا حذف شده است و نه سهوا.

4. راويان بخشى از اين روايات با صراحت گفته‏اند كه تصريح پيامبرصلى الله عليه وآله‏مبنى بر فرود آمدن اين آيه درباره پنج تن را به گوش خود و يا از على يافاطمه يا حسن و حسين شنيده‏اند. همين تواتر نقل براى ثبوت مساله كافى‏است و هرگاه اين مطلب از رسول خداصلى الله عليه وآله ثابت‏شود، تكذيب پيامبرصلى الله عليه وآله كفرو خروج از دين است و حتى تكذيب على‏عليه السلام كه همواره با حق است و حق بااو و نيز ساير پنج تن; زيرا تكذيب آنان، تكذيب پيامبرصلى الله عليه وآله است.

5. چرا اين نويسنده مدعى است كه در حديث كساء آمده كه فاطمه زيرپارچه در كنار على‏عليه السلام و پيامبرصلى الله عليه وآله و حسن و حسين‏عليهما السلام و در مقابل ديدگان‏مردان بيگانه خوابيد؟! در حالى كه اين حديث تصريح دارد كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنان‏را جمع كرد و با پارچه پوشيد و آن گاه اين آيه شريفه فرود آمد. روايت جابربه نشستن زير پارچه و نه خوابيدن زير آن تصريح دارد. جابر بن عبدالله ازعلى‏عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: نشستن ما زير اين‏پارچه چه فضيلتى دارد؟ اين همان روايتى است كه همين نويسنده بدان استنادو اعتماد كرده و همان‏گونه كه ملاحظه كرديد در آن هيچ‏گونه ذكرى از خواب‏نشده است!


پى‏نوشتها:

1) ر.ك: فروع كافى، ج‏8، ص‏53; بحار الانوار، ج‏75، ص‏359; الوافى، ج‏5، ص‏274; المحجة‏البيضاء، ج‏2، ص‏264; البيان، ص‏249.

2) نفحات اللاهوت، ص‏85.

3) شواهد التنزيل، ج‏2، ص‏10.

4) تاويل الآيات الظاهره، ج‏2، ص‏456.

5) نهج الحق و كشف الصدق، ص‏173.

6) الميزان فى تفسير القرآن، ج‏16، ص‏13.

7) ينابيع الموده، ص‏174.

8) منهاج السنه، ج‏3، ص‏4 و ج‏4، ص‏20.

9) درباره اين احاديث‏بسيار فراوان داراى اختلاف الفاظ، ر.ك: جامع البيان، ج‏22، ص‏5 و 7; الدرالمنثور، ج‏5، ص‏198 - 199; فتح القدير، ج‏4، ص‏271 - 279; جوامع الجامع، ص‏372; التسهيل‏لعلوم التنزيل، ج‏3، ص‏137; تاويل الآيات الظاهره، ج‏2، ص‏457 - 459; الطرائف، ص‏130 - 132;مجمع البيان، ج‏9، ص‏138 و ج‏8، 356 - 357; بحارالانوار، ج‏35، ص‏206 و 223 و ج‏45،ص‏199 و ج‏37، ص‏35 - 36; نهج‏الحق، ص‏173 - 175; صحيح مسلم، ج‏7، ص‏130; كشف اليقين‏فى فضائل امير المؤمنين، ص‏405; الايضاح، ص‏170; مسند احمد، ج‏4، ص‏107 و ج‏3، ص‏259 و285 و ج‏6، ص‏292، 298 و304 و ج‏1، ص‏331; المعجم الصغير، ج‏1، ص‏65 و 135; الجامع‏الصحيح، ج‏5، ص‏663، 699 و 351 - 352 و ص‏133، 146، 147، 158 و 172; التبيان، ج‏8،ص‏307 و 309; احقاق الحق (ملحقات)، ج‏9، ص‏1 - 69و ج‏3، ص‏31 - 53 و ج‏2،ص‏502 - 573 و ج‏14، ص‏105 - 400 و ج‏18، ص‏383 - 359; ذكر اخبار اصبهان، ج‏1، ص‏108;الفصول المهمة، ص‏7 - 8; الاصابه، ج‏2، ص‏509 و ج‏4، ص‏378; الصواعق المحرقه، ص‏137 و141 - 143; تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص‏270 - 277; فضائل الخمسه من الصاح السته، ج‏1،ص‏224 - 243; ينابيع الموده، ص‏107 - 108، 167 - 174 و 193; العقد الفريد، ج‏4، ص‏313;التاريخ الكبير، بخارى، ج‏1، قسم‏2/ ص‏69 - 70، 110 و 197; انساب الاشراف، ج‏2،ص‏104 - 106; الكافى، ج‏1، ص‏287; تاريخ بغداد، ج‏10، ص‏278، و ج‏9، ص‏26 - 27; مناقب‏خوارزمى، ص‏23 و 224; السيرة النبويه، ج‏2، ص‏300; السنن الكبرى، ج‏2، ص‏149 - 153 و ج‏7،ص‏63; البداية والنهايه، ج‏5، ص‏321 و ج‏8، ص‏35 و 205.

10) جامع البيان، ج‏22، ص‏5; التفسير الحديث، ج‏8، ص‏262; الدر المنثور، ج‏5، ص‏199; الفصول‏المهمه، ص‏8; ينابيع الموده، ص‏108، 260 و 193; مجمع الزوائد، ج‏9، ص‏121 و 168; البرهان،ج‏3، ص‏324; مسند احمد، ج‏3، ص‏258 - 259.

11) الدر المنثور، ج 5، ص 199; الطرائف، ص 128; مناقب خوارزمى، ص 13; بحارالانوار، ج 35،ص 223; احقاق الحق، ج 2، ص 563; مشكل الآثار، ج 1، ص 338 - 339; ذخائر العقبى،ص 24 - 25; كشف اليقين فى فضائل امير المؤمنين، ص 405; بحارالانوار، ج 35، ص 214و 223.

12) الدر المنثور، ج‏5، ص‏199; مناقب خوارزمى، ص‏23; وفاء الوفاء، ج‏2، ص‏45 و 467; شواهدالتنزيل، ج‏2، ص‏27 - 28 و 51; البرهان فى تفسير القرآن، ج‏3، ص‏313 - 314; امالى صدوق، ج‏1،ص‏257; بحار الانوار، ج‏35، ص‏145، 209، 213 و 216.

13) مسند طيالسى، ص‏274; اسد الغابه، ج‏5، ص‏66.

14) جامع البيان، ج‏22، ص‏6; فتح القدير، ج‏4، ص‏280; شواهد التنزيل، ج‏2،ص‏50 و 91;نورالابصار، ص‏112; البداية و النهايه، ج‏5، ص‏321.

15) شواهد التنزيل، ج‏2، ص‏28، 50 - 51; كفاية الطالب، ص‏376; ينابيع الموده، ص‏260;نور الابصار، ص‏112.

16) شواهد التنزيل، ج‏2، ص‏50; ينابيع الموده، ص‏260.

17) مجمع الزوائد، ج‏9، ص‏169; شواهد التنزيل، ج‏2، ص‏50.

18) مجمع الزوائد، ج‏9، ص‏169; الصراط المستقيم، ج‏1، ص‏188.

19) الدر المنثور، ج‏5، ص‏199; البرهان فى تفسير القرآن، ج‏3، ص‏313; نورالابصار،ص‏112; امالى‏مفيد، ص‏318; امالى طوسى، ج‏1، ص‏88; اسد الغابه، ج‏5، ص‏174.

20) البرهان فى تفسير القرآن، ج‏3، ص‏317; بحار الانوار، ج‏35، ص‏207; تفسير قمى، ج‏2، ص‏67.

21) ينابيع الموده، ص‏260.

22) تفسير القرآن العظيم، ج‏3، ص‏485; فرائد السمطين، ج‏1، ص‏368; التفسير الحديث، ج‏8،ص‏262; مجمع البيان، ج‏8، ص‏357; بحار الانوار، ج‏35، ص‏222.

23) الطرائف، ص‏128; شواهد التنزيل، ج‏2، ص‏32; الصراط المستقيم، ج‏1، ص‏187; العمده، ص‏40;نفحات اللآهوت، ص‏84; احقاق الحق (ملحقات)، ج‏9، ص‏52.

24) جامع البيان، ج‏22، ص‏7; الدر المنثور، ج‏5، ص‏198.

25) اسد الغابه، ج‏2، ص‏12; الجامع الصحيح، ج‏5، ص‏351 و 663; التفسير الحديث، ج‏8، ص‏261.

26) ذخائر العقبى، ص‏21; ينابيع الموده، 87، ص‏228; بحار الانوار، ج‏35، ص‏223.

27) تفسير فرات، ص‏335.

28) اين سخن اگر در تمامى مصادرى كه آمد و در پى خواهد آمد نباشد، دست كم در بيش‏تر آنهاديده مى‏شود. ما در اين‏جا خواننده گرامى را به منابع زير يادآور مى‏شويم: الدرالمنثور، ج‏5،ص‏198; فتح القدير، ج‏4، ص‏279; جامع البيان، ج‏22، ص‏6 - 7; جوامع الجامع، ص‏372;الفصول المهمه، ص‏8; تاويل الآيات الظاهره، ج‏2، ص‏457 - 459; كفاية الطالب، ص‏12 و 372;اسعاف الراغبين، ص‏106; تفسير فرات، ص‏332 - 340; مجمع البيان، ص‏356 - 357; اسد الغابه،ج‏3، ص‏413 و ج‏2، ص‏12; الجامع الصحيح، ج‏5، ص‏351، 663 و 669; العمدة، ص‏33 و 39;الطرائف، ص‏124 - 126; بحارالانوار، ج‏35، ص‏209، 213، 214، 219، 220، 226، و 270; تاريخ‏بغدادج‏9، ص‏126 - 127، وج‏10، ص‏278; ينابيع الموده، ص‏107، 230، 228 و 294; مستدرك‏حاكم، ج‏2، ص‏416; مناقب ابن المغازلى، ص‏303; الصواعق المحرقه، ص‏227 و 541; لباب‏التاويل، ج‏3، ص‏466; مسند احمد، ج‏6، ص‏292 و 404; الكافى، ج‏1، ص‏287; فرائد السمطين،ج‏1، ص‏316; احقاق الحق، ج‏2، ص‏568; مجمع البيان، ج‏8، ص‏357.

29) الدر المنثور، ج‏5، ص‏198; مشكل الآثار، ج‏1، ص‏334; جامع البيان، ج‏22، ص‏7; نفحات‏اللاهوت، ص‏84; مرقاة الوصول، ص‏106; بحار الانوار، ج‏35، ص‏217 و 228.

30) احقاق الحق، ج‏2، ص‏568.

31) الكافى، ج‏2، ص‏287; تاريخ بغداد، ج‏10، ص‏278; السيرة النبويه زينى دحلان، ج‏2، ص‏330;بحار الانوار، ج‏35، ص‏311; تفسير عياشى، ج‏1، ص‏250 - 251.

32) ذخائر العقبى، ص‏22; ينابيع الموده، ص‏108 - 109 و 294 و نيز ر.ك: نور الابصار، ص‏112;اسعاف الراغبين، ص‏107; الصواعق المحرقه، ص‏142. براى آگاهى از خصوصيات گوناگون ازروايت ر.ك: ج‏1 و 2، آية التطهير فى احاديث الفريقين.

33) مجله مكتب تشيع، سال دوم، شماره جمادى الثانى.