فصل دوم: آيه تطهير در تفسير پيامبرصلى الله عليه وآله
بدون شك رسول اكرمصلى الله عليه وآله آگاهترين مردمان به قرآن، معانى،
اشارات واهداف، و به هنگام پيچيدگى امور و نياز به توضيح و يا تصحيح آن، مرجع
وملاذ ديگران است. آنچه در اين جا نظرمان را به خود جلب مىكند اين استكه بعضى
اوقات - بى آنكه پرسشى در كار باشد - رسول اكرمصلى الله عليه وآله حتى
درمواردى كه در ابتدا گمان مىرود از امور واضح است، دستبه كار شدهبه توضيح و
تبيين آن مىپردازد. با اين حال، هنگامى دچار شگفتى مىشويم كهمىبينيم خط
بازىهاى سياسى و تعصبات جاهلى تلاش دارد همان چيز رابا دستان خيانتگر خويش
دچار تحريف و دگرگونى سازد كه رسول خداصلى الله عليه وآلهبه توضيح، تثبيت و
تصحيح آن پرداخته است و گويا از وراى پردهاى شفافبه غيب مىنگريسته است. ليكن
از آن جايى كه اين تلاش مذبوحانه به حذف،زيادت و يا تحريف نص قرآن منجر شده،
تقريبا ممتنع و غير عملىنموده است.
آنان براى رسيدن به اهداف شوم و ناميمون خود كوشيدهاند كه به جاىتحريف
مبانى و كلمات قرآن، به تحريف معانى و دلالتهاى آن بپردازند.امام باقرعليه
السلام در نوشته خود به سعد الخير، به همين مطلب اشارهفرموده است. آن جا كه
مىفرمايد:
اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم يروونه ولا يرعونه والجهاليعجبهم حفظهم
للرواية والعلماء يحزنهم تركهم للرعاية (1) .
آنان حروف و كلمات قرآن را محفوظ داشته، حدود و قوانين آن را تغييردادند،
قرآن را روايت مىكنند، اما حدودش را رعايت نمىكنند. جاهلان ازاين كه روايت
قرآن را حفظ كردهاند تعجب مىكنند و عالمان از اين كه حدودآن را ترك كردهاند
اندوهگين هستند.
اين دقيقا همان چيزى است كه در مورد آيه تطهير به وقوع پيوست.آيهاى كه
درباره اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله، كه مركز رسالت و محل رفت و
آمدفرشتگان هستند نازل گشت. زيرا به رغم تاكيدهاى فراوان و پى در پىپيامبرصلى
الله عليه وآله كه چندين ماه و شايد تا زمان وفات آن حضرت تداوم داشت،مبنى بر
اين كه مراد از «اهل بيت» در آيه تطهير، فقط اهل كساء هستندو به استناد اين
آيه مباركه از تمامى گناهان پاكيزهاند; هجوم ديوانهوارىرا مىيابيم كه هدف
آن منحرف نمودن اين مساله از جايگاه حقيقىاشو برانگيختن شبهاتى پيرامون دلالت
آيه مباركه است، حتى اگر به قيمتتكذيب پيامبر صلى الله عليه وآله و رد گفتار
آن گرامى به صورتى زيركانه و پنهانىتمام شود!
روايت مفسر قرآن
روايات بسيار زياد آمده كه تاكيد دارد مقصود از «اهل بيت» در آيهتطهير،
اهل كساء هستند. اين روايات را دانشمندان و عالمان حديث مذاهبمختلف نقل
كردهاند و گذشته از اين كه از طريق شيعه متواتر است، از طريقاهل سنت هم به
تواتر روايتشده است. اهل كساء عبارتند از: پيامبر اكرم،على، فاطمه، حسن و
حسينعليهم السلام.
محقق كركىرحمه الله مىگويد: «گذشته از روايات شيعه، كه از شمار بيروناست،
اين مساله به تواتر رسيده، مفيد يقين مىباشد. كدام حديث در سنت ازاين روايت
محكمتر است كه روايات اهل سنت و رجال شيعه اماميه - پيروانحقيقت كه ياران خاص
و خالص اهلبيت مىباشند - بر نقل آن اتفاق نظردارند و اگر قرار باشد كه از راه
سنت آن را رد كنند، هيچ روايتى در سنتنمىماند مگر اين كه مردود باشد.»
(2)
به تعبير مسكانى: «روايات درباره آن فراوان است.» (3) و به تعبير
ديگرى:«كثرت آن قابل شمارش نيست.» (4)
ديگرى گفته: «مفسران اجماع دارند و جمهور روايت كردهاند.» (5) .
اين مطلب را اين گونه تفسير كردهاند كه مفسران در شمول آيه تطهير براهل
كساء اجماع دارند. اختلاف در اين است كه آيا همسران پيامبرصلى الله عليه وآله
هم درآن داخل هستند يا نه؟ يا منظور، اجماع كسانى است كه در امر شان نزول
ومانند آن گفته آنان معتبر است. نقل اين گفته پيش از اين آمد.
علامه طباطبائىرحمه الله مىگويد: «اين روايات فراوان است و بر هفتاد
حديثافزون مىشود. رواياتى كه در اين باره از طريق اهل سنت آمده، بر رواياتى
كهاز اين دست از طريق شيعه رسيده فزونى دارد. اهل سنت آن را از طرقفراوان از
امسلمه، عايشه، ابوسعيد خدرى، سعد، واثلة بن اسقع، ابوالحمراء،ابن عباس، ثوبان
غلام پيامبرصلى الله عليه وآله، عبد الله بن جعفر، على و حسن بن علىعليهما
السلامروايت كردهاند كه نزديك به چهل طريق مىشود. شيعه آن را از على،
سجاد،باقر، صادق، رضاعليهم السلام، ام سلمه، ابوذر، ابوليلى، ابوالاسود دئلى،
عمرو بن ميموناودى و سعد بن ابى وقاص از چند طريق روايت كردهاند.» (6)
.
با مراجعه به اين روايات و سندهاى آن روشن مىشود كه راويان آن بيشاز اين
است. كافى استبدانيم كه يكى از دانشمندان پيرامون آيه تطهير كتابىتاليف كرده
و اولين مجلد آن را كه بالغ بر چهارصد صفحه مىشود به بيانمتون حديث اختصاص
داده است. وى اين روايت را از بيش از پنجاه تن ازصحابه نقل كرده است. اين گذشته
از طرق بسيار فراوانى است كه از اماماندوازدهگانه عصمت و طهارتعليهم السلام
و نيز از طريق تابعين وايتشده است. اينكتاب را سيدعلى موحد ابطحى تحت عنوان
آية التطهير فى احاديثالفريقين [ آيه تطهير در احاديثشيعه و سنى] نوشته است.
خداوند او راپاداش نيكو دهد.
قندوزى حنفى پس از نقل گفته مودة القربى كه مىگويد: رسول خداصلى الله عليه
وآلهپس از فرود آمدن آيه: وامر اهلك بالصلاة واصطبر عليها...، مدت نه ماهبه
در خانه فاطمه مىآمد و مىگفت: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و
يطهركم تطهيرا; چنين گفته: «اين خبر از سىصد تن از صحابهروايتشده است.»
(7) .
نكته جالب اين كه: آن مرد منحرف از علىعليه السلام و خاندان او هم كهتلاش
دارد بيشتر رواياتى را كه در فضايل آنان آمده انكار كند، راهى جزاعتراف به
صحتحديث كساء نيافته است. وى مىگويد: «اما حديث كساءصحيح است.» (8)
.
در اين جا به مقدارى كه اين فرصت اندك به ما اجازه دهد به حديثكساء و منابع
آن اشاره مىكنيم. سپس مراد آيه تطهير را بيان و مشخصخواهيم كرد كه اين آيه
مباركه بر خصوص آنان تطبيق مىكند، بدون اين كهبخواهيم ظهور سياق را از بين
ببريم، بلكه سياق آيه هم به صورت قوى وكاملا آشكارى اين مطلب را تقويت و تاييد
مىكند. سپس به دلايلىاشاره مىكنيم كه ديگران در تاييد اقوال خويش آوردهاند،
مانند كارى كه درفصل اول كرديم.
منابع حديث كساء
حديث كساء، متون فراوانى از طريق بسيارى از صحابه و تابعين دارد. تماماين
متون مىرساند كه رسول خداصلى الله عليه وآله پارچهاى به دست گرفت و على،
فاطمه،حسن و حسينعليهم السلام را زير آن برد و فرمود:
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا.
بعضى از روايات مىگويد: پيامبرصلى الله عليه وآله براى پاكيزگى آنان دعا
فرمود. (9) .
اين همه تاكيد چرا؟
ملاحظه مىشود كه رسول خداصلى الله عليه وآله اصرار شديدى بر اين مساله داشت
وتلاش كرد تا هرچه بيشتر به ثبوت، تاكيد و نيز رسوخ آن در بينش مردمبپردازد.
آنگاه به زدودن هرگونه شبهه يا شك و ترديدى درباره مصاديقاهل بيت در آيه
تطهير پرداخت و هر فرصتى را از صاحبان اغراض سياسى وتمايلات و تعصبات جاهلى
براى تحريف يا تضعيف آن گرفت.رسول اكرمصلى الله عليه وآله اين كار را از طريق
شيوه عملىاى كه در پيش گرفت وطرح بسيار مناسبى كه پياده كرد، اجرا نمود، چه آن
حضرتصلى الله عليه وآله مدتشش ماه (10) هرگاه كه براى نماز از
خانهاش بيرون مىرفت، به حجره فاطمهعليها السلاممىآمد و مىگفت:
الصلاة يا اهل البيت، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيتويطهركم
تطهيرا.
نماز، اى اهلبيت! و آنگاه آيه مباركه تطهير را تلاوت مىفرمود.
اين مطلب از چندين نفر روايتشده است. بعضى نه ماه گفتهاند. (11)
.
به نظر ما ممكن استيكى از دو رقم 9 و 6 [كه در عربى بدين صورتنوشته
مىشود: تسعه - سته] به دليل نبود نقطه در سابق و نيز نزديكىرسم الخط دو لفظ
به هم، تصحيف ديگرى باشد.
چهل صبح (12) ، يك ماه (13) ، هفت ماه (14)
، هشت ماه (15) ، ده ماه (16) ، هفده ماه
(17) ونوزده ماه (18) . در برخى از منقولات رقم معينى بيان
نشده است. (19) همچنينگفتهاند: پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخر
عمر بدين كار ادامه داد. (20) بعضى گفتهاند: «اين خبربا اسناد، از
سىصد تن از صحابه روايتشده است. بعضى هجده ماه و بعضىده ماه گفتهاند.»
(21) .
راز اختلاف
روشن است كه اختلاف در مدت، نه موجب سستى روايت مىشود ونه موجب شك در اصل
واقعه. آنچه مىتوان در اينجا بيان كرد و به پذيرشنزديك مىنمايد، اين است كه
هر يك از ناقلان آنچه را خود ديده، نقل كردهاست. شايد بعضى يك ماه، بعضى ديگر
شش ماه يا هشت ماه و يا تا آخرزندگانى رسول اكرمصلى الله عليه وآله مراقب اين
كار بودهاند. همين گونه است در موردساير ارقامى كه بيان شد. بر اين اساس هر
كدام از راويان مشاهدات شخصىخود را بيان كرده بدون اين كه مشاهدات ديگران را
نفى كند. نيز ممكن استرسول اكرمصلى الله عليه وآله اين كار را در چند برهه
جدا از هم كه طى هر كدام استمرارداشته، انجام داده باشد. در آغاز فصل پنجم وجه
كاملتر و معقولترى را درجمع اين ارقام خواهيم آورد. ان شاءالله تعالى.
آيه تطهير و زنان پيامبرصلى الله عليه وآله
اخبار و روايات مىرساند كه آيه تطهير، زنان پيامبرصلى الله عليه وآله رادر
بر نمىگيرد. اين روايات، هر گونه شك و شبههاى را در اين باره نفى كردهاست;
چه با صراحت تمام بيان مىدارد كه رسول اكرمصلى الله عليه وآله از ورود عايشه
بهزير پارچه جلوگيرى كرد و نيز تصريح دارد كه عايشه از اهلبيت نيست.در مورد
ام سلمه و ساير زنان پيامبرصلى الله عليه وآله نيز چنين است. در اين باره به
متونمختلف زير توجه فرماييد:
در واقعه كساء، عايشه به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: آيا من هم از
اهلبيت توهستم؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: برو كنار، تو پايان خوشى
دارى. (22) .
در متن ديگرى آمده: آن حضرتصلى الله عليه وآله زينب را از اين كه همراه
آنان زيرپارچه كساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بايست. تو،
انشاءاللهتعالى، پايان خوشى دارى. (23) .
متون ديگر مىگويد: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا! مرا از آنانگردان!
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى. (24) .
يا گفت: يا پيامبر خدا! آيا من از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاى خود باش،تو
خوبى. (25) .
يا گفت: من نيز آمدم تا همراه آنان زير پارچه روم. پيامبرصلى الله عليه وآله
فرمود:درجاى خود باش. تو خوبى. (26) .
يا گفت: اى رسول خدا! مرا هم با آنان داخل كن. فرمود: اى ام سلمه! تو اززنان
شايسته من هستى، اما در اين مكان احدى وارد نمىشود، مگر اين كه ازمن باشد.
(27) .
يا اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: تو پايان خوشى دارى يا تو
خوبى. (28) .
يا اينكه ام سلمه گفت: اى رسول خدا! آيا من از اهل بيت تو نيستم؟فرمود: تو
پايان خوشى دارى. تو از همسران پيامبرى. (29) .
يا فرمود: تو پايان خوشى دارى و از بهترين همسران من هستى. (30)
.
يا گفت: آيا من از اهل تو نيستم؟ فرمود: تو پايان خوشى دارى اما ايناناهل
من هستند. (31) .
تكرار حادثه
روشن است كه هرگاه نقل يك واقعه متعدد شود، اجمال و تفصيل، و بيانبعضى از
خصوصيات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعهو يا نقل به معناى آن،
امرى عادى و طبيعى باشد، نه موجب سستى روايت ونه باعث ضعف آن.
بعضى مىگويند: «ظاهرا اين كار پيامبرصلى الله عليه وآله چند بار در خانه ام
سلمهتكرار شده است. آنچه بر اين گفته دلالت دارد، اختلاف هيئت اجتماع آنان
وچيزى كه ايشان را زير آن قرار داد و دعاى پيامبر براى آنان و نيز پاسخامسلمه
است.» (32) .
شايد اين كار در خانه زنان ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله هم تكرار شده
باشد،همانگونه كه روايت زير بر آن دلالت دارد. اين روايت مىگويد: عايشه
ازپيامبرصلى الله عليه وآله اجازه خواست كه او هم زير پارچه رود، اما پيامبرصلى
الله عليه وآله او را از اينكار بازداشت و فرمود: كنار برو. در مورد زينب،
همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله نيزهمينطور است.
مستفيض يا متواتر
بعضى تلاش كردهاند تا در تواتر حديث كساء تشكيك كنند. بدين اعتباركه متضمن
اين معناست كه على و فاطمه زهراعليها السلام در كنار رسول خداصلى الله عليه
وآلهخوابيده بودند، اما معقول نيست كه اينان در مقابل ديدگان مردم
بيگانهبخوابند. همينطور معقول نيست كه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله تمايل
خود را براىخوابيدن در كنار شوهرش [پيامبرصلى الله عليه وآله] در حالى ابراز
دارد كه مردم پيرامونآنان حضور دارند و صداىشان را مىشنوند و آنان را
مىبينند.
معناى اين سخن آن است كه اين واقعه در داخل خانه و آنجا كه احدىغير از
پيامبرصلى الله عليه وآله و على و فاطمه و حسن و حسينعليهم السلام و ام سلمه
حضورنداشت، به وقوع پيوسته است. لذا افراد ديگرى در آنجا حاضر نبودهاند تا
اينواقعه را به طور مستقيم و آنگونه كه خود ديدهاند، نقل كنند. بنابراين،
نقلروايت در همين افراد منحصر مىشود.
آرى، ممكن است كه عمر بن ام سلمه كه در آن موقع پنجيا شش ساله بود،در اين
واقعه حضور داشته و آن را بنابر ديد خود نقل كرده باشد.
بنابراين معلوم مىشود كسانى كه غير از اين شش تن واقعه را نقل كرده وبه نام
احدى از اينان تصريح نكردهاند، واسطه نقل را انداختهاند.
از آنچه گذشتبه دست مىآيد كه حديث كساء در تمام طبقات متواترنيست، بلكه
مستفيض است; زيرا روايت آن منحصر به چهار تن از اين افرادشش گانه است; زيرا ما
روايت اين حديث را نه از پيامبرصلى الله عليه وآله ديدهايم و نه ازفاطمه.
(33) .
پاسخ ما اين است كه:
1. شايد كسانى روايت على و حسن و حسينعليهم السلام را با وجود اين كه
امامانمعصوم و پاكيزهاند، نپذيرند، بلكه لازم بدانند كه ديگران هم به آنان
منضمباشند تا روايت اينان به نظرشان صحيح آيد.
2. اين مساله - همانگونه كه بيان شد - از دهها تن از صحابه، از
طرقگوناگون و الفاظ مختلف نقل شده است. موحد ابطحى در كتاب خود«آيةالتطهير فى
احاديث الفريقين» تعداد زيادى از اين روايات را آورده است.
غير معقول است كه در تمام اين روايات، واسطهها حذف شده باشند.آرى، ممكن است
در يك يا دو و احتمالا سه مورد، بنا به دلايل استثنايى وغير دائمى، واسطهها
حذف شوند، اما حذف آن در دهها مورد آن هم در يكمساله خاص، بىنهايتبعيد و
بلكه غير معقول و غير قابل قبول به نظرمىرسد.
3. شمارى از اين راويان تصريح كردهاند كه خودشان در اين واقعه حضورداشته و
آن را از نزديك با چشمان خود مشاهده كردهاند و يا پيامبرصلى الله عليه وآله
راچندين ماه ديدهاند كه به در خانه فاطمهعليها السلام مىآمد تا مضمون آيه
مباركه راتاكيد نمايد. اين بدان معناست كه واسطه نه عمدا حذف شده است و نه
سهوا.
4. راويان بخشى از اين روايات با صراحت گفتهاند كه تصريح پيامبرصلى الله
عليه وآلهمبنى بر فرود آمدن اين آيه درباره پنج تن را به گوش خود و يا از على
يافاطمه يا حسن و حسين شنيدهاند. همين تواتر نقل براى ثبوت مساله كافىاست و
هرگاه اين مطلب از رسول خداصلى الله عليه وآله ثابتشود، تكذيب پيامبرصلى الله
عليه وآله كفرو خروج از دين است و حتى تكذيب علىعليه السلام كه همواره با حق
است و حق بااو و نيز ساير پنج تن; زيرا تكذيب آنان، تكذيب پيامبرصلى الله عليه
وآله است.
5. چرا اين نويسنده مدعى است كه در حديث كساء آمده كه فاطمه زيرپارچه در
كنار علىعليه السلام و پيامبرصلى الله عليه وآله و حسن و حسينعليهما السلام و
در مقابل ديدگانمردان بيگانه خوابيد؟! در حالى كه اين حديث تصريح دارد كه
پيامبرصلى الله عليه وآله آنانرا جمع كرد و با پارچه پوشيد و آن گاه اين آيه
شريفه فرود آمد. روايت جابربه نشستن زير پارچه و نه خوابيدن زير آن تصريح دارد.
جابر بن عبدالله ازعلىعليه السلام روايت كرده كه آن حضرت به پيامبرصلى الله
عليه وآله گفت: نشستن ما زير اينپارچه چه فضيلتى دارد؟ اين همان روايتى است كه
همين نويسنده بدان استنادو اعتماد كرده و همانگونه كه ملاحظه كرديد در آن
هيچگونه ذكرى از خوابنشده است!
1) ر.ك: فروع كافى، ج8، ص53; بحار الانوار، ج75، ص359; الوافى، ج5،
ص274; المحجةالبيضاء، ج2، ص264; البيان، ص249.
2) نفحات اللاهوت، ص85.
3) شواهد التنزيل، ج2، ص10.
4) تاويل الآيات الظاهره، ج2، ص456.
5) نهج الحق و كشف الصدق، ص173.
6) الميزان فى تفسير القرآن، ج16، ص13.
7) ينابيع الموده، ص174.
8) منهاج السنه، ج3، ص4 و ج4، ص20.
9) درباره اين احاديثبسيار فراوان داراى اختلاف الفاظ، ر.ك: جامع البيان،
ج22، ص5 و 7; الدرالمنثور، ج5، ص198 - 199; فتح القدير، ج4، ص271 - 279;
جوامع الجامع، ص372; التسهيللعلوم التنزيل، ج3، ص137; تاويل الآيات
الظاهره، ج2، ص457 - 459; الطرائف، ص130 - 132;مجمع البيان، ج9، ص138 و
ج8، 356 - 357; بحارالانوار، ج35، ص206 و 223 و ج45،ص199 و ج37، ص35 -
36; نهجالحق، ص173 - 175; صحيح مسلم، ج7، ص130; كشف اليقينفى فضائل امير
المؤمنين، ص405; الايضاح، ص170; مسند احمد، ج4، ص107 و ج3، ص259 و285 و
ج6، ص292، 298 و304 و ج1، ص331; المعجم الصغير، ج1، ص65 و 135;
الجامعالصحيح، ج5، ص663، 699 و 351 - 352 و ص133، 146، 147، 158 و 172;
التبيان، ج8،ص307 و 309; احقاق الحق (ملحقات)، ج9، ص1 - 69و ج3، ص31 - 53
و ج2،ص502 - 573 و ج14، ص105 - 400 و ج18، ص383 - 359; ذكر اخبار اصبهان،
ج1، ص108;الفصول المهمة، ص7 - 8; الاصابه، ج2، ص509 و ج4، ص378; الصواعق
المحرقه، ص137 و141 - 143; تفسير نور الثقلين، ج4، ص270 - 277; فضائل الخمسه
من الصاح السته، ج1،ص224 - 243; ينابيع الموده، ص107 - 108، 167 - 174 و
193; العقد الفريد، ج4، ص313;التاريخ الكبير، بخارى، ج1، قسم2/ ص69 - 70،
110 و 197; انساب الاشراف، ج2،ص104 - 106; الكافى، ج1، ص287; تاريخ بغداد،
ج10، ص278، و ج9، ص26 - 27; مناقبخوارزمى، ص23 و 224; السيرة النبويه،
ج2، ص300; السنن الكبرى، ج2، ص149 - 153 و ج7،ص63; البداية والنهايه،
ج5، ص321 و ج8، ص35 و 205.
10) جامع البيان، ج22، ص5; التفسير الحديث، ج8، ص262; الدر المنثور،
ج5، ص199; الفصولالمهمه، ص8; ينابيع الموده، ص108، 260 و 193; مجمع
الزوائد، ج9، ص121 و 168; البرهان،ج3، ص324; مسند احمد، ج3، ص258 - 259.
11) الدر المنثور، ج 5، ص 199; الطرائف، ص 128; مناقب خوارزمى، ص 13;
بحارالانوار، ج 35،ص 223; احقاق الحق، ج 2، ص 563; مشكل الآثار، ج 1، ص 338 -
339; ذخائر العقبى،ص 24 - 25; كشف اليقين فى فضائل امير المؤمنين، ص 405;
بحارالانوار، ج 35، ص 214و 223.
12) الدر المنثور، ج5، ص199; مناقب خوارزمى، ص23; وفاء الوفاء، ج2، ص45
و 467; شواهدالتنزيل، ج2، ص27 - 28 و 51; البرهان فى تفسير القرآن، ج3،
ص313 - 314; امالى صدوق، ج1،ص257; بحار الانوار، ج35، ص145، 209، 213 و
216.
13) مسند طيالسى، ص274; اسد الغابه، ج5، ص66.
14) جامع البيان، ج22، ص6; فتح القدير، ج4، ص280; شواهد التنزيل،
ج2،ص50 و 91;نورالابصار، ص112; البداية و النهايه، ج5، ص321.
15) شواهد التنزيل، ج2، ص28، 50 - 51; كفاية الطالب، ص376; ينابيع
الموده، ص260;نور الابصار، ص112.
16) شواهد التنزيل، ج2، ص50; ينابيع الموده، ص260.
17) مجمع الزوائد، ج9، ص169; شواهد التنزيل، ج2، ص50.
18) مجمع الزوائد، ج9، ص169; الصراط المستقيم، ج1، ص188.
19) الدر المنثور، ج5، ص199; البرهان فى تفسير القرآن، ج3، ص313;
نورالابصار،ص112; امالىمفيد، ص318; امالى طوسى، ج1، ص88; اسد الغابه، ج5،
ص174.
20) البرهان فى تفسير القرآن، ج3، ص317; بحار الانوار، ج35، ص207; تفسير
قمى، ج2، ص67.
21) ينابيع الموده، ص260.
22) تفسير القرآن العظيم، ج3، ص485; فرائد السمطين، ج1، ص368; التفسير
الحديث، ج8،ص262; مجمع البيان، ج8، ص357; بحار الانوار، ج35، ص222.
23) الطرائف، ص128; شواهد التنزيل، ج2، ص32; الصراط المستقيم، ج1،
ص187; العمده، ص40;نفحات اللآهوت، ص84; احقاق الحق (ملحقات)، ج9، ص52.
24) جامع البيان، ج22، ص7; الدر المنثور، ج5، ص198.
25) اسد الغابه، ج2، ص12; الجامع الصحيح، ج5، ص351 و 663; التفسير
الحديث، ج8، ص261.
26) ذخائر العقبى، ص21; ينابيع الموده، 87، ص228; بحار الانوار، ج35،
ص223.
27) تفسير فرات، ص335.
28) اين سخن اگر در تمامى مصادرى كه آمد و در پى خواهد آمد نباشد، دست كم در
بيشتر آنهاديده مىشود. ما در اينجا خواننده گرامى را به منابع زير يادآور
مىشويم: الدرالمنثور، ج5،ص198; فتح القدير، ج4، ص279; جامع البيان، ج22،
ص6 - 7; جوامع الجامع، ص372;الفصول المهمه، ص8; تاويل الآيات الظاهره، ج2،
ص457 - 459; كفاية الطالب، ص12 و 372;اسعاف الراغبين، ص106; تفسير فرات،
ص332 - 340; مجمع البيان، ص356 - 357; اسد الغابه،ج3، ص413 و ج2، ص12;
الجامع الصحيح، ج5، ص351، 663 و 669; العمدة، ص33 و 39;الطرائف، ص124 -
126; بحارالانوار، ج35، ص209، 213، 214، 219، 220، 226، و 270;
تاريخبغدادج9، ص126 - 127، وج10، ص278; ينابيع الموده، ص107، 230، 228 و
294; مستدركحاكم، ج2، ص416; مناقب ابن المغازلى، ص303; الصواعق المحرقه،
ص227 و 541; لبابالتاويل، ج3، ص466; مسند احمد، ج6، ص292 و 404; الكافى،
ج1، ص287; فرائد السمطين،ج1، ص316; احقاق الحق، ج2، ص568; مجمع البيان،
ج8، ص357.
29) الدر المنثور، ج5، ص198; مشكل الآثار، ج1، ص334; جامع البيان، ج22،
ص7; نفحاتاللاهوت، ص84; مرقاة الوصول، ص106; بحار الانوار، ج35، ص217 و
228.
30) احقاق الحق، ج2، ص568.
31) الكافى، ج2، ص287; تاريخ بغداد، ج10، ص278; السيرة النبويه زينى
دحلان، ج2، ص330;بحار الانوار، ج35، ص311; تفسير عياشى، ج1، ص250 - 251.
32) ذخائر العقبى، ص22; ينابيع الموده، ص108 - 109 و 294 و نيز ر.ك: نور
الابصار، ص112;اسعاف الراغبين، ص107; الصواعق المحرقه، ص142. براى آگاهى از
خصوصيات گوناگون ازروايت ر.ك: ج1 و 2، آية التطهير فى احاديث الفريقين.
33) مجله مكتب تشيع، سال دوم، شماره جمادى الثانى.