شرحى بر دعاى ندبه

مرحوم حجة الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى

- ۱۵ -


و انت رب الاخرة و الاولى
ترجمه : (و توئى پروردگار آخر و اول - يعنى دنيا و آخرت .)
شرح : البته لازم است كه در مقام دعا خدا را باءسماء حسنى خواند يعنى بنامهاى نيكو چنانكه فرمايد و لله الاسماء الحسن فادعوه بها - اعراف : 180- ((خدا را نامهاى نيكوتر است بس بخوانيد او را بدان نامها)) كه خدائى است ذوالجلال و الاكرام و اءسماء حسناى الهى زياد است و هراسمى از او دلالت بر صفتى از صفات او دارد، ولى ميتوان گفت كه جامع ترين اسماء الهى بعد از اسم مبارك ((الله )) اسم ((رب )) است كه اسم مباركى است و دلالت دارد بر علم و قدرت و راءفت و حكمت ، زيرا كه مقتضاى صفت ربوبيت كامله آنست كه هر موجودى را بمقدار قابليت و استعدادش پرورش دهد و كمالش را عطا كند. قال الله تعالى : قال ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى - طه : 50- گفت پروردگار ما آن كس است كه خلق كرد هر چيز را آنگاه هدايتش كرد.
پس توسل به ذكر ((يا رب )) در مقام دعا باعث اجابت است .
در كتاب وسائل الشيعه از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود هر كس ده مرتبه كلمه ((يا رب )) گويد، در جواب او گفته شود لبيك (حاجتت چيست )؟.
فاغث يا غياث المستغثين عبيدك المبتلى
ترجمه : (پس بفرياد رس اى فرياد رس فرياد خواهان باين بنده بيچاره بلا و ستم رسيده است .)
شرح : انسان با ايمان با توجه بمقام الوهيت و صفت ربوبيت و مالكيت حضرت احديت و با اعتقاد باينكه مقتضاى صفت ربوبيت فراهم نمودن تمام موجبات سعادت دنيا و آخرت است و با التفات بشدت گرفتارى كه در اثر غيبت و عدم حضور آن خليفه زمان و حجت وقت ، كه بدو روى مى آورد، در مقام استغاثه بر آمده و مى گويد اى فرياد رس دادخواهان بفرياد اين بنده بيچاره و مبتلا به محن و گرفتار مفارقت مولاى خود برس و او را درياب (آمين يا رب العالمين .)
((و اءره سيده يا شديد القوى ))
(و به او سرورش را بنمايان اى كسى كه بسيار مقتدرى ) يعنى اى خداى بسيار مقتدر و توانا سرورش را به او بنمايان و او راظاهر گردان .
((و اءزل عنه به الاسى و الجوى ))
(و بوسيله ظهورش غم و اندوه و گرفتارى را از او برطرف ساز، و او را از اين عشق پر شور و جوششى كه نسبت بوصال او دارد برهان .)

صد هزاران اوليا روى زمين  
  از خدا خواهند مهدى را يقين
يا الهى مهديم از غيب آر  
  تا جهان عدل گردد آشكار
مهدى هادى است تاج انبياء  
  بهترين خلق و سراج اولياء
اى تو ختم اولياى اين زمان  
  و زهمه معنى نهانى جان جان

و برد غليله يا من على العرش استوى
(و سرد كن دل او را برفع تشنگى (به بركت وجود آن مولى ) اى خدائى كه بر عرش تمام عوالم (و علم و عدل و رحمت ) استيلا دارى يعنى سوز دل و حرارت قلب ما را فرو نشان اى كسى كه بر عرش تمام جهان خلقت استقرار ازلى دارى .)
يا رب اين آتش كه بر جان من است  
  سرد كن آنسان كه كردى بر خليل

و من اليه الرجعى و المنتهى (469)
(اى كسى كه بسوى اوست باز گشت ، و نهايت كار و فعاليت .)
در كتاب كمال الدين شيخ صدوق (470) از عبد الله بن سنان روايت كرده كه گفت امام صادق عليه السلام فرمود: بهمين زودى بشما شبهه اى رسد بدون نشانه اى كه ديده شود، و نه پيشوائى كه هدايت كند و مينمانيد متحير و سرگردان ، و نجات پيدا نمى كند مگر كسى كه دعاى غريق را بخواند، گفتم دعاى غريق چگونه است ؟ فرمود مى گوئى يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك -الخ
اللهم و نحن عبيدك التائقون الى وليك المذكر بك و بنبيك
ترجمه : (بار خدايا ما بندگان توائيم كه مشتاق ولى تو هستيم كه ما را بياد تو و پيغمبرت مى آورد (و خلق را بياد تو و پيغمبرت مى آورد (و خلق را بياد تو و پيغمبر تو مى آورد.)
شرح : هر مؤ منى كه نور ايمان دلش را روشن كرده باشد محققا شوق ديدار اوليائى كه او را بياد خدا و پيغمبر مى آورند پيدا مى كند، و ديدارشان آرزوى دل اوست ، و امام زمان يك چنين كسى است كه مؤ من را به سوى خدا و پيغمبر خدا سوق ميدهد.
و كسى كه ايمان بوجود امام غايب داشته باشد اگر به نعمت هاى كامله وجود آن بزرگوار متوجه شود قهرا آتش شوق ديدار او در دلش مشتعل مى گردد، و نعمت هاى وجود و ظهور آنحضرت زياد است از جمله وسيله سعادت دنيا و آخرت آدمى است كه بوسيله راهنمائى او و پدران بزرگوارش صورت مى گيرد چنانكه در قرآن كريم فرمود: يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة - مائده : 35- (اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا بترسيد و وسيله اى براى نزديكى به او بطلبيد.)
در تفسير صافى ذيل اين آيه مباركه از عيون الاخبار از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت مى كند هم العروة الوثقى و الوسيلة الى الله آرى آنان حلقه محكم و وسيله تقرب بخدا هستند. و از اين نظر قبولى اعمال هم بوسيله ولايت آنان محقق ميشود چنانكه در زيارت جامعه آمده است . ((بكم تقبل الطاعة المفترضة )) يعنى بوسيله راهنمائى شما اطاعت واجب قبول ميشود.
بارى در كتاب المهدى در باب بركات ظهور حضرت ولى عصر ((عجل الله تعالى فرجه الشريف )) روايتى از ابو سعيد خدرى نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ((بر امت من بلاى سختى نازل ميشود كه سخت تر از آن شنيده نشده ، تا آنكه زمين با اين وسيعى براى ايشان تنگ ميشود و جور و ظلم عالمگير ميشود و مؤ من پناهگاهى كه از ظلم و ستم بدان پناهنده شود نمى يابد، آنگاه خداوند مردى از عترت مرا كه قسط و عدل را در زمين رواج ميدهد همانطورى كه قبل از آن ظلم و جور رواج پيدا كرده بود، و ساكنان آسمان و زمين از ظهورش خوشنود ميشوند، و زمين تمام دانه هاى خود را بيرون فرستد و آسمان هم قطرات باران خود را پيوسته فرو فرستد.))
خلقته لنا عصمة و ملاذا
ترجمه : (تو او را براى عصمت و نگهدارى ، و پناه دين و ايمان ما آفريدى .)
شرح : البته خداوند براى اتمام حجت به بندگان خودش چنين كسانى را مى آفريند تا در شدائد و سختى ها بدو پناهنده شوند همانند كودك به پدر و مادر خود، و آنانهم با آغوش باز و مهر و محبت مى پذيرند و نسبت به بندگان خدا شفيت و مهربانند، و صاحب عفو و كرمند، و شايسته است كه ما بندگان خدا هم محبت آنان را بدل گيريم و از جان و دل نصايح دل پذير آنان را بپذيريم .
و اقمته لنا قواما و معاذا
ترجمه : (و او را براى ما پشتيبان و پناهگاهى اقامه نمودى و او را برانگيخته اى تا اقوام و پناه خلق تو باشد.)
شرح : هر مؤ من با عقيده و اعتقاد بوجود امام زمان وقتى بياد آورد غيبت چنين كسى را كه خداوند متعال او را در خزانه قدرت خود مخزون كرده ، و در آخر روزگار هنگامى كه ظلم و جور عالمگير شود و اضلال شيطان صفتان رواج پيدا كند او را ظاهر خواهد نمود و وسائل پيشرفت و هدايت او را فراهم مى كند، و او را بر اريكه قدرت و رياست مى نشاند، و جهان و جهانيان را در مسير عدل و صراط مستقيم قرار ميدهد، و نتيجه خدمات و زحمات نمايندگان خدا و حجت هاى الهى را ظاهر مى سازد، بى اختيار اشك شوق از ديده گانش جارى و آرزوى ديدار و وصال او را هر چه زودتر مى طلبد.
و جعلته للمومنين منا اماما
ترجمه : (و او را براى مؤ منين از ما، امام و پيشوا قرار دادى .)
شرح : و البته شايسته است كه چنين كسى رهبر و پيشواى اهل ايمان باشد . در اين جملات ضميرها بصورت متكلم مع الغير است و از آن اين نكته بدست مى آيد كه اين حاجت بدرگاه حضرت احديت اختصاص به شخص دعا كننده به تنهائى ندارد، بلكه تمام مؤ منينى كه با او بدين ابتلا گرفتارند، بدين آرزو دلبندند. و با اين صفات و اوصاف آن بزرگوار كه خداوند متعال باو عنايت فرموده ، قدر و منزلتش را غير از خدا كسى نميداند، و نتوان فضائل آن بزرگوار را برشمرد.
فبلغه منا تحية و سلاما
ترجمه : (پس از طرف ما بآنحضرت سلام و تحيت برسان .)
شرح : لغت ((تحيت )) اصل آن از كلمه ((حى )) يعنى زنده و سرزنده ، بمعنى درود و شاد باش و يك نوع اعظام و اكرام است . و اصولا سلام كردن باعث فرح است و سرورى در قلب طرف ايجاد مى كند و در حقيقت دعائى است كه سلامتى و آسايش طرف خواسته ميشود و جمله ((سلام عليك )) مى فهماند كه از جانب من هم ضرر و بدى بتو نخواهد رسيد، و تو از سوى من در امن و امانى ، و رسم و متعارف است كه اگر كسى در اثر دورى مكان و يا بعد زمان نتواند به شخص مورد علاقه اش ، شفاها سلام كند، بشخص امين و مورد وثوق خود توصيه مى كند كه سلام مرا بآندوست من برسان چنانكه در مجلد 11 بحار ص 63 (471) از جابر انصارى نقل شده كه پيغمبر اكرم به او فرمود: جابر عمر تو طولانى ميشود، و فرزندم باقر را خواهى ديد و سلام مرا به او برسان . جابر گويد چون زمان او را درك كردم خدمت او رسيدم و سلام پيغمبر را به او رساندم ، آن بزرگوار هم در جواب فرمود: يا جاب على ابى رسول الله السلام ما دامت السموات و الارض و عليك يا جابر بما بلغت السلام .(472)
در تفسير قمى ذيل آيه شريفه : و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها(473) از صادقين عليهما السلام روايت كرده مراد از تحيت در اين آيه ، هم سلام و هم نيكى هاى ديگر است ، و از اين نظر از آيه مباركه و حديث ذيل آن استفاده ميشود كه اگر كسى بوسيله اى سلام براى طرف برساند براى طرف واجب است كه جواب سلام او را بدهد.
پس كسى كه از خدا مساءلت مى كند كه سلام مرا بمولاى من برسان يقينا اين سلام ؛ به او خواهد رسيد. و بمقتضاى فرمان خدا در قرآن كريم و عطوفت و شفقت آن بزرگوار به دوستانش جواب خواهد فرمود. و مؤ يد اين مطلب روايتى است كه شيخ حر عاملى (رضوان الله عليه .) در كتاب وسائل الشيعه از جابربن يزيد جعفى نقل مى كند كه امام محمد باقر عليه السلام فرمود: كه فرشته اى از فرشتگان از خدا خواست كه گوش شنواى بندگان را هم به او عطا كند، و خداوند هم به او عطا فرمود از اين جهت هيچ مؤ منى نيست كه بر پيغمبر و ال پيغمبر صلوات و سلام بفرستد مگر آنكه آن فرشته گويد و عليك السلام ، سپس آن فرشته به پيغمبر گويد يا رسول الله فلان كس بشما سلام رسانده . رسول . خدا هم در جواب مى گويد و عليه السلام .
و چون مؤ منين راهى براى ابلاغ سلام بمولاى خود بهتر و شايسته تر از درگاه خداوند ندارند لذا از او مساءلت مى كنند كه سلام ما را باو برسان ، و خداوند هم بمفاد آيه كريمه : ((و الله روف بالعباد)) - بقره : 207، و آل عمران : 30- و آيه ((ادعونى استجب لكم )) - مؤ من : 60- دعاى آنانرا اجابت نموده و سلام آنان را ميرساند هر چند سلام باءولياى خدا بدون واسطه هم انجام ميشود چون حضور و غيابى نيست هم چنانكه در زيارات ماءثوره وارد شده است .
از جمله در كتاب نجم اثاقب از كتاب جمال الاسبوع سيد ابن طاووس خواندن اين زيارت و سلام را روز جمعه براى آنحضرت نقل نموده ، و ما آن را در اينجا مى آوريم و شايسته است كه خوانده شود: السلام عليك يا حجة الله الذى به يهتدى المهتدون و يفرج به عن المومنين ، السلام عليك ايها المهذب الخائف ، السلام عليك ايها الولى الناصح ، السلام عليك يا سفينه النجاة ، السلام عليك يا عين الحياة ، السلام عليك صلى الله عليك و على آل بيتك الطيبين الطاهرين ، السلام عليك عجل الله لك ما وعدك من النصر و ظهور الامر، السلام عليك يا مولاى انا مولاك عارف باءوليك و اخريك ، اتقرب الى الله بك و بآل بيتك ، و انتظر ظهورك و ظهور الحق على يدك ، و اسال الله ان يصلى على محمد و آل محمد، و ان يجعلنى من المنتظرين لك و التابعين و الناصرين لك على اعدائك ، و المستشهدين بين يديك فى جمله اوليائك ، يا مولاى يا صاحب الزمان صلوات الله عليك و على آل بيتك ، هذا يوم الجمعة و هو يومك المتوقع فيه ظهورك و الفرج فيه المؤ منين على يدك و قتل الكافرين بسيفك ، و اءنا يا مولاى فيه ضيفك و جارك ، و انت يا مولاى كريم من اولاد الكرام ، و ماءمور بالضيافة و الاجارة فاءضفنى و اءجرنى صلوات الله عليك و على اهل بيتك الطاهرين .
وزدنا بذلك يا رب اكراما
ترجمه : (پروردگارا و بدينوسيله مزيد كرامت ما گردان يعنى بوسيله اين ابلاغ سلام كرامت ما را زياد گردان .)
شرح : وقتى كسى به كسى سلام كند و يا بوسيله اى سلام خود را ابلاغ نمايد. اين سلام يك نوع ارتباطى بين طرفين سلام ايجاد مى كند، كه آن باعث لطف و محبت و مزيد كرامتى از طرف مقابل نسبت به سلام كنند ميشود، و اين تحيت و سلام كاشف از محبت اوست لذا مؤ منان از خداوند متعال زيادتى اين كرامت را مساءلت مينمايند.
و اجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما
ترجمه : (و مقام او را (در بهشت ) مقام و منزل ما شيعيان قرار ده .)
شرح : چون معاشرت و مجالست در اخلاق و رفتار آدمى تاءثير دارد، و لذا فرمود: ((المرء على دين خليله و قرينه )) انسان بر طريقه و روش رفيق و همدم خود است و خصوصيات اخلاق هر كسى از اخلاق و رفتار دوست و هم نشين او دانسته ميشود،(474) و خدا مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين - توبه : 111- اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد.
در كتاب كافى در باب 8 فضل علم ، فضل بن اءبى قره از حضرت صادق عليه السلام چنين روايت مى كند، گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: حواريون بحضرت عيسى گفتند با چه كسى هم نشين شويم ؟ پاسخ داد كسى كه ديدن او شما را بياد خدا آورد، و سخنش باعث زيادتى علم شما گردد، و اعمال و كردارش شما را بآخرت تشويق كند.
چون ديدن اءعمال نيك و شنيدن سخنان نيكو تاءثير در نفوس دارد و شخص را از هواهاى نفسانى باز ميدارد، پس كسى كه صالح نباشد نبايد با او مجالست كرد، كه معاشرت با او توليد اخلاق فاسده در نفس مى كند.
سپس از منصور بن حازم از حضرت صادق عليه السلام روايت مى كند رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مجالسة اهل الذين شرف الدنيا و الآخرة
پس كسى كه شب و روز خود را ملازم حجت وقت و خليفه و ولى زمان بداند و محبت او را در دل بدارد و بدو عشق و علاقه پيدا كند، از اخلاق و اعمال و گفتار او بهره مند ميشود خود را از رتبه پست حيوانيت باوج مقام روحانيت و انسانى ميرساند.
و اتمم نعمتك بتقديمك اياه امامنا حتى توردنا جناتك و مرافقه الشهداء من خلصائك
ترجمه : (و بواسطه پيشوائى او بر ما نعمت خود را بر ما تمام گردان تا (بوسيله هدايت آن بزرگوار) ما را به بهشت هاى خود درآورى و با شهيدان مخلص خود رفيق گردانى .)
شرح : چون اطاعت خدا و رسول بموجب آيه شريفه قرآن و من يطيع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا - نساء: 69- (هر كس كه خدا و رسول را اطاعت كند پس اينان با كسانى همدمند و همرازند كه خدا بايشان نعمت بخشيده از پيغمبران و صديقان و شهيدان و شايستگان و آنان نيكو رفيقانند البته با اين گروه و جماعت رفاقت دارند و چقدر نيكوست رفاقت با اين جماعت .
در كتاب كافى از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: ما را به پارسائى و پرهيزكارى يارى كنيد زيرا هر كس از شما با اين صفت بديدار خدا رود (از دار دنيا برود) براى او پيش خدا گشايش و آسودگى است كه خداى عزوجل مى فرمايد: ((من يطع الله و الرسول - الآية .))
اللهم صلى على حجتك و ولى اءمرك
ترجمه : (بار خدايا درود و رحمت فرست بر حجت (زمان ) و ولى امر خود.)
شرح : بموجب روايات وارده از عامه و خاصه ، در اين دوره حجت خدا منحصر است بوجود مبارك حضرت ولى عصر حجة بن الحسن العسكرى عليهما السلام . از جمله در كتاب ينابيع المودة صفحه 484 از كتاب فرائد السمطين از حسن بن خالد روايت كرده كه حضرت رضا عليه السلام فرمود: ((كسى كه ورع نداشته باشد دين ندارد، و گرامى ترين شما نزد خدا كسى است كه تقوايش بيشتر باشد، سپس فرمود چهارمين نسل من فرزند مادرى است سرور كنيزان ، كه خداوند بوسيله او زمين را از هر جور و ظلمى پاك مى كند، و او كسى است كه بعضى در تولد و وجود او شك كنند، و او صاحب غيبت است ، و چون ظهور كند زمين به نور پروردگارش روشن گردد ، و ميزان عدالت ميان مردم نهاده شود. پس كسى به كسى ستم نمى كند، و او كسى است كه زمين براى او جمع شود. و براى او سايه نباشد، و او كسى است كه منادى از آسمان ندا مى كند كه همه اهل زمين ميشنوند: آگاه شويد كه حجت خدا ظاهر شد،(475) و ظهورش در مسجد الحرام در جوار خانه خدا صورت مى گيرد و بايد او را فرمان برد كه حق با اوست و پيروى او.))
و طبق آيه شريفه قرآن كه مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم - نساء: 59 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر و صاحبان امر از خودتان را (كه در صفات و اخلاق و اعمال همرديف پيغمبرند) و يگانه ولى امر در اين زمان آن وجود مبارك است .
در تفسير صافى نقل از كمال الدين صدوق (476) از جابرين عبدالله انصارى روايت كرده گويد: وقتى كه اين آيه نازل شد به رسول خدا گفتم يا رسول الله : ما خدا و پيغمبر را شناختيم اما اولوالامر چه كسانى هستند كه خدا اطاعت آنانرا مقرون باطاعت تو نموده ؟ فرمود: اى جابر آنان جانشينان من هستند و پيشوايان مسلمانان پس از من ؛ اول آنان على بن ابى طالب سپس حسن ، و حسين ، و على بن الحسين ، و محمد بن على كه در تورات به باقر معروف است ، و جابر تو او را مى بينى و چون بديدار او رسيدى سلام مرا به او برسان ، پس از آن صادق جعفربن محمد، و موسى بن جعفر، و على بن موسى ، و على بن موسى ، و محمد بن على ، و على بن محمد، و حسن بن على ، و سپس همنام من محمد و همكنيه من (ابوالقاسم ) حجت خدا در زمين و بقية الله ميان بندگان خدا فرزند حسن بن على (عليهم السلام ) است ، اوست كسى كه خداوند بدست او شرق و غرب زمين را فتح مى كند، و اوست كه از نظر شيعيان و دوستانش ‍ غايب ميشود، و كسى باعتقاد بامامت و پيشوائى او ثابت قدم نمى ماند مگر كسى كه خدا دل او را بنور ايمان امتحان و آزمايش نموده باشد. جابر گويد گفتم يا رسول الله : آيا در زمان غيبت او، شيعيان از او بهره مند ميشوند ؟ فرمود قسم بآنكه مرا به پيغمبرى برانگيخت كه آنان از نور او بهره مند ميشوند و از مقام ولايت او در دوره غيبتش همچون بهره مند شدن مردم از روشنائى خورشيد وقتى كه خورشيد در پس پرده ابر پنهان ميشود استفاده مى كنند، اى جابر اين امر از اسرار الهى است كه در خزانه علم خدا است پس تو هم آنرا كتمان كن و مستور بدار مگر براى كسى كه اهليت و قابليت آن را داشته باشد.
و صل على جده محمد رسولك السيد الاكبر
(و درود فرست بر محمد كه جد او و فرستاده تو است و سرور و بزرگترين پيغمبران است .)
در تفسير صافى ذيل آيه شريفه ان الله و ملائكة يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما - احزاب : 56- (خدا و فرشتگان او محققا بر پيامبر اسلام درود مى فرستد اى كسانى كه ايمان آورده ايد شما هم بر او صلوات بفرستيد و آنطور كه بايد سلام دهيد.) از حضرت صادق عليه السلام درباره اين آيه سئوال كردند فرمود: صلاة از طرف خداوند عزوجل رحمت او است و از طرف ملائكه تزكيه آنان است و از طرف مردم دعايشان براى اوست .(477)
و افضل اعمال بعد از اعمال واجبه صلوات بر پيغمبر و آل اوست . در بحار مجلد 19 صفحه 76(478) از حضرت عليه السلام روايت شده كه فرمود: كسى كه نتواند كارى كند كه گناهش پوشيده و آمرزيده شود ((و باعث شود گناهش ‍ رفع شود)) پس زياد صلوات بر پيغمبر و آل پيغمبر بفرستد كه اين صلوات گناهان را از بين مى برد (و باعث توفيق آمرزش گناه ميشود.)
اءيضا در بحار(479) روايت شده كه فرمود: اثقل ما يوضع فى الميزان الصلاة على محمد صلى الله عليه و آله و على اهل بيته سنگين ترين چيزى كه در ميزان عمل نهاده ميشود (و ميزان عمل را سنگين مى كند) صلوات بر محمد صلى الله عليه و آله و اهل بيت اوست .
در كتاب وسائل الشيعه از حضرت صادق عليه السلام چنين روايت شده : وقتى كسى از شما دعا كند (و حاجتى طلبد) ابتدا صلوات بر پيغمبر و آل او فرستد سپس حاجت خود را طلبد و آنگاه دعاى خود را بصلوات بر محمد و آل محمد ختم نمايد زيرا كه خداوند عزوجل كرم و بخششش بيش از اين است كه دعاى اول و آخر را (كه صلوات است ) قبول نمايد و دعاى وسط را رد كند.(480)
((و صلى على اءبيه السيد القسور))
(و رحمت فرست بر على عليه السلام پدر بزرگ او كه سيد سلحشور و شجاع است .)
در صلوات بر پيغمبر اسلام بايد آل او را هم ذكر نمايد و بگويد اللهم صل على محمد و آل محمد رسول خدا فرمود: ((كسى كه بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد بوى بهشت را نمى يابد در صورتى كه بوى بهشت تا مسافت پانصد سال راه به مشام ميرسد.(481)))
كنايه است از اينكه هر كس در صلوات بر پيغمبر، آل او را ذكر نكند معلوم ميشود اقرار بولايت اوصياء او ندارد و كسى كه معتقد بولايت نباشد و از دنيا برود معذب است و كسى كه محكوم بنار جهنم باشد بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد.
و حامل اللواء فى المحشر
ترجمه : (و دارنده پرچم است در محشر قيامت .) يعنى پرچم نجات مسلمانان بدست اوست هم چنانكه در دنيا پيشوائى نجات و سعادت آنان بود.
شرح : در كتاب كفاية الخصام باب 452 حدود ده حديث از طرق عامه و نوزده حديث از خاصه نقل مى كند باينكه امير المؤ منين عليه السلام حامل لواء و پرچم مخصوص ميباشد و ما در اين جا يك حديث آن را از طرق عامه نقل مى كنيم : موفق بن احمد خوارزمى بسند خود از على بن ابى طالب عليه السلام روايت كرده كه رسول خدا فرمود: ((يا على پنج چيز از خدا مساءلت نمودم كه بمن عطا فرمود اول آنكه وقتى كه سر از خاك برميدارم تو با من باشى بمن عطا فرمود. دوم آنكه چون مرا نزد ميزان آورند تو با من باشى به من عطا نمود. سوم آنكه تو را پرچمدار و حامل لواى من گرداند كه آن لواى بزرگ خداوند است و همه رستگاران و پيروز مندان در زير آن پرچم بجانب بهشت ميروند بمن عطا فرمود. چهارم - از پروردگار خود خواستم كه تو امت مرا از حوض كوثر سيراب گردانى باز بمن عطا نمود، پنجم - آنكه از خدا خواستم كه تو را قائد امت من بسوى بهشت گرداند بمن عطا كرد، و خدا را باين عطاهائى كه بر من منت نهاده حمد مى كنم .))
((و ساقى اءوليائه من نهر الكوثر))
(و سيراب كننده اولياى خدا از نهر كوثر.)
در مجلد 9 بحار الانوار بابى است كه اميرالمومنين عليه السلام ساقى حوض كوثر و حامل لوا است .(482)
و الامير على سائر البشر الذى من آمن به فقد ظفر و من لم يومن به فقد خطر و كفر
ترجمه : (و امير بر ساير بشر است كه هر كس بدو ايمان آورد محققا پيروز است و كسى كه بدو ايمان نياورد محققا به خطر افتد و كفر ورزد.)
شرح : سابق بر اين در توضيح جمله ((من كنت انا نبيه فعلى اءميره )) گفتيم كه لقب اميرالمومنين اختصاص ‍ بآنحضرت دارد و بعضى از روايات آن را هم نقل كرديم . در مجلد 9 بحار باب حبه و بغضه و ان حبه ايمان و بغضه كفر و نفاق (483) روايات بسيارى از عامه و خاصه نقل كرده و ما در اينجا به ذكر يك روايت آن كه در صفحه 405 است و از سلمان فارسى نقل شده اكتفا مى كنيم .(484)
سلمان فارسى گويد رسول خدا در روز عرفه خطبه خواند تا آنكه فرمود: ((يا على به نزد من آرى ، على نزد پيغمبر رفت و آنحضرت صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و فرمود: مختص بكمال سعادت و حق سعادت و سعيد كسى است كه تو را دوست داشته و اطاعت نمايد بعد از من ، و بدبخت به كمال شقاوت و بدبختى و حق شقاوت كسى است كه فرمان تو را نبرد و با تو دشمنى نمايد.))
و احمد حنبل و ابن شيرويه در كتاب فردوس از ابى وائل از عطيه از عايشه از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: على خير البشر ، من ابى فقد كفر، و من رضى فقد شكر(485) على بهترين بشر است كسى كه قبول نكند كفران كرده ، و كسى كه قبول نمايد شكر و قدردانى نموده .
صلى الله عليه و على اخيه و على نجلهما الميامين الغررما طلعت شمس و ما اصاء قمر
ترجمه : (رحمت خدا بر او و برادرش (على ) و بر نسل آندو كه فرخندگان خجسته و رحمت بر ايشان باد مادامى كه خورشيد درخشان و ماه تابان برقرار است .)
شرح : آرى شايسته است كه رحمت خدا بر مردان خدا ادامه داشته باشد آنانكه داراى اخلاق پسنديده و صفات حميده و اعمال و افعال صالح و شايسته ميباشند، و الگوى سعادت و نيك بختى بشر هستند و پيوسته در راه سعادت جامعه و افراد بشر كوشا ميباشند و تاج سرافراز بشر و علت غائى خلقت بشر بلكه سراسر عالم خلقتند. و درباره اءخوت و برادرى على عليه السلام با پيغمبر سابقا بيان شده (486)
و على جدته الصديقة الكبرى فاطمة الزهراء بنت محمد المصطفى
ترجمه : (و رحمت حق بر جده او صديقه كبرى فاطمه زهرا دختر محمد مصطفى صلى الله عليه و آله باد.)
شرح : البته براى فاطمه سلام الله عليها نامهاى مختلفى است كه بمناسباتى گفته شده مانند صديقه ، طاهره ، زهراء و و و و- هم چنانكه سابقا گفتيم . و در مجلد دهم بحار بابى بنام باب ((اءسمائها)) و باب ((مناقبها و بعض ‍ احوالها)) عنوان رواياتى نقل شده كه از آنجمله در صفحه 16 از ابن بابويه در كتاب مولد فاطمه (سلام الله عليها) نقل كرده كه براى او حدود بيست نام است و هر نام و اسمى حاكى از فضيلتى از فضائل او را دارد كه از آن جمله فاطمه ، صديقه ، زهرا است .(487)
فضائل حضرت زهراء عليها السلام دو نوع است انتسابى و اكتسابى كه از آن به ذاتى هم تعبير ميشود، فضيلت انتسابى كه بجهت انتساب و نسبت دادن پيدا ميشود چون دختر پيغمبر اسلام و همسر امام امير المؤ منين و مادر حسنين و سائر ائمه (صلوات الله عليهم اجمعين ) است و اءما فضيلت اكتسابى كه بوسيله عوامل مختلف بدست مى آيد همان سجايا و ملكات فاضله است كه در وجود خود شخص و ذاتى اوست و جامع اين گونه فضائل او همان است كه در آيه تطهير آمده و مى فرمايد: ... انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا - احزاب : 33- كه باتفاق مفسرين عامه و خاصه حضرت فاطمه زهرا هم داخل در اين اهل بيت است .
مجلد دهم بحار صفحه 49(488) روايتى از ابن عباس از پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: ((و اما دخترم فاطمه او سرور زنان عالميان از اولين و آخرين است ، و او پاره تن من و نور چشم من و ميوه دل من است و همانند روح و جان من است و او حوريه انس است ، و چون در محراب عبادت در مقابل پروردگارش برخيزد نورش ‍ براى فرشتگان آسمان همانند نور ستارگان براى ساكنين زمين تابش دارد، و خداى عزوجل بفرشتگانش مى گويد: اى فرشتگان من به كنيز من فاطمه سرور كنيزانم نظر اندازيد كه در مقابل من بپا خواسته و از ترس من اعضاى بدنش ‍ ميلرزد، و با حضور قلب و دلش به عبادت من روى آورده است .))
و على من اصطفيت من آبائه البررة
(و (نيز رحمت ) بر آنانكه تو برگزيدى از پدران نيكوكارش ، كه گذشته از درود و رحمت بر پيغمبر اسلام و امير المؤ منين و حسنين و فاطمه (صلوات الله عليهم ) بر آباء و اجداد ديگر كه بدو منتهى ميشود از امام چهارم تا يازدهم همه آنانرا هم رحمت فرست كه شايسته رحمت خاص تو هستند.)
و عليه افضل و اكمل و اتم و ادوم و اكثر و او فرما صليت على احد من اصفيائك و خيرتك منخلقك
ترجمه : (و بر او بهتر و كاملتر و تمامتر و دائمى تر و بيشتر و افزون تر كه بر هر يك از برگزيدگان و نيكان خلقت رحمتى عطا كردى و درود و رحمتى فرست .)
شرح : البته شايسته است كه از حجت باقيمانده از حجج الهى نهايت قدردانى شود و بوجود او در دوره و زمان خودمان مباهات و افتخار كنيم كه ما ديگر از اولياء و اءوصياى حق غير از او كسى را نداريم و همه را از دست داده ايم ، و اگر ما علاقمندان بخاندان عصمت و طهارت ، از اين ولى عصر و حجت الهى و يگانه يادگار اولياى حق ستايش و قدردانى نكنيم پس كجا رفت آن ايمان و علاقمندى ما، آرى قدر زر زرگر بداند، قدر گوهر گوهرى .
و صل عليه صلاة لا غاية لعددها، و لا نهاية لمددها، و لا نفاد لامدها
(و رحمت فرست بر او رحمتى كه شمارش بى حد، و اندازه اش بى انتها، و زمان و مدتش بى پايان باشد. خلاصه آنكه رحمتى باشد پيوسته و دائم تا انقراض عالم ، زيرا بوجود و ظهورش ظلم و جور از ميان بشر برداشته و بجاى آن قسط و عدل فراگير شود)، (كه همان آمال و آرزوى همه انبياء و اولياى خدا بوده ، مستضعفان جهان هم بدان اميدوارند.)
اللهم و اقم به الحق ، و ادحض به الباطل
ترجمه : (بار خدايا بواسطه وجود او دين حق را بر پا بدار و باطل را محو و نابود گردان .)
شرح : بالاترين حوائج و خواسته ها كه باعث سعادت دنيا و آخرت ميباشد غلبه اهل دين و رواج آن و محو و نابود شدن باطل و هلاك اهل آنست ، پس بايد با توجه و حضور قلب از خداوند متعال خواست كه هر چه زودتر مصداق آيه شريفه : ليحق الحق و يبطل الباطل - انفال : 8- بظهور آن حضرت ظاهر سازد.
در تفسير برهان در ذيل اين آيه از امام باقر عليه السلام روايتى نقل كرده كه فرمود: و اما سخن خدا كه فرمود: ((ليحق الحق )) يعنى ثابت و محقق كند حق آل محمد را وقتى كه قائم قيام مى كند، و اما سخن خدا كه فرمود: و يبطل و الباطل يعنى وقتى كه قائم قيام كرد باطل بنى اميه را نابود مى كند، و اين است (تاءويل آيه و مصداق كامل آن .)
و ادل به اولياءك و اذلل به اعداءك
ترجمه : (و بوسيله او دوستانت را حاكم و غالب و دشمنانت را خوار و ذليل گردان .)
شرح : سابقا در جمله اين معز الاولياء و مذل الاعداء بيان شد كه خداوند ببركت ظهور او عزت دوستانش و ذلت دشمنانش را فراهم ميكند. و اوست ملجا و پناه مردم در رفع بلا و گرفتارى و رسيدن بسعادت و نيك بختى .
در تفسير صافى ذيل اين آيه مباركه ((... و ابتغوا اليه الوسيلة )) - مائده 35- از عيون الاخبار از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: الائمة من ولد الحسين عليه السلام من اطاعهم فقد اطاع الله و من عصاهم فقد عصى الله ، هم العروة الوثقى و الوسيلة الى الله كه امامان از نسل حسين عليه السلام هستند كه آنان را فرمان برده و كسى كه نافرمانى نمايد نافرمانى خدا كرده ، آنان دسته محكم و وسيله تقرب بخدا ميباشند.
در كتاب نجم الثاقب از امام عسگرى عليه السلام روايت كرده كه فرمود: ((چون صاحب امر متولد شد خدا دو فرشته را ماءمور كرد كه آن مولود را بردند در سرادق عرش تا در حضور قرب خدا ايستاد و خداوند به او فرمود: مرحبا ؛ بوسيله تو عطا مى كنم و بوسيله تو مى آمرزم و بوسيله تو عذاب مى كنم .))
در مجلد 7 بحار صفحه 65(489) از حضرت سجاد زين العابدين عليه السلام روايتى نقل كرده تا آنكه فرمود: ((بوسيله ما خداوند دين را افتتاح كرده و بوسيله ما پايان ميدهد، و بوسيله ما شما را از روئيدن زمين اطعام نمود، و بوسيله ما قطرات باران را از آسمان فرو فرستاد و و و.))
و صل اللهم بيننا و بينه وصلة تودى الى مرافقة سلفه
ترجمه : (بار خدايا ميان ما و او را اتصال و پيوند ده باتصالى كه ما را برفاقت پشتيبان (پدارنش ) برساند.)
شرح : مراد از اين پيوند و اتصال پيوند و اتصال مكانى و زمانى نيست ، بلكه تناسب و توافق اخلاقى و روحى است كه سبب قرب مقامى ميشود و از متابعت احكام الهى و سنن و آداب نبوى بدست مى آيد. و سابقا در بيان جمله ((و مرافقة الشهداء من خلصائك )) و ذكر آيه شريفه و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين - الآية گفتيم كه طاعت خدا و رسول باعث رفاقت و هم نشينى با نيكان مى گردد.
مرا اميد وصال تو زنده ميدارد  
  و گرنه هر دمم از هجر توست بيم هلاك

و اجعلنا من ياءخذ بحجزتهم و يمكن فى ظلهم
ترجمه : (و ما را از آن كسانى قرار ده كه چنگ بدامان آنان زده و در سايه آنان زيست مى كنند.)
شرح : اصل لغت حجزة - بضم حاء و سكون جيم و فتح زاى - بمعناى دگمه و جاى بستن و گره زدن لباس است ، و بطور استعاره اعتصام و تعلق و تمسك و چنگ زدن به چيزى را هم حجزه گويند. و در مجمع البحرين در لغت حجزه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: خذوا بحجزة هذا الانزع يعنى عليا فانه الصديق الاكبر و الفاروق الاعظم يعنى بگيريد و متشبث شويد بدامن اين انزع (كه جلو سرش مو ندارد) يعنى على (عليه السلام ) كه او است صديق اكبر و فاروق اعظم .
و رواياتى در اين باب آمده كه مؤ منين بايد بدامان اولياى خدا و ائمه اطهار چنگ زنند و بدان متمسك شوند از جمله در ص 65 مجلد هفتم بحار(490) از على بن الحسين عليهما السلام است كه فرمود: ((البته روز قيامت ما بنور پيغمبرمان متمسك ميشويم ، و پيغمبر ما از نور پروردگارش استفاده مى كند ، و حجزة همان نور است ، شيعيان ما بوسيله نور ما بهره مند ميشوند، هر كس از ما جدا شود هلاك گردد، و هر كس متابعت و پيروى ما را نمايد نجات يابد، و منكر ولايت ما كافر، و پيرو ولايت ما در امان است .))
چون پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بدون واسطه بشر از خدا احكام و دستورات را مى گيرد لذا در اين روايت تعبير شده كه پيغمبر از نور خدا استفاده مى كند، و ائمه معصومين عليه السلام هم از بيانات و سيره پيغمبر منتفع ميشوند، لذا فرمود: ما بنور پيغمبر متمسك شويم ، و شيعيان هم از نور هدايت آنان بهره مند شوند. پس ما بايد هميشه اوقات از حضرت احديت مساءلت نمائيم كه در زير سايه راءفت و هدايت ائمه اءطهار قرار گيريم و اين است مراد از جمله ((و يمكن فى ظلهم ))
و اعنا على تادية حقوقه اليه
ترجمه : (و يارى فرما ما را بر اءداى حقوق حضرتش .)
شرح : در اينجا چند حق از حقوق حقه او را بطور اختصار بيان مى كنيم :
اولا حق وجود- چون به بركت وجود او و ديگرى اولياى گرام خداوند لباس وجود بر قامت ساير موجودات پوشانده هم چنانكه در توقيع شريفى كه در كتاب احتجاج نقل شده فرمود: ((ما دست پرورده پروردگارمان هستيم و مخلوقات ديگر بعد از ما دست پرورده مايند.(491)))
كتاب كمال الدين صدوق از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: لو لا نحن ما خلق الله آدم و لا حوا و لا الجنة و لا النار، و لا اسماء و الارض يعنى اگر ما نبوديم خداوند نه آدم را مى آفريد و نه حواء، و نه بهشت و نه جهنم را، و نه آسمان و زمين را.(492)
دوم حق بقا- يعنى بقاى جامعه بشر و ثبات و قرار زمين و اهل آن بوجود ولى حق است كه بمنزله مدار و محور زمين و اهل آنست كه اگر نباشد آنها هم از ميان ميروند چنانچه در اخبار و روايات هم آمده است ، و در كتب اخبار بابى بدان اختصاص داده شده است .

 

next page

fehrest page

back page