از جمله روايت منقول از
كتاب كافى است راوى از حضرت رضا عليه السلام سئوال مى كند كه آيا زمين
بدون امام ثابت و باقى ميماند؟ ميفرمايد: خير.(493)
در حديث نبوى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه
((وجود اهل بيت عصمت و طهارت در زمين همانند
ستارگان درخشنده آسمانند، و همانطور كه ثبات و قرار موجودات آسمان
وابسته به نجوم است همچنين بقا و ثبات اهل زمين هم پيوسته باهل بيت و
بوسيله آنان در امانند.(494)))
سوم قرابت و پيوستگى - با رسول خدا صلى الله عليه و آله كه صاحب رسالت
و نبوت است و پرتو نور وى آنان را فرا گرفته و آيه مباركه
قل لا اءسالكم عليه اجر الا المودة فى القربى
- شورى : 23
(495)- در شاءن آنان نازل گشته ، و روايات زيادى از
پيغمبر اكرم نقل شده كه مراد از ((قربى
)) اهل بيت عصمت و طهارت اند. و اين مودت هم
بواسطه صفات و ملكات فاضله آنانست كه موجب قرب آنان مى گردد.
چهارم هدايت و تعليم - كه هدايت مردم بوسيله نور هدايت آنان صورت مى
گيرد و روايات زيادى هم در اين باره نقل شده و در كتب اءخبار و احاديث
بابى بدان اختصاص يافته چنانچه در مجلد 7 بحار(496)
باب ان الناس لا يهتدون الا يهم و انهم الوسائل
بين الخلق و بين الله آورده شده . از طرفى بمضمون روايات متعددى
آن حضرت و
پدران بزرگوارش اهل ذكرند كه خداوند متعال مى فرمايد
فاسالوا اءهل الذكر ان كنتم لا تعلمون .(497)
پنجم حق اجتماعى و سياسى - البته اين نوع حقوق از نظر امامت و ولايتى
است كه بر امت اسلام دارند. در كتاب كافى از ابوحمزه نقل شده كه گويد
از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدم : ((ما حق
الامام على الناس )) حق امام بر مرده چيست ؟
فرمود: ((حقه ان يسمعوا له و يطيعوا.))
حق او اين است كه بشنوند و فرمان برند.(498)
و در نهج البلاغه
(499) از اميرمؤ منان عليه السلام نقل شده كه فرمود: و
اءما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد، و در حضور و
غياب نصيحت پذير، و هر وقت شما را دعوت كردم اجابت نمائيد و چون دستورى
دادم فرمان بريد. و در مجلد 7 بحار الانوار ص 410 بابى است بنام باب
حق الامام على الرعية و حق الرعية على الامام
و در آنجا روايات متعددى نقل شده و هر كس خواهد به آنجا مراجعه نمايد.
ششم حق نعمت - از مطالب سابقه و روايات متعدده كه بعضى از آنها را
بمناسبتى در اينجا مى آوريم ثابت ميشود كه جميع منافعى كه به خلق ميرسد
از بركات وجود ولى عصر است و دانسته شد كه انتفاع و بهره از وجود
آنحضرت مختص به اءيام ظهور آن بزرگوار نيست ، چه در سابق نقل كرديم كه
انتفاع بوجود آنحضرت در زمان غيبت مانند استفاده انسان از خورشيد است
هنگامى كه زير ابر پنهان باشد.
و گذشته از اين حقوق ، از جمله حقوق آن بزرگوار در اين دوره و عصر دعا
در تعجيل فرج اوست . و بر مؤ منان و علاقمندان باو لازم است كه پيوسته
از خداوند متعال بخواهند كه در ظهورش تعجيل فرمايد و جهانرا بنور ظهورش
منور سازد. در توقيع شريف آن بزرگوار منقول از احتجاج طبرسى چنين
(500) آمده است : ... و اكثروا
الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم در تعجيل فرج (و باز شدن راه
و گشايش آن ) زياد دعا كنيد چون كه فرج شما در اين است .)
و الاجتهاد فى طاعته ، و الاجتناب عن معصيته
ترجمه : (و
جهد و كوشش در طاعتش و دورى از نافرمانيش - يارى فرما)
شرح : و اين قسمت از دعا جامع تمام حقوق
است كه آن بزرگوار بر ما بندگان خود دارد، و بايد سعى و كوشش كرد كه
آن را انجام داد چنانكه در قرآن مى فرمايد:
اءطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم . و سابقا
گفتيم كه اطاعت از اولوالامر همچون اطاعت پيغمبر است كه بيك فعل
((اءطيعوا)) آمده پس
بايستى كسانى باشند كه اخلاق و اعمالشان همانند اخلاق و اعمال خود
پيغمبر صلى الله عليه و آله باشد و لذا در روايات آمده كه مراد از آن
آل پيغمبرند.
پس اطاعت آن بزرگوار واجب و لازم است ، و موجب رستگارى دنيا و آخرت است
قال الله تعالى : و من يطيع الله و رسوله فقد
فاز فوزا عظيما(501)
و نافرمانى از او همچون نافرمانى خدا و رسول است كه اگر كسى نافرمانى
خدا و رسول را نمايد و با آنحال از دنيا برود جايگاه او در آتش جهنم
است كما قال الله تعالى : و من يعص الله و رسوله
و يتعد حدوده يدخله نارا خالدا فيها و له عذاب مهين . - نساء:
14- و كسى كه نافرمانى خدا و پيغمبر او را نمايد و از حدود خدا تجاوز
نمايد خدا او را دارد آتشى مى كند كه در آن جاويدان بماند و براى او
عذاب خوارى است .
و امنن علينا برصاه
ترجمه : (رضا و خشنودى او را بر
ما منت گذار و توفيقى بما عنايت كن كه موجب رضا و خشنودى او گردد.)
شرح : بالاترين و مهمترين نعمتى كه
خداوند به بنده اش عنايت مى فرمايد رضا و خوشنودى اوست . همانطورى كه
خداوند پس از ذكر نعمت هائى كه به بندگان مؤ من خود (خواه مرد يا زن )
وعده فرموده از دخول به بهشت و مساكن طيبه در پايانش مى فرمايد
و رضوان من الله اكبر - توبه / 72 - چون
رضاى او سبب هر نعمت و سعادت و باعث هر گونه كرامت و بزرگوارى است ، و
در آخر آيه مى فرمايد ذلك الفوزا العظيم .
خداوند متعال در آيات متعدده قرآن پس از ذكر مؤ منين و اعمال و
گفتارشان مى فرمايد: ((رضى الله عنهم و رضوا عنه
(502))) از جمله در سوره بينه
آيه 8 پس از تعريف مؤ منين و انجام اعمال شايسته آنان كه بهترين خلق
خدايند و ذكر جزا و پاداششان مى فرمايد: ((رضى
الله عنهم و رضوا عنه )) خدا از ايشان خوشنود و
راضى است وايشان هم از خدا خوشنودند.
در سفينة البحار مجلد اءول صفحه 524(503)
روايتى نقل شده كه حضرت موسى عليه السلام گفت : ((پروردگارا
مرا از علامت رضا و خوشنوديت از بنده ات آگاه كن ، خداوند به او وحى
كرد كه وقت تو ديدى بنده من خود را براى اطاعت من آماده كرده و من او
را از معصيتم باز داشتم بدانكه اين علامت رضاى من است .))
و ايضا در همان كتاب بدين مضمون روايتى از حضرت صادق عليه السلام چنين
آمده است : ((رضا و تسليم بقضا و قدر از علامت
ايمان مؤ من است .))
بارى رضاى الهى هم برضاى حجت هاى الهى و اوصياى حق محقق ميشود ، و اين
دورى است كه از هر طرف صادق است يعنى رضاء خدا همان رضاى اولياى خدا
است و رضاى اولياى خدا هم همان رضاى خداست ، چنانچه حضرت سيد الشهداء
در مكه قبل از حركت به عراق براى مردم و حاضرين فرمود:
((رضا الله رضانا اهل البيت )) آنچه را
خدا پسندد همان پسند ما اهل بيت است .
پس براى اينكه مؤ منين و علاقمندان بولى عصر بخواهند رضا و خوشنودى آن
بزرگوار را فراهم كنند بايد كارى كنند كه رضا و خوشنودى خدا فراهم شود
و اين امر جز از راه اطاعت و فرمانبرى خدا و پيغمبرش ممكن نخواهد شد. و
يكى از عمده ترين موجبات تحصيل رضايت حق ترك معصيت و نافرمانى است ، در
مجلد 15 بحار ص 171(504)
از حضرت صادق عليه السلام روايتى نقل شده كه فرمود: ((رسول
خدا صلى الله عليه و آله فرموده : هر كس بجهت ترس از خدا معصيت او را
ترك كند خدا هم او را روز قيامت راضى مى گرداند.))
و هب لنا رافته و رحمته و دعاءه و خيره
ترجمه : (و راءفت و مهربانى و دعا
و خير و بركتش را بما موهبت فرما.)
شرح : چون جميع خيرات و بركات و سعادت
دنيا و آخرت به بركت وجود آنحضرت است اين است كه از خداوند مساءلت مى
كنيم تا بما توفيق عنايت فرمايد كه مورد توجه آن بزرگوار قرار گيريم و
مشمول راءفت و مهربانى و دعا و خير و نيكى آن حضرت واقع شويم .
ما ننال به سعة من رحمتك و فوزا عندك
ترجمه : (تا بدين وسيله ما برحمت
واسعه و فوز سعادت تو اى خدا نائل شويم .)
شرح : اهميت وجود پر بركت ولى خدا همچون
طبيب حادقى است كه شخص مريض براى سلامتى خود بايد خود را تحت مراقبت و
دستور او قرار دهد، و درمانش از هر حيث و هر جهت چه از نظر نوع غذا و
دارو و چه از نظر مقدار و وقت آن بايد طبق برنامه صحيح و كامل دستورات
او قرار دهد، و كسى هم كه علاقه به سعادت دنيا و آخرت خود دارد بايد
اعمال و افعال خود را مطابق برنامه صحيح و كامل انجام دهد، كه بدون
چنين برنامه صحيح ممكن نيست و اميد موفقيت حاصل نميشود. پس ، از اين
نظر، عمل مؤ من و شخص مسلمان بايستى طبق برنامه صحيح و كاملى صورت
گيرد، و اين برنامه همان است كه از طرف حق و حجت زمان تعيين مى گردد ،
و معرفت خدا هم بمعرفت مظاهر هدايت كامل مى گردد، و اين است سر محبت و
ولايت اهل بيت عليه السلام كه در اخبار و احاديث بدان تاءكيد شده است .
و اجعل صلاتنا به مقبولة
ترجمه : (و بوسيله آن بزرگوار
نماز (و طاعات ) ما را بپذير.)
شرح : آرى عمل و طاعت و عبادت همانطوريكه
گفته شد بايستى از روى برنامه صحيح و كامل اولياى خدا باشد. تا مورد
قبول درگاه حضرت احديت و پذيرش او قرار گيرد، و توفيق انجام آن را طبق
برنامه كامل صحيح از خداوند متعال خواهانيم . و لذا قبول نماز و عبادات
ديگر بموجب روايات ، موكول به اعتقاد بولايت و امامت اولياى حق است .
در مجلد 7 بحار ص 393(505)
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: ((هنگامى
كه در روز قيامت بنده در پيشگاه عدل الهى قرار گرفت اول چيزيكه از او
سئوال ميشود از نمازهاى واجبه و زكات واجب و روزه هاى واجب و حج واجب و
از ولايت ما اهل بيت است ، پس اگر اقرار بولايت ما داشته و با همان نيت
هم از دار دنيا رفته باشد نماز و زكات و روزه و حج او مقبول است (چون
از روى برنامه صحيح بوده )، و اگر اقرار بولايت ما نكند چيزى از اعمال
او بدرگاه خدا قبول نميشود.))
وذنوبنا به مغفورة
ترجمه : (و بوسيله او گناهانمان
را مورد مغفرت و آمرزش قرار ده .)
شرح : اقرار بگناه در پيشگاه عدل الهى ،
خود اين عمل يك نوع توبه و مقدمه آنست . و اقرار بگناه و توبه هم
بايستى همانند ساير اعمال ديگر از روى نقشه صحيح انجام گيرد تا مقبول
درگاه الهى واقع شود. در مجلد 15 بحار ص 128(506)
از حسين بن على عليهما السلام روايت شده كه فرمود: رسول خدا فرمود:
((مودت و دوستى ما را بدل داشته باشيد، زيرا كسى
كه مودت ما را داشته باشد روز قيامت بوسيله شفاعت ما وارد بهشت خواهد
شد، قسم بآنكه جانم بدست قدرت اوست كه بنده اى از عمل خود بهره نمى برد
مگر بمعرفت حق ما.))
و دعاءنا به مستجابا
ترجمه : (و بوسيله او دعايمان را
استجاب فرما.)
شرح : البته دعا براى استجابت است چنانكه
فرمود ادعونى استجب لكم و انجام آن را
شرايطى است كه لازم است آن آداب و شرايط مراعات شود و ذكر آن در كتب
ادعيه و اخبار آمده است .(507)
از جمله اقرار و اعتراف بگناه و طلب مغفرت از آنست چنانكه در روايات هم
آمده است ، و در دعاى كميل است . ... اللهم
اغفرلى كل ذنب اذنبته و كل خطيئة اخطاتها.
و اجعل ارزاقنا به مبسوطة
ترجمه : (و بوسيله او روزى ما را
توسعه ده ) (و تنگ مگردان .)
شرح : در مجلد يكم وسائل اميرى ص 227 از
راوى نقل مى كند كه گويد: از معمربن خلاد شنيدم مى گفت : حضرت ابو جعفر
عليه السلام بمردى كه در مقام طلب روزى از خداوند بود و مى گفت :
اللهم انى اسالك من رزقك الحلال الطيب
نظر افكند و فرمود: درخواست روزى پيغمبران را نمودى (بلكه ) بگو
((اللهم انى اسالك من رزقك الواسع
)) چون هر كس قدرت بر قناعت روزى پيغمبران را
ندارد لذا بايد از خداوند مساءلت فراخى و وسعت روزى را نمايد.(508)
و همومنا به مكفية
ترجمه : (و به بركت وجود او هم و
غم ما را برطرف فرما.)
شرح : مهمترين و دشوارترين هم و غم ما
شيعيان و ارادتمندان آن بزرگوار صدمات و گرفتاريهائى استكه از ظلم و
جور حكام ستمگر و طاغوتهاى زمان نسبت بمردم مستضعف خصوصا بعلاقمندان
دولت حق و حكومت عدل ميرسد هم چنانكه در توقيع شريف براى شيخ مفيد آمده
كه مى فرمايد: ((اگر چه خداوند آنچه را كه صلاح
ما و شيعيان و مؤ منان است بما نمايانده ، و جايگاهى كه ما هستيم از
جايگاه ظالمين دور است ، ولى از اخبار و حالات شما آنچه را بشما در
دولت فاسق مى گذرد كاملا آگاهيم و چيزى از آن گرفتاريها كه بشما ميرسد
از ما مخفى نميماند.))
حال اگر از فقدان و غيبت آنحضرت رقت قلبى برايت پيدا شود آنرا غيبت دان
و دعا كن كه رحمتى است و در روايت منقول در مجلد 19 بحار ص 50 فرمود:
اغتنموا الدعاء عند الرقة فانها رحمة
(509)
و حوائجنا به مقضية
ترجمه : (و به بركات وجود او
حاجات ما را برآورده گردان ، و نيازهايمان را برآورده بخير گردان .)
شرح : گر چه آدمى بايد خود سعى و كوشش
داشته باشد و مقدمات كار را هم خود فراهم و آماده سازد، ولى البته
انجام هر عملى وابسته باءسباب و وسائلى است و يا علل و عواملى دارد كه
چه بسا از آن غفلت مى شود، و يا از قدرت و توانائى انسان خارج است و يا
جهات ديگر و در نتيجه انسان بهدف و مقصود خود نميرسد، لذا بايد در همه
امور و در همه وقت بياد خدا باشد و از او استمداد و يارى طلبد. در خبر
است كه رسول خدا فرمود: ((آيا ميخواهيد شما را
بسلاحى دلالت كنم كه بوسيله آن از شر دشمنانتان نجات يابيد؟ گفتند آرى
، فرمود شب و روز را دعا كنيد كه دعا اسلحه مؤ من است .(510)))
البته مسلم است كه نيازهاى ما را خدا تاءمين مى كند، ولى شايسته است كه
ما هم آنرا از خدا بخواهيم و نياز خود را اعلام نماييم و خداوند هم
آنرا بوسيله اسباب و وسائل مربوطه از غيب تاءمين كند. در كتاب وسائل
الشيعه مجلد يكم ص 214 از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: و
بر شما لازم است دعا كردن و شخص مسلمان بعملى بهتر از دعا و توجه بخدا
و تضرع و زارى بدرگاه او و مساءلت از او بمقاصد خود نميرسد، پس رغبت
نمائيد بعملى كه خدا شما را ترغيب فرموده و اجابت نمائيد امرى را كه
خدا شما را دعوت بدان كرده ((اءدعونى استجب لكم
)) تا اينكه بواسطه دعا رستگار شويد و از عذاب
خداوند نجات پيدا كنيد.
پس بر ما لازم است كه دعا را يكى از اسباب و وسائل بلكه بهترين و
بالاترين وسائل بدانيم .
و نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: ((البته
خدا عالم است بآنچه بنده اش ميخواهد و لكن دوست دارد كه بنده هم حاجات
خود را براى او شرح دهد.(511)))
دعاهاى وارده براى رفع حوائج زياد است ولى مناسب است در اينجا اين دعا
ذكر شود: در مجلد 19 بحار صفحه 236(512)
از كتاب دعوات راوندى از امام سجاد عليه السلام نقل شده كه فرمود:
((پدرم در روز خونين (عاشورا) همان روز كه شهيد
گشت به بالين من آمد و مرا در بر گرفت و به سينه خود چسبانيد در حالى
كه خون از بدنش جارى بود گفت اى فرزندم اين دعا را بخاطر خود بسيار كه
آنرا مادرم فاطمه بمن آموخت و او از پدرش رسول خدا صلى الله عليه و آله
و رسول خدا از جبرئيل فرا گرفت : در هر حاجت و امر مهم و اندوهى كه پيش
مى آيد و يا امر عظيم و دشوارى كه روى مى آورد بگو
اللهم بحق يس و القرآن الحكيم و بحق طه و القرآن
العظيم ، يا من يقدر على حوائج السائلين ، يا من يعلم ما فى الضمير، يا
منفس عن المكروبين ، يا مفرج عن المغمومين ، يا راحم الشيخ الكبير، يا
رازق الطفل الصغير، يا من يا لا يحتاج الى التفصيل صل على محمد و آل
محمد و آنگاه حاجت خود را بخواه .))
و اقبل الينا بوجهك الكريم
ترجمه : (و بوجه كريم (و بزرگوارى
) خود برما اقبال كن و توجه فرما.)
شرح : اگر كسى بخواهد كه خداوند نظر لطف
و رحمت خود را به او بنماياند، شرط عمده اش اين است كه خود را بصفت
تقوى بيارايد تا مورد توجه و عنايت حضرت احديت قرار گيرد هم چنانكه مى
فرمايد: ان الله مع الذين اتقوا - نحل /
128- و ... و اعلموا ان الله مع المتقين
- بقره / 194- و- توبه / 36- از اين آيات شريفه استفاده ميشود كه توجه
حق و لطف و مرحمت او نسبت بكسانى است كه از لوث كفر و شر و نفاق و
معصيت پاك و بصفت تقوى و پرهيزكارى و اعمال نيكو متصف باشند.
و اقبل تقربنا اليك
ترجمه : (تقرب و توسل ما را بسويت
بپذير.)
شرح : البته تقرب و نزديكى به خداوند،
تقرب زمانى و مكانى نيست و خداوند از اين هر دو منزه است ، و زمان و
مكان در ساحت قدس خداوند راه ندارد، بلكه مقصود از تقرب بخدا تحصيل
مقام قرب به او است كه آن روحانى و معنوى است و از راه عمل و طاعت و
تقوى بدست مى آيد، آن عملى كه موجب رضا و خشنودى حضرت احديت عزوجل قرار
گيرد، و اولياء خداوند همه از اين راه به درجات رفيعه قرب حق رسيدند، و
با دورى از صفات رذيله و اتصاف بصفات كريمه و فضائل اخلاق (از دركات
جهل بسوى درجات علم و از بخل بسوى سخاء، و از قساوت بسوى نرمدلى و
عطوفت گام برداشتن ) مقام قرب حاصل مى شود، و ولايت و محبت اهل بيت
عليه السلام نيز يكى از مقربات است و آن هم بدون عمل و ورع و تقوى
نتيجه مطلوب نخواهد داشت .(513)
و انظروا الينا نظرة رحيمة نستكمل بها الكرامة
عندك ، ثم لا تصرفها عنا بجودك
ترجمه : (برحمتك و لطف خود بر ما
نظر فرما تا بدان نظر، كرامت نزد تو را بحد كمال رسانيم آنگاه ديگر نظر
لطف را به جود و بخشش خود از ما باز مگير.)
شرح : اكنون پس از درخواست حاجات متعدده
و استجابت آنها در پايان امر درخواست جامعى ميشود كه همان مقام كرامت
نزد پروردگار است و آن درخواست رحمت خاصه است ، و البته مشمول چنين
مقامى كه فوز سعادت دنيا و آخرت است خاص نيكو كاران است چنانكه فرمايد:
ان رحمة الله قريب من المحسنين - اعراف :
56- و اين رحمت خاصه الهيه است و مخصوص بندگانى است كه اوصافشان را در
اين آيه شريفه بيان فرموده : و رحمتى وسعت كل شى
ء فسا كتبها للذى يتقون الزكاة و الذين هم بآياتنا يومنون -
اعراف : 156- و رحمت من بهمه چيز رسا است ، و آنرا براى كسانى كه
پرهيزكارى مى كنند و زكاة ميدهند و آنانكه بآيه هاى ما ايمان مى آورند
مقرر مى كنيم .
و آيه بعد آنرا توضيح ميدهد ((همان كسانى كه
رسول امى و درس نخوانده را كه وصف آن در تورات و انجيل آمده است پيروى
مى كنند.)) پس اگر كسى متابعت اين پيغمبر خاتم
را نكند و از اطاعت از او طغيان و سركشى نمياد مورد غضب و خشم خدا قرار
گيرد چنانكه فرمود: و لا تطغوا فيه فيحل عليكم
غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى - طه : 81- و در آن مورد
طغيان و سركشى نكنيد كه غضب من بشما رسد و هر كس غضب من به او رسد
محققا سقوط كند.
و اسقنا من حوض جده صلى الله عليه و آله بكاسه و
بيده ريا رويا هنئا سائغا لا ظمابعده يا ارحم الراحمين
ترجمه : (و ما را از حوض كوثر جدش
صلى الله عليه و آله بجام و بدست او سيراب كن سيرابى كامل ، بآب خوش و
گوارا كه بعد از آن ديگر تشنگى نباشد اى مهربان ترين مهربانان .)
شرح : در مجلد 3 بحار الانوار ص 293(514)
از ابن عباس روايت شده گويد: وقتى كه سوره اءنا
اعطيناك الكوثر نازل شده ، على بن ابى طالب عليه السلام از رسول
خدا صلى الله عليه و آله سئوال كرد كه يا رسول الله كوثر چيست ؟ حضرت
فرمود: نهرى است كه خداوند بمن كرامت فرموده ، على عليه السلام گفت اين
نهر شريفى است يا رسول الله پس براى ما آنرا وصف كن ، فرمود: آرى كوثر
نهرى است كه از زير عرش خدا جارى ميشود، آب آن از شير سفيدتر و از عسل
شيرينتر و از سرشير لطيف تر است تا آنكه فرمود: يا على اين نهر آب براى
من و تو و دوستان تو بعد از من است .
و قال صلى الله عليه و آله : من لم يومن بحوضى
فلا اءورده الله حوضى
(515 ) هر كس بحوض من ايمان نداشته باشد خداوند
او را بحوض من وارد نسازد.
بدانكه انسان در دنيا و آخرت تشنه ميشود و نياز به سيراب شدن دارد، اما
تشنگى و نوشيدن و سيراب شدن آن متناسب با همان عالم است كه در اوست ،
چنانكه خداوند متعال درباره بهشتى كه به متقين وعده فرموده مى فرمايد:
مثل الجنة التى وعد المتقون فيها اءنهار من ماء غير آسن و اءنهار من
لبن لم يتغير طعمه و انهار من خمر لذة للشاربين وانهار من عسل مصفى و
لهم فيها من كل الثمرات . - محمد: 15-(516)
(مثل بهشتى كه به متقين وعده داده شده است در آن نهرهائى است از آب صاف
و زلال تازه ، و نهرهائى از شير كه طعم و مزه آن تغيير نكرده ، و
نهرهائى از شربتى كه براى نوشندگان لذت بخش است ، و نهرهائى از عسل صاف
و خالص و تصفيه شده و آنان در آنجا از هر ميوه و ثمره اى برخوردارند.
و درباره ستمكاران مى فرمايد و ان يستغيثوا
يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا - كهف
: 29 - و اگر استغاثه كنند و فريادرسى خواهند بآبى چون مس گداخته به
سويشان روند و پاسخشان دهند كه چهره ها را بريان ميكند و بد نوشيدنى
است و بد جاى آسايشى است .
و در سوره ((دهر)) وصفى
از اين شراب نوشيدنى و كيفيت نوشيدن آن در جامهاى نقره و بلورين شده
است ، مى فرمايد: و يطاف عليهم بآنية من فضة و
اكواب كانت قواريرا - قوارير من فضة قدروها تقديرا. و يسقون فيها كاسا
كان مزاجها زنجبيلا آيات 15 و 16 و 17 - يعنى و (ساقيان بهشت )
با جامهاى سيمين و ليوانهاى بلورين بر آنان دور زنند و آن ليوانهاى
بلورين نقره رنگ را باندازه و تناسب (اهلش ) مقدر كرده اند و در آنجا
با جام آبيكه ممزوج به زنجبيل (عطر آگين ) است بآنان بنوشانند. چون قوم
عرب از زنجبيل استفاده عطر و بوى خوش مى كردند.
در تفسير مجمع البيان از ابن عباس نقل مى كند كه هر چه را كه خداوند از
نعمت هاى بهشت در قرآن نام برده است مثل و مانند آن در دنيا نيست ، و
لكن خدا آنرا بهمان نامى كه در دنيا شناخته شده است نام مى برد، و
زنجبيل از چيزهائى است كه نزد عرب محبوب و پسنديده است و لذا خداوند هم
آن نعمت را باين اسم در قرآن ذكر كرده و بآنان وعده داده كه در بهشت از
جام آبى كه ممزوج به زنجبيل بهشت است نوشانيده ميشود.(517)
بارى براى نجات و رهائى از هول و هراس عالم قيامت بايد اعمال و رفتار
اولياى خدا را الگوى زندگى خود قرار دهيم و اعمال و رفتار خود را بر آن
محور استوار سازيم ، و اين است معنى رواياتى كه در باب
لا تقبل الاعمال الا بالولاية آمده است
همچنانكه در مجلد سوم بحار الانوار ص 294(518)
از حضرت صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا صلوات الله و
سلامه عليهم اجمعين نقل شده كه فرمود: ((هر كس
بخواهد از هول و هراس قيامت درامان باشد بايد ولى مرا دوست بدارد و از
او پيروى نمايد و او على بن ابى طالب وصى و جانشين من بعد از من و صاحب
حوض من است كه دشمنانش را از آن دور و دوستانش را سيراب مى كند، و كسى
كه از آن بنوشد پيوسته تشنه و كسى كه از آن ننوشد پيوسته تشنه و كسى كه
بنوشد سختى نكشد و هرگز تشنه نخواهد شد.))
الحمد للّه الذى من على و وفقنى لا تمام هذا
الشرح ، و ما ذلك الا ببركات وجود مولانا الحجة بن الحسن العسكرى - عجل
اللّه تعالى فرجه الشريف - و جعلنا من انصاره و اعوانه .
و ختم بفضل اللّه و كرمه فى يوم الخميس ثالث شهر جمادى الاولى من شهور
سنة اربع و ثمانين و ثلاثمائة بعد الف من الهجرة المقدسة على هاجرها
الف سلام و تحية على يد شارجه الراجى الى غفو البارى محيى الدين بن
الكاظم العلوى الطالقانى و الحمد للّه و صلى اللّه على سيدنا محمد و
آله الطاهرين .
1384