75 - دعايى ارزشمند از كتاب كنوز النجاح طبرسى
(844) روايت شده از مولا حضرتموسى بن جعفر عليه السلام
كه دعاى كفايه البلاء ( باز داشتن بلا)ست و داستان درازىدارد. (طبرسى )
گويد:
وقتى (امام هفتم حضرت كاظم عليه السلام )
بر هارون وارد شدند - او قصد جان حضرتش را داشت - به محض ديدن آن حضرت
، از جا برخاست و ايشان را در آغوش گرفت و صله داد و به دست خود عطر
ماليد و خلعت بخشيد! وقتى (امام عليه السلام ) رفتند، فضل بن ربيع گفت
: اى پيشواى مسلمانان ! مى خواست او را گردن بزنى و توبيخ كنى ؛ جايزه
و خلعت دادى ؟! گفت : فضل ، من از او چيزى مهمى مى دانم و او را مقرب
خداوند يافتم . تو رفتى تا او را بياورى . گروهى را ديدم كه خانه ام را
محاصره كرده بودند. آن ها نيزه هاى كوتاهى به دست داشتند كه در وسط
خانه گذاشته بودند و مى گفتند: اگر فرزند رسول خدا را بيازارى ، زمين
را مى شكافيم تا تو را در خود فرو گيرد و اگر نيكى كنى ، رهايت مى
سازيم .
فضل (بن ربيع ) گويد: من به دنبال حضرتش رفتم و پرسيدم : چه خوانديد تا
شر هارون از شما دور شد؟ فرمود: دعاى جدم على بن
ابى طالب عليه السلام را كه هرگاه آن را مى خواندند، با هيچ سپاهى
روياروى نمى شد مگر آن كه شكستشان مى داد و با هيچ جنگ آورى نمى جنگيد
الا بر او چيره مى شد. اين دعا، دعاى كفايه البلاء است . گفتم :
چيست ؟ فرمود:
اللهم بك اساور و بك اجادل و بك اصول و بك انتصر
و بك اموت و بك احيى ، اسلمت نفسى اليك و فوضت امرى اليك ، لا حول و لا
قوه الا بالله العلى العظيم .
اللهم انك خلقتنى و رزقتنى و سررتنى و سترتنى من بين العباد بلطفك و
خولتنى ، اذا هربت رددتنى و اذا عثرت اقلتنى و اذا مرضت شفيتنى و اذا
دعوتك اجبتنى ، يا سيدى ارض عنى فقد ارضيتنى .
76 - دعايى روايت شده از مولا حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ؛
نيز از كتاب كنوز النجاح .
اين را ابو جعفر بن بابويه از استادان حديثى خود كه خدايشان بيامرزاد
نقل مى كند. او مى گويد: حضرت على بن موسى عليهما السلام در شهر مرو
بودند. 360 تن از شيعيان حضرتش از شهرهاى مختلف به خدمت آمده بودند. به
مامون خبر دادند كه حضرت رضا عليه السلام براى قيام آماده مى شود و
مردم را بدان فرا مى خواند.
مامون فرمان داد تا ياران حضرتش را از در خانه شان برانند. امام عليه
السلام از اين فرمان غمگين و افسرده شدند. غسل كردند و به ابوالصلت
فرمودند: به بام برو و ببين در مردم چه ديده مى
شود تا من دو ركعت به جا آورم . آن گاه دو ركعت گزاردند و دست
به قنوت برداشتند و خواندند:
اللهم يا ذالقدره الجامعه و الرحمه الواسعه و
المنن المتتابعه و الالاء المتواليه و الايادى الجميله و المواهب
الجزيله ، يا من لا يوصف بتمثيل و لا يمثل بنظير و لا يغلب بظهير، يا
من خلق فرزق و الهم فانطق و ابتدع فشرع و علا فارتفع ، و قدر فاحسن و
صور فاتقن ، و احتج فابلغ و انعم فاسبغ ، و اعطى فاجزل و منح فافضل .
يا من سما فى العز ففاق خواطف الابصار و دنا فى اللطف فجاز هواحبس
الافكار، يا من تفرد بالملك فلا ند له فى ملكوت سلطانه و توحد
بالكبرياء فلا ضد كه فى جبروت شانه .
يا من حارت فى كبرياء هيبته دقائق لطائف الاوهام و انحسرت دون ادراك
عظمته خطائف ابصار الانام ، يا عالم خطرات قلوب العالمين و شاهد لحظات
ابصار الناظرين ، يا من عنت الوجوه لهيبته و خضعت الرقاب لعظمته و
جلالته ، و وجلت القلوب من خيفته و ارتعدت الفرائص من فرقه .
يا بدى ء يا بديع يا قوى يا منيع يا على يا رفيع ، صل على من شرفت
الصلاه بالصلاه عليه ، و انتقم لى ممن ظلمنى و استخف بى ، و طرد الشيعه
عن بابى ، و اذقه مراره الذل و الهوان كما اذاقنيها، و اجعله طريد
الارجاس و شريد الانجاس .
وقتى دعاى حضرت رضا عليه السلام تمام شد، بر در خانه ى مامون را ازدحام
شد و از مرو رانده شد.
77 - نيز در كتاب كنوز النجاح از امام صادق عليه السلام نقل است :
(با وضو و) پاكيزه در حالت ايستاده يا در سجده ،
اين دعا را بخوانيد:
اللهم انى احتجب بنور وجهك الكريم الجليل القديم
الرفيع العظيم العلى الرحيم القائم بالقسط، لا اله الا انت العزيز
الحكيم ، و بمحمد و آله صلواتك عليه و عليهم ، و باولى العزم من
المرسلين صلواتك و رحمتك عليهم اجمعين ، و بملائكتك المقربين رضوانك
عليهم اجمعين ، و ببيتك المعمور و بالسبع المثانى و القرآن العظيم .
و بكل من يكرم عليك من جميع خلقك اجمعين و لانفس اهل بيت نبيك محمد
صلواتك عليه و عليهم و لاديانهم و لجميع ما ملكتهم و تتفضل به عليهم ،
و لا نفسنا و لادياننا و لجميع ما ملكتنا و تتفضل به علينا، من شرور
جميع ما قضيت و قدرت و خلقت ، و من شرور جميع ما تقضى و تقدر و تخلق ،
ما احييتنا و بعد وفاتنا.
ببسم الله الرحمان الرحيم قل هو الله احد الله الصمد لم يلد و لم يولد
و لم يكن له كفوا احد، كذلك الله ربنا عن فوقهم و عن فوقنا.
آن گاه به همين ترتيب ، قل هو الله احد سه بار خوانده شود و پس از آن
افزوده شود: عن ايمانهم و عن ايماننا، سپس هم چنين سه بار ديگر: قل هو
الله احد و پس از آن : عن امامهم و عن امامنا، سپس سه بار ديگر: قل هو
الله احد و بعد از آن :
عن حواليهم و عن حوالينا، عصمه و حصنا و حرزا
لهم و لنا من كل سوء مسنا و ضر و مكروه و مخوف و محذور و شقاء ما عشنا
و بعد مماتنا بقدره ربنا، انه على كل شى ء قدير و لكل شى ء حفيظ، و صلى
الله على محمد و آله اجمعين .
78 - در فزونى سعادت با خواندن سوره ى توحيد:
در كتاب العمليات الموصله
الى رب الارضين و السماوات ( كارهاى رساننده بهخداوند زمين ها و
آسمان ها) تاليف ابوالمفضل يوسف ابن محمد بن احمد، معروف به
ابنالخوارزمى ، مى خوانيم :
شيخ امام برهان الدين بلخى رحمه الله (در
سال 536 در مسجد جامع دمشق ، به شيوه ى املا) - استاد امام ابومحمد
قطوانى رحمه الله (در سمرقند) - ابو عبدالله حسين بن ابى الحسن بن خلف
كاشغرى (در سمرقند) - ابو منصور احمد بن محمد تميمى (در غزنه ) - ابو
سهل محمد بن محمد اشعث انصارى - طلحه بن شريح بن عبدالكريم تميمى
طالقانى + ابو يعقوب يوسف بن على بن ابراهيم بن بحير طالقانى + محمد بن
فارس طالقانى - ابو الفضل جعفر بن محمد بن محمد بن جعفر بن محمد بن
على بن الحسين بن ابى طالب كه خداى از او خرسند باد - وكيع (بن جراح بن
مليح ) - اسرائيل (بن يونس ) - ابراهيم بن عبدالاعلى - سعيد بن جبير -
عبدالله بن عباس كه خداى از او خشنود باد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
شب و روز، از عذاب (كيفر خدا نسبت به امت ) مى
ترسيدم تا جبرئيل سوره ى توحيد را بر من آورد. دانستم كه پس از آن ،
خداوند امت مرا عذاب نخواهد كرد كه اين سوره نسب (نامه ى ) خداى است ؛
عزوجل !
هر كه پس از هر نماز آن را بخواند، خوبى ها از آسمان بر فرق سر او فرو
خواهد ريخت و آرامش بر او فرود خواهد آمد. اين سوره پيرامون عرش
زمزمه اى خواهد داشت (صداى خواننده ى آن به صورت زمزمه اى منعكس مى
شود) تا آن گاه كه خداى - عزو جل - به خواننده ى آن بنگرد. پس آن گاه
چنان او را بيامرزد كه ديگر كيفرش نكند. سپس هر چه بخواهد، خداوند بدو
مى دهد و او را در چراگاه خويش مى دارد و از روزى كه مى خواند تا روز
قيامت خير دنيا و آخرت خواهد داشت و رستگارى و جايگاه و بلندى مى يابد
و روزى اش افزون و عمرش دراز مى شود و كارهايش رو به راه مى گردد و
سختى مراحل مگر را نمى چشد و از عذاب قبر ايمنى مى يابد و آن گاه كه
بندگان بيمناك اند، از كار خود بيم ندارد و در هنگام هراس آن ها هولناك
نيست .
وقتى (در رستاخيز) همه مى روند، مركبى از مرواريد سپيد براى او مى
آورند. او را تا پيشگاه خداى - عزوجل - مى برد. خداوند به مهر بر او مى
نگرد و به بهشت گرامى اش مى دارد؛ به هر جاى آن كه مى خواهد، مى رود.
خوشا بر خواننده ى آن !
هر كه آن را بخواند، خداوند 100000 فرشته بر او مى گمارد تا از پيش و
پس نگاهبانش باشند و براى او آمرزش خواهى كنند و تا روز مرگ برايش
نيكى بنويسند. با هر حرفى براى نخلى مى كارند كه بر هر نخلى 100000000
خوشه و بر هر يك به شمار بيابان عالج خرماست ؛ هر خرمايى به بزرگى قله
ى از كوه هاى هجر است و نور آن فاصله ى زمين و آسمان را روشن مى سازد.
خرما بن از زر سرخ است و خرما از مرواريد سرخ . هم چنين خداوند تعالى
1000 فرشته مى گمارد تا براى وى شهرها و كاخ ها بر پا سازند. با شادى
زمين بر آن گام مى نهد و با آمرزش از دنيا مى رود و آن گاه كه در
پيشگاه حق - عزوجل - مى ايستد بدو مى فرمايد: به گرامى داشتى كه از من
دارى ، چشمانت روشن باد! فرشتگان از نزديكى او به خداى بزرگ ، شگفت زده
مى شوند.
خواندن اين سوره رهايى از دوزخ است . هر كه بخواند 70000000 فرشته گواه
او خواهند بود و خداوند متعال - با اين كه خود بهتر حاجت بنده اش را مى
داند - مى فرمايد: فرشتگان من ! ببينيد اين بنده ى من چه مى خواهد؟ هر
كه خواند اين سوره را دوست داشته باشد، خداوند متعال او را از رستگاران
و بندگان به شمار مى آورد.
آن گاه كه رستاخيز به پا شود، فرشتگان گويند: پروردگار ما! اين بنده ى
تو نسبت تو را دوست مى داشت . حق فرمايد: هيچ فرشته اى نماند مگر آن كه
او را تا بهشت همراهى كند. با او به راه مى افتند؛ آن سان كه عروس را
تا حجله همراهى مى كنند. وقتى به بهشت در آمد و فرشتگان جايگاه و كاخ
هاى او را ديدند، گويند، چرا اين بنده از ديگر باشندگان بلندجاى تر
است ؟ خداوند بزرگ فمايد: رسولانى گسيل داشتم و با ايشان نبشتارهاى خود
را فرستادم و توضيح دادم كه آن را كه به من باور آورد چگونه گرامى
خواهم داشت و هر كه را به من باور ندارد كيفر خواهم كرد و هر كه از من
فرمان برد، به بهشت مى رسد و نه هر كه به بهشت من در آيد به اين گرامى
داشت رسد. من هر كس را درخور كارش پاداش مى دهم مگر سوره ى اخلاصى هاى
را كه آنان همه لحظه شب و روز خواندن آن را دوست مى داشتند. از اين رو،
بر ديگر بهشتيان برترى شان داده ام .
هر كه با دوستى اين سوره بميرد، خداى متعال مى فرمايد: كه مى تواند
بنده ى مرا پاداش دهد؟ من خود عهده دارم . من پاداشش مى دهم . آن گاه
مى فرمايد: بنده ى من ، به بهشت من درآ. وقتى او وارد بهشت مى شود مى
گويد: سپاس خداى را كه وعده اش را به ما راست فرمود.
خوشا بر آن كه خواندن آن را دوست بدارد! هر كه روزانه سه بار آن را
بخواند. خداوند (بدو) مى فرمايد: بنده ى من ، توفيق يافتى و به خواسته
ات رسيدى . اين بهشت من است . درآ تا ببينى با خواندن قل هو الله احد
چه نعمت ها و پاداش ها برايت فراهم آورده ام ! او وارد مى شود و هزار
هزار پيش كار بر هزار هزار شهر مى بيند و هر شهرى به بزرگى فاصله شرق و
غرب از هم و داراى كاخ ها و باغ ها.
به خواندن آن روى آوريد كه اگر مومنى روزى ده بار آن را بخواند شايسته
ى خشنودى بزرگ خداى خواهد بود و در شمار آنان كه خداوند متعال درباره
شان فرمود: اين دسته با پيامبران و راستان هم نشين اند كه خدايشان نعمت
داده است .
(845)
هر كه آن را 20 بار بخواند، پاداش 700 مرد كه خونشان را در راه خدا
ريخته است خواهد يافت و خود و خاندان و فرزندان و دارايى اش بركت
خواهند داشت .
هر كه آن را 30 بار بخواند براييش 30000 كاخ در بهشت مى سازند و هر كه
40 بار آن را بخواند، در بهشت همسايه ى رسول خدا صلى الله عليه و آله و
سلم خواهد بود و هر كه 50 بار بخواند، خداوند گناه 50 سال او را مى
آمرزد و هر كه 100 بار بخواند، خداوند عبادت 100 سال براى وى مى نويسد
و هر كه 200 بار بخواند، گويى 200 بنده آزاد كرده است و هر كه 400 بار
بخواند، پاداش 400 شهيد دارد و هر كه 500 بار بخواند، خدا او و پدر و
مادرش را مى آمرزد و هر كه 1000 بار بخواند، همه هستى اش را به خدا
داده و از آتش ايمن شده است !
بدانيد كه خدا خير دنيا و آخرت را با خواندن آن مى دهد و جز سعادتمندان
پاى بند خواندن آن نمى شوند و جز بد سرشتان از آن روى نمى گردانند.
79 - تعويذى از چشم زخم كه جبرئيل عليه السلام براى حسنين عليهما
السلام آورد.
اين دعا را در كتاب
الادعيه المرويه من الحضره النويه ( دعاهاى روايت شدهاز حضرت
رسالت پناه ) جمع آورى ابو سعد عبدالكريم بن محمد ابن (ابى )
مظفرسمعانى ديدم . او گويد:
او سهل مكرم بن محمد بن نصر جوزى + ابو بكر محمد بن شجاع بن
محمد لفتوانى (در اصفهان ) - ابو مسعود سليمان بن ابراهيم حافظ - ابو
عبدالله محمد بن ابراهيم (بن جعفر جرجانى - محمد بن محمد بن عبدالله
(بن احمد صفار) - عبدالله بن محمد بن ابراهيم صنعانى كشورى - عبدربه بن
عبدالله بن عبدريه عبدى بصرى - ابورجاء - شعبه (بن حجاج ) - ابواسحاق
(سبيعى ) - حارث (اعور همدانى ):
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: جبرئيل به
خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آمد. آن حضرت را غمگين يافت
. پرسيد: يا محمد! چرا در چهره تان غم مى بينم ؟ فرمود: حسن و حسين را
چشم زده اند. گفت : يا محمد! چشم زخم را درست بدان كه واقعيت دارد. سپس
افزود: چرا با اين دعا تعويذشان ندارى ؟ فرمود: كدام دعا، جبرئيل ؟ گفت
: بخوان :
اللهم يا ذاالسلطان العظيم و المن القديم و
الوجه الكريم ، يا ذالكلمات التامات و الدعوات المستجابات ، عاف الحسن
و الحسين من انفس الجن و اعين الانس .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن را خواند. هر دو برخاستند و در
برابر آن حضرت به بازى پرداختند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم
به ياران فرمود: زنان و فرزندان را با اين تعويذ مصون بسازيد كه از همه
تعويذها بهتر است .
80 - آن چه اگر آدمى به هنگام تازه شدن نعمت بگويد، از هر ناپسندى ايمن
خواهد بود.
در كتاب نام برده از سمعانى چنين آمده است :
ابوبكر محمد بن فرج حصودى (در مرو) - ابوبكر احمد بن حسين بيهقى -
ابوالحسين (على بن محمد بن عبدالله ) بن بشران معدل (در بغداد) -
ابوحفص عمرو بن بشران ، عموى پدرش - ابو ابراهيم بن عبدالله بحرى -
سعيد بن محمد حزمى - عمرو بن يونس - عيسى بن عون بن (عمرو بن ) حفص
فرافصه - عبدالملك بن زراره ى انصارى - انس بن مالك :
رسول گرامى خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اگر خدا نعمت خانواده و مال و فرزند به بنده اى
داد، بگويد:
ما شاء الله لا قوه الا بالله . در اين صورت ، هيچ سختى جز مرگ نمى
بيند.
81 - درباره ى دعاى پرنده ى سپيد رومى .
در كتابى كه از آن برادر عزيز پسنديده ام محمد بن محمد آوى ايرانى كه
روانش پاك باد چنين خواندم :
كهيل بن مسعود زاهد طرسوسى باز گفت كه چنين شنيده است :
مردى 30 سال در تنگ ترين زندان و سخت ترين عذاب در سرزمين روم اسير
بود. او نذر كرد كه اگر خداى از اين تنگى و سختى نجاتش دهد، همان سال
پياده از خانه اش به حج رود.
يك شب پرنده ى سپيدى ديد كه به ديواره ى آن زندان نشسته و اين دعا را
به زبان شيوايى مى گويد. آن را ياد گرفت و به خاطر سپرد و همان شب و
فردا شب و شب سوم آن را خواند. خداوند توانا فرشته اى اى را فرستاد و
او را از زندان آزاد ساخت و به خانه اش باز گرداند.
او نيز از خانه اش ره سپار حج شد و به نذر خويش وفا كرد و اين دعا را
به هنگام طواف كعبه خواند. مردى آن را شنيد و در دامن او آويخت كه :
بنده ى خدا! اين دعا را از كجا آورده اى ؟ گفت : پدرم به نقل از پدر
بزرگم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرد كه فرمود:
اين دعاى پرنده ى رومى سپيدى است در قسطنطنيه ى
روم و دعاى فرج است . گفت : من آن را از همان پرنده شنيدم و
داستان را گفت . دعا اين است :
اللهم انى اسالك يا من لا تراه العيون و لا
تخالطه الظنون و لا تصفه الواصفوان و لا تغيره الحوادث و لا تغشى عليه
الدهور، انت تعلم مثاقيل الجبال و مكائيل البحار و عدد قطرات الامطار و
عدد ورق الاشجار و ما اظلم عليه الليل و ما اشرق عليه النهار، و
لايوارى عنك سماء سماء و الارض ارضا و لا جبال ما فى و عورها و لا بحار
ما فى قعورها.
انت الذى سجد لك سواد الليل و نور النهار و شعاع الشمس و ضوء القمر و
دوى الماء و حفيف الشجر، انت الذى نجيت نوحا من الغرق و عفوت عن داود
ذنبه و كشفت عن ايوب ضره و نفست عن يونس كربته فى بطن الحوت و رددت
موسى من البحر على امه و صرفت عن يوسف السوء و الفحشاء.
و انت الذى فلقت البحر لبنى اسرائيل حين ضربه موسى بعصاه فانفلق فكان
كل فرق كالطود العظيم حتى مشى عليه و شيعته ، و انت الذى صرفت قلوب
سحره فرعون الى الايمان بنبوه موسى حتى قالوا: آمنا برب العالمين رب
موسى و هارون ، و انت الذى جعلت النار بردا و سلاما على ابراهيم و
ارادوا به كيدا فجعلناهم الاخسرين .
يا شفيق يا رفيق يا جارى اللصيق ، يا ركنى الوثيق ، يا مولاى بالتحقيق
، صل على محمد و آل محمد و خلصنى من كرب المضيق و لا تجعلنى اعالج ما
لااطيق ، انت منقذ الغرقى و منجى الهلكى و جليس كل غريب و انيس كل وحيد
و مغيث كل مستغيث ، صل على محمد و آل محمد و فرج عنى الساعه الساعه
الساعه ، فلا صبر لى على حلمك ، يا لا اله الا انت ليس كمثلك شى ء و
انت على كل شى ء قدير و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
82 - درباره ى دعاى معروف به دعاى شيخ :
در كتاب نام برده ى رضى آوى رضوان الله عليه چنين ديدم :
بسم الله الرحمان الرحيم ، اللهم ان نضره شبابى
قد مضت و زهرته قد انقضت و منافعه و محاسنه قد تولت ، و ارى النقص فى
قواى باديا و بدين مختلفا واهيا و حرصى متزايدا ناميا و قلبى عما يعنيه
ساهيا لاهيا و رسول المنايا على اشباهى و نظرائى فى السن رائحا و
غاديا.
و ما زلت اعد من نفسى توبه لم اف بها و اخرها حطام امنيه لم ابلغها و
لم انقع صداى بمشاربها حتى ساء العمل و دنا الاجل و اشتد الوجل و ضاقت
السبل و انقطعت الحيل و خاب الرجاء و الامل الا منك وحدك لا شريك لك ،
فلم يبق لى يا رب قوه استظهر بها و لامده متراخيه اتمكن و لا اعمال
صالحه ارجع اليها و لا ثقه مستحكمه اعتمد عليها.
انما كنت آكل هنيئا و البس ثوب عافيتك مليا، و اتقلب فى نعمتك سويا، ثم
اقصر فى حقك و اعرض عن ذكرك و اخل بما يجب من حمدك و شكرك ، و اتشاغل
بلذاتى و شهواتى عن امرك و نهيك ، و حتى ابلت الايام جدتى و طراوتى ، و
اقامتنى على شفا حفرتى و مصارع منيتى .
فارانى يا رب العزه بادى العوره ظاهر الخله شديد الحسره بين الاضاعه
منقطع الحجه قليل الحيله كاذب الظن خائب الامنيه الا ان تتداركنى منك
رحمه .
اللهم و كل ما اوليتنيه من هدى و صواب فعن غير استحقاق منى و لا
استيجاب ، و لم اكن لشى ء منه باهل ، و انما كان عن طول منك و فضل ، و
قد كنت تقابل يا رب كفرانى بالنعم كثيرا و انا ساه ، و اسائتى بالاحسان
قديما و انا لاه ، و احوج ما كان عبدك الضعيف الملهوف الى عطفك و عظيم
عفوك و صفحك ، حين تنبه على رشده و استيقظ من سنته و افاق من سكرته و
خرج من ضباب غفلته و سراب غرته و من طخياء جهله و التجاج ظلمته ، و قد
سقط فى يده و وقف على سوء عمله و اقتراب اجله و انقطاع حيله .
و قد بقى معى يا رب الارباب و سيد السادات بمنك و ان كثرت الذنوب و
ظهرت العيوب سابغ من نعمك جليل و ظن بكرمك جميل .
ادين بالاخلاص فى توحيدك و محبه نبيك و موالاه وليك و معاداه عدوك ، و
لى مع هذا رجاء و تاميل لايعترض دونه ياس و لا قنوط، و يقين لايشوبه شك
و لا تفريط، و كل ذلك منك و بك .
و ما ذاك الخير يا الهى الا بيدك ، لا يوصل اليه الا بمعونتك و قدرتك ،
و لا ينال الا بمشيتك و ارادتك و لايلتمس الا بتوفيقك و تسديدك ، فان
تعاقب يا ذالجلال و الاكرام عبدك الخاطى العاصى و تنتقم منه و تاخذه
بما اعتدى و ظلم و عصى و اجرم فلا جور عليه ، و ان تعف عنه و ترحمه و
تتجاوز عما تعلم كعادتك الحسنه عندنا فطالما احسنت اليه .
اللهم و كل ما قصرت فيه او اضعته من عمل صالح يقرب اليك و يزلف عندك
فانما هو نقص من درجتى و حط من منزلتى و ارتباط لحسرتى و غرتى ، و ليس
بديعا يا غفور يا رحيم ابن يذنب العبد اللئيم فيعفو عنه المولى الكريم
.
و اذ فكرت يا الهى فى انك ارحم الراحمين و اكرم الاكرمين ، و انك عزيز
المراحم ، وهاب المواهب كرما وجودا - فى قولك :
يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله . ان الله
يغفر الذنوب جميعا؛ انه هو الغفور الرحيم .
(846) و ما اشبهها من الايات التى لا يقع فيها نسخ و لا
يلحقها خلف و لا تحويل و لا تاويل - و فى تالفك العصاه البغاه و
المستكبرين من العتاه الطغاه المستكفين ، و عرضك الخلود فى الجنان
عليهم ، و انذارك اياهم و اعذارك اليهم مع حاجتهم اليك و استغنائك عنهم
، قوى املى و اشتد ظهرى و سكن روعى و اتصل انسى ، حتى كان الخاطى
المذنب و العاصى المجرم غيرى ، او كان معى امانا و براءه منك لحسن ظنى
و يقينى بك .
يا الهى و اطمعنى يا رب ما لم اشرك بك شيئا و لم الحد فى آيه من آياتك
و لم اكذب ببينه من بيناتك فى اجرائى يوما فى جمله من تعتقه من النار
برحمتك على كبرتهم و ان تقضى لى حقا من حقوق صفوه لك ، اهلتهم بقبول
شفاعتهم و اختصصتهم بوجوب ولايتهم و اسعاف طلبتهم ، اذ جعلتنى من اهل
مودتهم و محبتهم ، فاقع فى جمهور هم و انجو بنجاتهم من عذابك و اليم
عقابك ، و ان كنت اللهم اسقط جاها فى نفسى و اخلق وجها و اخس منزله و
قدرا من ان اتصدى لثوابك و استشرف لحسن جزائك مع ما قدمت يداى عندك .
اللهم و الامرى الذى لا قرار لى معه و لا هدوء لى دونه ، و اعلم يقينا
انه لا محيد و لا بد من الخروج منه و لاينفعنى هواده و لا قرابه من احد
عنده تبعات و مظالم و جنايات هى بينى و بين خلقك ، ساقنى القضاء و
القدراليها، و بعثنى الشقاء و البلاء عليها، و قد كان سبق علمك بكونها
منى قبل ان تخلقنى من غير اجبار و لا اكره ، لانك يا الهى بان تمن و
تنعم اولى منك بان تجور و تظلم ، فانا بها مرتهن و بمكروهها و سوئها
ممتحن .
قد كثر خوفى و وجلى منها و ارتياعى و قلقى من اجلها، لعلمى بانهم اذا
راوا احوال القيامه و اهوالها، و اغلال جهنم و انكالها، و تاملوا بها
مناقشه الحساب على الذره و الخردله و ترجح موازين القسط بالنقصان و
الزياده و خروج الصكاك بالجنه و النار، و ليم يجدوا الى حسنه يعملونها
سبيلا و لا عن سيئه يخافونها محيصا، ابتدورنى بسوء المطالبه و ضيق
المحاكمه فعل الفقير المحتاج الشديد الاضطرار الى اليسر الحقير من
الاعمال ، فاخذوا يا رب من حسناتى الضئيله القليله ، و حملونى و حملونى
من شيئاتهم الثقيله الوبيله ، و انت بما كسبت يداى عنى معرض و لفعلى
مبغض .
يا رب فمن يغيثنى هناك ان لم تغثنى ؟ و من يجيرنى ان لم تجرنى ؟ و من
ينقذنى منهم ان لم تنقذنى ؟ و بماذا ادفع خصمى ؟ و قد كل لسانى و قل
بيانى و ضعف برهانى و خف ميزانى ، يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه
و صاحبته و بنيه ، لكل امرى منهم يومئذ شان يعنيه ، ان لم ترضهم عنى و
اذا عم الخلائق يا رب عدلك فمالدائى دواء الا فضلك .
لا ارى المومل الا اليك ، و المعول الا عليك و ل مذهب لى عنك و لا بد
لى منك ، و اين مفر العبد الابق عند الحقائق الا الى مولاه ؟ اللهم وها
انا ذا بين يديك معترف بذنوبى مقر باسائتى ماقت لنفسى شانى لفعلى ، قد
جنيت عظيما و اسات قديما و لك الحجه البالغه و السلطان و القدره ، و قد
امرت المسرفين من عبادك بالدعاء و عممتهم بالتطول و النعماء و التفضل و
الالاء و تضمنت الوعيد الشديد على القنوط من رحمتك ، و الياس من روحك و
مغفرتك ، و كنت انت فى هذه اعظم منه عليهم و اتم نعمه لديهم .
و لولا ثقتى بوفائك و علمى بانك لاتخلف الميعاد و لا تنكث عهدك لكنت
بشده اسرافى على نفسى من القانطين و بطول معصيتى من الايسين المنقطعين
يا ارحم الراحمين .
و اسالك يا رب يا كريم العفو، يا حسن التجاوز، يا واسع المغفره ، يا ذا
الجلال و الاكرام و المن و الانعام ، يا من يجزى بالاحسان احسانا و
بالسيئات غفرانا، فليس كمثلك شى ء و انت السميع البصير، فاسالك باسمائك
الحسنى كلها و بكل اسم هو لك دعاك به احد من اوليائك و اهل طاعتك
فاستجبت له و اعطيت سوله و استاثرت به فى علم الغيب عندك ، فخزنته و
كنته و باسمك الاعظم الاجل الاكرم ، و بحقك على نفسك ، و بحقك على خلقك
و بحق كل ذى حق عليك ان تصلى على محمد و آل محمد الطيبين الطاهرين
الذين اذهبت عنهم الرحبس و طهرتهم تطهيرا، و جعلتهم كباب حطه فى الحجه
و امانا من الدمار و الهلكه لهذه الامه ، صلاه تجمع لهم بها خير الدنيا
و الاخره ، و تصرف عنهم شرهما و شر ما فيهما.
و ان تهب لى حقك فانه لاينقصك و لا يضرك ، و ترضى عنى خلقك ، فانه لا
يعجزك و لا يعوزك ، و ان تتوب يا رب على توبه نصوحا و ان توفقنى فيها
لعبادتك ، و تستعملنى بطاعتك و طاعه رسولك و طاعه من اوجبت طاعته و
افترضت ولايته و تندمنى عهلى ذنوبى ندما تمحوبه خطيئتى يوم الدين ، و
تلحقنى بالتوابين الاوابين المستغفرين بالاسحار العائذين اللائذين بك
من النار، حتى لا اعود بعدها فى ذنب و خطيئه و لا افتر من اجتهاد و
عباده ، و لا ازول عن سمع و طاعه .
و ان تدخلنى فى رحمتك و تتغمدنى بمغفرتك و تمد على سترك ، و تلهمنى
ذكرك و شكرك ، و لاتومننى و ترزقنى حج بيتك و الجهاد فى سبيلك ، و تقتل
بى اعدائك و اعداء رسولك صلى الله عليه و آله ، و ان ترضى منى بالقليل
اليسير من الاعمال ، و تهب لى الكثير من الاوزار و لاتوقفنى مواقف
الخزى و العار و المقت و الشنار و الذل و الصغار، انك جواد كريم .
و اعوذ بك اللهم من سخطك و استجير بك من غضبك و استدراجك و باسك و اليم
عقابك و عذابك و اخذك ، و من حجب دعائى عنك و قطع رجائى منك و منعى
رافتك و تحننك ، و حملى على المر من حقمك و تكليفى ما لا اطيقه من عدلك
و قسطك ، و من ذنوبى التى لا ارجو لغفرانها و سترها غيرك و سيئاتى التى
لا اعد لتبديلها حسنات الا عفوك و جميل صفحك ، يا اهل التقوى و اهل
المغفره .
و الحمد لله رب العالمين اولا و آخرا على ما اكرمنى به من التوفيق
لدعائه و عظيم الرغبه فى ثوابه و هدانى الى الاعتراف بحقه و الثقه
بكرمه و جوده و اليقين بوعده و وعيده ، و صلى الله على السيد المصطفى
محمد و آله الطاهرين .
83 - در راندن دشمنان
در كتاب الوسائل الى المسائل تاليف احمد
بن على بن احمد بن حسين بن محمد بن قاسم معين چنين آمده است :
گويند: مردى را با يكى از قدرتمندان سخت دشمنى افتاده بود؛ چندان كه از
او بر جان خويش بيمناك بود و از زندگى نوميد و در چاره جويى حيران .
شبى در خواب ديد كه گويى گوينده اى مى گويد: در يكى از دو ركعت نماز
صبح ، سوره ى فيل را بخوان . او به فرمان كرد و خداوند در فاصله ى
كوتاهى ، شر دشمن را از وى دور ساخت و با نابودى او چشمان مرد را روشنى
داد. او تا هنگام مرگ خواندن اين سوره را در يك ركعت از نماز صبح وا
نگذاشت .
84 - نماز جهت كسى كه مى خواهد خداوند بزرگ حق داران را از او خرسند
دارد:
اين نماز را در كتاب الوسائل الى المسائل
ياد شده ديديم . در آن چنين آمده بود: گويند كه رسول اكرم صلى الله
عليه و آله و سلم فرمود: هر كه خواهد خداوند حق
دارانش را از او راضى سازد، شب يا روزى ، 4 ركعت بگزارد و در نخستين
ركعت يك سوره ى حمد بخواند و 25 سوره ى توحيد و در ركعت دوم ، بعد از
يك حمد، 50 سوره ى توحيد و در ركعت سوم ، بعد از يك حمد، 75 سوره ى
توحيد و در چهارمين ركعت ، بعد از يك حمد، 100 سوره ى توحيد. اگر حق
دارانش به شمار ريگ ها باشند، خداوند به فضل گسترده و مهر و رحمتش ، آن
ها را خرسند خواهد فرمود. اين نماز گزار چونان برق گذران ، با نخستين
گروه بهشتيان ، بى حساب به بهشت خواهد گرفت .
85 - نماز به هنگام حاجت ها بدون روزه داشتن :
در كتاب الوسائل الى المسائل ياد شده
چنين آمده است :
نماز حضرت صادق كه همه ى درود بر او و پدرانش باد:
(امام جعفر) صادق ( عليه السلام ) فرمود: سوره ى
انعام بخوانيد. نام خدا در 70 جاى آن آمده است . هر كه حاجتى داشت ،
چهار ركعت شامل حمد و انعام بخواند و پس از نماز، چنين بخواند:
يا كريم يا كريم ، يا عظيم يا عظيم ، يا اعظم من
كل عظيم ، يا سميع الدعاء يا من لاتغيره الايام و الليالى ، صل على
محمد و آل محمد و ارحم ضعفى و فقرى و فاقتى و مسكنتى ، فانك اعلم بها
منى و انت اعلم بحاجتى .
يا من رحم الشيخ يعقوب حتى رد عليه يوسف و اقر عينه ، يا من رحم ايوب
بعد طول بلائه ، يا من رحم محمدا صلى الله عليه و آله ، و من اليتم
آواه ، و نصره على جبابره قريش و طواغيتها و امكنه منهم ، يا مغيث يا
مغيث .
سوگند به آنكه جانم به دست اوست ، اگر بعد از اين نماز، اين دعا خوانده
شود و آن گاه همه ى خواسته هاى از خدا تقاضا گردد، آن ها را - ان شاء
الله - روا خواهد ساخت .
86 - نماز به هنگام باران :
در الوسائل نام برده آمده است : پيامبر
خدا فرمودند: اگر (ريزش ) باران را ديديد، دو
ركعت بگزاريد. هر كه با فروتنى و نيت درست و ركوع و سجود كامل چنين
كند، خداوند به شمار قطره هاى آن باران ، براى او پاداش مى دهد.
در روايت ديگر است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
ببين كه آسمان ، شب يا روزى ، باران نبارد مگر آن كه دو ركعت بگزارى .
با اين نماز، به شمار هر قطره باران در آن ساعت و هر برگى آن قطره
بروياند، ده پاداش خواهى داشت .
87 - هم از كتاب ياد شده ، از آن چه سبب طول عمر و پيروزى بر دشمن و
پيش گيرى از مردن بد دانسته شده است ، اين روايت امير المؤ منين عليه
السلام است كه فرمود: شنيدم رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم مى فرمود: هر كه دوست دارد خداوند عمرش را دراز سازد
و بر دشمن پيروزى و از مرگ بد ايمنى اش دهد، هر صبح و شام سه بار
بگويد:
سبحان الله ملا الميزان و منتهى الحلم و مبلغ
الرضا و زنه العرش
88 - صلواتى بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه ايمنى بخش گوينده
است و همراه كرامتى است و داراى نشانى براى خواننده :
در الوسائل الى المسائل چنين ديدم : مردى را نزد پيامبر خدا صلى الله
عليه و آله و سلم آوردند و گواهى دادند كه ماده شترشان را دزديده است .
آن حضرت (با توجه به قرائن قانونى ) فرمان دادند تا (دستش ) بريده شود.
مرد گريخت . و مى گفت :
اللهم صلى على محمد حتى لايبقى من صلاتك شى ء، و
ارحم محمدا و آل محمد حتى لايبقى من رحمتك شى ء، و بارك على محمد و آل
محمد حتى لايبقى من البركات شى ء و سلم على محمد و آل محمد حتى لايبقى
من السلام شى ء.
ماده شتر به صدا در آمد كه : يا محمد! او در دزديده شدن من بى گناه است
. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چه كسى مرد را مى آورد؟ 70
تن از اهل بدر داوطلب شدند. او را به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و
آله و سلم آوردند. فرمود: مرد! آن موقع چه خواندى ؟ پاسخ داد: گفتم :
اللهم صل على محمد و آل محمد حتى لايبقى من
صلاتك شى ء، و ارحم محمدا و آل محمد حتى لايبقى من رحمتك شى ء، و بارك
على محمد و آل محمد حتى لايبقى من البركات شى ء، و سلم على محمد و آل
محمد حتى لايبقى من السلام شى ء.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ديدم كه فرشتگان راه هاى
مدينه را مى شكافند و نزديك است فاصله ى ميان من و تو را پر سازند. تو
با چهره اى سپيدتر از ماه تمام به صراط در خواهى آمد.
89 - حديث و دعايى ارزنده :
در جلد سوم تاريخ ابن اثير، در داستان مرتدشدن اهل بحرين ، چنين خواندم
:
در ميان مسلمانان ، راهبى از اهل هجر بود. مسلمان شد. گفتند: چرا
مسلمان شدى ؟ گفت : به سه عامل كه ترسيدم خداوند بعد از آن مرا مسخ
فرمايد: موجى در شنزار، آماده شدن ميان دريا دعايى كه سحرگاهان در سپاه
مسلمانان از فضا شنيدم :
اللهم انت الرحمان الرحيم لا اله غيرك و البديع
ليس كمثلك شى ء، و الدائم غير الغافل ، و الحى الذى لايموت ، و خالق ما
يرى و ما لا يرى ، و كل يوم انت فى شان ، علمت كل شى ء بغير تعليم .
دانستم كه اين گروه جز به حق با ملائكه درگير نمى شوند. اصحاب پيامبر
صلى الله عليه و آله و سلم از آن پس اين دعا را از مرد مى شنيدند.
(847)
90 - از كتاب نثراللئالى (لفخر المعالى ) گرد آورى (عالم ) خجسته فضل
الله بن على حسنى راوندى - در نسخه اى كه خط او بر آن است - درباره ى
باز پرداختن وام چنين آمده است : مردى به نزد حضرت عيسى بن مريم عليه
السلام آمد و از وامى كه بر عهده داشت شكوه كرد: حضرتش فرمود: بگو:
اللهم يا فارج الهم و منفس الغم و مذهب الاحزان
و مجيب دعوه المضطرين ، يا رحمان الدنيا و الاخره و رحيمهما، انت
رحمانى و رحمان كل شى ء فارحمنى رحمه تغنينى بها عن رحمه من سواك و
تقضى بها عنى الدين .
اگر به اندازه ى همه ى زمين ، طلا بايد بپردازى ، خداوند آن را ادا
خواهد فرمود.
91 - دعايى آزموده شده براى فراخى روزى :
در كتاب تاريخ دانشمند بى مانند، على بن انجب معروف به ابن الساعى
(593-674)، در حوادث سال 621، به روايت از احمد بن محمد قادسى نابينا
چنين مى خوانيم :
(احمد بن محمد) براى من گفت كه با حال بدى ، فقيرانه به بغداد رسيد و
هيچ نداشت . مدتى گذشت . از اين تنگى بى تاب شد. دعايى بدو الهام شد كه
همواره مى خواند. خداوند برايش روزى مقدر فرمود و وسائل را آسان ساخت
تا آن جا كه به ثروت بسيار و رفاه و آراستگى رسيد. دعا را از او خواستم
؛ چنين برخواند:
اللهم يا سبب من لا سبب له ، يا سبب كل ذى سبب ،
يا مسبب الاسباب من غير سبب ، صلى على محمد و آل محمد، و اغننى بحلالك
عن حرامك و بفضلك عمن سواك ، يا حى يا قيوم ، و الحمد لله رب العالمين
، و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين .
(پايان كتاب )