دعا معراج مؤمنين و راه زندگى

آيت الله سيد محمد تقي مدرسي

- ۱۴ -


11 - نقش امام منتظر (عجّل اللَّه تعالى فرجه)

اللَّهُمَّ وَصَلِّ عَلَى وَلِيِّ أَمْرِكَ القائِمِ المُؤَمَّل، وَالعَدْلِ المُنْتَظَرِ، وَحُفَّهُ‏بِمَلائِكَتِكَ المُقَرَّبِينَ، وَأَيِّدْهُ بِرُوحِ القُدُوسِ يا رَبَّ العالَمِينَ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدَّاعِيَ إِلَى كِتابِكَ، وَالقائِمَ بِدِينِكَ، اسْتَخْلفْهُ فِي‏الأَرْضِ كَما اسْتَخْلَفْتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِ، مَكِّنْ لَهُ دِينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ‏لَهُ، أَبْدِلهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً يُعْبُدُكَ لا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً. اللّهُمَّ أَعِزَّهُ‏وَأَعْزِزْ بِهِ، وَانْصُرْهُ وَانْتَصِرْ بِهِ، وَانْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً، وَافْتَحْ لَهُ فَتْحاًيَسِيراً، وَاجْعَلْ لَهُ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً.
اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَسُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتَّى لا يَسْتَخْفِي بِشَيْ‏ءٍ مِنَ‏الحَقِّ مَخافَةَ أَحَدٍ مِنَ الخَلْقِ.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمةٍ تُعِزُّ بِها الإِسْلامَ وَأَهْلَهُ،وَتُذِلُّ بِها النِّفاقَ وَأَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فِيها مِنَ الدُّعاةِ إِلَى طاعَتِكَ، وَالقادَةِإِلَى سَبِيلِكَ، وَتَرْزُقُنَا بِها كَرامَةَ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ.
اللَّهُمَّ ما عَرَّفْتَنا مِنَ الحَقِّ فَحَمِّلْناهُ، وَما قَصُرْنا عَنْهُ فَبَلِّغْناهُ.
"خدايا درود فرست بر ولىّ امر خود، قائمى كه آرزوى او دارند و عدالتى كه‏چشم براه اويند و او را با فرشتگان مقربت يارى ده و به روح القدس تأييد كن اى‏خداوند جهان و جهانيان.
خدايا او را دعوتگر به سوى كتاب و قائم به دين خود قرار ده و او را در زمين‏خليفه گردان همچنانكه پيشينيان او را خليفه كردى و براى او دينش را كه موردرضاى توست تمكين ده و بيمش را به امنيّت بدل كن، تا تو را پرستد و شرك نورزد.
خدايا عزيزش كن و با او عزيز دار، ياريش ده و با او يارى كن و پيروزيى عزيزاو را ده، گشايشى آسان او را عطا كن و از نزد خود حجّت و چيرگيى براى او قرار ده.خدايا با او دين خود و سنّت پيامبرت را آشكار كن تا حقّى، از ترس خلق پنهان‏نماند.
خدايا اشتياق دولت با كرمت را به پيشگاه تو مى‏آوريم، دولتى كه اسلام‏واهل آن را بدان عزيز دارى و نفاق و اهل آن را بدان خوار كنى و ما را در آن دولت ازدعوتگران به اطاعت و هدايت كنندگان و پيشوايان به سوى راهت قرار دهى و ما رابه سبب آن دولت، كرامت دنيا و آخرت روزى كنى.
خدايا هرچه از حق به ما شناساندى ما را بر آن وادار هرچه از آن بازمانديم مارا بدان برسان.)

نقش امام حجّت چيست ؟

اينكه انسان پيشوايى الهى داشته باشد كه قلباً، نفساً، عقلاً و عملاً با او درپيوند و ارتباط باشد، وسيله‏اى براى تكامل انسان چه بصورت فردى و چه‏اجتماعى و عامل توجّه همواره او به نمونه‏اى آسمانى كه براى او تعيين گشته‏است، به شمار مى‏آيد و اين بخشى از حكمت ايمان ما به امام مهدى)عج( است‏كه به او بعنوان امامى كه شاهد ماست و نزديك به ما و آگاه از كارها و مراقب اعمال‏ما ايمان داريم، و اين ايمان در شب قدر آنگاه كه فرشتگاه و روح، سرنوشت‏ومقدّرات بندگان را فرود مى‏آورند، متجلّى مى‏گردد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏
)إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ‏شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِيَ حَتَّى‏ مَطْلَعِ‏الْفَجْرِ(. )سوره قدر(
بنام خداوند بخشنده مهربان‏
"ما اين قرآن را در شب قدر نازل كرديم، و چه تو را به عظمت اين شب قدر آگاه‏تواند كرد، شب قدر از هزار ماه بهتر و بالاتر است، در اين شب فرشتگان و روح به اذن‏خدا از هر فرمان نازل گردانند، اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه."
در اين شب مبارك فرشتگان مقدّرات حكيمانه را فرود مى‏آورند:
)فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ(. )سوره دخان، آيه 4)
"در آن شب هر امر با حكمت معيّن و ممتاز مى‏گردد."
همه اين تحوّلاتى كه بايد در يك سال پديد آيد در شب قدر از سوى خداوندمقدّر مى‏گردد، سلامت انسان، فقر و بيمارى و ثروت و بزرگوارى يا خوارى او درميان مردم و هم‏چنين پيشرفت يا عقب ماندگى امّت، تمدّن و فرهنگ يا جاهليّت‏آن... همه اين سرنوشتها در شب قدر مقدّر مى‏گردد:
)فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ * أَمْراً مِنْ عِندِنَا ...(. )سوره دخان، آيات 5 - 4)
"در آن‏شب هر امر باحكمت معيّن وممتاز مى‏گردد، تعيين آن‏امر از جانب ماست."
امّا پرستش اين است: فرشتگان مقدّرات زندگى و بندگان را بر چه كسى‏فرود مى‏آورند؟ در پاسخ مى‏گوييم: از تكريم خدا براى بنى آدم، يكى آن است كه‏از خودشان حجّتهايى قرار داده كه فرشتگان بر آنها فرود مى‏آيند، پس در هر عصرى‏از تاريخ، از زمان آدم تا امروز در شب قدر فرشتگان بر شهر فرود مى‏آيند، در عهدآدم بر آدم، پس از او بر شيث، بعد بر ادريس، سپس بر ابراهيم و موسى و عيسى‏ومحمّدصلى الله عليه وآله و سپس بر اوصياى او امامان معصوم، يكى پس از ديگرى و اكنون برامام مهدى منتظر)عج( زيرا او حجّت خدا بر بندگان است و دعا زمانى كه بر امام‏درود مى‏فرستد بر آن است كه پيوند ميان مؤمنان و حجّت خدا را عميقتر كند. "خدايا درود فرست بر ولىّ امر خود، قائمى(3) كه آرزوى او دارند و عدالتى‏كه چشم براه اويند و او را با فرشتگان مقربت يارى ده و به روح القدس تأييد كن اى‏خداوند جهان و جهانيان."
روح القدس در اينجا يعنى آن روحى كه در شب قدر فرود مى‏آيد و او كسى‏است كه خداوند بندگان مؤمن و انبياء و اوصيا را به وسيله او تأييد كرده است.
و اوست كه خدا درباره‏اش مى‏گويد:
)وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً(.
)سوره اسراء، آيه 85)
"از تو درباره روح مى‏پرسند بگو روح به فرمان خداوند من است."
دعا مى‏گويد: "ولى امر تو، قائمى كه آرزوى او دارند..." پس امام بر امرخدا قيام مى‏كند "در آن شب هر امر با حكمت معيّن و ممتاز مى‏گردد، تعيين آن امراز جانب ماست" امر در اينجا به چه معنى است؟
- خداوند قضا و قدر و امر و سنّتى دارد و سنّتهاى خدا قوانينى است كه براى‏جهان وضع كرده و ثابت و تغيير ناپذيرند.
امّا امر خدا برتر از قوانين جهان است و امام حجّت از سوى خدا و به اجازه‏وتفويض و قدرت و اسم خدا مكلّف است كه امر از آنِ او باشد.(4)

هدفهاى حقيقى انسان‏

هر انسانى در اين دنيا هدفهايى دارد كه براى رسيدن به آنها نهايت كوشش‏خود رامى كند و چه انسان سالم باشد چه بيمار، چه فرادست باشد و چه‏فرودست، هدف اوست كه مسير زندگى و كوششهايش را تعيين مى‏كند. پس اگرهدف كسى رسيدن به نقطه‏اى معيّن باشد، همه حركت و كوشش او در جهت آن‏نقطه قرار خواهد گرفت.
امّا اگر هدفش رسيدن به نقطه‏اى در جهت مقابل آن نقطه باشد پس حركات،رويكردها و كوششهايش به سوى اين نقطه ديگر قرار خواهد گرفت و حركت به‏سوى شمال يا جنوب، شرق يا غرب يكسان و مساوى نيست. اين چنين است‏هدف انسان كه مسير زندگيش را تعيين مى‏كند، امّا مشكل انسان اين است كه‏بدرستى نمى‏داند هدف سليمى كه كوشش در جهت آن شايسته است، كدام‏است؛ يا به تعبير بهتر مشكل انسان از آنجا سرچشمه مى‏گيرد كه وى قادر نيست تاهدفش را در زندگى مشخّص نمايد!
ديگرانند كه هدفهايى راكه هدفهاى حقيقى او نيستند بر او ديكته مى‏كنندواو بعد از زمانى نه چندان كوتاه، ساختگى بودن اين اهداف را در مى‏يابدومى‏فهمد كه همه تلاشها و حركاتش در جهت نقطه‏اى نادرست بوده است و به‏خودش خدمت نكرده، بلكه به ديگران يا شيطان خدمت كرده است:
)قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ‏يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً(. )سوره كهف، آيات 104 - 103)
"بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه كنيم؟ كسانى كه سعيشان در زندگى دنياتباه شد و خود مى‏پندارند كارى نيك مى‏كنند."
بنابراين مشكل نخست انسان آن است كه هدفهاى او غالباً اهدافى حقيقى‏نيستند، امّا مشكل ديگر اين است كه گاه هدفهاى انسان هماهنگ با فطرت و توان‏او نبوده‏اند. بسيارى از ما همه زندگى خود را در قالبهايى تنگ و هدفهايى بسيارمحدود فشرده مى‏كنيم، زيرا نفس خود و مقدار طاقت و توانى را كه خدا به ما داده‏نمى‏شناسيم. خدا انسان را آفريده تا پيشوا وسرور طبيعت و جهان باشد و پادشاهى‏در بهشت كه فرشتگان خدمتش كنند! امّا تنگ نظرى به خود، چنانمى كند كه‏انسان براى خود هدفى محدود برگزيند، هدفى كه با همه تلاش خود در راه رسيدن‏به آن بكوشد و اين نيز باعث خسران اوست. كسانى هستند كه اهداف و آينده‏نگرى عاليى دارند امّا بصورت فردى؛ مثلاً همه هدفشان اين است كه ثروتمندوصاحب مال و املاك شوند يا بلند آوازه گردند يا به تسلّط رسند، امّا ديگر چه؟درباره ديگران چطور؟ هيچ چيز! هرگاه هدف انسان فردى باشد با اهداف ديگران‏در تعارض و تصادم قرار خواهد گرفت! و بالآخره باعث وقوع درگيريهاى اجتماعى‏كه متعلّق به قويتر است مى‏گردد.
و دعاهاى به جامانده از معصومين از طريق معانى ستوده خود مى‏كوشند تاهدف انسان و مسير او در زندگى تصحيح شود و اين از راه تحكيم اين امور در انسان‏است:
الف - براى خود هدفى تعيين كند.
ب - انسان خودش اين هدف را براى خود تعيين كند نه اينكه ديگران به اوديكته كنند.
ج - اين هدف بايد هدفى عالى باشد نه پست.
د - هدفش هدفى باشد مشترك ميان او و ديگران و فردى نباشد. پس به‏جاى آنكه براى رسيدن به سلطنت بر خود سخت‏گيرى، بهتر است كه توومجموعه‏اى كه مى‏شناسى، تو و اجتماعى كه در آن زندگى مى‏كنى با هم براى‏سلطان عادل كار كنيد وقتى سلطان عادلى باشد خير او همه گير و عمومى خواهدشد. به جاى كوشش براى كسب ثروتى كه راه آن مستلزم انتشار فقر و مخالفت باامّت و پيروى امّت از بيگانگان باشد، در ساختن تمدّنى كه همه از خيرات آن‏بهره‏مند شوند كوشش كنيد؛ كار كنيد تا كشورهايى پيشرفته و صنعتى باشد تا همه‏از آن بهره‏ور شوند.
بجاى آنكه بكوشى تا به تنهايى در زندگى مرفهى باشى، بكوش تا اخلاق‏فاضله در جامعه منتشر شود، پس اگر اخلاق فاضله منتشر شد همه بزودى دروضعيّتى خوب در آرامش و اطمينان زندگى خواهند كرد.
بنابراين از اهداف دعا، يكى، تصحيح مسير انسان و اهداف بزرگ اوست.هرگاه انسان اين هدفها را براى خود رسم كند با ديگران هماهنگ خواهد شدوسپس نهايت كوشش خود را براى تحقّق اين اهداف خواهد نمود.
هرگاه هدف انسان شخصى باشد، مثل ثروتمند شدن، بزودى تنبلى از خودنشان مى‏دهد واز كار شانه خالى مى‏كند زيرا از شخصيّت راستين خود آگاه نيست.
ولى وقتى هدف، برپايى حكم خدا در زمين باشد انسان همه تلاش خود رابراى تحقّق آن مبذول مى‏دارد و هر چند راه دراز باشد عزم و پافشارى او افزون‏مى‏گردد. از اينرو همه توانهايش شكوفا مى‏شود، پس به اين سبب انسانى متكامل‏و نامتناهى و نامحدود مى‏شود، زيرا مى‏داند كه حتّى اگر به هشتاد سالگى برسدهدفهايى در پيش رو دارد كه بايد آنها را متحقّق كند پس همواره با نشاط و سرزنده‏خواهد بود حتى اگر پيرى فرتوت باشد، زيرا داراى توان عظيم نفسى است. ازاينرو مردى همچون "سليمان بن صرد خزاعى" را مى‏بينيم كه رهبرى نبردى‏جانبازانه را بعهده مى‏گيرد در حاليكه عمرش از نود سال گذشته، بى آنكه پيرى او رابه زحمت انداخته باشد. و سبب آن است كه او صاحب شعله هدف عالى در ضميرخود است كه او را بسوى شكوفا كردن توانهايش مى‏راند. در پايان دعاى افتتاح‏آنچه را كه توقّعات و اهداف حقيقى ما را در زندگى ترسيم و تعيين مى‏كند،مى‏خوانيم؛ دعا حول محور مولا وامام ما حجّت بن حسن مهدى)عج( و قراردادن ما از ياران و ياوران او، مى‏گردد:
"خدايا او را دعوتگر به سوى كتاب و قائم به دين خود قرار ده و او را در زمين‏خليفه گردان همچنانكه پيشينيان او را خليفه كردى و براى او دينش را كه موردرضاى توست تمكين ده و بيمش را به امنيّت بدل كن، تا تو را پرستد وشرك‏نورزد."
در اينجا بايد به چند مسئله اشاره كنيم:
1 - اگر مؤمنين دعا كنند خدا اجابت مى‏فرمايد، پس ما در مسير اين جهان‏وآينده آن، به اندازه‏اى معيّن، اثرى داريم. پس هر كدام از ما مى‏توانيم براى نزديك‏شدن فرج امام حجّت عمل كنيم و اين از طريق دعا با روح اميد است، نه با روح‏يأس و نااميدى.
2 - دعا در همين حالت داراى گونه‏اى آينده‏نگرى است، يعنى انسان بايد دربرنامه زندگى خود عمل پيوسته و هميشگى براى رسيدن به اين هدف، از جهت‏فراهم آوردن وسايل و آماده كردن راههاى ظهور امام حجّت)عج( را قرار دهد.پس دعا در حقيقت تعبيرى است از برنامه مؤمن و اهداف او.
3 - هنگامى كه انسان براى امام منتظر دعا مى‏كند با اين كار بخشى از حق اورا بر خويش ادا مى‏كند، هم‏چنين اين كار منجر به استوار كردن رابطه اقتدا و پيروى‏از امام مى‏شود.
"خدايا او را دعوتگر به سوى كتاب و قائم به دين خود قرار ده و او را در زمين‏خليفه گردان همچنانكه پيشينيان او را خليفه كردى و براى او دينش را كه موردرضاى توست تمكين ده."
اين دين، دين اسلام است، امّا اسلام كامل، اسلام ناب و اصيل، و آنچه‏امام حجّت در نشر آن در همه جاى زمين و جا دادن آن در دلهاى بشريّت مى‏كوشد.
"بيمش را به امنيّت بدل كن، تا تو را پرستد و شرك نورزد."
امام بر سرنوشت اين دين بيمناك است.
او صدها سال است كه منتظر لحظه ظهور است و در حالت آوارگى و هجرت‏دائمى در انتظار لحظه موعود بسر مى‏برد، انسان مؤمن اينچنين بايد سختى‏هاومشكلات را تحمّل كند تا وقتى كه اهداف و توقّعاتش را محقّق نمايد.
"خدايا عزيزش كن و با او عزيز دار، ياريش ده و با او يارى كن و پيروزيى‏عزيز او را ده، گشايشى آسان او را عطا كن و از نزد خود چيرگى براى او قرار ده‏وحجّتى روشن كه يار او باشد "عطا فرما" در قرآن مى‏خوانيم:
)وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِي مِن لَدُنكَ‏سُلْطَاناً نَصِيراً ()سوره اسراء، آيه 80)
"و بگو كه بارالها مرا به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من ازجانب خود بصيرت و حجّت روشنى كه دايم يار و مددكار باشد عطا فرما."
پس ما از خدا مى‏طلبيم كه چيرگى و نيرويى به ما بدهد، نه نيروى خود،بلكه نيروى الهى، دور از شهوات و هوسها و تلنبار شدن عوامل منفى در جامعه‏وهم‏چنين از خدا در اين دعا مى‏طلبيم كه براى امام حجّت)عج( چيرگى‏پيروزمندانه‏اى قرار دهد.
"خدايا با او دين خود و سنّت پيامبرت را آشكار كن تا حقّى از ترس خلق‏پنهان نماند."
ما بسى رنجور مى‏شويم وقتى مى‏بينيم كه سنّتهاى پيامبر ناپديد شده‏ونشانه‏هاى رسالت مندرس گشته و خلاف احكام خدا بطور آشكار در همه‏كشورهاى اسلامى، انجام مى‏گيرد و ما در بسيارى از اوقات ناچاريم از روى تقيّه‏سكوت كنيم، امّا ما در اينجا از خدا مى‏خواهيم كه امام حجّت را ظاهر فرمايد تاديگر تقيّه‏اى نباشد و اسلام حكمفرما و چيره شود.
دعا سپس مى‏پردازد به ترسيم نقشه هدفهاى راستين انسان در زندگى،هدف، صاحب املاك و زن و فرزند شدن و لذّت و بهره‏ورى از اينها نيست، هدف‏اساسى اين است كه انسان نقشى فعّال و سازنده در تصحيح مسير زندگى داشته‏باشد:
"خدايا اشتياق دولت با كرامت را به پيشگاه تو مى‏آوريم، دولتى كه اسلام‏واهل آن را بدان عزيز دارى و نفاق و اهل آن را بدان خوار كنى و ما را در آن دولت ازدعوتگران به اطاعت و هدايت كنندگان وپيشوايان به سوى راهت قرار دهى و ما رابه سبب آن دولت، كرامت دنيا و آخرت روزى كنى."
بنابراين هدف اوّل برپايى حكومت اسلامى راستين است، نه حكومت‏اسلامى منافقانه بر طبق اسلام ساختگى و هماهنگ با اميال غرب يا شرق.
هدف دوم اين است كه انسان در اين حكومت نقش پيشتاز را داشته باشد،پس ما نبايد منتظر باشيم كه ديگران براى ساختن دولت اسلامى اقدام كنند، ماييم‏كه بايد آن را بنا كنيم و ماييم كه براى اجراى نقش پيشتاز بايد بپاخيزيم: "و در آن‏دولت ما را از دعوتگران به طاعتت وراهنمايان و پيشوايان به سوى راهت قراردهى"، ما چه از نظر گفتار و چه ازنظر كردار نقشى پيشتازانه داريم، دعوت به‏فرمانبردارى خدا اجراى اين نقش است از نظر گرفتار و رهبرى به سوى راه او اجراى‏اين نقش است از نظر عمل و به صحنه آمدن. "و به سبب آن دولت، كرامت دنياوآخرت را روزى ما كنى"، اين است هدف دولت اسلامى، كرامت يعنى استقلال‏وخير و فضيلت، بالاترين هدف دولت اسلامى اين نيست كه به پيشرفت مادى،اگر اين پيشرفت به قيمت استقلال و فضيلت و نيكى به مردم تمام شود، برسد؛مثالى مى‏زنيم: امريكاييها از نظر تمدّن پيشرفت كرده‏اند، امّا به قيمت ملّتهاوفضيلت واسرائيل نيز از نظر تمدّن پيشرفته است امّا به قيمت استقلال خود، زيرادولت كوچكى است وابسته و مرتبط به غرب، بلغارستان نيز پيشرفته است، امّا به‏قيمت استقلالش زيرا پيرو شرق است.
امّا دولت اسلامى درپى پيشرفت است، امّا در كنار استقلال و استقلال رامى‏خواهد و در كنار آن فضيلت را.
"خدايا هرچه از حق به ما شناساندى ما را به آن وادار و هرچه از آن بازمانديم‏ما را بدان برسان."
امّا چگونه به اين هدف مقدّس برسيم؟
به وسيله دو چيز:
- "هرچه از حق به ما شناساندى ما را بر آن وادار"، به اندازه شناختمان ازحقايق مسئوليّت بپذيريم، پس اگر دانستيم كه جهاد واجب است مسئوليّت آن رابعهده گيريم.
- "و هرچه از آن بازمانديم ما را بدان برسان"، وقتى به نقص خود دردانسته‏ها و فرهنگ دينيمان پى برديم، بايد بكوشيم كه اين نقص را بر طرف كنيم،پس انسان بايد آن اندازه از دين را كه مورد شناخت اوست بكار بندد و آن مقدار راكه نمى‏شناسد در جستجوى شناخت آن باشد.