9 - شناخت وصى
اللّهُمَّ وَصَلِّ عَلَى عَلِيٍّ أَمِيرِ المُؤْمِنِينَ، وَوَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ
العالَمِينَ،عَبْدِكَ وَوَلِيِّكَ وَأَخِي رَسُولِكَ، وَحُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ،
وَآيَتِكَالكُبْرَى، وَالنَّبَأ العَظِيمِ،
"... خدايا بر على امير مؤمنان و وصىّ فرستاده خداوند جهان و جهانيان،بنده و ياورت
و برادر رسولت وحجّتت بر خلق و نشانه بزرگت و خبر عظيم، درودفرست..."
دعا بعد از درود فرستادن بر پيامبر، به درود فرستادن بر وصىّ و جانشين اوامام على
بن ابيطالبعليه السلام منتقل مىشود.
در درود و دعاى ما براى امام علىعليه السلام همان فايده و همان محورهايى كه دردرود
پيامبر ذكر كرديم وجود دارد، ما نمىتوانيم به امام علىعليه السلام كه مسير تاريخ
رادگرگون كرد و نمونهاى از حكومت اسلامى را به دست ما داد همان كسيكه هر توانو
نيرويى داشت در راه خدا بذل كرد، سپاس و پاداشى پيشكش كنيم، ما فقطمىتوانيم بر او
درود فرستيم و از خدا بخواهيم كه به او اجرش را بدهد و از ما بهآنچه خدا خواست
خوشنودش كند. "خدايا درود فرست بر على امير مؤمنانووصىّ رسول خدا، بنده و ولىّ تو
و برادر پيامبرت" همانطور كه در باره پيامبرگفتيم درباره امام نيز نبايد بزرگداشت و
دوست داشتن او، ما راه به خدا دانستن اووغلو بكشاند، زيرا امام بنده خدا و يارى از
ياران و ياوران بنده صالح خدا و برادرپيامبر و حجّت خدا بر خلق است:
"و حجّت تو بر خلقت و نشانه بزرگ تو."
در اين بخش، عبارت "نشانه بزرگ تو" ما را به درنگ وادار مىكند، چگونهامام
علىعليه السلام آيت بزرگ خداوند است؟
پيش از آنكه به اين پرسش، پاسخ دهيم بايد به اين حقيقت اشاره كنيم كه هرآنچه در
جهان است، آيت و نشانه خداست:
وَفِى كُلِّ شَىءٍ لَهُ آيَة
تَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ واحِدٌ
)او را در همه چيز نشانهاى است كه دلالت مىكند بر اينكه او يگانه است.(
آيات خدا بر هم برتريهايى دارند و تفاوتهايى ميان آنها هست، البتّه نه درنسبت با
خدا، زيرا خدا جهان را بى آنكه رنجى ببرد آفريد، او هرگاه بخواهد چيزىبيافريند
مىفرمايد كه: باش، پس خواهد بود. آفرينش ميليونها كهكشان با آفرينشپشهاى كوچك،
براى او تفاوتى ندارد، اين تفاوت آيات خدا از تفاوتهايى است كهبا هم دارند و بر
اساس نيرو و قدرتى است كه خدا به آنها داده است. از آيات خدا كهما مىشناسيم و به
ما نزديك است، فرشتگانند كه از عظيمترين آيات خدا شمردهمىشوند، زيرا گماردگان بر
جهان هستند، در ميان آنان عدّهاى بردارندگان عرش،شمارى فرشتگان آسمان، تعدادى
فرشتگان زمين، درياها، بادها و كوهها هستندوهمه اين پديدهها از طريق فرشتگانى كه
بر آنها گمارده شدهاند فرمانبر امر خداهستند. وقتى به سوره بقره مىنگريم،
مىبينيم كه خدا همه فرشتگان را فرمود كهآدم ابوالبشر را سجده كنند!
چرا؟
زيرا آدم خليفه خداست، امانتدار روح خدا:
پس چون آن را معتدل بيارايم و از روح خويش در او بدمم براى او سجدهكنيد.
آن روحى كه خداوند در آيهاى ديگر درباره آن مىگويد:
)وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم
مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً(.
)سوره اسراء، آيه 85)
"و از تو درباره روح مىپرسند، بگو روح از امر خداوند من است و شما را جزاندكى علم
ندادهاند."
و نيز مىفرمايد:
)لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ
وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِأَمْرٍ * سَلاَمٌ هِيَ حَتَّى
مَطْلَعِ الْفَجْرِ(. )سوره قدر، آيات 5 - 3)
"شب قدر نيكتر است از هزار ماه، فرشتگان و روح در آن به اجازه خداوندشاناز هر
فرمان نازل گردانند، اين شب سلامت و رحمت و تهنيت است است تا صبحگاه."
اين روح كه خدا از آن در آدم دميد از مهمترين آفريدگان خداست كه بندگانگراميش را
با آن يارى مىدهد، از اينرو همه فرشتگان را كه حاملان عرش، كرّوبيان،فرشتگان آسمان
و زمين و فرشتگان كهكشانهاى گوناگون نيز همگى در ميان آنانبودند، فرمود كه به آدم
سجده كنند... چرا؟ زيرا آن روح در آدم بود، بنابراين آدمكه گنجايش روح را داشت و
خدا از روح خود در او دميد، برترين همه آفريدگان شدو چونكه برترين آفريدگان شد پس
به نسبت آيات ديگر خدا، آيهاى بزرگ است براين اساس آسمان، زمين، كوهها، درياها،
رودها و همه آفريدگان ديگر به فرمانفرشتگانند و فرشتگان خود، آدم را سجده كردند و
وقتى دانستيم كه خاتم پيامبرانحضرت محمّدصلى الله عليه وآله شريفترين و بزرگترين
همه پيامبران و بلكه تكميل كنندهرسالتهاى آنان است زيرا خاتم آنان مىباشد، پس
بايد بدانيم كه وصى خاتمپيامبران، برادر و خويشاوند او حضرت علىعليه السلام از
آدم برتر است، در اكثرتفسيرهاى قرآن آمده است كه منظور از "ما" در آيه مباهله:
)...وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ...(. )سوره آل عمران، آيه 61)
"ما و شما."
امام علىعليه السلام است.
بنابراين اگر آسمانها به فرمان فرشتگانند و فرشتگان بر آدم سجود كردهاندوعلى از
آدم برتر است، پس آيه بزرگ خداوند چيست؟ آسمانها يا فرشتگان؟يا آن كس كه فرشتگان
براى او و امثال او سجده مىكنند؟ يا على بن ابيطالبجانشين پيامبر؟
در اينجا بايد اين پرسش را مطرح كنيم كه چرا خدا بنى آدم را بر فرشتگانبلكه بر همه
آفريدگان برترى نهاد؟ پاسخ آن است كه: زيرا خداوند دانش خود را بردوش بنىآدم نهاد
و چيزى مهمتر از اين دانش به آنان داد و آن آزادى، ارادهوانتخاب است، ولى فرشتگان
را فقط روح، ايمان، دانش و فضيلت عطا كرد، امّاشهوت به آنان نداد! پس فرشتگان بى
آنكه گرفتار خواب، بيخوابى و رنج شوند بهپرستش خدا مشغولند و اين پرستش از سرشت و
صفات آنان است.
اين امر در مورد حيوانات روشنتر است، زيرا خداوند به آنها عقل، علمواراده نداد و
اين موجودات تودهاى جزء از غريزه و شهوت هستند، پس جانورانبر بنى آدم برترى
ندارند، امّا انسان: خدا به او عقل، علم و اراده داد و سپسشهوات را با او آميخته،
اگر انسان از عقل خود پيروى كند و خداى سبحان رابپرستد و با آزادى كامل اين راه را
برگزيند، به خدا نزديك و در نزد او گرامى خواهدبود زيرا او مختار است كه سقوط كند
يا بالا رود، ولى با اين عمل خود بالا رفتن راانتخاب كرده است! پس عظمت انسان از
آنجا سرچشمه مىگيرد. او موجودىاست كه مىخواهد، موجودى تعيين كننده و تصميم
گيرنده، ولى فرشتگان اينچنين نيستند به اين معنى كه همينگونه آفريده شدهاند،
مىخواهند امّا بدوندشوارى وپس از پيامبرى، على بن ابيطالبعليه السلام قلّه اين
عروج و رفعت است.
علىعليه السلام كسى است كه در غزوه اُحُد هفتاد زخم بر مىدارد و محتاج درماناست،
امّا پيش از آنكه از رنج نبرد بياسايد، منادى پيامبر مىآيد و او را از نوبه
جنگمىخواند و او همه اين آزارها و زخمها را تحمّل مىكند و باز روى به ميدان
جنگمىنهد.
علىعليه السلام مىتوانست عسل ناب و مغز گندم را خوراك خود كند و بهترينلباسها را
بپوشد، زيرا امير مؤمنان بود و خدا اين نعمتها را بر او حرام نكرده بود، امّاچنين
نكرد، او داراييها را ميان مردم به مساوات تقسيم مىكرد، در حاليكهمىتوانست چنين
نكند، مىتوانست شبها را بخوابد، امّا بر مىخواست و در يكشب هزار ركعت نمازمى
گزارد، على شب از كثرت نماز و عبادت بيهوش مىشدودر روز او را بر در خانه يتيمان و
مسكينان مىديدى، على از انجام هيچ عبادتىفروگزار نكرده است.
تاريخ به ياد مىآورد كه امام علىعليه السلام قبل از فجر به مسجد مىآمد و نمازصبح
را با مردم مىخواند و سپس تا طلوع آفتاب به نافله مشغول مىشد، بعد ازمحراب خود به
جاى ديگرى از مسجد مىرفت تا ميان مردم به قضاوت بنشيندومشكلات آنها را حل كند، سپس
از مسجد بيرون مىآيد و در بازارهاى كوفهمىگرديد و ندا مىداد: "تقوى داشته
باشيد، بازرگان فاسق است تا آنكه به فقهرسد، بر شما باد آموختن فقه و سپس اقدام به
تجارت" آنگاه در كوچههاى كوفه راهمىسپرد تا شايد نيازمندى را بيابد كه نتوانسته
است به مسجد بيابد، شايد فقير يامسكينى را بيايد و ياريش دهد يا شايد فسادى ببيند و
به اصلاح آن بكوشد.
و بعد از نماز ظهر و عصر به خانهاش مىآمد و از همسرش مىپرسيد: آياچيزى داريد؟ پس
اگر چيزى مىيافت مىخورد و اگر در خانه چيزى نبود آن روز راگرسنه سر مىكرد و
هنگامى كه شب مىشد نماز مغرب و عشا را به جماعتمىگزارد و آنگاه تا صبح به عبادت
مىپرداخت، پس قرار چيست و خواب كجا؟
آيا اكنون نبايد اين انسان آيده آل، آيهاى بزرگ از آيات خدا بشمار آيد؟
امّاعلىعليه السلام شاگردى بود كه در دامان پيامبر پرورش يافت و خود مىگويد: من
بندهاىهستم از بندگان محمّدصلى الله عليه وآله، بنابراين همه زندگى امام علىعليه
السلام دليلى راستين برحقّانيّت رسالت اسلامى اوست و از اينرو، او "نَبَا عظيم"
است.
همانگونه كه امام علىعليه السلام آيهاى بزرگ بود در جهاد، صبر، عبادت و زهد،حضرت
فاطمهسلام اللَّه عليها دختر پيامبر كه اصول رسالت را در خانه پدرش فراگرفته بود
نيز، از اين صفات برخوردار بود.
او آيهاى بود همچون علىعليه السلام امّا به گونهاى ديگر؛ زهراسلام اللَّه عليها
براىآسمانيان، چنانكه ستارگان براى اهل زمين مىدرخشند، مىدرخشد؛ او درمحراب
عبادت مىايستاد و نور از محراب او به آسمان فرا مىتابيد، از آغاز شب تاصبح به
پرستش و نماز مىپرداخت و براى همسايگان، مردان و زنان مؤمن و براىشيعه خود و اهل
مكتب در طول تاريخ و براى مجاهدان دعا مىكرد و صبح پسرشحسنعليه السلام به اومى
گفت: مادر براى همه مردم دعا كردى پس بهره ما چه شد؟ و اومىفرمود: پسرم بدان كه
اوّل همسايه آنگاه خانه خود؛ فاطمه همسان و همتاىعلى بود جز اينكه او زن و على مرد
بود.
10 - حجّتهاى خدا بر بندگان
وَصَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ الطَّاهِرَةِ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمِينَ،
وَصَلِّ عَلَىسِبْطَيِ الرَّحْمَةِ، وَإِمامَي الهُدَى الحَسَنِ وَالحُسَيْنِ
سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِالجَنَّةِ، وَصَلِّ عَلَى أَئِمَّةِ المُسْلِمِينَ؛
عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ، وَمُحَمَّدٍ بْنِعَلَيٍّ، وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ،
وَمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، وَعَلِيٍّ بْنِ مُوسَى،وَمُحَمَّدٍ بْنِ عَلَيٍّ، وَعَليٍّ
بْنِ مُحَمَّدٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، وَالخَلَفِ الهادِيالمَهْدِيِّ،
حُجَجِكَ عَلَى عِبادِكَ، وَاُمَنائِكَ فِي بِلادِكَ صَلاةً كَثِيرةًدائِمَةً.
".. و بر صدّيقه فاطمه زهرا سرور زنان جهان، بر نوادگان رحمت و پيشوايانهدايت، حسن
و حسين، سروران جوانان اهل بهشت، درود فرست؛ و برپيشوايان مسلمان، على بن حسين،
محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسى بنجعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن
محمّد، حسن بن على و جانشينهدايتگر هدايت شده، حجّتهاى تو بر بندگانت و امانتداران
تو در شهرهايت، درودفرست درودى فراوان و پيوسته.."
حجّت كيست و براى چيست؟
شناخت انسان درباره خدا، رسالت، پيامبر، و همه اصول عقايد اسلامى بهيك درجه نيست،
بلكه بر اساس راه وروش و اخلاق انسان و بر اساس حدّ پايدارىاو در برابر فشارهايى
كه برايش پديد مىآيد، متفاوت است در معارف الهى -يا بهتعبير مشهور: عقايد اسلامى-
تنها ايمان اوّليّه به اينكه اين جهان خدايى دارد كافىنيست، همچانكه اعتقاد تنها
به وجود پيامبر و پيشوايان كافى نيست، بلكه بايد اينامر به شناخت و از شناخت به
يقين تبديل شود و اگر در دعاها تدبّر كنيم مىبينيم كهدعاها مسئوليّت اين تبديل
شناخت به يقين را بر عهده دارند، تا آنجا كه اين معارفعملاً در راه، روش، شخصيت و
مقدار پايدارى ما منعكس مىشوند.
امّا فرزندان امّت و بويژه علما و رهبران امّت از اين نقش مهمّ دعا غافلماندهاند،
از اينروست كه دعا مورد كوشش، پژوهشى مطلوب قرار نگرفته است.
اين بخش از دعاى افتتاح نقش امامان را بياد ما مىآورد و اين از طريق درودفرستادن
بر آنان و جدّشان حضرت محمّدصلى الله عليه وآله است زيرا اين تمركز بر امامان
ازطريق درود فرستادن بر آنان، پيوند ميان فرزندان امّت و رهبران و پيشوايانشان
راژرفتر مىكند.
در اين بخش مىبينيم كه امامان به اين اوصاف موصوف مىشوند:"حجّتهاى تو بر بندگانت
و امينان تو در شهرهايت"، حجّت چيست؟ و چرا خدابراى امّت مورد رحمت خود چهارده حجّت
برگزيده است؟ چرا خداوند حكيم بهپيامبر اسم اكتفا نكرده و پس از او، على و فاطمه و
يازده امام از نسل آنان را به عنوانحجّتهاى خود بر بندگانش برگزيده؟
چرا؟
پاسخ: "حجّت" يعنى آن كسى كه اگر از او پيروى كنيم، فرمانبردارش باشيمو او را
مقتدا و هدايتگر خويش قرار دهيم، خداا ز ما مىپذيرد و بيش از اين در روزقيامت ازما
باز خواست نمىكند، پس اگر از امام على پيروى كنيم وبه سيرت اوبدون تحريف اقتدا
نماييم، نزد خدا از رستگارانيم، زيرا على نسخه دقيقى است ازقرآن حكيم، بى هيچ
افزونى وكاستى، او قرآن ناطق و همزاد قرآن است. پيامبرفرمود:
من دو چيز را به جانشينى خود در ميان شما باقى مىگذارم: كتاب خداعترت و اهل بيتم؛
و آن دو از هم جدا نمىشوند تا آنكه بر من در حوض واردشوند.
و فرمود:
على با قرآن است و قرآن با على.
بنابراين پيروى از امام علىعليه السلام و اقتدا به سيرت او، تبعيّت از قرآن و
اقتدا بهآن است، در اين صورت اگر علىعليه السلام صورت مجسّم ارزشهاى رسالت الهى
باشد،پس "حجّت" است.
و امّا پرسش دوم: در اين صورت چرا به چهارده حجّت نياز داريم؟
پاسخ آن است كه: ما به اين حجّتها و بخصوص ائمّه نيازمنديم، زيرا كه زماندر حال
تغيير است و اين است حكمت تعدّد ائمّه، اوضاع و احوال هميشه يكساننيست، گاهى اسلام
حاكم است، گاهى كفر و گاهى نفاق.
انسان مسلمان گاهى زندانى است و گاهى شهيد، گاهى حاكم است و گاهىعالم، پس صفات
انسان و جامعه و زمينههاى اجتماعى و تحوّلات جامعه گوناگونو متفاوتند، اين از يك
سو، از سوى ديگر خداى سبحان اين دين را آخرين دين قرارداد و پيامبر ما حضرت
محمّدصلى الله عليه وآله را آخرين پيامبر، بعد از او پيامبرى و بعد از كتابما
كتابى نخواهد آمد، عمر بشريت نيز ممكن است ميليونها سال به درازا انجامدوما
نمىدانيم كه قيامت كى برپا خواهد شد:
)...قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لَايُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا
هُوَ...(. )سوره اعراف، آيه 187)
"بگو علم آن نزد خداوند من است، كسى بجز او آن ساعت را ظاهر و روشن نتواندكرد."
بنابراين بشريت در اوضاع و احوال گوناگون، چه به صورت فردى، چهاجتماعى، نيازمند
حجّتها و ائمّه است، به عنوان مثال ما به پيشوايى نيازمنديم كهبه ما بياموزد كه
چگونه حكومت كنيم، اين راه را با سيرت خود به ما بياموزد نه باسخنش، تا سيرت او
براى ما حجّتى باشد تا بدان اقتدا كنيم. ما نيازمند به چهرهاىكامل از حاكم اسلامى
ايده آل هستيم، اين چهره را از كجا بيابيم؟
آن را در على بن ابيطالبعليه السلام مىيابيم، آرى پيامبر نيز حاكم بود،
امّانشانههاى حكومت در زمان اوبه اندازهاى كه رسالتش جلوهگر بود بارز نبود؛
ولىعلى بن ابيطالبعليه السلام به تمام معنى كلمه حاكم بود -اگر چه در دورانى
كوتاه-.
سيرت امام علىعليه السلام به عنوان حاكم چه بود؟
توجّه خود را به يك نقطه از اين سيرت معطوف مىكنيم آنگاه آن را با وضعحاكمان
امروزى مسلمانان مقايسه مىنماييم:
امام على خليفه رسول اللَّه و حاكم بر كلّ امّت اسلامى و همزمان با اينفرمانده
قواى مسلّح نيز بود و در حالت جنگ با معاويه كه از امام شرعى تمرّد كردهبود بسر
مىبرد، در اين اوضاعى كه خطر از هر سو متوجّه امام است و خطر ترور اووجود دارد،
زيرا در صفوف لشكر او متمّرين هستند و حادثه ترور امام نه اوّلينحادثه ترور در
اسلام بود و نه اوّلين حادثه ترور يك فرمانروا، برغم همه اينهاامامعلىعليه السلام
جهت اداى نماز صبح به تنهايى از خانه به سوى مسجد براه مىافتدونخستين كارى كه در
مسجد مىكند اذان است، امروز كجا حاكمى اسلامى هستكه چنين طريقه و رفتارى داشته
باشد؟
علىعليه السلام حاكم الهىاست، حاكم الهى دعوت كننده به سوى خداست واذاندعوت به
سوى خدا، از اينرو مىبينيم كه علىعليه السلام در مسجد كوفه مىايستد واذانصبح را
ادا مىكند و مسلمانان را براى نماز بيدار مىنمايد.
در شب امام در جستجوى گرفتاران و مستضعفان و دردمندان به اطراف كوفهمىرود تا
مشكلات آنان را حل كند؛ زندگى شخصى او عبارت از اين است كه بهبازار مىرود و آنچه
را مورد احتياج است مىخرد و كالايش را خود به خانه حملمىكند و هنگامى كه يكى از
مؤمنان به او اعتراض مىكند و مىكوشد كه بار را از اوبگيرد، امام نمىپذيرد. چون
خود اوست كه بايد بارهاى خويش را در روز قيامتحمل كند.
اين است نشانههاى حاكم اسلامى كه امام علىعليه السلام تجسّم آن است و از اينطريق
حجّتى است بر ما، زيرا او در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنش كنندهاىنمىهراسد.
تاريخ ذكر مىكند كه باده نوشى يكى از سران لشكر امام اثبات شد، پس اماماو را به
مسجد كوفه آورد و حد را بر او جارى كرد )هشتاد تازيانه(، بعد از اتمامكار، مرد
برخاست و به امام نگريست و گفت: اى امير مؤمنان در مصاحبت تو بودنخوارى است ولى
دورى جستن از تو نيز كفر است. امام پاسخش داد: اين استعزّت.
بنابراين امام علىعليه السلام نمونه زنده حاكم اسلامى است.
ما به نمونهاى يك زنداى مسلمان به او اقتدا كند نيازمنديم، اين امر را در
امامموسى بن جعفر مىيابيم. براى بسيارى از ما پيش مىآيد در زندان طاغيان
گرفتارآئيم، در آغاز از داخل زندان شدن ناراضى و شاكى هستيم، زيرا از بين رفتن
عمراست و قادر بر انجام كارى مفيد نيز نيستيم، وقتى به امام موسى بن جعفرعليه
السلام كهمدّتى طولانى را در زندان طاغوتها سپرى كرد اقتدا مىكنيم، مىبينيم كه
امامعليه السلامخدا را بر اينكه فرصت عبادت او را تأمين كرده است شكر مىگزارد و
اين چنين ازفرصتهاى زندان براى عبادت خدا بهره بر مىگيرد و شخصيت ايمانى خود را از
اينطريق صيقل مىدهد.
ما به كسى نيازمنديم كه خون خود را تقديم راه خدا كند، پس در اين امر بهامام
حسينعليه السلام اقتدا مىكنيم.
به فقيهى نيازمنديم كه دانشمند و متفكّر تربيت كند و امّت را به تفاصيلوجزئيات
شريعت اسلامى راهنمايى كند، پس به امام باقر و امام صادقعليهما السلام
اقتدامىكنيم.
به كسى نيازمنديم كه نقش شخصيت دوم را در دولت اسلامى بر عهده گيرد،پس به امام على
بن موسى الرضاعليه السلام اقتدا مىكنيم.
اين چنين مىبينيم كه ما در حالات و اوضاع گوناگون زندگى به پيشوايانىنيازمنديم كه
پيرو راه و روش آنان باشيم و از آنجا كه حالات و زمينهها و نيز اشخاصگوناگونند،
براى دورهها و اوضاع گوناگون به پيشوايانى نيازمنديم و شكّى نيست كهائمّه فقط از
آن ما نيستند، بلكه براى نسلهاى آينده نيز هستند و اسلام در سراسرزمين منتشر و
گسترده خواهد شد و امّت با قضايايى جديد و دقيق مواجه خواهدگرديد و مسائل فرهنگى و
عميق، به صحنه خواهد آمد، در اينجاست كه بعضى ازنقشهاى ائمّهعليهم السلام نمايان
مىشود.
بنابراين ائمّه حجّتهاى خدا بر بندگانند يعنى پيشوايانى هستند كه واجباست امّت بر
مسير هدايت آنان برود و روش آنان را بر حسب تغيير زمينهها و زمانهاپيروى كند..
در اينجا بايد اشارهاى داشته باشيم به اينكه عنصر زن نيمى از اجتماع بشرىرا تشكيل
مىدهد و زنان نيز به حجّتى نياز دارند تا در اوضاع گوناگون به سيرت اواقتدا كنند و
با آنكه زن در مسائل مشترك ميان زنان و مردان به سيرت ائمّه اقتدامىكند، در مسائل
ويژه زنان به پيشوايى از جنس خود نيز محتاج است، از اينروخداوند براى امّت اسلامى
حجّتى از جنس زن قرار داده كه در شخصيت حضرتفاطمهسلام اللَّه عليها پديدار گشته
است.
از اينجاست كه نقش حجّت در زندگى امّت و راز تعدّد "حجّتهاى خدا بربندگان" كه
عبارتند از پيامبر، دخترش فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها و دوازده امام،نمايان
مىگردد، از اينرو مىبينيم كه اين بخش از دعا بعد از درود فرستادن برپيامبر، قرار
گرفته است تا مسلمانان از طريق درود فرستادن بر حجّتها و قدوههاىخود بدانان
متذكّر شوند.
.. و بر صدّيقه طاهره فاطمه زهرا سرور زنان جهان و بر نوادگان رحمتوپيشوايان
هدايت، حسن و حسين، سروران جوانان اهل بهشت، درود فرست؛وبر پيشوايان مسلمانان، على
بن حسين، محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسىبن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على،
على بن محمّد، حسن بن علىوجانشين هدايتگر هدايت شده، حجّتهاى تو بر بندگانت و
امانتداران تو درشهرهايت، درود فرست درودى فراوان و پيوسته...