دعا معراج مؤمنين و راه زندگى

آيت الله سيد محمد تقي مدرسي

- ۷ -


شروط دعا
شرطهاى دعا چيست ؟

مى‏توان اين شرطها را از ميان دعاهاى قرآنى و دعاهاى به جامانده ازمعصومين‏عليهم السلام -كه در بحثهاى آينده بدانها خواهيم رسيد- دريافت. اما در اين‏مبحث، از شروط دعا با استفاده از احاديث پيامبر و اهل بيت‏عليهم السلام سخن مى‏گوييم.

درود فرستادن بر محمد و خاندانش‏

امام صادق‏عليه السلام فرموده است:
"لا يزال الدعاء محجوباً عن السماء حتى يصلّى على محمّد وآل محمّد".
)بحار الانوار، ج‏90، ص‏315)
"دعا، پيوسته از آسمان محجوب است، مگر آنكه بر محمّد و آل او درودفرستاده شود."
رابطه انسان با خدا، رابطه برده با ارباب، آفريده با آفريدگار و فقير فانى بازنده پا برجاست، امّا والاترين رابطه، رابطه‏اى است كه ميان پيامبر و خاندان‏معصومش با خداوند بر قرار است، آنان بندگانى بودند كه به قلّه عبوديّت‏و بلندترين مرتبه فرمانبردارى از خدا رسيدند. ما آنگاه كه پيامبر را به ياد مى‏آوريم‏و بر او و خاندانش درود مى‏فرستيم، اين رابطه را در نظر مى‏گيريم تا از آن براى خودالگويى برگيريم و آن اينكه: سزاوار است كه رابطه ما با خدا چگونه باشد و اگر پيوندما بايد عبوديّت و اطاعت تام باشد، رابطه خدا با ما چگونه است؟ و اگر رابطه ما باخدا همچون رابطه پيامبر و امامان با اوست، آيا رابطه خدا با ما نيز همچون‏رابطه‏اى است كه با آنان دارد؟ اين است كه مى‏بينيم ما در همه نمازهاى خود برپيامبر و خاندان او درود مى‏فرستيم، زيرا هر كه در نمازش بر آنان درود نفرستد، به‏عقيده بيشتر مذاهب اسلامى، نمازش باطل است.
درود فرستادن به اين معنى است كه اين رابطه را مورد دقّت قرار دهيم تا از آن‏الهام بگيريم.
زمانى كه بر محمّد و آل او درود مى‏فرستيم از يكسو صفت الوهيّت را به اين‏اعتبار كه درود، بر آنان از بالا، از سوى خدا، فرومى‏آيد نفى مى‏كنيم؛ و از سويى‏ديگر درود بر محمّد و آل او به سه رابطه اشاره مى‏دارد:
1 - رابطه ما با اين برگزيدگان خجسته به اين اعتبار كه بر آنان درودمى‏فرستيم.
2 - رابطه خدا با آنان به اين اعتبار كه خداوند سبحان دعاى ما را در اينكه به‏آنان فضيلت و مرتبه بلند عطا كند، مستجاب مى‏دارد.
3 - رابطه آنان با خدا به اين اعتبار كه آنان بنده و مورد اكرام هستند.
امّا در اينجا پرسشى پيش مى‏آيد: رابطه درود فرستادن بر پيغمبر و آلش بادعاها چيست؟ چرا دعا از درگاه خدا محجوب است، مگر زمانى كه انسان برپيامبر و خاندانش درود فرستد؟
پاسخ اين‏است كه: كسى كه براى ديگران دعا مى‏كند، خدا دعايش را اجابت‏مى‏فرمايد و همانند آن را بدو مى‏دهد؛ در حديثى از امام صادق‏عليه السلام آمده است:
"دعاى پنهان مسلمان براى برادرش، رزق را به سوى خود او سوق مى‏دهدو بلا را از او مى‏گرداند و فرشته به او مى‏گويد: دو برابر آن براى تو باد!"
(بحار الانوار، ج‏90، ص‏385)
پس وقتى مى‏گوييم: "خدايا درود و سلام بفرست و مبارك بدار و مهربانى‏فرما و تفضّل كن بر محمّد و آل محمّد همانگونه كه درود فرستادى و مبارك داشتى‏وبخشودى و مهربانى كردى و تفضّل فرمودى بر ابراهيم و آل ابراهيم."، فرشتگان‏مى‏گويند: همانند آن براى تو باد! و درهاى آسمان در برابراين دعا باز مى‏شودووقتى درهاى آسمان براى دعاى خير گشوده شد دعاهاى ديگر نيز با آن بالامى‏رود و مستجاب مى‏گردد. اين است كه وقتى كسى مى‏خواهد دعايش مستجاب‏شود بايد پيش از آن بر محمّد و آلش درود فرستد.
در حديثى از امام على‏عليه السلام، پيوند و رابطه ميان درود فرستادن بر پيامبروآلش و استجابت دعا روشن مى‏شود، مى‏فرمايد:
"هرگاه حاجتى داشتى دعا را با درخواست درود بر پيامبر و آل او آغاز كن‏آنگاه حاجت خود را بخواه، زيرا خدا بزرگوارتر از آن است كه دو چيز از او خواسته‏شود آنگاه يكى را برآورد و ديگرى را باز دارد."
(بحار الانوار، ج‏90، ص‏313)
خداوند بى نياز بزرگوار وقتى دعاى تورا كه در خواست درود بر پيامبر آل‏اوست مستجاب مى‏كند، آن دعا را نيز كه براى نيازهاى خود مى‏خوانى مستجاب‏مى‏كند، زيرا او بزرگوارتر از آن است كه دعايى را مستجاب كند و دعاى ديگر را رهاسازد.

حاجت خود را هنگام دعا بيان كن‏

امام صادق‏عليه السلام فرموده است:
"إنّ اللَّه تبارك وتعالى يعلم ما يريد العبد إذا دعاه ولكن يجب أن يثبت إليه‏الحوائج، فإذا دعوت فسم حاجتك، وما من شي‏ء أحبُّ إلى اللَّه من أن يسئل."
(بحار الانوار، ج‏90، ص‏312)
"خداوند چيزى را كه بنده به هنگام دعا مى‏خواهد مى‏داند، امّا دوست‏مى‏دارد كه حاجتها به سوى او روانه گردد، پس هرگاه دعا كردى از نيّات نام ببر،وهيچ چيز نزد خدا محبوبتر از اين نيست كه از او درخواست كنند."
از اين حديث دو چيز را الهام مى‏گيريم:
1 - اين درست نيست كه انسان بگويد: خدا از آنچه در دلهاست آگاه است‏پس نيازها و مشكلات مرا مى‏داند و علّتى براى دعا و درخواست نيست، هرگز...انسان بايد دعا كند و از خدا درخواست نمايد، زيرا "هيچ چيز نزد خدا محبوبتر ازآن نيست كه از او درخواست كنند".
2 - درست نيست كه دعاى انسان دعايى عام و كلّى باشد، يعنى نبايد بسنده‏كند به گفتن اينكه: خدايا نيازهاى مرا بر آورده كن، بلكه بايد حوايج خود را يك‏بيك نام ببرد، كه خدا "دوست مى‏دارد كه حاجتها به سوى او روانه گردد" با نام‏وتفصيل.
و امّا حالت روحى انسان در هنگام دعا بايد چگونه باشد؟
پاسخ را در حديثى از امام صادق‏عليه السلام مى‏يابيم:
"دعا كنيد، زيرا دعا درمان هر دردى است، و هرگاه دعا كردى، گمان بر، كه‏نيازت برطرف شده است." )بحار الانوار، ج‏90، ص‏305)
پس انسان بايد خداوند را با حالتى بخواند كه گويى حاجتش بردراست.

آداب دعا

دعا آداب بسيار دارد و روايات و احاديث بدان اشاره دارند، ما در اينجامهمترين آنها را ذكر مى‏كنيم:
1 - دعا بايد پنهانى باشد، دعاى آشكار و دعايى كه در نماز جماعت و درپيش ديگران خوانده مى‏شود، بدون شك نيك است؛ امّا اگر دعا در دل شب ميان‏انسان و خدا برقرار شود، از جهت اخلاص و عمق ارتباط با خدا، با دعاى نوع اوّل‏تفاوت دارد، از اينرو پيامبر مى‏فرمايد:
"دعوة السرّ تعدل سبعين دعوة من العلانية." )بحار الانوار، ج‏90، ص‏312)
"دعاى پنهانى برابر است با هفتاد دعاى آشكار."
2 - انسان نه فقط وقتى كه رنجها و مشكلات او را در ميان گرفته‏اند، بلكه‏هنگام آسايش، رفاه و پر نعمتى نيز بايد دعا كند. پس وقتى انسان گرفتار هيچ‏مرضى، مشكلى و سختى در زندگيش نباشد و دعا كند دعايش مستجاب مى‏شودوبا اين امر، هنگاميكه انسان در رنجها و گرفتاريها دعا مى‏كند، در استجابت دعامؤثّرتر است؛ اين بدين معنى است كه انسان خدايش را در حالت آسايش و راحت‏فراموش نكرده است، از اينرو پيامبر مى‏گويد:
"من سرّه أن يستجيب اللَّه له في الشدائد والكرب فليكثر الدعاء عند الرخاء."
(بحار الانوار، ج‏90، ص‏312)
"كسى كه استجابت خدا براى او در شدايد و رنجها، خوشحالش مى‏كندبايد به هنگام آسايش بسيار دعا كند."
پس بايد در روزگار آسايش نيز روابط خود را با خدا عميق كنى تا خداوند تورا در روزگار سختى بيادآورد و در رنجها و گرفتاريها دعايت را مستجاب كند.
3 - دعا بايد قرين عمل باشد، انسانى كه دعايش را پوشش تنبلى و مايه‏توجيه سستى مى‏كند، دعايش مستجاب نمى‏شود. پيامبر مى‏فرمايد:
"الداعي بلا عمل كالرامي بلا وتر". )بحار الانوار، ج‏90، ص‏312)
"نيايشگر بى عمل همچون تيراندازى است كه كمانش زه ندارد."
كسى كه بدون تفنگ تيرى را پرتاب كند تيراندازيش بيهوده و بدون نفع‏ونتيجه خواهد بود، زيرا گلوله زمانى اثر خواهد داشت كه از دهانه‏اى ثابت‏شليك شود.
دعا نيز چنين است، اگر همراه عمل نباشد سنّتى خشك و بيهوده خواهدبود. پس عمل، سكّوى پرتاب دعاست وتكيه گاه صعود دعا.
4 - انسان بايد دعايش را نخست با ثنا، حمد و شكر خدا آغاز كند و بعد برپيامبر و اهل بيتش درود فرستد آنگاه خواسته‏هاى خود را بيان كند، اين روش‏بيشترين تضمين را براى استجابت دارد، امام صادق‏عليه السلام فرموده است:
"إيّاكم أن يسأل أحد منكم ربّه شيئاً من حوائج الدنيا والآخرة حتى يبدأ بالثناءعلى‏اللَّه تعالى والمدحة له، والصلاة على النبي وآله، ثمّ‏الاعتراف بالذنب ثمّ المسألة".
)بحار الانوار، ج‏90، ص‏312)
"زنهار! كسى از شما چيزى از حوائج دنيا و آخرت از خداوند نخواهد مگراينكه دعا را با ثنا و ستايش خدا و درود بر پيامبر و آل او آغاز كند و سپس به گناه‏اعتراف نمايد، آنگاه بر سر حاجت خود رود."
از اينجاست كه مى‏بينيم دعاهاى به جا مانده از پيامبر و اهل بيت چنين‏روشى دارند. امّا گاهى پيش مى‏آيد كه انسان مؤمن در ثنا و حمد خدا غرق مى‏شودو در دعا به حالتى مى‏رسد كه در آن حاجتهاى خود را فراموش مى‏كند. پس در اين‏صورت چه نتيجه و ثمرى در اين حالت هست؟ امام صادق‏عليه السلام مى‏گويد:
"إنّ العبد لتكون له الحاجة إلى اللَّه فليبدأ بالثناء على اللَّه، والصلاة على محمّدوآله حتى ينسى حاجته فيقضيها اللَّه له." )بحار الانوار، ج‏90، ص‏342)
"گاهى بنده حاجتى دارد، پس دعا را با ثنا بر خدا و درود بر پيامبر آغازمى‏كند و نياز خود را فراموش مى‏نمايد، پس خدا آن را براى وى بر آورده‏مى‏سازد."
بنابراين خدا حاجت او را بى آنكه خود درخواست كند برآورده مى‏سازد،زيرا خدا آنچه را كه در سينه‏هاست مى‏داند و بنده ذكر حاجات خود را به سبب‏استغراق در حمد، ثنا و درود، فراموش كرده است. از امام صادق‏عليه السلام روايت شده‏است وقتى كه انسان قبل از دعا به ثنا و ستايش خدا بپردازد دعايش حتماً مستجاب‏مى‏شود و وقتى قبل از ثنا به دعا پردازد اميدى به اجابت هست؛ پيامبر، ما را باگفته خود:
"سلام پيش از سخن." )بحار الانوار، ج‏90، ص‏313)
ادب فرموده، پس هنگامى كه دعا مى‏كنيم بايد قبل از دعا، سلام كنيم؛ امّاسلام كردن بر خدا چگونه است؟
- با حمد و ثنا و تهليل و تمجيد...
5 - انسان بايد هنگام دعا غرقِ خوارى، و خشوع و خضوع باشد نه اينكه درحالت غرور، تكبّر و بزرگمنشى به دعا پردازد و تا حالت حقيقى خوارى و خشوع‏برايش حاصل نشده، بايد به اين حال تظاهر كند، امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:
"خدا به موسى وحى كرد: هرگاه در پيشگاه من ايستادى، همانند انسانِ‏خوارِ نيازمند بايست."
بعضى از روايات اشاره دارند به ضرورت اينكه انسان براى حفظ حالت‏خوارى و خشوع، دستهايش را هنگام دعا بلند كند و در برابر خود نگه دارد و به آنهابنگرد و به آسمان نگاه نكند.
6 - بسنده نكردن به نيازهاى خود، تعميم دعا به ديگران، بلكه مقدّم داشتن‏چهل مؤمن در دعا، سپس بر سر نيازهاى ويژه خود آمدن؛ و اين روش يكى ازعوامل استجابت است، پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد:
"إذا دعا أحد فليعمّ، فإنّه أوجد للدعاء، ومن قدّم 40 رجلاً من اخوانه قبل أن‏يدعو لنفسه، استجيب له فيهم وفي نفسه." )بحار الانوار، ج‏90، ص‏313)
"هرگاه كسى دعا كند بايد آن را عموميّت بخشد، زيرا در دعا واجبتر است‏وهر كه چهل تن از برادرانش را در دعا بر خود مقدّم كند دعايش در حقّ آنان‏وخودش مستجاب مى‏شود."
7 - اينكه آدمى در روزگار سختى و نياز، روزه بدارد، زيرا روزه به استجابت‏دعا كمك مى‏كند، امام على‏عليه السلام در اين مورد مى‏فرمايد:
"إذا نزل بالرجل الشدّة والنازلة فليصم، فإنّ اللَّه يقول: استعينوا بالصبروالصلاة" والصبر هو الصوم، قال: دعوة الصائم تستجاب عند إفطاره."
(بحار الانوار، ج‏90، ص‏313)
"هرگاه سختى و بلايى بر كسى نازل شد بايد روزه بگيرد، زيرا خدامى‏فرمايد: از شكيبايى و نماز يارى گيريد. و شكيبايى همان روزه است و دعاى‏روزه‏دار به هنگام افطار مستجاب مى‏شود."
روزه‏دارى كه در طول روز در برابر شهوات خود مقاومت مى‏كند، در پايان‏روزه از روحى بسيار شفّاف بهره‏مند مى‏شود، از اينروست كه بر عميق ساختن‏ارتباط خود با خدا، تواناتر مى‏گردد. و به اين دليل رحمت خدا بر او نازل مى‏شودودعايش مستجاب مى‏گردد. از اينجاست كه انسان بايد لحظات افطار را درروزهاى ماه مبارك رمضان، براى دعا غنيمت شمارد، آنهم نه فقط براى خود، بلكه‏قبل از دعا براى خود، براى برادران مؤمن، بخصوص آنها كه در زندان طاغوتها بسرمى‏برند و هم‏چنين براى رزمندگان اسلام در همه جبهه‏هاى نبرد ميان حق و باطل‏دعا كند.
8 - اينكه ميان تو و خدا اعمالى صالح باشد كه بر اساس آن دعا كنى و آن راوسيله تقرّب به خدا قرار دهى، زيرا اعمال صالح باعث ايجاد رابطه خوب و مثبت‏ميان خدا و انسان مى‏شود، پس وقتى بنده اعمال صالح خود را در پيشگاه خدابنهد و از او حاجت خواهد احتمال استجابت چند برابر مى‏شود. در اينجا اشاره‏مى‏كنيم به روايت مفصّلى كه در كتاب "بحار الانوار" آمده است:
سه تن در بيابان به سوى كوهى راه مى‏سپردند، باران گرفت و وادارشان كردكه به غارى كه مى‏شناختند پناه برند، پس به غار درآمدند تا در آن از باران در امان‏باشند، بر بالاى غار تخته سنگى بود كه بر كلوخى سوار بود، پس چون كلوخ نم‏گرفت سنگ غلتيد و بر در غار شد و آن را بست و آنجا را تاريك كرد، آنها به يكديگرگفتند: ردّ پاى ما از بين رفته و خويشان و آشنايانمان از ما بيخبرند و اگر نيز از حال ماباخبر شوند كمكى نمى‏توانند بكنند زيرا آدميان توان گرداندن اين سنگ را از اينجاندارند، بخدا اين گور ماست كه در آن خواهيم مرد و از آن در روز قيامت بيرون‏خواهيم آمد. باز گفتند: آيا موسى بن عمران و پيامبران بعد از او به ما امر نكردند كه‏اگر گرفتار مصيبتى شديد خدا را به محمّد و آل او بخوانيد؟ و مصيبتى از اين بزرگترنيست، پس دعا كنيم و هر كدام از ما يكى از كارهاى نيكش را كه در آن خدا را منظورداشته، ذكر كند تا شايد فرجى حاصل شود.
يكى از آن سه تن گفت: خدايا تو مى‏دانى كه من مردى ثروتمند بودم، كاروبار و روزگار خوبى داشتم و قصرها و خانه‏هايى بَنا مى‏كردم، و اجيرانى داشتم كه‏در ميان آنها مردى بود كه به اندازه دو نفر كار مى‏كرد. چون عصر شد اجرت يك نفررا به او دادم، امتناع كرد و گفت: من به اندازه دو نفر كار كردم و دو برابر اجرت‏مى‏خواهم، به او گفتم: من با تو به اندازه كار يك نفر شرط كردم و اينكه به اندازه‏يك نفر ديگر هم كار كرده‏اى دلخواه خودت بوده و اجرتى ندارى. مرد عصبانى شدو رفت و هيچ اجرتى نگرفت، من هم با آن پول گندم خريدم و كاشتم و محصول آن‏را نيز سال ديگر كاشتم و همينطور تا چند سال، تا اينكه مقدار بسيار زيادى شد كه باآن، آب و ملك و قصر و روستا و خانه و گله‏هاى شتر و گوسفند و گاو و بزوچهارپايان ديگر و وسايل و كالا و بنده و... خريدم و صاحب درهم و دينار بسيارشدم.
بعد از چند سال همان مرد بر من گذشت، ديدم كه حالش بداست و ضعيف‏و فقير شده و چشمش كم بين گشته، به من گفت: اى بنده خدا آيا مرا مى‏شناسى؟من همان اجير توام كه امروز فقير گشته‏ام و اكنون راضى هستم به آن اجرتى كه‏به دليل بى نيازيم از آن، نخواستم، به او گفتم: همه اين دارايى‏هاى من از توست،همه را برگير، بر تو مبارك باد! مرد گريست و گفت: اى بنده خدا حقّ مرا ندادى‏وحال دارى ريشخندم مى‏كنى؟ گفتم: نه، سخن من به جِدّ است، اينها همه ازثمره اجرت توست كه پديد آمده، اصل از آنِ توست و همه اين فروع تابع اصل،پس از آنِ توست. و همه را تسليم او كردم. خدايا تو مى‏دانى كه اين را به اميد ثواب‏تو وترس از عذابت كردم، به حقّ محمّد افضل اكرم، سرور اوّلين و آخرين كه باخاندانش كه برترين خاندانهاى انبياء و اصحابش كه گراميترين اصحاب پيامبران‏وامّتش كه بهترين همه امّتها هستند شرافتش بخشيدى، فرجى حاصل كن.
امام مى‏فرمايد: "يك سوم سنگ كنار رفت و نور داخل غار شد."
دومى گفت: خدايا مى‏دانى كه من ماده گاوى داشتم كه شيرش رامى‏دوشيدم و آن را به مادرم و بعد باقيمانده را به اهل و عيالم مى‏نوشاندم. شبى‏مانعى پيش آمد و دير به خانه آمدم و ديدم كه مادرم خفته است، بر بالين او ايستادم‏تا بيدار شود و خود بيدارش نكردم، در همان حاليكه فرزندانم سخت گرسنه وتشنه‏بودند و من همچنان بر بالين مادرم بودم وپيش آنها نمى‏رفتم تا مادرم بيدار شد و به‏اوشير نوشاندم تا سير شد، سپس باقيمانده را براى زن و فرزندانم آوردم، خدايامى‏دانى كه من اين كار را فقط به اميد ثواب تو و ترس از عذابت كردم، به حقّ محمّدافضل و اكرم، سرور اوّلين و آخرين كه با خاندانش كه برترين خاندانهاى انبياءواصحابش كه گراميترين اصحاب پيامبران و امّتش كه بهترين همه امّتها هستندشرافتش بخشيدى، فرجى حاصل كن.
امام مى‏فرمايد: "يك‏سوم ديگر سنگ كنار رفت و اميدشان به نجات نيروگرفت."
سومى گفت: خدايا مى‏دانى كه من زنى را در بنى‏اسرائيل‏دوست مى‏داشتم،او را خواستم امّا وى خود را تسليم من نمى‏كرد، مگر در ازاى صد دينار، و من هيچ‏چيز نداشتم، پس چهار سال در خشكى و دريا و دشت و كوه راه پيمودم و خطرهاديديم و با مهلكه‏ها برخورد كردم تا آن پول را گردآوردم و به آن زن دادم و او خود رابه من واگذاشت، پس چون پيش او نشستم رگهاى گردنش لرزيد وگفت: اى بنده‏خدا من دوشيزه هستم، پس مهر خدا را جز به فرمان خدا بر مدار، وآنچه باعث‏شد كه من به تو تمكين كنم نياز و سختى بود. پس من از كنار او برخاستم و او را رهاكردم وصد دينار را به او واگذاشتم. خدايا تو مى‏دانى كه اين را فقط به اميد ثواب توو ترس از عذابت كردم، به حقّ محمّد افضل اكرم، سرور اوّلين و آخرين كه باخاندانش كه برترين خاندانهاى انبياء و اصحابش كه گراميترين اصحاب پيامبران‏وامّتش كه بهترين همه امّتها هستند شرافتش بخشيدى، فرجى حاصل كن.
امام گويد: "همه سنگ به كنارى رفت و غلتيد در حاليكه با صدايى فصيح‏وآشكار و مفهوم ندا درداد: به سبب حسن نيّتتان نجات يافتيد و به سبب محمّدافضل اكرم سرور اوّلين و آخرين كه به داشتن خاندانى كه بهترين خاندانهاى انبياءاست و به داشتن بهترين امّت، ويژه است سعادت يافتيد و به بهترين درجات نايل‏شديد." )بحار الانوار، ج‏90، ص‏13)
پس خداى متعال، دعاى اين سه مرد را استجابت كرد و آنان را به سبب‏اعمال صالحشان گشايش داد. يكى آن مردى كه مال مردم را خورد سپس آن را به‏صاحبش بازگرداند، دوم آنكه والدين خود را بسيار حرمت نهاد و دوست داشت‏وسوم آنكه به زنا نزديك شد راز بيم خدا آن را رها كرد و اينچنين است كه اعمال‏صالح عنصرى فعّال در استجابت دعا مى‏باشد.