دعا و پاكسازى نفس
"ما زالت نعمة ولا نضارة عيس إلّا بذنوب اجترحوا، إنّ اللَّه ليس بظلّام للعبيد،ولو
أنّهم استقبلوا ذلك بالدعاء والإنابة لم تنزل، ولو أنّهم إذا نزلت بهم النقم
وزالتعنهم النعم فزعوا إلى اللَّه بصدق من نيّاتهم، ولم يهنوا ولم يسرفوا لأصلح
اللَّه لهم كلّفاسد، ولردّ عليهم كلّ صالح". )بحار الانوار، ج93، ص289)
"نعمت و شادابى زندگى از ميان نمىرود، مگر به سبب گناهانى كه انسانهامرتكب
مىشوند. خداوند بر بندگانش ستمگر نيست و اگر آنان با دعا و انابت بهرويارويى بلا
روند بلا نازل نمىشود و اگر بلا نازل شود و نعمت زايل گردد و آنان ازسر صدق نيّت
به خدا پناه برند و نه سستى كنند و نه افراط، خداوند هر امر فاسدىرا براى آنان
اصلاح مىكند و هر امر صالحى را به آنها بازمى گرداند."
چرا سختيها و بلاها پى درپى رو مىآورند؟
از دشوارترين امورى كه انسان در زندگيش با آن رو برو مىشود اين است كهپس از
بهرهورى از نعمتها، بر او سختى و بلا نازل شود؛ همچنانكه زيباترين چيزىكه انسان
در زندگى با آن مواجه مىشود آن است كه بعد از گذراندن دورهاى طولانىكه گرفتار
سختى و مصيبت بوده، نعمتهاى خداوند بر او پى درپى وارد شوند.
اوضاع مردم در اين مورد متفاوت است، برخى گرفتار مشكلى و يا مصيبتىمىشوند، امّا
به سرعت شخصاً و يا از طريق اقدام اجتماعى بر آن غلبه مىكنندوباز به زندگى عادى
خود ادامه مىدهند، بعضى ديگر پيوسته گرفتار اندوه،سختى، مصيبت و مشكل مىشوند
آنچنانكه با وضعى بسيار دشوار رو برومىگردند، اينان از هيچ مصيبتى نجات نمىيابند،
مگر آنكه گرفتار مصيبتى بزرگترشوند، بهتر است اين دسته از مردم از خود بپرسند كه:
چرا؟ به چه علّت مشكلاتو مصايب فقط گريبانگير اينان مىشود؟ پاسخ را در سخن امام
علىعليه السلام مىيابيمآنجا كه سبب مصيبتهاى پى درپى انسان را، پياپى گناه كردنِ
او مىداند، انسانهمچنانكه گناهان را يكى پس از ديگرى مرتكب مىشود، مصايب نيز يكى
پس ازديگرى به او روى مىآورند. اگر در خانهاى جاى آلودهاى باشد كه حشرات در
آنجاجمع مىشوند راه حل، آن نيست كه فقط به نابودى كردن حشرات اقدام كنيم، زيراهر
قدر از آنها بكشيم باز فوجى ديگر از حشرات در آن نقطه آلوده جمع مىشود،پس در اين
صورت چه بايد كرد؟ چاره در پاك كردن خانه از آلودگيهاست.
همچنين وقتى مصايب، سختيها و مشكلات، پى درپى بر تو واردمىشوند، بايد بدانى كه
ناپاكى معنويى كه با آن به سر مىبرى سبب همه اينگرفتاريهاست و بايد به پاكسازى
نفس خود از آن آلودگى، اقدام كنى.
نقش سستى و اسراف
امام علىعليه السلام در آن حديث شريف مشخّص مىكند كه پاكسازى نفس و درامان ماندن
از مشكلات و سختيها فقط با توبه از گناه، توسّل به دعا، ترك سستىواسراف و پيش
گرفتن راهى ميانه، كامل مىشود. پس نه سستى، بى نشاطىوكسالت در انجام واجبات درست
است و نه زياده روى؛ برخى از گناهان از سستىو برخى ديگر از زياده روى ناشى
مىشوند. هنگامى كه انسان در خوردن و نوشيدنو تن پرورى، زياده روى و اسراف مىورزد
محتاج آن مىشود كه جاى آنچه را كهمصرف مىكند پُر كند و براى خرج خود دخلى
بتراشد، و اين احتياج معمولاًبا دزدى، و غصب و بهره كشى نامشروع بر آورده مىشود. و
همچنين وقتى انسانسستى مىكند و تن به كار نمىدهد و بى نشاط است، محتاج حيله،
مكر، فريبونوع ديگرى از دزدى است. كارگرى كه به سبب سستى و تنبلى به شكل منظّم
كارنمىكند از كار و زمان كار خود دزيده است. كسى كه در كار امر به معروف و نهى
ازمنكر تنبلى و سستى نشان مىدهد گناهكار است و اين است كه مىبينيم سستىوتنبلى و
بى نشاطى باعث ارتكاب گناهان مىشود. امام علىعليه السلام مىفرمايد:
"و اگر بلا بر آنان نازل شود و نعمت زايل گردد و آنان از سر صدق نيّت به خداپناه
برند و نه سستى كنند و نه اسراف، خداوند هر امر فاسدى را براى آنها اصلاحمىكند و
هر امر صالحى را به آنان باز مىگرداند."
پناه بردن به خدا
هنگامى كه سختى و نقمت نازل مىشود و نعمت رخت بر مىبندد، انسانبايد به خدا پناه
برد و از او كمك بخواهد. پناه بردن به خدا، با يكبار دست بهآسمان بلند كردن و از
خدا دفع سختى را خواستن، صورت نمىپذيرد، بلكه بايددر نيايش پا فشارى كرد تا خدا
دعا را مستجاب كند، در حديث آمده است:
"من أكثر طرق الباب أوشك أن يسمع الجواب من لجّ ولج".
"هر كه در را بسيار بكوبد بزودى جواب مىشنود و هر كه پا فشارى كندداخل مىشود."
و همچنين در حديث ديگر آمده است:
"إنّ اللَّه يحبّ الدّعَّاء المُلِحّ".
"خداوند نيايشگر پر اصرار را دوست مىدارد."
پس خدا را بخوان و او را به اسماء حُسنى و اولياى راستينش سوگند ده و بهناتوانى
خود اعتراف كن تا دعايت را مستجاب كند. همچنين واجب است كه پناهبه خدا بردن "با
صدق نيّت" باشد؛ وقتى كه نيّت انسان، صادق باشد خداىسبحان از آنجا كه عالم، آگاه و
بينا به نيّات انسانها است دعاى او را مستجابمىكند، آنگاه شرط ديگر آن است كه
انسان اهل اسراف و سستى نباشد و تنبلىوكسالت را از زندگى خود دور كند و همچنين
اسراف و افراط را فرا راه زندگىخود، قرار ندهد.
دعا ابزار است
در حديثى از امام علىعليه السلام آمده است:
دعا قضاى پا برجا را بر طرف مىكند، پس آن را ابزارى براى خود قراردهيد. كسى كه دعا
دارد ابزار و سپرى دارد كه با آن بلا را وقتى نازل مىشود، دفعمىكند. دعا سلاح و
ابزار نبرد توست كه بر آن براى دفع بلا تكيه مىكنى، امامصادقعليه السلام فرمود:
"ثلاثة لا يضرّ معهنّ شيء: الدعاء عند الكربات والاستغفار عند الذنب،والشكر عند
النعمة". )بحار الانوار، ج93، ص289)
"سه چيز است كه در آنها هيچ ضررى نيست: دعا هنگام گرفتاريها، استغفارهنگام گناه، و
شكرگزارى هنگام نعمت."
پس انسانى كه هنگام گرفتارى و مصيبت، خدا را نمىخواند و آنگاه كه گناهمىكند،
استغفار نمىكند و وقتى نعمتى دارد شكر نمىگزارد، خيرى در او نيست،همه چيز مايه
ضرر اوست و از چيزى سود نمىبرد، در حاليكه آن كس كه وقتىمصيبتى بر او نازل مىشود
خدا را مىخواند و خداوند مصيبت را از او دفع مىكندوكسى كه وقتى گناه مىكند از
خدا آمرزش مىطلبد و خدا گناهش را مىآمرزدوبالآخره كسى كه خدا را وقتى به او نعمت
عطا مىفرمايد شكر مىگزارد، نتايجمنفى نعمت را از خود دفع مىكند.
در اينجا نكته مهمّى هست كه سزاوار است بدان اشاره شود و آن اين است كهنعمت
همانطور كه نتايجى مثبت به بار مىآورد براى انسان برخى امور منفى نيزپديد مىآورد
و بر انسان است كه اين نتايج منفى را با شكرگزارى دفع كند. پسمال، فرزند، مقام و
قدرت، همه نعمتهايى هستند كه در كنار منافع چندين نتيجهمنفىاش نيز با خود همراه
دارند، و كسى كه شكر نعمت نمىكند و متوجّه جوانبمنفى نمىشود و فريفته نعمت
مىگردد... اسراف و تبذير در پيش مىگيرد، حقوقديگران را ادا نمىكند و سرانجام
آثار منفى آن رفتارها را متوجّه خود مىسازدونعمت بر او نقمت )عذاب( مىگردد.
بسيارى از مردم وقتى خداوند نعمتى بدانانعطا مىفرمايد از آن به نيكى و درستى
استفاده نمىكنند در نتيجه نعمت وبال آنانمىشود. امام صادقعليه السلام "شكر
نعمت" را شرط در امان ماندن انسان از ضرر ونتايجمنفى نعمت دانسته است.
دعا و روزى
امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
"إنّ اللَّه عزّ وجلّ جعل أرزاق المؤمنين من حيث لم يحتسبوا، وذلك أنّ العبد إذالم
يعرف وجه رزقه كثر دعاؤه". )بحار الانوار، ج93، ص289)
"خداى عزّ وجلّ روزيهاى مؤمنان را از جاهايى كه گمان نمىكنند مىرساندو از اينرو
بنده اگر راه روزيش را نداند دعايش افزون مىشود."
خداوند دوست دارد كه دعاى انسان مؤمن را بشنود و دوست دارد كهپاداش دعاى او را
بدهد، زيرا دعا علاوه بر آنكه از استجابت الهى، نتايجى براىوى حاصل مىكند تأثيرات
واقعى ديگرى نيز دارد، دعا دل انسان را خاشع و روحاو را پاك مىدارد، همچنانكه
حسنات و ثواب او را چندين برابر مىكند. پس ازاينروست كه خداوند روزى مؤمن را در
جايى كه خود گمانش را نمىكند، قرارمىدهد و بدون آنكه بگذارد بر منبع ثابتى براى
روزى تكيه كند به او روزى مىدهدتا دستش پيوسته به دعا بلند باشد، خداوند از راه
دعا اورا روزى مىدهد وپاداشىعظيم به او عنايت مىكند.
بهترين سخن دعاست
"مردى شامى از امام علىعليه السلام پرسيد: كدام سخن بنزد خداوند بهتر و برتراست؟
امام پاسخ داد:
ذكر بسيار، تضرّع به خدا و دعا." )بحار الانوار، ج93، ص159)
پس خدا دعا را دوست دارد و دعا بهترين چيزى است كه انسان بدان لب بازمىكند.
در احاديث آمده است كه خداوند به حضرت موسىعليه السلام وحى كرد:
"يا موسى، ادعني لملح طعامك".
"اى موسى براى نمك خوراكت، دعا كن."
زيرا اين نوعى از تضرّع در پيشگاه خداست، نوعى از ارتباط و اتّصال ميانبنده و
خداوند است و خدا اين پيوند و ارتباط را دوست دارد و پيداست كه وقتىخدا كسى را
دوست بدارد دعايش را مستجاب مىكند و به او پاداشى عظيممىدهد، در تفسير اين آيه:
(إِنَّ إِبْراهِيمَ لأَوّاهٌ حَلِيمٌ(، عن أبي جعفرعليه السلام: الأوّاه: المتضرّع
إلى اللَّه فيصلاته، وإذا خلا في قفرة من الأرض وفي الخلوات".
)بحار الانوار، ج93، ص290)
"ابراهيم "أوّاه" و بردبار بود.
امام باقرعليه السلام گفته است:
أوّاه يعنى آنكه در نمازش و در خلوت به خدا تضرّع كند."
پس "أوّاه" كسى است كه در نمازش و در تنهايى خود، يا آنگاه كه در بياباناست به خدا
تضرّع مىكند پس از راه تضرّع و نيايش، رابطه و پيوند با خدا راجانشين تنهايى و
هراس خويش مىسازد.
برترى امّت پيامبر به سبب دعا
در حديثى از پيامبر آمده است:
"از آنچه خدا به امّت من عنايت كرده و آنها را بدان سبب بر امّتهاى ديگربرترى داده
اين است كه به آنها سه خصلت بخشيده كه فقط به پيامبران عطا فرمودهاست، خداوند
هرگاه پيامبرى را بر مىانگيخت مىفرمود: در دينت بكوشوحرجى بر تو نيست و اين را
به امّت من داده كه مىفرمايد: "در دين بر شماحرجى نگذاشت."
هرگاه پيامبرى را بر مىانگيخت مىفرمود: هرگاه چيزى كه آن را ناپسندمىدارى تو را
غمگين كرد مرا بخوان تا براى تو استجابت كنم و اين را به امّت منداده كه
مىفرمايد: "مرا بخوانيد تا براى شما استجابت كنم."
و هرگاه پيامبرى را بر مىانگيخت او را گواه قوم خود قرار مىداد، خداوندامّت مرا
گواهان مردم كرد كه مىفرمايد:
"تا پيامبر گواه شما باشد و شما گواهان مردم."
(بحار الانوار، ج93، ص290)
در اين حديث مىبينيم كه بر اهمّيت دعا تأكيدى بزرگ صورت گرفته است؛دعا در امّتهاى
پيشين سهم بارز و بزرگى، آنچنانكه در امّت اسلامى دارد، نداشتهاست.
آنانكه از دعا كردن عاجزند
از پيامبر روايت شده است كه:
"إنّ أعجز الناس مَن عجز عن الدعاء، وأنّ أبخل الناس من بخل بالسلام".
)بحار الانوار، ج93، ص291)
"عاجزترين مردم كسى است كه از دعا كردن عاجز باشد و بخيلترين مردم آناست كه در
سلام كردن بخل ورزند."
تضرّع به خدا و ارتباط با او و كوفتن درِ آستانه الهى، هيچيك نيازمند اسبابو وسيله
نيست، جز اين نيست كه بايد زبان را بجنباتى و دل را به خدا بپيوندى.پس اگر كسى را
بيابيم كه گرفتار مصيبتى شده و مبتلاى رنجى گشته. امّا در همينحال براى دفع رنج و
مصيبت خود خدا را نمىخواند، همانا او از عاجزترين مردمبه شمار مىآيد.
هر كدام از ما مقدار زيادى از اين ناتوانى و درماندگى را با خود داريم، زيرا مادر
زندگى خود از مشكلات بسيارى رنج مىبريم و با كمبودها و نقاط ضعف فراوانىروبرو
هستيم وكسى هم نيست كهادّعاى كمال كند وبگويد كهاز هيچمشكلى گلهمندنيست. پس
ناتوانى در ما وجود دارد و از همه طرف بر ما احاطه يافته است امّا بااينهمه
مىبينيد كه ما خدا را نمىخوانيم. پس اگر اخلاق تو بداست خدا را بخوان تاآن را
اصلاح كند، اگر عملت كم است از خدا بخواه تا زيادش كند، اگر از سستارادگى رنج
مىبرد خدا را بخوان تا ارادهات را قوى سازد و اگر وضع اقتصاديتدچار تنگناست يا
صاحب فرزند نمىشوى خدا را براى رفع مشكلت بخوان.
دعا را بايد از حضرت سليمان بياموزيم كه از خداوند خواست او را آنچنانملك و سلطنتى
دهد كه شايسته هيچكس پس از وى نباشد و خدا دعايش رامستجاب كرد و آنچه خواست به او
عطا فرمود.
زيانى در دعا نيست
امام صادقعليه السلام از پدرانش نقل مىكند كه امام علىعليه السلام فرمود:
"أربعة للمرء لا عليه -أي أنّ اُموراً أربعة هي لمصلحة الإنسان وليس فيمضرّته-:
الإيمان والشكر، فإنّ اللَّه تعالى يقول: )مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن
شَكَرْتُمْوَآمَنْتُمْ(، والاستغفار فإنّه قال: )وَمَا كَانَ اللَّهُ
لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْوَهُمْ
يَسْتَغْفِرُونَ(، والدعاء فإنّه قال تعالى: )قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي
لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ(".
)بحار الانوار، ج93، ص291)
"چهار چيز براى انسان هست كه بر ضدّ او نيست )چهار چيز هست كه براىمصلحت انسان است
و به ضرر او نيست(: ايمان، شكر، استغفار و دعا، زيرا خدامىفرمايد: "اگر شما شكر
كنيد و ايمان آوريد خدا چه غرضى دارد كه عذابتان كند.".
خداوند نيازى به عذاب شما ندارد شما خود عذاب را به خود جلبمىكنيد، پس اگر شكر
گزار باشيد و ايمان آوريد خدا عذابتان نمىكند...
و استغفار، زيرا مىفرمايد: "خداوند آنها را در حاليكه تو در ميان ايشان هستىو
آنان آمرزش بطلبند، عذاب نمىكند."
عذاب فقط وقتى بر انسان نازل مىشود كه او مرتكب عصيان و گناه گرددواستغفار نكند.
و دعا، زيرا مىفرمايد: "بگو خداوند من، اگر دعاى شما نبود، به شما اعتنانمىكرد."
پس شكر، ايمان، استغفار و دعا، چهار امرى هستند كه مصلحتهاى انسان راتثبيت مىكنند
و به هيچ حال، ضدّ مصالح او نيستند.
)بحار الانوار، ج93، ص291)