دعا معراج مؤمنين و راه زندگى

آيت الله سيد محمد تقي مدرسي

- ۴ -


دعا در سنّت‏
دعا سلاح مؤمن است‏

گاهى انسان به كارهاى نيك خود اعتماد مى‏كند و بدانها فريفته مى‏شودوبخطا، خود را به خدا نزديكترين كسى مى‏شمارد و سزاوار پاداشى كامل مى‏بيند،امّا وقتى به اين امر مى‏انديشيم مى‏بينيم كه همه كارهاى نيك ممكن است همسنگ‏و هموزن يك كاربد و يك گناه عمدى نباشد.
ما نبايد به كارهاى خود مغرور شويم و در ارتباطمان با خداوند به آنها تكيه‏كنيم، زيرا آن چيزى كه ما را براى رحمت خدا مى‏پرورد و مى‏گزيند، همانادعاست. خداوند در اين باره مى‏گويد:
(قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ...).
(سوره فرقان، آيه 77)
"بگو اگر دعاى شما نبود خداى من چه اعتنايى به شما مى‏كرد؟"
اگر توسّل انسان به دعا و تضرّع نبود خداوند به انسان و اعمالش اعتنايى‏نمى‏داشت. از اينروست كه در حديث آمده:
"الدعاء سلاح المؤمن". )بحار الانوار، ج‏93، ص‏289)
"دعا سلاح مؤمن است."
احاديث، تعبيرى از روح و معنى قرآن و تفسير مضامين آن هستند. احاديث‏نيز بر دعا، اهمّيت و ضرورت آن و اينكه دعا سلاح انسان در برابر امور منفى نفس‏وسختيهاى زندگى، بلكه سلاح و ابزارى است براى انسان كه با كمك آن مى‏تواندبه اهداف بلند خود دست يابد، تأكيد دارند.
در پيشاپيش اين احاديث، حديث از امام رضاعليه السلام روايت شده است و اوسند آن را از طريق پدرانش به رسول گرامى ما محمّدصلى الله عليه وآله مى‏رساند كه فرمود:
قال النبيّ‏صلى الله عليه وآله: "الدعاء سلاح‏المؤمن، وعمادالدين، ونور السموات والأرض".
)بحار الانوار، ج‏90 - باب فضل الدعاء والحثّ عليه(
"دعا سلاح مؤمن، ستون دين و روشنايى آسمانها و زمين است."
اين روايت شامل سه امر است كه شايسته است در هر كدام درنگى و تأمّلى‏كنيم تا از آنها نكاتى تازه درباره دعا استنباط نماييم:

الف - سلاح مؤمن‏

مؤمن در زندگيش با سه خطر روبرو مى‏شود:
1 - با توانى خويش، زيرا انسان از ضعف آفريده شده و وجودش با ناتوانى‏آميخته است، زندگيش محصور محدوديتهاست، عمر، علم، نيرو و جنبشش دردنيا نيز محدود است. سؤال اين است كه: انسان از اين ناتوانى، كه او را فرا گرفته‏است، چگونه رها شود؟ و در برابر آن چگونه مقاومت ورزد؟ و چگونه از زندان‏ناتوانى ذاتى خود آزاد گردد؟ انسان از اين زندان با كمك نيرويى برونى و امدادى‏غيبى، آزاد مى‏شود و آن همانا پيوند و رابطه با خداى سبحان است.
اين حالت را در خويش بيازما: آنگاه كه مى‏خواهى كارى كنى كه بر تو دشوارمى‏نمايد، مثلاً وقتى مى‏خواهى نماز شب بخوانى، ساعت را براى وقتى مشخّص‏كوك مى‏كنى، زنگ به صدا در مى‏آيد و تو بيدار مى‏شوى، امّا غلبه بر ضعف رادشوار مى‏يابى و خواب بر تو چيره مى‏شود، تنت در برابر برخاستن مقاومت‏مى‏كند و عقل و شعورت سست است، در اين حال چگونه به نفس نهيب مى‏زنى‏وتصميم به برخاستن مى‏گيرى؟
در اين هنگام در برابر تو، راهى بيش نيست و آن اين است كه خدا را بيادآورى و بر او توكّل كنى و از او توفيق خواهى، چيزى نخواهد گذشت كه گويى‏روحى تازه در كالبدت دميده شده است و تو را در برخاستن يارى مى‏دهد تا نمازشب را ادا كنى. از اينروست كه دعا سلاح مؤمن است در برابر امور منفى نفس.
2 - مؤمن در پيرامون خود با نواقص طبيعت روبرو است و طبيعت نيز براى‏انسان هراس‏انگيز است و آدمى فطرتاً از طبيعت مى‏ترسد. كودك را مى‏بينيد كه‏معمولاً از تاريكى، بيابان و صداهاى ناآشنا مى‏ترسد، انسان بالغ نيز از بسيارى ازعرصه‏هاى طبيعت مى‏هراسد، امّا او توانسته است با دانش و خرد خويش بربعضى از امور ترسناك چيرگى يابد، بى آنكه ترس از طبيعت كاملاً از ميان برود.اين ترس، همان عاملى است كه پيش از خطرات طبيعى، آدمى را شكست‏مى‏دهد، زيرا انسان هراسناك توان رويارويى با امور وحشت‏آور را ندارد، خدا همه‏آنچه را كه در آسمان و زمين است، مسخّر انسان گردانيده، پس انسان ناچار است‏به سلاحى مجهّز شود كه با آن در برابر اين ترس ايستادگى كند و سپس در برابرخطرات طبيعى بايستد. اين سلاح، سلاح دعاست.
وقتى در بيابان يا جنگل تنها هستى و ترس از چيزى در تو پديد مى‏آيدوزمانى كه در برابر كوهى بلند يا هر پديده طبيعى ديگر بر ناتوانى خود واقف‏مى‏شوى و احساس ضعف مى‏كنى، خدا را بخوان تا بر ترس و ناتوانى غلبه يابى.
از اينروست كه در احاديث، دعاهايى براى امور گوناگون آمده است، براى‏مقاومت در برابر ترس از بيمارى، جن و تاريكى؛ بعلاوه اينكه توجّه كلّى در نيايشهابه ارتباط انسان و طبيعت با خداست تا انسان براى سيطره بر طبيعت دست بكارگردد. در دعاى "صباح" كه از امام على‏عليه السلام روايت شده مى‏خوانيم:
اللَّهُمَّ يَا مَنْ دَلَعَ لِسَانَ الصَّبَاحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ، وَسَرَّحَ قِطَعَ اللَّيْلِ المُظْلِمِ بِغَيَاهِبِ‏تَلَجْلُجِهِ، وَأَتْقَنَ صُنْعَ الْفَلَكِ الدَّوَّارِ فِى مَقَادِيرِ تَبَرُّجِهِ، وَشَعْشَعَ ضِيَاءَ الشَّمْسِ بِنُورِتَأَجُّجِهِ. يَا مَنْ دَلَّ عَلى‏ ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، وَتَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ؟
"بارالها؛ اى آنكه زبان صبح را به بيان گوياييش بر آورد و پاره‏هاى شب تار رابا شدّت تاريكيش بر طرف كرد و آفرينش آسمان گردان در اندازه‏هاى بر جهايش رااستوار ساخت و پرتو خورشيد را با نور فروزانش جلوه داد، اى آنكه به ذاتش خوددلالت مى‏كند و از شباهت با مخلوقاتش دورى جسته است..."
اين دعا -با تلاوت پى درپى و مداوم آن- يادآور مى‏شود كه همه جوانب‏طبيعت در برابر خداوند خاضع است، شكوفايى بامدادى طبيعت، شكست‏تاريكى در برابر پرتو بامداد و افلاك گردان اين جهان، همه در دست خداست‏وتحت تسلّط و شكوه و قدرت اوست، بنابراين دليلى براى ترس از طبيعت وجودندارد، بلكه بر انسان است تا به سلاح ايمان و دانش مجهّز شود تا بر طبيعت‏چيرگى يابد و آن را براى خواسته‏ها و اهداف خود تسخير كند.
3 - مؤمن با بيم از عذاب و بلاى خدا مواجه است و دعا سلاح مؤمن است‏در برابر عذاب و بلاى خدا، در حديث آمده:
"الدعاء يردّ القضاء وقد اُبِرم إبراماً".
)اصول كافى، ج‏4، ص‏216)
"دعا قضا را بر مى‏گرداند حال آنكه سخت پا برجاست."
در روايات مى‏خوانيم كه بر قوم يونس عذاب نازل شد و چنان به آنها نزديك‏گشت كه گويى با آنان به اندازه قامت مردى فاصله دارد )يعنى حدوداً دو متر(،عذاب در شرف وقوع بود و آن را به چشم خويش مى‏ديدند، امّا آنان زارى كردندوخدا را خواندند تا اينكه عذاب از آنان روى گرداند.
دعا سلاح مؤمن است در برابر عذاب خدا، اين عذابى كه خداوند به سبب‏اعمال و گناهان انسان بر وى نازل مى‏كند.

ب - ستون دين‏

دين ظاهر و جوهرى دارد؛ ظاهر دين، نماز، روزه، حجّ، زكات، خمس‏وديگر عبادات است، امّا جوهر و مايه استوارى و برپايى دين چيست؟ اين‏جوهره و ستون همانا دعاست، زيرا جوهر دين، اتّصال انسان به خداست و ستون‏آن عروج انسان به سوى خداوند است "پس نماز معراج مؤمن است" همچنانكه‏در حديث شريف آمده است.
و امّا درباره روزه، آيه كريمه هدف آن را چنين بيان مى‏دارد:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ‏تَتَّقُونَ(. )سوره بقره، آيه 183)
"اى كسانى كه ايمان آورديد روزه بر شما نوشته شده است و همچنان بر كسانى كه‏پيش از شما بودند نوشته شده بود تا شايد تقوى پيشه كنيد."
پس هدف روزه، تقوى است.
)...وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى‏...(. )سوره بقره، آيه 197)
"توشه برداريد همانا بهترين توشه تقوى است."
هدف عبادتها حالت عروج وتقوى است ، حالت اتّصال غيبى و پيوند نهانى‏انسان با خداى سبحان است و اين با دعا تحقّق مى‏پذيرد.
خداى متعال از طريق قرآن با انسان سخن گفته است، امّا انسان چگونه باخداوند سخن مى‏گويد؟
پاسخ انسان به خدا و سخن گفتنش با معبود، همين دعاست. از اينروست‏كه دعا ستون دين است. در "مناجات شعبانيه" مى‏خوانيم:
"وَاْجْعَلْنى مِمَّنْ ... فَناجَيْتَهُ سِرَّاً وَعَمِلَ لَكَ جَهْراً".
"مرا از كسانى قرار ده كه با آنان در نهان سخن گفتى و براى تو آشكارا كاركردند."
ظاهر دين عملى است كه انسان براى نزديك شدن خداوند، به انجام آن‏برمى‏خيزد، در حاليكه روح دين مناجات خدا و انسان است.

ج - روشنايى آسمانها و زمين‏

ازاين تعبير در مى‏يابيم كه دعا، سهمى بزرگ در به جنبش درآوردن و دگرگون‏ساختن امور آسمانها و زمين دارد، جوهره هستى آسمانى و زمين به دعاست. درقران مى‏خوانيم:
(اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ...).
(سوره نور، آيه 35)
"خدا نور آسمانى و زمين است، نور او همانند چراغدانى است."
پس دعا مشكات و مكان تجلّى نور خداست، زيرا از رهگذر دعا و ذكر خداو توسّل به او، امور آسمانها و زمين سامان مى‏گيرد و خداوند آنچه را كه تباهى‏گراييده، اصلاح مى‏كند. اين تباهى و فساد، تنها به سبب اعمال مردم است.
)ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ...).
(سوره روم، آيه 41)
"فساد به سبب آنچه مردم حاصل كردند در خشكى و دريا پديدار شد."
با گرويدن انسان به "دعا" و "تضرع" و استوار كردن پيوند خويش با خداوخضوع در برابر تعاليم او از طريق دعا، فساد آسمانها و زمين از پيشرفت بازمى‏ماند. از اينروست كه دعا روشنايى و نور آسمانها و زمين است، نورى كه عوامل‏فساد را از راه پاكسازى نفس بشرى و بالابردن آن تا افقهاى معنوى و معنويات، برمى‏دارد. اين‏است كه دعا سلاح مؤمن، ستون دين و روشنايى‏آسمانها وزمين است.

دعا قضا را باز مى‏گرداند

از امام صادق‏عليه السلام روايت شده است:
"إنّ الدعاء يردّ القضاء، وإنّ المؤمن ليذنب فيحزم بذنبه الرزق".
)بحار الانوار، ج‏93، ص‏88)
"دعا قضا را باز مى‏گرداند و مؤمن هر آينه گناه مى‏كند، با گناهش روزى راحرام مى‏گرداند."
گفته‏اى هست كه: "صدقه دفع بلا مى‏كند" و اين يعنى اينكه صدقه مانع نزول‏بلا بر انسان مى‏شود. در حاليكه دعا، بلا را حتّى بعد از نزول آن و پس از آنكه‏قضاى‏الهى شد رفع مى‏كند. گاهى قضا اين‏است كه بلايى بر تو نازل شود پس خدا رامى‏خوانى و او دعايت را استجابت مى‏كند و قضا را دفع مى‏نمايد. پس دعا، قضا رابازمى‏گرداند. "مؤمن هر آينه گناه مى‏كند با گناهش روزى‏را حرام مى‏گرداند"، چرا؟
زيرا اگر كافر گناه كند خدا او را به سبب گناهانش در روز قيامت مجازات‏مى‏كند به جز بعضى از گناهان بزرگ كه در دنيا نيز مجازات دارد، امّا مؤمن كه پيش‏خدا محبوب است، اگر مرتكب گناهى شود خدا در دنيا مجازاتش مى‏كند تا وقتى‏در روز قيامت بر خدا وارد مى‏شود بارگران گناهان را بر دوش نكشد. اين است كه‏بسيارى از مؤمنان در دنيا با سختيها و مصيبتهاى بسيار به سر مى‏برند تا گناهانشان‏پاك شود.
اين حديث مى‏گويد: كه مؤمن وقتى گناهى مى‏كند، به عنوان مجازات ازرزقش محروم مى‏شود. پس ما چه كنيم تا از رزقمان محروم نگرديم؟ پاسخ اين‏است: بر ماست تا دعا كنيم زيرا "دعا قضا را بازمى‏گرداند".

دعا بلا را رفع مى‏كند

امام صادق‏عليه السلام از رسول اكرم روايت مى‏كند كه:
"داووا مرضاكم بالصدقة، وادفعوا أبواب البلاء بالدعاء، وحصّنوا أموالكم‏بالزكاة فإنّه ما يُصاد ما تصيد من الطير إلّا بتضييعهم التسبيح".
)بحار الانوار، ج‏93، ص‏288)
"بيماران خود را با صدقه درمان كنيد و درهاى بلا را با دعا فروبنديدوداراييهاى خود را با زكات در امان داريد كه هيچ پرنده‏اى شكار نمى‏شود، مگر به‏سبب ضايع كردن تسبيح."
چه‏بسا جمله آخر اين حديث به اين معنى باشد كه پرنده‏اى كه در دام صيّادمى‏افتد، اين به دام افتادنش، آنچنانكه ما مى‏پنداريم از سر تصادف نيست و براساس سببى و قَدَرى است و آن اين است كه آن پرنده خدا را تسبيح نكرده است.
پس كارهاى جهان همگى بر اساس تقدير جريان مى‏يابند، در حاليكه انسان‏مى‏پندارد كارها تصادفى و بدون دخالت تقدير است. در حديثى از پيامبر آمده‏است:
"إنّ الرزق لينزل من السماء إلى الأرض على عدد قطر المطر، إلى كلّ نفس بماقدّر لها، ولكن اللَّه فضول فاسألوا اللَّه من فضله". )بحار الانوار، ج‏93، ص‏288)
"رزق و روزى از آسمان به اندازه قطره‏هاى باران بر زمين فرومى‏آيد و به هركسى به اندازه‏اى كه براى او مقدّر شده مى‏رسد، امّا خدا بسيار داراى فضل است‏پس از فضلش بخواهيد."
پس كارها و روزيها از جانب خداوند معيّن و مقدّر شده است، ولى اگر انسان‏چيز بيشترى بخواهد بر اوست كه دعا كند و دست نياز به سوى فضل خداوند درازكند. در حديثى ديگر از امام على‏عليه السلام مى‏خوانيم:
"ادفعوا أمواج البلاء عنكم بالدعاء قبل ورود البلاء، فوالذي فلق الحبّة وبرأالنسمة، للبلاء أسرعُ إلى المؤمن من انحدار السيل من أعلى التلعة إلى أسفلها ومن‏ركض البراذين". )بحار الانوار، ج‏93، ص‏289)
"موجهاى بلا را پيش از آنكه بر شما وارد آيد، با دعا دفع كنيد، سوگند به‏آنكه دانه را شكافت و جانداران را آفريد بلا بر مؤمن بسيار شتابنده تراست از سرايزشدن سيل از قلّه و تا ختن اسبان."