مرا بخوانيد تا براى شما استجابت كنم
)وَنُوحاً إذْ نادى مِن قَبْلُ فَاستَجَبْنا لَهُ فَنَجِّيْناهُ وَأَهْلَهُ مِنَ
الْكَرْبِ الْعَظِيمِ).
(سوره انبيا، آيه 76)
"و نوح را بياد آور كه از پيش ندا درداد، پس براى او اجابت كرديم و او و اهلشرا از
بلاى عظيم نجات داديم."
(وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ
الرَّاحِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُفَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ
أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَذِكْرَى
لِلْعَابِدِينَ).
(سوره انبياء، آيه 84 - 83)
"وايّوب را بياد آور كه خداوندش را ندا درداد كه مرا زيان رسيد و توبخشايندهترين
بخشايندگانى. پس براى او اجابت كرديم و زيان را از او برگرفته اهلش وهمانندآن
آنانرا با آنان به او بازگردانيديم از سر رحمت خود و براى يادآورى پرستندگان."
(قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ
فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامَ).
(سوره فرقان، آيه 77)
"بگو اگر دعاى شما نبود خداوند من چه اعتنايى به شما مىكرد، شما تكذيبكرديد پس
بزودى به كيفر گرفتار خواهيد شد."
(أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ
خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلهٌ مَعَاللَّهِ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ(. )سوره
انعام، آيه 62)
"آن كيست كه مضطرّ را اجابت مىكند چون او را بخواند و بدى را برطرفمىسازد و شما
را جانشينان در زمين قرار مىدهد، آيا معبودى جز اللَّه هست، شما اندكىمتذكّر
مىشويد."
(وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ
عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَجَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(. )سوره غافر، آيه 60)
"خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا براى شما استجابت كنم، آنانكه از عبادت منسر
مىپيچند به زارى و خوارى به جهنّم خواهند رفت."
(وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِن
فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْعَذَابٌ شَدِيدٌ ()سوره شورى، آيه 26)
"و اجابت مىكند كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى درست كردند، و از فضلخويش به
آنان مىدهد و كافران را عذابى سخت هست."
دعاى حضرت نوح
با تدبّر در اين آيات، نكاتى جديد را درباره دعا از قرآن الهام مىگيريم،
ازبارزترين اين نكات، آن است كه در سوره انبياء مىبينيم، آنجا كه خداوند،
داستانحضرت نوح را بر ما فرو مىخواند. حضرت هنگامى كه خداوندش را خواند، خدادعايش
را مستجاب كرد و از آن بلا، آن رنج و اندوه بزرگ نجاتش داد. طوفان همهجهان را
فراگرفته و همه مردم، بلكه همه زندگان اعم از پرندگان و حيوانات را، غرقكرده بود.
طوفان همه را مىگيرد و به زندگى پايان مىدهد و از اين ميان فقط يك نفرومجموعه
كوچكى با اوست زنده مىمانند، خداوند دعايشان را مستجاب مىكندو آنان را از گرفتارى
بزرگ مىرهاند. در اين داستان دليلى روشن وجود دارد بر اينمطلب كه امور جهان و
هستى امورى نيست كه بر اساس سنّتها و قوانينى كهعدولناپذير باشند وضع شده باشد،
هرگز بلكه سنّتهاى هستى بر وفق ارادهاىبرتر و والاتر -كه اراده خداوند است-
دگرگون مىشود.
درست است كه حوادث و تحوّلاتى كه در هستى رخ مىدهد بر اساسقوانين و نظامهايى ثابت
است، امّا اين قوانين را خداوند جارى مىكند و اگربخواهد كارى را به فلان قانون،
مربوط كند و يا فلان قانون را تغيير دهد، اين كار رابر اساس خواست خود انجام
مىدهد. در اين مورد فيلسوفان يونان نظريهاىنادرست دارند. مىگويند: اگر آسمان
كمانى بود و بلاتيرى، و خدا تيرانداز، به كجامىشد گريخت؟ اين نظريه در روزگار
پيامبر آوازه يافت، پس آيه نازل شد كه:
(فَفِرُّوْا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ(. )سوره ذاريات،
آيه50)
"به سوى خدا بگريزيد كه من براى شما از او بيم دهندهاى آشكارم."
بنابراين آسمان كمانى است و بلا تيرى و دستِ قَدَر تيرانداز، ولى با اين همهاميد
خلاصى هست، اينجا عليرغم آسمان و تير بلا درى براى رهايى هست و آنبازگشت به سوى
خداست.
فرار به سوى خداوند توانا، به سوى آنكه از آسمان عظيمتر و از بلا بزرگتر وازقَدَر
نيرومندتر است. خدا را قضا و قدرى است و قضا برتر از قدر است، زيرا براىنقض قدر
مىآيد، گاه مقدّر مىشود كه كسى در حادثهاى معيّن بميرد، امّا با صدقه واستجابت
فرمان خدا دعايش مستجاب مىشود و قضاى خدا مىآيد و قدر را از اوباز مىدارد.
خداوند در سوره انبياء مىفرمايد:
(وَنُوحاً إذْ نادى مِن قَبْلُ فَاستَجَبْنا لَهُ فَنَجِّيْناهُ وَأَهْلَهُ مِنَ
الْكَرْبِ الْعَظِيمِ).
(سوره انبياء، آيه 76)
"و نوح را بيادآور كه از پيش ندا در داد پس براى او اجابت كرديم و او و اهلش رااز
بلاى عظيم نجات داديم."
دعاى حضرت ايّوب
خداوند در همان سوره درباره حضرت ايّوب مىفرمايد:
(وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ
الرَّاحِمِينَ).
(سوره انبياء، آيه 83)
"و ايّوب را بيادآور كه خداوندش را ندا در داد كه مرا زيان در رسيد و
توبخشايندهترين بخشايندگانى."
ما روش دعا را از اين آيه الهام مىگريم؛ روش حضرت ايّوب در دعا، انسانرا مؤدّب
بودن در دعا فرا مىخواند، زيرا مىبينيم كه حضرت ايّوب از خدا چيزىرا به صراحت
نمىخواهد، بلكه خدايش را ندا مىدهد كه مرا ضرر رسيد... خدايادردم شديد شده است،
درد داخل استخوانم شده و بر من به شدّت تأثير كردهاست "و تو بخشايندهترين
بخشايندگانى" و تا هنگامى كه چنين هستى چگونهبندهات را اينگونه گرفتار درد شديد،
رها مىكنى؟ پس ايّوب رحمت خداوندش رابه كنايهاى بليغتر از تصريح طلب مىكند.
دعاى حضرت موسى
حضرت موسى نيز همينگونه خدايش را مىخواند:
(...رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ(. )سوره قصص، آيه
24)
"خداوندا من به خيرى كه بر من نازل فرمودى نيازمندم."
خير را از خدا به صراحت نمىخواهد، بلكه مىگويد: خدايا بر من خيرىفراوان فرو
فرستادى و تو را بر آن شكر مىكنم، امّا من اكنون نيازمند آن خير هستم.موسى خير را
از خدا طلبيده، امّا با زبانى غير مستقيم.
بر اساس آنچه در بعضى از احاديث آمده است، پيامبران در دعا به توجّه بهخدا بسنده
مىكردهاند بى آنكه خواستههاى خود را به صراحت بيان دارند.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: چون ابراهيم در منجنيق نشست و خواستند او رادر
آتش افكنند، جبريل نزد او آمد و گفت: سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باداى ابراهيم،
آيا حاجتى دارى؟ گفت: به تو، نه! پس چون او را پرتاب كردند خدا راخواند و گفت: اى
خداوند يگانه بى نياز كه نزاييدهاى و نزادهاى و تو را همتايىنيست. پس آتش بر
ابراهيم بى اثر شد و همچنان در جامه خويش در مصاحبتجبريل بود و باهم در باغى سبز
سخن مىگفتند. )بحار الانوار، ج12، ص24)
دعاى حضرت زكريا
درباره چگونگى دعاى حضرت زكريا در سوره انبياء مىخوانيم:
(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ
إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِيالْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً
وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ(. )سوره انبياء، آيه 90)
"براى او اجابت كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را براى او اصلاحكرديم،
آنها در كارهاى خير مىشتافتند و ما را از سر بيم و اميد مىخواندند و براى ما
خاشعبودند."
از صفات مؤمنان آن است كه از سر ترس از عذاب و اميد به رحمت، خدا رامىخوانند. پس
بايد در حالت دعا از رحمت خدا نااميد نبود و نيز نبايد مطمئنّ بودكه اين رحمت،
حتماً و بزودى شامل حال انسان مىشود. اگر انسان نااميد باشددعايش مستجاب نمىشود و
بسيارى از دعاهاى ما همراه با يأس و نااميدى است،پس دعا بايد همراه حالتى اميد
وارانه باشد آنچنانكه گويى اجابت در آستانه خانهاست و نيز در همان وقت نبايد مطمئن
بود و اجابت را بر خدا محتوم و واجبدانست، زيرا خداى سبحان برتر و عظيمتر از آن
است كه انسان چيزى را بر اوواجب كند و انتظار وقوع حتمى آن را از او داشته باشد.
انسان نمىتواند مطمئن باشد كه با يكبار دعا كردن، از همه رنجهاومشكلاتش نجات
مىيابد و همچنين درست نيست كه از نجات، نااميد باشدوتسليم وضع دردناك خود گردد،
بلكه انسان مؤمن بايد در ميان بيم و اميد باشدودعاى حضرت زكريا وزنش نيز اين چنين
بود، همچنانكه خداوند مىفرمايد:
"و ما را از سر بيم و اميد مىخواندند و براى ما خاشع بودند."
آنجا كه دعا از سر ميل و بيم، ميان اميد و ترس است احتمال استجابتافزايش مىيابد و
اين است بهترين روشى كه مؤمنان در دعاهاى خويش، پىمىگيرند.
دعا و فطرت انسان
آيه 62 از سوره نمل، از جنبه ديگر دعا، پرده بر مىگيرد:
(أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ
خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلهٌ مَعَاللَّهِ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ(.
"آن كيست كه مضطرّ را اجابت مىكند چون او را بخواند و بدى را بر طرفمىسازد و شما
را جانشينان در زمين قرار مىدهد، آيا معبودى جز اللَّه هست؟ شما اندكىمتذكّر
مىشويد."
آنگاه كه تو درمانده شدهاى، كدامين در را بايد بكوبى؟ گره گشاى توكيست؟ و چه كسى
دعايت را مستجاب مىكند؟ "آن كيست كه مضطرّ را اجابتمىكند چون او را بخواند؟"
كيست آنكه دعاى مضطرّ را استجابت مىكند؟
آيه اين چنين فطرت انسان را مورد خطاب قرار مىدهد و وجدان او را بيدارمىكند و در
برابر او پرده از جوهره حقيقت و واقعيّتى كه هيچ شكّى در آن نيست،بر مىگيرد و باعث
مىشود كه او به خود بازگردد و تجربههاى گذشته را بياد آورد،وبياد آورد آن كسى را
كه در روزهاى گرفتارى و درماندگى، دعايش را مستجابمىكرد و گرفتاريها و رنجها و
زيانهايش را بر طرف مىساخت.
امّا انسان در بسيارى از اوقات كارهايى دور از وجدان و فطرت مىكند و خدارا از ياد
مىبرد و استجابتهاى او را به فراموشى مىسپارد، خدا دعايش را اجابتمىكند و بدى
را از او دفع مىسازد و او در لحظههاى درماندگى به خدا پناه مىبردولى بعد از آن
در كارهايش شرك مىورزد و جز گاهى از اوقات، اين لحظهها را بهفراموشى مىسپارد.
دعا و مستكبران
كسى كه از "دعا" و "تضرّع" در پيشگاه خداوند سر مىپيچد و در واقعيتاستكبار
مىورزد، چه سرنوشتى خواهد داشت؟ قرآن در جواب مىگويد:
(وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ
عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَجَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(. )سوره غافر، آيه 60)
"خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا براى شما استجابت كنم، آنانكه از عبادت منسر
مىپيچند بزودى با زارى و خوارى به جهنّم خواهند رفت."
آنانكه به نيايش بر نمىخيزند و در پيشگاه خدا "تضرّع" نمىكنند، از دعاسر
مىپيچند؛ از اينروست كه خوار و زار به "جهنّم" خواهند رفت. بر انسان استكه در هر
كار كوچك و بزرگ، خدا را بخواند و از دعا سر نپيچد و درست نيستكسى بگويد: من كار
مىكنم و جنبش دارم پس نيازمند نيايش نيستم. سؤال ايناست: چگونه كار مىكنى؟ و در
زندگيت چگونه جنبشى دارى؟ آيا به توفيقى ازجانب خدا نياز ندارى؟ و محتاج آن نيستى
كه زمينههاى مناسب براى تو آمادهشود؟ در اين صورت بايد خدا را بخوانى تا برايت
استجابت كند و تو را براى كارموفّق بدارد.
خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا براى شما استجابت كنم.
آيا شما نياز و توقّع و آرزويى نداريد؟ اگر داريد خدا رابخوانيد تا دعايتان
رامستجاب كند. مىفرمايد:
همانا كسانى كه از عبادت من سرپيچى كنند...
دعا در اينجا از بارزترين نمونههاى عبادت است، پس كسانى كه از عبادتخدا و دعا سر
مىپيچند و استكبار مىورزند بزودى با خوارى و ذلّت داخل جهنّمخواهند شد.
دعا و روشن بينى
دعا بر روشن بينى وسعه صدر انسان مىافزايد و باعث بلند همّتى اومىگردد. دعا باعث
مىشود كه انسان خود را در چارچوبهاى تنگ، محصور نكند؛دعا انسان را به حقيقت خود
باز مىگرداند و حقيقت انسان آن است كه وى-علىرغم آنكه خود را وجودى كوچك
مىپندارد- جهانى بزرگ است، دعافراروى انسان بر اين حقيقت پرتو مىافكند.
رابطه انسان با دعا و استجابت همانند رابطه زمين با باران است، بارانى كه ازآسمان
فرو مىبارد از آن همه مردم است، امّا هر انسانى به اندازه زمينى كه دارد ازاين
باران بهره مىگيرد، آنكه يك هكتار زمين دارد از باران به اندازه يك هكتار و
آنكهده هكتار دارد به اندازه ده هكتار استفاده مىكند، آيا چنين نيست؟ رحمت خدا
نيزهمچنين است، بدون شك رحمت خدا گسترده است؛ امّا شرط آن، بزرگى وجودو شخصيت و
اندازه گنجايش آدمى است. پس اگر ظرف وجود تو تنگ و آرزويتمحدود و روشن بينى و
آگاهيت ضعيف باشد، رحمتى كه به تو تعلّق مىگيرد نيزضعيف خواهد بود، نه براى آنكه
رحمت خدا اندك است، بلكه بدليل آنكه توگنجايش آن را ندارى.
بنابراين شايسته است كه خدا را در حاليكه سراسر وجودمان آروزى اجابتاست بخوانيم و
از او چيزهاى بسيار بخواهيم و نيازهاى پر شمار خود را به درگاه اوبريم، اگر دعاى ما
شروط استجابت را با خود داشت پس آنگاه خدا آنچه رامىجوييم به ما عطا مىكند و اگر
در دنيا به ما ندهد در آخرت خواهد داد.
پس دعا همّت آدمى را بلند مىدارد و بر روشن بينى او مىافزايد تا آنجا كهدنيا و
آخرت را در برگيرد. انسان مؤمن از عبادت و نيايش خدا سر نمىپيچد، زيراسرپيچى باعث
آن مىشود كه به خوارى وارد دوزخ شود و تيره بختى اُخروىودنيايى در او فراهم آيد.
انسان هنگامى كه با خدا به زارى راز و نياز مىكند،خداوند دعايش را در دنيا مستجاب
مىفرمايد و او را در آخرت پاداش مىدهد.
دعا و فضل خدا
آيه 26 از سوره شورى اشاره دارد به اينكه؛ نه تنها خداوند دعاى مؤمنان رااجابت
مىكند، بلكه فضل خود را نيز شامل حالشان مىگرداند.
و اجابت مىكند كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى درست كردند و از فضلخويش بدانان
مىدهد و كافران را عذابى سخت هست.
پس آنگاه كه خدا را مىخوانى و از او همسرى مىطلبى خدا به تو همسروفرزندى مىدهد و
اگر همسر و فرزند بخواهى بهتو همسر و فرزند مىدهد وروزىو خانه آنها را نيز عطا
مىكند و همچنين "از فضل خويش آنان را افزونى مىدهد"رحمت خدا بسيار گسترده است،
هنگامى كه دعايت را مستجاب مىكند آنچه را كهمىخواهى و نيز چيزى افزون بر آن به
تو عطا مىفرمايد.