دعا معراج مؤمنين و راه زندگى

آيت الله سيد محمد تقي مدرسي

- ۲ -


دعا در قرآن‏
خدا را چگونه بخوانيم؟

)وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ‏وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ(. )سوره بقره، آيه 186)
"و زمانى كه بندگان من از تو درباره من پرسند، من نزديكم، دعاى دعا كننده راهنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم، پس بايد دعوت مرا استجابت كنند و به من ايمان‏آورند تا شايد هدايت شوند."
(قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنْتُمْ‏صَادِقِينَ * بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ * وَلَقَدْأَرْسَلْنَا إِلَى‏ أُمَمٍ مِن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلَا إِذْجَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ).
(سوره انعام، آيات 43 - 40)
"بگو كه اگر عذاب خدا، يا هنگام مرگ شما فرا رسد چه خواهيد كرد؟ آيا در آن‏ساعت، غير خدا را مى‏خوانيد؟ اگر راستگو هستيد، بلكه تنها خدا را مى‏خوانيد تا اگرخواست شما را از سختى برهاند و آنچه را با خدا شريك قرار مى‏دهيد فراموش مى‏كنيد.وما پيامبرانى به سوى امّتهاى پيشين فرستاديم پس آنان را گرفتار بلا و مصيب كرديم تاشايد تضرّع كنند. چرا وقتى سختى ما به آنها رسيد تضرّع نكردند؟ بدين سبب كه‏دلهايشان را قساوت فرا گرفت و شيطان كردار آنها را براى آنها آراست."
(قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِن‏هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ).
(سوره انعام، آيات 64 - 63)
"بگو چه كسى شما را از تاريكى خشكى و دريا نجات مى‏دهد كه او را با تضرّع‏در نهان مى‏خوانيد كه اگر ما را از اين نجات داد هر آينه شكر گزار خواهيم بود؟ بگو:خدا شما را از آن و از هر سختى و اندوه نجات مى‏دهد سپس شما شرك مى‏آوريد."
(وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ‏قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ).
(سوره اعراف، آيه 56)
"و در زمين بعد از اصلاح آن، فساد نكنيد و خدا را از روى بيم و اميد بخوانيد،همانا رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است."
(قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيَما وَلَاتَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ).
(سوره يونس، آيه 89)
"گفت: دعاى شما دو تن اجابت شد، پس به راه راست باشيد و راه نادانان راپيروى نكنيد."
دعا چيست؟ انسان چگونه بايد دعا كند؟ اميد چه فايده از دعا مى‏رود؟
پيش از هر سخنى ناچاريم بدانيم كه دعا اهداف و حكمتهايى معيّن دارد كه‏اگر انسان آنها را بداند گنجى را يافته است. گنجى كه چه‏بسا قبلاً از آن هيچ‏نمى‏دانسته است و چاره‏اى براى مشكلات پيچيده‏اى كه در زندگى خود بدانها مبتلااست، راه حلّى براى دشواريهايى كه به او روى مى‏آورد و درمانى براى دردهاوآلودگيهاى دل خود يافته است. آيات كريمه با آنكه در قرآن به شكلى پراكنده، به‏مناسبتهاى گوناگون آمده‏اند، در مجموع از دعا انديشه‏اى كامل به دست مى‏دهند.

دعا در هر مكان‏

انسان هنگام مشكلات در جستجوى راه حلّى است و به فطرت مى‏داند كه‏اين راه حل به دست خداست و اينكه هر امر مشكلى هر چند بزرگ باشد و هر چندانسان را به نااميدى فراخواند، راه حلّى به دست خدا دارد، امّا خدا كجاست؟به كجا روى آوريم تا به خدا نزديك باشيم و رو به سوى او سخن گوييم؟ و از اودرخواست كنيم آيا خدا در مسجد است؟ آيا در دشت يا بر روى كوههاست؟وبالآخره در كجا به خدا نزديكتريم؟ اين پرسش، فرا روى همه مردم است و تنهابراى آنان كه در روزگار پيامبر مى‏زيستند و از او درباره خدا مى‏پرسيدند، نبوده‏است. ما نيز هرگاه با مشكلات مواجه مى‏شويم جايى را مى‏جوييم كه در آن به‏خداوند نزديكتر باشيم تا او را در آنجا بخوانيم. قرآن حكيم اين پرسشها را اينگونه‏پاسخ مى‏دهد:
(وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ... ()سوره بقره، آيه 186)
"و زمانى كه بندگان من از تو درباره من پرسند، من نزديكم."
پس ديگر انسان به واسطه‏اى و به اينكه راهى را طى كند تا به خدا برسد،نياز ندارد. زيرا كه خداوند نزديك است. در دعاى ابو حمزه مى‏خوانيم:
"وَاَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ، وَأَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ اِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ‏الْأَعْمالُ دُونَكَ".
"كوچنده به سوى تو راهش كوتاه است و تو از خلق خود پوشيده نيستى جزاينكه كارها، آنها را در پس پرده مى‏نهد."
وقتى از امام على‏عليه السلام درباره خدا و فاصله ميان زمين و آسمان مى‏پرسند،مى‏گويد: "اين فاصله، "دعايى مستجاب شده" است، زيرا دعاى مستجاب‏ميلياردها كيلومتر فاصله ميان زمين و آسمان را در زمانى كمتر از يك چشم به هم‏زدن طى مى‏كند."
در كتابهاى تفسير آمده است كه مردى از پيامبر پرسيد: اى رسول خدا آياخداوند ما نزديك است تا با او آهسته راز و نياز كنيم، يا دور است تا به بانگ بلندبخوانيمش؟ پس پيامبر چشم انتظار وحى شد تا آيه 186 سوره بقره نازل گشت:
"و زمانى كه بندگان من از تو درباره من پرسند، من نزديكم..."

تنها خدا را بخوانيم‏

خداى تعالى دعاى دعا كنندگان را اجابت مى‏كند، امّا به دو شرط:
اوّل- "وقتى مرا بخوانند"، پس واجب است كه فقط خدا را بخوانيم، نه‏هيچ‏كس ديگر را گويى انسان در ظاهر خدا را مى‏خواند، امّا به راستى خداى‏حقيقيش را نمى‏خواند، بلكه روى دعايش به سوى شركايى است كه براى خدافرض كرده است. او به زبان، "ياربّ" مى‏گويد و دستهايش را به دعا سوى آسمان‏بلند مى‏كند، امّا دلش با خدا پيوند نمى‏گيرد، زبان او در كار نيايش است در حاليكه‏دلش خدا را نمى‏خواند. در تفسير اين آيه كريمه:
(...فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً(. )سوره طه، آيه 12)
"كفشهايت را بر كن كه تو در وادى مقدّس طُوى هستى."
آمده است كه منظور از كفش، دوستى زن و فرزند است، يعنى تو تا زمانى كه‏بر من وارد مى‏شوى و مى‏خواهى كه مرا بخوانى بايد دلت پيوندى با دوستى‏فرزندان نداشته باشد، زيرا حضرت موسى‏عليه السلام در آن بيابان و آن شب سرد، آن‏هنگام كه تاريكى و سرما و كم گشتگى او را در خود پيچيده بود، به زنش كه به‏زودى مى‏زاييد مى‏انديشيد و براى او در جستجوى آتش بود.
و تو نيز به مسجد رفتى و نماز گذاردى و در اين ميان، انديشه‏ات مشغول‏فرزندان و مشكلاتت بود، پس تو خدا را نخوانده‏اى.
بنابر اين از اين آيه كريمه در مى‏يابيم كه آنگاه كه خواستى به دعا مشغول‏شوى ناچار بايد از پيوندهاى ديگر دور شوى و در توجّه خود به خدا، اخلاص‏ورزى، خداوند مى‏گويد:
(وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...(.
"و زمانى كه بندگان من از تو درباره من پرسند، من نزديكم، دعاى دعا كننده راهنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم."
شرط دوّم - اين شرط را در نيمه دوم آيه مى‏يابيم، آنجا كه مى‏فرمايد:
(...فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ(.
"پس بايد دعوت مرا استجابت كنند و به من ايمان آورند تا شايد هدايت شوند."
تا زمانى كه خدا دعاى تو را اجابت مى‏كند، تو نيز به نوبه خود بايد فرمان‏خدا را اجابت كنى و به او ايمان آورى و همه شئون زندگيت را بر طبق خواست خداو بر حسب تعاليم او شكل دهى. آرى! از اين راه است كه انسان به رشد مى‏رسدورشد يافتن يعنى‏رسيدن به‏راه درست، پس هنگامى كه‏انسان، فرمان‏خدا را اجابت‏كند و به‏او ايمان‏آورد، بى شك رشد را در زندگى خويش تضمين كرده است.

حكمت دعا

آيه كريمه درباره حكمت دعا چنين مى‏گويد:
(قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنْتُمْ‏صَادِقِينَ * بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَاتُشْرِكُونَ * وَلَقَدْأَرْسَلْنَا إِلَى‏ أُمَمٍ مِن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ).
(سوره انعام، آيات 42 - 40)
"بگو كه اگر عذاب خدا، يا هنگام مرگ شما فرا رسد چه خواهيد كرد؟ آيا در آن‏ساعت غير خدا را مى‏خوانيد؟ اگر راستگو هستيد، بلكه تنها خدا را مى‏خوانيد تا اگرخواست شما را از سختى برهاند و آنچه را با خدا شريك قرار مى‏دهيد فراموش كنيد. و ماپيامبرانى به سوى امّتهاى پيشين فرستاديم پس آنان را گرفتار بلاو مصيبت كرديم تا شايدتضرّع كنند."
اين آيه در آغاز به اين امر مى‏پردازد كه وقتى عذاب خدا يا مرگ فرا مى‏رسدووقتى زندگى سخت مى‏شود، انسان خدا را مى‏خواند و شركايى را كه براى اوفرض كرده فراموش مى‏كند.
قرآن سپس به حكمت دعا اشاره مى‏كند كه خداوند بعد از آنكه عذاب برامّتهاى پيشين نازل كرد، پيامبرانش را به سوى آنان فرستاد و عذاب بر دوگونه بود:يكى به شكل جنگهاى داخلى و عذاب انسان به دست انسان و آن "بأساء" است،وديگرى به شكل عذاب انسان به دست طبيعت و آن "ضرّاء" مى‏باشد.(1)
ولى چرا خداوند بندگانش را به "بأساء" و "ضرّاء" فرو مى‏گيرد؟ چرا آنان رابا مشكلات مى‏آزمايد؟ آيه كريمه، خود پاسخ مى‏دهد:
(...لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ...(.
"... تا شايد تضرّع كنند."
هدف آن است كه خداوند مى‏خواهد تو همچون بنده‏اى از بندگانش به‏سوى او بروند. و در حالت عادى وقتى به سوى او نمى‏روند مشكلات و عذاب برتو نازل مى‏شود تا به سوى خداوندت روى آورى و به او تضرّع كنى.
ولى ما بعضى از مردم را چنين مى‏بينيم كه حتّى در حالت عذاب نيز به خداتضرّع نمى‏كنند.
راست آن است كه جمود اينان را به مرحله‏اى رسانيده كه حتّى فطرت‏ووجدان خويش را نيز از دست داده‏اند، آن وجدانى كه به هنگام بروز مشكلات‏وعذاب، در هر انسانى هست و آن فطرتى كه انسان را به راه بازگشت به خدامى‏كشاند، قرآن كريم درباره اينان مى‏گويد:
(فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوايَعْمَلُونَ(. )سوره انعام، آيه 43)
"چرا وقتى سختى ما به آنها رسيد، "تضرّع" نكردند؟ بدين سبب كه قساوت‏دلهايشان را فرا گرفت و شيطان كارهايشان را براى آنها آراست."
بنابراين، آيات تأكيد مى‏ورزند كه توجّه انسان به "خدا" و "تضرّع" به درگاه‏او، از فوايد مشكلات و مصايب است. در واقع مشكلات به پايان خواهند آمد حال‏آنكه ايمانى كه تضرّع، آن را در دل انسان كاشته است باقى مى‏ماند و ادامه مى‏يابد،همچنانكه كار شايسته‏اى كه ايمان انسان آن را مى‏آفريند باقى مى‏ماند و آثارش حتّى‏پس از نبادوى دنيا و مشكلاتش مستمر خواهد بود.
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: مردى پيامبرصلى الله عليه وآله را به طعام خواند، چون پيامبرداخل خانه آن مرد شد نظرش به مرغى افتاد كه بر بالاى ديوار خانه تخم گذاشته‏است. پيامبر از اين امر تعجّب كرد، آن مرد به او گفت: از اين تخم تعجّب كردى؟سوگند به آنكه تو را به حق برانگيخت من تا به حال به هيچ مصيبتى گرفتار نيامده‏ام.پس پيامبر بى آنكه از غذاى او بخورد برخاست و گفت: آنكه به مصيبتى گرفتارنشده باشد، خدا را در او حاجتى نيست.
"قال النبيّ لأصحابه: ملعون كلّ مال لا يزكّى، ملعون كلّ جسد لا يزكّى. ولو في‏كلّ أربعين يوماً فقيل: يا رسول اللَّه، أمّا زكاة المال فقد عرفناها فما زكاة الأجساد؟ فقال‏لهم: إن تصاب بآفة".
)بحار الانوار، ج‏93، ص‏289)
هم‏چنين مى‏فرمايد: پيامبر روزى يارانش را گفت: هر مال زكات داده نشده،ملعون است و هر بدن زكات داده نشده -اگر چه هر چهل روز يكبار- ملعون است.گفتند: اى رسول خدا زكات مال را مى‏دانيم، زكات بدن چيست؟ فرمود: اين است‏كه به آفتى گرفتار آيد، پس چهره آنان كه اين سخن شنيدند دگرگون شد و چون آنان‏را بر اين حال ديد فرمود: آيا منظور مرا دريافتيد؟ گفتند: نه اى رسول خدا. فرمود:تن انسان خراشيده شود، پايش به سنگ آيد، لغزد، بيمار شود، خارى در او خلدوهمانند اينها، تا در پايان حديث فرمود: به چشم پريدگى دچار شود.
"من لم يرزء فما للَّه فيه من حاجة".
)بحار الانوار، ج‏67، ص‏218)
انسانى كه در زندگيش با هيچ مشكلى يا مصيبتى رو برو نمى‏شود، نبايدخوشحال و مطمئنّ باشد، زيرا اين علامت غرور است. پس انسان وقتى گرفتارمشكلى مى‏شود روحش بلندى مى‏گيرد و به نور خدا روشنى مى‏يابد و دلش متوجّه‏او مى‏شود، فايده اين توجّه بيش از ضررهاى آن گرفتارى است. و در مقابل،انسانى كه حتّى وقتى با عذاب روبرو مى‏شود تضرّع نمى‏كند، دلش سخت و قسى‏شده و ابليس كارهاى بد او را پيش چشمش زينت داده است.

شيوه‏هاى دعا

قرآن در اين باره مى‏گويد:
(قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً...).
(سوره انعام، آيه 63)
"بگو چه كسى شما را از تاريكى، خشكى و دريا نجات مى‏دهد كه او را با تضرّع‏در نهان مى‏خوانيد؟"
بنابراين بايد دعا اوّلاً همراه "تضرّع" و ثانياً در "نهان" باشد، يعنى رازى‏ميان بنده و خداوند باشد. همچنانكه براى دعا كننده شايسته است كه بداند او باخدا، با دعاى خويش عهد مى‏بندد كه اگر او را از گرفتاريش رهانيد انسانى نيكوكارو شكر گزار شود:
(...لَئِنْ أَنْجَانَا مِن هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ(. )سوره انعام، آيه 63)
"اگر ما را از اين برهاند هر آينه از شكر گزاران خواهيم بود."
و چه‏بسا انسان با خدا عهد بندد و مشكلش بر طرف شود، امّا او به زندگى‏پيشين خود -بى هيچ دگرگونى را ستينى در رفتار- بازگردد:
(قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ).
(سوره انعام، آيه 64)
"بگو خدا شما را از آن و از هر سختى واندوه مى‏رهاند سپس شما شرك مى‏آوريد."
در سوره اعراف مى‏خوانيم:
(وَلاَ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ‏مِنَ الْمُحْسِنِينَ(. )سوره اعراف، آيه 56)
"و در زمين بعد از اصلاح آن فساد نكنيد و خدا را از سر بيم و اميد بخوانيد،همانا رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است."
پس در هنگام دعا، انسان بايد در حالتى ميان "بيم و اميد" باشد و به‏استجابت سريع دعاى خود مطمئنّ نباشد، همچنانكه نبايد از رحمت خدا نااميدباشد. در اينجا اجازه دهيد اندكى درباره پيوند و رابطه ميان "دعاى از سر بيم‏واميد" و "نزديكى رحمت خدا به نيكوكاران" بينديشيم. اين پيوند چنين است كه‏انسان هرگاه گرفتار مصيبتى شود و يا با مشكلى در زندگيش رو برو گردد، بايد خدارا بخواند و در همين هنگام نيز به مردم احسان كند، زيرا احسان، انسان را به دعا برمى‏انگيزد و نيز كليد استجابت خداست، خدايى كه رحمتش به احسان كنندگان‏نزديك است.
در سوره يونس اين آيه را مى‏خوانيم:
(قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيَما وَلاَ تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ).
(سوره يونس، آيه 89)
"گفت دعاى شما دوتن اجابت شد پس به راه راست باشيد و راه نادان را پيروى‏نكنيد."
خطاب به سوى موسى و هارون است و منظور آن است كه تو آنگاه كه خدا راخواندى و او دعايت را استجابت كرد، به سوى اين و آن نبايد بروى و بايد از خداآرزو خواهى و بر راه راست پايدار مانى و تسليم فشارها و تنگناها نگردى،همچنانكه بر توست كه پيوسته بر راه هدايت باشى و راه نادانان را پيروى نكنى.