فقر زينت دوستان خدا
و فقر زينت دوستان خدا و جامع صالحان است از جمله
چيزهايى كه خداى تعالى به حضرت موسى وحى كرد اين است كه : وقتى فقر را ديدى كه به
سوى تو مى آيد بگو!خوش آمدى اى جامه صالحان !و وقتى غنا را ديدى كه به سوى تو مى
آيد ،بگو گناهى كردم كه عقوبت آن دنيوى است .
حضرت موسى و عيسى و ساير انبيا چگونه
زندگى مى كردند
سپس به داستانهاى پيامبران عليهم السلام و تنگدستى و زندگى سخت ايشان بنگر:
اين حضرت موسى كه همصحبت خداى تعالى است (24) و خداى تعالى او را براى وحى و
همصحبتى برگزيد از لاغرى ،سبزى گياه از پوست شكمش پيدابود و مطلوب او به آن هنگام
كه به سايه پناه آورد و گفت رب انى لما انزلت من خير فقير
(61):پروردگارا!من به خيرى كه براى بفرستى نيازمندم . مقصود از خير
جز نان براى خوردن چيز ديگرى نيست ، زيرا مدتها بود كه از علفهاى زمين مى خورد و از
شدت لاغرى و آب شدن گوشت بدن پوست صفاق شكم ديده مى شد. روايت شده كه حضرت موسى
روزى به خداى تعالى عرضه داشت : پروردگارا!من گرسنه ام ،خداى تعالى فرمود: من از
گرسنگى تو آگاهم عرضه داشت :خدايا غذايم بده ! فرمود تا بخواهم .
و از جمله وحى خداى تعالى كه به حضرت موسى فرمود اين است كه : اى موسى ! فقير كسى
است كه به سان من كفيل نداشته باشد و مريض كسى است كه مثل من طبيب نداشته باشد و
غريب كسى است كه به مثل من مونس و ياور نداشته باشد (در روايتى دوست هم آمده ) اى
موسى به پاره اى نان جو كه گرسنگى را بنشاند قانع شو و به پاره لباسى براى پوشاندن
عورتت بسنده كن و بر مصيبت ها صبر كن وقتى دنيا را روى آور ديدى بگو:
انا لله وانا اليه راجعون
(62):عقوبتى دنيوى است كه خداى تعالى مى خواهد در دنيا انجام دهد.
وقتى دنيا را رويگردان ديدى بگو خوشا به جامه صالحان !اى موسى ! از آنچه كه به
فرعون داديم تعجب مكن و آنچه كه او از آن بهره گرفت تنها شكوفه و زينت دنيا بود.
اما عيسى (ع ) (25) كه روح و كلمه خدا بود مى فرمايد: دو دست من خادم من و پاهايم
مركب من و بسترم زمين و بالشم سنگ و گرما بخش من در زمستان زمين آفتاب خورده و
چراغم در شب ماه و خورشم گرسنگى ، پيراهن زيرينم ،ترس ولباسم ،پشم و ميوه و ريحان
من ، علفهاى حيوانات و چهارپايان مى باشد، در حاليكه چيزى با من نيست ،مى خوابم
وصبحگاه را با بى چيزى شروع مى كنم ، و هيچ كس بر روى زمين از من ثروتمندتر نيست .
و امانوح عليه السلام :با آنكه پير پيامبران است و در دنياعمر طولانى يافت . و در
بعضى روايات آمده است كه آن حضرت دوهزار و پانصد سال عمر يافت ، از دنيا رحلت كرد
بدون آنكه خانه اى بنا كند و وقتى صبح كرد مى فرمود: شب نمى كنم وقتى شب مى كرد مى
فرمود:صبح نمى كنم . و پيامبر ما هم چنين بود، در حالى از دنيا در گذشت كه آجر بر
آجر نگذاشته بود. و مردى از اصحابش را ديد كه با آجر وگچ خانه مى ساخت فرمود: امر
زودتر از اين مى رسد. اما ابراهيم پدر انبيا عليهم السلام لباسش پشم و خوراكش نان
جوين . و اما يحيى بن زكريا لباسش ليف خرما و خوراكش از برگ درخت بود و اما سليمان
با آنكه پادشاهى داشت ، لباس مويين مى پوشيد و وقتى كه شب مى گرديد دستانش را به
گردن و با گريه تا صبح مى ايستاد و غذايش از زنبيلى كه خود مى بافت ،تامين مى شد و
اما لباس و غذاى سيد بشر محمد (ص ) را دانستى . روايت شد كه روزى گرسنه شد سنگى را
بر شكمش بست سپس فرمود چه بسا مردى كه خود را عزيز مى شمارد ولى نفس خود را اهانت
مى نمايد و چه بسا مردى كه نفس خود را اهانت مى كند ولى آن را عزيز مى شمارد چه
بسا نفسى كه در دنيا گرسنه و برهنه است ولى در آخرت سير ومتنعم است چه بسا نفسى كه
در دنيا با لباس و متنعم است ولى در قيامت گرسنه و برهنه است . چه بسا كسى كه در
غنيمتى كه خداى به پيامبرش داده فرو رفته و از آن متنعم گرديده ولى از آخرت بهره اى
نمى برد. آگاه باشيد!كه كار بهشتى مثل زمين ناهموار و سخت است و كار اهل جهنم مثل
زمين دشت ،هموار است . آگاه باشد! چه بسا يك ساعت شهوترانى اندوه طولانى را در
قيامت به دنبال دارد.
سويد ين غفله از حضرت على (ع ) سخن مى
گويد
و اما حال على سيد الوصيين و تاج العارفين و وصى رسول رب العالمين عليه
السلام در زهد و قناعت روشنتر از آن است كه گفته آيد. سويد بن غفله مى گويد بر امير
المومنين عليه السلام بعد از بيعت مردم با او به خلافت ،وارد شدم او بر روى حصيرى
كوچك نشسته بود و كسى در خانه نبود عرضه داشتم اى امير المومنين !بيت المال در دست
توست در حاليكه در خانه تو از اثاثيه مورد نياز خانه خبرى نيست . فرمود: اى پسر
غفله در خانه عاريت اثاثيه جمع نمى كند ما خانه اى داريم كه بهترين متاعهاى خود را
در آن جمع كرديم و بزودى بسوى آن خواهيم رفت .
على با تيشه آستين جامه را مى برد
على عليه السلام وقتى مى خواست جامه اى براى پوشيدن بخرد، داخل بازار مى شد
و جامه اى مى خريد و وقتى بهترين جامه را قنبر انتخاب مى كرد او پست تر را مى
پوشيد. سپس پيش نجار مى آمد و يكى از آستين ها را مى كشيد و مى گفت با تيشه ات
آنر ببر و مى فرمود: اين را در كار ديگرى استفاده مى كنيم و آستين ديگر جامه را به
حال خود مى گذاشت و مى فرمود: وقتى براى حسن (ع ) و حسين (ع ) در بازار چيزى خريدم
در اين آستين مى ريزم اگر عاقل با چشم روشن و فكرسالم نگاه كند در مى يابد كه اگر
در دنيا و زيادت آن خيرى بود از دست اين زيركان كه خاصان حق و حجت هاى خدا برهمه
مردم بودند در نمى رفت ،بلكه بر عكس ايشان از دنيا دورى مى جستند ،حتى امير
المومنين فرمود :اى دنيا! تو را سه طلاقه كردم كه در آن رجوعى نباشد. رسول خدا(ص )
فرمود: هيچ عبادتى به اندازه زهد در دنيا نيست . عيسى عليه السلام به حواريين
فرمود:به پست دنيا قانع شويد با سلامت در دين ، چنانكه اهل دنيا به كم دين با سلامت
دنيا قانع شدند ،و با دورى از ايشان دوستى خدا را بجوييد و خداى را با خشم ايشان
راضى كنيد. پرسيدند اى روح خدا!با كه همنشينى كنيم فرمود :كسى كه ديدنش خداى را به
يادتان آورد و سخنش بر علم شما بيافزايد و عملش شما را بر آخرت ترغيب كند.
فصل پاره (5) دوستى بافقرا واينكه
فقرا محور اديان بودند.
عاقل چگونه از دوستى با فقر و فقرا سرباز مى زند در حاليكه اوصيا و اوليا در
حال فقر مى بيند،بلكه وظيفه خدمت به خدا و امتثال فرامين رسولان و اديان و زنده
كردن دين و عزت بخشيدن به كلمات الله و يارى پيامبران و نشر دعوت ايشان از زمان
حضرت آدم عليه السلام تا زمان پيامبران حضرت محمد (ص ) تنها به واسطه فقرا و
مسكينان بود. آيا حكايت خداى تعالى در كتاب بزرگش به زبان پيامبر كريمش را نشنيدى ؟
كه خداى تعالى در آن بيان كرد كه متصديان انكار اديان و انكار صانع ثروتمندان و
مترفان و اشراف و متكبران بودند. خداى تعالى در مورد قوم نوح به آن هنگام كه او را
سرزنش نمودند و از پيروانش عيبجويى كردند خبر داد كه ايشان در حاليكه در گفتارشان
تبختر و تكبر مى كردند. گفتند انومن لك و اتبعك الارذلون
(63)آيا به تو ايمان بياوريم درصورتيكه مردم پست از تو پيروى كردند
و و ما نراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا بادى الراى
(64)و اصحاب تو را نديديم جز آنكه قبلا مردمانى پست بين ما بودند و
به شعيب گفتند: انا لنريك فينا و لو لا رهطك لرجمناك و ما
انت علينا بعزيز(65)
ما تو را مردى ضعيف مى يابيم و اگر قبيله تو نبودند ما تو را سنگباران مى كرديم و
تو پيش ما با عزت نيستى . ومستكبران قوم صالح به مستضعفان مؤ من گفتند:
اتعلمون ان صالحا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مومنون قال الذين استكبروا انا
بالذى آمنتم به كافرون
(66) آيا مى دانيد كه صالح فرستاده خدايش است ؟ گفتند: ما به
پيامبريش ايمان داريم . مستكبرين گفتند: ماآنچه را شما ايمان آورديد منكريم . و
فرزندان يعقوب گفتند: و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الكيل و
تصدق علينا ان الله يجزى المتصدقين
(67).مابضاعت اندكى آورديم پس كيل تمام به ما صدقه بده ! خداى تعالى
صدقه دهندگان را پاداش مى دهد. و فرعون در حاليكه موسى را خوار مى شمرد و براو
افتخار مى كرد: فلو لاالقى عليه اسورة من ذهب
(68)پس چرا دستبندهاى طلا به موسى داده نشد؟ به حضرت محمد (ص )
گفتند لو لا انزل عليه كنز او جاء منها
(69)يا وى را باغى مى بود كه از آن مى خورد.
او تكون لك من نخيل وعنب فتفجر الانهار خلالها تفجيرا
(70)اگر تو باغى از خرما و انگور مى داشتى كه در آن نهرهاى آب جارى
مى ساختى . لو لا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم
(71)چرا قرآن بر مردى بزرگ از اين دو قريه نازل نشد. منظور
از دو قريه مكه و طائف بودند و مقصود از يكى از ان دو مرد مغيره از مكه بود عده اى
گفتند :مقصود فرزندش وليد است .و مرد ديگر ابو مسعود عروة بن مسعود ثقفى از طائف
است و گفتند مقصود حبيب بن عمرو ثقفى از طائف است علت اين سخن مشركان اين است كه
اين دو مرد از بزرگان خود و ثروتمندان بسيار بزرگ ايشان بودند. پس اين آيات و امثال
آن در مدح و فخر مسكنت و قلت و در مذمت اشراف و كثرت كفايت است . چگونه چنين نباشد
و خداى تعالى به عيسى عليه السلام مى فرمايد: اى عيسى من دوستى مساكين و رحمت به
ايشان را به تو بخشيدم كه تو دوستشان بدارى و دوستت بدارند و تو را به امامت و
رهبرى رضا دهند و تو به عنوان صحابه و پيرو ايشان را بپذيرى و ايندو اخلاق (ستوده
است ) كه هر كس مرا با آن اخلاق ملاقات كند به پاكيزه ترين دوست داشتنى ترين اعمال
نزد من مرا ملاقات كرده است . وپيامبرما حضرت محمد (ص ) فرمود: فقر فخر منست و به
آن افتخار مى كنم .
(72)
و از حضرت عيسى (ع ) آمده كه فرمود: به حقيقت مى گويم : اطراف آسمان از ثروتمندان
خالى است و ورود شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از ورود ثروتمند در بهشت .
بيشترين ساكنين بهشت
و از پيامبر (ص ) آمده كه فرمود: به بهشت سركشيدم و بيشترين ساكنين آنرا
فقرا و مساكين يافتم و كمترين آمار از آن ثروتمندان و زنان بود اگر در ثروت تنها
مواسات نكردن با فقرا و كمك به ضعفا نبود همين خطر آنرا كافى بود. و اگر ثروتمند
براى پوشش همه خلل هايى كه مى يابد و دور كردن همه ضرورتها كه بر آن آگاهى مى يابد
و از آن مطلع مى شود ،قيام كند تمام ثروتش از دست مى رود و ضعيف و فقير مى گردد و
از همين باب گفتار اويس قرنى (ره ) است كه گفت : حق تعالى طلا و نقره اى را براى ما
باقى نگذاشته است .
على (ع ) باغش را مى فروشد
حضرت على (ع ) باغى را كه پيامبر (ص ) براى او كاشته بود و خود آنرا آبيارى
كرده بود به دوازده هزار درهم فروخت و همه را صدقه داد و پيش عيالش آمد، فاطمه زهرا
عليها السلام به او گفت : آيا مى دانى كه روزهايى است كه ما غذايى را نچشيديم و
گرسنگى به نهايت رسيد و فكر مى كنم كه تو هم مثل ما گرسنه اى چرا از آن مال چيزى را
باقى نگذاشتى ؟ حضرت فرمود: صورتهايى كه از ذلت سئوالشان ترسيدم مرا از اينكار باز
داشت !
علت اينكه معاويه بن يزيد بن معاويه
از خلافت پايين آمد
گفتند كه علت اينكه معاويه بن يزيد بن معاويه از خلافت پايين آمد، اين بود
كه دو كنيز باهم بحث مى كردند يكى از آندو زيبا بود ديگرى به او گفت زيباييت به تو
كبر پادشاهان را داده است . كنيز زيباروى گفت كدام سلطنت به اندازه سلطنت زيبا
رويان است و زيبايى بر پادشاهان حكومت مى كند پس پادشاه يا حقوق سلطنت را ادا مى
كند و شاكر آن است در اينصورت چنين پادشاهى لذت و قرار از او مسلوب است و عيشش منغض
مى باشد و يا آنكه اسير شهوات خويش و انتخابگر لذات و تضيع گر حقوق است و از شكر آن
رويگردان است ،بنابراين عاقبت او به آتش جهنم است . سخن كنيز در جان معاويه نشست و
او را به استعفا از خلافت وادار كرد. خانواده اش به او گفتند :كسى رابه عنوان
جانشين معرفى كن تا جاى تو نشيند به ايشان گفت : چگونه هم تلخى ترك خلافت را تحمل
كنم و هم وبال معرفى جانشين را بر گردن گيرم . اگر خلافت را براى كسى انتخاب مى
كردم خود بر اريكه آن تكيه مى زدم سپس به خانه رفت و در خانه را بست و احدى را
اجازه ورود نداد. بعد از آن بيست و پنج شب زندگى كرد و مرد. گفتند: كه مادرش وقتى
استعفايش را شنيد گفت : اى كاش لكه حيضى بودى ! در جواب گفت : اى كاش من همان بودم
و نمى فهميدم كه بهشت و جهنمى در كار است . و علت اينكه در باب از مباحث مناسب كتاب
خارج شديم ،پيشنهاد يكى از دوستان استكه ابتداى سخن را ديد و دوست داشت كه در اين
مورد بيشتر سخن گفته آيد، ما هم دوست نداشتيم كه خلاف خواسته او كرده باشيم .
فصل (پاره 6) وقت مناسب دعا
و از جاهايى كه دعاها مناسب است بعد از قرائت قرآن و بين اذان و اقامه و به
هنگام نرمى قلب و ريزش اشك است
(73).ابو بصير از ابى ابى عبدالله نقل كرد كه :وقتى قلب شما نرم شد
دعا كنيد زيرا قلب تا خالص نگردد رقيق نمى شود.
قسم هفتم
در حالت هاى نيايشگر مثل جنگجو و حاجى و كسى كه عمره به جاى مى آورد و مريض
، زيرا عيسى بن عبدالله قمى رويات كرد كه از امام ابا عبدالله صادق عليه السلام
شنيديم كه فرمود: دعاى سه كس مستجاب است : حاجى و عمره به جاى آورنده ،متوجه باشيد
كه چگونه با خانواده اش رفتار مى كنيد، و جنگجوى راه خدا پس نگاه كنيد چگونه با اهل
و عيال او رفتار مى كنيد. ودعاى مريض . و متعرض مريض نشويد و او را تنگدل مسازيد.
فصل (1)دعاى مريض
براى كسى كه به ديدنش مى رود مستجاب
است .
پيامبر (ص ) فرمود: مريض چهار خصلت دارد: قلم تكليف از او برداشته مى شود. و
خداى به فرشته مى فرمايد كه : بهترين اعمالى كه در حال سلامت انجام مى داد براى او
بنويس ! و گناهان همه اعضايش را پاك كن اگر بميرد مرده است و اگر زنده بماند،
آمرزيده زندگى مى كند. وقتى مسلمانى مريض شود،بهترين عملى كه در موقع سلامت انجام
مى داده ،خداى تعالى براى او مى نويسد و گناهانش همانند برگ درخت مى ريزد و كسى كه
بيمار را به خاطر عيادت كند و بيمار از خداى براى عيادت كننده اش چيزى نخواهد مگر
آنكه مستجاب شود.
اجر و پاداش بيمار در بيمارى
خداى تعالى به فرشته طرف چپ وحى مى كند مادامى كه بنده ام در بند من است بر
او چيزى ننويس و فرشته طرف راست مى گويد كه ناله هاى بنده ام را حسنه بنويس ،بيمارى
،جسد را از گناهان پاك مى كند همانند كوره كه ناخالصى آهن را جدا مى كند وقتى كه
بچه اى مريض شد بيماريش كفاره گناهان پدر و مادرش مى باشد .و از امام صادق عليه
السلام روايت شد: كه رسول خدا (ص ) فرمود :تب فرستاده مرگ و زندان خدا در زمين است
و گرمايش از جهنم مى باشد و بهره هر مومن از آتش جهنم تب است و تب خوب دردى است !
بلاى هر عضوى را به او مى دهد و كسى كه مبتلا نمى شود، خيرى ندارد و اگر مومنى تب
كند، گناهانش همانند برگ درخت از او مى ريزد و اگر در بسترش ناله كند، ناله اش
تسبيح است و فريادش تحليل است و اينطرف و آنطرف كردنش در بستر مثل كسى است كه در
راه خدا با شمشير مى جنگد؛ اگر روى به عبادت كند خداى او را مى بخشد و خوشا به حال
او! وتب يك روز كفاره يك سال است زيرا رنج تب در بدن تا يكسال باقى مى ماند،
بنابراين كفاره سال قبل و سال بعد است و هر كس يك شب مريض شود و آن را به جان قبول
كند و شكرش را ادا كند كفاره گناهان دوسال است . يكسال به خاطر اينكه درد را قبول
كرده و يك سال به خاطر آن كه صبر كرد. و بيمارى مومن پاك كننده و رحمت است و بيمارى
كافر عذاب و لعنت است . و بيمارى پيوسته دامنگير مؤ من است تا آنكه گناهى بر او
باقى نماند وسر درد يك شب همه گناهان جز گناهان كبيره را پاك مى كند.
و از امام ابى جعفرعليه السلام نقل شده است كه فرمود: اگر مومن مى دانست كه مصائب
چه مقدار اجر داشت آرزو مى كرد كه با مقراض او را تكه تكه مى كردند. و از پيامبر (ص
) آمده است كه وقتى بنده در راه خير است و مريض شود يا مسافرت كند يا به خاطر پيرى
از عمل خود عاجز شود خداى تعالى همانند عمل گذشته اش براى او مى نويسد سپس اين آيه
را خواند فلهم اجر غير ممنون
(74)ايشان اجرى بى پايان دارند. و از امام صادق عليه السلام روايت
شد كه وقتى مومن بميرد دو فرشته موكل بالا روند پس بگويند :پروردگارا!فلانى را
ميراندى خداى تعالى فرمايد: بر زمين فرود آييد و در پيش قبرش بر او درود فرستيد و
مرا تهليل و تكبير كنيد و براى او آنچه از اعمال را كه به جا مى آوريد محسوب
بداريد.
مرد كر ولال در خدمت پيامبر مجوز ورود
به بهشت مى گيرد
و از جابر نقل شده كه گفت : مردى كرو لال خدمت حضرت رسول خدا (ص ) ايستاد و
با دست به آن حضرت اشاره كرد .حضرت رسول خدا (ص )فرمود:به او كاغذى بدهيد تا هر چه
كه مى خواهد در آن بنويسد پس نوشت : اشهد ان لااله الا الله
و اشهد ان محمد رسول الله آن حضرت فرمود براى او كاغذى بنويسيد و در آن او
را به بهشت بشارت دهيد زيرا مسلمانى نيست كه دچار از دست دادن چشمان يا زبان يا گوش
يا پا يا دست مى گردد پس خداى را برآن سپاس مى گويد و مزد آنرا از خداى خواهد جز
آنكه خداى تعالى او را از آتش نجات مى دهد و او را وارد بهشت مى سازد. سپس رسول
خدا (ص ) - فرمود:اهل بلا در دنيا در آخرت درجاتى دارند كه با اعمال به آن نمى توان
رسيد حتى اينكه آرزو مى كنند كه اى كاش در دنيا با مقراض ها قطعه قطعه مى شدند،
زيرا ثواب نيكوى خدا براى اهل بلاى مومن مى بينند ،زيرا خداى تعالى عمل غير مسلمان
را نمى پذيرد.
و از حالات دعا روزه است .
امام صادق عليه السلام فرمود:خواب روزه دار عبادت و سكوتش تسبيح و عملش قبول
و دعايش مستجاب است . و پيامبر (ص ) فرمود: دعاى روزه دار رد نمى شود. و امام باقر
عليه السلام فرمود:حاجى و معتمر و روزه دار نزديكان به خدايند اگر از خداى بخواهند
اجابت مى كند و اگر از كسى شفاعت كنند خداى شفاعت آنها را قبول مى كند و اگر ساكت
شوند خداى با ايشان ابتدا به سخن مى كند؛و خداى تعالى در مقابل درهمى هزار هزار
درهم به ايشان مى دهد. و از جمله كسانى كه دعايشان مستجاب است كسى كه براى چهل
برادر مومن با آوردن اسمهاشان و اسم پدرانشان دعا كند ونيز كسى كه در دست او انگشتر
فيروزه و عقيق باشد.
امام صادق عليه السلام روايت است كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود:خداى تعالى فرمود:من از
بنده اى كه دستش را بلند كند و در دستش انگشتر فيروزه است حيا مى كنم كه او را
نوميد كنم و امام صادق عليه السلام فرمود: دستى به سوى خدا دوستدارتر از دستى در آن
انگشترى عقيق باشد پيش خدا بلند نشده است . و در لابلاى آداب دعا بسيارى از اين
روايات در ضمن اين عنوان كه چه كسانى دعاهايشان مستجاب است مى آيد.
فصل (2)، نقش انگشترى در اجابت دعا
از امام رضا عليه السلام روايت شد كه ابوعبدالله امام صادق عليه السلام
فرمود: اگر كسى انگشترى نقره با نگين عقيق در دست كند فقير نمى شود و حاجاتش به
بهترين وجه برآورده مى شود. و مردى از غلامانش با غلامان حاكم راه مى رفت حضرت
فرمود: انگشترى عقيق به او بدهيد. و او از مصاحبت با ايشان رنجى نديد. و فرمود:عقيق
حرز سفر است . و از آن حضرت است : هر كس صبح كند و انگشترى عقيق از نقره در دست
راستش باشد و قبل از آنكه كسى او را ببيند نگين آنرا به طرف داخل دست برگرداند
و انا انزلناه را تا آخر بخواند سپس بگويد
آمنت بالله وحده لا شريك له و كفرت بالجنب والطاغوت آمنت بسر
آل محمد و علانيتهم و ولايتهم (معناى آن به فارسى چنين است : به خدايى كه
يگانه است و شريكى ندارد ايمان آوردم و به جبت و طاغوت كفر ورزيدم و به سر آل محمد
و آشكار شان و ولايتشان ايمان آوردم .) خداى تعالى در آن روز از شر بلاى آسمانى كه
از آسمان نازل مى شود و به سوى آن بر مى گردد و شر حوادث زمينى كه در زمين حركت مى
كند و از آن خارج مى شود محفوظش مى كند و در حفظ خداى و رسولش قرار مى گيرد تا شب
كند. و امير المومنين عليه السلام فرمود: انگشتر عقيق در دست كنيد كه خداى تعالى بر
شما مبارك مى كند و از بلا ايمن خواهيد بود.
و مردى به پيامبر (ص ) شكايت كرد كه :راهزنى در راه اموال مرا سرقت كرد. حضرت (ص )
فرمود :چرا انگشترى عقيق در دست نكردى زيرا از هر نوع بدى حراست مى كند. و هر كس
انگشترى عقيق در دست كند تا هنگامى كه در دست اوست پيوسته در خوبى نگاه مى كند و
خدايتعالى پيوسته نگهدارش مى باشد و هر كس انگشترى از عقيق بسازد و در آن
محمد نبى الله و على ولى الله را نقش كند خداى تعالى
او را از مرگ بد نگه مى دارد و جز بر فطرت نميرد و هيچ دستى محبوبتر از دستى كه در
آن عقيق است به طرف خدا بلند نشده است . هر كس در عقيق مشاركت كند بهره فراوان از
آن مى برد. وقتى خدا با حضرت موسى عليه السلام در طور سينا سخن گفت و با او گفتگو
نمود به زمين نگاهى كرد و عقيق را خلق كرد و خداى سبحان فرمود: به خودم قسم كه دستى
كه در او عقيق باشد و موالات على (ع ) را داشته باشد ،انرا عذاب نكنم و فرمود: دو
ركعت نماز با انگشترى كه داراى نگين عقيق باشد مساوى با هزار ركعت بدون آن است و
فرمود : انگشترى فيروزه كه نفس آن الله الملك باشد در
دست كنند نظر به آن حسنه و آن انگشترى در بهشت است كه جبرئيل به پيامبر (ص ) اهدا
نمود، و آن حضرت به اميرالمومنين بخشيد، وفيروزه (كلمه اى است فارسى كه اصلش پيروزه
است ). به عربى معنايش ظفر است و امير المومنين عليه السلام فرمود: انگشترى جزع
يمانى در دست كنيد (جزع يمانى نيز حرز يمانى است كه در آن سياهى و سپيدى است و شبيه
چشم است ) زيرا كيد شياطين عاصى را خنثى مى كند. فرمود:در دست كردن انگشترى زمرد
آسانى مى آورد كه سختى در آن نيست . پوشيدن انگشترى ياقوت فقر را بر طرف مى كند. و
فرمود خوب نگينى است بلور.
باب سوم : در احوال نيايشگر
و آن دو قسم است اول كسى كه دعايش مستجاب مى شود و آنها عبارتند از :روزه
دار، و حاجى و معتمر و جنگجو ومريض و پيشواى دادگ و مظلوم و دعاى مؤ من در حق
برادر مومن در غيابش ،عبد الله بن سنان از امام صادق عليه السلام روايت كرد،
فرمود:پنج دعاست كه از پروردگار تبارك و تعالى محجوب نمى شود: دعاى پيشواى عادل و
دعاى مظلوم ،خداى تعالى مى فرمايد: من :اگر چه بعد از مدتى ،براى تو انتقام ميگيرم
. ودعاى فرزند صالح براى پدر و مادرش و پدر صالح براى فرزندش و دعاى مومن در غياب
مومن براى او، خداى تعالى مى فرمايد: و براى تو مثل آن باد و خداى سبحان به موسى
فرمود: با زبانى كه معصيتم نكردى دعايم كن ! عرضه داشت : كجا چنان زبانى را پيدا
كنم فرمود: به زبان ديگران مرا دعا كن .
دعا بايد به نسبت به همه شمول داشته
باشد و بايدقبل از نزول بلا دعا كرد
هارون بن خارجه ا ز امام صادق عليه السلام نقل كرد فرمود: دعاى به هنگام
آسايش ،نيازهاى به هنگام بلا را برآورده مى كند، محمد بن مسلم از امام صادق عليه
السلام روايت كرد كه فرمود:جد من مى فرمود: بر دعا اقدام كنيد!زيرا وقتى بنده دعا
كند وقتى كه بلا بر اونازل شود و آنگاه دعا كند گفته مى شود كه صدايش را مى شناسيم
،و وقتى شخص خدا را قبلا نخوانده باشد به او مى گويند قبلا كجا بودى ؟ و از امام
صادق عليه السلام آمده است :اگر كسى از بلايى بترسد كه بر او نازل شود و بر دعا
اقدام كند خداى تعالى هرگز آن بلا را بر او نازل نمى كند.
از پيامبر(ص ) وارد شده است كه فرمود:اى اباذر! آيا كلماتى را كه مفيد به حال تو
باشند به تو ياد ندهم ؟ عرضه داشت :
بله اى رسول خدا! فرمود:خدا را حفظ (ياد) كن خداى تو را حفظ (ياد) مى كند خداى را
حفظ (ياد) كن ! در جلوى خود او را مى يابى !خودت رابه هنگام آسايش با خداى آشنايى
ده ! خداى تعالى در زمان سختى تو را مى شناسد. وقتى خواستى از كسى سئوال كنى ،از
خداى سئوال كن !وقتى خواستى از كسى يارى بجويى از خدا يارى بجوى . قلم هر آنچه كه
تا قيامت اتفاق افتد،نوشته است و اگر تمام خلايق بكوشند به تو سودى رسانند كه خداى
آنرا مقدر نكرده است ، نمى توانند.
سكونى از امام صادق عليه السلام روايت كرد فرمود:رسول خدا فرمود:از نفرين مظلوم شما
را بر حذر مى دارم زيرا نفرين بر بالاى ابر برده مى شود تا آنكه خدا به آن نگاه مى
كند مى فرمايد: نفرين را بالا بياوريد تا اجابتش كنم . و از نفرين پدر شما را بر
حذر مى دارم كه نفرين پدر از شمشير برنده تر است . از امام صادق عليه السلام نقل
شده است كه فرمود:سه دعاست كه از خدا در حجاب نيست (1) دعاى پدر در حق فرزندش كه
نيكويى به پدر كند و نفرين پدر درباره پسر وقتى كه آزارش نمايد (2) نفرين مظلوم
عليه ظالم و دعاى مظلوم براى ياورش كه او را از ظالم رهانيد(3) و دعاى مؤ منى براى
برادر مومنش وقتى كه برادر مؤ منش را به خاطر ائمه يارى كرده باشد و نفرين مومن
عليه برادر مومنش وقتى با قدرت بر كمك و يارى و نيازمندى برادرش به كمك او نشتافته
باشد.
در روايت ديگر آمده است :بپرهيزيد از نفرين پدر ،زيرا بر بالاى ابر بده مى شود واز
نفرين او بپرهيزيد ،زيرا از شمشير تيز براتر است .
چگونه مادر براى فرزند دعا كند
روايت شده است كه اگر فرزندى مريض شود مادرش به پشت بام برود و از سرش روسرى
بردارد بطورى كه مويش از آسمان ديده شود آنگاه بگويد : اللهم
انت اعطيتنيه و انت و هبته لى اللهم فاجعل هبتك اليوم لى جديدة انك قادر متقدر:
خدايا تو اين فرزند رابه من عطا كردى و به من بخشيدى خداى بخشش خود را امروز تجديد
نما!تو قادر مقتدر هستى . سپس سجده كند. سر از سجده بر نمى دارد مگر آنكه فرزندش
خوب شده است .
فصل :
از جمله كسانى كه دعايشان مستجاب است ،كسى كه درنيازمندى هايش به غير خدا
تكيه نكند خداى تعالى مى فرمايد: و من يتوكل على الله فهو
حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى قدرا
(75)هر
كس بر خدا تكيه كند خداى تعالى او را كافى است خداى تعالى امرش را به او مى رساند و
براى هر چيز اندازه اى قرار داده است . حفص بن غياث ازامام صادق عليه السلام روايت
كرده است : فرمود:اگر خواستيد هر دعايى مى كنيد مستجاب شود از همه مرم مايوس شويد و
اميدى جز از خدا نداشته باشيد وقتى خداى تعالى از دلت اين را دانست آنگاه هر چه
بخواهيد به تو مى دهد.
از جمله موعظه هايى كه خداى تعالى به حضرت عيسى (ع ) فرمود اين است كه : اى عيسى
!به سان غمزده و غريقى كه جز خدا فرياد رسى ندارد از من درخواست نما و از غير من
نطلب !آنگاه دعاى تو به جا و نيكوست و اجابت مرا به دنبال دارد و جز در حال ناله
مرا نخوان و در حال دعا همتت مصروف يك چيز باشد اگر اينگونه مرا بخوانى اجابتت مى
كنم .
آگاهى
شايسته است كه بنده در همه نيازمندهاى خويش به
پروردگارش مراجعه كند و حاجتش را بر او فرود آورد،خواه حاجت بزرگ باشد و خواه كوچك
.واز رفع نياز كوچك به حق سبحانه ابا نكند، زيرا نهايت توكل رفع همه حاجت ها حتى
حاجت هاى كوچك است . و در حديث قدسى امده است : اى موسى هر چه نياز دارى حتى علف
گوسفندان و نمك خميرت را از من بخواه . و از ازامام صادق عليه السلام وارده شده است
:كه شما را به دعا سفارش مى كنم شما جز با مثل دعا به خدا نزديك نخواهيد شد و هيچ
حاجت كوچك را بدليل كوچكى وامگذار به اينكه از خدا آن را نخواهى زيرا هر كس حاجت
هاى كوچك دارد حاجت هاى بزرگ هم دارد.
نصيحت
حال كه فهميدى اعتماد به خداى تعالى با برآورده شدن حاجت توام شده و به
افسار رستگارى بسته شده است ،بدانكه :به ديگران چسبيدن و رويگردانى از خدا با
ناكامى و فضيحت توام است و باعث وانهادگى و معد حرمان است در اين زمينه حكايت محمد
بن عجلان را برايت تعريف مى كنم :
گرفتارى محمد بن عجلان
هنگامى كه حوادث روزگار او را دردمند ساخته بود گفت : سخت نيازمند شدم و در
تنگنا افتادم دوستى در اين تنگنا نداشتم كه وقرضى سنگين بر شانه ام سنگينى مى كرد
كه طلب كار در مطالبه آن اصرار مى ورزيد. به خاطر آشنايى كه با حسن بن زيد كه آنروز
امير مدينه بود داشتم به طرف خانه اش راه افتادم پسر داييم محمد بن عبدالله بن على
بن الحسين مطلب را متوجه شد و بين من و او از قديم آشنايى بود مرا در راه ملاقات
كرد و دستم را گرفت و گفت : حال و روز تو را فهميدم به نظر تو چه كسى نياز تو را
برطرف مى كند گفتم حسن بن زيد گفت :بنابراين نياز تو برآورده نمى شود و رفتن به در
خانه اش كمكى به حال تو نمى كند ولى برو به طرف خانه كسى كه قدرت برآورده كردن
نيازت را دارد و بخشنده ترين مردم است و آنچه را كه از حسن بن زيد انتظار دارى از
او بخواه زيرا من از پسر عمويم جعفر بن محمد شنيدم كه از پدرش و او از جدش و او
از پدرش حسين بن على واو از پدرش على بن ابى طالب عليه السلام و آنحضرت از پيامبر
(ص ) روايت كرد و فرمود: از جمله وحى هايى كه خداى تعالى به يكى از پيامبرانش فرمود
اين بود كه قسم به عزت و جلالم !آرزوى هر آرزو كننده به غير خودم را قطع مى كنم به
اينكه او را مايوس كنم و او را پيش مردم لباس خوارى بپوشانم و از گشايش و فضل خود
دورش نمايم . آيا بنده ام غير مرا در سختيها اميد دارد در صورتيكه سختيها در دست
من است و آيا اميد به غير من دارد در حاليكه من بى نياز وجوادم وكليدهاى درهاى بسته
شده در دست من است و درم براى دعا كننده ها باز است . ايا نفهميديد كه براى هر كسى
حادثه اى اتفاق افتد جز من كسى نمى تواند او را برطرف سازد پس چگونه او را مى بينم
كه اميد به ديگران بسته و از من رويگردان شده در صورتيكه آنچه را كه از من خواست
خود بخود و با جود و كرم خود به او بخشيدم و اكنون از من رويگردان شده است و در
سختى اش از غير من درخواست مى كند در صورتيكه من خدايى هستم كه قبل از درخواست مى
بخشم آيا از من بخواهند و من نبخشم ؟ چنين تصورى محال است آيا جود و كرم از من نيست
؟ آيا دنيا و آخرت در دست من نيست ؟ اگر اهل هفت آسمان و زمين همه از من بخواهند و
همه در خواست هايشان را به ايشان بدهم ، از ملك من به اندازه پر پشه اى كم مى شود؟
چگونه دارايى كه من قيم آن هستم كم شود. پس واى واى به حال كسى كه مرا عصيان كند و
نترسد. پس به او گفتم : اى فرزند رسول خدا(ص ) !حديث را براى من تكرار نما بخوان !
سه بار خواند. پس گفتم به خدا قسم بعد از اين هر گز از كسى جز او نخواهم ! اندكى
نگذشت كه خداى تعالى روزى مرا رسانيد.
از پيامبر (ص ) آمده است كه فرمود: خداى عز و جل فرمود: هيچ مخلوقى نيست كه به
مخلوقى غير از من تمسك جويد جز آنكه اسباب آسمانها و زمين را از او قطع كنم و اگر
از من بخواهد به او نمى دهم و اگر مرا بخواند اجابتش نمى كنم و هيچ مخلوقى نيست كه
به من تمسك كند نه به ديگران جز آنكه آسمانها و زمين را ضامن روزيش كنم و اگر مرا
بخواند اجابتش كنم و اگر از من بخواهد به او ببخشم و اگر از من طلب استغفار كند از
گناهانش در گذرم .
و از ابى محمد عسگرى عليه السلام آمده است كه فرمود: ماداميكه تحمل دارى از كسى
چيزى نخواه زيرا هر روزى تازه اى دارد و بدان كه اصرار درخواسته ها ارزش آدمى را
سلب مى كند و باعث سختى و رنج مى گردد صبر كن تا خداى تعالى براى تو درى را بگشايد
كه ورود در آن راحت باشد، چه نزديك است كارگشايى از دردمند! و امنيت براى ترسان
فرارى !چه بسا كه دگرگونى نوعى از، تاديب خدا باشد و بهره ورى داراى مراتبى است .
به ميوه اى كه هنوز نرسيده عجله مكن !چيدن ميوه به هنگام رسيدن ممكن است . بدانكه
مدبر تو از زمان شايسته به حال تو ،از تو داناتر است پس در همه امورت به او اطمينان
كن ،حال و كارت خوب مى شود وقبل از وقت براى نيازهايت عجله مكن كه در اينصورت دل و
جانت تنگ مى شود و نااميدى تو را د ربر مى گيرد. بدانكه حيا اندازه اى دارد اگر
بييش از مقدار باشد اسراف است و دور انديشى مقدارى دارد اگر بيش از مقدارش باشد
تهور است ؛با احتياطترين عاقلها ،انسان گوشه گير و آرام و مطمئن است . و اگر اهل
دنيا مى فهميدند دنيا خراب مى شد. به اين حديث و آداب فراوانى كه در آن است نگاه كن
و همين حديث مشتمل بر دورى از دنيا نيز هست زيرا فرمود:اگر اهل دنيا مى فهميدند،
دنيا خراب مى شد.زيرا اين مطلب دلالت مى كند كه عقل سالم اقتضا مى كند كه دنيا خراب
بماند و اعتنايى به آن نشود و هر كس مقصودش دنيا باشد و آنرا آبادكند مى رساند كه
عقل ندارد.
قسم دوم
كسانيكه دعايشان اجابت نمى شود، جعفر بن ابراهيم از ابى عبدالله (ع ) روايت
كرده است فرمود: چهار كسند كه دعايشان مستجاب نمى شود مردى كه در خانه بنشيند و
بگويد خدايا به من روزى بده مى گويند: مگر تو را امر به طلب نكرديم و مردى كه زنى
بدكار دارد و نفرينش مى كند به او گفته مى شود :مگر اختيارش را به دست تو نداديم
(اگر مى خواهى طلاقش بده ) و مردى كه مالى داشت و آن را تباه كرد مى گويد: خدايا
روزيم ده ! مى گويد :آيا من به ميانه روى و درستى در خرج نمودن دستور ندادم . سپس
فرمود: والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين
ذلك قواما
(76)آنهايى كه انفاق كننداسراف نمى كنند و سخت نگيرند و بين ايندو
ميانه روى مى كنند. و مردى كه مال داشت و به ديگرى قرض داد و شهود نگرفت و آن مرد
انكار كرد به او مى گويند: مگر تو را امر به شهود نكردم . و در روايت وليد بن صبيح
آمده است : و مردى كه بر همسايه اش نفرين مى كند و خداى تعالى راه عوض كردن خانه را
با فروش آن و دور شدن از همسايه را به او داده است . و يونس بن عمار روايت كرد و
گفت : از ازامام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:بنده دستانش را باز مى كند و
خداى تعالى را مى خواند و از فضلش مالى را مى خواهد خدا به او ميدهد و فرمود: سپس
اين بنده آن مال را در راه بيهوده صرف مى كند و آنگاه بر مى گردد و دوباره خدا را
مى خواند خداى تعالى مى فرمايد: مگر به تو ندادم آيا با تو چنين و چنان نكردم .
دعاى سنگدلان اجابت نمى گردد
دعاى كسى كه با دلى سخت و مشغول به غير خدا دعا مى كند قبول نمى شود.
سليمان بن عمرو روايت كرد كه شنيدم از ازامام صادق عليه السلام ،مى فرمود: خداى
تعالى مى فرمايد: دعاى كسى را كه دلش به غير من مشغول باشد اجابت نمى كنم . وقتى
دعا كنى قلبت را به طرف خداى متوجه كن سپس يقين به اجابت نما
(77)وسيف بن عمير از مردى از امام صادق عليه السلام نقل كرد كه
آنحضرت فرمود: خداى عز و جل دعاى كسى را كه دلى سخت دارد اجابت نمى كند و هر كس بر
دعا پيشى نگيرد به هنگام نزول بلا دعاى وى شنيده نمى شود و هر كس در دعا پيشى بگيرد
خداى تعالى دعاى او را به هنگام نزول بلا اجابت كند و به او گفته مى شود، اين صدا
آشناست و از آسمان محجوب نمى شود و هر كس بر دعا پيشى نگيرد خداى تعالى به هنگام
نزول بلا او را اجابت نمى كند و ملايكه مى گويند اين صدا را نمى شناسيم .
و دعاى كسى كه اصرار بر گناهان دارد
اجابت نمى شود
رسول خدا (ص ) فرمود:مثل كسى كه بدن عمل دعا مى كند مثل انسانى است كه بدون
چله كمان تير مى اندازد. واز امام صادق عليه السلام آمده : مردى از بنى اسرائيل
براى اين كه خدا به او پسرى دهد سه سال دعا مى كرد وقتى ديد خداى تعالى او را اجابت
نمى كند عرضه داشت : خدايا آيامن از تو دورم كه سخن مرا نمى شنوى يا اين كه من به
تو نزديكم و تو مى شنوى ولى اجابت نمى كنى ؟ كسى در خوابش آمد و به او گفت : تو از
سه سال تا كنون خداى را با زبانى فحاش و دلى گناهكار و قلبى سركش و نيتى آلوده مى
خوانى از فحشت دست بردار و دل خويش را پاك نما و نيت خويش را درست كن (آنگاه دعا كن
) مرد يكسال چنان كرد خداى تعالى به او پسرى داد.
اين حديث در استجابت دعا چهار شرط قرار داد: اول : دورى از فحش . دوم : نبودن دل
سختى . سوم : حسن نيت و منظور از حسن نيت در اينجا گمان نيكو به پروردگار است .
چهارم توبه از معصيت كه فرمود: از فحش دورى كن و براى خدا دلت را پاك نما.
و دعايى كه با حرام خوارى توام باشد
اجابت نمى شود
در حديث قدسى آمده است : از تو دعا و از من اجابت است . هيچ دعايى از من
محجوب نمى شود جز دعاى حرامخوركه محجوب مى گردد. و از پيامبر(ص ) فرمود: هر كس دوست
دارد كه دعايش مستجاب شود خوراك و كسبش را پاكيزه كند. (26) و به كسى كه عرضه داشت
دوست دارم كه دعايم مستجاب شود،فرمود:خوراكت را پاكيزه كن و در شكمت حرام داخل مكن
. (27) و على بن اسباط از امام صادق عليه السلام روايت كرد كه فرمود:هر كس دوست
دارد كه دعايش مستجاب شود كسب خويش را پاكيزه گرداند. و فرمودند :ترك يك لقمه
حرام به نزد من دوستدارتر از هزار ركعت نماز مستحبى است . اجتناب از يك دانگ حرام
در نزد خدا معادل هفتاد حج مقبول است . (28)
كسى كه مظالم و تبعات بندگان را
برگردن دارد دعايش مردود است
از ائمه عليهم السلام روايت شده است كه : از جمله مواعظى كه خداى تعالى به
حضرت عيسى (ع ) نمود اين است كه اى عيسى !به ستمكاران بنى اسرائيل بگو صورت هماى
تان را شستيد و قلب هايتان را آلوده كرديد! آيا به من مغرور شديد؟ يا بر من جراءت
پيدا كرديد؟ خوتان را براى اهل دنيا با عطر خوشبو مى سازيد در صورتيكه شكمتان به
پيشگاه من پر از مردار بدبو است شما بسان مردگان هستيد اى عيسى !به ايشان بگو قدم
از كسب حرام دركشيد و گوشتان را از فحش باز داريد و بادلهاتان به پيش من آييد. من
صورتتان رانمى خواهم اى عيسى !به ستم پيشگان بنى اسرائيل بگو: مرا نخوانيد در
صورتيكه حرام در زير قدمها و بتها در خانه هاى شماست . من قسم خوردم كه دعاى كسى كه
مرا خواند اجابت كنم و اجابت من لعنت بر ايشان است تا آنكه متفرق گردند.
پيامبر(ص ) فرمود: خداى تعالى به من فرمود كه اى برادر پيامبران و اى برادر بيم
دهندگان ! قوم خودت را از اين بترسان كه در خانه اى از خانه هاى من وارد شوند در
صورتيكه مظلمه اى از بنده اى در گردنشان است . هنگامى كه به پيشگاه من نماز مى
گذارد او را لعنت مى كنم تا به آن زمان كه آن حق را به صاحبش رد كند در اين هنگام
گوش اين عبد مى شوم كه مى شنود و چشمش مى گردم كه مى بيند و او از دوستان و
برگزيدگان من مى شود و همسايه من در بهشت به همراه پيامبران و صديقان و شهدا مى
گردد. واز اميرالمومنين (ع ) نقل شده است و همسايه من در بهشت به همراه پيامبران و
صديقان وشهدا مى گردد. واز اميرالمومنين نقل شده است كه خداى تعالى به عيسى عليه
السلام وحى فرمود: به بنى اسرائيل بگو: داخل خانه اى از خانه هاى من نشوند جز آنكه
چشمانشان خاشع و قلبهايشان پاك و دستهاشان طاهر باشد و ايشان را آگاه كن كه من دعاى
كسى را كه در گردنش مظلمه احدى باشد اجابت نمى كنم .
فصل چهارم : در كيفيت دعا
دعا آدابى دارد كه به سه قسم تقسيم مى گردد.
قسم اول
از جمله آداب دعاء آداب قبل از دعاست ،مثل اينكه پاكيزه و باطهارت باشد و
استشمام بوى خوش نمايد و به طرف قبله بايستد و صدقه دهد خداى تعالى فرمود
فقدموا بين يدى نجويكم صدقة
(78)قبل از نجوا صدقه دهيد. و به دليل گفتار حق سبحان كه فرمود:
فليومنوا بى
(79)به من ايمان آورند (كه دعايشان را اجابت كنم ) و به يقين بدانند
كه من قدرت بر برآوردن در خواستشان رادارم و رسول خدا (ص ) فرمود: خداى تعالى مى
فرمايد: هر كس مرا بخواند و بداند كه من ضرر مى رسانم و نفع مى دهم دعايش مورد
اجابت قرار مى گيرد.
فصل
از آداب دعا حسن ظن بندگان به مالك عباد در اجابت است (29) خداى تعالى
فرمود: وادعوه خوفا و طمعا
(80)و او را به ترس و اميد بخوانيد. و در حديث قدسى آمده : من به
محض گمان بنده ام به نزد او هستم ؟ پس بنده من گمانى جز گمان نيكو به من نبرد رسول
خدا (ص ) فرمود: خداى را بخواند در حاليكه يقين به اجابت داريد. (30)
و از جمله چيزهايى كه خداى تعالى به حضرت موسى (ع ) وحى كرد اينكه : اى موسى
ماداميكه مرا بخوانى و اميدوار به من باشى من تو را مى بخشم . سليمان بن فراء از
مردى از ابى عبدالله امام صادق (ع ) نقل كرد كه حضرت فرمود: وقتى خداى راخواندى
حاجت خود را بر در خانه بدان . و در روايت ديگرى آمده است :با دلت به خدا روى آور و
حاجت خود را بر در خانه بدان .
فصل (1) حسن ظن به خدا(31)
چگونه گمان نيكو به خداى نداشته باشى در حاليكه خدا اكرام الاكرمين وارحم
الراحمين است و او كسى است كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است . وروايت شده است كه
خداى سبحان وقتى روح خود را برآدم دميد و آدم بشرى گرديد ،وقتى نشست عطسه كرد با
الهام خدا آدم گفت الحمد الله رب العالمين خداى تعالى
فرمود: اى آدم خدا تو را رحمت كند. پس اين خطاب رحمت ،اولين خطاب خداى تعالى به آدم
است و روايت شده است كه خداى سبحان به موسى به هنگام فرستادن او به فرعون فرمود: او
را وعده بده و به او خبر ده كه من به عفو و مغفرت شتاب بيشترى دارم تا غضب و عقوبت
. روايت شده است كه فرعون به هنگام غرق شدن از حضرت موسى (ع )كمك خواست واز
خدايتعالى كمك نخواست . خدايتعالى به موسى وحى كرد اى موسى ! تو به كمك فرعون
نشتافتى زيرا او را خلق نكردى و اگر از من يارى مى خواست من او را كمك مى كردم .
حضرت يونس و قارون
و محمد بن خالد در كتابش از پيامبر (ص ) روايت كرد كه فرمود: وقتى يونس (ع )
به دريايى كه قارون در آن بود رسيد قارون به فرشته موكل خود گفت اين صدا و هول
وهراسى كه مى شنوم از چيست ؟ فرشته گفت اين حضرت يونس است كه خداى تعالى او را در
شكم ماهى حبس كرد و ماهى او را در درياهاى هفتگانه گردانيد و اكنون به اين دريا
رسيده است و اين سرو صدا واضطراب از اوست . گفت :آيا به من اجازه گفتگو با او ميدهى
گفت اجازه دادم قارون به حضرت يونس عليه السلام گفت چرا به سوى پروردگارت توبه
نكردى ؟ قارون پاسخ داد :توبه من به موسى مربوط بود و من به موسى عليه السلام توبه
كردم ولى از من نپذيرفت . و اگر تو ،به طرف خدا بازگردى خداى را در اولين قدم كه
بردارى مى يابى ، آيا حسن رفتارش با بندگانش را نمى بينى كه چگونه عنايت حق سبحان
به احسان به بندگان و رحمت برايشان تعلق گرفته است .
(81)و از همين باب سفارش شده است كه برخى ديگر دعا كنند در آنجايى
كه فرمود: مرا به زبانى بخوان كه با آن معصيت نكردى و آن زبان ، زبان ديگران است و
خداى تعالى دعا در مورد برادر را اجابت مى كند و مى گويد براى تو چندين برابرش باشد
در جاى خود مفصلا مى آيد. (23)
و از جمله اين است كه ترغيب شده كه ثواب طاعات را به اموات دهند و اينكه حسنات آن
چند برابر مى گردد و حتى از پيامبر (ص ) روايت شده است كه هر كس داخل قبرستان شود و
سوره يس بخواند خداى تعالى آنروز را برايشان سبك
بگيرد و به عدد كسانى كه در قبرستانند به او حسنات دهد. و از امام صادق عليه السلام
فرمود: نماز و روزه و حج و صدقه و دعا ونيكى به ميت مى رسد و اجرش را به كننده اين
كارها و ميت دهند و آن حضرت (ع ) فرمود: هر مسلمانى به نيابت از ميتى عملى را انجام
دهد خداى تعالى پاداشى وى را چند برابر نمايد و ميت را از آن بهره مند سازد. و از
جمله آن است كه پيامبر(ص ) امر فرمود در گفتارش كه : فاعلم
انه لا اله الا الله واستغفر لذنبك و للمومنين والمومنات
(82)پس بدانكه خدايى جز خداى تعالى نيست و براى گناهت و گناه مومنين
و مومنات استغفار كن . پس نگاه كن خداى تعالى چگونه امر به استغفار توام با شهادت
برتوحيد كرده است كه اساس اسلام و مدار احكام است و آيا جز ايناست كه اين نهايت
عنايت و تماميت رحمت و كمال فضيلت را مى رساند؟ سپس همين بيان را با مثال روشن كرد.
با آنكه شواهد فراوانى برآن آورده :من نزد گمان بنده مؤ منم هستم و كسانى را كه به
خدا بد گمان هستند تهديد كرد و برايشان خشم گرفت .
حسن ظن به خدا اساس توكل
امر خداى تعالى به توكل از روشنترين ادله كرم و محبت بسيارش مى باشد كه بايد
گمان نيكو به حق سبحانه برد و خداى تعالى گمان بنده را اگر نيكو باشد بر مى آورد و
تخلف نمى كند در اين آيه كه فرمود: و على الله فتوكلوا ان
كنتم مومنين
(83)بر خداى توكل كنيد اگر مومنيد. و همين آيه براى تشويق و ترغيب
در توكل كافى است ،زيرا توكل را شرط ايمان دانست سپس اهل ايمان را بشارت داد كه به
ايشان پاداش مى دهد و امرشان را كفايت مى كند و به ايشان بخشش مى كند و رعايتشان مى
كند، زيرا به اين نداى بزرگ گوش دادند: وقالوا حسبنا الله و
نعم الوكيل فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم يمسسهم سوء واتبعوا رضوان الله
(84)و ايشان گفتند: خداى ما را كافى است و خوب وكيلى است پس به نعمت
خدا و فضيلتى كه هرگز بدى به آن نمى رسد داخل شدند و رضوان خداى را پيروى كردند.
سپس با بشارت ديگر بر خوشحالى ايشان مى افزود كه با قبول خدا و محبت او مصادف شدند:
ان الله يحب المتوكلين
(85): خداى تعالى متوكل ها را دوست دارد. از امام صادق عليه السلام
در مورد تعريف توكل پرسيدند فرمود: اينكه با خداى از احدى نترسد پس عقد توكل و اساس
آن بر حسن ظن به خدا استوار است ،زيرا كسى كه با خدا از چيزى نمى ترسد ناچار بايد
حسن ظن به خدا داشته باشد سپس به سخنان سادات انسانها كه در اين معنى آمده است توجه
كن از عالم (امام كاظم ) عليه السلام روايت شده است كه فرمود: به خدا قسم هيچ بنده
مومنى از خير دنيا و آخرت داده نشده است جز آنكه از ناحيه حسن ظن به خداى عز وجل و
اميدش به او و از ناحيه اخلاق نيكو و دست كشيدن از غيبت كردن مومنين بوده است . و
خداى تعالى بنده اى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى كند جز آنكه سوء ظن به خدا
داشته و در اميدوارى به خداى تعالى تقصير كرده و بد خلقى و غيبت از مومنين نموده
باشد. و خداى تعالى هيچ بنده اى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى كند مگر به گمان
بدش به خدا و كوتاهى در اميد به خداى تعالى و بد اخلاقى و غيبت از مومنان . و حسن
ظنى از ناحيه بنده مومن به خداى تعالى نيست جز آنكه خدا حسن ظن او را د رمورد خودش
محقق مى كند زيرا خداى تعالى كريم است و حيا مى كند كه از حسن ظن بنده و اميدش تخلف
كند. پس به خداى تعالى خوش گمان باشيد و به او رغبت كنيد. خداى تعالى مى فرمايد:
الظالمين بالله ظن السوء عليهم دائرة السوء و غضب الله عليهم
(86)بد گمانى به خدا حوادث بد برايشان بوده است و خشم خداى برايشان
مى باشد. و روايت شد كه خداى تعالى وقتى خلق را به حساب كشد، مردى بماند كه گناهانش
بر حسناتش بچربد ملايكه او را به سوى جهنم كشند و او مكررا به پشت سر نگاه مى كند و
خداى تعالى امر مى كند كه او را برگرداند به او مى فرمايند :چرا به پشت سر نگاه مى
كردى و خداى داناتر است پس عرضه مى دارد: پروردگارا حسن ظن من به تو اين نبود ،
خداى به فرشتگان مى فرمايد :ملايكه من ! به عزت و جلالم قسم ! كه هيچگاه گمان خوش
به من نداشته است ، ولى او را به بهشت ببريد زيرا دعا كرده است كه به من حسن ظن
داشته است . عطاء بن يسار روايت كرده است كه اميرالمومنين عليه السلام فرمود:بنده
را در روز قيامت پيش خداى تعالى نگه مى دارند مى فرمايد:بين نعمت من با عمل او
مقايسه كنيد. نعمت ها عمل او را در بر مى گيرد خداى تعالى مى فرمايد:نعمت خود را بر
تو بخشيدم بعد مى فرمايد :بين اعمال خير و شر اگر هر دو مساوى شوند خداى تعالى شر
را با خير از بين مى برد و او رابه بهشت مى برند و اگر اضافه از خير باشد خداى
تعالى به فضل خود او عطا مى كند و اگر شر زيادت آمد و اوهم از اهل تقوى باشد خداى
را شرك نورزيده و از شرك دورى جسته باشد پس اين بنده از اهل مغفرت است و خداى تعالى
او را به رحمت خود مى بخشد و اگر خواست او را عفو و داخل بهشت مى كند و روايت شه كه
خداى سبحان روز قيامت خلايق را جمع مى كند در حاليكه بعضى ازمردم بر بعضى ديگر
حقوقى دارند و خداى تعالى نيز برايشان حقوقى دارد، و مى فرمايد بندگانم ! حقوق خود
را بخشيدم شما هم حقوقى كه از همديگر داريد برهم ببخشاييد و به رحمت من داخل بهشت
شويد(34) و از پيامبر(ص )آمده است كه فرمود:روز قيامت از تحت عرش منادى ندا مى دهد:
اى امت محمد (ص )! هر حقى كه من دارم برشما بخشيدم و تنها حقوق شما بر همديگر باقى
مانده است پس همديگر را ببخشاييد و به رحمت من داخل بهشت شويد.
عابدرياكار وحضرت داوود
محمد ابن خالد برقى از بعضى از اصحاب ما از امام صادق (ع ) روايت كرد. در
بنى اسرائيل عابدى بود خداى تعالى به داوود وحى كرد كه آن عابد رياكار است سپس آن
عابد از دنيا رفت و حضرت داوود به جنازه اش حاضر نشد چهل نفر از بنى اسرائيل بر
جنازه اش حاضر شدند پس عرضه داشتند اللهم انا لا نعلم منه
الا خيرا و انت اعلم به منا فاغفرله : خدايا ما جز خوبى از او نميدانيم و تو
بهتر مى دانى پس او را بيامرز فرمود: وقتى او شستند چهل نفر ديگر غير از آن چهل نفر
آمدند و گفتند:اللهم انا لا نعلم منه الا خيرا و انت اعلم به
منا فاغفر له وقتى در قبرش گذاشتند چهل نفر ديگر غير از ايشان آمدند و گفتند
اللهم انا لا نعلم منه الا خيرا و انت اعلم به منا فاغفرله خداى تعالى به
داوود (ع ) وحى كرد كه علت اينكه براى نمازش حاضر نشدى چيست ؟ حضرت داوود عرضه داشت
: به آن خبرى كه تو دادى كه او رياكار است ، پيامبرفرمود: خداى تعالى به او وحى كرد
كه عده اى به نفع او شهادت دادند ومن شهادت ايشان را قبول كردم وگناهانى كه من مى
دانستم و آنها نميدانستند آمرزيدم .
(نصيحت )
شايسته است كه اميد با ترس توام باشد اميرالمومنين (ع ) فرمود:اگر مى توانيد
كه ظن شما به خدا نيكو شود و ترسان شدت يابد پس بين آندو جمع نمايند زيرا حسن ظن
بنده به اندازه ترسش از اوست . خوش گمانتر به خدا خوفناكتر از همه مى باشد. حسن بن
ابى ساره نقل كرد كه از آن حضرت عليه السلام شنيدم مى فرمود:بنده ،مومن نمى گردد
مگر آنكه اميدوار و خائف باشد و اميدوار نمى شود مگر آنكه عمل به عوامل خوف و رجا
كند. و على بن محمد در حديثى مرفوع نقل كرد كه گفت به امام صادق عرضه داشتند: عده
اى از شيعيان شما داخل معاصى مى شوند مى گويند: ما اميدواريم .فرمود:دروغ گفتند.
ايشان شيعه ما نيستند،ايشان گروهى هستند كه آرزوهاى ايشان برايشان غلبه جست و هر كس
به اميد چيزى باشد براى آن عمل مى كند و هر كس از چيزى بترسد از آن فرار مى كند.
حالت انبياو اوليا در نماز
از ابراهيم عليه السلام روايت شده كه آه حزين او تا يك ميل شنيده مى شد حتى
خداى تعالى او را مدح كره به اينكه ان ابراهيم لحليم اواه
منيب
(87)ابراهيم حليم وبسيار آه كشنده و توبه كننده است و در نمازش
صدايى از او به سان غلغل ديگ جوشان شنيده مى شد و همين صدا از سينه آقايمان رسول
خدا(ص ) نيز شنيده مى شد. و امير المومنين عليه السلام ،وقتى وضو مى گرفت ،رنگ
صورتش ازشدت ترس از خدا دگرگون مى شد و فاطمه عليها السلام از ترس خدا مى لرزيد و
امام حسن عليه السلام وقتى وضويش تمام شد رنگش دگرگون گرديد از او پرسيدند علت آن
چيست ؟ فرمود:سزاوار است كه كسى كه مى خواهد بر قدرتمندى وارد شود رنگش دگرگون شود.
مثل آن امام زين العابدين نقل شده است .
مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل كرد:فرمود از پدرش نقل كرد كه حضرت امام
حسن عليه السلام عابدترين و زاهدترين و بافضيلت تين مردم روزگار خويش بود با پاى
پياده حج مى كرد و گاهى پابرهنه راه مى رفت وقتى ياد مرگ مى شد گريه مى كرد وقتى
ذكر بعث و نشور مى شد مى گريست و وقتى به ياد رفتن از روى پل صراط مى افتاد گريه مى
نمود وقتى ياد عرض اعمال بر خدا مى كرد فريادى مى كرد و از هوش مى رفت و به هنگام
نماز در نزد پروردگارش مى لرزيد و وقتى ياد بهشت و جهنم مى كرد بسان مار گزيده به
خود مى پيچيد و از خداى بهشت را مى خواست واز جهنم استعاذه مى كرد. عايشه گفت :
رسول خدا(ص ) با ما گفتگو مى كرد و ما با او گفتگو مى كرديم وقتى به هنگام نماز مى
شد مثل اينكه ما را نمى شناخت و ما او را نمى شناختيم و اگر اين حالت مقربان و
انبياء و رسولان و شاهدان حق بر مردم است پس حال ناقصان و گناهكاران بايد چگونه
باشد.
فصل(2)
و از شروط دعا آن است كه چيز حرامى را از خدا نخواهد و در مورد قطع رحم
سئوال نكند و دعايش مشتمل بر كم حيايى و اسائه ادب نباشد. مفسرين در تفسير گفتار حق
تعالى كه فرمود: ادعو ربكم تضرعا و خفية
(88)خداى را بازارى و آهسته بخوانيد گفتند:يعنى با خشوع و ذلت در
خفا از خدا بخواهيد. و در تفسير انه لايحب المعتدين
(89)خدا تجاوز كاران را دوست نمى دارد. گفتند: يعنى از اندازه و قدر
خويش در دعا تجاوز نكند مثلا در دعاى خويش منازل انبيارا بخواهد. اميرالمومنين
عليه السلام فرمود:اى دعا كننده از خداى چيزى را كه امكان ندارد و حلال نيست سئوال
نكن ! و فرمود:هر كس بيش از اندازه خود سئوال كند مستحق محروميت است .
و از شروط و آداب دعا پاكيزگى شكم با روزه گرفتن و گرسنگى و تجديد توبه است . و از
پيامبر (ص ) روايت شده : هر كس غذاى حلالى بخورد، خداى تعالى تا چهل روز قلبش را
نورانى مى كند. (36) و فرمود:خداى تعالى فرشته اى دارد كه هر شب بر بالاى بيت
المقدس فرياد بر مى دارد هر كس غذاى حرامى را بخورد خداى تعالى صرف و عدل يعنى
نافله و فريضه اش را قبول نمى كند.و فرمود: اگرنماز بخوانيد به طورى كه به صورت چوب
خشك گرديد و روزه بگيريد تا پشت تان دو تا گردد خداى تعالى از شما قبول نمى كند،
مگر آنكه تقوايى باز دارنده داشته باشيد. و از آنحضرت روايت شده است : عبادت با
غذاى حرام مثل بنابر روى ماسه است . و گفته شده است :مثل بنا بر روى آب ساختن است .
وفرمود :دعا با نيكى مثل نمك در طعام است .
بدانكه بعضى از اين شروط همانطور كه در ابتداى دعا نياز است استمرار و دوام آن بعد
از دعا نيز لازم است درقسم سوم از باب چهارم آداب متاخر ازدعا به تفضيل مى آيد.
قسم دوم : در مورد آدابى كه بايد در
حال دعا مراعات كرد
آداب در حال دعا چند چيز است :
امر اول :با تانى دعا كند
و عجله در استجابت دعا ننمايد. بدليل حديثى كه در وحى قديم آمده است : از
دعا خسته نشو!زيرا من از اجابت خسته نمى گردم . و عبدالعزيز طويل از امام صادق عليه
السلام روايت كرد كه فرمود: بنده وقتى دعا كند خدا پيوسته در تدارك حاجت او مى باشد
مادامى كه عجله نكند از آن حضرت آمده است كه فرمود:بنده وقتى كه عجله كند و براى
نيازش برخيزد خداى تعالى به او مى فرمايد: آيا بنده من نمى داند كه من نيازها را بر
مى آورم . (37) و در روايتى آمده وقتى بنده در نمازش عجله كند.(38) خداى تعالى به
او مى فرمايد:بنده من عجله كرد، آيا فكر مى كند كه نيازهاى وى در دست غير من است ؟
ازامام باقر عليه السلام :اى جوينده علم ،نماز بگذار قبل از آن كه شب و روزى برسد
كه توانايى انجام آنها را نداشته باشى مثل نماز براى مصلى مثل مردى است كه بر
پادشاهى وارد شد و پادشاه براى او ساكت شد تا آنكه نيازهاى خود را بگويد. مرد
مسلمان به هنگام نماز در موطن شنوايى خداى قرار دارد و تا در نماز است خداى تعالى
به او نگاه مى كند تا نمازش تمام شود. امام صادق عليه السلام فرمود:نماز واجب را
بوقت آن بگذار و همانندوداع كننده با نماز كه هرگز موفق به اداى آن نمى شوى نماز
بگزار! سپس به سجده گاهت بنگر!اگر ميدانستى كه طرف راست و چپ تو چه كسى هست نمازت
را به خوبى مى آورى ،بدانكه تو در پيشگاه خدا هستى ، تو را مى بيند و تو او را نمى
بينى .
و پيامبر (ص ) فرمود: اى اباذر! ماداميكه در نماز هستى تو در پادشاه را مى زنى و هر
كس در او را بزند در بروى او باز مى شود. اى اباذر!مومنى نيست كه براى نماز بلند
شود جز آنكه حسنات بين او و بين عرش موج مى زند خداى تعالى فرشته اى را مى گمارد كه
ندا در دهد اى فرزند آدم !اگر ثواب نمازت را مى دانستى كه با چه كسى سخن مى گويى
هرگز خسته نمى شدى و به چيز ديگرى توجه نمى كردى .
از جمله چيزهايى كه خداى تعالى به فرزند عمران وحى كرده است اين است كه : اى موسى
!در توبه عجله كن و گناه را به تاخير بيانداز!و به هنگام نماز در نزد من مكث نما و
به غير من اميد مدار و مرا سپر سختى ها و قلعه مشكلات امورت قرار بده .
امر دوم : اصرار بردعا
رسول خدا(ص ) فرمود خداى تعالى دعا كننده مصر را دوست دارد وليد بن عقبه
هجرى روايت كرد كه از اباجعفر باقر (ع ) شنيدم كه مى فرمود:به خدا قسم بنده مومنى
نيست كه اصرار بر برآورده شدن نيازش از خدا كند جز آنكه خداى تعالى آنرا بر مى
آورد. (39) ابوالصباح از امام صادق عليه السلام نقل كرد كه خداى تعالى از اصرار
مردم به همديگر بدش مى آيد ولى اصرار در نزد خودش را دوست دارد. و خداى تعالى دوست
دارد كه از او درخواست شود و آنچه كه پيش اوست از او درخواست شود.
امر سوم : نام بردن حاجت پيش خداى
تعالى
عبدالله بن قراء از ابا عبدالله صادق عليه السلام روايت كرد كه فرمود:خداى
تعالى مراد عبد را به هنگام دعا مى داند ولى دوست دارد كه نيازهاى خود را به پيش
خدا بفرستد. يعنى حاجتش را ذكر كند.
و از كعب الاحبار روايت شده است كه كعب گفت در تورات نوشته است : اى موسى هر كس مرا
دوست داشته باشد از يادم نمى برد و هر كس خوبيهاى مرا اميدوار باشد در درخواستش
اصرار ورزد. ومن از مخلوقاتم غافل نيستم ولى دوست دارم كه ملايكه من ناله هاى دعاى
بندگانم را بشنوند و ملايكه حافظ ببينند كه بنى آدم بواسطه آنچه كه من از آنها را
قوت مى دهم و مسبب آن هستم به من نزديك ميشوند.
امر چهارم : دعاى در پنهانى
مخفيكارى در دعا چون از ريا دور است و نيز به دليل گفتار حق تعالى
ادعو ربكم تضرعا و خفية : خداى را با گريه ،در پنهان
بخوانيد و دليل ديگر، روايت اسماعيل بن حمام از امام رضا عليه السلام است كه فرمود:
يك دعاى بنده در پنهانى معادل هفتاد دعاى در آشكار است . و در روايت ديگر دعايى كه
در خفا انجام شود بهتر از هفتاد دعايى است كه در آشكار بياوريد. از پيامبر (ص )
روايت شده كه خداى تعالى به سه نفر بر ملائكه افتخار مى كند 1 مردى كه در سرزمينى
بى آب و علف صبح مى كند و اذان و اقامه مى گويد و نماز مى گزارد. پروردگار به
ملايكه اش مى گويد: به بنده من نگاه كنيد نماز مى گزارد در حاليكه هيچكس غير من او
را نمى بيند پس هفتاد هزار ملايكه به سرعت مى آيند و پشت سرش نماز مى گزارد و تا
فرداى انروز براى او استغفار مى كنند و مردى كه براى نماز شب بيدار مى شود و به
تنهايى نماز مى گزارد و در حال سجده خوابش مى بردخداى تعالى مى فرمايد: به بنده ام
نگاه كنيد روحش در نزد من است و جسمش در حال سجده است . و مردى كه در جنگ ايستادگى
مى كند ولى دوستانش فرار مى كنند ولى او مى جنگد تا كشته شود.
امر پنجم : همه را در دعا شريك كند
ابن قداح از امام صادق (ع ) روايت كرد كه پيامبر (ص ) فرمود: وقتى دعا مى
كنيد همه را دعا كنيد،زيرا چنين دعايى مستحق اجابت است .
امر ششم : دعا كردن جمعى
(90)
خداى تعالى فرمود: واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم
(91)تو با كسانى كه خداى خود را مى خوانند صبر كن . و خداى تعالى
امر فرمود در مباهله به صورت اجتماعى مباهله كنيد. و ابوالخالد روايت كرد از امام
صادق كه فرمود:هيچ گروه چهل نفره اى نيستند كه جمع گردند و خداى تعالى را در كارى
دعا كنند جز آنكه خداى تعالى ايشان رااجابت مى كند و اگر چهل نفر نيستند و چهار
نفرند خداى را ده بار مى خوانند در اينصورت اجابت مى شود و اگر چهار نفر نمى شوند
پس يك نفر چهل بارخداى تعالى را بخواند خداى عزيز جبار اجابتش مى كند عبدالاعلى
از امام صادق نقل كرد كه فرمود: هيچ جمع چهار نفره اى نيست كه در مورد كارى جمع
شوند و خداى تعالى را بخوانند جز آنكه قبل از متفرق شدن دعاى ايشان به اجابت مى
رسد.
دنباله (40)
آمين گو در دعا شريك است خداى تعالى فرمود قد اجيبت
دعوتكما
(92)دعاى شما دو نفر مستجاب شد. و آن دو نفر يكى حضرت موسى (ع ) بود
كه دعا ميكرد وديگرى حضرت هارون بود كه آمين مى گفت و لذا دعا را به هر دو نسبت داد
و فرمود : قد اجيبت دعوتكما. على بن عقبه از مردى از
ابا عبدالله نقل كرد كه فرمود :وقتى كارى پدرم را محزون مى كرد، زنها و كودكان را
جمع مى كرد ،و دعا مى كرد و آنها آمين مى گفتند.
سكونى از امام صادق عليه السلام روايت كرد كه آن حضرت فرمود:كه دعا كننده و آمين گو
در دعا شريكند.
امر هفتم : اظهار خشوع
خداى تعالى فرمود: وادعواربكم تضرعا و خفيه :
خداى را با زارى و پنهانى بخوانيد. و در دعا ائمه عليه السلام آمده است : هيچ راهى
براى فرار از عذاب تو نيست جز آنكه انسان به سوى تو فرار كند.
از جمله چيزهائى كه خداى تعالى به موسى (ع ) امر كرد:اين است كه اى موسى !وقتى مرا
بخوانى ترسان و هراسان باشد! و صورتت را به خاك بمال ! و با بهترين اعضايت مرا سجده
نما و در حالت قيام دعا نما و با خشوع و با قلبى ترسناك با من مناجات كن . خداى
تعالى به عيسى (ع ) وحى كرد: اى عيسى به سان درخواست غريق اندوهگينى كه ياورى ندارد
دعا كن ! عيسى ! قلبت را ذليل من كن ! و در پنهانى يادم نما!و بدانكه :خوشحالى من
در تبصيص و تملق به من است و در اين حال زنده باش !(41) و نه مرده دل . و صداى حزين
خود را به من بشنوان !
و وقتى خداى تعالى موسى و هارون عليهما السلام را به سوى فرعون فرستاد به ايشان
فرمود: لباس فرعون شما را نترساند زيرا (ناصيه ) افسارش در دست من است و از گل
زندگى دنيا و زينت هاى مترفان كه فرعون از آن متمتع است خوشتان نيايد،اگر من هم مى
خواستم به شما زينت هايى مى دادم كه فرعون مى فهميد كه از قدرت او خارج است ولى من
آنها را براى شما نمى پسندم و دنيا را از شما دور مى كنم و اينگونه با دوستانم
رفتار مى كنم ومن دوستانم را از نعمت هاى دنيا دور مى كنم چنانكه چوپان گوسفندانش
را از علفزارهاى خطرناك دور مى كند و من دوستانم را از رفتن به سوى دنيا باز مى
دارم چناكه چاروادار دلسوز شترانش را از آبشخورهاى فريبا (مثلا باتلاقى ) دور مى
كند، نه آن كه چون اوليان من در نزد من ارزشى ندارند بلكه به اين خاطر كه به سلامت
و تمامى بهره مند از كرامتم شوند، زينت دوستان من ذلت و خشوع و هراس دلهايشان است ،
كه از قلب هاشان مى رويد و بر بدنشان مى ريزد، پس ذلت (فقر)لباس زيرين و رويين
ايشان است و نجات ايشان به ذلت است كه بواسطه آن به درجات مامول خود فايز مى شوند و
به بزرگى كه به آن افتخار كنند مى رسند و ذلت از سيماى ايشان پيداست كه به آن
شناخته مى شوند. اى موسى وقتى ايشان را ملاقات كردى پرهايت را براى ايشان باز كن و
با ايشان نرمى نما و قلب و زبانت را خوار ايشان ساز و بدانكه هر كه دوست مرا
بترساند با من اعلان جنگ كرده است سپس من در روز قيامت انتقام ايشان را مى گيرم .