آداب راز ونياز به درگاه بى نياز
با ترجمه عدة الداعى و نجاح الساعى ابن فهد حلى (ره )
همراه با شرح اسماء الله

ترجمه و تحشيه :محمد حسين نائيجى نورى

- ۲ -


و اما روايات :(بر دعا ترغيب مى كند)

روايت بسيارى موجود است كه دلالت بر ترغيب و تحريص ‍ بر دعا مى كنند كه اگر همه را نقل كنيم طولانى مى گردد و دل زدگى مى آورد پس بر نقل اخبار زير اكتفا مى كنم :

اول : حنان بن سدير روايت كرد گويد: به ابى جعفر (ع ) عرضه داشتم كدام عبادتبهتر است ؟فرمود:هيچ چيزى در نزد خدا بهتر از درخواست از خدا نيست كه از چيزهايى كهخدا دارد بخواهيم و هيچ كس در نزد خدا مبغوض تر از كسى كه در عبادت خدا استكبار مىجويد و از خدا در خواست نمى كند نيست .

روايت دوم : زراره از ابى جعفر (ع ) روايت كرد كه حضرت فرمود:خداى عز وجل مى فرمايد: ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين (17): آنانى كهاز عبادت من سركشى مى كنند در جهنم به خوارى جاى خواهند گرفت فرمود مراد از آيههمان دعاست و بهترين عبادت دعاست زراره گفت عرضه داشتم :ان ابراهيم لحليم اواه منيب (18) فرمود منظور از اواه بسيار دعا كننده است .

روايت سوم : ابن قداح از ابى عبد الله امام صادق عليه السلام روايت مى كند كهامير المومنين فرمود: بهترين اعمال نزد خدا در زمين دعاست ، و برترين عبادت عفاف وپاكى است . و حضرت فرمود امير المومنين خود مردى بسيار دعا كننده بود.

چهارم : عبيد بن زراره از پدرش از ابى عبد الله (ع )نقل مى كند:

دعا همان عبادتى است كه خدايتعالى فرمود:ان الذين يستكبرون عن عبادتى (19)خدا را بخوان !و از او بخواه !و نگو كه قضاى و قدر الهى پايان يافت و جارى شد.

پنجم : عبد الله بن ميمون قداح روايت كرد كه ابى عبد الله امام صادق عليه السلامفرمود:آيا فرق ابتلاى طولانى از ابتلاى كوتاه را مى دانيد؟عرضه داشتم : خير.فرمود:وقتى به هنگام ابتلا ملهم به دعا شديد پس بدانيد كه مدت ابتلا كوتاه است .

هفتم : ولاد گفت كه ابوالحسن (ع ) فرمود:هيچ بلايى نيست كه بر بنده مومننازل مى شود و بر قلب او دعا الهام مى شود مگر آنكه آن بلا بزودى بر طرف مى شودو هيچ بلايى نيست كه بربنده مؤ من نازل مى شود و از دعا باز ايستد مگر آنكه مدت بلاطولانى است پس اگر بلايى بر شما نازل شد پس بر شما باد كه دعا و تضرع بهسوى خداى عز و جل كنيد.

هشتم : از پيامبر (ص ) .روايت شده كه فرمود: در حوايج خود به خدا پناه ببريد ودر شدايد به خدا ملتجى شويد و به سوى خدا زارى كنيد و او را بخوانيد ،زيرا دعا مغزعبادت است و هيچ مومنى نيست كه خداى را مى خواند جز آنكه خداى اجابت مى كند. پس يااجابت در دنيا تسريع مى شود، يا آنكه اجابت تا آخرت به تاخير مى افتد و يا آنكهكفاره گناهانش قرار مى گيرد به اندازه دعايش ،ماداميكه از خدا در خواست معصيت نكردهباشد.

نهم : از پيامبر (ص )روايت شده عاجزترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد وبخيلترين مردم كسى است كه در سلام بخيلى كند.

دهم : از پيامبر (ص ) آمده كه فرمود:آيا شما را بر كاهلترين و دزدترين وبخيل ترين و جفا كارترين و عاجزترين مردم راهنمايى نكنم ؟ عرضه داشتند بله اىرسول خدا! فرمود:اما بخيلترين مردم كسى است كه به مردى مسلمان برمى خورد ولىسلامش نمى كند و كاهلترين مردم كسى است كه هيچ كارى نداردولى خدا را به لب و زباننمى خواند و دزدترين مردم كسى است كه از نماز مى دزدد و آن نماز را بسان پيچاندنلباس كهنه بپيچانند و بر صورتش بزنند و جفا كارترين مردم كسى است كه ياد من درنزد او شود ولى بر من دردد نفرستد و عاجزترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد.

يازدهم : از پيامبر (ص ) آمده است كه فرمود:بهترين عبادتها دعاست و وقتى خداىتعالى به بنده اى اجازه دعا داد باب رحمت را بر او بگشايد و هرگز كسى كه دعا مىكند هلاك نمى شود.

دوازدهم : معاوية بن عمارگفت :به ابى عبد الله امام صادق عليه السلام عرضهداشتم :دو نفر همزمان وارد نماز شدند و يكى از آن دو قرآن تلاوت كرد و تلاوت قرآنشبيش از دعايش بود، و ديگرى در آن نماز دعا ودعايش بيش از تلاوت قرآنش بودو همزماناز نماز خارج شدند، كداميك بهترند؟ فرمود: در هر دو خوبى است و هر دو نيكوكارىكردند. عرض كردم :من ميدانم كه در هر دو خوبى است و هر دو نيكو كردند ولى كدام بهتراست ؟ جواب فرمود:دعا بهتر است مگر نشنيدى سخن خداى عز وجل را كه فرمود :ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين .(20)بهخدا قسم دعا عبادت است ، به خدا قسم دعا عبادت است !بخدا قسم دعا بهتر وافضل است ! به خدا قسم دعابهتر و افضل است ! آيا دعا عبادت نيست ؟به خدا قسم كه دعاعبادت است آيا دعا قويم ترين عبادات نيست ؟ به خدا قسم قويم ترين عبادات است !به خداقسم قويم ترين عبادات است !

سيزدهم : يعقوب بن شعيب گفت : از ابا عبد الله امام صادق عليه السلام شنيدم ،مىفرمود :خداى به آدم وحى فرمود كه براى تو سخنان نيكو را در چهار كلام جمع مى كنم ،عرض ‍ كرد:پروردگارم !آنها كدامند؟فرمود:يكى از آن من است و يكى از آن توست و يكىبين من و بين توست و يكى بين تو و مردم است آدم عليه السلام عرضه داشت :پروردگارمبراى من روشن فرما تا بدانم خداى تعالى فرمود آنى كهمال من است آن است كه مرا بپرستى و شرك نورزى و آنكهمال توست اينكه در روزى كه بيش از همه وقت به پاداش نيازمندى برعمل تو پاداش دهيم و اما آنكه بين من و توست پس وظيفه تو دعاست و بر عهده من است كهاجابت كنم . اما آنكه بين تو و مردم است اينكه آنچه كه بر خود مى پسندى براى مردمبپسندى .

چهاردهم : از كتاب دعاى محمد بن حسن صفار كه با وسايط به حسين بن سيف مى رسداز برادرش على از پدرش از سليمان بن عثمان بن الاسود از واسطه اى ديگر روايتكرد.آن شخص گفت رسول خدا (ص )فرمود:دو نفرداخل بهشت مى شوند و هر دو يك كار انجام مى دادندپس يكى ديگرى را بالاتر ا زخود مىبيند پس مى گويد اى خداى من اين مقام بالارا به چه عملى به او دادى در صورتى كهكارمان يكى بود خداى تبارك و تعالى مى فرمايد از من خواست و تو نخواستى سپسرسول خدا (ص ) فرمود:از خدا بخواهيد و زياد دعا كنيد،زيرا هيچ چيز در عظمت از دعاپيشى نمى گيرد.

پانزدهم : به همين اسناد از پيامبر (ص )آمده كه فرمود:بايد از خدا در خواست كنيدتا خدا اجابت كند خدا را بندگانى است كه عمل مى كنند خدا به ايشان اجر مى دهد و عطا مى كند، و ديگران صادقانه در نزد خدا از خدا درخواست مى كنند پس خدا به آنها نيز عطا مى دهد، سپس اين دو گروه را در بهشت جمع مى كند، آنهايى كه اهل عمل بودند مى گويند خدايا به خاطر عملمان به ما بخشش كردى اما به چه عملى به ايشان (اين درجه را) بخشيدى ؟ خداى تعالى مى فرمايد :ايشان بندگان من بودند اجر شما را به شما دادم و از اعمال شما چيزى را نكاستم وايشان از من درخواست كردند و به ايشان بخشيدم و اين فضل من است كه به هر كس ‍ بخواهم مى دهم .

باب دوم : علل اجابت دعا

علل اجابت دعا به هفت قسم تقسيم مى شود .

زيرا علل اجابت دعا يا (1)در خود دعاست (2) و يا در زمان دعا(3) و يا در مكان دعا و يا در حالات . و اين حالات به دو نحواست (4) حالات خود دعا كننده (5) حالاتى كه دعا در آن واقع مى شود مجموع اينها پنج قسم مى شود (6) قسم ششم آنكه :از مكان و دعا تركيب مى شود (7) قسم هفتم آنكه :از زمان و دعا تشكيل مى يابد مجموع هفت قسم شد.

در وقت دعا

اما قسم اول كه به وقت بر مى گردد مثل شب جمعه و روز جمعه .

امام صادق عليه السلام فرمود:خورشيد بر روزى بهتر از روز جمعه طلوع نكرده است . سخن پرندگان در اين روز به هنگام برخورد يكى با ديگرى اين است سلام !سلام !روز خوبى است .

روايتشده كه وقتى رسول خدا (ص )مى خواست از خانه زمستانى به هنگام فصل تابستان بيرون آيد روز پنج شنبه بيرون مى آمد و به هنگام رسيدن فصل زمستان به روز جمعه داخل خانه ميشد. و از ابن عباس روايت شده است كه آن حضرت شب جمعه خارج مى شد و شب جمعه داخل مى گرديد.

و از امام باقر عليه السلام آمده :وقتى قبل از جمعه مى خواست چيزى صدقه دهد تا جمعه صبر ميكرد.

و از امام باقر عليه السلام كه فرمود:خداى تعالى از ابتداى هر شب جمعه تا آخر آن از بالاى عرش ندا در مى دهد آيا بنده مؤ منى نيست تا پيش از دميدن سپيده براى دين يا دنيايش مرا بخواند تا من اجابتش كنم ؟آيا عبد مؤ منى نيست كه تا قبل از طلوع فجر از گناهانش توبه كند تا من او را بيامرزم ؟ آيا بنده مومنى نيست كه روزيش تنگ شده باشد تا قبل از طلوع فجر از من زيادت در روزى درخواست كند و من روزيش را زياد كنم و بر او وسعت دهم ؟ آيا عبد مومن بيمارى نيست كه قبل از طلوع فجر از من درخواست شفا كند پس او را شفا دهم ؟ آيا عبد مومن دربندى نيست كه تا قبل از طلوع فجر از من درخواست آزادى كند و من اورا برهانم و راهش را باز كنم ؟ آيا بنده مومن ستم كشيده اى نيست كه تا قبل از طلوع فجر از من درخواست انتقام كند و من او را يارى كنم وبرايش انتقام بگيرم ؟ آن حضرت فرمود:پس پيوسته اينگونه مردم را مى خواند تا صبح شود.

و از امام باقر و يا امام صادق عليه السلام منقول است كه بنده مومن از خدا درخواست حاجت مى كند پس خداى اجابت و قضاى حاجت او را تا روز جمعه تاخير مى اندازد تاآنكه به فضل روز جمعه مخصوص شود.

و از پيامبر (ص ) آمده است كه فرمود:روز جمعه در نزد خدا سيد ايام و بزرگتر از همه آنهاست و بزرگترى از روز فطر و روز عيد قربان است و پنج خصوصيت دارد. خدا آدم عليه السلام را در آن روز آفريد و آدم را در آن روز به زمين فرستد و در آنروز آدم را ميراند و در آن ،ساعتى است كه هيچكس در آن ساعت از خدا درخواست نكند جز آنكه خدا اجابت كند، در صورتيكه چيز حرام از خدا نخواهد و هيچ فرشته مقرب و آسمان و زمينى و بادها و كوهها و درختى نيست جز آنكه از روز جمعه مى ترسد از اينكه روز قيامت درآن قيام كند.

و از امام صادق عليه السلام در مورد سخن حضرت يعقوب عليه السلام و فرزندانش كه فرمودسوف استغفرلكم ربى (21)بزودى از خدا براى شما طلب مغفرت مى كنم ، فرمود:حضرت يعقوب تا سحر روز جمعه دعا را به تاخير انداخت .

و در روز جمعه دو ساعت ساعت استجابت دعااست ساعت فراغ امام جمعه از خطبه تا برقرارى صفوف مردم و ساعت ديگر پايان روز (كه دعا اجابت مى شود) و روايت شده به هنگام غروب نصف قرص خورشيد. و امام باقرعليه السلام فرمود:ابتداى وقت استجابت دعا در روز از هنگام زوال آفتاب يعنى ظهر تا ساعتى بعد مى باشد بر آن محافظت شود،زيرا رسول خدا (ص ) فرمود:هيچ بنده اى هيچ خيرى را در ساعت مذكور از خدا نخواهد جز آنكه خداى تعالى به او اعطاء مى كند.

جابربن عبد الله انصارى روايت كرد:

پيامبر (ص ) روز دوشنبه و سه شنبه احزاب را نفرين كرد و در روز چهارشنبه بين ظهرو عصر به اجابت رسيد و خوشحالى در جبين آن حضرت ديده شد. جابر گويد با هيچ امر دشوارى روبرونشدم كه در همان ساعت با خداى تعالى در ميان گذاشتم جز آنكه به اجابت رسيد.

و از پيامبر (ص ) وارده شده كه هر كس حاجتى دارد درنماز عشا از خدا بخواهد و به كسى از امت هاى پيشين اين وقت داده نشده يعنى وقت عشا.

و در روايتى ،آن وقت يك ششم اول از نصف دوم شب معرفى شده است و رواياتى كه در ترغيب و ارزش كسى كه نماز شب بخواند در حاليكه مردم در خوابند ،و كسى كه ذاكر است در حالى كه مردم غافلند آمده است همين روايت آخرى را تاييد مى كند.

شكى نيست كه در آن هنگام مردم در خوابند ولى در نيمه اول شب مردم در همان حالت روز هستند و در پايان شب چه بسا مردم براى كسب و كار و سفرهايشان بيرون مى روند بنابراين جان شب همان غفلت مردم است كه دل براى عبادت آمادگى دارد، علاوه آنكه اين هنگام با جهاد با نفس و دورى از رختخواب و جدايى جايگاه نرم و خلوت با مالك عباد و سلطان دين و معاد توام است .

و مقصود از دل شب همين است و همين مضمون روايت عمر بن اذينه است گفت از ابا عبد الله عليه السلام شنيدم كه مى فرمود :و در شب ساعتى است كه هيچ عبد مؤ منى نيست كه اتفاقا در آن ساعت نماز بگذارد و از خداى در خواست كند جز آنكه خداى اجابت كند عرضه داشتم اصلحك الله : اين ساعت كدام وقت از شب است فرمود:وقتى نيمه شب گذشت و يك ششم از اول نيمه دوم شب آمد.

و اما در مورد يك سوم آخر شب رواياتى متواتر داريم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:وقتى آخر شب شود خداى سبحان مى فرمايد آيا دعا كننده اى هست كه جوابش دهم ؟ و آيا خواهنده اى هست كه خواسته اش را به او دهم ؟ آيا استغفار كننده اى هست كه او راببخشم ؟ آيا تايبى هست كه توبه وى را قبول كنم ؟

ابراهيم بن ابى محمود گفت به امام رضا عرضه داشتم نظر شما در مورد حديثى كه عامه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كنند چيست كه پيامبر فرمود خداى تعالى در هر شب به آسمان دنيا مى آيد؟ آن حضرت در جوابم فرمود؟خداى لعنت كند كسانى را كه سخنان را از معنايش ‍ بدر مى برند به خدا قسم رسول خدا (ص ) اينگونه نفرمود،بلكه فرمود:خداى تبارك و تعالى در ثلث آخر هر شب و در شب جمعه از اول شب فرشته اى را از آسمان به دنيا مى فرستد و به او امر مى كند كه ندا كند پس او فرياد مى كند آيا سائلى هست كه خواسته اش را بدهم ؟ آيا تايبى هست كه توبه اش را قبول كنم آيا استغفار كننده اى هست كه او را بيامرزم ؟اى خواهان !خير بيا و اى خواهان شر سخن كوتاه كن !پس پيوسته به آن ،ندا مى كند تا آن كه فجر طلوع كند و در آن هنگام به جايگاهش در ملكوت آسمان باز مى گردد اين را پدرم از جدم از پدرانم از رسول خدا حديث كرد.

نصيحت

شايسته است كسى كه ايمان روشن و اعتقاد صحيح به گفتار پيامبر (ص ) و فرزندان زهراى بتول در مسائلى از معارف قرآن كه از پروردگار بزرگ به بندگان مى رسانند دارد اينكه د راين ساعت ها حاجت هاى خود را در جواب ندا بفرستد و همانند كسى باشد كه بر در او فرستاده پادشاهى از پادشاهان آمده و از او خواهان اين است كه احتياجات خود را عرضه كند و بگويد :پادشاه به من اجازه داد كه به نزد تو آيم و تو را خبر دهم كه حوايج خودت را مى توانى به وسيله من بر او عرضه كنى و از او در خواست كنى تا آنها را بر آورد. حتما او از اين فرصت استفاده مى كند و حاجات مهم و اغراض خود راذكر مى كند و هيچ حاجتى از خود و كسان مورد توجه خود را وا نمى گذارد و همه را به تفصيل ذكر مى كند خصوصا اگر آن پادشاه به دادن عطاى فراوان موصوف باشد و در انجام كارهاى نيكو معروف باشد و چنين كسى كه نياز به فرستاده پادشاه دارد هرگز از منادى پادشاه روى نمى گرداند، و او را بى جواب نمى گذارد و مقصود از اين خطاب فرستاده را، باسستى ضايع نمى كند (و اگر چنين كند) پس او شايسته خشم پادشاه است و با جواب ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين (22)باز مى گردد و يا در جواب او همانند غافلها از او روى برگردانده مى شود تا آنكه جزء لشگريان محرومين قرار گيرد و با بار گناه و معصيت باز گردد و مشمول اين روايت شود كه هركس درخواست از خدا را ترك كند فقير مى گردد.

رضى الدين على بن موسى بن طاووس (قدس الله روحه الزكيه ) ،گفت :و اگر خواستى در آن هنگام بگو :خداى من تصديق به ربوبييت تو و خاتميت رسالت محمد (ص ) و به اين منادى كه از وجود تو خبر مى دهد، نمودم و اگر گوشم صداى آن را نمى شنود ،عقل من كه تصديق اخبار مشتمل بر وعده تو ،دارد، آنرا شنيده است سپس من مى گويم : خوش ‍ آمدى اى فرشته اى كه از طرف مالك حكيم كريم جواد نيكوكار ،نسبت به ما بر ما وارد شدى ما به زبان حال عقلمان گفتار تو را از معدن برآورنده در خواستمان شنيديم كه مى گويى :آيا سائلى هست كه درخواستش را بدهم . و من از شما تمام احتياجات خود را كه مقتضى دوام اقبال حق تعالى به من است مى خواهم و مى خواهم كه پيوسته توفيق روى آورى به او را داشته باشم و احسانش به من تمام گردد و ادب من در پيشگاه او كامل شودو اينكه مرا و هر چه را كه به آن وسيله به من نيكى مى كند حفظ كند و گفتار تو را از زبان سيد و مولايمان كه او اهل آنست كه ما را به آرزويمان رساند شنيديم كه آيا توبه كننده اى هست كه توبه او را بپذيرم و من هم توبه اختيارى مى كنم و هم توبه اضطرارى زيرا من عاجز و ضعيف از غضب و عقابش هستم و رضايت و ثوابش را نيازمندم اگر نفس من در توبه حقيقى راستگو هست تو دانى و الا زبان حال عقل من با همه وجودش تايب است و سخن تو را اى فرشته كه از طرف آقا و سلطانمان كه اهل مهربانى و پذيرش ماست را شنيديم كه گفتى آيا استغفار كننده اى هست تا آنكه او را بيامرزم و من بنده او هستم كه از همه چيزهايى كه او بدش مى آيد توبه مى كنم و براى عفو پناهنده به او هستم و اگر قلب و زبان من در استغفار درست مى گويند بسيار خوب و الا زبان حال عقل من و حالت درماندگى و خستگى شكستگى من در پيشگاه جلالت و عفو و رحمت او از طرف من استغفار مى كند، و من در پيشگاه عزت و رافت او خوار و ناچيزم و اى فرشته !من اظهار اين خواسته و توبه و استغفار و بيچارگى و ذلت و شكستگى خود را به عنوان امانت به تو مى سپارم تا آنرا با حلم و كرم و رحمت وجود به پيشگاه كسى كه بر ما نعمت داد و تو را به سوى ما فرستاد و درهاى رسيدن را به روى ما باز كرد عرضه بدارى .

على بن طاووس گفت :اگر اين دعا را حفظ نكردى و آمادگى براى قرائت آن ندارى آنرا در كاغذى بنويس كه با تو و يا در زير سر تو باشد و آنرا همانند بهترين متاعت حفظ كن ! وقتى كه ثلث آخر هر شب شد جلويت بگير و بگو اى فرشته اى كه از طرف ارحم الراحمين و اكرم الاكرمين آمدى اين قصه من است كه به تو تسليم مى كنم من نه زبان گفتگو دارد و نه قلب آماده اى كه كلام شايسته اى بتوانم بتو عرضه كنم . پايان سخن ايشان رحمة الله عليه .

گويم اگر مى توانى در اين وقت ادعيه اى كه اهل بيت فرمودند و به تو ياد دادند بخوانى پس خوشابحالت و اگر نمى توانى پس اين سخن را بگو:

بار خدايا من به تو ايمان آوردم و پيامبرت و اهلبيتش صلوات الله عليهم را در خبر از عفو بزرگوارانه و الطاف انس تو تصديق كردم بار خدايا درود بر محمد و اهل بيتش بفرست و مرادر دعاهاى نيكى از دنيا و آخرت كه در اين شب شده شريك قرار بده و آنگاه آنچه سزاوار توست با من رفتار كن نه آنچه سزاوار من است اى مهربانترين ! درود بفرست بر محمد و فرزندان پاكش .

بدان كه از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرموده :تمام حظ چشم را (كه خواب است ) به او ندهيد چون چشم كمترين شكر كنندگان است .

از پيامبر (ص ) روايت شده است كه وقتى بنده به خاطر رضايت خدا براى نماز شب از بستر شيرين بر ميخيزد و چشمانش هنوز پر از خوابست خداى تعالى به او بر ملايكه اش مباهات مى كند، ميفرمايد آيا بنده مرا نمى بينيد! از لذت بستر برخاست براى عبادتى كه من بر او واجب نكردم و شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم .

فايده (دعا در ساعت روز)

مى دانى كه روز دوازده ساعت است و در هر ساعتى توجه و توسل به امامى از ائمه هدى مى شود (10) چنانكه شيخ طوسى در مصباح دعاى وارد در هر ساعت را آورده است . وسيد رضى الدين رحمة الله عليه ذكر كرد كه هر روزى از ايام هفته به مهمانى يكى از ائمه عليهم السلام و دهش صله اختصاص دارد و براى هر روز زيارتى مخصوص براى امامى كه اميد مهمانى و صله از او ميرود وارد شده است . روز شنبه مال پيامبر (ص ) است و روز يكشنبه از آن مولى على عليه السلام است و روز دوشنبه از آن امام حسن و حسين عليهما السلام است و روز سه شنبه از آن على بن الحسين و امام باقى و امام صادق عليهم السلام است وروز چهارشنبه از آن امام كاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السلام است . وروز پنجشنبه از آن امام حسن عسكرى عليه اسلام است و روز جمعه از آن حضرت مهدى عليه السلام مى باشد.

ونيز شب قدر كه به صورت ناشناخته در ماه رمضان است و چه بسا شب قدر در همين سه شب فرد (نوزده ،بيست و يك و بيست و سه ) باشد و در شب بيست و سه يعنى شب جهنى تاكيد بشترى شده است و نيز شبهاى احيا و آن شبها عبارتند از :اولين شب ماه رجب ،شب پانزدهم ماه شعبان ، شبهاى عيد قربان و فطر. و اميرالمومنين عليه السلام خوشش مى آمد كه در اين شبها فارغ البال باشد و نيز روز عرفه ، زيرا روز عرفه روز دعا و درخواست است و به همين خاطر در صورتى كه روزه انسان را از دعا باز مى دارد افطار در اين روز بهتر از روزه است گرچه ترغيب فراوانى در روزه آن وارده شده است و دعا به هنگام وزش بادها و به هنگام زوال ظهر و بارش باران و ريزش اولين قطره خون شهيد، زيرا روايتى از زيد شحام از امام صادق عليه السلام وارد شده كه فرمود: درچهار وقت دعا كنيد: به هنگام وزش باد و زوال سايه (يعنى ظهر) و بارش ‍ باران و اولين قطره خون شهيد مومن .زيرا درهاى آسمان در اين هنگام باز مى شود. و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:وقتى زوال ظهر شد درهاى آسمان و بهشت باز مى گردد و حاجت هاى بزرگ برآورده مى شود عرضه داشتم :در چه هنگام ؟حضرت فرمود:به اندازه چهار ركعت نمازى كه به آرامى خوانده شود.

وقت ديگر :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب وقت اجابت دعاست .

وروايت شده است :به هنگام طلوع فجر.

وروايت ابوالصباح كنانى از ابو جعفر عليه السلام كه فرمود خداى تعالى بنده اى كه بسيار از او درخواست مى كند دوست دارد، بنابراين از سحر تا طلوع خورشيد دعا كنيد، زيرا در اين صورت درهاى آسمان باز مى شود و ارزاق تقسيم مى گردد و حاجت هاى بزرگ برآورده مى شود.

قسم دوم در مكانهاى دعا

مثل سرزمين عرفه ،در خبر است كه خداى سبحان در آن روز به ملايكه مى گويد اى فرشتگان من ! آيا بندگان و كنيزانم را مى بينيد كه از گوشه و كنار دنيا ژوليده موى و غبار آلوده آمدند آيا مى دانيد چه مى خواهند؟

فرشتگان عرضه مى دارند از تو درخواست آمرزش دارند پس ‍ خداى مى فرمايد:شاهد باشيد كه من ايشان را آمرزيدم .

و روايت شد: از زمره گناهان ،گناهانى هستند كه جز در عرفه و مشعر بخشوده نمى شوند خداى تعالى فرمود:فاذاافضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام (23)وقتى از عرفات روانه شديد در مشعر خداى را ياد آوريد و شب مشعر از شبهاى بيدار ماندنى است .

مكان ديگر :

حرم و كعبه است . از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:هيچكس بر آن كوههانياستاده جز آنكه دعايش اجابت شد دعاى مؤ منين براى آخرت آنهابه اجابت مى رسد و دعاى كفار براى دنياشان به اجابت مى رسد.

مكان ديگر:

مساجد است زيرا مسجد خانه خدا است و كسى كه قصد رفتن به مسجد كند ،قصد رفتن به سوى خدا و زيارت او كرده است . و در حديث قدسى آمده است بدانيد كه خانه هاى من در زمين مساجدند، و خوشابحال بنده اى كه در خانه اش ‍ تطهير كد، سپس مرا در خانه ام زيارت كند و خداى كريمتر از آن است كه زاير و خواهان خود را دست خالى باز گرداند.

سعيد بن مسلم از معاوية بن عمار از امام صادق عليه السلام روايت كرد:پدرم وقتى نيازى داشت به هنگام زوال ظهر آنرا ازخداوند درخواست مى كرد، وقتى مى خواست در خواست كند ابتدا صدقه اى مى داد و بوى خوش استشمام مى كرد و به مسجد مى رفت و براى حاجت خود دعا مى كرد.

استفاده از روايت

و اين روايت بر چهار چيز دلالت دارد:

اول :زوال ظهر وقت درخواست حاجت است .

دوم :مستحب است كه جلوتر از دعا صدقه دهند.

سوم :استشمام بوى خوش .

چهارم :مسجد مكان طلب حاجت است .

و از اماكن دعا ،بلكه بهترين جايگاه ،دعا در پيشگاه قبر امام حسين عليه السلام است روايت شده كه خداى سبحان در قبال شهادت امام حسين (ع ) چهار خصلت به او داد: در خاك قبرش شفا قرار داد و دعا را در زير گنبد او اجابت مى كند و ائمه عليهم السلام را از فرزندان او قرار داد و روزهايى كه زايرين زيارت قبرش مى كنند جزء عمرشان بحساب نمى آورد.

روايت شده كه امام صادق عليه السلام بيمار شد، به كسانش ‍ دستور داد كه شخصى را اجير كنند كه در كنار قبر امام حسين عليه السلام براى او دعاكنند. پس مردى از مواليان آن حضرت بيرون آمد وشخصى را در كنار دريافت و ماجرا را به او گفت آن مرد گفت من مى روم ، ولى امام حسين عليه السلام امامى است كه اطاعتش واجب است چنانكه امام صادق هم امامى است كه اطاعتش واجب است پس چگونه براى شفاى امام صادق در كنار قبر امام حسين (ع ) بايد دعا كرد. غلام به پيش امام صادق عليه السلام آمد و سخن او را نقل كرد. حضرت فرمود:همين طور است كه ايشان مى گويد ولى ايشان نمى داند كه خداى تعالى را مكانهايى است كه دعاها در آن اجابت مى شود بقعه حضرت امام حسين عليه السلام از آن امكنه است .

قسم سوم از علل اجابت دعا دعاى مشتمل بر اسم اعظم (24)

از علل اجابت دعا ،دعاهايى است كه مشتمل بر اسم اعظم هستند، خواه آن اسم را شخصا بدانيم ،خواه عينا آنرا ندانيم و اسم اعظم را كسى عينا نمى داند جز اشخاصى مثل پيامبران و اولياء الهى عليهم السلام كه خداى ايشان را آگاه كرده است (11) و تلويحات و اشاراتى در اين زمينه وارد شده است مثل روايتى كه مى گويد: اسم اعظم در اخر سوره حشر آمده است و روايتى كه مى گويد اسم اعظم در آية الكرسى و اول آل عمران مى باشد. گفتند كه اسم اعظم در الحى القيوم است زيرا اين دو اسم وجه اشتراك هر دو و موجود در اين دو سوره مى باشد و از پيامبر (ص ) آمده كه - فرمود:بسم الله الرحمن الرحيم نزديكتر است از سياهى چشم به سفيدى آن گفتند كه اسم اعظم دراين سخن است يا ذالجلال والاكرام ست عده اى ديگر گفتند در اين سخن است : يا هو يا من لا هو الا هو

سخن عده اى ديگر آنكه اسم اعظم همان الله است و آن از:(1) اسماى مشهور پروردگار است . (2و3) بالاترين مقام رادر ذكر و دعا دارد (4)و امام همه اسما است .

(5) و كلمه اخلاص مختص به اوست و (6) شهادت به او داده مى شود. و اين قول خيلى به صواب نزديك است ،زيرا رواياتى كه مدلول آن اين است كه الله اسم اعظم مى باشد فراوان است .

امتيازات الله

پس بدانكه اين اسم مقدس امتيازاتى بر سائر اسماء دارد:

اول :الله اسم خاص ذات مقدس حق است كه مخصوص ‍ اوست و به حقيقت و يا مجاز بر ديگران اطلاق نمى شود. خدايتعالى فرمود: هل تعلم له سميا (25)آيا جز الله راديديد كه اسم الله داشته باشد.

دوم :اين اسم دلالت بر ذات دارد و هر كدام از باقى اسماء بر معانى ديگر دلالت دارند مثل قادر كه بر قدرت دلالت دارد و عالم بر علم دلالت دارد و امثال آن .

سوم :همه اسماء به اين نام ناميده مى شود و او به اسم ديگرى ناميده نمى شود مثلا به اسم الهى صبور مى گويند كه وى اسمى از اسماء الله است و نمى گويند: الله اسمى از اسماى صبور يا رحيم يا شكور است و با شش امتيازى كه قبلا گذشت مجموع امتيازات اين اسم به نه مى رسد.

سليمان و آصف برخيا

و روايت شده است كه سليمان عليه السلام وقتى آمدن بلقيس را فهميد و بين آنها تنها يك فرسخ مانده بود فرمود ايكم ياتينى بعرشها قبل ان ياتونى مسلمين (26)كى تخت بلقيس را مى تواند بياورد قبل از آنكه بلقيس و اطرافيان به تسليم بيايند؟ قال عفريت من الجن (27)عفريتى از جن (يعنى يكى از سركشان اجنه كه بسيار زيرك بود) گفت : انا اتيكه به قبل ان تقوم من مقامك من تخت او را مى آورم قبل از آنكه از تخت خود يعنى مجلسى كه در آن قضاوت مى كنى برخيزى (يعنى مجلسش تمام شود) ومجلس حضرت سليمان از صبح تا ظهر طول مى كشيد. وانى عليه لقوى امين : و من قوت برآوردن تخت او دارم و برطلاها (و زينت هاى آن ) امين هستم . فقال سليمان .سليمان فرمود: من سريعتر از آن مى خواهم قال الذى عنده علم من الكتاب (28)آن كسى كه مقدارى از كتاب درنزد او بود يعنى آصف بن برخيا كه وزير حضرت سليمان و پسر خواهر او و مردى صديق بود كه اسم اعظم را مى دانست يعنى اسمى را كه وقتى خوانده شود خداى جوابش را مى دهد عرضه داشت : انا اتيك به قبل ان يرتد طرفك : من به يك چشم بهم زدن تخت بلقيس ‍ را مى آورم . گفتند: معناى اين عبارت اين است كه يعنى قبل از آنكه كسى كه به اندازه چشم انداز تو از دو دور است به تو برسد و گفته شده معنايش اين است كه قبل از باز گشت پلك تو به خاطر خستگى مى آرم .

پس معناى اين عبارت اين است كه :سليمان چشمش را باز كرد و تا نهايت نگاه كرد و ادامه داد و قبل از آن كه چشمش ‍ خيره گردد و بهم بيافتد تخت بلقيس آمده بود. كلبى گويد آصف به سجده افتاد و به اسم اعظم الهى از خدا درخواست كرد و تخت به زمين فرو رفت و در جلوى سليمان سبز شد گفتند:در آنجا كه تخت بود زمين شكافته شد و جلوى سليمان از زمين بيرون آمد و گفته شده كه زمين براى تخت درهم نورديده شد. و اين از امام صادق عليه السلام هم روايت شه و گفته شده و گفته شد:آن اسم همان الله و اسم بعدى كه بعد از الله مى آيد رحمن است و گفته شده آن اسم يا حى يا قيوم است كه در زبان عبرى آهيا شراهيا(هستم كه هستم ) است .

گفته شده آن اسم يا ذالجلال والاكرام است . و گفته شده : يا الهنا واله كل شى ء الها واحدا و لا اله الا انت است .

وروايت شده خصوصيات الفاظ در اجابت دعا مؤ ثرند و ادعيه اى براى حاجت هاى مخصوص آمده مثل روايتى كه از امام صادق عليه السلام در مورد كسى كه ده بار بگويد: يا الله يا الله به او گفته مى شود: لبيك بنده من حاجت خود رابگو ،به تو داده مى شود. و نظير آن روايتى است كه در مورد كسى كه ده بار يا رباه يا رباه بگويد آمده است . چنانكه در مورد يا رب يا رب نيز چنين است . و نظير آن يا سيداه است . و نيز روايت شده كه هر كس در سجود خود سه بار بگويد يا الله يا رباه يا سيداه همان جواب مذكور را به او مى دهند.

ونمونه ديگر روايت سماعه است . سماعه گفت ابوالحسن عليه السلام به من فرمود: اى سماعه ! وقتى حاجتى داشتى بگو: اللهم انى اسالك بحق محمد و على فان لهما عندك شانا من الشان وقدرا من القدر فبحق ذلك الشان و بحق ذلك القدر ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى كذا و كذا يعنى بار خدايا من تو را به حق محمد و على قسم مى دهم زيرا آندو در نزد تو مقامى رفيع دارند و بحق آن مقام بلندشان بر محمد و آل او درود فرست و فلان درخواست مرا اجابت كنى زيرا در قيامت هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسل و بنده مومن امتحان شده اى نيست مگر آنكه در آن روز به ايشان محتاج است .

دعاهاى پس از نماز

ونمونه ديگر روايت ابن ابى عمير از معاويه بن عمار است كه هر كس سه نوبت بعد از نماز واجب بگويد: يا من يفعل ما يشاء و لا يفعل مايشاء احد غيره سپس از خدا درخواست كند خواسته اش به او داده مى شود و نمونه ديگر روايتى كه در مورد اداى دين در روز جمعه است . اللهم اغننى بحلالك عن حرامك و بفضلك عمن سواك و روايت شده كه بطور كلى براى همه حاجات چنين بخواند و براى گشايش روزى بعد از نماز صبح ده بار بگويد : سبحان الله العظيم و بحمده استغفر الله واساله من فضله

دعاى بعد از نماز عشا

نمونه ديگر: جهت گشايش روزى بعد از نماز عشا بگويد:

الله انه ليس لى علم بموضع رزقى فانما اطلبه بخطرات تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان فانا فيما انا طالب كالحيران لا ادرى افى سهل ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى بر ام فى بحر و على يدى من و من قبل من وقد علمت ان علمه عندك و اسبابه بيدك و انت الذى تقسمه بلطفك و تسببه برحمتك اللهم فصل على محمد و آله واجعله يا رب رزقك لى واسعا و مطلبه سهلا وماخذه قريبا و لا تعننى بطلب مالم تقدر لى فيه رزقا فانك غنى عن عذابى و انا فقير الى رحمتك فصل على محمد و آله و جد على عبدك بفضلك انك ذو فضل عظيم خدايا من جاى روزى خود را نمى دانم و با انديشه هايى كه از خاطرم مى گذرد آنرا طلب مى كنم در طلب روزى به شهرها مى روم و در طلب آن حيرت زده هستم ، نمى دانم روزى من دردشت است ، يا در كوه در زمين است و يا در آسمان در خشكى است و يا در دريا و به دست كيست و از جانب چه كسى و مى دانم كه تو مى دانى و اسباب آن در دست توست و تو هستى كه به لطف خود آنرا پخش مى كنى و با مهربانى خود وسيله آنرا فراهم مى كنى پروردگارا بر محمد وآلش دورد فرست و روزى مرا فراوان و مطلبش را آسان و محل پيدايش آنرا نزديك قرار بده و مرا به خواست روزى غير مقدر خسته نكن چون تو بى نياز از عذاب منى و من نيازمند به مهربانيت هستم پس درود بر محمد و آل محمد بفرست ! و بر بنده ات بخشايش فرما!تو فضلى عظيم دارى .

و براى رفع ترس از ستمگر و داخل شدن بر شاه اين سخن امام صادق عليه السلام را به هنگام دخول بر منصور بگو:يا عدتى عند شدتى و يا غوثى عند كربتى احرسنى بعينك التى لا تنام و اكفنى بركنك الذى لايرام . اى ذخيره من به هنگام شدت ! و اى فرياد رسم به هنگام سختى !مرا با چشمانى كه هرگز نمى خوابند محافظت كن و در پناه ركن خودت كه هميشگى است نگه دار!

دعا براى اداى دين

و براى اداى دين در روايت معاذبن جبل آمده است :معاذبن جبل گويد: من روزى از رسول خدا (ص ) بازماندم و با او نماز جمعه را بجا نياوردم حضرت فرمود:اى معاذ چه چيز مانع نماز جمعه شده است ؟ عرض كردم اى رسول خدا (ص ) يوحناى يهودى يك اوقيه (1) گندم از من طلب داشت و بر در من كشيك مى كشيد پس ترسيدم كه مرا از تو باز دارد فرمود:اى معاذ آيا دوست دارى كه خدا قرضت را ادا كند؟ گفتم بله اى رسول خدا فرمود:بگو قل اللهم مالك الملك تعطى الملك ممن تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك على كل شى قدير. تولج الليل فى النهار و تولج النهار فى الليل و تخرج الحى من الميت و تخرج الميت من الحى و ترزق من تشاء بغير حساب يا رحمن الدنيا و الاخره و رحيمهما تعطى منهما ما تشاء و تمنع منهما ما تشاء اقض عنى دينى . بگو اى پيغمبر بار خدايا!اى پادشان ملك هستى !تو هر كه را بخواهى عزت و اقتدار بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى هر خير و نيكويى بدست تو است و تنهاتو بر هر چيز توانايى شب را در روز نهان سازى و روز را در شب ناپديد گردانى و بيرون مى آورى زنده را از مرده (مثل انسان از منى ) و بيرون مى آورى مرده را از زنده (مثل تخم مرغ را از مرغ ) و روزى مى دهى هر كه را خواهى بدون حساب .(29)

اى بخشنده دنيا و آخرت و رحيم هر دو سرا از هر كدام از آندو بخواهى مى دهى و از هر كدام بخواهى منع مى كنى پس ‍ بر محمد و آلش درود بفرست و قرض مرا اى كريم ادا كن . و اگر قرض تو به اندازه پرى همه كره زمين از طلا باشد خداى تعالى ادا مى كند. و اندازه اوقيه در نزد اعراب سه رطل عراقى است .

و براى تقويت حافظه اين دعا از پيامبر روايت شده است : اى على اگر مى خواهى هر چه را مى شنوى حفظ كنى بعد از هر نماز بگو:

سبحان من لا يعتدى على اهل مملكته سبحان من لاياخذ اهل الارض بالوان العذاب سبحان الرؤ وف الرحيم اللهم اجعل فى قلبى نورا و بصرا و فهما و علما انك على كل شى قدير منزه است آن خدايى كه بر اهل مملكت خود ستم نمى كند منزه است آن خداييكه اهل زمين را به انواع عذاب ،عذاب نمى كند منزه است آن خدايى كه رئوف رحيم است بار خدايا در قلب من نور و بينايى و فهم و علم قرار بده و تو بر همه چيز توانايى .

مردى ا زهمسايه اى مردم آزار به امام حسن بن على عليه السلام شكايت كرد امام حسن عليه السلام فرمود:وقتى نماز مغرب را خواندى دو ركعت نماز بخوان سپس بگو: يا شديد المحال يا عزيز اذللت بعزتك جميع اكفنى شر فلان بما شئت اى سخت گيرنده ، اى عزيز!تو بعزت خود همه خلق را ذليل و خوار كردى شر فلانى را هر طورى كه مى خواهى از سر من كم كن . آن مرد چنان كرد وقتش شب شد در دل شب صداى فريادى شنيد گفتند فلانى امشب مرد(12) و مثل اين قسم زياد است كه ذكر همه آن باعث اطاله كلام مى شود هر كس بخواهد از كتابهاى دعا استخراج كند.

قسم چهارم متشكل از دعا و زمان است

مثل دعاى سمات كه در ساعت آخر روز جمعه وارد شده مستحب است كه بعد از آن بگويد: اللهم انى اسئلك بحرمة هذا الدعا و بمافات منه من الاسماء و بما يشتمل عليه من التفسير و التدبير الذى لا يحيط به الا انت ان تفعل بى كذا و كذا و ترجمه : خدايا از تو مى خواهم به حرمت اين دعا و اسمايى كه از آن فوت شده و تفسير و تدبيرى كه در آن ذكر شده كه كسى جز تو به آن احاطه ندارد، حاجت كذايى مرا برآور.

مثل روايتى كه از امام باقر عليه السلام در ثلث دوم از ماه رمضان است كه قرآن را باز مى كنى و مى گويى : اللهم انى اسئلك بكتابك المنزل و ما فيه اسمك الاعظم الاكبر و اسماءك الحسنى و ما يخاف و يرجى ان تجعلنى من عتقائك من النار

خدايا من از تو مى خواهم به اين كتاب و آنچه كه در آن است و در آن اسم اعظم اكبر تو اسماى حسنى و علل خوف و رجاست اينكه مرا از آزاد شده هاى جهنم قرار بدهى سپس ‍ حاجت هايى كه مى خواهد ذكر مى كند.

و نظير آن اينكه در ثلث آخر شب جمعه 15 بار سوره قدر رابخواند سپس به آنچه مى خواهد دعا كند.

قسم پنجم دعاهايى كه متشكل از دعا و مكان است

مثل روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:هر كس حاجتى از خدا مى خواهد در مقام راس الحسين بايستد و بگويد : يا ابا عبدالله اشهد انك تشهد مقامى و تسمع كلامى و انك حى عند ربك ترزق فاسئل ربك و ربى فى قضاء حوائجى . اى ابا عبد شهادت مى دهم كه مرا مى بينى و كلام مرا مى شنوى و تو در پيشگاه خدايت روزى مى خورى از پروردگارت و پروردگار من در برآوردن حاجتم در خواست كن پس آن حاجت برآورده مى شود ان شاء الله .

مردى كه مستمرى اش قطع گرديده بود

و روايت شده كه مردى هر سال مسترى اى از خليفه دريافت مى كرد. اما خليفه بر او خشم گرفت و چند سال مستمرى اش ‍ را قطع كرد آن مرد به خدمت مولى ابى الحسن على بن محمد هادى عليه السلام رسيد و قطع مستمرى را به عرض امام رسانيد و از او خواهش كرد كه به هنگام ملاقات با خليفه واسطه برقرارى مجدد مستمرى گردد. آن مرد بازگشت به هنگام شب خليفه كسى را فرستاد و او را خواست آن مرد آماده رفتن به منزل خليفه گرديد هنوز نرسيده بود كه چند فرستاده ديگر نيز در بين راه او را ملاقات كردند.

هر كدام مى گفتند خليفه تو را مى خواهد وقتى به دربان رسيد از دربان پرسيد آيا (امام ) على بن محمد عليه السلام اينجا آمد؟ دربان گفت خير:وقتى بر خليفه وارد شد خليفه او را پيش خودش خواند و او را احترام كرد و دستور داد جوايز و مستمرى عقب افتاده اين مدت را به او بپردازند .وقتى از نزد خليفه خارج شد دربان كه نامش فتح بود از او در خواست كرد كه از امام بخواه تا دعايى كه براى حاجت تو خوانده مرا بياموزد. بعدا وقتى آن مرد خدمت ابى الحسن عليه السلام رسيد وقتى چشم امام به او افتاد فرمود:از صورت تو آثار خوشحالى و رضايت پيداست ؟ عرضه داشت :بله ولى گفتند :شما پيش خليفه نرفتيد.

امام فرمود:خداى تعالى ما را عادت داد كه در سختيها جز به او پناه نبريم و جز از او درخواست نكنيم . ترسيدم كه اگر اين عادت را تغيير دهم خداوند آن نعمت را تغيير دهد. عرضه داشت اين آقاى من ، فتح مى گويد: آن دعايى كه براى حاجتم خواندى به من تعليم نما! حضرت فرمود:فتح در ظاهر ادعاى دوستى مى كند نه در باطن و اين دعا براى كسى مفيد است كه از دوستان اهل بيت عليهم السلام باشد و من در بسيارى از مواقع براى حاجت هايم مى خوانم و حاجتم برآورده مى شود و از خدا در خواست كردم هر كس بعداز من در كنار قبرم آنرا بخواند دعايش را اجابت كند.

آن دعا اينست : يا عدتى عند العدد و يا رجائى والمعتمد و يا كهفى و السند و يا واحد و يا احد و يا قل هو الله احد اسئلك اللهم بحق من خلقته من خلقك و لم تجعل فى خلقك مثلهم احدا ان تصلى عليهم و ان تفعل بى كذا و كذا.

اى ذخيره من بهنگام شمارش ذخيره ها و اى اميد من و تكيه گاهم و اى پناهگاه و ملجاءام اى يكى و اى يكتا و اى قل هو الله احد خدايا از تو مى خواهم به حق كسانى كه خلقشان كردى و احدى از خلقت همسان ايشان نيست اينكه برايشان درود فرستى و براى من فلان حاجت را برآورى .

نظير اين دعا فراوان است كه ما به همين مقدار اشاره اكتفا مى كنيم .

شرط قبولى دعاولايت است

بدانكه اينكه امام فرمود استجابت دعا به كسى اختصاص ‍ دارد كه ولايت ما را داشته باشد، اشاره به شرط قبولى دعاست ، بلكه اشاره به قبولى اعمال چه واجب و چه مستحب دارد.و در اين معنا روايت محمد بن مسلم از امام باقر و يا امام صادق عليهما السلام وارد شده عرضه داشتم : ما بعضى مخالفين شما را مى بينيم كه داراى عبادت و سعى و تلاش و خشوع در امر دين هستند آيا اين اعمال او را نفعى مى بخشد؟ فرمود:اى ابا محمد مثل ما مثل اهل بيتى از بنى اسرائيل است كه روش ايشان اين بود كه هيچكس از اين خانواده چهل شب دعا نمى كرد مگر آنكه دعاى او اجابت مى شد و مردى از اين خانواده چهل شب كوشيد و مجاهده نمود، و دعا نمود ولى از اجابت اثرى نديد. به خدمت حضرت عيسى عليه السلام آمد و شكايت حال خويش را نمود و از او خواست كه برايش دعا كند پس حضرت عيسى عليه السلام وضو گرفت و نماز گزارد و سپس دعا كرد خداى به او وحى فرمود:اى عيسى بنده من از درى غير از در من وارد شد و از من در خواست كرد ،ولى در قلب وى نسبت به رسالت تو شك وجود دارد بنابراين اگر آنقدر دعا كند تا گردنش قطع شود و انگشتانش از هم جدا شود من اجابتش ‍ نمى كنم پس حضرت عيسى متوجه او شد و به او فرمود:آيا پروردگارت را مى خوانى و قلبت نسبت به پيامبرش شماك است عرضه داشت اى روح خدا و كلمه او به خدا قسم همانگونه بود كه گفتى پس از خدا بخواه كه آن شك از من زايل شود. حضرت حضرت عيسى براى دعا كرد و خدا به او تفضل فرمود(و شكش زايل شد و حاجتش برآورده شد) و در زمره خانواده اش در آمد و ما اهل بيت همانند حضرت عيسى هستيم خدا عمل بنده اى را كه در ولايت ما شك دارد قبول نمى كند.(30)

قسم ششم از علل استجابت دعا مربوط بهفعل است مثل دعاى بعد از نماز

امير المومنين از رسول خدا(ص )نقل كرد كه آن حضرت فرمود:هر كس نماز واجبى را ادا كند بعد از آن دعايى مستجاب نزد خدا دارد. ابن فحام مى گويد:حضرت امير المومنين عليه السلام را در خواب ديدم و ازصحت خبر سوال حضرت فرمود:روايت درست است وقتى نماز واجبت تمام شد در حال سجده بگو: اللهم انى اسئلك بحق من رواه و بحق من روى عنه صل على جماعتهم وافعل بى كيت و كيت :خدايا از تو مى خواهم بحق كسى كه روايت كرد و به حق كسى كه از او روايت شده بر جماعت ايشان درود فرست و فلان حاجت مرا برآور. و از امام صادق عليه السلام وارد شده كه خداى تعالى نماز را در بهترين اوقات بر شما واجب كرد، پس حوايج را بعد از نمازهاى واجب از خدا بخواهيد.

و از امير المومنين عليه السلام آمده است : هيچ بنده اى از نمازش فراغت نيابد جز آنكه از خدا بهشت را در خواست كند واز اتش به او پناه برد و بخواهد كه حورالعين تزويجش ‍ كند. و از ابى حمزه ثمالى نقل شده كه گفت از امام ابا جعفر باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:وقتى بنده اى به نماز بايستد خداى حورالعين را مى فرستد تا آنكه در اطراف او بگردند،پس وقتى كه از نماز فراغت يافت و از خداى در مورد اينان چيزى را نخواست ايشان در حال تعجب او را ترك مى كنند.

فضل بقباق از امام صادق عليه السلام نقل مى كند حضرت فرمود:دعا در چهار زمان به اجابت مى رسد:در نماز وتر ،بعد از نماز صبح و بعد از نماز ظهر و بعد از نماز مغرب و در روايت ديگر بعد از مغرب كه در سجده اش دعا كند.

فصل 1 مربوط به دعاى فعل ، و دعايى است كه بايد بعد از كارى آن دعا را خواند واگر بدون آن كار دعاكند اجابت نمى گردد.

از جمله دعاهايى كه به فعل بر مى گردد دعاى سائل براى معطى به هنگام بخشش است كه اگر در آن حال خود به خود دعا كند مستجاب نمى شود و امام زين العابدين عليه السلام به خادمش مى فرمود:كمى سايل را نگه دار تا دعا كند آن حضرت عليه السلام فرمود:دعاى فقير رد نمى شود و به خادمش مى فرمود وقتى به فقير چيزى دادى از او بخواه كه دعاى نيك نمايد.

و از امام باقر و يا امام صادق عليهما السلام روايت شده :وقتى به فقرا چيزى داديد به ايشان تلقين دعا كنيد و دعاى ايشان در مورد شما اجابت مى شود، ولى براى خودشان اجابت نمى شود.

و امام زين العابدين عليه السلام دست خود را بعد از صدقه مى بوسيد از سبب آن پرسيدند فرمود:صدقه قبل از آنكه به دست فقير برسد ،در دست خدا قرار مى گيرد.

امير المومنين عليه السلام فرمود:وقتى به فقير چيزى داديد آن دست را ببوسيد زيرا قبل از آنكه فقير صدقه را بگيرد خداى تعالى صدقه را مى گيرد زيرا خدا صدقه ها را مى گيرد ان الله هو يقبل التوبة عن عباده و ياخذ الصدقات .(31)

ورسول خدا (ص ) فرمود:صدقه مومن در دست فقير قرار نمى گيرد جز آنكه قبلا در دست خدا قرار مى گيرد سپس اين آيه را تلاوت كرد الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده و ياخذ الصدقات و ان الله هو التواب الرحيم

آيا نمى دانى كه خدا توبه را از بندگانش قبول مى كند و صدقات را مى گيرد و خدا تواب و رحيم است . و از ابى عبدالله امام صادق عليه السلام فرمود:خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:همه اشيا را من وكالت دادم كه ديگرى آنرا بگيرد جز صدقه كه من به سرعت با دستم آنرا مى گيرم حتى مرد و يا زنى به اندازه يك خرما و يا نيمه آن صدقه مى دهد و من آنرا مى گيرم و آنرا پرورش مى دهم چنانكه مردم كره اسب و بچه شتر را كه تازه از مادرش جدا شده پرورش مى دهند، آنگاه ايشان مرا در قيامت ملاقات مى كنند آن صدقه را براى او مى آورند در حاليكه مثل كوه احد بزرگ شده است .

امام صادق عليه السلام فرمود: روزى را با صدقه پايين بكشيد.

معامله امام صادق با خدا

امام صادق (ع ) به فرزندش محمد فرمود: پسركم از آن خرجى چه مقدار باقى مانده است ؟ عرضه داشت چهل دينار فرمود:برو و آنرا صدقه بده ! عرض كرد جز آن چيزى باقى با من نمانده است ،فرمود:همان را صدقه بده ، زيرا خداى تعالى آنرا جايگزين مى كند. آيا نمى دانى كه هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى صدقه است پس صدقه اش را بده و محمد گفت :پس آنرا صدقه دادم بيش از ده روز نگذشته بود كه چهار هزار دينار از جايى به آن حضرت رسيد. و فرمود صدقه قرض را ادا مى كند و بركت مى آورد. و نيز فرمود صدقه دين را ادايى كند و بركت به جاى آن به ارمغان مى آورد و فرمود:وقتى محتاج شديد با صدقه با خدا تجارت كنيد و امام باقر عليه السلام فرمود:صدقه علاوه بر دفع مرگ بد،(13) هفتاد بلا از بلاهاى دنيا را بر مى گرداند،زيرا صدقه دهنده هرگز با مرگ بد نمى ميرد.

حضرت عيسى و مرد هيزم شكن

گفته شده : وقتى كه حضرت عيسى با اصحابش نشسته بود مردى بر ايشان گذشت . و حضرت فرمود:او مى ميرد مدتى نگذشت كه آن مرد با كولبارى از هيزم برگشت گفتند: اى روح !خدا شما خبر دادى كه ايشان مى ميرد اينك او را زنده مى بينيم . حضرت عيسى عليه السلام فرمود:هيزمت را بگذار مرد هيزم را گذاشت آن حضرت هيزم را باز كرد ،ناگهان مارى سياه را ديد كه سنگى در دهان گرفته بود. حضرت از او پرسيد امروز چه كردى ؟ گفت اى روح خدا و كلمة الله (14) دو گرده نان داشتم ، فقيرى بر من گذشت يكى را به او دادم .

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هيچكس به خوبى اهل صدقه در دنيا نبود مگر آنكه خداى تعالى به خوبى جانشين وى بر فرزندانش بعد از وى خواهد شد.

در تفسير آيه فكلوا منها و اطمعوا القانع و المعتر (32)پس از آن بخوريد و فقير و دوست را اطعام كنيد. حضرت فرمود:قانع شخص فقير است و معتر دوست توست .

امام صادق و مرد فقير در منى

امام صادق عليه السلام در منى بود فقيرى آمد پس امر كرد كه به او انگور دهند عرضه داشت من نيازى به انگور ندارم اگر درهمى باشد (قبول مى كنم ) حضرت فرمود: خدا توسعه دهد فقير رفت و حضرت به او چيزى نداد. ديگرى آمد حضرت امام صادق عليه السلام سه دانه انگور گرفت و در دست او ريخت فقير آنرا گرفت و سپس گفت الحمد الله رب العالمين حمد خدايى را كه به من روزى داد.

حضرت فرمود :بايست دو دست را پر از انگور كرد و به او داد.

فقير گفت : الحمد الله رب العالمين .حضرت اباعبدالله عليه السلام فرمودبايست و رو به غلام كرد پرسيد اى غلام !چند درهم دارى ؟ رواى مى گويد ما حدس زديم نزديك بيست درهم و يا همين حدود پيش غلام بود حضرت فرمود به او بده . فقير آنرا گرفت و سپس گفت الحمد الله رب العالمين اين عطا تنها از توست اى خداى من شريكى ندارى حضرت فرمود:بايست پيراهنى كه در تنش بود در آورد و به او داد فرمود بپوش فقير آنر پوشيد فقير گفت :حمد خدايى را كه مرا پوشانيد و خوشحالم كرد اى بنده خدا! خدا جزاى خير به تو دهد جز اين دعا، دعاى ديگرى نكرد و رفت . راوى گفت ما فكر كرديم كه اگر امام را دعا نمى كرد امام همواره چيزى به او مى بخشيد زيرا وقتى فقير حمد خدا را مى كرد حضرت به او مى بخشيد.

امام صادق عليه السلام فرمود:كسى كه صدقه داد سپس به او بازگشت آنرا نفروشد و نخورد، زيرا خداى تعالى شريكى ندارد و اگر چيزى براى خدا داده شده به منزله بنده آزاد شده است كه نمى توان آنرا بعد از آزادى به اسارت درآورد.

و از امام صادق عليه السلام وارد شده :كه اگر كسى براى دادن صدقه بيرون رفت تا آنكه به فقير بدهد بعد ديد كه فقير رفته است ،آنرا به ديگرى بدهد و به مالش باز نگرداند.

تتمه (در اقسام صدقه )

صدقه بر پنج قسم است صدقه مالى و اين قسم گذشت .

دوم صدقه مقام و آن شفاعت كردن ديگران بواسطه آبرو و موقعيت است . حضرت پيامبر (ص ) فرمود:بهترين صدقه ها صدقه زبان است پرسيدند يا رسول الله !صدقه زبانى چيست ؟ فرمود:شفاعتى كه اسيرى را رها كند و خونى را حفظ كند و نيكى اى را به برادرى برساند و بدى اى را دفع نمايد و گفته شده تعويذ جاه و مقام و مال مواسات در آندواست .

سوم : صدقه راى است و آن عبارت از مشورت مى باشدو پيامبر(ص ) فرمود:از دانشى كه برادرت راهنمايى كند و فكرى كه او را درست كند به برادرت صدقه (هديه ) بده .

چهارم صدقه زبان كه وساطت بين مردم و تلاش در خاموش ‍ كردن آتش اختلاف و اصلاح بين مردم مى باشد.

لا خير فى كثير من نجويهم الامن امر بصدقه و معروف او اصلاح بين الناس (33)خداى تعالى فرمود: بسيارى از درگوشيهاى ايشان فايده اى ندارد جز آن كسى كه به صدقه و يا خوبى و يا اصلاح بين مردم دستور دهد.

پنجم صدقه علم صدقه علم بخشش علم به اهل و شايستگان آن است و از پيامبر(ص ) وارده شده كه فرمود: از جمله صدقات آن است كه مرد دانشى ياد بگيرد و به مردم ياد دهد و فرمود:زكات علم تعليم دانش به نادان است . و از امام صادق عليه السلام آمده كه : هرچيز زكاتى دارد و زكات علم اين است كه به اهل آن آموخته شود .

فضيلت علم

صاحب كتاب منتقى اليواقيت بدون ذكر وسايط از محمد بن على بن الحسين بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب عليهم السلام روايت كرد كه فرمود:امام رضا از پدرش موسى بن جعفر از پدرش امام جعفر صادق عليهم السلام از پدرش امام باقر عليه السلام از پدرش امام على بن الحسين (ع ) از پدرش امير المؤ منين عليه السلام براى من حديث كرد و فرمود:از رسول خدا (ص ) شنيدم كه مى فرمود: طلب دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است پس علم را از جايگاهش بخواهيد و قبسى از اهل علم بجوييد، زيرا آموزش دانش براى خدا حسنه اى است و طلب آن عبادت است و گفتگوى علم تسبيح و عمل به آن جهاد و آموختن به نادان صدقه و بذل علم به اهل آن نزديكى به خدايتعالى مى باشد زيرا علم نشانه هاى به حلال و حرام است و راه بهشت را روشن مى كند، و در وحشت مونس انسان است و در غربت و تنهايى رفيق انسان است و در خلوت با انسان گفتگو مى كند و راهنماى آسودگى و تنگى است و دانش ‍ سلاح عليه دشمنان و زينت نزد دوستان است خدا بواسطه علم گروهى را بالا برد و ايشان را در خوبيها رهبر قرار داد كه از آثار ايشان اقتباس مى شود و افعال آنها الگوى راهنماى ديگران است و از افكار ايشان استفاده مى شود و ملايكه در دوستى با ايشان راغبند و با پرهايشان ايشان را لمس مى كنند (و تبرك مى جويند).و در دعاهايشان دانشمندان را بركت مى دهند و هر ترو خشكى حتى ماهيان دريا و موجودات دريايى و درندگان بيابان و چهار پايان براى عالم استغفار مى كنند و دانش حيات دل از نادانى و نور چشم در تاريكى و نيروى بدن از ضعف مى باشد و بنده را به جايگاه خوبان و مجالس اخيار و درجات عالى در دنيا وآخرت مى رساند و تفكر در علم با روزه برابر است و گفتگوى در آن با شب زنده دارى مساوى است به وسيله دانش پروردگار اطاعت و پرستش مى گردد و بدان واسطه صله ارحام صورت مى گيرد و حلال و حرام دانسته مى شود علم پيشواى عمل است و عمل تابع علم است خدا علم را به سعادتمندان الهام مى كند و اشقيا را از آن محروم مى كند خوشا بحال كسى كه خدا بهره اى از علم به او داده است .

آگاهى (علم و عمل قرينند)

به اين جمله كه فرمود: عمل تابع علم است نگاه كن خداى تو را رحمت كند كه چگونه آن حضرت ايندو را دوبار قرين هم قرار داد و هيچكدام بدون ديگرى نفعى ندارد و عالم ناچار بايد عمل كند و علم به تنهايى اهل علم را نجات نمى دهد و به همين مطلب در گفتارش تصريح كرد فرمود:هر كس علمى را بياموزد ولى هدايت او بيش نگردد، از خدا جز دورى حاصل نكرده است و عمل بدون علم فايده اى ندارد زيرا آن حضرت فرمود:كسى كه بدون بصيرت عمل كند همانند كسى است كه دربيراهه حركت مى كند و هر چه بر سرعت مسير بيافزايد جز دورى از راه چيزى بر او نيافزايد پس علم دو يار قرين همند(15) كه هيچكدام بدون ديگرى درست نمى شود و همه فعاليتها به خاطر اين دو گوهر يعنى علم و عمل شكل گرفته است و هرچه از تصنيف مصنفان وموعظه واعظان و فكر متفكران ،بلكه انزال كتابهاى آسمانى و ارسال پيامبران الهى كه مى بينى به خاطر آن است بلكه آسمانها و زمين و خلايق در آن ، به خاطر آن است و همين مطلب از تفكر در دو آيه زير بدست مى آيد يكم : الله الذى خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله على كل شى قدير وان الله قد احاط بكل شى علما (34)خدا آن كسى است كه هفت آسمان را آفريد و مانند آن آسمانها از (هفت طبقه ) زمين خلق فرمود و امر نافذ خود را در بين هفت آسمان و زمين نازل كند تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى توانا و به احاطه علمى بر همه امور آگاهست همين آيه در دلالت بر شرافت علم به ويژه علم توحيد كافى است .

آيه دوم : ماخلقت الجن و الانس الا ليعبدون (35):جن و انس را جز براى عبادت خلق نكردم . و همين آيه دليل بر شرافت عبادت است و سزاوار است كه بنده به ايندو اشتغال نورزد و زحمت جز براى آن دو نكشد، و جز در آندو فكر نكند و ديگر فعاليتهاى پوچ و بى نفعند ولغو و بى نتيجه اند و حال كه اين را فهميدى در مى يابى كه علم شريفتر و افضل از عمل است . پيامبر (ص ) فرمود:خداى فضل علم را از فضل عمل بيشتر دوست دارد. و آن حضرت فرمود: فضل عالم بر عابد مثل فضل ماه بر جميع ستارگان در شب بدر است .

و پيامبر (ص ) فرمود:اى على ! خواب عالم بهتر از عبادت عابد است اى على !دو ركعت نمازى كه عالم مى خواند بهتر از هفتاد ركعتى است كه عابد مى خواند و آن حضرت (ص ) فرمود:اى على ! يك ساعت دانشمند كه در جاى خود نشيند و در علم فكر كند بهتر از عبادت هفتاد ساله است و نگاه به صورت عالم عبادت مى باشد، بلكه نگاه به در خانه عالم عبادت است . واز على عليه السلام شده كه فرمود :نشستن يك ساعت در نزد علما بهتر است نزد خدا از عبادت هزار سال و نظر به عالم نزد خدا از يك سال اعتكاف در خانه خدا بهتر است و خداوند زيارت دانشمندان را از هفتاد طواف خانه خدا دوست تردارد. و زيارت علما بهتر از هفتاد حج و عمره نيكوى مقبول است و خداى تعالى كسى را كه زيارت عالم كند هفتاد درجه بالا مى برد و رحمت را بر او نازل مى كند و ملايكه شهادت مى دهند كه بهشت بر او واجب شد(16) ولى عالم علاوه بر علم بايد عبادت كند و الا علم او بيهوده و هباء منثورا مى گردد، زيرا دانش بسان درخت و عبادت بمنزله ميوه است شرافت از درخت است زيرا درخت اصل است ولى انتفاع از درخت به ميوه آن است و اگر درخت ميوه اى نداشته باشد شرافتى ندارد وشايسته سوزانيدن است بنابراين شخص بايد هر دو را داشته باشد ،ولى دانش به سه دليل به تقديم سزاوارتر است :يكم به خاطر شرافتش دوم چونكه دانش ريشه عمل است ، سوم زيرا حضرت فرمود علم رهبر عمل است و عمل تابع آن مى باشد.

چرا عمل تابع علم است

و علت اينكه علم متبوع است و بايد مقدم شود دو چيز است :

يكم :آنكه معبودت را بشناسى سپس او را عبادت كنى و چگونه كسى را كه نمى شناسى عبادت مى كنى ؟ و اين مورد از ادله عقليه استفاده مى شود.

دوم :بايد بدانى كه عباداتى كه در شرع واجب شده كدام است و چگونه بايد آنها را انجام داد تا آنكه عبادات در غير محلش واقع نشود يا اينكه در شرط عبادت اخلال شود و عبادت قبول نگردد و اين مطلب از ادله نقلى استفاده مى شود. از دانشمندى پرسيدند آيا علم بهتر است يا عمل گفت : علم از آن نادان است و عمل از آن دانا و فهميديد كه شخص دانشمند در صورتى كه عمل نكند از علمش در آخرت بهرور نمى شود بنابراين دانش هباء منثورا، بلكه وبال گردن او مى گردد مگر سخن پيامبر (ص ) را نشنيدى كه فرمود:دوزخيان از بوى بد دانشمند بى عمل متاذى مى گردند و بيشترين پشيمانى و حسرت از آن دانشمندى است كه ديگرى را به سوى خدا خوانده و او اجابت كرد و خداى از آن شخص قبول فرمود و خداى تعالى را فرمان برد و داخل بهشت گرديد ولى دانشمند دعوت كننده بسوى خدا را به دليل بى عملى و تبعيت از هواى نفس وارد جهنم كرد. و هشام بن سعيد روايت كرد: از امام صادق اباعبدالله عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: فكبكبوا فيها هم والغاوون (36)ايشان (كفار) و گمراهان بروى هم در آتش نگونسار شوند و حضرت عليه السلام فرمود:غاوون و گمراهان مقصود كسانى هستند كه حقيقت را شناختند و بر خلاف آن رفتار كردند و فرمود:بيشترين عذاب از آن دانشمندى است كه از كردار خويش بهره اى نمى برد و فرمود:اگر عمل نمى كنيد هر چه خواهيد بياموزيد چون كه فايده اى ندارد زيرا خداى تعالى بهره اى بابت علم به شما نمى دهد مگر آنكه بدان عمل كنيد زيرا همت دانشمندان در رعايت (و عمل ) است و همت سفها در روايت مى باشد.

آياتى كه در مدح علم وارد شده است

بدانكه دانش مورد ستايش چنانكه ديدى در كتاب و سنت مورد ستايش قرار گرفته است و نظير اين آيه كه فرمود: شهد الله انه لااله الا هو والملائكة و اولوالعلم (37):خداى و ملائكه و دانشمندان شهادت مى دهند كه جز او معبودى نيست . و مثل گفتار حق سبحان : هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون (38)آيا آنهايى كه مى دانند. با آنهايى كه نمى دانند يكسانند. و گفتار امام صادق عليه السلام :وقتى كه روز قيامت برسد خدا مردم را در يك جا جمع مى كند ترازوها گذاشته مى شود و خونهاى شهدا با قلم دانشمندان سنجيده مى شود وقلم دانشمندان سنگينتر از خون شهيدان خواهد بود. بعضى از دانشمندان گفتند: علت اين برترى آن است كه خون شهيد بعد از مرگش مورد استفاده قرار نمى گيرد ولى قلم دانشمند بعد از مرگش نيز مورد استفاده قرار مى گيرد. و نظير اين گفتار،گفتار پيامبر است (17) فرمود:وقتى مؤ من بميرد و ورقى از دانش بر جاى بگذارد آن ورق ساتر بين او و آتش خواهد شد و خداى تعالى به هر كلمه آن شهرى هفت بار وسيعتر از دنيا به او خواهد داد مقصود از اين علم ، استحضار مسايل و تقرير مباحث و ادله نيست بلكه علمى است كه در خوف بنده خدا بيفزايد و در كار آخرت به نشاطش آورد و درس دورى از دنيا به او دهد.

حضرت امام كاظم عليه السلام فرمود:شايسته ترين دانش ‍ براى تو دانشى است كه بدون آن عمل درست نمى شود و لازمترين علم علمى است كه از علم به آن سئوال خواهى شد و واجب ترين دانش آن دانش است كه تو را به صلاح قلب راهنمايى مى كند و فساد آنرا به تو نشان مى دهد و ستوده ترين علم به لحاظ عاقبت علمى است كه در عمل كنونى تو بيافزايد پس به علمى كه جهل آن به تو ضرر مى زند مشغول نباش ! و غافل از دانشى مباش كه ترك آن در نادانى تو بيافزايد. اكنون به آياتى كه در مدح علم وارد شده نگاه كن او صافى كه ما براى علما ذكر كرديم در آن آيات مى يابى خداى تعالى فرمود: انما يخشى الله من عباده العلماء (39)تنها بندگان دانشمند خدا، از خداى مى هراسند. (18) و فرمود امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحذر الآخرة و يرجوا رحمة ربه قل هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون (40) آيا كسى كه در اوقات شبانه در حال سجده و ايستاده دعا مى كند در حاليكه از آخرت مى هراسد و به رحمت پروردگارش اميد بسته است بگو آيا آنانى كه ميدانند با آنانيكه نمى دانند همسانند؟

سپس خداى تعالى ايشان را به شب زنده دارى به قيام شبانه وركوع وسجود پى در پى و خوف و رجا مى ستايد ،و خداى تعالى فرمود: ذلك بان منهم قسيسين و رهبانا و انهم لا يستكبرون (41)زيرا از ايشان دانشمندان و تاركان دنيا هستند و ايشان تكبر نمى ورزند. و قسيس دانشمند است پس ‍ دانشمندان را به ترك كبر و استكبار ستود و امام صادق عليه السلام و فرمود:خشيت ميراث دانش است و علم پرتو معرفت و قلب ايمان است و هر كس از ترس و خشيت محروم شد عالم نيست گر چه در متشابهات علم موشكافى كند چنانكه خداى تعالى فرمود: انما يخشى الله من عباده العلماء (42)تنهابندگان دانشمند خداى از خدا مى هراسند. پيامبر (ص ) فرمود: پيش هر مدعى ننشينند كه شما را از يقين به شك و از اخلاص به ريا و از فروتنى به تكبر و از نصيحت به دشمنى و از زهد به رغبت در دنيا فرا مى خواند .و به دانشمندى نزديك شويد كه از كبر به تواضع و فروتنى و از ريا به اخلاص و از شك به يقين و از رغبت به زهد و از دشمنى به نصيحت مى خواند.

عالم شقى در نظر حضرت عيسى (ع )

حضرت عيسى عليه السلام فرمود:شقى ترين مردم كسى است كه در بين مردم به دانش معروف است ولى از نظر عمل مجهول است و از آنحضرت آمده كه فرمود:سنگى را ديدم كه بر او نوشته بود مرا بر گردان ،سنگ را برگرداندم در پشت آن نوشته بود:هر كس كه به دانش عمل نمى كند طلب دانشى كه نمى داند بر او نامبارك است و دانش او مردود است .

خداى تعالى به داوود عليه السلام وحى فرمود:كمترين عقوبت از هفتاد عقوبت باطنى من نسبت به بنده دانشمندى كه به علمش عمل نمى كند، اين است كه شيرينى ذكرم را از قلبش خارج مى كنم و از پيامبر (ص ) وارد شده كه فرمود:دانشى كه به آن عمل نمى شود همانند گنجى است كه خرج نمى شود و صاحب گنج در جمع آن خود را به زحمت انداخته ،ولى به منفعت آن نرسيد. و از على عليه السلام آمده است كه آن حضرت فرمود:دانش باعمل مقرون است پس ‍ كسى كه دانست عمل كرد و هر كس عمل كرد دانست و دانش ‍ عمل را مى طلبد اگر خواسته اش برآورده شد بسيار خود و الا از شخص رخت بر مى بندد.