شيطان در كمين گاه

نعمت الله صالحى حاجى آبادى

- ۸ -


رودست خوردن شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در گذشته ، بعضى از مردم شيطان را مى ديدند، با او صحبت مى كردند و گاهى هم به جاى اين كه شيطان آنها را فريب دهد و كلاه سرشان بگذارد، آنها سر شيطان كلاه مى گذاشتند، اسرار آن ملعون را به دست مى آوردند و با او مخالفت مى كردند.
روزى مؤمنى با شيطان ملاقات كرد. بعد از گفت و گوهايى ، گفت : مى خواهم با تو دوست و رفيق شوم و از تو اطاعت نمايم .
شيطان گفت : عجبا! همه از دست من مى گريزند و بيم دارند، تو مى خواهى با من دوست و رفيق شوى و حرف مرا قبول كنى و اطاعت نمايى !؟
آن شخص گفت : من با ديگران فرق دارم و تصميم گرفته ام با تو رفيق باشم . شيطان خيلى خوشحال شد و گفت : قبول دارم ، اما به من قول بده كه اسرار مرا فاش نكنى و به ديگران نگويى .
مرد مؤمن گفت : اشكالى ندارد و باهم عقد برادرى بستند. شيطان گفت : اول كارى كه بايد بكنى اين كه نماز را ترك نمايى ؛ زيرا هيچ چيز مانند نماز مرا ناراحت نمى كند و دل مرا به درد نمى آورد. نماز رنگ مرا زرد و پشت مرا خم مى كند، به واسطه نماز بيشترين مردم به بهشت مى روند. مرد مؤمن قبول كرد و گفت : ديگر چه اعمالى بايد انجام دهم و چه دستورى مى دهى ؟
شيطان گفت : دروغ بسيار بگو، هر كجا دروغ گويند آن جا حاضر شو و به دروغ آنها گوش فرا بده ؛ زيرا بيشترين غضب الهى براى دروغ گويان است .
مرد مؤمن وقتى چنين شنيد، سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت : بار الها! از همين جا عهد كردم كه تا زنده ام دروغ نگويم و هرگز نماز خود را ترك نكنم و آن را كوچك نشمارم ، هر كجا و در هر كارى باشم نماز خود را از اول وقت تاءخير نيندازم و همان جا مشغول نماز شوم .
وقتى شيطان اين را شنيد، فريادش بلند شد و گفت : مگر نگفتى اسرار مرا فاش نكنى و هر چه بگويم انجام دهى ؟ مگر با من عقد اخوت نبستى ؟ چرا عكس گفته هاى من رفتار مى كنى ؟
مرد مؤمن گفت : خواستم ببينم از چه چيزهايى ناراحت مى شوى تا من همان ها را انجام دهم و مخالفت خود را با تو آشكار كرده باشم . وقتى چنين حرف هايى از آن مرد شنيد ناله و فريادش بلند شد و خود را از ناراحتى بر زمين زد و گفت : اى واى ! از اين دو سرى كه هرگز به كسى نگفته بودم و تو فرا گرفتى و به عهد خود وفا نكردى من هم با خود عهد مى كنم كه ديگر اسرار خود را به اولاد آدم نگويم .(344)

رانده شدن ياران شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
وقتى قيامت برپا شود، همه خلايق در آن روز جمع مى شوند. شياطين ، جباران ، ظالمان ، كافران و پيشوايان كفر را با پيروانشان به پيشگاه خداوند متعال آورده و محاكمه مى نمايند. سپس به فراخور گناهان ، افراد را جهنمى كرده و پاداش مى دهند.
در اين هنگام پيروان شياطين ، جباران و ظالمان كه كوركورانه از آنان تبعيت و تقليد كرده اند خطاب به آنها مى كنند و مى گويند: ما در دنيا، پيروان و فرمان بردار شما بوديم و الان به واسطه همان اعمال گرفتار عذاب جهنم هستيم . آيا ممكن است شما، هم اكنون به خاطر رهبر و پيشوا بودنتان سهمى از عذاب هاى مرا بپذيريد تا قدرى از عذاب ما كاسته گردد؟
آنها بلافاصله مى گويند: اگر خداوند ما را از اين عذاب سوزان نجات داد و به بهشت برد ما هم شما را راهنمايى مى كنيم ؛ ولى افسوس كه كار از اينها گذشته است . چه ناله و بى تابى كنيم و چه صبر و شكيبايى ، راه نجاتى براى ما و شما وجود ندارد. در اين حال شيطان خود را تبرئه مى كند و جرم و گناه خويش را به گردن پيروان خود مى اندازد. قرآن در اين باره چنين مى فرمايد:
و قال الشيطان لما قضى الامران الله و عدكم و عد الحق و وعدتكم فاخلفتكم و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلولونى و لوموا انفسكم ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخى انى كفرت بما اشركتمون من قبل ان الظالمين لهم عذاب اليم .
((و شيطان هنگامى كه كار - حساب بندگان صالح و غير صالح - پايان پذيرفت - و هر كدام به سرنوشت و پاداش و كيفر قطعى خود رسيدند - به پيروان خود چنين مى گويد: خداوند، به شما وعده حق داد و من نيز به شما وعده - پوچ و بى ارزشى كه خودتان مى دانستيد - دادم . سپس از وعده هاى خود جستم - البته اين را بدانيد كه - من بر شما تسلطى نداشتم و شما را وادار نمى كردم . تنها - كارى كه كردم اين بود كه - از شما دعوت نمودم و شما هم با ميل و اراده خود دعوت مرا پذيرفتيد، بنابراين ، هرگز مرا سرزنش نكنيد، بلكه خويشتن را ملامت كنيد. - كه چرا دعوت شيطنت آميز مرا پذيرفتيد. خودتان كرديد كه لعنت بر خودتان باد -)).(345)
(به هر حال ) نه من مى توانم در برابر حكم قطعى و مجازات پروردگار به فرياد شما برسم و نه شما مى توانيد فرياد رس من باشيد.
من اكنون اعلام مى كنم كه ، از شرك شما درباره خود، و اين كه اطاعت مرا در رديف اطاعت خدا قرار داديد بيزارم و آن كفر را نمى پذيرم - اكنون فهميدم كه اين شرك شما در اطاعت از من ، هم مرا بدبخت كرد و هم شما را. همان بدبختى و بيچارگى كه راهى براى اصلاح و جبران آن وجود ندارد.
به اين ترتيب ، شيطان لعين نيز با ساير خودكامه گان كه رهبران گمراهى بودند، هم آوازه شده و تيرهاى ملامت و سرزنش خود را به اين پيروان بدبخت و بيچاره نشانه گيرى مى كند. در واقع اين يك نوع مجازات روانى براى پيروان شيطان است . آن ملعون آن قدر در كار خود استاد و ماهر است كه هم در دنيا مردم سست ايمان را گمراه و منحرف مى نمايد و از حق و حقيقت دور مى كند و هم در آخرت آنها را محكوم و سرزنش مى نمايد. از طرف ديگر خود را تبرئه كرده و بى گناه معرفى مى نمايد.
آن روز به پيروان جاهل و سست ايمان خويش ايراد مى گيرد و مى گويد: براى هدايت شما پيامبرانى از جانب خدا آمدند و آنها هم براى جلوگيرى از انحراف شما جانشينانى بعد از خود برگزيدند. از طرف ديگر، قرآن كتاب آسمانى ، امامان معصوم - عليهم السلام - و همه علماى متعهد و گاه مؤمنان وارسته براى ارشاد و هدايت شما دست به دست هم دادند تا شما را از وسوسه هاى من دور داشته و به صراط مستقيم بكشانند؛ اما شما با اين كه آنها را مى ديديد و كلام ايشان رامى شنيديد و در ميانشان بوديد، آن قدر مست و مغرور گناه و دل باخته وسوسه هاى شيرين من بوديد كه حرف آنان را قبول نكرديد و با اين كه حرف مرا نمى شنيديد خريدارش شديد و به ياران من پيوستيد.
سپس به آنان مى گويد: شما كجا و كى مرا ديديد، كجا و كى حرف مرا شنيديد؟ شما دروغ مى گوييد! من اصلا شما را نمى شناسم . شما خودتان خراب بوديد، بى دين و فاسد بوديد، چرا ديگران منحرف نشدند. لعنت خدا و ملائكه بر خودتان باد كه به دستور خالق و رازق خود عمل نكرديد. به اين ترتيب ، جنگ بين شيطان و طرف دارانش خاتمه پيدا مى كند و هر كسى به سزاى اعمال خود مى رسد.

تهمت شيطان به زكريا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان چون نمى توانست بر پيامبران الهى دست پيدا كند، از دشمنى و خشمى كه از ايشان داشت براى كشتن و بى اعتبار كردن آنان تهمت هاى ناروايى را به آنان نسبت مى داد. از جمله : تهمت زنا به زكرياى پيغمبر است .
از وهب بن منبه روايت شده : روزى كه مريم عيسى عليه السلام را آبستن شد و مردم مطلع شدند، شيطان در ميان بنى اسرائيل به صورت يكى از عابدهاى بيت المقدس در آمده و به مريم فحش و ناسزا مى داد، و مى گفت : اى مردم ! زكريا با مريم روابط نامشروع دارد. وى چون مريم را زيبا و صاحب جمال ديده با او زنا كرده ! و مريم از زكريا حامله شده . زكريا را بكشيد كه همه ما را بدنام كرده است .
مردم درصدد كشتن زكريا بر آمدند و بر سر وى ريختند تا او را بكشند. زكريا از ايشان گريخت تا به درختى رسيد و به آن پناه برد. درخت براى او شكافته شد و گفت : اى زكريا! داخل شو. وقتى داخل شد درخت به هم آمد و آن حضرت از نظرها پنهان شد.
شيطان با بنى اسرائيل از پى آن حضرت مى آمدند تا به درخت رسيدند، - آن معلون دستور ساختن اره دو سر داد، او دست خود را بر درخت گذاشت و از پايين تا بالا كشيد. دل آن حضرت را از پشت درخت شناخت و دستور داد همان جا رابا اره دو سر بريدند. بعضى گويند: اره را از بالاى درخت گذاشتند، به طورى كه اره از فرق سر او بگذرد - و آن حضرت را در ميان درخت دو نيم كردند.
اره بر فرقش گذاشت و گفت : چونى
گفت : بر اولاد آدم هرچه آيد بگذرد
زكريا از اين ماجرا احساس درد و ناراحتى نكرد و به شهادت رسيد. آن ملعون ، بعد از اين ، ميان بنى اسرائيل ناپديد شد و ديگر كسى او را نديد!
بعد از شهادت زكريا خداوند متعال عده اى از فرشتگان را فرستاد تا آن حضرت را غسل دادند و بر او نماز خواندند و بدن مطهر او را دفن نمودند.(346)

تهمت شيطان به مريم !

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان بعد از آن كه حضرت زكريا را به شهادت رسانيد، در صدد برآمد كه آبروى حضرت مريم را نيز بريزد و در پى فرصت بود.
وقتى حضرت عيسى عليه السلام متولد شد، آن ملعون به صورت زنى از بنى اسرائيل در آمد و آنان را واداشت تا به مريم ناسزا گويند و آب دهان به صورت ايشان اندازند.
وقتى زن ها مريم را ديدند كه فرزندش را در آغوش گرفته مى آيد، شروع كردند به ايشان ناسزا گفتن . به او گفتند: اى مريم ! حيف از آن سابقه درخشان و اين آلودگى ! صد حيف از آن دودمان پاكى كه اين گونه بدنام شد. اى مريم ! تو مسلما كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى ! اين كار شايسته تو نبود. بعضى به او گفتند: اى خواهر هارون ! پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نيز هرگز آلودگى نداشت و زناكار نبود.
در اين هنگام ، مريم به فرمان خدا سكوت كرد. تنها كارى كه انجام داد اين بود كه اشاره به نوزادش عيسى عليه السلام كرد - كه از او بپرسيد. آنها گفتند:
ما چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم ؟! - اى مريم ! ما را مسخره كرده اى - ولى اين حالت چندان به طول نينجاميد؛ چرا كه آن نوزاد زبان گشود و با آنان سخن گفت . و رفع تهمت از مادر خود كرد و بينى شيطان را به خاك ماليد.(347)
بعد از آن ، مريم فرزند خود عيسى را برداشت و از بيت المقدس بيرون آمد تا به آبادى رسيدند. كد خداى آن آبادى ، مريم را به خانه خود برد و روز به روز به احترام مريم مى افزود.
باز، شيطان به فكر توطئه و تهمت ديگرى برآمد كه ضربه خود را به مريم و فرزندش بزند. نقشه آن ملعون اين گونه بود كه ، شبى طفل آن كدخدا را خفه كرد و آمد پيش وى و گفت : اين زن نمك نشناس طفل تو را كشته است . من ديدم اين زن و فرزندش حلق اين طفل معصوم و بى گناه را فشردند تا مرد. دلم به حال اين طفل سوخت و ناراحت شدم .
كدخدا عاقل بود. مريم را طلبيد و گفت : من چه بدى در حق تو كرده بودم كه پسر مرا كشتى ؟! مريم قسم ياد كرد كه من از اين قضيه اطلاع ندارم .
آن مرد گفت : من ، آن را به خدا واگذاشتم ، ليكن ديگر اين جانمان كه چشم من به صورت شما نيفتد. نمى توانم قاتل فرزندم را ببينم . ايشان هم از آن جا بيرون رفتند و خانه به دوش ، هر روز در دهى به سر مى بردند.(348)

صدقه دادن از زبان شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اگر چه شيطان با دادن صدقه مخالفت مى كند و از كسانى كه مى خواهند از مال خود به نيازمندان ببخشند جلوگيرى مى نمايد، اما وقتى كه از ويژگى هاى صدقه دادن از او مى پرسند، حقيقت و منافع صدقه را بيان مى كند.
در يك ديدار، حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم چند سؤ ال از او كردند، او همه را جواب داد. يكى از سؤ ال ها اين بود كه حضرت فرمود: اى ملعون ! صدقه دادن امت من نزد تو چگونه است و منافع صدقه چيست ؟ شيطان در جواب حضرت عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ! در صدقه دادن امت تو شش خصلت و منفعت است .
اول اين كه ، با صدقه و بخشش كردن ، نه تنها مال انسان كم نمى شود، بلكه هر روز بر دارايى صدقه دهنده افزوده مى شود.(349)
دوم اين كه ، به واسطه صدقه دادن ، عمر طرف زياد و مرگ هاى ناگهانى و حوادث ناگوار از او برطرف مى گردد.(350) - حديثى در اين باره وارد شده كه صدقه دادن هفتاد نوع بلا را برطرف مى كند.(351)
سوم ، با صدقه دادن توانگرى پيدا مى شود و فقر و نادارى از بين مى رود.(352)
چهارم ، صدقه به صاحبان و صدقه دهندگان خود تندرستى مى دهد، از دردها و رنج هاى گوناگون نجات مى يابند.
پنجم ، كفه اعمال صدقه دهندگان در روز قيامت سنگين مى شود و به خوبى و بدون ترس از پل صراط مى گذرند.
ششم ، صدقه در روز قيامت ديوارى مى شود بين آتش جهنم و بخشش ‍ كنندگان ، به طورى كه آتش جهنم نمى تواند به آنان اذيت رساند.(353)
نيز آن حضرت در اين باره فرمودند: صدقه دادن پشت و كمر شيطان را مى شكند.(354) درباره گفته هاى شيطان روايات زيادى در كتاب هاى حديث موجود است مى توان از آنها استفاده كرد.
هم چنين آن حضرت فرمود: درباره وصى و جانشين من اميرالمؤمنين عليه السلام چه مى گويى ؟ آيا تا حال بر او دست يافته اى ؟ عرض كرد: من هرگز بر آن حضرت دست نيافته ام و نخواهم يافت . فقط راضيم كه او مرا به حال خود واگذارد و اذيتم نكند؛ تاب ديدار آن حضرت را ندارم ، چون او را ببينم مانند پنبه اى كه در آتش افتد و بسوزد، مى سوزم .

اعمال شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
بسيارى از كارهاى حرام از اعمالى شيطان است ؛ زيرا او اختراع كرده و خود او هم اول انجام داده است .
در اين جا لازم مى دانم مقدارى درباره اعمال كردار زشت شيطان مطالبى را بنويسم تا كسانى كه مى خواهند از او و رفتارش پند بگيرند، بدانند كدام يك از كارها مورد علاقه او است :
1. آدم كشى ؛ شيطان مى كوشد مردم را به جان هم اندازد. او مى خواهد از هر بهانه اى كه شده زد و خورد به وجود آورد تا خون ريزى شود؛ مثل داستان فرزندان آدم و جنگ هاى كوچك و بزرگى كه در دنيا به راه مى افتد. همه به سعى و كوشش آن ملعون است .
2. عاق والدين ؛ او سعى مى كند فرزندان را مغرور سازد و در آنها خودبينى ايجاد نمايد تا حاضر نباشند در مقابل پدر و مادر گوش به فرمان باشند؛ تا والدين هم آنها را نفرين و عاق نمايند؛ در نتيجه هم در دنيا گرفتار و بدبخت شده و هم در آخرت به عذاب مبتلا شوند.
3. رباخوارى ؛ او مردم را تشويق به جمع كردن مال دنيا مى كند، گرفتن ربا را پيش آنان خوب جلوه مى دهد، لذت و طعم اين كار را براى اينان شيرين مى كند. بندگان را تحريك مى نمايد كه چيزى به ديگران نبخشند و اگر هم ببخشند درصدى از آن را به عنوان سود، خواستار شوند.
4. حرام خوردن ؛ مى گويد: به دست آوردن مال بدون زحمت كيف دارد. مال خود و ديگران را از آن خودت حساب كن . مال يتيم ، و تصرف در آن و مال موقوفه را مباح معرفى مى كند.
5. فرار از جنگ ؛ زندگى كردن و زنده بودن را پيش چشم انسان زينت مى دهد و مى گويد: تو هنوز جوانى زن و بچه دارى ، پدر و مادر دارى ، آنان بى سرپرست و حيران مى شوند، كسانى هستند كه به جاى تو در مقابل دشمن مبارزه كنند، حفظ جان واجب است . او اين وسوسه هاى دل پذير و فريبنده را به فكر رزمندگان و جنگ جويان مى اندازد كه ميدان را رها كنند و بگريزند.
6. نسبت ناشايست دادن ؛ هم و غم او اين است كه دامن پاكان را لكه دار كند، آبرو و شخصيت ايشان را از بين ببرد. لذا عده اى را وادار مى كند كه براى رسيدن به مقصود خود به زنان و مردان پاك تهمت بزنند و نسبت زنا و لواط بدهند.
7. كم فروشى ؛ بازاريان و تجار و كسبه كوچه و بازار را وادار مى كند كه مقدارى از جنسى را كه مى خواهند بفروشند كم كنند، و جنسى را كه مى خواهند بخرند زيادتر بگيرند. به آنها القا مى كند كه شما هم خرج داريد،
بچه و زن داريد، كرايه مغازه داريد، بايد ماليات بپردازيد، پول آب و برق بدهيد، ريخت و پاش و از بين رفتن دارد، چه اشكالى دارد اگر مقدارى كم فروشى كنيد؟
8. ريش تراشى ؛ شيطان تا در ميان ملائكه و فرشتگان بود و آنان را نصحيت مى كرد، ريش داشت ، بعد از آن كه از بهشت بيرون آمد حضرت آدم و پيامبران ديگر را ديد كه همه ريش دارند، براى اين كه با آنان هم مخالفت كرده باشد، ريش خود را تراشيد پيامبر اسلام (ص ) امت خود را از ريش ‍ تراشى نهى نمود و از كسانى كه اين كار را انجام مى دهند مذمت كرده است .(355)
9. خواب بين الطلوعين ؛ يكى از خواب هاى او، خواب بين طلوع صبح و طلوع خورشيد است . خواب در اين ساعات مورد علاقه شيطان است . در اين زمان مى آيد و اطراف لحاف انسان را مى گيرد و در گوش افرادى كه خواب هستند بول مى كند كه صداى اذان را نشوند. زمين در اين هنگام از دست كسانى كه خواب باشند ناله مى كند.(356)
10. خواب در مجلس ذكر؛ وقتى مجلس ذكر خدا و موعظه برقرار مى شود،
مى آيد و انسان را به خواب مى برد. طريقه به خواب كردن او اين است كه سرمه به چشم انسان مى كشد و در اثر آن ، چشم گرم مى شود و در آن مجلس ‍ انسان چرت مى زند.(357)
11. احتلام كردن ؛ از اعمال او محتلم كردن مردم به خصوص جوانان است .
خود را در خواب ايشان به صورت زن زيبا يا جوان زيبا در مى آورد و در اختيارشان قرار مى دهد تا انسان را در خواب جنب كند و به نماز و روزه انسان آسيب برساند.
12. ريختن آبرو؛ آشكار كردن عيب مردم ، چه در قالب شعر و چه در گفتار، از اعمال شيطان است . دليل آن هم آيات و رواياتى است كه در مذمت غيبت وارد شده .(358)
13. غنا؛ غنا و آوازخوانى از اعمال شيطان است . حرمت آن هنگامى است كه صدا را در گلو بچرخانند و به اصطلاح ((چهچه بزنند)).(359)
14. نجوا؛ نجوا و در گوشى گفتن در مجالس از خواسته هاى زشت شيطان است . خداوند در اين باره مى فرمايد:
انما النجوى من الشيطان ليحزن الذين امنوا
((به درستى كه نجوا و راز گفتن و در مجالس در گوشى صحبت كردن از اعمال زشت و قبيح شيطان است كه مى خواهد به اين وسيله مؤمنان را پريشان خاطر سازد)).(360)
يكى از علت هاى پريشانى مؤمنان اين است كه دو نفر در مجلسى با هم در گوشى صحبت كنند. در اين هنگام ديگران فكر مى كنند كه درباره ايشان حرف مى زنند به اين خاطر، آزرده مى شوند.
15. صنج ؛ صنج از آلات لهو و زدن آن حرام است . پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم در اين باره فرمود: از صنج زدن دورى كنيد؛ زيرا شيطان همراه صنج زن قدم بر مى دارد و ملائكه از تو متنفر مى شوند و از تو دورى مى كنند.(361)
16. عود؛ نوعى از آلات لهو و از اعمال شيطان و استعمال آن حرام است . روايتى در اين زمينه مى فرمايد: عود زدن نفاق را در قلب ها مى روياند، همان طور كه آب سبزه را مى روياند.(362)
17 و 18 و 19 و 20؛ شراب ، قمار، بت پرستى ، تيرهايى كه با آنها گرو بندى مى كنند. همه از كارهاى شيطان است . قرآن در اين باره مى فرمايد:
يا ايها الذين امنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون
((اى اهل ايمان ! شراب و قمار و بت پرستى و تيرهاى گرو بندى - كه در زمان جاهليت بوده - همه پليد و از اعمال شيطان است . از آنها، دورى كنيد تا رستگار شويد)).(363)
21، 22 و 23؛ لواط، مساحقه ، زنا، اين سه چيز هم از اعمال بسيار زشت و شرم آور شيطان است كه ، اول در ميان قوم لوط رواج داده شد و سپس به جاهاى ديگر سرايت كرد. - لواط عمل بسيار زشت و قبيحى است كه مرد با مرد انجام مى دهد و مساحقه عمل زشتى كه زن با زن انجام مى دهد و منشاء اين دو عمل ، از دو شيطان ، به نام زوال و لاقيس در زمان لوط بوده است .(364)
24؛ جيغ كشيدن : جيغ زدن در هنگام مصيبت از اعمال شيطان است . در حديثى آمده :
الصراخ من الشيطان و البكاء من الرحمان
((جيغ كشيدن و فرياد و فغان در مصيبت ها از اعمال ، شيطان و گريه كردن خدايى است )).(365)
25؛ هنگام ناراحتى و فكر كردن ، دست به زير چانه زدن ، و ناخن به دندان گزيدن ، و ريش را با دندان گرفتن و كندن از خوى شيطان مى باشد.(366)
26. خوابيدن بر روى شكم ، در خبرى آمده است كه : شيطان بر روى شكم و صورت مى خوابد. معصومان عليه السلام از آن نهى كرده اند.(367)
27. مجادله ؛ جدال ، لجاجت ، دعوا و زد و خورد كردن از خوى شيطان است . همان طور كه خداوند از قول حضرت موسى عليه السلام چنين مى فرمايد:
قال هذا من عمل الشيطان انه عدو مضل مبين
حضرت موسى عليه السلام وقتى ديد دو نفر، يكى مؤمن و ديگرى كافر، با هم مشاجره مى كنند، ((فرمود: - اين كار فريب و وسوسه شيطان است . به درستى كه او گمراه كننده مردم است ، گمراه كننده اى سخت و آشكار)).(368)
28. زلف ؛ زلف گذاشتن و جلو سر را نتراشيدن از روش شيطان است . (انسان يا بايد سر را هيچ نتراشد يا همه آن را بتراشد).(369)
29. شبيه : شبيه در آوردن ، خود را شبيه امام حسين يا ديگر امامان كردن اعمال شيطانى است . اول كسى كه شبيه در آورد، دو نفر بودند، يك زن و شوهر - مرد به نام ((مرة )) و زن به نام ((ليلا)). مختار وقتى قيام كرد، فرستاد هر دو را آوردند و دستور داد آنها را به هم بستند و در آتش ‍ انداختند.(370)
30. بخل ؛ يكى از روش هاى ناپسند شيطان بخل است . هم خودش بخيل است و هم مردم را به بخل دعوت مى كند. قرآن در اين باره مى فرمايد:
الشيطان يعدكم الفقر و ياءمركم بالفحشاء
هنگام كمك به ديگران ، ((شيطان شما را از فقر و بى چيزى مى ترساند و بخل را در دستور كارتان قرار مى دهد و به كارهاى ناروا دعوت مى كند)).(371)
31. گريه دروغ ؛ اول كسى به دروغ گريه كرد. شيطان بود. او پيش حوا - مادر بزرگ آدميان - آمد و شروع كرد به دروغ گريستن و گفت : من دلم بر جوانى تو مى سوزد؛ زيرا تو مى ميرى ((آيا مى خواهى تو را راهنمايى كنم به درختى كه اگر از آن بخورى پير نشوى و نميرى !؟)).(372)
32. نقاشى ؛ چهره پردازى و ساختن مجسمه انسان يا حيوان از كارهاى شيطان است . و آن ، حرام و سازنده اش در عذاب است .(373)
33. سحر؛ سحر و ساحرى از اعمال شيطان است . او استاد سحر بود. قرآن در اين رابطه مى فرمايد: شياطين به مردم سحر ياد مى دادند.(374) وقتى سليمان از دنيا رفت آن ملعون در نامه هائى درباره سحر نوشت و زير تخت سليمان گذاشت بعد بيرون آورد و گفت : سليمان ساحر بوده و اين نامه ها علامن آن است .
34. مكر؛ خدعه و نيرنگ وسيله اى است كه با آن مردم فريفته مى شوند و از راه راست منحرف مى گردند.
35. كبر؛ اولين سركشى شيطان در برابر خدا است . و به واسطه همين بود گفت : ((من از آدم بهترم ؛ زيرا مرا از آتش و او را از خاك خلق كردى )).(375)
نردبان خلق اين ما و من است
عاقبت زين نردبان افتادن است
هر كه بالاتر رود ابله تر است
كاستخوانش خوردتر خواهد شكست
36. خميازه ، خميازه كشيدن عادت شيطان است . خميازه يك سستى است كه بر انسان چيره مى شود و آن هم از سنگينى بدن و كسالت به وجود مى آيد. سنگينى بدن هم از پرخورى و آشاميدن زياد و شهوات به وجود مى آيد. و انسان همواره دهن دره مى كند.

عجله از شيطان است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از جمله اعمالى كه به شيطان نسبت مى دهند، عجله كردن در كارها است . آيات و رواياتى در زمينه نكوهش آن آمده است ، و در يك جا قرآن مى فرمايد: انسان از عجله و شتاب خلق شده ، ولى شما اى انسان ها! عجله و شتاب نكنيد.(376)
در جاى ديگر مى فرمايد: انسان ، همان گونه كه خواهان نيكى ها است به خاطر شتاب زدگى و عدم مطالعه كافى ، به دنبال بدى ها به راه مى افتد؛ چرا كه انسان ذاتا عجول است .(377)
در جاى ديگر راجع به عجله موسى براى رفتن به كوه ، مى فرمايد: اى موسى ! چرا عجله و شتاب كردى ؟.(378)
داستانش چنين بود كه ، خداوند به موسى وحى نمود كه با عده اى از مردم براى گرفتن تورات به كوه طور بيايد. موسى از قوم جدا شد و با عجله خود را به كوه طور رسانيد؛ در حالى كه مردم هنوز در راه بودند. خداوند در خطاب به موسى مى گويد: چرا در آمدن عجله كردى و با قوم خود نيامدى ؟
اما رواياتى كه در نكوهش شتاب در كارها از معصومان عليه السلام آمده زياد است . از جمله : حضرت على عليه السلام مى فرمايد: عجله و شتاب در كارها موجب لغزش مى شود. از همين رو، وقتى مى خواهد مالك اشتر را والى مصر كند به ايشان مى نويسد: اى مالك ! در تصديق سخن چينان تعجيل كن ! زيرا آنان گرچه در لباس ناصحين جلوه گر مى شوند، خواه ناخواه خيانت مى كنند.(379)
مكن در مهمى كه دارى شتاب
زراه تاءنى عنان بر متاب
كه اندر تاءنى زيان كس نديد
ز تعجيل بسيار كس خجالت كشيد
در روايت ديگر مى فرمايند: شتاب زدگى در كارها از شيطان و فكر كردن در آنها از رحمان است .(380)
خود شيطان هم ، بد عاقبت شد، به اين دليل كه در قضاوت عجله كرد و گفت : من از آدم بهتر هستم زيرا او از خاك است و من از آتش .
عجله در گفتار و كردار و رفتار در همه جا ناشايست و اعمال شيطان به حساب مى آيد، مگر در چند جا:
1. توبه كردن از گناه كه عجله كردن در آن خواب است ؛ زيرا ممكن است عمر انسان تمام شود و با حال گناه از دنيا برود. و در نتيجه داخل آتش ‍ خواهد شد.(381)
2. عجله در به جا آوردن حج ؛ زيرا ممكن است عمر انسان كفاف ندهد كه آن را در سال هاى بعدى به جا آورد، يا مال او تلف يا راه ناامن شود.
3. عجله در پرداخت بدهى مردم ؛ چون يكى از واجبات فورى ، پرداختن حقوق و قرض مردم است و تاءخير در آن گناه دارد.
4. عجله در غسل جنابت ؛ زيرا انسان جنب تا زمانى كه غسل نكرده از خدا و قرآن فاصله دارد، تا جايى كه حق ندارد دست روى اسم خدا بگذارد.
5. عجله براى خواندن نماز اول وقت و شركت در نماز جماعت ؛ از اين رو كه تاءخير آن باعث مى شود انسان از ثواب هايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و امامان بزرگوار وعده فرموده اند، محروم شود.(382)
6. شتاب در آوردن طعام براى مهمان . شايد مهمان گرسنه باشد و شرم كند كه بگويد من گرسنه هستم ، و گرسنه بماند.
7. عجله در ازدواج جوانان چه دختر و چه پسر؛ چون در آن آفاتى است ؛ به خصوص دختران . در اين باره حديثى مى گويد: روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم تشريف بردند بالاى منبر، بعد از حمد و ثناى الهى فرمودند: اى مردم ! جبرئيل از جانب خداوند به من خبر داد و گفت : دختران جوان و بكر مانند ميوه هاى رسيده هستند كه اگر آن را نچينند خورشيد آنان را فاسد مى كند. دختران جوان هم اگر شوهر نكنند فاسد مى شوند. هيچ دوايى براى آنان نيست مگر شوهر كردن .(383)
8. عجله كردن در تجهيز و دفن ميت ؛ زيرا در تاءخير دفن ميت ، هم توهين به ميت است و هم به بازماندگان او و ممكن است در اثر گرماى زياد بو بگيرد. در اين چند جا عجله نيكو مى باشد و به نفع جامعه است .

ساختن ساز از اعمال شيطان است .

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
38. اولين كسى كه دستگاه ساز را ساخت و خود هم در آن دميد شيطان بود. علت اختراع و ساختن آن از اين قرار است :
وقتى قابيل از روى حسادت برادر خود هابيل را در غياب پدرش آدم عليه السلام كشت ، از ترس پدر فرار كرد و در ميان كوه ها آواره شده ، از تنهايى رنج مى برد و نمى دانست چه كند. تا اين كه رفيقش شيطان او را از تنهايى و وحشت نجات داد و سازى ساخت و نخست خود در آن دميد و به ديگران هم ياد داد.
وقتى حضرت آدم عليه السلام از دنيا رفت و قابيل امنيت يافت آشكار شد و با شيطان ساز مى زدند و مى رقصيدند.
در مجلسى كه ساز نواخته شود و عده اى گرداننده آن شوند، خود شيطان هم ساز به دست مى گيرد و با نوازندگان مى نوازد و مردم و اهل آن مجلس را به سر مستى و شادابى مى كشاند. در خانه اى كه ساز نواخته شود و آواز و غنا در آن بخوانند، غيرت و مردانگى از اهل آن خانه دور مى شود.
اسحاق بن برير مى گويد: از امام صادق عليه السلام ، شنيدم كه فرمود: نام يكى از شياطين ((قنذر)) است . او مسئول گرفتن حيا و حميت افرادى است كه در مجلس ساز و آواز حاضر مى شوند - هرگاه در خانه اى چهل روز ساز زده شود به طورى كه مردم در آن مجلس اجتماع كنند، آن شيطان ، هر يك از اعضاى بدنش را بر همان عضو صاحب خانه مى گذارد و در همان عضو مى دمد. مروت صاحب خانه گرفته و بى غيرت مى شود؛ به طورى كه اگر ناموس او در خطر افتد باكى ندارد و ناراحت نمى شود!.(384)
لهو الحديث كه در قرآن آمده : انحراف از راه راست و يا همان آلات ساز و آواز است .(385) در روايتى آمده : شنيدن ساز و آواز انفاق را در قلب انسان مى روياند همان طور كه آب ، زراعت را مى روياند.
در روايت ديگر دارد، كسى كه به سخن سخن گويى گوش دهد او را پرستيده ، و شيطان هم اول كسى است كه بعد از خارج شدن آدم از بهشت آواز خواند و خرسند شد.(386)

حضرت رسول (ص ) براى شيطان هم رحمت است .

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
وجود مبارك حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله وسلم براى همه جهانيان ، اعم از جن و انس ، رحمت و بركت است . آن گونه كه قرآن مجيد مى فرمايد:
و ما ارسلناك الا رحمة العالمين
((اى پيامبر گرامى - ما تو را برنگزيديم ، مگر اين كه براى جهانيان رحمت و بركت باشى )).(387)
نه اين كه وجود مبارك آن حضرت فقط براى جن ون انس رحمت است ؛ بلكه براى دشمن ترين دشمنان ايشان هم رحمت است . رحمت بودن حضرت آن لعين را هم در بر مى گيرد.
در كتاب ((معارج النبوة )) نقل شده : چون خداوند متعال ابليس را از درگاه خود راند و او را مشمول لعن خود و ملائكه قرار داد، فرشته اى را بر آن داشت تا هر روز چند سيلى بر پشت گردن آن ملعون بزند. آن سيلى ها بسيار درد آور بود به گونه اى كه اثر آن تا روز ديگر او را مى آزرد.
بعد از آن كه خداوند وجود مقدس خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله وسلم را برگزيد و آيه فوق را درباره ايشان نازل فرمود، شيطان به درگاه خداوند بناليد و عرض كرد:
خدايا! من نيز از عالميان هستم ، آيا مرا از اين آيه رحمت هيچ بهره و نصيبى نخواهد بود؟ رحمت آن حضرت شامل حال من نخواهد شد؟
خطاب آمد: چرا. رحمت وجود ايشان تو را هم بهره مند مى كند. سپس به آن فرشته اى كه هر روز او را طپانچه مى زد فرمود: از هم اكنون طپانچه و سيلى بر او نزن ، و او را معاف دار تا او نيز از وجود مقدس آن حضرت و رحمت بودن ايشان بهره برده باشد و اين آيه شامل حال او هم بشود.(388)
نه اين كه رحمت بودن آن حضرت فقط شامل حال ابليس شد، بلكه همه شياطين نيز از آن برخوردار شدند. مسلم است كه همه شياطين نعمت وجود را كه بالاترين نعمت ها است به طفيل وجود مبارك آن حضرت مى دانند و اقرار دارند كه وجود آنان در پرتو وجود آن حضرت است . آن چنان كه در حديث قدسى آمده :
لو لاك لما خلقت الا فلاك
((اگر وجود مبارك تو نبود، زمين و آسمان - بهشت و جهنم و هر آن چه در جهان هست - را خلق نمى كردم )).(389) (پس آفرينش همه چيز در سايه سار هستى فرستاده خدا معنا يافت .)

گاهى شيطان به انسان نزديك مى شود

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
انسان بايد طورى رفتار كند كه شيطان همواره از او دور شده و فاصله بگيرد. مواظب باشد كه به او نزديك نشود، ولى گاهى انسان از روى بى اطلاعى يا بى توجهى ممكن است كارى كند كه به وسيله آن ، شيطان خود را به او نزديك كند و امكان دارد ضررى هم به او برساند. از جمله :
1. بول كردن بر روى قبر يا كنار آن ، اين كار توهين و جسارت به اهل قبور است .(390)
2. ادرار كردن در آب ايستاده و راكد؛ چون موجوداتى كه در آب هستند اذيت مى شوند و يا از بين مى روند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: در آب ايستاد بول نكنيد؛ زيرا براى آب هم اهلى هست و در اثر بول كردن در آب آنها اذيت مى شوند.
3. در حال ايستاده بول كردن - و اين نيز براى وجود انسان طبق نظريه پزشكان ، زيان دارد.(391)
4. با يك كفش راه رفتن - يعنى يك پاى انسان كفش داشته و يك پا بدون كفش باشد.
5. در حال ايستاده آب آشاميدن - روايتى مى گويد: آشاميدن آب به حال ايستاده ، مكروه است .
6. شب را تنها خوابيدن - خانه اى كه غير از انسان كسى در آن نباشد.
7. تنها در آب رودخانه هاى بزرگ يا سيلاب شنا كردن ؛ چون احتمال خطر مى رود - كه شيطان در اين هنگام با سرعت خود را به انسان نزديك كند. و گاهى نيز باعث از بين رفتن او شود.(392) در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده كه ، اگر كسى اين كار را كرد و دچار بلا و ناراختى شد، سرزنش نكند، مگر خودش را.

چهار زن از دست شيطان رهيدند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از آن جايى كه شيطان قسم خورده همه فرزندان آدم را گمراه نمايند و هر گروهى را با نقشه اى از راه بيرون كند، و تا كنون انجام داده و بعدا هم انجام خواهد داد؛ يكى از آنها كه براى او خيلى هم آسان مى باشد طايفه زنان اند. اولين كسى را هم كه گول زد و وسوسه اش در او اثر نمود حضرت حوا، مادر آدميان بود.
روزى آن ملعون پيش رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم آمد، حضرت از او چند چيز پرسيد و او هم همه را پاسخ داد. يكى از آنها اين بود: رفيقان تو كيان اند؟ پاسخ داد: دروغ گويان ، غمازان و زنان . پرسيد: دام تو چيست ؟ گفت : زنان . به واسطه اينان مردان را از راه مستقيم بيرون مى برم ، و خود ايشان را با مكر و حيله و دل سوزى به كارهاى ناشايسته وادار مى كنم و به اين وسيله ، جهنمى مى نمايم .
فرمود: چه تعداد از زنان از تو فرمان بردارى مى كنند و تابع تو هستند. عرض ‍ كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ! آن قدر زياداند كه نمى توان شماره كرد و به حساب آورد. ممكن است از هزاران زن فقط يكى از من اطاعت نكند و بقيه گوش به فرمان من هستند و مايه دل گرمى و اميد من به آنان است .
آن حضرت عليه السلام پرسيد: تا به حال بر چند زن غالب نشدى و نتوانستى بر آنان چيره شوى ؟ عرض كرد: يا رسول الله ! تا به حال بر چهار زن دست نيافتم - و آنان زنان نمونه بوده اند.
نخست آسيه ؛ زن فرعون ، دختر مزاحم ، عمرى در خانه فرعون ، كه ادعاى خدايى مى كرد، زندگانى نمود و يك لحظه به خداى خود كافر نشد و فرعون را به خدايى نپذيرفت . مطيع پيغمبر زمان خود حضرت موسى (ع ) بود و در پايان هم به دست فرعون به شهادت رسيد.
دوم مريم ؛ مادر حضرت عيسى عليه السلام كه از روز تولد در بيت المقدس ‍ بوده و از اول تا آخر عمرش به عبادت خداوند متعال به سر برد و دست نامحرمى به وى نرسيد. خداوند از لطف و عنايت خود بدون شوهر، حضرت عيسى (ع ) را به او عنايت كرد.
سوم خديجه ؛ همسر و حرم تو. آن زنى كه همه دارايى خود را به تو سپرد و همه را وقف اسلام و هدف شما نمود. در لحظات دشوار از اسلام و مكتب تو پشتيبانى كرد.
چهارم ؛ كه از همه آنان بهتر و گرامى تر است ، دخترت فاطمه (س ) مى باشد. در همه دنيا زنى به خوبى و شايستگى و ايمان و علم و اخلاق او نيامده است .(393)

در تنگناها از شر شيطان به خدا پناه ببريد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در بعضى جاها بايد از شر شيطان رانده شده به خداوند بزرگ پناه برد و شيطان را از خود دور نمود.
چگونه و با چه لفظى بايد اين كار را كرد، نكته اى است . آن چه معروف و مشهور در ميان مردم است و همه گان مى گويند اين عبارت است : ((اعوذ بالله من الشيطان الرجيم )). در روايتى هم هست كه امام صادق عليه السلام به هنگام تلاوت سوره حمد و هنگام نماز مى فرمود: ((اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم )).(394)
لازم است مقدمتا اين را هم بدانيم كه منظور، فقط گفتن جمله فوق به زبان نيست ؛ زيرا تا قلب شخص متوجه آن نباشد، و مفهوم آن را درك نكند سودى ندارد؛ يعنى افزون بر گفتن جمله بالا، بايد توجه به خدا هم در دل باشد، و خود را از هوا و هوس ، تعصب غرور، كبر و خودبينى ، خودخواهى و خود محورى جدا نمايد، از هر چيزى كه انسان را از ياد خدا و توجه به نماز و عبادت غافل مى كند بر كنار دارد؛ زيرا ممكن است با گفتن ((اعوذ بالله )) شيطان دور نشود و باز انسان را وسوسه كند و به شك اندازد. اما وقتى قلب متوجه خدا باشد و از صفات پليد، پاك و پاكيزه گردد، و با تقوا و ورع آباد گرديد، ديگر شيطان به او دست رسى ندارد و از او دور مى گردد و جايى براى وسوسه و به شك انداختن باقى نمى ماند. معنى پناه بردن به خدا از شر شيطان همين است .
اما جاهايى كه بايد از شر آن ملعون به خدا پناه برد، طبق دستور قرآن و معصوم از اين قرار است .
1 - هنگام خواندن قرآن :
اذا قراءت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم
((هنگامى كه مى خواهى قرآن بخوانى از شر شيطان رانده شده و به خدا پناه ببر - تا درك درست حقايق آن براى تو آسان شود)).(395)
2. زمان نماز: در رواياتى آمده كه ، هنگام نماز، شيطان حاضر مى شود و آن قدر نماز گزار را وسوسه مى كند تا از حالت نماز بيرون آيد.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: وقتى بنده خدا مشغول نماز مى شود، شيطان مى آيد و مى گويد: به فكر فلان چيز و فلان كس ، و فلان كار باش و چيزهايى را در ذهن انسان رديف مى كند تا وقتى كه فراموش ‍ كند نماز مى خواند و چند ركعت خوانده است .(396)
از اين رو، هنگام نماز بايد از شر شيطان به خدا پناه برد كه آن ملعون از انسان دور شود و فكر انسان را به چيزهاى ديگر مشغول نكند.
ابن عباس نقل كرده : اول چيزى كه جبرئيل به حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم نازل كرد اين بود كه گفت : اى محمد! بگو ((اعوذ بالله من الشيطان الرجيم )) بعد از آن گفت : اى محمد! بگو: ((بسم الله الرحمن الرحيم )).(397)
مستحب است وقت نماز، بعد از تكبيرة الاحرام و قبل از ((بسم الله )) انسان ((اعوذ بالله من الشيطان الرجيم )) بگويد، و ثوابى كه براى اين جمله وارد شده اين است كه ، هر كس آن را بگويد به عدد هر مويى كه در بدن انسان است عبادت يك سال در نامه عمل او نوشته مى شود.(398)
3. هنگام وسوسه شيطان : خداوند متعال در قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:
و اما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله انه سميع عليم # ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف ، من الشيطان تذكروا فاذا مبصرون
((هرگاه وسوسه هاى شيطان متوجه تو شد، به خدا پناه ببر و خود را به او بسپار، و از لطفش مدد بخواه ؛ زيرا او، هم سخن تو را مى شنود و از اسرار درونت آگاه و هم از وسوسه هاى شياطين با خبر است ))(399) بعد از آن راه غلبه و پيروزى بر وسوسه هاى شيطان را به اين صورت بيان مى كند:
هنگامى كه وسوسه هاى شيطانى ، پرهيزكاران را احاطه مى كند، به ياد خدا و نعمت هاى بى پايان ، و عاقبت شوم گناه و مجازات دردناك خدا مى افتند. در اين هنگام ابرهاى تيره و تار وسوسه از اطراف قلب آنها كنار مى رود و راه حق را به روشنى مى بينند و آن را انتخاب مى كنند.
انسان در هر مرحله اى از ايمان ، و در هر سن و سال كه باشد گاه گاهى گرفتار وسه هاى او مى گردد. گاهى در خود احساس مى كند كه نيروى محرك شديدى در درون جانش آشكار شده و او را به گناه دعوت مى نمايد، آن نيرو غير از وسوسه هاى شيطان و شيطان صفتان ، چيز ديگرى نيست و در اثر ياد خدا و تقواى قلب ، تمام وسوسه ها كنار مى رود.
4. موقع طلوع و غروب خورشيد، بايد از شر شيطان به خدا پناه برد؛ زيرا اين وقت ، وقت غفلت و بى توجهى انسان به خدا است .
5. وقتى كه صداى زوزه سگ ها و الاغ ها بلند شود، بايد از شر شيطان به خدا پناه برد؛ زيرا آنها شياطين را مى بينند و شما نمى بينيد.