شيطان در كمين گاه

نعمت الله صالحى حاجى آبادى

- ۶ -


شاخ شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از جمله شيطان صفتانى كه در اين زمان بروز كرده اند و قتل و غارت و كشتارشان ، جنايت و ضربه زدن به اسلام و قرآن و توحيدشان ، بر هيچ كس ‍ پوشيده نيست ، فرقه وهابى هاى مرتد و گمراه كننده مى باشند كه بر كشور حجاز حكومت مى كنند و بر حرمين شريفين تسلط دارند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله از آمدن آنها خبر داده و آنان را شاخ شيطان ناميده است . بخارى كه يكى از علماى اهل تسنن است در كتاب خود از عبدالله عمر روايت ميكند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم دوبار فرمود: خدايا! به ما، در يمن بركت بده ، خدايا به ما، در شام بركت بده ، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله بفرماييد به نجد ما هم بركت بده !
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نجد؟! جاى زلزله ها و فتنه ها است و شاخ شيطان از آن جا بيرون مى آيد.
نيز بخارى از پدرش روايت مى كند كه گفت : روزى پيغمبر اسلام در كنار منبر ايستاد و فرمود: فتنه و فساد از آن جا است . از آن جا كه شاخ شيطان بيرون مى آيد!
و نافع از عبدالله عمر روايت مى كند كه گفت : حضرت رسول صلى الله عليه و آله روبه طرف مشرق كرد و فرمود: آگاه باشيد كه فتنه و فساد در آن جا است ، آن جا كه شاخ شيطان بيرون مى آيد.
در شرح السنة از عقبة بن عمر روايت مى كند كه گفت : پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با دست خود به طرف يمن كرد و فرمود: آگاه باشيد كه آن جا پربركت است . بدانيد و آگاه باشيد كه قساوت و سنگ دلى در ميان شتر دارانى است كه در زير دم شتران هستند، جايى كه شاخ شيطان از آن جا بيرون مى آيد.(272)
آن حضرت از يمن تعريف و از نجد بدگويى كرده و مى گويد: جاى زلزله و فتنه ها و فساد نجد است ، قساوت و سنگدلى در ميان شترداران است كه همان نجد باشد، و شاخ شيطان از آن جا بيرون مى آيد. حضرت فرقه وهابى را تعبير به شاخ نموده ؛ چون شاخ حيوانات براى انسان و ديگر حيوانات بسيار خطرناك مى باشد. - ممكن است انسان به وسيله شاخ زدن حيوان از بين برود.
خطر وهابى براى اسلام و مسلمين بسيار زياد است . آنها اگر بتوانند تمام مسلمين را به عنوان مشرك و كافر مى كشند، اموال آنان را به غارت مى برند، اسلام را به اسم اسلام نابود مى كنند.
معروف است كه وقتى نجدى هاى مهاجم به سركردگى عبدالعزيز پسر مسعود، پدر پادشاهان كنونى عربستان ، مدينه منوره را اشغال كردند و قبر امامان و زنان و اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله در بقيع را خراب كردند، خواستند قبر مقدس پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله راهم خراب كنند. ولى با اعلام خطر ممالك اسلامى و بيشتر علماى هند روبه رو شده ، از بيم اعتراض دنياى اسلام خوددارى كردند.
مى گويند: نجدى هاى مهاجم يعنى سربازان عبدالعزيز بن مسعود و پيروان محمد بن عبدالوهاب روى قبر پيامبر صلى الله عليه و آله قهوه مى كوبيدند و فرياد مى زدند: محمد! ((قم قم !! انت قلت النجد قرن الشيطان )) يعنى اى محمد! برخيز، برخيز! تو گفتى كه نجد شاخ شيطان است !؟(273)
از جمله عقايد وهابى ها (شاخ شيطان ) اين است كه : 1. خدا را جسم ميدانند، براى او دست و پا، صورت و اعضا در نظر مى گيرند؛ 2. همه مسلمانان را به غير از خودشان كافر و مشرك دانسته و قتل و غارت آنان را جايز مى دانند؛ 3. خراب كردن قبر امامان و پيغمبران را واجب دانسته ؛ 4. زيارت كردن را حرام و شرك مى دانند.
در زمان خودمان شمه اى از جنايات و قتل و كشتار آنها را ديديم و شنيديم كه چگونه در جمعه خونين مكه در چهارم ديحجه الحرام مطابق نهم مرداد سال 66 حمله كردند و صدها نفر از زايران خانه خدا را قتل عام كرده و هزاران نفر را مجروح ساختند. موحدين و يگانه پرستان را مشرك دانسته و حتى آخوندهاى دربارى آنان ، فرياد مى زدند و مى گفتند ((اقتل المجوس اقتل المشركين )) مجوس و مشركين را بكشيد.

منبر شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در خبر است كه : در شب هفدهم ماه مبارك رمضان كه پيغمبر صلى الله عليه و آله به معراج تشريف برد و همه جا را ديد و در همان شب مراجعت فرمود. صبح آن شب ، شيطان خدمت آن سرور مشرف شد و عرض كرد: يا رسول الله ! شب گذشته كه به معراج تشريف برديد، در آسمان چهارم طرف چپ ((بيت المعمور)) منبرى بود، شكسته و سوخته و به رو افتاده . آيا شناختى آن منبر را و متوجه شديد كه از كيست ؟
آن حضرت فرمودند: خير؛ آن منبر از كيست ؟ شيطان عرض كرد: آن منبر از من است و صاحب آن بودم ! بالاى آن مى نشستم و ملائكه پاى منبر من حاضر مى شدند، از براى آنها راه بندگى حضرت منان را مى گفتم . ملائكه از عبادت و بندگى من تعجب مى كردند! هر وقت كه تسبيح از دستم مى افتاد، چندين هزار ملك بر مى خاستند، تسبيح را مى بوسيدند و به دست من مى دادند. اعتقاد من اين بود كه خداوند از من بهتر چيزى را خلق نفرموده ؛ ولى يك بار ديدم امر به عكس شد و رانده درگاه او شدم . و الان كسى از من بدتر و ملعون تر در درگاه احديت نيست . اى محمد صلى الله عليه و آله وسلم ! مبادا مغرور شوى و تكبر نمايى ، چون هيچ كس از كارهاى الهى آگاه نيست .
در ملاقات خود با حضرت يحيى عرض كرد: من جزو ملائكه بودم و چهار هزار سال سرم را از يك سجده بر نداشتم ؛ ولى عاقبتم اين شد كه از صفوف ملائكه بيرون شدم و مطرود و مردود و ملعون درگاه حق تعالى گرديدم .(274)

جايگاه شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
همان طور كه انسان به جايى نياز دارد - چه در دنيا و چه در عالم برزخ و قيامت - شيطان ها هم به مكان احتياج دارند. جاى هر كدام از نظر پستى و بلندى فرق دارد، براى هر كدام جايگاه مخصوصى است . وقتى انسان مرد وارد عالم برزخ مى شود. اگر از نيكان و پاكان باشد جايگاه او در ((وادى السلام )) نجف و در كنار پيامبران و امامان معصوم و اولياء الله عليهم السلام مى باشد، اگر از بدن و ناپاكان بوده جايگاهش در چاه هاى وادى برهوت ، كه در سرزمين يمن قرار دارد، مى باشد.
بعد از عالم برزخ و داخل شدن در عالم قيامت ، جايگاه پاكان در ((اعلاعليين )) كه در آسمان هفتم قرار دارد مى باشد و آن جا براى كفار و مجرمان و اهل نفاق آماده شده است . و همان ((سجين )) جايگاه شيطان و پيروان او هم خواهد بود.
ابن عباس پيش كعب الاحبار آمد و گفت : از قول خداوند كه مى فرمايد:
((ان كتاب الفجار لفى سجين .)) (275) برايم بگو. در جواب گفت : وقتى روح خبيث ((فجار)) را از بدن كثيفشان بيرون مى كشند او را به آسمان مى برند. آسمان ها او را نمى پذيرند و به زمين برمى گردانند آن هم نمى پذيرد، ناچار آن روح خبيث را مى برند تا هفت طبقه زمين ، همان جايى كه جايگاه شيطان و طرفداران او است . شكنجه اى كه در ((سجين )) براى شياطين آماده شده از هر عذاب و شكنجه اى سخت تر است . (پناه بر خدا).(276)

مغازه شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در دنيا هر كس يك جايى براى خود برمى گزيند تا دارايى اش را در آن نگه دارد و يا در آن جا خريد و فروش كند، مانند تجار و كسبه بازار كه براى كسب و تجارت خود دكانى تهيه مى كنند و اجناس خود را در آن جا مى گذارند. اگر كسى چيزى از آن مغازه ببرد، صاحب مغازه او را تعقيب كرده و مجازات و زندانى مى كند.
همين طور شيطان هم براى خود جايى دارد كه آن ، تجارت خانه و مغازه شيطان ، در دنيا است . در اين مغازه كالاهاى گوناگونى را در قفسه ها و طبقات قرار داده . اجناس اين مغازه عبارت است از كبر، حسد، غضب ، عصبيت ، فخر، بخل ، سوءالخلق ، حرص ، طمع ، طول الامل ، كسالت ، ضجر، لهو و لعب ، غفلت ، قساوت ، كينه ، عجب ، ريا، معصيت ، خصومت و عداوت ، فسق و جور، زنا و لواط، قتل و غارت ، غيبت و تهمت و غير اين ها. در يك طرف مغازه اين اجناس را در قفسه ها مرتب و منظم كرده ، و در طرف ديگر مغازه دوست داشتنى ها مانند: دوستى دنيا، دوستى رياست ، دوستى طعام ، دوستى زنان ، دوستى خواب ، راحت طلبى ، دوستى كلام زيادى ، دوستى برترى طلبى ، و علو و رتبه ، دوستى ثروت ، دوستى درهم و دينار و دوستى حرام را چيده است .
با اينها تجارت مى كند و مردم را جذب خود مى نمايد. هر كس هر كدام از اين ها را بخواهد به او مى دهد. به هين خاطر يحيى بن معاذ مى گويد: دنيا دكان و مغازه شيطان است ، پس هيچيك از اجناس اين مغازه را سرقت نكن ؛ زيرا اگر چيزى از آنها را بردى ، شيطان تو را تعقيب و دنبال مى كند تا تو را بگيرد و ديگر رهايت نمى نمايد.(277)
اين بازار و مغازه شيطان ، غير از زيان ، چيزى براى تو نخواهد داشت . لذا اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:
الدنيا سوق الخسران
((دنيا بازار زيان است )). (278)
و امام دهم حضرت هادى عليه السلام درباره دنيا مى فرمايد:
((الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون ؛ دنيا بازار است ، بعضى از آن سود مى برند و بعضى خسارت مى بينند)).(279)
پس اى انسان بيدار باش ! به بازار و مغازه شيطان نرو و چيزى را ندزد كه صاحب آن تو را بيچاره و بدبخت مى كند و به جهنم مى برد.

مال التجاره شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان هم مانند سرمايه داران بزرگ و پول داران حرفه اى ، سرمايه و مال التجاره اى آماده كرده و براى فروش ، دنبال مشترى مى گردد.
مناسب است انواع و اقسام مال تجاره شيطان را كه براى فروش به مردم عرضه مى كند را از زبان خودش بشنويم .
روزى حضرت عيسى بن مريم عليه السلام شيطان را ديد كه پنج الاغ سياه در پيش دارد و بارهايى بر آنان گذاشته و از راهى مى رود.
آن حضرت پرسيد:اى شيطان ! بار اين الاغ ها چيست ؟ و به كجا مى روى ؟ آن ملعون عرض كرد:اى روح الله ! بار آنها مال التجاره است و براى فروش ‍ مى برم .
فرمود: آيا هم كارها از يك قماش هستند؟ گفت : خير، بار هر كدام باديگرى فرق مى كند و هر الاغى يك نوع بار دارد.
گونه گونه هست بار اين خزان
تو همه خر را به يك چوبى مران
حضرت عيسى به يكى از آنها اشاره كرد و پرسيد: بار اين الاغ چيست ؟ شيطان گفت : ظلم و جور و تعدى است . فرمود: خريدار آن كيست ؟ پاسخ داد: پادشاهان ظالم و حاكمان جور.
پرسيد الاغ دومى چه بار دارد؟ گفت : غرور و خودپسندى . فرمود: چه كسى خريدارش است ؟ عرض كرد: كدخداهاى آباديها، و رؤ ساى دهات .
پرسيد: بر الاغ سوم چه بار كرده اى ؟ گفت : حسد. فرمود: مشترى آن كيست ؟ گفت : عالمان دربارى و مزدوران آنها و نوكران اجانب (البته علماى خوب و واقعى حسد ندارند. حضرت على عليه السلام درباره آنها فرمودند: آنها عالم ربانى هستند).(280)
پرسيد: بار الاغ چهارم چه مى باشد؟ گفت : بار آن خيانت است . فرمود: مشترى آن كيست ؟ گفت : تجار و عمال و كاركنان تجار؛ كسانى كه تجار آنها را امين خود قرار داده و براى خريد و فروش به شهرهاى دور و نزديك مى فرستند، ولى آن ان به جاى امانت دارى خيانت مى كنند.
پرسيد: آن دراز گوش پنجمى بارش چيست ؟ پاسخ داد: نيرنگ . فرمود: خريدار آن چه كسانى هستند؟ جواب داد: زن ها مشترى و خريداران اين بار مى باشند.(281)
قرآن مكر زنان را از مكر شيطان بزرگ تر دانسته ، آن جا كه مى فرمايد: ((ان كيد كن عظيم ؛ كيد و مكر زنان بزرگ است ))(282) در حالى كه مگر شيطان را سست و ضعيف معرفى مى كند. آن جا كه مى فرمايد: ((ان كيد الشيطان كان ضعيفا؛ به درستى كه كيد شيطان ضعيف است )).(283)

كارگاه شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
كارگاه و كارخانه ، محل كار و جاى كارگران را مى گويند، جايى كه انسان مشغول كرا و وسايل كا در آن جا آماده و مهيا است و دايما به آن محل رفت و آمد مى شود.
شيطان هم براى خود كارخانه و كارگاهى دارد كه به آنجا رفت و آمد و نظارت دارد. كوشش براى دنيا و آخرت سست و بى حال باشند، نه حال عبادت دارند و نه حال تجارت ، نه عاشق دنيا هستند و نه آخرت .
رويات و كلماتى از معصومان عليه السلام درباره تنبلى و بى حالى وارد شده كه خود ايشان از سستى و بى حالى به خدا پناه مى برد.
امام سجاد عليه السلام در شبهاى ماه مبارك رمضان در مناجات هاى خود چنين مى فرمايد:
خدايا! به تو پناه مى برم از تنبلى و سستى و بى حالى .(284)
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: از تنبلى و سستى بپرهيز؛ زيرا تو براى امروز زنده اى نه براى فردا. اگر فردايى بود نيز مثل امروز باش و اگر فردايى نبود پشيمان نخواهى بود.(285)
نيز آن حضرت فرمود: از خستگى و كاهلى بپرهيز؛ چون اگر در كارهاى دنيا و آخرت خسته و ملول باشى حق را تحمل نتوانى كرد و اگر تنبل و سست باشى از اداى حق باز مى مانى .
بلى ، شيطان در اين كارخانه و كارگاه مغز، فعاليت مى كند. انسان را به تن پرورى مى كشاند، كه شخص همواره خمود و پژمرده و بى حال به نظر مى رسد. او نمى گذارد انسان كار دنيا و آخرت خود را به خوبى انجام دهد و حركتى در راه اصلاح دينا و آخرت خود بكند.

شعار شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
هر قوم و ملتى و هر دين و مذهبى باورها و فرهنگ ويژه اى دراند و روى همان معتقدات شعار مى دهند. شعار از قلب و افكار درونى كه انسان پاى بند به آنها است سرچشمه مى گيرد. و آن ، بيان گر انگيزه درونى شخص ‍ است . معمولا شعار در زمان جنگ و مبارزه و زد و خورد داده مى شد .انگيزه و شور آفرين است .
در جنگ بدر مشركان مكه شعار مخصوص خود را مى دادند و مى گفتند: ((اعل هبل ، اعل عبل )) و لشكر اسلام هم شعار مخصوص به خود را مى دادند و مى گفتند: ((الله مولانا و لامولالكم الله اعلاو اجل )) (و ملت مسلمان ايران در شعارهاى خود مى گفتند: نهضت ما حسينى است ، رهبر ما خمينى است .)
شيطان هم اين طور برخورد مى كند و شعارى را كه بدان معتقد است و مبناى كارش به شمار مى آيد به كار مى برد. شعار آن ملعون را خداوند متعال در قرآن بيان نموده است . آن جا كه مى فرمايد:
كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برى ء منك انى اخاف الله رب العالمين
((كار عده اى از مردم هم چون شيطان است كه به انسان گفت : كافر شود - تا مشكلات تو را حل كنم - اما هنگامى كه او كافر شد. گفت : من از تو بيزارم ، من از خداوندى كه پروردگار عالماين است مى ترسم !)).(286)
آرى ، شيطان در وهله اول ، بيزارى خود را به انسان ابراز نمى كند؛ زيرا در اين صورت انسان گول نمى خورد. بلكه وقتى او را فريفت ، آن گاه مى گويد:اى بنده بى بند و بار!اى انسان بى وجدان و كوتاه نگر! تو انسان بودى و داراى مقام و شرف انسانيت ! گول من شيطان - كه دشمن تو بودم - را خوردى و به خداى مهربان كه تو را از عدم به وجود آورد كافر شدى . برو كه جاى تو دوزخ است . بعد مى گويد: خوب شما را به دام كشيدم و نهان شما را ظاهر كردم ، آلودگى ها و عفونت هاى مخفى شما را آشكار نمودم . پس به آنان لبخند خوشحالى مى زند.
آن ملعون شعارش ((اكفر)) است به همه انسان ها مى گويد: كافر شويد! آن عده اى كه تحت تاءثير شيطان قرار گرفته و فريب وعده هاى دروغين او را خورند راه كفر را مى پويند و به خواسته قلبى او جامه عمل مى پوشند، دين و وجدان خود را زيرپا مى گذارند و به شيطان لبيك گفته و كافر مى شوند.

راز و نياز شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان با آن خباثت ذاتى كه دارد، گاهى به درگاه خداوند متعال التماس ‍ مى كند و دعا مى نمايد، به اولياء الله متوسل مى شود تا خداوند او را از جهنم نجات دهد و داخل بهشت كند. ولى دروغ مى گويد. دعا و توسل او جنبه ظاهرى دارد و حقيقت ندارد، از جمله جاهايى كه متوسل شده بود داستان ذيل است :
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه : زنى از جن به نام ((عفراء)) در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم توبه كرد و ايمان آورد و اسلامش ‍ اسلام نيكويى شد. پيش آن حضرت مى آمد و از حرف هاى ايشان استفاده مى كرد. صالحين از جن مى آمدند به دست او مسلمان مى شدند و ايمان مى آوردند.
زن جنى به مدت چهل روز ناپديد شد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از حال او اطلاع نداشت . از حال او پرسيد. گفتند: آن زن خواهرى داشت كه براى رضاى خدا رفت او را ببيند. آن حضرت فرمودند: خوشا به حال كسانى كه براى رضاى خدا يك ديگر را دوست مى دارند و به ديدار هم مى روند. بعد فرمود: خداوند متعال عمودى در بهشت خلق نموده از ياقوت قرمز، بر آن عمود هفتاد هزار قصر بنا نمود. در هر قصرى هفتاد هزار غرفه وجود دارد. همه اين ها براى كسانى كه براى خدا يك ديگر را دوست مى دارند ساخته شده است .
بعد از مدتى آن جنى آمد. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:اى ((عفراء))! كجا بودى ؟ عرض كرد: يا رسول الله ! خواهرى داشتم ، به ملاقات او رفته بودم ، فرمود: خوشا به حال كسانى كه براى خدا هم ديگر را دوست مى دارند و به زيارت يكديگر مى روند.
سپس فرمود: اى ((عفراء))! در اين مسافرت چه ديدى ؟ عرض كرد: چيزهاى شگفت آورى ديدم . فرمود: از آن چه ديدى بگو. عرض كرد: ابليس را ديدم در درياى سبز كه دنيا را در بر دارد. بر روى تخته سنگى سفيد، در حالى كه دست هاى خود را به سوى آسمان بلند كرده بود، مى گفت : خدايا! اگر به قسمى كه خوردى جامه عمل بپوشى و مرا داخل آتش كنى ، آن گاه من تو را به حق ((محمد صلى الله عليه و آله و سلم و على و فاطمه و حسن و حسين )) مى خوانم تا مرا از آتش نجات دهى و با آنها محشور گردانى - و از گناه من صرف نظر كنى .
من به او گفتم : اى ابوحارث (لقب شيطان است )! اين اسامى كه خدا را به آنها قسم مى دهى چه كسانى هستند و كجا ديده اى ؟ گفت : هفت هزار سال قبل از خلقت آدم ، آنها را بر ساق عرش ديده ام . دانستم كه آنها گرامى ترين خلايق نزد خدا هستند. پس من هم آنها را يادآور شدم و خدا به حق ايشان قسم دادم كه مرا جهنمى نكند. آن حضرت فرمودند: به خدا قسم اگر اهل آسمانها و زمين خدا را به اين اسامى قسم دهند، خداوندى دعاى آنان را مى پذيرد و حاجات ايشان را بر آورده مى گرداند.(287)
در اين جا سوالى پيش مى آيد، و آن اين كه : شيطان مى دانست همواره جهنمى خواهد بود و نجات پيدا نمى كند، پس چرا دعا مى كنند و خدا را به اولياى گرامى سوگند مى دهد كه نجاتش دهد؟ اميد شيطان از اين خواهش ‍ چيست ؟
شياد ام يدوارى او به اين علت باشد كه خداوند او را از طبقات پايين جهنم - كه گرم ترين طبقات است - به طبقات بالاتر منتقل كند. و شايد اميدش ‍ اين باشد كه خداوند بعد از آن كه او را داخل جهنم كرد، بيرون آورد و سپس ‍ داخل بهشت نمايد. و يا شايد براى اين باشد كه از عذاب اهل زمين رهايى يابد و به دست اهل زمين عذاب نشود.
در حديث است : هر كس دعا كند خداوند دعايش را اجابت مى نمايد، اگر مؤمن و با تقوا باشد، مزد دعاى آنها را در قيامت مى دهد؛ زيرا دنيا ارزش ‍ پاداش آنان را ندارد، و كسانى كه مؤمن نباشند جزاى آنها را در همين دنيا مى دهد؛ زيرا آنان لياقت آخرت را ندارند. شيطان از آن دسته است كه پاداش و مزد عملش را در همين دنيا مى دهند. و پاداش او همين عمر طولانى ، تسلط بر اولاد آدم ، وسعت و آسايش است .
هم چنين ، شايد اميدش به خدا از اين نظر بود كه او ((ارحم الرحمين )) است و رحمانيت او بر غضبش برترى دارد. و لابد از گناهش چشم مى پوشد و چون نافرمانى او لطمه اى به خدا نمى زند پس ممكن است او را هم بيامرزد.

آتش شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
جا دارد اول اين مطلب را بيان كنيم كه آتش بر دو قسم است : يكى آشكار و عادى ، ديگرى آتش ناپيدا و پنهانى ، آتش آشكار آتشى است كه به وسيله كبريت و چوب و نفت روشن مى شود و مى سوزاند.
و آتش ناپيدا، آتشى است كه در هنگام غضب و ناراحتى به وجود مى آيد. و آن آتش درونى است و نمودى ندارد.
همين طور كه آتش كارش سوزاندن و خاكستر نمودن و از بين بردن چيزها است ، انسان هم وقتى كه خشم گرفت با پوششى از زدن ، مجروح كردن ، كشتن و از بين بردن ديگران خود را نشان مى دهد.
همان طور كه آتش زير خاكستر ناگهان به وسيله باد و غيره شعله ور مى گردد و ممكن است منطقه اى را بسوزاند و به ويرانه اى تبديل كند، آتش غضب هم كه در درون و قلب انسان نهفته است ، ناگهان به وسيله غضب و ناراحتى مشتعل مى شود و رسوبى از آن در خون و در رگ و عروق انسان مى نشيند؛ به عبارت ديگر همان طور كه آتش آب را به جوش مى آورد، آتش غضب هم خون قلب را به غليان مى آورد.
اين است كه رگ هاى گردن ، صورت و چشم را خون فرا مى گيرد، ديگر انسان در آن حالت زمام خويش را از دست مى دهد و كارهايى مى كند كه شيطان خوش دارد و به آنها دستور مى دهد در اين هنگام در بست در اختيار شيطان و به فرمان او است و از خود اختيارى ندارد.
وقتى آتش غضب در سينه انسان مشتعل شد و خون چشم ها را پر كرد و شيطان اختيار را در دست گرفت ، انسان دگير از هيچ جنايت و خيانتى كه مرتكب شود باكى ندارد. ممكن است به قتل و غارت ، ضرب و جرح ، سخريه و شماتت ، حقد و حسد، فحش و ناسزا، دروغ و تهمت ، هتك عرض و آبرو، طرد و تحقير طرف و غيره دست زند.
احاديثى از معصومان عليه السلام در اين باره وارد شده : كه غضب را آتش ‍ شيطان به حساب آورده اند آنها از اين قرارند:
1. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ((غضب پاره آتشى از شيطان است ))(288)
2. ابوحمزه ثمالى از امام محمد باقر عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت درباره نكوهش غضب بى جا فرموده اند:
((اين غضب پاره اى از آتش شيطان است كه در قلب فرزندان آدم روشن مى شود. از اين رو، چون يكى از شما خشم گيرد، رگهاى گردنش پر و صورتش قرمز و چشمانش سرخ مى شود و شيطان داخل سينه او مى گردد.))(289)
به وسيله غضب ، شيطان به آرزوى خود مى رسد و مى تواند انسان را از حق منحرف كند؛ چون خود آن ملعون مى گويد: غضب وسيله شكار من است . به واسطه آن ، بندگان خوب خدا را به دام مى اندازم و از بهشت دور مى كنم و به سوى جهنم مى كشانم .(290)
روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به اصحاب خود فرمود: پهلوان در ميان شما كيست ؟ عرض كردند: پهلوان و قوى در ميان ما به كى گفته مى شود كه پشت او به خاك نرسد.
حضرت فرمود: خير؛ اين ويژگى پهلوان نيست . بلكه پهلوان حقيقى كسى است كه شيطان در قلب او راه پيدا نكند تا غضب او را شعله ور گرداند؛ و خون رگ هاى او را پر كند. توانا كسى است كه هميشه به ياد خدا است و به وسيله خويشتن دارى ، خشم خويش را مغلوب كند و او را بر زمين زند.(291) ((اشجع الناس من غلب هوى )) وقتى آتش غضب شعله ور شد و زبانه كشيد بايد به وسيله وضو گرفتن با آب سرد آن را از بين برد و خاموش كرد.
در اين باره حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: غضب از شيطان است ، و خلقت شيطان از آتش ، آتش هم به وسيله آب خاموش ‍ مى شود. پس اگر يكى از شماها غضب كند بايد وضو بگيرد، تا آتش غضب او فرونشيند.(292)
بنابراين ، نتيجه گرفته مى شود كه : شيطان تمام فتنه ها، فساد، فحشا، قتل و خون ريزى را كه انجام مى دهد با اين لشكر خطرناك انجام مى دهد و با كمك آن به جنگ انسان مى رود.

جنگ شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
يكى از جاهايى كه شيطان با تما نيرو به جنگ انسان مى رود و در اين راه ، از اين كه خودش آسيب ببيند يا فرزندان و پيروانش دهد بيمى ندار، هنگامى است كه انسان سرگرم ذكر خدا و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و آلش مى باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم درباره دعا و ذكر، فرمودند:اى امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم ! در مشكلات و سختى ها دست به دامن محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آل او شويد و آنها را بخوانيد كه خداوند متعال ملائكه را يارى دهد بر شياطينى كه مى خواهند شما را منحرف كنند؛ زيرا هر كدام از شما دو ملك با او است يكى در طرف راست او كه نيكوكارى ها را مى نويسد و ديگرى در طرف چپ او گناهان را يادداشت مى كند. نيز با او دو شيطان از جانب ابليس است كه او را گمراه مى كنند. پس ‍ اگر يكى از شما وسواسى در قلبش پيدا شود، خدا را بخواند وبگويد:
((لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطيبين )).
در اين هنگام آن دو شيطان خود را مخفى مى نمايند و مى روند پس ابليس ‍ از آن شخص شكايت مى كنند و مى گويند: اين شخص ما را خسته كرد جمعيت ما را زيادتر نما!
آن ملعون هم جمعيت آنها را زيادتر مى گرداند تا به هزار نفر برسند. پس از آن مى آيند و در برابر او قرار مى گيرند تا او را منحرف و گمراه كنند. هر وقت او را وسوسه مى كنند و به شك مى اندزاند آن شخص ذكر و ثناى الهى مى گويد و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت او مى فرستد. شياطين ديگر نمى توانند بر او چيره شوند و راه نفوذى براى آنان باقى نمى ماند و حيران مى گردند. باز پيش ابليس مى روند و مى گويند: هيچ راه نفوذى بر او نيست ، مگر اين كه خودت شخصا به جنگ او بروى و او را اغوا و گمراه كنى .
سپس ابليس خودش فرماندهى لشكر را به دست مى گيرد. خداوند مى فرمايد: اى ملائكه ! اين ابليس لعين است كه با لشكريانش در برابر بنده اى از بندگان من قرار گرفته اند، برويد در مقابل او و لشكريانش قرار بگيريد. پس در مقابل هر شيطان صد هزار فرشته صف مى بندند؛ در حالى كه سوار بر اسب هايى از آتش هستند، و در دست هر كدام شمشير و نيزه ، تير و كمان ، كارد و اسلحه هاى ديگر از آتش است ، فرشتگان با سلاح هاى خود با آنها مى جنگند و از آنان مى كشند. خود ابليس را دستگير و اسير مى نمايند و با شمشيرهاى خود به او حمله مى كنند. آن وقت فرياد آن ملعون بلند مى شود و مى گويد: خدايا! به من وعده دادى كه مرا نكشى و تا روز معين زنده نگاه دارى .
خداوند متعال مى فرمايد:اى ملائكه ! درست مى گويد، من وعده دادم كه او را نميرانم و نكشم ، ولى وعده ندادم كه سلاح را بر او مسلط نكنم و درد و عذاب را به او نچشانم و زخمى اش نكنم . تا مى توانيد او را با سلاح هاى خود بزنيد و مجروح كيند. من او را نمى كشم و زنده نگاه مى دارم . پس ‍ ملائكه وى را آن قدر مى زنند كه تمام بدنش مجروح مى شود. آن گاه او را رها مى كنند و مى روند. آن ملعون هم براى درد و زخم هاى خود و هم براى فرزندانش كه كشته شده اند ناله و گريه مى كند. آسيب هاى او بهبودى نمى يابد، مگر با شنيدن صداى مشركان كه به خدا شكر مى آورند و كافر مى شوند. نيز اگر مؤمن بر حمد ثناى الهى و درود بر حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم اصرار ورزد، زخم هاى شيطان هم درمان نمى شود تا هنگامى كه وى ذكر خدا را فراموش كند و با خداى خود مخالفت نمايد، آگاه جراحات ابليس بهبود پيدا مى كند.(293)
پس از آن كه بهبودى كامل پيدا كرد، بر اين بنده غالب مى شود تا جايى كه به او دهنه مى زند و زين بر پشت مى گذارد. اول خودش بر او سوار مى شود، بعد از آن پياده شده و به ياران خود مى گويد: اين بنده خدا، الان در اختيار ما است و پشتش آماده براى سوارى ما مى باشد. هر كدام از شما مايل باشيد مى توانيد برگردن او سوار شويد! و ما هر وقت بخواهيم مى توانيم سوارش شويم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از اين كتاب فرمودند:اى مردم ! اگر مى خواهيد چشم شيطان همواره پر اشك و گريه كند و زخم هايش ‍ درمان نشود، به اطاعت و عبادت خدا باشيد و ذكر خد و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را فراموش نكنيد. اگر غير از اين باشد، بدانيد كه شما از بندگان ابليس هستيد و هر وقت بخواهد او و لشكرش بر گرده و گردن شما سوار مى شوند (و شما را به هر كجا كه بخواهند مى كشانند).(294)

انتقام شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان ملعون با هر وسيله اى كه بتواند انتقام خود را از اولاد آدم مى گيرد. گاهى به وسيله جنگ ، گاهى با منحرف كردن مردم از راه حق و حقيقت ، گاهى با القاى شبهه در دل سست ايمانان . در اين جا لازم است داستانى را كه حضرت على عليه السلام از زبان شيطان نقل مى فرمايد بيان كنيم .
زينب كبرى عليها السلام فرمود: چون ابن ملجم ملعون ، ضربت بر سر پدر بزرگوارم زد و من آثار مرگ را در او مشاهده كردم ، پيش رفتم و عرض ‍ كردم :اى پدر بزرگوار! او ايمن حديثى براى من گفته كه دوست داشتم آن را از دو لب مبارك شما بشنوم . آن حضرت فرمود:اى نور ديدگانم ! حديث همان است كه ام ايمن براى تو شرح داده و نقل كرده است .
نگرانم كه تو را جمعى از دختران نورس و زنان بى كس از اهل بيت عصمت به حال خوارى و ترس در اين شهر اسير و دستگير دشمنان گرديد. و دشمنان شما همانند گرگان آدم خوار شما را احاطه كرده باشند. اى نور ديده من !اى زينب ! شما را امر مى كنم بر صبر و شكيبايى . به حق آن خداوندى كه دانه را شكافت و همه چيز را از پس پرده نيستى آفريد، در آن وقت در تمام روى زمين دوستان خدا فقط شما و شيعيان و دوستان شما هستند. براى خداوند ولى و دوستى به غير از شما و شيعيان شما نخواهد بود.
دخترم ! زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اين حديث را براى ما نقل كرد، فرمود: در آن روز ابليس لعين با همه ياورانش با سر خوشى و سرور در روى زمين پراكنده مى شوند و به همه دوستان خويش خطاب مى كنند و مى گويند:اى جماعت ! دل خوش داريد كه انتقام خود را از ذريه آدم گرفتم و بدترين نابودى را به آنان چشاندم . جهنم را به كشندگان آنها به ميراث داديم ، مگر جماعتى كه دست به دامن اين خانواده شوند و پيروى از آن محمد صلى الله عليه و آله و سلم نمايند. بر شما است كه مردم را به بى وفايى و شبهه از اين خانواده دور نماييد. كارى كنيد كه با اين خانواده و دوستان آنها دشمنى نمايند. درباره آنها جديت كنيد تا كفر و ضلالت و گمراهى آنها محكم شود و يك نفر رستگار نگردد و همه آنها از دين بيرون روند و جهنمى شوند!
اى نور ديده من !اى زينب ! هر آيينه ابليس در اين سخن راست گفت ؛ با اين كه كار او دروغ گفتن است ؛ از اين رو كه مى داند براى دشمنان هيچ كار پسنديده اى پذيرفتنى نيست . و گناهان دوستان شما (مگر گناهان كبيره ) قابل بخشش و بازگشت است .(295)

هم جنس شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان هم مانند آدميان ، هم جنس هايى دارد كه با آنها نشست و برخاست مى كند. هم جنس شيطان ((تارك الصلوه )) است . كسانى كه براى نماز ارزشى قائل نيستند و آن را ترك مى كنند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از شيطان پرسيد: هم جنس تو كيست ؟ عرض كرد: هم جنس من ((دورى كننده از نماز است )).
شيطان به خواست خود از سجده بر آدم سرباز زد و نماز هم نمى خواند. از اين رو، آن كه با آگاهى نماز نمى خواند و از نماز و مسجد و جمعه و جماعات دورى مى كند، از جنس او است . شيطان از فساد و گناه ، خيانت و جنايت ، قتل و غارت باكى ندارد، آدم بى نماز هم باكى ندارد؛ شيطان ايمان و اعتقاد به دا ندارد، ادم بى نماز هم اعتقاد ندارد، شيطان در پى فريب و گمراهى مردم است ، ((تارك نماز)) هم در صدد فريب دادن مردم است .
مؤمنى كه مشغول نماز مى شود، شيطان مى آيد و او را وادار مى كند تا فراموش كند كه در حال نماز است و از ياد ا مى برد چند ركعت خواند. شخص بى نماز هم هنگام نماز خواندن مؤ من ، وسوسه اش مى كند كه حالا كارهاى ديگر را انجام بده ، براى نماز وقت زياد است ، بعدا نماز را مى خوانى !؟
شيطان از هم جنسان خود راضى و خوشحال است ، چون آنها در كارها به شيطان كمك مى كنند، زحمت را از دوش او بر مى دارند و كارهاى او را سبك مى كنند.(296) بى نماز حتى از شيطان هم بدتر است ؛ زيرا:
شيطان كه رانده گشت بجز يك خطا نكرد
خود را براى سجده آدم رضا نكرد.
شيطان هزار مرتبه بهتر ز بى نماز
كو سجده را بر آدم و اين بر خدا نكرد

انباردار شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان كسانى را به خدمت مى گيرد تا نگهبان و نگه دار دارايى اش باشند؛ همان گونه كه آدميان انبار دارانى براى حراست از اموال خود به خدمت مى گيرند. شيطان آنان را وزير خود ساخته تا آدم هايى را كه بدهى هاى شرعى خود را نيم دهند و ذخيره مى كنند، تحريك نمايند كه هر چه بيشتر سرمايه اندوزى كنند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روزى شيطان را با قيافه شگفت آورى ديد. چند سؤال از او پرسيد، از جمله آنها اين بود كه ، خزانه دار تو كيست ؟
عرض كرد: كسانى كه زكات مال خود را نمى دهند و آنها را جمع مى كنند و به مصرفى كه بايد برسانند نمى رسانند.(297)
و اگر بخواهند احيانا چيزى به كسى بپردازند. شيطان آنان را منع مى كند و از فقر و بى چيزى مى ترساند. قرآن در اين باره مى فرمايد:
الشيطان يعدكم الفقر و و ياءمركم بالفحشاء
((شيطان - هنگام پرداخت زكات و انفاق به محرومان ، به انسان - وعده فقر و بى جيزى مى دهد و مى گويد: اگر زكات و وجوهات مال خود را بدهى در آينده فقير مى شوى و دستت از مال دنيا كوتاه خواهد شد.))(298)
انسان ها را وسوسه مى كند و مى گويد: چرا شما زحمت بكشيد و با سختى و مشكلات مالى به دست آوريد و آن را به آسانى در اختيار ديگران قرار دهيد؟ اضافى مالتان را به صورت طلا و نقره در آوريد و براى آينده ذخيره كنيد كه محتاج ديگران نشويد. اين ها هم فراموش مى كنند كه خدا فرمود: ((در قيامت آن طلا و نقره را در آتش جهنم داغ مى كنند و به صورت و پهلو و پشت آنها مى گذارند و به آنها مى گويند: بچشيد عذاب خدا را، اين ها همان طلا و نقره اى است كه در دنيا جمع و ذخيره نموديد.))(299)
عاقل كسى است كه خود را خزانه دار شيطان قرار ندهد، گول وسوسه هاى او را نخورد، كه هم در دنيا ضرر كرده و هم در قيامت به عذاب سخت دچار شود.
هشيار كسى است كه نه فقط خود را خزانه دار شيطان نمى كند؛ بلكه با پرداختن زكات و ديگر بدهى هاى شرعى ، آن را در خزانه خدا قرار مى دهد و خدا هم بهترين خزانه داران است .

تيرهاى شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شيطان براى پيروزى بر دشمن تيرهايى دارد كه به وسيله آنها با دشمن روبه رو مى شود. آنها بر چند قسم است :
يكى نگاه كردن به زن هايى مى باشد كه بر انسان حرام است . حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد: ((نگاه كردن به نامحرم تيرى مسموم از تيرهاى ابليس است كه خطا نمى رود، وقتى نگاه از چله چشم بيرون آمد، سينه و قلب را هدف قرار مى دهد و آن جا را نشانه مى رود.(300)
حضرت رسول در اين باره فرمود: غضب خداوند بر زنانى شدت پيدا مى كند كه شوهردار باشند در عين حال چشم خود را با نگاه كردن به ديگران سير كنند.
دوم : زن ها هستند. در ديدار شيطان با حضتر يحيى عليه السلام مى گويد: زن ها تيرى از تيرهاى من هستند كه به خطار نمى روند.(301)
سوم : دوستى پول و درهم و دينار است ، حضرت امير المومنان عليه السلام مى فرمايد: از جمله چيزهايى كه فساد برانگيز است ، درهم و دينار مى باش ‍ دو آنها تيرهاى شيطان اند كسى كه آنها را دوست داشته باشد بنده دنيا است نه بنده خدا.(302)
از ابن عباس نقل شده است : ولين بار كه درهم و دينار به وجود آمد و بر آنها سكه زده شد، شيطان به سوى آنها توجه كرد و آن دو را برداشت و بر چشم خود گذاشت ! بعد از آن به سينه خود چسباند. سپس از خوش حالى ناله اى سر داد و بار ديگر به سينه خود چسباند و گفت : شما دو سكه ، نور و روشنى چشم و ميوه قلى من هستيد! اگر بنى آدم شما را دوست داشته باشند؛ هر چند ديگر بت نپرستد، مرا باكى نيست . همان دوست داشتن پول برايم بس ‍ است .(303)
آرى ! شيطان به وسيله اين تيرها، بزرگ ترين شخصيت را از پا در مى آورد، قارون را به دل زمين فرو مى برد، فرعون را به دريا غرق ، عمر سعد را جهنمى ، شريح قاضى ملعون و ميليون ها انسان ديگر را بى چاره و بدبخت مى كند.

مركب شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
همان طور كه انسان در رفت و آمدها به ((مركب )) سوارى نياز دارد شيطان هم به ((مركب )) احتياج دارد كه براى گشت و گذار سوار بر آن شود.
((مركب )) شيطان ، ((مركب )) انسان هم هست و هر دو شريك هستند و از آن استفاده مى كنند. ((مركب )) شيطان آن گونه كه در روايات آمده ((شتر)) است . يكى از عللى كه باعث مى شود شتر را نكوهش كنند همين است كه به شيطان سوارى مى دهد. در روايتى آمده كه : شتر ((مركب )) سوارى شيطان است و به همين عل مى گويد: گذشتن از ميان قطار شتران ، كراهت دارد، و نيز گويد: هيچ قطار شترى نيست مگر آن كه ميان هر دو شتر شيطانى راه مى رود.
در جاى ديگر آمده : بر پشت و كوهان هر شتر شيطانى سوار است . هرگاه مى خواهيد سوار شتر شويد ((بسم الله )) بگوييد تا شيطان از آن پياده شود. و گفته شده كه : شتر از شياطين و جن خلق شده است . شيطان هم به آن امر و نهى كرده و آن حيوان اطاعت مى كند.
از اين رو كه شياطين با شتر هم نشين هستند و بر آنها سوار مى شوند، فقها و مراجع بزرگ درباره مكان نمازگزار مى فرمايند: از جاهايى كه كراهت دارد نماز خوانده شود، جايى است كه شتران را مى خوابانند؛ زيرا آن جا مكان شياطين است .
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه آن حضرت فرموند: در خوابگاه و جايى كه شتران را مى خوابانيد، نماز نخوانيد، زيرا آن جا پر از جن و شيطان است و نمى گذارند با توجه حضور قلب نماز بخوانيد.(304)
البته اين طور نيست كه هر شترى مركب سوارى شيطان باشد، بعضى از آنها از بهترين شترها هستند كه به نام شتر خدا خوانده شده اند مانند شتر صالح پيغمبر و ناقه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم .

رانده شدن شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
بعد از آن شيطان به آسمان هفتم راه پيدا كرد، در كنار عرش الهى منبرى مى گذاشتند و علم نور نصب مى كردند. آن ملعون بالاى منبر مى رفت و ملائكه را اندرز مى داد؛ چون به اين مقام و مرتبه رسيد. پيش خود گفت : اگر روزى اين امر تبليغ به ديگرى واگذار شود من از او اطاعت نمى كنم ؛ چون وى خود را در علم و عمل يگانه دهر و از همه بالاتر مى دانست .
روزى ملائكه در لوح ديدند كه به زودى يكى از مقربان درگاه خدا به نفرين ابدى گرفتار خواهد شد. از شيطان خواهش كردند دعا كند كه خدا هيچ كدام از ايشان را به اين بلا مبتلا نكند. در جواب گفت : اين قضيه به من و شما مربوط نيست . من سال ها است بر اين معنى اطلاع يافته ام ! ملائكه باز الحاح كردند. او دعا كرد و گفت : خدايا! ايشان را ايمن گردان . ولى خودش ‍ را از غرورى كه داشت فراموش كرد.
روزى شيطان ديد بر در بهشت نوشته اند: نزد ما بنده اى است كه او را به انواع برخوردارى ها گرامى داشته ايم . اگر او را به كارى واداريم سرپيچى مى كند كه به لعنت ابدى گرفتار خواهد شد. خود وى هزار سال او را لعن مى كرد و نمى دانست كه خود را لعن مى كند! در آن مدت هر جا سجده اى مى كرد و سر بر مى داشت در آن جا نوشته شده بود ((لعنه اله على ابليس )) - چون اسمش عزازيل بود - نمى دانست كه خودش است .
روزى ديد، در لوح نوشته شده : ((اعوذ بالله من الشيطان الرجيم )) پرسيد: خدايا! اين ملعون رانده شده ، كيست ؟ فرمود: بنده اى است كه او را به انواع نعمت ها مخصوص كرده ام ، ولى او مرا نافرمانى خواهد كرد و خوار و بدبخت خواهد شد، عرض كرد: او را به من معرفى كن تا هلاكش گردانم . فرمود: زود است كه او را بشناسى . هنوز او تمرد و سرپيچى نكرده است تا مستوجب مجازات باشد.
هنگامى كه ماءمور شد به آدم سجده كند قبول نكرد و به خاطر حب رياست رانده درگاه الهى گرديد. گفت : خدايا! مرا از سجده آدم معاف دار تا تو را عبادتى كنم كه كسى تاكنون نكرده باشد! خطاب شد: آن چه به تو امر مى كنم بايد انجام دهى و من جز آن نمى خواهم و او را از بهشت بيرون كرد.(305)

دام شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
انسان براى اين كه برخى حيوانات (از قبيل نهنگ ، فيل ، شير و پلنگ ) را به اختيار خود در آورد به دام نياز دارد. شيطان هم دام هايى دارد كه به وسيله آنها انسان ها را صيد مى كند. دام ها ممكن است با هم فرق داشته باشند.
يكى از دام ها شراب است . اين دام شكار را به فرمان شيطان در مى آورد. امير المومنين عليه السلام مى فرمايد: يكى از چيزهايى كه فتنه و فساد از آن بر مى خيزد، شرب خمر است و آن دام شيطان مى باشد. كسى كه شراب را دوست داشته باشد؛ بهشت بر او حرام مى شود. (306)
تا انسان شراب نخورده باشد عقل و شعرو او بر جا است ؛ ولى هنگامى كه وسوسه شد و بدان آلوده گشت مهار عقلش از كف مى رود و مانند حيوانات بلكه بدتر و پست تر از حيوان مى شود. ممكن است به هر گناهى دست بزند و از هيچ كارى روگردان نخواهد بود. چون پيش از آن از انجام بسيارى گناهان شرم مى كند ولى وقتى مست شد، حياى او از بين مى رود و با فكرى كه دارد، از حيوان هم درنده تر مى شود.
هرگاه انسان مست شود علنا دنبال فحشا و فساد مى رود، آدم كشى مى كند، حرف هاى پوچ و بى معنا مى زند. شيطان او را به هر راهى كه بخواهد مى برد. در اثر مستى ممكن است پدر و مادر و نزديكان خود را بكشد يا به مادر و خواهر خود تجاوز كند.
نقل شده كه : شيطان روزى بر جوانى وارد شد و گفت : من مرگ هستم . اگر مى خواهى از دست من رها شوى بايد پدر پير خود را بكشى ، يا دست و پا و سينه خواهر خود را بشكنى ، يا چند جرعه از شراب بخورى ، جوان قدرى فكر كرد و گفت : پدرم كه احترامش بر من واجب است . خواهرم هم كه براى من عزيز است ، درباره آنها ظالمى نمى كنم . اما براى نجات خود چند جرعه شراب مى خورم و از دست مرگ رهايى مى يابم . وقتى كه شيطان او را به دام انداخت و در دام شراب گرفتار كرد، هم پدر خود را كشت و هم دست و پا و سينه خواهر را شكست !؟


ابليس شبى رفت به بالين جوانى
آراسته با شكل مهيبى سر و بر را
گفتا كه منم مرگ اگر خواهى زنهار
بايد بگزينى تو يكى زين سه خطر را
يا آن پدر پير خودت را بكشى زار
يا بشكنى از خواهر خود سينه و سر را
يا ساغرى از باده گلرنگ بنوشى
تا آن كه بپوشم ز خطاى تو خطر را
گفتا پدر و خواهر من هر دو عزيزند
هرگز نكنم ترك ادب اين دو نفر را
ليكن چو به مى دفع شر از خويش توان كرد
مى نوشم و با آن بكنم دفع خطر را
جامى چو بنوشيد بشد خيره ز مستى
هم خواهر خود را زد و هم كشت پدر را