داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ
جلد ۴
احمد صادقى اردستانى
- ۵ -
جبران خليل جبران در ششم ژانويه 1883 ميلادى، در يك خانواده روستايى و مسيحى در
((بشرى)) يكى از دهكدههاى كشور لبنان
چشم به جهان گشود. او از كودكى خواندن و نوشتن را آموخت و ضمن ادامه تحصيل، با
هوش سرشار و ذوق ادبى همراه با روح معنوى و عرفانى خود توانست در سن هيجده سالگى
كتاب ((روانهاى سركش))
را نگاشته و منتشر سازد. جبران خليل جبران سفرى به آمريكا كرد و مدتى در
نيويورك اقامت نمود و جزو پايه گزاران و اركان نهضت ادب عربى بود و انجمن
((رابطه اهل قلم)) را بوجود آوردند. هم
چنين به پاريس مسافرتى داشت و نقاشى از درون را از نقاش معروف آنجا به خوبى
فراگرفت. پس از مراجعت از آمريكا و فرانسه، تصميم به فرا گرفتن علوم پزشكى
گرفت. اما مدتى بعد به فراگيرى حقوق بين الملل و زبان و ادبيات عرب پرداخت و در
همين زمان بود كه كتاب معروف و مشهور خود را تحت عنوان
((پيام آور)) انتشار داد. كتاب
((پيام آور)) به اندازهاى شهرت يافت،
كه از زبان انگليسى به بيش از بيست زبان ترجمه گرديد و در نقاط مختلف جهان نفوذى
شگفتانگيز در ميان مردم يافت. ((مىزياده))
يكى از شاعران بزرگ عرب، وقتى كتاب ((پيامبر))
را ديد و آن را مطالعه كرد، آنچنان تحت تاثير قرار گرفت كه به قول خودش، مطالب آن
را تا آخر عمر فراموش نخواهد كرد! اين كتاب علاوه بر اينكه بوى عرفان شرق را
به مشام خواننده مىرساند، از بعد ادبى و فلسفى نيز، در نوع خود كم نظير مىباشد.
هر برگ از كتاب ((پيامبر))
حاوى پندها و اندرزهائى است كه براى همه انسانهاى حقيقت شناس، همچون چراغى،
هدايتگر انديشهها است. وى درباره علت نامگذارى اين كتاب تحت عنوان
((پيامبر)) چنين مىگويد:
((از آنجا كه لبنان سرزمين ظهور پيامبران الهى و نزول كتابهاى مقدس آسمان
است، نام اين كتاب رإ؛ّ ((پيامبر))
انتخاب نمودم.)). جبران خليل جبران در
سرودن شعر به زبان عربى نيز، يد طولانى داشت، كه ترجمه يكى از اشعار اين شاعر عرب
به شرح زير مىباشد: ((همديگر را دوست
بداريد، اما محبت را به زنجير نكشيد، بگذاريد محبت، درياى مواجى باشد در ميان
كرانههاى نفوس شما، تا هر كس جام دوستى خود را، از آن لبريز كند، اما محتاط باشيد
كه هيچگاه، همگى از يك ظرف ننوشيد. هر كس از نان خود، به دوست خويش ببخشيد،
اما همه از يك نان نخوريد. با هم سرود بخوانيد، به شادى و سرور برخيزيد و هميشه
با نشاط و خرم باشيد، اما استقلال ذاتى و درونى خود را حفظ كنيد. هر كس از
شما، دل به دوست بسپارد، ولى نه براى نگهدارى آن، زيرا فقط گرمى زندگى است كه
مىتواند دلها را حفظ كند. با هم ايستاده باشيد، ولى نه بسيار نزديك! آيا
نمىبينيد كه دو ستون ساختمان، چگونه با فاصله معينى از هم قرار گرفتهاند؟
آيا نمىبينيد كه درختان بلوط و سرو، هرگز در سايه هم نمىروند؟ جبران خليل جبران، داراى آثار و كتابهاى مختلف عرفانى، هنرى،
تاريخى و ادبى مىباشد، كه آثار او به زبان انگليسى به غير از كتاب
((پيامبر)) عبارتند از: مجنون،
راننده، ريگ و ربذه يوع فرزند انسان، آلهه زمين و پرنده و باغچه. آثار و
كتابهاى جبران و خليل جبران، به زبان عربى هم عبارت است از: 1- رسالهاى در
موسيقى. 2- عروسها و مرواريدها. 3- راه زندگى. 4- در قالب يك معلم.
5- اشك و خنده. 6- شعله كبود. 7- بدايع و طرائف. 8- طوفانها، كه به
زبان فارسى هم ترجمه شده. 9- بالهاى شكسته، كه در مصر به چاپ رسيده، و به زبان
فارسى هم آمده است. 10- ديوان اشعار، كه حاوى اشعارى درباره محبت، دين، عدالت،
حق، آزادى و سعادت مىباشد، و در نيويورك به چاپ رسيده است. اين اديب بزرگ،
شاعر توانا و نقاش ماهر، پس از مدتى اقامت در لبنان باز به نيويورك بازگشت و
ماندگار شد، و سرانجام به سن 58 سالگى به سال 1931 ميلادى در نيويورك چشم از جهان
فروبست. اما آثار ادبى و فلسفى او پيوسته در جرائد و مطبوعات مورد نشر
و بررسى قرار مىگيرد. داراى ارزشهاى ادبى و انسانى فراوان و در سطح بلندى است، و
به همين جهت با وجود اين كه 64 سال از درگذشت او مىگذرد، به خاطر اينكه 18 اثر
ارزشمند از خود به جاى گذاشته، نام و ياد او هما چنان زنده و درخشنده است. جلال الدين همايى روز سيزدهم ديماه 1278
هجرى شمسى، در يكى از محلات جنوبى اصفهان ديده به جهان گشود. خانواده وى، اهل علم و
دانش و تقوى و معنويت بودند، از پدر بزرگش ((هما))
تا عموهايش ((عنقا))
و ((سما))
و پدرش ((طرب))
همه و همه اهل علم و فضيلت بودند. جلال الدين از چهارسالگى درس خواندن را شروع
كرد. پدر و مادرش همواره او را تشويق مىكردند. پدرش او را درس مىداد و مادرش
با او، درس را تمرين و تكرار مىنمود. علاوه بر اين مادرش با او، درس را تمرين و
تكرار مىنمود. علاوه بر اين ما درس قرآن كريم، دعاهاى گوناگون، گلستان سعدى و
غزليات عرفانى حافظ شيرازى را به جلال الدين مىآموخت مىآموخت. پس از مدتى وى
را به مكتب خانه فرستادند، استاد مكتب خانه، بانويى پرهيزكار و معلمى دلسوز و ماهر
با عنوان ((ملا باجى))
بود و با علاقمندى زياد، اصول فروع دين و جزع آخر قرآن را به جلال الدين و ساير
شاگردانش ياد مىداد. جلال الدين بعد از پايان مكتب خانه، نزد استاد ميرزا عبد
الغفار و از محضر وى بهرهها جست. يك از مسائل مهمى كه زندگى را بر جلال الدين تنگ
مىنمود، فقر و تنگدستى شديد وى بود. هنگامى كه به سن سيزده سالگى رسيد، پدر
مهربانش را از دست داد و جز تعدادى كتاب، چيز ديگرى براى او باقى نگذاشت، لذا دوران
تحصيلات او با تهيدستى و رياضت توام بود.. جلال الدين با اين همه، هرگز حاضر
به قبول وجوهات شرعى نبود. عبادات استيجارى را كه معمولا طلاب مىپذيرفتند، مورد
پذيرش وى قرار نمىگرفت و از قبول اينگونه در آمدها دورى مىنمود و مخارج زندگى خود
را از راه كتابت و خطاطى تامين مىكرد. صحافان به او مراجعه مىنمودند و در مقابل
هر هزار سطر نوشتن، يك تومان به جلال الدين اجرت مىدادند و او با همين مزد ناچيز،
زندگى را در كمال سادگى و فقر مىگذرانيد. استاد جلال الدين همائى در سال 1325
هجرى شمس، در كنگره نويسندگان شركت نمود و عضويت فرهنگستان را نيز به عهده داشت. در
سال 1326 همراه با برادر بزرگترش در مدرسه ((حقايق))
اصفهان و سپس در مدرسه ((قدسيه))
رفت و از محضر اساتيد مشهورى مانند ((شيخ ابو
القاسم عراقى)) استفاده كرد. در سال 1328 به
مدرسه علمى ((نيماورد))
رفت و با حدود بيست سال اقامت در اين مدرسه علوم اسلامى اعم از عقلى و نقل را فرا
گرفت و در علوم متداول روز، به مقام و مرتبه بزرگى دست يافت. او بر اثر پيشرفت در
تحصيلات عاليه در زمينه فقه و اصول و قدرت استنباط احكام شرعى، موفق به اخذ چندين
فقره اجازه روايت و اجتهاد از علماء و مراجع تقليد گرديد. استاد جلال الدين
همائى از سال 1300 هجرى شمسى كه جوانى بيست دو ساله بود، در مدارس جديد، حوزههاى
علميه و دانشگاه تدريس رشتههاى علوم را آغاز كرد. مدتى در دوره دوم دبيرستان
((صارميه)) تدريس مىنمود و از جمله
شاگردان او، ((پرفسور تقى فاطمى))
استاد رياضيات و ((دكتر محمد نصيرى))
رئيس سابق دانشكده حقوق و ((دكتر كمال الدين
جناب)) بود. در سال 1307 استاد همائى به
تهران آمد و با حقوق هشتاد تومان در ماه، در وزارت معارف استخدام گرديد. وزارت
معارف او را به تبريز اعزام نمود و در همين سفر بود كه استاد كتاب
((تاريخ ادبيات ايران)) را تاليف كرد.
او سه سال بعد به تهران انتقال يافت و در دبيرستان شرف و مدرسه دارالفنون به تدريس
اكتفاء نمىكرد، در انجمن ادبى فعاليت مىنمود، مسئوليت دانشسراى عالى را به عهده
داشت، در كلاس روزنامه نگارى دانشكده حقوق كار مىكرد. استاد جلال الدين همائى
به اندازهاى در تبليغ و گسترش اسلام اهتمام مىورزيد كه در مقابل تدريس فقه، حاضر
به قبول و دريافت حق التدريس نبود، بلكه هدفش، احياء فقه اسلامى بود و ديگر هيچ.
كار استاد و لياقت و شايستگى او به قدرى بالا گرفت كه دانشكدهها و دانشگاههاى
مختلف او را براى تدريس در دورههاى ليسانس، فوق ليسانس و دكترا دعوت مىنمودند،
زيرا درسهائى مانند ((صناعات ادبى))،
((مطول تفتازانى)) را به بهترين و
موثرترين شيوه تدريس مىكرد. در سال 1313 هجرى شمسى، استاد با خانم
((صدرى ثقفى)) دختر
((حاج حسين ثقفى)) كه از محترمين اصفهان
بود، ازدواج كرد. همسر استاد اهل علم و دانش بود و در حكمت و طب نيز دست داشت و
ثمره اين ازدواج سه فرزند دختر بود. استاد جلال الدين همائى در ارديبهشت ماه
سال 1333 در كنگره عظيم ((ابن سينا))
حضور و شركت فعال داشت. سال بعد سفرى به بيروت كرد و كرسى استادى زبان و ادبيات
فارسى را در دانشگاه بيروت افتتاح نمود. وى در بيشتر مجامع علمى و ادبى حاضر
مىشد و نسبت به شخصيتهاى علمى و محافل ادبى، بى تفاوت نبود. در مجلس ياد بود
((احمد بهمنيار)) در دوازدهم آبان ماه
سال 1334 و هم چنين در كنگره بزرگداشت ((مولوى))
حضورى آشكار داشت و مسئوليت برنامه و سخنرانى برنامه
((مرزهاى دانش)) در راديو ايران به عهده
گرفت. استاد عضو ((انجمن تحقيق در ادبيات و
زبانهاى خارجى)) بود. او آثار و تاليفات
گرانبها و فراوانى از خود به يادگار گذاشت كه از جمله مىتوان اين عناوين را نام
برد: 1- تاريخ ادبيات ايران. 2- غزالى نامه. 3- فنون بلاغت و صناعات
ادبى. 4- مولوى نامه. 5- ديوان سنا. 6- تصوف در اسلام. 7-
تصحيح ((نصيحة الملوك غزالى)).
8- تصحيح ((مصباح الهداية و مفتاح الكنايه))
تاليف ((عزاالدين محمود كاشانى)).
9- رساله دستور زبان فارسى. 10- تاريخ علوم اسلامى. در سال 1345 هجرى
شمسى، پس از طرح قانون تمام وقت دانشگاهها، استاد ضمن نامهاى كه متن آن با بيت زير
آغاز گرديده بود، تقاضاى بازنشستگى نمود: رسم است كه مالكان
تحرير - - آزاد كننده بنده پير و بدين وسيله كار رسمى استاد در
دانشگاهها پايان يافت، در حالى كه او همواره حسرت مىخورد كه چرا از علم و دانش،
آنچنان كه بايد و شايد، بهره نگرفته است! استاد جلال الدين همائى، دانشمند
بزرگ و شاعر توانا، در ششم ماه رمضان سال 1400 هجرى قمرى، مطابق با هشتم تيرماه سال
1359 شمسى، چشم از جهان فروبست و در حسينيه ((لسان
الارض)) اصفهان دفن گرديد. در اينجا بى
تناسب نيست چند شعر از سرودههاى ((استاد همائى))
را در مرثيه شهيدان عاشورا، مورد مطالعه قرار دهيم: الا اى
فروزند دل آفتاب - - به جسم شهيدان سبكتر بتاب
شهيدان قربانگه راستين - - فشانده به حق، بر دو كون آستين
جگر گوشگان پيمبر همه - -گل باغ زهراى اطهر همه
عزيزان درگاه عزت نشان - - فتاده به چنگال مردم كشان
جگر گوشههاى رسول خداى - -زده تشنه در موج خون دست و پاى
ز خون شهيدان، زمين سرخپوش - - ز آه يتيمان، زمين پرخروش
از اين سر زمين، تا به روز شمار - - نرويد مگر، لاله داغدار.
|