داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ
جلد ۴
احمد صادقى اردستانى
- ۴ -
سيد
كريم اميرى فيروز كوهى در سال 1288 هجرى شمسى، در دهكده فرح آباد، از توابع
فيروزكوه در 140 كيلومترى تهران به دنيا آمد. پدرش به نام
((سيد مصطفى قلى))، به
((امير عبد الله)) معروف بود. سيد
كيرم در سن هفت سالگى به اتفاق پدرش، از دهكده فرح آباد به تهران آمد و تحت سرپرستى
زن پدر خود قرار گرفت. او تحصيلات خود را از مدرسه ((سيروس))
كه نزديكترين مدرسه به منزلش بود، آغاز كرد. هنوز چند ماه از اقامت او در تهران
نگذشته بود، كه پدرش سخت بيمار شد و به مرض حصبه گرفتار گرديد و طولى نكشيد كه اجل
وى را مهلت نداد و معالجهها مفيد واقع نشد و او در سن جوانى ديده از جهان فرو بست
و اين فرزند را تنها و غريب گذاشت. در حالى كه غربت و تنهائى و اضطراب و نگرانى از
خانه و مدرسه، او را در تنگناى شديدى قرار داده بود، در كنار نامادرى خود در تهران
زندگى مىكرد. اما نامادرى به نحو احسن در تربيت او مىكوشيد و مدتى بعد مادر او
نيز با نامادريش همكار را آغاز كرد و اين كودك خردسال در شرايط نسبتا خوبى قرار
گرفت. سيد كريم از همان دوران كودكى و تحصيلات ابتدائى، ذوق ادبى خود را آشكار
نمود هر چند وقت يكبار، به صورت جسته و گريخته اشعارى را مىسرود اولويت غزل سياسى
او، در غوغاى تغيير سلطنت و هنگام بحرانى شدن عواطف مردم نسبت به اوضاع مملكت، در
روزنامه ((نسيم صبا))
درج و منتشر گرديد كه اولين بيت آن به صورت زير بود: آخر اين
ملك كهن، بى سرو سامان تا چند - - دست اعقاب فجر، كشور ايران تا چند؟
اين غزل كه باب طبع مردم آن زمان بود، بسيار مورد استقبال قرار گرفت. دومين غزل وى
در مجله ارمغان به چاپ رسيد. هنگامى كه استاد ادبيات مدرسه، غزل شاگردش را در
مجله ارمغان كرد، او را بسيار مورد تشويق و تحسين قرار داد واز آن به بعد در زمينه
ادبى، شاگردش را كمك و همراهى مىنمود، كه اين تشويقها و مساعدتهاى استاد، يكى از
علل مهم آينده درخشان اميرى گرديد. سيد كريم اميرى در سال 1308 هجرى شمسى، به
خدمت دولت در آمد، اما بر اثر تمرد از دستور مافوق دو سال منتظر خدمت گرديد و
بالاخره در سال 1311 شمسى، در اداره ثبت اسناد و املاك مشغول به كار شد. او به هيچ
وجه نمىتوانست خود را با ضوابط ادارى وفق دهد و يك عمر تشويقات ادارى و نشست و
برخاستهاى اجبارى و تشريفاتى و گذرانيدن روزها به يك كار معين و تكرارى، برايش اصلا
قابل تحمل نبود. وى تا سال 1314 هجرى شمسى، بيشتر اوقاتش را در مصاحبت با
شعراء،ادباء و هنرمندان مىگذرانيد و در همين سال بود كه كنگره شعراء، موسيقى
دانان، نوازندگان و خوانندگان تشكيل گرديد و هر گاه اديب و دانشمندى به تهران
مىآمد و يا كنگره برنامهاى داشت، اميرى اولين كسى بود كه به سراغش مىرفت و به
ديدار و مصاحبت با آنها مىشتافت. اميرى بالاخره استاد دلخواه خود را يافت و
در سال 1314 هجرى شمسى، با ((شيخ عبدالنبى))
كه اهل ((كجور))
مازندران بود، آشنا گرديد و از محضر اين استاد عالى مقام رشتههاى مختلف علوم از
قبيل، ادبيات، منطق، كلام، حكمت،، فقه و اصول را در سطح عالى فرا گرفت. اميرى آن
چنان شيفته و فريفته استادش قرار گرفته بود كه تا آخرين لحظات عمر استاد، با او
همراه و همنشين گشت. پس از درگذشت استاد شيخ عبدالنبى، اميرى در بدر و آواره
به دنبال استاد ديگرى همطراز با شيخ بود. طولى نكشيد كه لطف خداوند متعال سبب
آشنائى اميرى با استاد ((سيد حسين مجتهد كاشانى))
ملقب و مشهور به ((ضوء الرشد))
گرديد و او توانست در تكميل علوم و فنون در رشتههاى مختلف از محضرش استفاده نمايد.
اميرى در سال 1319 هجرى شمسى، بدون دريافت دينارى از خدمت اداره ثبت كناره گرفت و
يكسره از اداره به خانه رفت. در اين مدت طولانى خدمت دولتى تنها سودى كه كسب كرده
بود، آشنائى اميرى با تنى جند از سر دفترداران فاضل و عالم تهران بود كه از همنشينى
و مصاحبت با آنان بهرههاى علمى و ادبى و ذخاير فكرى و عقلى تحصيل كرده بود.
اميرى خدمت علماء و دانشمندان زيادى رسيد و از سفره گسترده علوم و فضائل و كمالات
آنان بهرهها جست. در اين ميان به دو فيلسوف معاصر خود يعنى
((ميرزا طاهر تنكابنى)) و
((ميرزا مهدى آشتيانى)) كه از نوابغ و
بزرگان حكمت و فلسفه بودند، ارادت فراوانى داشت. استاد اميرى فيروز كوهى از
غزل سريان درون گراى دوره خود بود و غزليات او بيشتر در زمينههاى دوران پيرى و
دردمندى و رنجورى سروده شده است. او مىگويد: يكى از دلايل شكايت من از ايام
پيرى، نسبت به ساير مظاهر حيات، پيرى زودرس خودم مىباشد و دليل ديگرش زمان سرودن
غزليات در اواخر عمر بوده است. تخيلات و صور ذهنى اميرى، بيشتر مبتنى بر
مضمونپردازىهاى هندى گونه مىباشد. يكى از برجستگيهاى بى نظير اميرى، اشراف
و چيرگى او، بر اكثر قالبهاى شعرى است. او در كنار غزليات شيوا، قصائد شكوهمند و
قطعات بديع و مثنوىهاى شورانگيز مىسرود، كه اين همه ويژگى در كنار هم، در شاعرى
بچشم مىخورد. قالبهاى اشعار اميرى هم در قلمرو اشعار سنتى و هم در قالب اشعار
نوين، از سبك خاص و برترى ويژهاى برخوردار بود. ديوان گرانسنگ اميرى در دو
جلد با 1124 صفحه به همت دختر فاضل و دانشمنداش خانم دكتر
((امير بانو فيروز گوهى)) تنظيم و منتشر
گرديده است. در پايان ديوان وى، منظومههائى تحت عناوين
((دربان پير))،
((درخت گردو))،
((سماور))،
((مرگ روستائى))،
((كبك))،
((اى زادگاه من)) و...درج شده كه در
هيچيك از آنها پيچيدگى و حالت معما گونه مشاهده نمىشود. وى در زمينههاى
حكمت، منطق، كلام، فقه، اصول، رجال، صرف، نحو، معانى، لغت، نقد شعر، تاريخ، گوهر و
يغما و...اشعار فراوانى دارد كه مجموعه آنها بالغ بر چندين جلد مىباشد. علاوه بر
اين، استاد در معرفى و نشر آثار ((مولانا ميرزا
محمد على صائب)) زحمات فراوانى را متحمل گرديده
و در سال 1333 هجرى شمسى، نخستين بار، مقدمه مشروحى را در 48 صفحه، از طريق
كتابخانه ((خيام))
منتشر نمود و در سال 1345 نيز پيشگفتار مبسوطى در 120 صفحه، با خط زيباى خويش از
سوى انجمن آثار ملى انتشار داد. يكى از مشهورترين قصائد اميرى تحت عنوان
((بانگ تكبير)) مىباشد كه در مبعث رسول
اكرم صلى الله عليه و آله سروده است. استاد اميرى علاوه بر سرودن اشعار گرانبهايش،
در تاريخ اسلام تسلط كاملى داشت و در علم اصول، عالمى صاحب نظر بود. او فقيهى آگاه
و حكيمى باريك بين و در منطق عالمى بزرگوار بود. او حواشى زيادى بر آثار علماء و
دانشمندان نگاشته و كتاب ((نفس المهموم))
محدث قمى را از ((تازى))
به ((فارسى))
برگردانيده و ترجمه مكاتيب نهج البلاغه را نيز تدوين نموده است. وى در جرايد و
ماهنامهها مانند ((ارمغان))
مقالات زيادى را به رشته تحرير در آورده و منتشر نموده است. استاد اميرى
فيروزكوهى در طى يك بيمارى طولانى، دهها سال در تب و رنج بيمارى مىسوخت و براى
اينكه به اطرافيان و نزديكانش آزارى نرساند، درد را تحمل مىكرد و دم بر نمىآورد،
تا اينكه در نيمه شبه پنجشنبه نوزدهم مهرماه سال 1363 هجرى شمسى به 75 سالگى ديده
از جهان فرو بست و پيكرى كه در طول زندگان پر بار و پر تلاشش هرگز آرام نداشت، در
شهر رى و در ايوان شرقى امام زاده طاهر و جوار تربت حضرت عبد العظيم عليه السلام
دفن گرديد و در آنجا بياراميد. اكنون از تاريخ درگذشت آن خدمتگزار علم و
فرهنگ، كه به او لقب ((سيد الشعرا))
هم داده شده، ده سال مىگذرد، مطبوعات بارها ياد او را گرامى داشتهاند، بدين منظور
مراسم و محافلى برگزار گرديده، و به مناسبت دهمين سالگرد ارتحال اين شخصيت علم و
ادب در فيروزكوه مراسم سخنرانى و برگزارى ((شب
شعر)) به مدت سه روز برگزار گرديد و شاعران
بلند پايهاى به تجليل و بررسى اشعار او پرداختند. ميرزا تقى خان امير كبير در خانوادهاى از
طبقات پائين ملت ايران بدنيا آمد نان پدرش كربلائى محمد قربان است اهل روستاى هزاو
واقع در دو فرسنگى شهر اراك بود. شغل پدرش ابتدا كشاورزى بود ليكن به علت نزديكى به
روستاى هزاو با فراهان بعدها در سلك نوكران ميرزا عيسى قائم مقام بزرگ در آمد و پس
از مدتى به سمت آشپزى و بعدها به ناظر آشپزخانه ارتقاء يافت. كار كربلائى محمد
قربان ايجاب مىكرد، كه با خاندان قائم مقام ارتباط و حشر و نشر داشته باشد و طبعا
پسرش ميرزاتقى هم با اطفال خانواده قائم مقام محشور بود، اين وضع خاصى كه براى اين
كودك، از دوران طفوليت پيش آمده در تربيت وى بسيار موثر بود، زيرا از يك طرف ميرزا
تقى خود از طبقات محروم و پائين بود و با روحيات و افكار طبقات محروم، كه هميشه
اكثريت مطلق را تشكيل مىدهد آشنايى داشت كه از سوى ديگر از خانوادهاى در سطح
بالاو محلى كه سررشته امور مملكت و ملت و سياست، در آنجا متمركز بود، رفت آمد
مىكرد و طبيعى بود كه ميرزا تقى نيز با مسائل جارى مملكت برخورد پيدا مىكند در
نتيجه عوامل تربيتى خاص يك نوكر زاده و يك آشپز و عوامل تربيتى يك اشراف زاده، هر
دو در او اثر گذاشت، هم ناز و نعمت و رفاه و آسايش طبقات ممتاز را از نزديك مىديد
و هم درد و رنج و زحمات و محروميتهاى طبقات زحمتكش ملت را به خوبى لمس كرده هم طرض
تفكر سردمداران مملكت را زير نظر داشت و هم به روحانيت و طرز فكر مردمى كه نه سر و
نه ته پياز هستند آشنا گرديد و به طور خلاصه اميركبير، با هوش و استعداد سرشارش، يك
معجون جالب توجه و منشاء آثار بسيار مفيد و گرانبهايى از آب در آمد. بسال 1357 هجرى قمرى، مطابق با 1937 ميلادى، در
شهر كاظمين كشور عراق، در خانه عالم دينى سيد حيدر صدر، كودكى چشم به جهان گشود، كه
به مناسبت نام مادر حضرت محمد صلى الله عليه و آله او را
((آمنه)) ناميدند. اين دختر بعدها به
((بنت الهدى)) شهرت يافت. از
روزگار كودكى آمنه، دو سال بيشتر نگذشته بود، كه پدر را از دست داد و با رنج يتيمى
دست به گريبان گشت، اما برادر كودك سيد محمد باقر صدر، كه پنج سال از آمنه بزرگتر
بود و نيز مادر او، سرپرستى و تربيت كودك را به عهده گرفتند. آمنه دخترك با
هوش و خوش استعدادى بود، از طرف ديگر آن روزها خانوادههاى مذهبى به سادگى دخترهاى
خود را به مدارس دولتى نمىفرستادند، به همين جهت در همان خردسالى مادر و برادرها
در خانه، تعليم و تربيت آمنه را عهده دار شدند. آمنه خوش استعداد، نخست خواند
و نوشتن را خوب فرا گرفت، و سپس همراه با آموختن درسهاى كلاسيك در خانه، به فرا
گرفتن علوم صرف و نحو و منطق و فقه و اصول و معارف اسلامى پرداخت. اين دختر علاقه
زيادى به كتاب و مطالعه داشت، هر كتابى را مىتوانست مىخريد و بعضى اوقات هم كتاب
را از ديگران امانت مىگرفت و مطالعه مىكرد و كتاب را به صاحب آن بر مىگردانيد.
بنت الهدى، براى آموختن علم و دانش از هر عالمى مىتوانست درس مىگرفت، غير از
برادر خود سيد محمد باقر، در جلسههاى درسى بانوى فاضل و دانشمند
((ام على حسون)) شركت مىنمود، و درسهاى
((شيخ زهير حسون)) را هم به وسيله
نوارهاى ضبط شده، استماع مىكرد و آن را فرا مىگرفت. بدين ترتيب، آمنه وجود
خود را با قدرت علم و دانش آراست و با روح پر تلاش و مسئوليتى كه در برابر جامعه
خود احساس مىكرد، با شور فراوان و با همه وجود به يارى دخترها و زنهاى عراقى
شتافت. بنظر بنت الهدى، مشكل بزرگ دخترها و زنهاى عراقى و بسيارى از جاها اين
بود، كه تحت تاثير عراقى و بسيارى از جاها اين بود، كه تحت تاثير فرهنگهاى شرقى و
غربى قرار گرفته، با فرهنگ انسان ساز اسلام بيگانه شده، در نتيجه اصالت انسانى و
شخصيت معنوى خويش را فراموش نموده، و به انحطاط فرهنگى و فكرى و اخلاقى مبتلا
گرديده بودند، و مىبايست با بازگشت به خويشتن، عناصر فعال و سازنده نسل كنونى خود
شوند. براى اين منظور، او كه دختر جوان دانشمند شده و معارف اسلامى را نيز
آموخته بود، كمر همت بست و در چند مرحله فعاليت فرهنگى و انقلابى خود را شروع كرد.
بنت الهدى، زبان نرم، بيان جذاب و منطق نيرومندى داشت، بدين جهت وقتى در خانه خود
با همكارى تعدادى از ياران، كلاسهاى آموزشى براى دخترها و زنان تشكيل داد، آنان به
خوبى تحت تاثير افكار و مطالب او قرار گرفتند. اين كلاسهاى آموزشى به صورت سيار در
آمد، و بانوان ديگر نيز، اعضاى جلسه را به خانه خود دعوت مىكردند، پيوسته به
دخترها و زنان شركت كننده افزوده مىشد، و نسل تو و سازندهاى پرورش مىيافتند.
پس از اين مرحله بنت الهدى، دايرة فعاليت فرهنگى خود را در سطح وسيعترى قرار دادت
قلم بدست گرفت و مطالب آموزنده و پر جاذبه خود را بصورت مقاله، در مجله
((الاضواء)) كه گروهى از علماى اسلامى
آن را اداره مىكردند، منتشر ساخت. بينت الهدى به وسيله مقالههاى خود توانست،
با مخاطبين بيشتر از نسل جوان دردمند و نيازمند به معارف ناب اسلامى سخن بگويد،
آنان را تحت تاثير قرار دهد و با مسئوليت خود و معارف اسلامى آشنا سازد. در
سال 1958 ميلادى، گروهى از افراد مومن و دلسوز عراقى
((صندوق خيريه جمعيت اسلامى)) تشكيل
داده و از امكانات آن خدمات رايگان درمانى و مساعدتهاى مالى به نيازمندان ارائه
مىكردند. اضافه بر اين، با تشكيل مدرسههاى ملى دخترانه
((الزهرا- (س))) در بغداد، كه شعبههاى
آن در نجف، بصره، ديوانيه، حله و كاظمين تاسيس شده بود و هم چنين تاسيس مدرسهها و
دبيرستانها پسرانه ((الجواد))
در كاظمين، خدمات فرهنگى و اسلامى چشمگيرى صورت مىدادند، كه از سال 1967 سرپرستى و
برنامه ريزى مدرسههاى دخترانه ((الزهرا- (س)))
در نجف و كاظمين به عهده بنت الهدى بود، و او ناچار روزهاى هفته را بين اين دو شهر
تقسيم كرده و با زحمت فراوان مسئوليت فرهنگى و تربيتى خود را انجام مىداد.
علاوه بر اين، بنت الهدى بعد از ظهرهاى خود را براى ملاقات با دانشجويان دختر
اختصاص داده بود، براى آنها تدريس مىكرد، و به سوالها و مشكلات علمى آنان پاسخ
مىداد. در سال 1972 كه قانون آموزش دولتى به تصويب رسيد و مدرسهها در اختيار
دولت قرار گرفت، بنت الهدى احساس كرد در آن شرائط نمىتواند رسالت دينى خود را عملى
سازد، بدين جهت كارهاى فرهنگى خود را رها كرد، و با وجود اين كه دولت طى نامه رسمى
ابقاء او را خواستار شد، او در جواب گفت: وجود و حضور من تا كنون در اين
مدارس، براى جلب رضايت خداوند بود، امام حال كه اين هدف در اين مدارس مطرح نيست،
وجود من هم فايدهاى نخواهد داشت. وقتى بنت الهدى از اين سمتها كنارهگيرى
مىكند، فرصت مناسبى بدست مىآورد تا با قدرت قلم خود مطالب اعتقادى، حقوقى،
اخلاقى، تربيتى و خلاصه معارف اسلامى را در قالب داستان و بصورت كتاب و انتشار
جزوهها نوشته و در سطح عموم منتشر نمايد. كتابها و داستانهاى بنت الهدى، كه
به زبان عربى بوده، به زبان فارسى هم ترجمه شده و با هر دو زبان بارها تجديد چاپ
گرديده، عبارتند از: 1- فضيلت پيروز است. 2- اى كاش مىدانستم. 3-
دو زن و يك مرد. 4- بحث از واقعيت زندگى. 5- ملاقات در بيمارستان.
6- خانه گم شده. 7- در جستجوى حقيقت. 8- سخنى و دعوتى. 9- خاطرات
سفر حج. 10- زن در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله 11- مجموعه اشعار.
12- مقالات در مجله ((الاضواء))
13- شخصيت زن مسلمان. كتاب اخير را اينجانب به زبان فارسى ترجمه كردهام، و تا
كنون سه بار تجديد چاپ شده است. موضوع مهم درباره آثار قلمى داستانهاى چاپ شده
بنت الهدى اين است، كه او با روح پر تلاش، قلم روان، و به خصوص سرودن اشعار پر
محتوى و متعهدانه خود، روح فرهنگ انقلابى و جرات و حضور متهدانه خود، روح فرهنگ
انقلابى و جرات و حضور در عرصه فرهنگ و اجتماع را براى دخترها و زنها، به خصوص زنان
عراقى، براى مبارزه با افكار استعمارى و ضد دينى ايجاد كرده، و آنان را چون مردان
براى تعيين سرنوشت انسانى خويش به ميدان زندگى آورده است. بنت الهدى همراه با
نوشتن كتابها و پخش و نشر آن، به منظور يك تحول فرهنگى، اردوهاى علمى و عادى
كاروانهاى حج براى زنان عراقى، تشكيل مىدهد و هر سال به عنوان سر پرست كاروان حدود
200 زن را به مكه مىبرد، آموزشهاى عملى احكام و مناسك و انجام فلسفه سازنده حج را
براى آنان به عهده مىگيرد، و با اين اقدام موثر تحول چشمگيرى در وضع فكرى و فرهنگى
زنان بوجود مىآورد، كه نقش آن را در حركت انقلاب ضد حكومتى بعثى ملت عراق به خوبى
مشاهده مىكنيم. آمنه بنت الهدى، شاهد تحولات سياسى اخير عراق هم بوده، در سال
1079 ميلادى هم كه حركات سياسى مردم به رهبرى برادر او آيت الله سيد محمد باقر صدر
عليه حكومت بعثى عراق شكل مىگرفت و منتهى به دستگيرى او در 19 ماه رجب 1400 هجرى
قمرى گرديد، آمنه فعاليت زياد داشت. پس از دستگيرى برادر، الله اكبر گويان از بازار
نجف مىگذشت و براى افشاگرى و تحريك خشم مردم عليه حكومت، به حرم اميرالمومنين عليه
السلام رفت، و بدنبال آن مردم در نجف تظاهرات به راه انداختند، كه حكومت از بيم
آشوب بيشتر برادر او را آزاد نمود. اما خبر اين دستگيرى و تظاهرات به ساير
شهرهاى عراق هم رسيد، در بغداد، كاظمين عليه السلام فهود، نعمانيه، سماوه، و حتى
لبنان و بحرين و ايران هم مردم تظاهرات و اعلام پشتيبانى از آن حركت انقلابى به عمل
آوردند، بدين جهت حكومت با كمال خشونت به سراغ كانون رهبرى مبارزه، يعنى آيت الله
سيد محمد باقر صدر و خواهر او رفت، صبح شنبه 17 جمادى الاول سال 1400 هجرى قمرى
آنان را دستگير و روانه زندان بغداد نمود. آرى، از مدت زندانى شدن اين دو
برادر و خواهر فقيه و دانشمند و مبارز، سه روز بيشتر نگذشت، كه آنان را به جرم
ديندارى و آزادى خواهى زير شديدترين شكنجهها قرار دادند و بيستم جمادى الاولى 1400
قمرى مطابق با 19 فروردين 1359 هجرى شمسى آنان را به شهادت رساندند. بدين
ترتيب زندگى 43 ساله سراسر پر بار بنت الهدى، كه حتى به خاطر مشكلات زندگى و
فعاليتهاى فرهنگى فرصت ازدواج هم نيافت، به پايان رسيد و در وادى السلام نجف به خاك
آرميد. بنت الهدى دانشمند مجاهد، در طول زندگى به خصوص در سالهاى عمر
پر بركت خود در راه بيدار كردن زنان و دختران مسلمان، كه تحت تاثير فرهنگهاى مبتذل
و ضد دينى بيگانگان قرار گرفته بودند، شب و روز تلاش مىكرد و چون شير مىخروشيد،
تا آنان را به حوزه فرهنگ انسانساز اسلام وارد گرداند و همه، دين و عقيده را محور
زندگى خود قرار دهند. تا اين كه سر انجام خود او هم در راه ايمان و عقيده به
اجراى احكام نورانى اسلام جان فدا نمود، اما زندگى و مرگ او در فرهنگ كشورهاى
اسلامى تحولى بوجود آورد و حتى از آن روز تا كنون در ايران اسلامى هم بسيارى از
افراد نام دختران خود را ((بنت الهدى))
گذاشتهاند و دبستانها و دبيرستانهاى فراوانى را بدين عنوان ناميدهاند.
|