داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ
جلد ۴
احمد صادقى اردستانى
- ۶ -
حسين فرزند محمد تقى معروف به ((محدث نورى))
از محدثين و عالمان بزرگ و پرتلاش جامعه شيعه است، كه زندگى پربار و فوق العاده
پربركتى داشته است. خوشبختان اين عالم بزرگ، خود بخشى از زندگى خويش را به قلم
خود نوشته است. او مىنويسد: من هيجدهم ماه شوال سال 1254 هجرى، در روستاى
((يالوا)) از روستاهاى نواحى مازندران
به دنيا آمدم، بيش از هشت سال از عمرم نگذشته بود، كه پدرم را از دست دادم و با درد
يتيمى هم آغوش شدم، چند سالى با رنج يتيمى زندگى را گذراندم و مشغول علم و دانش
شدم. در راه تحصيل علم و دانش توفيق خداوند نصيبم شد و قبل از آن كه به سن
پانزده سالگى برسم، در حوزه درسى و تربيتى فقيه بزرگ
((مولا محمد على محلاتى)) شركت جستم و
از علم و راهنمائيهاى پدرانه و دلسوزانه او، كه عالم زاهد و وارسته و عميقى در علم
فقه و اصول بود، خوب استفادهها كردم. آن گاه به تهران آمدم و در حوزه درسى
عالم بزرگ و فقيه توانا ((حاج شيخ عبد الرحيم
بروجردى)) شركت نمودم و رابطه استاد و شاگردى
با استاد سبب شد، كه با دختر او ازدواج كنم و بهتر بتوانم از خرمن علم و دانش او
بهرهمند شوم. در سال 1373 راه كشور عراق را پيش گرفتم، و در حوزه علمى نجف
اشراف حدود چهار سال از حوزه درسى مهم شيخ عبدالحسين تهرانى معروف به
((شيخ عراقين)) شركت نمودم و
استفادههاى زيادى بردم. پس از آن به خاطر نا مساعد بودن شرائط آن حوضه به ايران
بازگشتم، اما باز در سال 1278 به حوضه نجف اشراف برگشتم، و مدتى در كلاس درس استاد
بزرگ ((شيخ مرتضى انصارى))
شركت نمودم. به همراه استاد خود ((شيخ
عبدالحسين تهرانى)) مدتى زا در كربلا و دوسال
در كاظمين عليه السلام به سر بردم و از سوى استاد خود به رتبه((اجازه
نقل حديث)) دست يافتم. در سال 1280
زيارت خانه خدا نصيبم شد، و پس از مناسك حج به نجف اشراف برگشتم و هم چنان به درس
((شيخ انصارى)) حضورى مىيافتم، تا اين
كه او؛ رسال 1281 رحلت نمود. به سال 1284 به ايران آمدم و به زيارت حضرت امام رضا
(ع) توفيق يافتم، و در سال 1286،كه به عراق برگشتم، استاد خود
((شيخ عبدالحسين تهرانى)) را از دست
دادم و در مرگ او سوگوار شدم، اما باز از عراق راهى مكه شدم، و در بازگشت، در حوضه
درسى مجدد بزرگ ((ميرزا محمد حسن شيرازى))
شركت كردم، كه آن استاد در سال 1291 به همراه شاگردان خود به
((سامرا)) هجرت نمود، آن گاه در سال
1292 با اعضاء خانواده و استاد ديگر خود ((مولافتحعلى
سلطان آبادى)) و داماد خو
((شيخ فضل الله نورى)) به سامرا مهاجرت
كرديم. پس از اين مرحله، براى سومين بار به حج و زيارت حضرت رضا (ع) موفق شدم،
در سال 1299 براى چهارمين بار به حج رفتم و پس از بازگشت به سامرا، ملازم جلسههاى
درسى ميرزاى شيرازى گرديدم، تا اين كه آن بزرگوار به سال 1312 در سامرا چشم از جهان
فرو بست و من به حوزه نجف مهاجرت كردم. محدث نورى، كه به سن هشت سالگى يتيم شده بود و قبل از سن بلوغ
وارد حوضه علوم اسلامى گرديد بود، در اثر مهاجرت متعدد و بهره جويى از محضر استادان
و عالمان بزرگ، به مقام بلندى از فضل و دانش دست يافت، و در طى اين مسافرتهاى و
اقامتها در مراكز علمى و دينى، از آموختن و اندوختن در مسائل تفسيرى، حديثى، تاريخى
و نجوم از خود حدود سى كتاب به يادگار بگذارد، كه فقط كتاب
((مستدرك تل.تستئل)) او از حدود سى هزار
حديث تشكيل مىشود. آرى، كتابهاى ارزشمند و ماندگار
((محدث نورى)) كه محصول تمام شبانه روز
عمر شصت و شش ساله اوست، هر كدام داراى ويژگى و اهميت زيادى است، در حوزههاى علمى
منبع و ماخذ استفاده عالمان و اهل تحقيق است، كه معرفى همه آنها از حوصله اين
نوشتار بيرون است، بدين دليل تعدادى از آنها را معرفى مىكنيم: 1- نفس
الرحمان، درباره معرفى شخصيت سلمان فارسى. 2- دارالسلام، دو جلد، در مورد خواب
و رويا. 3- معالم العبر، در تكميل جلد هفده ((بحارالانوار))
4- جنة الماوى، داستانهاى افرادى كه به ملاقات امام زمان عليه السلام رسيدهاند.
5- فيض قدسى، در احوال علامه مجلسى. 6- صحيفه چهارم امام سجاد عليه السلام.
8- نجم الثاقب، در احوال امام غايب عليه السلام، فارسى. 9- كلمه طيبه، فارسى.
10- فصل الخطاب. 11- مواليد ائمه عليه السلام. 12- كشف الاستار، درباره
امام زمان عليه السلام. 13- سلامة المرصاد، شرح زيارت عاشورا، فارسى. 14-
لو لو و مرجان، درباره آداب سخنرانى، به فارسى. 15- ميزان السماء. 16-
شاخه طوبى. 17- ديوان شعر. 18- تحية الزائر. 19- اخبار حفظ قرآن.
20- مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مهمترين كتاب ((محدث
نورى)) است، كه در سه جلد بزرگ با بيش از دو
هزار صفحه به چاپ رسيده، و در چاپ جديد كنونى تعداد آن حدود بيست جلد مىشود.
اين عالم بزرگ دينى، از نظر اخلاق و رفتار انسانى در مرحله درخشانى قرار داشته است.
شاگرد وارسته او ((محدث قمى))
درباره استاد خود كه ساليانى با او مىزيسته است، مىگويد: محدث نورى، عالم
خوش برخوردى بود، سريع چيز مىنوشت، حافظه نيرومندى داشت، موقعيت شناس بود، زود به
افراد اعتماد نمىكرد، در انجام عبادت جديت و قاطعيت به خرج مىداد، زهد و پارسائى
را شيوه خود قرار داده بود، هرگز نماز شب و مناجات سحر او با خداوند قطع نمىشد، و
بالاخره اين دانشمند بزرگوار در قله بلندى از شرافت و فضائل انسانى قرار داشت،
بطورى كه با اعمال و رفتار سالم و جذاب خويش، سبب تبليغ دين و گرايش افراد به راه
خداوند مىگرديد... اين عالم بزرگ و شايسته، شب چهارشنبه بيست و هفتم جمادى
الثانى سال 1320 هجرى قمرى در شهر ((كوفه))
زندگى را به درود گفت جسد او را به نجف منتقل كردند و در ايوان
سوم سمت شرقى صحن مقدس حرم امير المومنين عليه السلام به خاك سپرده شد.
محدث بزرگ، حاج ميرزا حسين نورى و آثار ارزشمند او را، كه در جهت احياى احاديث دينى
مىباشد، عالمان و فقيهان و محدثان عالى مقام زيادى، مورد ستايش و تاييد فراوان
قرار دادهاند، كه از جمله آنان هستند: علامه بزرگ محمد حسين كاشف الغطا، شيخ
الشريعه اصفهانى، حاج شيخ عباس قمى، حاج ميرزا حسن شيرازى، شيخ آقا بزرگ تهرانى،
سيد محسن امين جبل عاملى، استاد شهيد مرتضى مطهرى، و امام خمينى ره. خانم پروفسور، آن مارى شيمل 7 آوريل سال
1922 ميلادى، مطابق با 1301 هجرى شمسى در شهر ((ارفورت))
واقع در آلمان ديده به جهان گشود. خود مىگويد: من در يك خانواده متوسط بدنيا
آمدم، پدرم در اداره پست كار مىكرد و مادرم خانه دار بود. هفت ساله بودم كه يك
داستان زيباى عربى را خواندم، همين داستان باعث شد، كه من تصميم گرفتم جهان عربى و
اسلام و تمدن اسلامى را، موضوع اختصاصى كار خود قرار دهم، از همان بچگى اين تصميم
را گرفتم. يازده ساله بودم، كه فراگيرى زبان عربى را آغاز كردم و يك استاد
آلمانى هم كه در دانشگاه درس مىداد و عربى خوب مىدانست، در اين كار به من كمك
كرد. از همان ابتدا اين زبان را دوست مىداشتم، به تدريج توانستم به زبان عربى كتاب
مطالعه كنم و قصههاى عربى بخوانم، و حتى يك جزء از قرآن كريم را هم حفظ كردم.
خانم شميل، در عين حالى كه جنگ جهانى دوم در گرفت و آلمان نيز مانند كشورهاى ديگر
در تب و تاب مىسوخت، با علاقه زياد و تحمل مشكلات فراوان، به تحصيل اشتغال داشت.
از نشانههاى نبوغ او اين است، كه در شانزده سالگى ديپلم گرفت، اما براى فرار از
سربازى اجبارى زمان جنگ، در عين حالى كه علاقهاى نداشت به تحصيل علوم طبيعى مشغول
شد، ولى بعد از آن مرحله كه هنر اسلامى و زبان عربى را نيز آموخته بود، بنا به
توصيه ((پروفسور كونل))
تحصيلات وى در رشتههاى زيان عربى، تركى، فارسى و هنر اسلامى متمركز شد، و در نوزده
سالگى در رشته مطالعات اسلامى، از دانشگاه ((برلين))
دكترا گرفت. خانم شيمل، رساله دكتراى خود را در موضوع
((ممالك)) به پيشنهاد
((پرفسور هارتمان)) تحت عنوان
((خليفه و قاضى در مصر، اواخر قرون وسطى))
پس از يك سال به پايان رسانيد، و آن را در سال 1943 در
((لايپزيك)) به چاپ سپرد. بعد از
جنگ، كارمندان وزارت خارجه آلمان، كه خانم شيمل نيز جزو آنها بود، به اسارت
آمريكائيها در آمدند، و آنها را با تعدادى از دانشجويان به شهر
((ماربورك)) بردند، اما جالب است، كه
دانشگاه آن شهر به يك استاد شرق شناس احتياج داشت، و با ارائه رساله دكترا، اين
قرعه به نام خانم شيمل رقم خورد، و او در سال 1946 ميلادى در 23 سالگى به كرسى
تدريس دانشگاه ((ماربورك))
دست يافت و اين كار موجب شگفتى همگان گرديد. شيمل تا سال 1953 در آن دانشگاه،
در رشتههاى زبان و ادبيات عربى و معارف اسلامى تدريس كرد، و به سال 1951 در همين
دانشگاه ضمن تدريس، در رشته ((تاريخ اديان))
نيز دكترا گرفت. بعد از مدتى به دعوت دانشكده الهيات اسلامى، روانه دانشگاه آنكارا
در تركيه شد، در آنجا با متكلمان مسلمان آشنا گرديد و فرهنگ و روابط اسلامى مردم را
از نزديك مشاهده كرد. خود مىگويد: پنج سالى را كه من در دانشگاه آنكارا تدريس
داشتم، يا متكلمان جوان اعم از خانمها و آقايان مباحثه مىكردم و اين جهت سبب شد،
كه بينش من از اسلام در همين پنج سال شكل بگيرد، و چنين مطالعات و معاشرت نزديك با
مردم را در پاكستان هم داشتم. خانم آن مارى شيمل، در سال 1958 پس از تركيه به
((ماربورك)) رفت، به تحقيقات و مطالعات
خود ادامه داد، و در همين سالها بود، كه براى سخنرانى درباره
((اقبال)) به پاكستان دعوت شد و با پسر
و دختر و همسر و ياران اقبال آشنا شد و پاكستان را وطن دوم خود شمرد. وى پس از
اين ديدارها به كشور خود آلمان بازگشت، از سال 1961 به مدت شش سال به تدريس در
دانشگاه ((بن))
پرداخت و به سمت استاديارى و مشاور علمى در رشتههاى زبان و ادبيات عربى و
اسلامشناسى به مراتب بالائى دست يافت، و در همين سالها چند كتاب خود را، از جمله
ترجمه آلمانى و تركى ((جاويدنامه))
علامه اقبال لاهورى را چاپ و منتشر كرد. خانم شيمل آنقدر به قرآن علاقه داشت،
كه قرآنى را كه ((باكس هنينگ))
به زبان آلمانى ترجمه كرده بود، ويرايش و تصحيح نمود، اضافاتى به ترجمه آن افزود، و
از اين قرآن چاپهاى متعددى عرضه شده است. وى پس از سالها تدريس و تحقيق و
تاليف، در 48 سالگى بين سالهاى 1970 موفق به دريافت سمت پرفسورى گرديد، بين سالهاى
1990- 1980 رياست ((مجمع بين المللى مطالعه
تاريخ اديان تطبيقى)) را به عهده گرفت، و اكنون
اضافه بر تدريس در دانشگاه ((بن))
رياست ((انجمن آلمان و پاكستان))
و رياست ((مجمع اروپائى اقبال))
را نيز به عهده دارد. استاد شيمل تا كنون بسيارى از متفكران و مصلحان تمدن
اسلامى را به جهان معرفى كرده، درباره ((علامه
اقبال)) كتابهائى به زبانهاى آلمانى، انگليسى و
تركى منتشر نموده، و درباره آن مصلح بزرگ كتابهاى: محمد اقبال شاعر و فيلسوف پيام
آور، بال جبرئيل، پيام شرق، مزامير فارسى، جاويد نامه، و زبور عجم را ترجمه كرده
است. وى درباره چگونگى ارتباط استاد با شاگرد مىگويد: شاگرد و معلم بايد
رابطه تنگاتنگ عاطفى و معنوى داشته باشند و معلم خود بايد نمونه باشد. يك باريكى از
شاگردانم به من گفت: من از شما ياد گرفتهام، كه چگونه از اوقات روزانه بهره جويم و
چگونه بطور منظم كار كنم ولى من بيشتر از اين مىخواهم، چون شاگرد بايد در تفكر و
استدلال علمى مستقل باشد، نه مقلد. هيچ وقت كوشش نكردهام، كه دانشجويان براى تهيه
رساله خود ملتزم به پيروى از جهتگيرى علمى من شوند، و به نظر من اين ظالمانه است،
كه مثلا كسى كه به ((عرفان))
علاقهاى ندارد، درباره آن تحقيق كند. خانم شيمل به شعر و شاعرى هم علاقه
دارد، مجموعه سرودههاى او تحت عنوان ((بانگ نى))
به زبان آلمانى مىباشد، وى قطعه شعرى را به دوازده زبان ترجمه كرده است. او
در كتاب خويش به نام ((من بادم و تو آتش))
درباره اشعار مولوى كه بطور دقيق با آن چهل سال انس داشته، مىنويسد: نبايد از ياد
برد، كه بزرگترين منبع الهام بخش مولانا در كتاب ((مثنوى))
قرآن بوده است، از اين رو به ((جامى))
بايد حق داد، كه از ((مثنوى))
با عنوان ((قرآنى به زبان فارسى))
ياد مىكند. مثنوى معنوى مولوى هست قرآنى به لفظ پهلوى خانم شيمل، درباره
راه نجات دنياى كنونى از بحران خطرناك مىگويد: مبارزه شديد جهان مادى و جهان
معنوى، دنياى غرب را فرا گرفته است. غرب به بالاترين درجات پيشرفت علمى و فنى
رسيده، اما امروز بيش از هر زمان ديگر دچار انحطاط خطرناك تهديد كننده شده و در
جستجوى راه چاره انحطاط خطرناك تهديد كننده شده و در جستجوى راه چاره است، اما به
نظر من بايد به ارزشهاى معنوى برگرديم وگرنه، عاقبت بسيار بدى خواهيم داشت. ما
خدائى را مىپرستيم، كه ((مغول))
را آفريده است، و همواره نيروئى وجود دارد، كه مىتواند بر نيروهاى قهر و ظلم و
فساد و جنگ و ويرانى چيره شود، اين نيرو همان نيروى معنوى است، كه از درون انسان
مىجوشد و به او قدرت تحمل سختيها و ادامه زندگى را مىدهد. بر ما واجب است در
جستجوى راه رهائى باشيم، روابط معنوى و انسانى را تحكيم بخشيم. از اين راه
مىتوانيم بر مصيبتها و فاجعهها غلبه كنيم، اما با كمال تاسف اغلب مردم چنين حقيقت
سادهاى را فراموش كردهاند، و اين غفلت براى جامعه بشريت مسئله دردناكى است.
خانم شيمل، نخستين كتاب خود را درباره مولوى بسال 1948 تحت عنوان
((بانگ نى)) تاليف نموده، اما بسال 1978
تحت عنوان ((بانگ نى))
تاليف نموده، اما پس از گذشت سى سال از آن تاليف، كتاب جامعى درباره
((شناخت شعر و انديشه مولانا)) به رشته
تحرير در آورده، كه كتاب ((شكوه شمس))
و ((خوشنويسى و فرهنگ اسلامى))
وى به زبان فارسى هم ترجمه شده و در عين حالى كه 73 سال دارد، در آلمان زندگى
مىكند و به كار مطالعه و تحقيق ادامه مىدهد. خانم پرفسور آن مارى شيمل، شرق شناس بزرگ مسلمان، كه از سوى
مجامع علمى، ارديبهشت ماه 1374 به ايران دعوت شده است، از سوى
((اتحاديه كتابفروشان آلمان)) به خاطر
آثار گرانبهاى خود براى درك اسلام و آشنائى صحيح با آن، برنده 25 هزار مارك در سال
جارى مسيحى ((مه 1995))
گرديده است. وى بيش از هشتاد
اثر و كتاب تاليف نموده، كه غير از كتابهاى سيزده گانه بالا، تعدادى ديگرى از آثارش
به زبانهاى آلمانى، انگليسى، اردو، و تركى بدين قرار است: 1- زبان تصويرى ملاى
رومى. 2- ترجمه آلمانى كتاب ((نوربابا))
تاليف: يعقوب قديرى. 3- ترجمه خلاصهاى از ((مقدمه
ابن خلدون)). 4- سيره ابن خفيف شيرازى
5- مبانى تاريخ اديان. 6- ابعاد عرفانى اسلام. 7- محمد رسول الله صلى
الله عليه و آله. 8- اسلام، مقدسات و مبانى. 9- نامگذارى در اسلام.
10- اسلام در شبه قاره هند. 11- پاكستان كاخى با هزار در. 12- حلاج شهيد.
13- دل عريان. 14- ادبيات اسلامى در هند. 15- گيسوان طلائى. 16-
ادبيات كلاسيك اردو، در تاريخ ادبيات هندى. 17- ادبيات سندى، در تاريخ ادبيات
هندى. 18- رقص آتش. 19- داستانهاى پاكستانى. 20- رمز اعداد.
21- ستاره و گل. 22- ويرايش كتاب ((شعرهاى
شرقى)). 23- هر در، و شيمل، دستور زبان
عربى. 24- ترجمه كتاب ((فيه ما فيه، مولوى)). خانم پرفسور آن مارى شيمل، به خاطر فعاليتهاى برجسته علمى،
آشنائى حيرت آور به زبانهاى دنيا و ارائه چهره زيباى اسلام در برابر تبليغات ناصحيح
و سياسى غرب، از سوى ((كميته اعطاى جايزه صلح))
برنده جايزه صلح سال 1995 ميلادى، معرفى شده است.
|