داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ

جلد ۲

احمد صادقى اردستانى

- ۴ -


خانم اينديرا گاندى، دختر جواهر لعل نهرو نوامبر 1917 در الله آباد هندوستان به دنيا آمد.
وى خود مى‏نويسد:
درست بگويم، حيات اجتماعى من از سه سالگى شروع شد، ياد ندارم با ساير كودكان بازى كرده و با آنها قاطى شده باشم، بهترين سرگرمى و تفريح من ايراد نطق و خطابه آتشين براى خدمتكاران بود.
بخاطر تظاهرات ضد انگليسى، تمام اعضاء خانواده، كه تا آن زمان به سن بلوغ نرسيده بودند، بارها دستگير و زندانى شده بودند.
اينديرا به ترتيب در هند و سوئيس به تحصيل پرداخت، در سال 1937 بعد از فوت مادر وارد كالج آكسفورد شد، در 1941 به وطن خويش بازگشت و در سال 1942 با فيروز گاندى روزنامه نگار اهل الله آباد، كه يكى از افراد فعال كنگره ملى بود ازدواج كرد و پس از اينكه تا سال 1946 داراى دو پسر بنامهاى راجيو و سن جاى گرديد، در سال 1960 شوهرش چشم از جهان فرو بست.
در سال 1947 جواهر لعل نهرو، اولين نخست وزير هند شد و اينديرا نيز به يارى پدر شتافت و با توجه به اينكه در امور خارجى و داخلى كارآزموده شده و مدارج علمى خود را هم در اين زمينه طى كرده بود، به عنوان عضو كميته مركزى كنگره، مشاور خوبى براى پدر بود.
جواهر لعل نهرو در سال 1964 چشم از جهان فرو بست و در سال 1966 هيات اجرايى حزب، خانم اينديرا گاندى را براى پست نخست وزيرى معرفى كرد، وى تصميم داشت راه نهرو را ادامه دهد و همين امر باعث شد كه با مخالفتهاى زيادى در داخل و خارج روبرو بشود.
اينديرا مى‏نويسد: يكى از امتيازات من اين بود كه پدرم به من آموخته بود، چگونه با سياستمداران و بزرگمردان روبرو بشوم و با آنها به بحث و گفتگو و تبادل نظر بپردازم، از آن گذشته مهارت و تجربه فراوانى در ملاقات و مذاكره با هنرمندان و نويسندگان و طبقات ديگر اجتماع پيدا كرده بودم، اما تنها اشكالى كه برايم پيش مى‏آمد اين بود كه بايد به سياست بازان حالى مى‏كردم، كه به من به چشم دختر نهرو نگاه نكنند و براى شخص خودم حقى قائل باشند.
اينديرا در تمام مدتى كه در راس حكومت قرار داشت، روزانه هيجده ساعت كار مى‏كرد، برنامه ده ماده‏اى، معروف خود را تحت عنوان: ارتقاء سطح اقتصادى هند ارائه داد و در مه 1967 توسط كميته كار حزب مورد تائيد قرار گرفت و با بهره‏گيرى از محبوبيت و شخصيت و اعتبارش بين مردم توانست در عين مخالفتهاى سنديكاليستهاى كنگره، در ژوئيه 1969 چهارده بانك تجارى را ملى اعلام كند.
در پايان دهه شصت، دولت اينديرا گاندى توجه فراوانى نسبت به توسعه كشاورزى مبذول داشت، اما اين برنامه هرگز نتوانست مشكل دهقانانان بى‏زمين را حل كند و مالكان بزرگ همچنان وجود داشتند و به تاخت و تاز خود ادامه مى‏دادند و معضلات اجتماعى نيز رو به گسترش بود.
در 9 اوت 1971 اينديرا گاندى با برقرارى پيمان مودت 15 ساله هند و شوروى توانست پشتوانه يك قدرت بزرگ را به دست آورد، و اين كار به خصوص براى دولت جوان و نوپاى بنگلادش از اهميت خاصى برخوردار بود، اما اين وابستگى نتوانست مشكلات كمبود و نارضايتى داخلى را حل كند و اينديرا در 26 ژوئن 1976 ناچار وقع فوق العاده اعلام كرد و همزمان دولت با انتشار برنامه 20 ماده‏اى خود تحت عنوان ارتقاء سطح زندگى فقرا وعده داد دنباله برنامه اصلاحات ارضى قبلى را بگيرد و براى اصلاح وضع شهرنشينان و دهقانان تهى دست بكوشد و قيمت ارزاق و مواد غذايى را ثابت نگهدارد، كه متاسفانه اين طرح هم به اجراء درنيامد. و كنگره ملى بعد از 30 سال كه در راس قدرت قرار داشت با شكست مواجه شد.
مخالفان بعد از اين شكست، اينديرا گاندى را از قدرت خلع كردند و با ايراد تهمتهايى او را به زندان انداختند و براى اعضاء خانواده‏اش هم مزاحمتهايى فراهم كردند، اما طرفداران او مبارزه كردند، حزب جديدى تشكيل دادند و او پس از آزادى باز به قدرت رسيد.
بارى، دو عامل عمده سبب به قدرت رسيدن مجدد اينديرا گاندى شد:
1 - اراده پولادين و عزم راسخ او در مقابله با مشكلات و مخالفان‏
2 - برنامه مدون نداشتن حزب جاناتا رقيب او براى جلب اعتماد عموم افراد. زيرا حزب مخالف كارى كه مى‏كرد فقط خورده‏گيرى و انتقاد از رهبران سابق كنگره بود.
اينجا بود كه حزب جديد التاسيس خانم گاندى از موعد 1980 براى انتخابات توانست با موفقيت چشمگيرى برنده شود و دو سوم كرسى‏هاى مجلس را به خود اختصاص دهد و بار ديگر خانم گاندى به نخست وزيرى انتخاب گرديد.
اينديرا مادر هند و مظهر آزادى و استقلال سرزمين پهناور هند و مايه شرف و افتخار تاريخ بود.
اما در صحنه داخلى جدائى طلبان و فرقه گرايان، اين زن مبارز و فداكار به سال 1980 در سن 63 سالگى در يك توطئه ناجوانمردانه به قتل رسيد.- تلخيص از كتاب: نام آوران تاريخ، ص 204 - 195. ?
لوئى پاستور، طبيعى دان، شيمى دان و كاشف ميكرب و يكى از بزرگ‏ترين خدمتگزاران جامعه بشريت در روز بيست و هفتم دسامبر سال 1822 ميلادى در دهكده دول واقع در كوهستان‏هاى ژورا در فرانسه متولد شد.
زمانى كه پاستور هنوز كودك بود، خانواده‏اش به آربوآ كوچ كرد. شغل پدرش دباغى بود و با اينكه او زندگى فقيرانه‏اى داشت، نسبت به تحصيل فرزندش توجه زيادى مى‏نمود. اگر پدر لوئى پاستور آرزومند ترقى و پيشرفت او نبود شايد وى سراسر عمر خود را در دباغخانه سپرى كرده بود.
پدر پاستور مى‏گفت: فرزندش بايد به مدرسه برود و مرد باسوادى گردد، اما لوئى پاستور با بى علاقگى به دبستان مى‏رفت و آموزگارانش او را كودن مى‏دانستند و او را دلسرد مى‏كردند! بالاخره با اصرار و پافشارى پدرش دوره دبستان را به پايان رسانيد و براى ادامه تحصيلاتش به دانشسراى پاريس رفت. در دانشسرا بسيار ناراحت بود و احساس غربت مى‏كرد، ولى به هر حال با مشكلات فراوانى تحصيلات خود را ادامه داد و بعدها به دانشگاه سوربن رفت.
پاستور در سال 1848 با برانگيختن اعجاب استادان خود، در رديف آنان قرار گرفت و با دريافت دكترا، به سمت استاد شيمى دانشگاه استراسبورگ انتخاب گرديد.
در همين دوران لوئى پاستور شيفته دختر رئيس دانشگاه شد و طى نامه‏اى تقاضاى ازدواج خود را به عنوان رئيس دانشگاه نوشت، كه اين نامه از جمله جالب‏ترين نامه‏هاى تاريخ است!
او نوشته بود:
... من ثروتمند نيستم، فقط انسانى هستم ايستاده، كه قلبى پاك، شريف و مهربان در سينه‏ام مى‏طپد و از نعمت سلامتى هم برخوردار مى‏باشم...
بالاخره پاستور در سال 1852 ازدواج نمود و در همين دوران آزمايش‏هاى اساسى خود را شروع كرد.
پاستور در حالى كه در شهر ديژون فيزيك و در استراسبورگ شيمى تدريس مى‏كرد، انديشه كشف آفت آب جو و شراب از ذهنش دور نمى‏شد و او را سخت به خود مشغول كرده بود.
شيمى دان‏هاى آن دوران، علت تحول شراب را نمى‏دانستند و تلاش‏هاى آنان براى پى بردن به علت اين تحول به جايى نمى‏رسيد. پاستور از كوشش بى نتيجه و نافرجام دانشمندان خسته و نوميد نشد و با همتى بلند و روحى اميدوار در صدد انجام يك كار بزرگ بود، با پشتكار و علاقه، به آزمايش‏هاى گوناگون پرداخت و از جمله به وسيله ميكروسكوپ آزمايشى روى نمونه آب جو ضايع شده انجام داد و در سال 1852 ميلادى كتاب معروف خود رإ؛88 در مورد تخمير نوشت.
با انتشار اين كتاب، پاستور شهرت فراوانى يافت، لذا در سال 1857 كه دانشگاه جديدى در شهر ليل تاسيس گرديد، پاستور را به سمت رياست دانشكده علوم آن دانشگاه انتخاب كردند.
پاستور با اينكه در دانشكده علوم، كارهاى زيادى داشت و وظائف سنگين و خطير رياست دانشكده را انجام مى‏داد و تقريبا تمام وقت او، توسط دانشكده پر شده بود، در عين حال آزمايش‏هاى خود را هم چنان ادامه مى‏داد و پس از مدتى مطالعه و تفكر و تجربه، به اين نتيجه رسيد، كه ممكن است عمل تخمير به علت وجود و عملكرد بعضى از موجودات زنده ريز باشد.
وى با آزمايش هايى كه روى شيره چغندر انجام داد، درستى نظريه خود را ثابت كرد، كه موجودات ذره بينى و زنده‏اى هستند كه به صورت كپك باعث تخمير آب جو مى‏شوند!
و در ماه اوت سال 1857 در جلسه آكادمى علوم ليل علاوه بر اثبات نظريه خود، ثابت كرد كه مخمر احتياج به اكسيژن دارد، تا اين موجودات زنده ذره‏بينى بتوانند زندگى كنند و توليد مثل نمايند.
هم چنين ثابت نمود، پس از مرگ موجودات زنده، اين موجودات زنده ذره‏بينى، روى جسد مرده قرار مى‏گيرند و با وجود اكسيژن و محيط مساعد به زاد و ولد مى‏پردازند و جسد مرده را متعفن كرده و اندك اندك آن را تجزيه مى‏نمايند. آن گاه باقى مانده جسد مرده، به مصرف تغذيه نباتات و حيوانات ديگر مى‏رسد و به اين طريق جسد مرده، به اشكال مختلف به زندگى خود ادامه مى‏دهد.
در سال 1865 كرم ابريشم‏هاى ولايات جنوبى فرانسه و چند منطقه ديگر بر اثر عارضه مرموزى از بين رفت و مردم اين مناطق را كه تنها درآمدشان، از راه تربيت كرم ابريشم بود، از اين منبع درآمد محروم ساخت. پاستور همراه با دوستش درما به جنوب فرانسه رفت، تا علت اين عارضه مضر را كشف نمايد، اما در همين هنگام بود كه پدرش در ژوئن سال 1865 و پسرش كاميل در سپتامبر همان سال و دخترش سيسيل در تابستان بعد زندگى را بدرود گفتند. طولى نكشيد كه خودش هم دچار بيمارى شديدى گرديد و بنيه‏اش ضعيف شد، ولى خوشبختانه قبل از آنكه حادثه‏اى برايش پيش آيد، حالش بهتر شد.
پاستور به محض بهبودى نسبى، به جنوب فرانسه عزيمت نمود و پس از مدت‏ها تحقيق و مطالعه كشف كرد، كه يك نوع باسيل موذى، موجب آن همه آفت و خسارت مى‏گردد و راه كشتن اين نوع باسيل را هم پيدا كرد.
پاستور ميكرب بيمارى‏هاى مختلف را به مدت يك هفته كشت مى‏داد سپس آن را به حيوانات تزريق مى‏كرد و با اين نوآورى خود، جان هزاران گاو و گوسفند را از مرگ حتمى نجات داد.
پاستور اين شيوه درمان را در مورد مرغ‏ها نيز بكار بست و نتيجه بسيار موثر و مفيدى گرفت.
در سال 1880 دامپزشكى فرانسه، دو سگ هار را براى پاستور فرستاد و او بعد از مدت كوتاهى، ميكرب مرض هارى را شناخت و در ششم ژوئيه همان سال، پسربچه نه ساله‏اى به نام ژوزف ميستر را كه يك سگ هار به سختى او را گزيده بود، با تزريق سرمى كه خود ساخته بود، درمان كرد و او را نجات داد.
در سال 1888 انستيتو پاستور را در پاريس بنيان نهاد و بعدها از روى آن، انستيتوهاى زيادى در دنيا ايجاد شد. اين موسسات تاكنون جان ميليون‏ها نفر را از مرگ و بيمارى نجات داده‏اند.
لوئى پاستور مردى ساده، متواضع و مهربان بود و هدفى جز خدمت به جامعه بشريت و پيشرفت علم و دانش نداشت و از دنياطلبى منزه بود. وى در سال 1895 ميلادى پس از هفتاد و سه سال زندگى افتخارآميز و به يادگار گذاشتن كشفيات مفيد و ارزشمند خود، در حوالى پاريس درگذشت و جسد او را در زيرزمين انستيتو پاستور - محلى كه مخصوص دفن دانشمندان و نوابغ بزرگ است - به خاك سپردند. - 333 چهره درخشان، ج 1، ص 272؛ نوابغ علوم، ج 1، ص 108. ?
پى ير روسو، يكى از دانشمندان پركار و نامدار دنياى علم و دانش در جهان كنونى است.
او در سال 1905 ميلادى در شهر تورن فرانسه متولد شد، از كودكى به علم نجوم و ستاره‏شناسى علاقه فوق العاده‏اى داشت، بدين جهت آثار آبه مورو منجم معروف فرانسوى را زياد مطالعه مى‏كرد و از اين ناحيه علاقه او به مسائل علمى مخصوصا نجوم بيشتر شد.
روسو در شانزده سالگى با دست خود دوربينى ساخت و به وسيله آن به مشاهده اوضاع آسمان مى‏پرداخت. كار عشق و علاقه روسو به جايى رسيد كه در همان روزهاى كودكى به نوشتن مقالات علمى اقدام كرد و در حاليكه هفده سال بيشتر نداشت، به سال 1922 مقالات او در مجلات فرانسوى منتشر مى‏شد.
وقتى روسو به دانشگاه وارد شد، در سه رشته رياضى، فيزيك و فلسفه به تحصيل پرداخت و در هر سه رشته ليسانس خود را دريافت داشت.
او تا سال 1935 به تدريس رياضيات پرداخت، اما طولى نكشيد كه از تدريس رشته تعليم و تربيت منصرف شد و همه هم و غم خود را به طور عميق و جدى صرف مطالعه در دانش نجوم و تاريخ نمود و در همان حال مقالات علمى او، در روزنامه‏هاى اوور، پتى يارى زين و ماريان انتشار مى‏يافت.
اولين كتاب روسو بنام سياحت آسمان در سال 1939 منتشر شد و پس از آنكه در سالهاى هزار و نهصد و سى و نه تا چهل در جنگ شركت نمود، روزنامه نگارى را هم كنار گذاشت و همه اوقات خود را فقط صرف نوشتن و چاپ كتابهاى علمى به زبان ساده نمود.
پى ير روسو اگر چه در همه رشته‏هاى علوم متخصص نيست، ولى در تمام اين رشته‏ها اطلاعات عميق و گسترده‏اى دارد، كه با مطالعه كتابهاى او، هر خواننده‏اى به اين حقيقت دست مى‏يابد. اضافه بر اين روسو از نظر ادبيات قدرت شگرفى دارد، زيرا او مى‏تواند مطالب علمى پيچيده را با عبارات جذاب، ضرب المثلها و بيان شيرين و دلنشينى به خواننده منتقل نمايد.
تا آن جا كه اينجانب ملاحظه كرده‏ام، دو كتاب: تاريخ علوم، و تاريخ صنايع و اختراعات كه هر كدام حدود 700 صفحه دارد از پى ير روسو به وسيله آقاى حسن صفارى به فارسى ترجمه شده و تاكنون هر كدام شش بار تجديد چاپ گرديده است.
نامهاى ساير كتابهاى پى ير روسو عبارت است از:
1 - وطن من زمين، در مجموعه دانش، كه به وسيله خود او اداره مى‏شد.
2 - پيروزى علم، در همان مجموعه.
3 - تاريخ آتوم.
4 - انرژى.
5 - نجوم جديد.
6 - از آتوم تا ستاره. از مجموعه چه مى‏دانم؟
7 - نجوم بى تلسكوب. از مجموعه چه مى‏دانم؟
8 - نور. از مجموعه چه مى‏دانم؟
9 - تاريخ سرعت. از مجموعه چه مى‏دانم؟
10 - مريخ سرزمين اسرارآميز.
11 - براى فهميدن فيزيك ستارگان.
12 - دوست ما كره ماه.
13 - تاريخ كره زمين.
14 - جهان ستارگان.
15 - اكتشاف آسمان.
16 - در قلب كره زمين.
17 - خورشيد ما.
18 - دانش قرن بيستم.
19 - سيلابها و يخچالها، انرژى و نور.
20 - در جستجوى پيروزى بر ستارگان.
21 - اقمار مصنوعى.
22 - تاريخ جهان آينده.
23 - اين اشخاص ناشناس، قرنى به وجود آورده‏اند.
24 - آنچه بايد از دانش دانست.
25 - سياحت آسمان.
26 - ژان فرانسوآ منجم.
27 - ژان فرانسوآ الكتريسين.
دو كتاب اخير را روسو براى جوانان 14 تا 17 ساله نوشته و در آن به جوانان آموخته است كه چگونه مى‏توانند با دست خود دوربين نجومى و وسايل الكتريكى بسازند.
به هر حال پى ير روسو دانشمند پركار و خوش ذوقى است و كتابهاى علمى او به زبان ساده موجب گرديده است كه جوانان خوانندگان كتابهاى او باشند. با شوق و علاقه كتابهاى او را مطالعه كنند و بدون احساس خستگى به علم و دانش روى آورند و همين جهت سبب شهرت فوق العاده و محبوبيت و بلندنامى او گرديده است. - تاريخ صنايع و اختراعات، چاپ چهارم، ص 9 - 7. ?
جرجى زيدان، چهاردهم دسامبر 1861 ميلادى در يك خانواده مسيحى عرب، در بيروت چشم به دنيا گشود.
او از همان كودكى به مدرسه ابتدايى وارد شد و مقدارى از مقدمات علوم را فرا گرفت، اما بيش از هر چيز به نقاشى علاقه داشت و شايد همين جهت سبب شد كه او در كودكى مدرسه را براى مدتى ترك كند. با وجود اينكه پدرش بسيار مى‏كوشيد او درس بخواند.
جرجى زيدان، مدتى را به آموختن نقاشى گذرانيد، اما بعدها به قدرى به درس و مطالعه علاقه پيدا كرد كه هر كتابى به دستش مى‏رسيد آن را مى‏خواند و هرگز از كتاب و مطالعه جدا نمى‏شد.
علاقه او به درس خواندن تا آنجا پيشرفت كرد كه عليرغم ترك مدرسه، به مدرسه شبانه رفت و مدت پنج ماه زبان انگليسى را آموخت، سپس به جمعيت شمس البر پيوست و همنشينى او با افراد خوب سبب شد، كه علاقه او به درس خواندن افزون گردد. آنان او را دعوت كردند تا در امتحانات فارغ التحصيلان مدرسه آمريكايى بيروت شركت كند.
جرجى در سال 1881 بفكر تحصيل پزشكى افتاد، مدت دو ماه و نيم علم حساب را آموخت و در امتحان شركت نمود و در رشته پزشكى با نمره بالايى قبول شد و مشغول تحصيل در مدرسه آمريكايى بيروت گرديد، در سال اول تحصيل در عين حالى كه براى تامين زندگى مى‏بايست كار كند، نسبت به همشاگردى‏هاى خود ممتاز و برگزيده شد.
در اوائل سال دوم تحصيل در مدرسه، به خاطر خواندن مقالات سياسى و توجه به مطبوعات مورد بى مهرى ماموران حكومت استبدادى قرار گرفت، تا آنجا كه ماندن در بيروت براى او دشوار گرديد. آن گاه در عين حالى كه با تعدادى از همكلاسى‏هاى خود در زبان انگليسى و طبيعيات و گياه‏شناسى و شيمى به رتبه بالايى دست يافته بودند، وى ناچار به مصر رفت.
در آن روزها، اساس سياست استعمارى فرانسه و انگليس اين بود، كه تا اندازه‏اى مصر را با فرهنگهاى دنياى جديد آشنا كند، بدين جهت آزادى‏خواهان و روشنفكران از ساير ممالك اسلامى به مصر مى‏آمدند.
جرجى زيدان نخست مى‏خواست در مدرسه عالى طب قاهره ادامه تحصيل دهد، اما به اين كار موفق نشد، ناچار خود مشغول مطالعه و كارهاى فرهنگى شد و مدت يك سال به انتشار روزنامه زمان اقدام كرد. در سال 1884 كه ژنرال گردون حاكم انگليسى سودان به خارطوم مى‏رفت، وى هم به عنوان مترجم عربى و انگليسى به همراه او رفت و مدت ده ماه در آنجا ماند و شرائطى را كه در جنگهاى احمد مهدى سودانى موجب پير شدن اطفال مى‏گرديد مشاهده كرد بعد مسافرتى به لندن كرد و از آنجا به مصر بازگشت.
در سال 1885 به بيروت رفت و به عضويت مجمع علمى شرقى درآمد و طى مدت ده ماه زبان سريانى و عبرى را آموخت. و آن گاه كتاب فلسفه لغت را نوشت و چند جلد آن را براى مجامع شرقى اروپا فرستاد و آن مجامع او را به عضويت خود پذيرفتند.
در همان روزها يكى از دانشمندان معروف آن مجامع، كتابى تحت عنوان دو قهرمان نوشت، كه در آن جرجى زيدان را قهرمان اول و ژنرال گردون پاشا را قهرمان دوم معرفى كرد.
وى پس از اين مراحل به مصر بازگشت و با مجله المقتطف كه از مجله‏هاى معروف و مهم آن روز بود همكارى شروع كرد و بعد اداره آن را به عهده گرفت، ولى در سال 1888 همكارى با اين مجله را هم رها كرد و خود بطور مستقل به نوشتن پرداخت و كتاب تاريخ جديد مصر را در دو جلد تاليف كرد و با زحمات زيادى آن را چاپ و منتشر نمود.
جرجى زيدان در اواخر سال 1889 مديريت مدرسه عبيديه كبرى در مصر را به عهده گرفت و به تدريس در آنجا هم مى‏پرداخت و ضمن دو سال مسئوليت و تدريس، خود كتاب داستان پادشاهان آواره را تاليف نمود، بعد از تدريس دست كشيد و در اواخر سال 1892 مجله معروف الهلال را انتشار داد و خود يك تنه با زحمات فراوان عهده دار نوشتن و جمع آورى مطالب و چاپ اين مجله بود تا اينكه پسرش اميل بزرگ شد و به يارى پدر شتافت.
او در سال 1897 به عضويت جمعيت آسيايى در انگلستان و فرانسه پذيرفته شد و نشانها و مدالهاى علمى دريافت داشت. اما پس از اين مسافرتها و سياحتها و پذيرفتن مسئوليتها و انتشار مجلات به اين نتيجه رسيد، كه همه كارها را بايد كنار بگذارد و يكسره به تحقيق و تاليف بپردازد، بدين لحاظ كتابهاى عميق و بى نظيرى نوشت، كه عمده آنها به زبانهاى انگليسى، تركى، هندى، و فارسى ترجمه شده است.
البته مجله الهلال او را هنوز پسرهاى او اميل زيدان و شكرى زيدان اداره مى‏كنند و انتشار مى‏يابد.
او اولين نويسنده عربى است كه مطالب علمى و تاريخى را در قالب ادبيات داستانى اروپا درآورده و خود مى‏گويد:
داستانهاى تاريخى اسلام را براى آن نوشتم، كه خوانندگان را براى مطالعه يك دوره تاريخى علمى ادبى مهم آماده سازم. راستى هم او درست فكر كرده است، زيرا بعد از جرجى زيدان، مسيحيان و مسلمانان كتابهايى را درباره تمدن اسلام و يا اوضاع اسلام منتشر كرده‏اند.
آثار و كتابهاى كم نظير جرجى زيدان به حدود چهل جلد مى‏رسد، كه اضافه بر كتابهاى فوق تعدادى از آن را در ذيل مى‏آوريم.
1 - تاريخ تمدن اسلام، 5 جلد در 1090 صفحه، كه به فارسى ترجمه گرديده و در ايران چهار مرتبه تجديد چاپ شده است.
2 - تاريخ ادبيات، لغت عربى، 4 جلد، در 1326 صفحه.
3 - تاريخ عرب قبل از اسلام.
4 - تاريخ فراماسون‏ها.
5 - شرح زندگى مشاهير شرق.
6 - تاريخ يونان و روم.
7 - طبقات الامم، در 286 صفحه.
8 - عجايب خلقت.
9 - دختران غسان، 2 جلد.
10 - عباسه دختر هارون الرشيد.
11 - عدرا دختر قريش.
12 - هفده رمضان.
13 - پيشواى كربلا.
14 - امين و مامون.
15 - عروس فرغانه.
16 - حجاج بن يوسف.
17 - احمد بن طولون.
18 - ابومسلم خراسانى.
19 - صلاح الدين ابوبى.
20 - شارل و عبدالرحمن.
21 - انقلاب عثمانى.
22 - فتح اندلس.
23 - جهاد عاشقان.
24 - علم جديد فرانسه.
25 - عبدالرحمن ناصر.
همانطور كه گفتيم، بيشتر اين كتابها به زبان فارسى هم ترجمه شده، مجله الهلال هم هنوز انتشار مى‏يابد، اما جرجى زيدان، آنقدر تحقيق و مطالعه كرد و كتاب نوشت، كه سرانجام در 22 ژوئيه سال 1914 ميلادى به 53 سالگى در اثر سكته مغزى در قاهره چشم از جهان فرو بست.


next page

fehrest page

back page