داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ

جلد ۱

احمد صادقى اردستانى

- ۳ -


سعدى در سال 604 قمرى به دنيا آمد، هنوز كودكى خردسال بود، كه پدرش درگذشت . او با تحمل مشكلات سخت يتيمى و فقر و نادارى، دست به گريبان بود، به طورى كه توانائى تحصيل نداشت . ناچار در يك مغازه نانوائى مشغول به كار شد ، اما در اثر شوق و علاقه‏اى كه به خواندن و نوشتن داشت، گاهى كه قطعه‏هاى كوچك و پاره پاره كاغذ را در كوچه‏ها پيدا مى‏كرد، بر مى‏داشت و به خانه مى‏برد و روى آنها مى‏نوشت و تمرين مى‏كرد . او بدينوسيله خواندن و نوشتن را آموخت.
سعدى براى تحصيل معارف و تكميل تحصيلات خود به عراق، عربستان، سوريه، لبنان، سواحل مديترانه و شمال آفريقا سفر كرد و به حضور علماء و دانشمندان بزرگ رسيد.
كتابهاى گلستان و بوستان، دو اثر ارزشمند سعدى باعث شده، كه سعدى به عنوان يك چهره نورانى، در آسمان علم و ادب فارسى همواره بدرخشد . -داستانهاى كودكى مردان بزرگ، ص 56 . ?
سعدى درباره تأثير اخلاقى دوست خوب سروده است:
گلى خوشبوى، در حمام روزى - - رسيد از دست محبوبى بدستم‏

بدو گفتم: كه مشكى يا عبيرى؟ - - كه از بوى دلاويز تو، مستم؟

بگفتا: من گلى ناچيز بودم - - و ليكن، مدتى با گل نشستم

كمال همنشين در من اثر كرد - - و گرنه،من همان خاكم كه هستم . - گلستان سعدى، ص 8 . ?

شمس الدين محمد حافظ شيرازى در سال 724 هجرى در شيراز به دنيا آمد . او در دوران كودكى پدرش را از دست داد و بى‏سرپرست ماند . حافظ در شرائط بسيار سختى زندگى مى‏كرد و در نهايت فقر و تنگدستى به تحصيل علم و دانش پرداخت.
او عليرغم مشكلات يتيمى و فقر و بينوائى، در راه تحصيل عم، كوشش و فداكارى زيادى كرد و حافظه نيرومند خود را به كار گرفت، تا توانست، تمام قرآن كريم را از حفظ كند و به همين جهت به حافظ لقب يافت .
حافظ در يكى از اشعارش، به اين موضوع چنين اشاره مى‏نمايد:
نديدم خوش از شعر تو حافظ - - به قرآنى كه اندر سينه دارى

حافظ با دانش اندوزى و سرودن اشعار اخلاقى،عرفانى و حكيمانه، توانست، خدمات علمى و فرهنگى فراوانى انجام دهد . او در حكمت، لغت و ادبيات فارسى، استادى بلند مرتبه و گرانمايه شد و در عرفان، به اندازه‏اى پيشرفت كرد، كه به لسان الغيب لقب يافت . - داستانهاى كودكى مردان بزرگ، ص 57 . ?
گويا به همين مناسبت، اين شعرها را سروده است:
دوش وقت سحر، از غصه نجاتم دادند - - و ندر آن ظلمت شب، آب حياتم دادند

چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى - - آن شب قدر، كه اين تازه براتم دادند

من اگر كامروا گشتم و خوشدل، چه عجب - - مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند

اين همه قند و شكر كز سخنم مى‏ريزد - - اجر صبريست، كز آن شاخ نباتم دادند

همت ((حافظ)) و انفاس سحر خيزان بود - - كه ز بند غم ايام نجاتم دادند . -ديوان حافظ، ص 89 . ?

محمد صالح بن احمد سروى مازندرانى، در دوران نوجوانى به مرحله بالائى از فضل و دانش رسيد و كتاب ارزشمند ((معالم الاصول)) را در همان روزهاى نوجوانى توضيح و شرح داده است .
او در شدت فقر و تنگدستى مى‏زيست، پدرش به علت فقر و نادارى به او گفت:
خودت بايد شغلى را پيدا كنى، تا مخارج زندگى و تحصيل خويش را به دست آورى .
زيرا پدرش از اداره زندگى و تحصيل فرزندش ناتوان بود .محمد صالح ناچار از مازندران به اصفهان هجرت كرد و در يك مدرسه علميه ساكن گرديد. حقوقى كه از محل موقوفه مدرسه، به طلاب مى‏دادند، به اندازه‏اى نبود، كه مخارج زندگى ساده او را تأمين نمايد . محمد صالح حتى براى مطالعه در شب، وسيله روشنائى نداشت، ناگزير در تمام دوران تحصيل، به دستشوئى مدرسه مى‏رفت و از نور چراغ دستشوئى، براى مطالعه استفاده مى‏كرد .
سروى مازندرانى خودش مى‏گويد:
زندگى من براى طلاب علوم دينى، از جانب پروردگار عالم، حجت و شاهد زنده‏اى بود، زيرا در ميان طلاب فقير و تهيدست، كسى از من فقيرتر نبود . مدت زيادى از زندگى من گذشت و جز چراغ دستشوئى، وسيله روشنائى ديگرى، براى مطالعه نداشتم . در مورد درك و حافظه هم، از همه بدتر بودم، به طورى كه كسى از من كند ذهن‏تر وجود نداشت، گاهى راه خانه را گم مى‏كردم و يا اسم بچه‏هاى خودم را فراموش مى‏نمودم!اما طولى نكشيد، كه سروى مازندرانى در سايه دقت براى فهميدن درس و تصميم جدى براى آموختن علم به مدارج علمى بالائى دست يافت، تا آنجا كه او را فخر المحققين لقب دادند. -داستانهاى كودكى مردان بزرگ، ص 104 . ?
سال 1287 هجرى قمرى، روستاى كچو مثقال، در دوازده كيلومترى اردستان، شاهد تولد نوزادى بود، كه بعدها قهرمان مذهب و سياست گرديد.
بيش از شش سال از عمرش نگذشته بود، كه تعليم و تربيت او را، پدر بزرگش بر عهده گرفت . در سن يازده سالگى به قمشه (شهرضا) هجرت كرد و به تحصيل علوم اسلامى پرداخت و در شانزده سالگى به حوزه علميه اصفهان رفت.
مدرس مى‏نويسد:
براى تهيه مخارج زندگى و هزينه تحصيل، مجبور بودم، در روزهاى تعطيل هر هفته، به دهات بروم، لباسم را عوض كنم و مشغول كار عملگى و بنائى شوم، تا مخارج تحصيل خود را فراهم نمايم .
مدرس علاوه بر فعاليتهاى علمى و تأليفات و نمايندگى حوزه علميه در مجلس شوراى ملى، يك زندگى سراسر هجرت، جهاد، تبعيد، و مبارزه داشت .
و سرانجام، يك ساعت به زمان افطار روز بيست و ششم ماه رمضان 1358 بود ، مأمورين پليد رضاشاه، همراه با سم قوى، به شهر كاشمر تبعيدگاه مدرس اعزام گرديدند. مدرس سماور را روشن كرده بود، مأموران مخفيانه سم را در چاى ريختند و به او تكليف كردند، كه چاى سمى را بنوشد . مدرس گفت:
كمى صبر كنيد، افطار شود، آن را مى‏نوشم .
مدرس اجازه گرفت، دو ركعت نماز بخواند، مأموران موافقت كردندن . بعد از نماز، مدرس چاى سمى را نوشيد و باز به نماز ايستاد.
مأموران منتظر مرگ او بودند، ولى ظاهرا خبرى نبود و سيد همچنان در حال عبادت و مناجات بود و حال خوشى داشت .
ناگاه سه نفر مأمور به او حمله ور شدند و با كمال قساوت، مدرس را در حال نماز خفه كردند، و بدينوسيله زندگى سراسر عزت و مردانگى اين قهرمان آزادى و مرد ضد استبداد پايان يافت . -داستانهاى كودكى مردان بزرگ، ص 32 . ?
محمد حسين كاشف الغطاء در سال 1294 قمرى در نجف اشرف ديده به جهان گشود. او در خانواده روحانى و در دامن علم و ادب پرورش يافت .
در سن ده سالگى آموزش علوم عربى را آغاز كرد، سپس به فرا گرفتن علم بلاغت پرداخت و هم زمان رياضيات، شامل حساب و هيأت را نيز فرا گرفت . هنوز در سنين جوانى بود، كه دروس سطح فقه و اصول را با موفقيت به پايان رسانيد و درس خارج را نزد استادان و دانشمندان معروف آغاز كرد .
نبوغ و استعداد درخشان كاشف الغطاء سبب شد، كه او در آموزش فلسفه و كلام و ساير علوم، پيشرفت چشمگيرى نمايد، به طورى كه دانش و فضل وى، نسبت به سن كم او، به مراتب فزونى داشت . او به خاطر فضل و تبحر علمى خود همواره مورد احترام استادانش بود.
در زمانى كه تحصيل مى‏كرد، شرحى بر كتاب عميق ((عروة الوثقى)) نگاشت و هم زمان تدريس علوم را نيز آغاز كرد و طولى نكشيد كه از علماء و انديشمندان سرشناس و مشهور گرديد .
اين مرجع بزرگ تقليد داراى همتى بلند بود و براى رسيدن به هدف، مشكلات را بر خود هموار مى‏كرد و بر همين اساس، به كارهاى مهم و سفرهائى كه هيچ كس جرأت اقدام به آنها را نداشت، دست زد.
يكى از تأليفات كاشف الغطاء درباره حكمت و عقائد به نام ((دين و اسلام)) مى‏باشد، كه به هنگام چاپ ((ناظم پاشا)) حاكم وقت عراق به دستور مفتى ((شيخ سعيد زهاوى)) به چاپخانه هجوم برد و آن را مصادره كرد، كاشف الغطاء مى‏گويد: از سرنوشت اين دو جلد كتاب ديگر اطلاعى به دست نياوردم، البته اين كتاب چهار جلد بوده، كه دو جلد آن به سال 1330 هجرى در لبنان به چاپ رسيده است .
حدود هشتاد اثر به صورت كتاب و مقاله، از اين عالم ربانى به يادگار مانده است، كه مهم‏ترين آنها، كتاب ((تحرير المجله)) در رشته فقه و در دو جلد مى‏باشد، كه در زمان حكومت عثمانى، در مدارس حقوق عراق تدريس مى‏گرديد .
كاشف الغطاء علاوه بر تأليفات، سفرهاى متعددى به كشورهاى مصر، لبنان، سوريه، فلسطين، ايران و پاكستان داشت و در تمام اين مسافرتها، به روشن كردن اذهان مسلمين و بيدارى آنان در برابر استعمارگران مى‏پرداخت و استعمار جديد و پديده‏هاى شوم ناشى از آن را در جهان معرفى مى‏كرد.
كاشف الغطاء همانگونه كه به وحدت دين و سياست مى‏انديشيد، به وحدت ملل اسلامى نيز توجه خاصى داشت و همواره در راه اعتلاء اسلام و دفاع از امت اسلامى تلاش مى‏كرد و مردم را به روياروئى با دشمنان اسلام در پرتو همكارى، هماهنگى، اتحاد و پرهيز از اختلافات فرا مى‏خواند.
در سال 1332 قمرى جنگ جهانى اول آغاز شد، كاشف الغطاء همراه با گروهى از علماء، براى جهاد و جنگ با دشمنان اسلام، به ((كوت)) عزيمت كرد .
اشعار اين دانشمند و مرجع تقليد بزرگ تشيع گوياى بينش عميق او، به مسائل اجتماعى و سياسى جهان مى‏باشد و در آن مسلمانان را به اعتماد به نفس و مبارزه در برابر خود باختگيهاى در برابر استعمارگران دعوت مى‏كند. به هر حال اين نابغه بزرگ كه در فقه و فلسفه و كلام و تفسير و كلام و حديث استاد بود و با فكر و قلم خويش خدمات كم نظيرى به فرهنگ و جامعه اسلامى انجام داده است، سرانجام دوشنبه 18 ذيقعده 1373 هجرى در شهر ((كرند غرب)) ايران چشم از جهان فرو بست، پيكر او را به بغداد انتقال دادند، و از آنجا براى خاكسپارى به ((دار السلام)) نجف اشرف بردند - آواى بيدارى، ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، ارديبهشت 1372 . ?
طه حسين، در بيستم ربيع الاول سال 1307 هجرى در مصر به دنيا آمد . پدرش كارمند شركت دولتى قند و شكر بود، كه سيزده فرزند داشت و طه حسين، هفتمين فرزند خانواده‏اش بود.
طه حسين، در دوران كودكى به چشم درد مبتلا شد، بر اثر بى‏توجهى و معالجه غلط، در سن شش سالگى چشمانش را از دست داد و نابينا شد، اما به هيچ وجه نااميد و مأيوس نشد و در روستاى محل تولدش تحصيلات ابتدائى و قرآن را با جديت و علاقمندى آموخت. سه سال در دانشگاه الازهر تحصيل كرد و آخرين درسى را كه شيخ محمد عبده، در زمستان سال 1905 مى‏گفت، استماع كرد .
طه حسين پس از ادامه تحصيل نزد اساتيد بزرگ مصر، مسافرت هائى به فرانسه داشت و دكتراى خود را از دانشگاه سوربن فرانسه دريافت كرد.
او زبانهاى فرانسه، يونانى و لاتينى را آموخت و حتى چندين كتاب را از فرانسه به زبان يونانى و عربى ترجمه كرد . دكتر طه حسين داراى رساله‏هاى علمى ممتاز در زمينه‏هاى مختلف است . او در سمتهاى گوناگونى مانند استادى دانشگاه مصر، رياست دانشكده ادبيات، رياست دانشگاه اسكندريه و وزير معارف مصر خدمت كرد و از جمله خدمات ارزنده او، در زمان وزارت معارف، رايگان نمودن تحصيلات ابتدائى و مقدماتى و فنى بود .
اين دانشمند روشندل و نستوه، علاوه بر فعاليتهاى فوق، با مجلات، نشريات و انجمنهاى مختلف در دمشق، پاريس، تهران، آلمان، مادريد، بغداد و رم، همكارى و عضويت داشت و از دولت فرانسه نشان امتياز و از دانشگاه‏ههاى مادريد و كمبريج، درجه دكتراى افتخارى دريافت كرد .
از دكتر طه حسين، شصت و يك جلد كتاب ارزشمند، به جاى مانده، كه معروف‏ترين آنها كتاب ((الايام)) يعنى روزها، در دو جلد است . اين كتاب به هشت زبان فرانسوى، انگليسى، آلمانى، ايتاليائى، اسپانيائى، روسى، فارسى و چينى ترجمه و منتشر گرديده است .
ساير كتابهاى اين دانشمند مسلمان و روشندل، كه به فارسى ترجمه شده است، عبارتند از:
1 على هامش السيرة، در سه جلد تحت عنوان ((پيرامون سيره نبوى)) ترجمه بدر الدين كتابى .
2 الوعد الحق، تحت عنوان ((وعده راست))، ترجمه توسط دكتر احمد آرام .
3 مرآة الاسلام، تحت عنوان ((آئينه اسلام))، ترجمه توسط دكتر محمد ابراهيم آيتى .
4 على و بنوه، تحت عنوان ((على و فرزندانش)) ترجمه توسط محمد على شيرازى .
تعداد ديگرى از كتابهاى مهم دكتر طه حسين، بدين قرار است:
1 يادنامه ابوالعلاء .
2 رساله دكتراى او به زبان فرانسه درباره ((ابن خلدون)) .
3 درسهائى از تاريخ قديم در دانشگاه مصر .
4 روح تربيت، ترجمه كتاب ((گوستاولوبون)) از فرانسه .
5 داستانهاى تمثيلى از گروهى از نويسندگان معروف فرانسه .
6 درباره اشعار جاهليت .
7 درباره ادبيات جاهليت
8 حيات ادبيات در جزيرة العرب .
9 با ابوالعلاء در زندان او .
10 سخن از شعر و نثر .
11 كاخ جادو شده .
12 آينده فرهنگ در مصر .
13 صداى پاريس .
14 سفرنامه بهار .
15 رنج كشيده گان زمين .
16 ادبيات عصر ما .
17 ادبيات تمثيلى يونان.
18 بهشت خارها . -آئينه اسلام، ص 15 . ?
دكتر طه حسين عقيده داشت: تحصيل علم همان اندازه براى مردم ضرورت دارد، كه آب و هوا ضرورى است، وى سال 1319 هجرى، در 84 سالگى در مصر زندگى سراسر پر بار خود را بدرود گفت . -داستانهاى كودكى مردان بزرگ، ص 88 . ?


next page

fehrest page

back page