داستانهاى كودكى بزرگان تاريخ
جلد ۱
احمد صادقى اردستانى
- ۲ -
در سال 682
هجرى قمرى، در خانواده علامه حلى، فرزندى به دنيا آمد، كه بعدها به فخر المحققين،
سلطان العلماء و خاتم مجتهدين لقب يافت . او در كودكى علوم مقدماتى و متداول
زمان خود، و سپس ادبيات، فقه، اصول، حديث، كلام، منطق و فلسفه را نزد پدرش فرا گرفت
. هنوز بالغ نشده بود، كه در رشتههاى مختلف علوم زمان خود، تسلط كامل داشت . فخر
المحققين در سن شانزده سالگى مجتهد مسلم گرديد. اما اين را هم بايد مورد توجه
قرار دهيم، كه فخرالمحققين غير از داشتن استعداد سرشار و نبوغ ذاتى، همت فراوانى به
كار گرفت و كوشش زيادى به خرج داد و براى كتابهاى مهم علمى دانشمندان بزرگ اسلامى،
شرح و تفسيرهائى نوشت، كه برخى از آنها بدين قرار است: 1 شرح نهج المسترشدين .
2 شرح مبادى الاصول . 3 شرح تهذيب الاصول . 4 ايضاح الفوائد . 5
حاشيه ارشاد. 6 الكافيه . 7 الوافيه . فاضل هندى به راستى نابغه و اعجوبهاى بود.
او در كودكى داراى استعداد سرشار و دانشى عميق بود. فاضل در آغاز كتاب
((كشف اللثام)) درباره كودكى و تحصيل
خود چنين مىنويسد: هشت ساله بودم، كه كتاب مطول و مختصر مطول تفتازانى را
تدريس مىكردم . هنوز به دوازده سالگى نرسيده بودم، كه شروع به تصنيف نمودم . قبل
از سيزده سالگى علوم معقول و منقول را به پايان رسانيدم. پانزده سال داشتم، كه
تصنيف يازده جلد كتاب، از جمله كتاب ((منية
الحريص)) را تمام كردم . آثار اين عالم
ربانى، به هشتاد جلد رسيده است، كه مهمترين آنها، كتاب
((كشف اللثام)) مىباشد . اين كتاب
بسيار ارزشمند است، تا آنجا كه مؤلف كتاب كم نظير ((جواهر
الكلام)) كه اكنون در چهل و سه جلد تجديد چاپ
گرديده است، مىگويد: هرگز چيزى نمىنوشتم، مگر اينكه كتاب
((كشف اللثام)) را مطالعه مىكردم و اين
كتاب را هميشه به همراه داشتم . سال 373 هجرى قمرى بود، در روستاى
((افشنه)) بخارا، كودكى به دنيا آمد، كه
بعدها به بوعلى سينا معروف شد و دنيا در مقابل عظمت او در شگفت گرديد. بوعلى
سينا تمام روز را مطالعه مىكرد و در زمان تحصيل، حتى يك شب را به طور كامل نخوابيد
. او هرگاه براى درك و فهم موضوعات علمى، با مشكلى روبرو مىشد، وضو مىگرفت و به
مسجد جامع مىرفت، نماز مىخواند و سپس از خداوند درخواست مىكرد، تا او را يارى
كند و گره مشكلش را بگشايد. بوعلى سينا، گرچه داراى حافظه و استعداد فوق
العادهاى بود، اما در عين حال، از دو چيز غفلت نمىكرد: 1 نيروى پشتكار و شب
زنده دارى . 2 قدرت معنوى و استمداد از خداوند . او درباره زندگى خود
چنين مىگويد: چون به حد تميز رسيدم، مرا به معلم قرآن سپردند و بعد به معلم
ادب. استادم مرا به خواندن كتابهاى: الصفات، غريب المنصف، ادب الكتاب، اصلاح
المنطق، العين، ديوان ابن رومى، تصريف مازنى و كتاب نحو سيبويه وادار كرد و من آنها
را در مدت يك سال و نيم خواندم و حفظ كردم. در سن ده سالگى علم فقه را
مىخواندم و همچنين قرآن كريم را به طور كامل حفظ كردم . در دوازده سالگى فتوى
مىدادم و كتاب ((قانون))
را در شانزده سالگى تصنيف نمودم . كتاب ((قانون))
بوعلى سينا، كه در علم پزشكى است، صدها سال در دانشگاهها و مراكز علمى فرانسه و
ايتاليا مورد مطالعه، تدريس و استفاده دانشمندان بزرگ شرق و غرب قرار مىگرفت و
اصولا سرمايه ((علم طب
)) دنياى اروپا كتاب ((قانون))
بوعلى سينا بوده، با شرحهاى كاملى در قرن پانزدهم به زبان لاتينى پانزده بار ترجمه
شده است . چاپ كتاب قانون در پنج جلد تا قرن 18 و اوايل قرن 19 مرتب ادامه
داشت.
كتاب قانون بوعلى سينا از پنج قسمت زير تشكيل شده است: 1 مسائل كلى پزشكى ،
مانند: وضع اعضاء بدن و اعصاب، كالبدشناسى، وظائف اندامهاى مختلف بدن، بيماريها و
علت آنها، مسائل بهداشتى و قواعد كلى درمانها ... 2 اقسام دواها كه با بيان
خاصيت آنها، طبق حروف الفباء تنظيم شده است. 3 انواع بيماريها و بيماريهائى كه
براى هر يك از اعضاء بدن به وجود مىآيد . 4 بيماريهائى مثل تب، غدهها، جوشها
و مراقبت هائى كه سبب حفظ زيبائى انسان مىگردد . 5 در قسمت پنجم هم مسائل
داروسازى به طور مفصل مطرح گرديده است .
برخى ديگر از كتابهاى بوعلى سينا عبارت است از: 1 شفاء ، كه در آن انواع
بيماريها، خاصيت داروها و گياهان بيان شده است. 2 دانش نامه علائى، كه در علم
منطق، حكمت و علوم طبيعى و الهى بحث مىكند. 3 اشارت و تنبيهات، به زبان عربى
در فلسفه . 4 كتاب نجات، در منطق و حكمت و علوم طبيعى و الهى . 5 لسان
العرب، در علم لغت . 6 كتاب داروهاى قلب . 7 مبدء و معاد . بوعلى
سينا، كه شيخ الرئيس، شرف الملك و نابغه بىنظير جهان لقب گرفته بود، به سال 428
هجرى، در 55 سالگى در همدان زندگى را به درود گفت، و مقبره او در همدان قرار دارد . همام بن غالب بن صعصعه معروف به فرزدق، در بصره
متولد شد . او در زمان بنى اميه مىزيست . فرزدق از كودكى سرودن شعر را آغاز كرد.
پس از جنگ جمل، پدرش او را نزد حضرت اميرالمؤمنين آورد و عرض كرد: فرزند من
شاعر است . حضرت على (ع) دستور داد به او قرآن بياموز . فرزدق تصميم گرفت
ضمن آموزش قرآن، آن را حفظ كند.براى اين منظور پاهاى خود را در زنجير بست و تا همه
قرآن را حفظ نكرد، پاهاى خود را هم چنان بسته نگهداشت . آرى، فرزدق شاعر عرب،
شيعه مولا على (ع)، مرد مجاهد و بلند پايه، به اندازهاى در ادبيات عرب پيشرفت كرد،
كه در رديف شعراى معروف و مشهور مسلمان قرار گرفت. درباره فرزدق گفتهاند: اگر
فرزدق نبود، يك سوم لغت عربى نابود شده بود . ديوان بزرگ اشعار فرزدق در مصر، پاريس
و مونيخ به چاپ رسيده است . او در مدح و دفاع از امام زين العابدين (ع) هم يك قصيده
حماسى چهل بيتى در مسجد الحرام، در حضور هشام بن عبدالملك مروان سروده كه
((جامى)) آن را به
فارسى ترجمه كرده و چند شعر آن بدين ترتيب است: حب ايشان،
دليل صدق و وفاق - - بغض ايشان، نشان كفر و نفاق
گر شمارند اهل تقوى را - - طالبان رضاى مولاى را
اندر آن قوم مقتدا باشند - - و اندر آن خيل پيشوا باشند
ابوعبدالله جعفر بن محمد، در سال 260 هجرى قمرى در رودك سمرقند به دنيا آمد، بعد از
ظهور اسلام، او نخستين شاعر بزرگ بود، كه به رودكى شهرت يافت. رودكى حافظه فوق
العادهاى داشت و با تلاش و جديت و علاقمندى توانست در سن هشت سالگى، تمام قرآن را
حفظ كند. رودكى با اينكه كور بود و از نعمت بينائى بهرهاى نداشت، با كار و
كوشش شبانه روزى توانست، خدمات ادبى فراوانى نمايد، به طورى كه رودكى را بنيانگذار
نظم فارسى مىنامند .
رودكى، داراى مقام بلندى در سرودن اشعار پر معنى و جذاب بود، و به همين دليل مورد
حسادت افراد حسود و فرومايه دربارى قرار گرفت، روزگار تلخ و بدى به او روى آورد، در
پيرى و سالخوردگى آخر عمر به فقر و تنگدستى مبتلا شد، سرانجام به سال 329 هجرى با
دردمندى زندگى را به درودگفت .
اما نام نيك و ارزش علمى و فرهنگى او، از خاطر مشتاقان فرهنگ و ادب هيچگاه محو
نخواهد شد . شاعر توانا ((سنائى غزنوى))
هم مىگويد: مرد چون رنج برد، گنج برد - - مرغ راحت به باغ
رنج برد رنج مارى است، خفته بر سر گنج - - رنج
بردار، تا بيابى گنج . محب الدين عبدالله بن حسين عكبرى، در
دوران كودكى، بر اثر بيمارى آبله، چشمان خود را از دست داد و نابينا شد، اما وى به
اندازهاى به آموختن علم و دانش علاقه داشت، كه علم نحو را از
((ابن خشاب)) و ساير دانشمندان و
استادان زمان خود فرا گرفت. آرى، شب و روز و ساعتى بر او نمىگذشت، كه از
آموختن و اندوختن علم و دانش غفلت نمايد . براى خواندن و نوشتن از افراد باسواد
بينا استفاده مىكرد، تا هم كتابها را برايش بخوانند و هم آنچه را كه در ذهن خود
مىآفريند، براى او بنويسند. اين مرد نابينا، در سايه علاقه و تلاش و جديت، از
مشهورترين دانشمندان زمان خود محسوب مىشد . كتابهاى علمى و ارزشمندى كه از او
به يادگار مانده عبارت است از: 1 التبيان در شرح ديوان متنبى 2 التبيان
فى علوم القرآن . 3 المحصل فى شرح المفصل . 4 شرح الايضاح و تكلمة فى علم
نحو. 5 شرح مقالات الحريرى . 6 الموجز فى ايضاح الشعر 7 - اللبات فى
علل البناء و الاعراب 8 التلقين فى النحو . ابوالعلاء معرى، بيست و هفتم ربيع الاول
سال 363 هجرى تدر ((معرة النعمان))
نزديك شهر حلب به دنيا آمد. هنوز سه سال از عمر او نگذشته بود، كه به علت نبودن
امكانات درمانى، بر اثر بيمارى آبله، چشم چپ خود را از دست داد و پس از مدتى چشم
راستش نيز به سفيدى گرائيد و از هر دو چشم به كلى نابينا گرديد و زندگى را با
دنيائى از تلخيها و سختيها آغاز كرد . ابوالعلاء بارها مىگفت: من از رنگها
فقط رنگ سرخ را مىشناسم، زيرا در روز بيمارى، كه به آبله مبتلا شده بودم، لباس
سرخى به تن داشتم. اما سختىها و گرفتارىها مانع پيشرفت ابوالعلاء نشد و او
از همان دوران نوجوانى مشغول آموختن علم و دانش گرديد . ابوالعلاء نزد پدر، مادر،
پدر بزرگ و گروهى از افراد خانواده خود تحصيل كرد . او به شعر و ادبيات علاقه
فراوانى داشت، به طورى كه هنوز يازده سال از عمرش نگذشته بود كه شعر مىسرود، و
نابينائى نمىتوانست او را از بهره جوئى از علماء و دانشمندان باز دارد. حتى
نابينائى مانع سياحتها و گردشهاى علمى او نشد و سفرهائى به طرابلس، لازقيه و ساير
شهرهاى سوريه و بغداد نمود . ابوالعلاء بارها مىگفت: همان طور كه افراد،
به خاطر بينائى، خداوند را حمد و سپاس مىگويند، من هم به خاطر نابينائى خود، خداى
را ستايش مىكنم. بارى، هنوز عمرش از بيست سال تجاوز نكرده بود، كه با توجه به
حافظه فوق العادهاش، صاحب نظر در علوم مختلف گرديد و به مقام بلند ادبى و فلسفى
دست يافت و كتابهاى ارزشمندى از خود به يادگار گذاشت، كه اكنون با گذشت يك هزار
سال، هنوز هم از عمق و ارزش بالاى علمى و ادبى برخوردار است . اسامى كتابهاى
ابوالعلاء معرى بدين شرح مىباشد: 1 - اللزوميات، ديوان بزرگى است، درباره علم
نحو، كه داراى نهصد صفحه مىباشد . 2 سقط الزند، ديوان ديگرى است، كه بارها و
بارها تجديد چاپ شده است . 3 - وسائل ابوالعلاء مجموعه بزرگى است، كه اگر همه
آنها جمع آورى شود به هشتصد درس مىرسد . اين رسالهها شبيه به شعر مىباشند، قسمتى
از آنها نابود گرديده و باقى مانده آنها به صورت كتاب در سال 1894 در بيروت و در
سال 1898 در دانشگاه آكسفورد به زبان انگليسى چاپ شده است . 4 رسالة الغفران .
5 ملقى السبيل . 6 الايك و الغصون . 7 ضوء السقط .
ابوالعلاء معرى، در عين حالى كه از نعمت چشم محروم بود . در تمام عمر 86 ساله خود،
از آموختن علم و دانش باز نايستاد، همواره به طور جدى مطالب علمى را از ديگران
مىشنيد و روى آن فكر مىكرد، آنگاه مطالب و نظريههاى خود را براى افراد بازگو
مىنمود و تأليف مىگرديد تا آن جا كه فيلسوف بزرگ و
((خاتم شاعران)) عصر بنى عباس لقب گرفت.
در سال 449 هجرى هم وقتى اين دانشمند بزرگ، در وطن خويش زندگى سراسر رنج و بزرگوارى
را بدرود مىگفت، بزرگترين تشييع جنازه از او به عمل آمد، دويست قارى قرآن بر مزار
او جمع شدند ، چهل و هشت شاعر در سوگوارى او مرثيهها سرودند و جسد اين دانشمند كم
نظير را، با عزت و احترام به خاك سپردند .
|