واژههاي اخلاقي از اصول كافي

علي مشكيني

- ۵ -


معاشرت

(1) امام باقر(ع ) فرمود: با هر كه معاشرت دارى اگر توانى دست عطايت را به سر آنها بكشى و به آنها خير برسانى ، چنين كن .(539)

(2) امام صادق (ع ) در تفسير سخن خداى متعال (كه درباره يوسف (ع ) فرمايد:) ((ما تو را از نيكوكاران مى بينيم )) (يوسف ((12)) آيه 36) فرمود: براى (يوسف ) كسانى كه وارد مى شدند جا باز مى كرد، و به نيازمندان وام مى داد، و به ناتوانان كمك مى كرد.(540)

(3) امام باقر(ع ) فرمود: ياران خود را بزرگ بشماريد و احترامشان بكنيد، و برخى از شما به برخى ديگر هجوم نبريد، و به هم زيان مزنيد و بر هم حسد مورزيد و از بخل بپرهيزيد تا از بندگان با اخلاص (و شايسته ) خدا باشيد.(541)

(4) از امام باقر يا صادق (عليهما السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: ترش ‍ رويى به مردم دشمنى به بار آورد.(542)

(5) امام باقر(ع ) فرمود: از كسى پيروى كن كه تو را مى گرياند و اندرزت مى دهد، نه از آن كه تو را بخنداند و گولت زند.(543)

(6) امام صادق (ع ) فرمود: با بدعت گذاران هم صحبت و هم نشين مشويد كه در نظر مردم چون يكى از آنها شويد.(544)

(7) امام صادق (ع ) فرمود: بپرهيز از دوستى با احمق زيرا كه تو هر چه از جانب او شادتر باشى ، او به بدى رساندن به تو نزديك تر است (مقصود اين است كه هر چه به دوستى او خوشحال تر باشى ، احتمال خطر زيان رساندن او به واسطه حماقتش به تو بيشتر شود.)(545)

(8) امام صادق (ع ) فرمود: خوش رفتارى و مدارا كردن با مردم يك سوم خردمندى است .(546)

(9) امام موسى بن جعفر(ع ) فرمود: دوستى كردن با مردم نيمى از خرد است .(547)

(10) امام صادق (ع ) فرمود: هر كه دست آزارش را از سر مردم بردارد فقط دستى را از آنها بازداشته ، ولى (در مقابل ) دستهاى بسيارى از آزار او خوددارى كنند.(548)

(11) امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه يكى از برادران (دينى ) خود را دوست داشتى او را از آن آگاه كن .(549)

(12) امام صادق (ع ) فرمود: (احوال باطنى ) مردم را بازرسى و تفتيش مكن كه بى دوست مى مانى .(550)

شرح :

چون در عموم مردم خواه ناخواه نقطه ضعفهايى هست ، و كسى كه خالى از هر گونه عيبى باشد، انگشت شمار است . بنابراين اگر كسى در صدد تفحص ‍ از عيوب ديگران باشد تا آنكه دوست بى عيبى پيدا كند به چنين آرزويى دست نخواهد يافت و بدون رفيق خواهد ماند. پس بهتر آنكه به همان حسن ظاهر اكتفا كند و در پى تحقيق و كندكاو از احوال درونى مردم برنيايد.

(13) به امام صادق (ع ) عرض شد مردى مى گويد: تو را دوست دارم ، من چگونه بدانم كه او مرا دوست دارد؟ (و راست مى گويد) فرمود: دلت را آزمايش كن ، پس اگر تو نيز او را دوست دارى (بدان كه ) او هم تو را دوست دارد.(551)

(14) رسول خدا(ص ) فرمود: هرگاه بزرگوار قومى بر شما رسيد او را گرامى داريد.(552)

(15) امام صادق (ع ) فرمود: تكميل تحيت (سلام گفتن و خوش آمد) براى شخصى كه به سفر نرفته ، مصافحه (دست دادن با او) است ، و نسبت به آنكه از سفر آمده ، معانقه (و در آغوش گرفتن و دست به گردن همديگر انداختن ) است .(553)

معانقه كردن

(1) حضرت باقر و صادق (ع ) فرمودند: و چون (دو مؤ من ) با هم ملاقات ، و مصافحه ، و معانقه كنند، خدا به آنها روى آورد.(554)

(2) حضرت صادق (ع ) فرمود: چون دو مؤ من يكديگر را در آغوش كشند رحمت خدا آنها را فرا گيرد.(555)

ميانه روى در عبادت

(1) امام صادق (ع ) فرمود: عبادت را به خود تحميل نكنيد.(556)

(2) رسول خدا(ص ) فرمود: همانا اين دين محكم و متين است ، پس با ملايمات در آن در آييد و عبادت خدا را به زور به بندگان خدا تحميل نكنيد، كه در اين صورت همانند سوار درمانده اى خواهيد بود كه نه مسافتى پيموده و نه مركبى به جا گذاشته است .(557)

حرف : ن

ناسازگارى

(1) امام باقر(ع ) فرمود: آن كس كه ناسازگارى بهره اش گردد، ايمان از او در پس پرده رود.(558)

شرح :

مجلسى (ره ) گويد: سر اينكه شخص ناسازگار از ايمان دور مى شود، اين است كه اولا، مؤ منين را آزار دهد و اين مخالف ايمان است ؛ زيرا مؤ من كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده و در امان باشند و ثانيا به واسطه ناسازگارى از طلب دانش - كه به وسيله آن به پايه كمال ايمان رسد - محروم ماند، زيرا اسباب طلب آن برايش فراهم نگردد.

(2) رسول خدا(ص ) فرمود: اگر ناسازگارى قابل ديدن باشد، چيزى در ميان مخلوقات خدا زشت تر از آن نخواهد بود.(559)

نامه و جواب آن

(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: دادن جواب نامه مانند دادن جواب سلام واجب است .(560)

نرمى و ملايمت

(1) حضرت باقر(ع ) فرمود: براى هر چيزى قفلى است (كه آن را بدو حفظ كنند) و قفل ايمان نرمى و ملاطفت است . (چه آنكه هر كس نرمى را از دست دهد و خشم و قهر و خشونت پيش گيرد، ناچار به اعمالى دست مى زند كه ايمانش را دست مى رود).(561)

(2) رسول خدا(ص ) فرمود: نرمى ميمنت دارد و خشونت نحوست .(562)

(3) امام باقر(ع ) فرمود: خداوند ملايم است و ملايمت را دوست دارد و پاداشى كه به ملايمت مى دهد به خشونت و سختگيرى نمى دهد.(563)

(4) رسول خدا(ص ) فرمود: نرمى بر هر چه نهاده شود آن را زينت دهد و از هر چه بر كنده شود، زشتش سازد.(564)

(5) رسول خدا(ص ) فرمود: در نرمى فزونى و بركت است و هر كه از نرمى محروم شد، از خير محروم گشت .(565)

(6) امام صادق (ع ) فرمود: افراد هر خانه اى كه نرمى از آنها دور باشد، خير از آنها دور گردد.(566)

(7) امام موسى كاظم (ع ) فرمود: نرمى نيمى از زندگى است .(567)

(8) رسول خدا (ص ) فرمود: اگر نرمى مخلوقى قابل ديدن بود، در ميان مخلوقات خدا از او نيكوتر وجود نداشت .(568)

(9) رسول خدا(ص ) فرمود: هيچ گاه دو نفر با هم رفاقت و همدمى نكنند، جز آنكه هر كدام از آن ها كه نرميش با رفيقش بيشتر است ، نزد خداى پاداشش بزرگ تر و محبوبيتش بيشتر گردد.(569)

(10) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه در كار خود نرمى كند، هر چه از مردم خواهد بدان برسد.(570)

نيت

(1) امام سجاد(ع ) فرمود: عملى نباشد، جز به وسيله نيت .(571)

شرح :

مقصود از عمل ، عبادت و طاعات و مراد به نيت قصد تقرب به خداى تعالى است ، پس نماز و روزه و حج و امثال آن بدون قصد و تقرب و رضاى حق تعالى صحيح نيست و هيچ اجر و پاداشى ندارد و نيز اعمالى كه بر انسان واجب نيست ، مانند صدقه دادن و تعليم و ارشاد، زمانى موجب پاداش و ثواب مى گردد كه به نيت تقرب و رضاى خدا انجام گيرد.

(2) رسول خدا(ص ) فرمود: نيت مؤ من بهتر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عملش ، و هر كس طبق نيتش كار مى كند.(572)

شرح :

مرحوم مجلسى در توجيه و تفسير اين روايت دوازده قول از دانشمندان حديث نقل مى كند، و سپس تحقيقى در اين باره بيان مى فرمايد، كه به واسطه اهميت آن و از نظر اينكه نيت ركن و پايه همه اعمال است ، فشرده اى از آن را در اينجا ذكر مى كنيم :

اصلاح نيت از مشكل ترين اعمال انسان است ، زيرا نيت تابع حالت نفسانى است و قبول رد شدن آن و درجات كمالش ، مربوط به همان حالت نفسانى مى باشد و جز با زدودن محبت دنيا از دل ، به وسيله رياضتهاى شاق و تفكرات صحيح ممكن نگردد، زيرا دل سلطان و فرمانرواى بدن است و همه اعضا و جوارح محكوم فرمان او مى باشند و در يك دل ، دو محبت متناقض جمع نشود، چنانچه خداى تعالى فرمايد: ع ع ع ((ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه ؛ع ع ع ع (573) خدا در اندرون هيچ كس دو دل قرار نداده است )) و چون دنيا و آخرت دو مطلوب مخالف و متناقض با يكديگرند، محبت آن دو در يك دل جمع نشود، از اين رو كسى كه محبت دنيا در دلش جايگزين شده و آخرت را فراموش كرده است ، هميشه فكر و خيال و اعضا و جوارحش متوجه دنياست و هر عملى كه انجام مى دهد نتيجه غايى و مقصود از آن ، دنياست ، اگر چه به دروغ از خدا و آخرت دم زند، از اين رو در عبادات و طاعاتش هم اعمالى را انتخاب مى كند كه آثار و فوايد دنيوى بيشترى داشته باشد و مثلا به افزايش مال و ثروت بينجامد، و نسبت به طاعاتى كه موجب تقرب و محبت خداست اعتنايى ندارد.

و نيز كسى كه حب جاه و شهرت بر دلش مستولى گشته ، در همه اعمال و رفتارش از اين هدف پيروى مى كند، و همچنين است اغراض دنيوى ديگر، و عمل بنده خالص نگردد تا زمانى كه تمام اين اغراض فاسد - كه موجب دورى از حق تعالى است - از دل بيرون رود؛ بنابراين درجات و مراتب نيت در مردم متعدد و بلكه بى شمار است .

و بلكه هر انسانى در حالات مختلف نيتهاى مختلف دارد كه برخى از آنها موجب فساد و بطلان عمل و بعضى موجب كمال و ترقى آن است . آنچه موجب فساد و بطلان عمل است رياى خالص است ، كه علاوه بر اينكه عبادت را از ثواب ساقط مى كند، موجب كيفر و عقاب هم مى گردد، و ما هرگاه قصد، ريا و ضميمه تابع باشد و يا غير از ريا ضماير ديگرى در نيتش ‍ باشد مانند قصد نظافت و خنك شدن در وضو و غسل تفصيلى دارد كه حكمش در رسائل فقها موجود است .

و اما ضميمه نمودن بعضى از انگيزه هاى مباح دنيوى مانند وسعت رزق و طول عمر را جماعتى مبطل دانسته اند، ولى گفتار آنها خالى از اشكال نيست ، زيرا گزاردن نماز حاجت و نماز استخاره و تلاوت قرآن و اذكار و دعوات ماءثوره ، بدون شك عبادت است و به آن امر شده و اين امور دنيوى از نتايج آنها ذكر شده است و محال است كه انسان قصد و نيت خود را از آنها خالى كند، زيرا نيت چنان كه دانستى گفتن به زبان و خطور نيست ، بلكه واقع و حقيقت آن در باطل دل انسان مستتر است ، و داعى حقيقى انسان هم همان واقع و حقيقت است .

و اما نيت مقاصدى كه موجب كمال عمل مى شود و از اغراض دنيوى خالى است ، به حسب اشخاص و احوال ايشان مختلف است و نيت هر كس تابع طريقه و شاكله و حالت باطنى اوست ، كه برخى از آنها را يادآور مى شويم :

1- نيت كسانى كه به عذاب و عقاب آخرت مى انديشند و دنيا در نظرشان پست مى شود و عبادت خويش را براى ترس از عذاب انجام مى دهند.

2- كسانى باشند كه نعمتهاى بهشت و حور و قصور آن ايشان را به عبادت تحريك كند.

گروهى از دانشمندان عبادت اين دو طايفه را باطل دانسته اند، ولى اينان حقيقت تكليف و درجات مردم را به خوبى نشناخته اند، براى بيشتر مردم ممكن نيست كه عبادات خود را به غير از اين دو وجه انجام دهند و غير از اين نمى توانند درك كنند و اين نيت منافى با اخلاص نيست ، زيرا عبادت به قصد آنچه در آخرت وعده داده شده ، از شائبه هاى دنيوى پاك و خالص ‍ است و دليلى هم نداريم كه عبادت بايد خالصا لوجه الله و حتى از اين گونه اغراض هم خالى باشد، بلكه دليل بر عكس اين عقيده موجود است .

مانند آيه شريفه : ع ع ع ((ادعوه خوفا و طمعا))ع ع ع (574)، ع ع ع ((ويدعوننا رغبا و رهبا))(575)ع ع ع ع .

و نيز امير المؤ منين (ع ) در وقف نامه خود مى نويسد: ع ع ع ((هذا ما وصى به فى ماله عبدالله على ابتغاء وجه الله تعالى ليولجنى به الجنه و يصرفنى به عن النار))ع ع ع ع .

برخى حقيقت معنى نيت را درك نكرده و گمان كرده اند كه با گفتن اينكه تدريسم را براى محبت خدا انجام مى دهم حل مشكل مى شود، غافل از اينكه اين گفتار جز لقلقمه زبان و ادعايى كاذب بيش نيست و حقيقت نيت همان ميل و توجه دل است به آنچه مى خواهد و اگر محبت خدا مطلوب دل نباشد با گفتن به زبان و خطور به دل به دست نمى خواهد و مثل اين است كه شخص سير بگويد: من به غذا ميل دارم ، پيداست كه اين گفتم براى او اشتها نمى آورد.

3- كسانى كه به نعمتهاى بى پايان خدا مى انديشند و چون شكر منعم را واجب مى دانند، براى سپاسگزارى خدا را عبادت مى كنند، چنانكه امير المؤ منين (ع ) فرمايد: ع ع ع ((لو لم يتو عبدالله على معصيه لكان يجب ان لا يعصى شكر النعمته ))ع ع ع ع .

4- كسانى كه از راه حيا و شرمسارى عبادت مى كنند، زيرا خدا را بر نهان و آشكار خود مطلع مى دانند، چنانچه پيغمبر (ص ) مى فرمايد: ع ع ع ((اعبدالله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك ))ع ع ع ع .

5 - كسانى كه خدا را به قصد تقرب عبادت مى كنند و مقصود قرب معنوى و علو مقام بنده است كه نقصهاى خود كاسته و به كمال نزديك شود.

6- كسانى كه خدا براى اهليت و سزاوارى اش به پرستش عبادت ، مى كنند چنانكه اميرالمؤ منين (ع ) فرمايد: ع ع ع ((ولكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك ))ع ع ع ع ، ولى اين ادعا از غير خاندان امير المؤ منين پذيرفته نيست ، زيرا حقيقت اين ادعا اين است كه : اگر خدا بهشت و جهنمى نمى آفريد، بلكه اگر بر فرض محال مطيعان را به دوزخ مى برد، آنها خدا را عبادت مى كردند، براى اينكه سزاوار عبادت است ، چنانچه حضرت ابراهيم (ع ) در دنيا آتش را انتخاب كرد و بر او سرد و سلامت شد، و اولياى ديگر خدا كشته شدن و زجر و شكنجه به دست اشرار را پذيرفتند.

7- كسانى كه به انگيزه محبت و دوستى خدا او را عبادت مى كنند، و اين بالاترين درجات مقربين است ، از اين بيان معنى جمله اخير روايت دانسته مى شود.

اما دوباره بودن نيت مؤ من از عملش و بدى نيت كافر نسبت به عملش از امام باقر(ع ) روايت شده كه علتش اين است كه مؤ من كارهاى خير زيادى را قصد مى كند كه به انجام آن موفق نمى شود و همچنين كافر به مقاصد زشتى در سر مى پروراند كه نمى تواند آنها را عملى سازد؛ نيز از امام صادق (ع ) روايت شده كه چون عمل در معرض رياى بندگان است و نيت خالص براى خداست ، نيت مؤ من از عملش بهتر است و خداوند به نيت ثوابى دهد كه به عمل ندهد.

(3) امام صادق (ع ) فرمود: بنده مؤ من فقير مى گويد: پروردگارا! به من (مال و ثروت ) روزى كن ، تا از احسان و راههاى خير چنين و چنان كنم . (مسجد بسازم و اطعام دهم و به بينوايان كمك كنم ) و چون خداى عزوجل بداند نيتش صادق است و راست مى گويد، براى او همان اجر و پاداش را نويسد كه اگر انجام مى داد مى نوشت ، همانا خدا وسعت بخش و كريم است .(576)

حرف : و

واجبات

(1) امام سجاد(ع ) فرمود: هر كه بدانچه خداوند بر او واجب ساخته عمل كند، از بهترين مردم است .(577)

(2) رسول خدا (ص ) فرمود: به واجبات خدا عمل كن تا پرهيزكارترين مردم باشى . (578)

(3) حضرت صادق (ع ) فرمود: خداى تعالى فرمايد: بنده من با چيزى محبوب تر از انجام آنچه بر او واجب كرده ام به دوستى من نگرايد.(579)

وسوسه هاى اعتقادى

(1) از امام صادق (ع ) درباره وسوسه - اگر چه زياد باشد - سؤ ال شد امام فرمود: چيزى در آن نيست مى گويى لا اله الا الله . (يعنى همين كلام و تفكر در آن وسوسه را از بين مى برد).(580)

وسوسه هاى مربوط به خداوند

(1) از امام صادق (ع ) از وسوسه سؤ ال شد - حتى اگر فراوان باشد - فرمود: اشكالى در آن نيست ، مى گويى : لا اله الا الله .

(يعنى همين كلام توحيدى و تفكر در آن وسوسه را از بين مى برد، زيرا مقصود از وسوسه همان وسوسه هاى مربوط به خدا و مكان و كيفيت اوست ).(581)

(2) جميل بن دراج گويد: به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : در دلم شبهه بزرگى آمده ؟ فرمود: بگو: لا اله الا الله ، جميل گويد: هرگاه در دلم ترديدى پديد مى آمد و مى گفتم : لا اله الا الله ، آن ترديد از دلم بيرون مى رفت .

وعده دادن

(1) امام صادق (ع ) فرمود: وعده مؤ من به برادر (دينى ) خود نذرى است كه كفاره ندارد، پس هر كه به آن وفا نكند، به مخالفت وعده با خدا برخاسته و خود را در غضب او انداخته است .(582)

(2) رسول خدا(ص ) فرمود: هر كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، بايد به وعده اى كه مى دهد وفا كند.(583)

حرف : ه‍

همت گماشتن به امور مسلمانان

(1) رسول خدا (ص ) فرمود: هر كه بامداد از خواب برخيزد و به امور مسلمين همت نگمارد، مسلمان نيست .(584)

(2) رسول خدا (ص ) فرمود: عابدترين مردم كسى است كه نبست به همه مسلمين خير خواه و پاكدل باشد. (585)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: بر تو باد كه براى خدا نسبت به مخلوقش خير خواه باشى ، كه هرگز خدا را به عملى بهتر از آن ملاقات نكنى . (586)

(4)از رسول خدا(ص ) سؤ ال شد: محبوب ترين مردم نزد خدا كيست ؟ فرمود: كسى كه سودش به مردم بيشتر باشد.(587)

(5) رسول خدا(ص ) فرمود: هر كس آب يا آتشى دامن گستر را از گروهى از مسلمين باز دارد، بهشت بر او واجب گردد.(588)

همنشينى با گنهكاران

(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: براى مؤ من سزاوار نيست كه در مجلسى بنشيند، كه خداوند در آن مجلس نافرمانى شود و او قدرت بر دگرگون ساختن (وضعيت ) آن مجلس نداشته باشد. (589)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: با اهل بدعت رفاقت و همنشينى نكنيد، تا نزد مردم چون يكى از آنها محسوب نشويد، رسول خدا (ص ) فرمود: انسان بر كيش و آيين دوست و رفيق خويش است .(590)

(3) حضرت صادق (ع ) فرمايد: براى مسلمان سزاوار نيست كه با فاجر (هرزه تباهكار) نافرمان و نه با احمق و نه با دروغگو رفاقت كند.(591)

(4) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، مجلسى كه امامى را مذمت كنند، يا مؤ منى را عيب كنند ننشيند.(592)

(5) حضرت صادق (ع ) فرمود: كه نزد دشنامگوى به اولياى الهى بنشيند، خداى تعالى را نافرمانى كرده است .(593)

هواى نفس و پيروى از آن

(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: از هواهاى (نفسانى ) خود بر حذر باشيد و بترسيد، چنانچه از دشمنان حذر مى كنيد؛ زيرا چيزى براى مردان دشمن تر از پيروى هواهاى خودشان و درو شده هاى زبانهاشان (يعنى آنچه بيهوده از دهان خارج شود) نيست .(594)

(2) امام موسى كاظم (ع ) فرمود: بپرهيز از نردبانى كه رفتنش آسان و پايين آمدنش دشوار است .(595)

شرح :

فيض و مجلسى - عليهماالرحمه - گويند: شايد مقصود، نهى از طلب جاه و رياست و ساير شهوات دنيا باشد كه اگرچه به آسانى به دست آيد، ولى عاقبت وخيمى دارد، و خلاصى از گرفتاريهاى آن بى نهايت دشوار است و حاصل اينكه پيروى نفس و بالا رفتن از پله هاى هوا و هوس گر چه آسان است ، ولى هنگام مرگ ، دست از همه شستن و گذاردن و رفتن و حساب پس دادن دشوار است ، و همانند كسى است كه اندك اندك بر قله كوهى بالا رود و در فرود آمدن ، حيران و سرگردان بماند، و نظير كسى است كه پله پله بر نردبانى بر آيد و در پله آخرين به طور ناگهانى سقوط كند، پس هر چه پله ها فزونتر باشد، زيان سقوط بيشتر و خطر آن زيادتر است .

(3) حضرت صادق (ع ) فرمود:نفس (سركش ) را به ميل و خواهش خود رها مكن ، زيرا كه نابودى اش در خواهش آن است ، رها كردن نفس به آنچه خواهد براى آن ، درد رنج ، جلوگيرى آن از آنچه خواهد درمان آن است .(596)

حرف : ى

يقين

(1) امام موسى كاظم (ع ) مى فرمود: ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است ، و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و يقين يك درجه بالاتر از تقوا است ، و ميان مردم چيزى كمتر از يقين پخش نشده است .(597)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: و چيزى گرامى تر و كمياب تر از يقين نيست .(598)

(3) به حضرت صادق (ع ) عرض شد: تعريف يقين چيست ؟ فرمود: اينكه با وجود خدا از چيزى نترسى .(599)

الحمد الله اولا و آخرا و السلام على رسوله و آله

و الحمد الله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا ان هدانا الله .

پايان