معاشرت
(1) امام باقر(ع ) فرمود: با هر كه
معاشرت دارى اگر توانى دست عطايت را به سر آنها بكشى و به آنها
خير برسانى ، چنين كن .(539)
(2) امام صادق (ع ) در تفسير سخن خداى متعال (كه درباره يوسف
(ع ) فرمايد:) ((ما تو را از نيكوكاران
مى بينيم )) (يوسف ((12))
آيه 36) فرمود: براى (يوسف ) كسانى كه وارد مى شدند جا باز مى
كرد، و به نيازمندان وام مى داد، و به ناتوانان كمك مى كرد.(540)
(3) امام باقر(ع ) فرمود: ياران خود را بزرگ بشماريد و
احترامشان بكنيد، و برخى از شما به برخى ديگر هجوم نبريد، و به
هم زيان مزنيد و بر هم حسد مورزيد و از بخل بپرهيزيد تا از
بندگان با اخلاص (و شايسته ) خدا باشيد.(541)
(4) از امام باقر يا صادق (عليهما السلام ) روايت كرده اند كه
فرمود: ترش رويى به مردم دشمنى به بار آورد.(542)
(5) امام باقر(ع ) فرمود: از كسى پيروى كن كه تو را مى گرياند
و اندرزت مى دهد، نه از آن كه تو را بخنداند و گولت زند.(543)
(6) امام صادق (ع ) فرمود: با بدعت گذاران هم صحبت و هم نشين
مشويد كه در نظر مردم چون يكى از آنها شويد.(544)
(7) امام صادق (ع ) فرمود: بپرهيز از دوستى با احمق زيرا كه تو
هر چه از جانب او شادتر باشى ، او به بدى رساندن به تو نزديك
تر است (مقصود اين است كه هر چه به دوستى او خوشحال تر باشى ،
احتمال خطر زيان رساندن او به واسطه حماقتش به تو بيشتر شود.)(545)
(8) امام صادق (ع ) فرمود: خوش رفتارى و مدارا كردن با مردم يك
سوم خردمندى است .(546)
(9) امام موسى بن جعفر(ع ) فرمود: دوستى كردن با مردم نيمى از
خرد است .(547)
(10) امام صادق (ع ) فرمود: هر كه دست آزارش را از سر مردم
بردارد فقط دستى را از آنها بازداشته ، ولى (در مقابل ) دستهاى
بسيارى از آزار او خوددارى كنند.(548)
(11) امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه يكى از برادران (دينى ) خود
را دوست داشتى او را از آن آگاه كن .(549)
(12) امام صادق (ع ) فرمود: (احوال باطنى ) مردم را بازرسى و
تفتيش مكن كه بى دوست مى مانى .(550)
شرح :
چون در عموم مردم خواه ناخواه نقطه ضعفهايى هست ، و كسى كه
خالى از هر گونه عيبى باشد، انگشت شمار است . بنابراين اگر كسى
در صدد تفحص از عيوب ديگران باشد تا آنكه دوست بى عيبى پيدا
كند به چنين آرزويى دست نخواهد يافت و بدون رفيق خواهد ماند.
پس بهتر آنكه به همان حسن ظاهر اكتفا كند و در پى تحقيق و
كندكاو از احوال درونى مردم برنيايد.
(13) به امام صادق (ع ) عرض شد مردى مى گويد: تو را دوست دارم
، من چگونه بدانم كه او مرا دوست دارد؟ (و راست مى گويد)
فرمود: دلت را آزمايش كن ، پس اگر تو نيز او را دوست دارى
(بدان كه ) او هم تو را دوست دارد.(551)
(14) رسول خدا(ص ) فرمود: هرگاه بزرگوار قومى بر شما رسيد او
را گرامى داريد.(552)
(15) امام صادق (ع ) فرمود: تكميل تحيت (سلام گفتن و خوش آمد)
براى شخصى كه به سفر نرفته ، مصافحه (دست دادن با او) است ، و
نسبت به آنكه از سفر آمده ، معانقه (و در آغوش گرفتن و دست به
گردن همديگر انداختن ) است .(553)
معانقه كردن
(1) حضرت باقر و صادق (ع ) فرمودند: و
چون (دو مؤ من ) با هم ملاقات ، و مصافحه ، و معانقه كنند، خدا
به آنها روى آورد.(554)
(2) حضرت صادق (ع ) فرمود: چون دو مؤ من يكديگر را در آغوش
كشند رحمت خدا آنها را فرا گيرد.(555)
ميانه روى در عبادت
(1) امام صادق (ع ) فرمود: عبادت را
به خود تحميل نكنيد.(556)
(2) رسول خدا(ص ) فرمود: همانا اين دين محكم و متين است ، پس
با ملايمات در آن در آييد و عبادت خدا را به زور به بندگان خدا
تحميل نكنيد، كه در اين صورت همانند سوار درمانده اى خواهيد
بود كه نه مسافتى پيموده و نه مركبى به جا گذاشته است .(557)
حرف : ن
ناسازگارى
(1) امام باقر(ع ) فرمود: آن كس كه
ناسازگارى بهره اش گردد، ايمان از او در پس پرده رود.(558)
شرح :
مجلسى (ره ) گويد: سر اينكه شخص ناسازگار از ايمان دور مى شود،
اين است كه اولا، مؤ منين را آزار دهد و اين مخالف ايمان است ؛
زيرا مؤ من كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده و در
امان باشند و ثانيا به واسطه ناسازگارى از طلب دانش - كه به
وسيله آن به پايه كمال ايمان رسد - محروم ماند، زيرا اسباب طلب
آن برايش فراهم نگردد.
(2) رسول خدا(ص ) فرمود: اگر ناسازگارى قابل ديدن باشد، چيزى
در ميان مخلوقات خدا زشت تر از آن نخواهد بود.(559)
نامه و جواب آن
(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: دادن جواب
نامه مانند دادن جواب سلام واجب است .(560)
نرمى و ملايمت
(1) حضرت باقر(ع ) فرمود: براى هر
چيزى قفلى است (كه آن را بدو حفظ كنند) و قفل ايمان نرمى و
ملاطفت است . (چه آنكه هر كس نرمى را از دست دهد و خشم و قهر و
خشونت پيش گيرد، ناچار به اعمالى دست مى زند كه ايمانش را دست
مى رود).(561)
(2) رسول خدا(ص ) فرمود: نرمى ميمنت دارد و خشونت نحوست .(562)
(3) امام باقر(ع ) فرمود: خداوند ملايم است و ملايمت را دوست
دارد و پاداشى كه به ملايمت مى دهد به خشونت و سختگيرى نمى
دهد.(563)
(4) رسول خدا(ص ) فرمود: نرمى بر هر چه نهاده شود آن را زينت
دهد و از هر چه بر كنده شود، زشتش سازد.(564)
(5) رسول خدا(ص ) فرمود: در نرمى فزونى و بركت است و هر كه از
نرمى محروم شد، از خير محروم گشت .(565)
(6) امام صادق (ع ) فرمود: افراد هر خانه اى كه نرمى از آنها
دور باشد، خير از آنها دور گردد.(566)
(7) امام موسى كاظم (ع ) فرمود: نرمى نيمى از زندگى است .(567)
(8) رسول خدا (ص ) فرمود: اگر نرمى مخلوقى قابل ديدن بود، در
ميان مخلوقات خدا از او نيكوتر وجود نداشت .(568)
(9) رسول خدا(ص ) فرمود: هيچ گاه دو نفر با هم رفاقت و همدمى
نكنند، جز آنكه هر كدام از آن ها كه نرميش با رفيقش بيشتر است
، نزد خداى پاداشش بزرگ تر و محبوبيتش بيشتر گردد.(569)
(10) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه در كار خود نرمى كند، هر چه
از مردم خواهد بدان برسد.(570)
نيت
(1) امام سجاد(ع ) فرمود: عملى نباشد،
جز به وسيله نيت .(571)
شرح :
مقصود از عمل ، عبادت و طاعات و مراد به نيت قصد تقرب به خداى
تعالى است ، پس نماز و روزه و حج و امثال آن بدون قصد و تقرب و
رضاى حق تعالى صحيح نيست و هيچ اجر و پاداشى ندارد و نيز
اعمالى كه بر انسان واجب نيست ، مانند صدقه دادن و تعليم و
ارشاد، زمانى موجب پاداش و ثواب مى گردد كه به نيت تقرب و رضاى
خدا انجام گيرد.
(2) رسول خدا(ص ) فرمود: نيت مؤ من بهتر از عمل اوست و نيت
كافر بدتر از عملش ، و هر كس طبق نيتش كار مى كند.(572)
شرح :
مرحوم مجلسى در توجيه و تفسير اين روايت دوازده قول از
دانشمندان حديث نقل مى كند، و سپس تحقيقى در اين باره بيان مى
فرمايد، كه به واسطه اهميت آن و از نظر اينكه نيت ركن و پايه
همه اعمال است ، فشرده اى از آن را در اينجا ذكر مى كنيم :
اصلاح نيت از مشكل ترين اعمال انسان است ، زيرا نيت تابع حالت
نفسانى است و قبول رد شدن آن و درجات كمالش ، مربوط به همان
حالت نفسانى مى باشد و جز با زدودن محبت دنيا از دل ، به وسيله
رياضتهاى شاق و تفكرات صحيح ممكن نگردد، زيرا دل سلطان و
فرمانرواى بدن است و همه اعضا و جوارح محكوم فرمان او مى باشند
و در يك دل ، دو محبت متناقض جمع نشود، چنانچه خداى تعالى
فرمايد: ع ع ع ((ما جعل الله لرجل من
قلبين فى جوفه ؛ع ع ع ع
(573) خدا در اندرون هيچ كس دو دل قرار نداده
است )) و چون دنيا و آخرت دو مطلوب
مخالف و متناقض با يكديگرند، محبت آن دو در يك دل جمع نشود، از
اين رو كسى كه محبت دنيا در دلش جايگزين شده و آخرت را فراموش
كرده است ، هميشه فكر و خيال و اعضا و جوارحش متوجه دنياست و
هر عملى كه انجام مى دهد نتيجه غايى و مقصود از آن ، دنياست ،
اگر چه به دروغ از خدا و آخرت دم زند، از اين رو در عبادات و
طاعاتش هم اعمالى را انتخاب مى كند كه آثار و فوايد دنيوى
بيشترى داشته باشد و مثلا به افزايش مال و ثروت بينجامد، و
نسبت به طاعاتى كه موجب تقرب و محبت خداست اعتنايى ندارد.
و نيز كسى كه حب جاه و شهرت بر دلش مستولى گشته ، در همه اعمال
و رفتارش از اين هدف پيروى مى كند، و همچنين است اغراض دنيوى
ديگر، و عمل بنده خالص نگردد تا زمانى كه تمام اين اغراض فاسد
- كه موجب دورى از حق تعالى است - از دل بيرون رود؛ بنابراين
درجات و مراتب نيت در مردم متعدد و بلكه بى شمار است .
و بلكه هر انسانى در حالات مختلف نيتهاى مختلف دارد كه برخى از
آنها موجب فساد و بطلان عمل و بعضى موجب كمال و ترقى آن است .
آنچه موجب فساد و بطلان عمل است رياى خالص است ، كه علاوه بر
اينكه عبادت را از ثواب ساقط مى كند، موجب كيفر و عقاب هم مى
گردد، و ما هرگاه قصد، ريا و ضميمه تابع باشد و يا غير از ريا
ضماير ديگرى در نيتش باشد مانند قصد نظافت و خنك شدن در وضو
و غسل تفصيلى دارد كه حكمش در رسائل فقها موجود است .
و اما ضميمه نمودن بعضى از انگيزه هاى مباح دنيوى مانند وسعت
رزق و طول عمر را جماعتى مبطل دانسته اند، ولى گفتار آنها خالى
از اشكال نيست ، زيرا گزاردن نماز حاجت و نماز استخاره و تلاوت
قرآن و اذكار و دعوات ماءثوره ، بدون شك عبادت است و به آن امر
شده و اين امور دنيوى از نتايج آنها ذكر شده است و محال است كه
انسان قصد و نيت خود را از آنها خالى كند، زيرا نيت چنان كه
دانستى گفتن به زبان و خطور نيست ، بلكه واقع و حقيقت آن در
باطل دل انسان مستتر است ، و داعى حقيقى انسان هم همان واقع و
حقيقت است .
و اما نيت مقاصدى كه موجب كمال عمل مى شود و از اغراض دنيوى
خالى است ، به حسب اشخاص و احوال ايشان مختلف است و نيت هر كس
تابع طريقه و شاكله و حالت باطنى اوست ، كه برخى از آنها را
يادآور مى شويم :
1- نيت كسانى كه به عذاب و عقاب آخرت مى انديشند و دنيا در
نظرشان پست مى شود و عبادت خويش را براى ترس از عذاب انجام مى
دهند.
2- كسانى باشند كه نعمتهاى بهشت و حور و قصور آن ايشان را به
عبادت تحريك كند.
گروهى از دانشمندان عبادت اين دو طايفه را باطل دانسته اند،
ولى اينان حقيقت تكليف و درجات مردم را به خوبى نشناخته اند،
براى بيشتر مردم ممكن نيست كه عبادات خود را به غير از اين دو
وجه انجام دهند و غير از اين نمى توانند درك كنند و اين نيت
منافى با اخلاص نيست ، زيرا عبادت به قصد آنچه در آخرت وعده
داده شده ، از شائبه هاى دنيوى پاك و خالص است و دليلى هم
نداريم كه عبادت بايد خالصا لوجه الله و حتى از اين گونه اغراض
هم خالى باشد، بلكه دليل بر عكس اين عقيده موجود است .
مانند آيه شريفه : ع ع ع ((ادعوه خوفا و
طمعا))ع ع ع
(574)، ع ع ع ((ويدعوننا
رغبا و رهبا))(575)ع
ع ع ع .
و نيز امير المؤ منين (ع ) در وقف نامه خود مى نويسد: ع ع ع
((هذا ما وصى به فى ماله عبدالله على
ابتغاء وجه الله تعالى ليولجنى به الجنه و يصرفنى به عن النار))ع
ع ع ع .
برخى حقيقت معنى نيت را درك نكرده و گمان كرده اند كه با گفتن
اينكه تدريسم را براى محبت خدا انجام مى دهم حل مشكل مى شود،
غافل از اينكه اين گفتار جز لقلقمه زبان و ادعايى كاذب بيش
نيست و حقيقت نيت همان ميل و توجه دل است به آنچه مى خواهد و
اگر محبت خدا مطلوب دل نباشد با گفتن به زبان و خطور به دل به
دست نمى خواهد و مثل اين است كه شخص سير بگويد: من به غذا ميل
دارم ، پيداست كه اين گفتم براى او اشتها نمى آورد.
3- كسانى كه به نعمتهاى بى پايان خدا مى انديشند و چون شكر
منعم را واجب مى دانند، براى سپاسگزارى خدا را عبادت مى كنند،
چنانكه امير المؤ منين (ع ) فرمايد: ع ع ع ((لو
لم يتو عبدالله على معصيه لكان يجب ان لا يعصى شكر النعمته
))ع ع ع ع .
4- كسانى كه از راه حيا و شرمسارى عبادت مى كنند، زيرا خدا را
بر نهان و آشكار خود مطلع مى دانند، چنانچه پيغمبر (ص ) مى
فرمايد: ع ع ع ((اعبدالله كانك تراه فان
لم تكن تراه فانه يراك ))ع ع ع ع .
5 - كسانى كه خدا را به قصد تقرب عبادت مى كنند و مقصود قرب
معنوى و علو مقام بنده است كه نقصهاى خود كاسته و به كمال
نزديك شود.
6- كسانى كه خدا براى اهليت و سزاوارى اش به پرستش عبادت ، مى
كنند چنانكه اميرالمؤ منين (ع ) فرمايد: ع ع ع
((ولكن وجدتك اهلا للعباده فعبدتك ))ع
ع ع ع ، ولى اين ادعا از غير خاندان امير المؤ منين پذيرفته
نيست ، زيرا حقيقت اين ادعا اين است كه : اگر خدا بهشت و جهنمى
نمى آفريد، بلكه اگر بر فرض محال مطيعان را به دوزخ مى برد،
آنها خدا را عبادت مى كردند، براى اينكه سزاوار عبادت است ،
چنانچه حضرت ابراهيم (ع ) در دنيا آتش را انتخاب كرد و بر او
سرد و سلامت شد، و اولياى ديگر خدا كشته شدن و زجر و شكنجه به
دست اشرار را پذيرفتند.
7- كسانى كه به انگيزه محبت و دوستى خدا او را عبادت مى كنند،
و اين بالاترين درجات مقربين است ، از اين بيان معنى جمله اخير
روايت دانسته مى شود.
اما دوباره بودن نيت مؤ من از عملش و بدى نيت كافر نسبت به
عملش از امام باقر(ع ) روايت شده كه علتش اين است كه مؤ من
كارهاى خير زيادى را قصد مى كند كه به انجام آن موفق نمى شود و
همچنين كافر به مقاصد زشتى در سر مى پروراند كه نمى تواند آنها
را عملى سازد؛ نيز از امام صادق (ع ) روايت شده كه چون عمل در
معرض رياى بندگان است و نيت خالص براى خداست ، نيت مؤ من از
عملش بهتر است و خداوند به نيت ثوابى دهد كه به عمل ندهد.
(3) امام صادق (ع ) فرمود: بنده مؤ من فقير مى گويد:
پروردگارا! به من (مال و ثروت ) روزى كن ، تا از احسان و
راههاى خير چنين و چنان كنم . (مسجد بسازم و اطعام دهم و به
بينوايان كمك كنم ) و چون خداى عزوجل بداند نيتش صادق است و
راست مى گويد، براى او همان اجر و پاداش را نويسد كه اگر انجام
مى داد مى نوشت ، همانا خدا وسعت بخش و كريم است .(576)
حرف : و
واجبات
(1) امام سجاد(ع ) فرمود: هر كه
بدانچه خداوند بر او واجب ساخته عمل كند، از بهترين مردم است .(577)
(2) رسول خدا (ص ) فرمود: به واجبات خدا عمل كن تا
پرهيزكارترين مردم باشى .
(578)
(3) حضرت صادق (ع ) فرمود: خداى تعالى فرمايد: بنده من با چيزى
محبوب تر از انجام آنچه بر او واجب كرده ام به دوستى من
نگرايد.(579)
وسوسه هاى اعتقادى
(1) از امام صادق (ع ) درباره وسوسه -
اگر چه زياد باشد - سؤ ال شد امام فرمود: چيزى در آن نيست مى
گويى لا اله الا الله . (يعنى همين كلام و تفكر در آن وسوسه را
از بين مى برد).(580)
وسوسه هاى مربوط به خداوند
(1) از امام صادق (ع ) از وسوسه سؤ ال
شد - حتى اگر فراوان باشد - فرمود: اشكالى در آن نيست ، مى
گويى : لا اله الا الله .
(يعنى همين كلام توحيدى و تفكر در آن وسوسه را از بين مى برد،
زيرا مقصود از وسوسه همان وسوسه هاى مربوط به خدا و مكان و
كيفيت اوست ).(581)
(2) جميل بن دراج گويد: به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : در دلم
شبهه بزرگى آمده ؟ فرمود: بگو: لا اله الا الله ، جميل گويد:
هرگاه در دلم ترديدى پديد مى آمد و مى گفتم : لا اله الا الله
، آن ترديد از دلم بيرون مى رفت .
وعده دادن
(1) امام صادق (ع ) فرمود: وعده مؤ من
به برادر (دينى ) خود نذرى است كه كفاره ندارد، پس هر كه به آن
وفا نكند، به مخالفت وعده با خدا برخاسته و خود را در غضب او
انداخته است .(582)
(2) رسول خدا(ص ) فرمود: هر كه به خدا و روز جزا ايمان دارد،
بايد به وعده اى كه مى دهد وفا كند.(583)
حرف : ه
همت گماشتن به امور مسلمانان
(1) رسول خدا (ص ) فرمود: هر كه
بامداد از خواب برخيزد و به امور مسلمين همت نگمارد، مسلمان
نيست .(584)
(2) رسول خدا (ص ) فرمود: عابدترين مردم كسى است كه نبست به
همه مسلمين خير خواه و پاكدل باشد.
(585)
(3) امام صادق (ع ) فرمود: بر تو باد كه براى خدا نسبت به
مخلوقش خير خواه باشى ، كه هرگز خدا را به عملى بهتر از آن
ملاقات نكنى .
(586)
(4)از رسول خدا(ص ) سؤ ال شد: محبوب ترين مردم نزد خدا كيست ؟
فرمود: كسى كه سودش به مردم بيشتر باشد.(587)
(5) رسول خدا(ص ) فرمود: هر كس آب يا آتشى دامن گستر را از
گروهى از مسلمين باز دارد، بهشت بر او واجب گردد.(588)
همنشينى با گنهكاران
(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: براى مؤ من
سزاوار نيست كه در مجلسى بنشيند، كه خداوند در آن مجلس
نافرمانى شود و او قدرت بر دگرگون ساختن (وضعيت ) آن مجلس
نداشته باشد.
(589)
(2) امام صادق (ع ) فرمود: با اهل بدعت رفاقت و همنشينى نكنيد،
تا نزد مردم چون يكى از آنها محسوب نشويد، رسول خدا (ص )
فرمود: انسان بر كيش و آيين دوست و رفيق خويش است .(590)
(3) حضرت صادق (ع ) فرمايد: براى مسلمان سزاوار نيست كه با
فاجر (هرزه تباهكار) نافرمان و نه با احمق و نه با دروغگو
رفاقت كند.(591)
(4) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه به خدا و روز قيامت ايمان
دارد، مجلسى كه امامى را مذمت كنند، يا مؤ منى را عيب كنند
ننشيند.(592)
(5) حضرت صادق (ع ) فرمود: كه نزد دشنامگوى به اولياى الهى
بنشيند، خداى تعالى را نافرمانى كرده است .(593)
هواى نفس و پيروى از آن
(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: از هواهاى
(نفسانى ) خود بر حذر باشيد و بترسيد، چنانچه از دشمنان حذر مى
كنيد؛ زيرا چيزى براى مردان دشمن تر از پيروى هواهاى خودشان و
درو شده هاى زبانهاشان (يعنى آنچه بيهوده از دهان خارج شود)
نيست .(594)
(2) امام موسى كاظم (ع ) فرمود: بپرهيز از نردبانى كه رفتنش
آسان و پايين آمدنش دشوار است .(595)
شرح :
فيض و مجلسى - عليهماالرحمه - گويند: شايد مقصود، نهى از طلب
جاه و رياست و ساير شهوات دنيا باشد كه اگرچه به آسانى به دست
آيد، ولى عاقبت وخيمى دارد، و خلاصى از گرفتاريهاى آن بى نهايت
دشوار است و حاصل اينكه پيروى نفس و بالا رفتن از پله هاى هوا
و هوس گر چه آسان است ، ولى هنگام مرگ ، دست از همه شستن و
گذاردن و رفتن و حساب پس دادن دشوار است ، و همانند كسى است كه
اندك اندك بر قله كوهى بالا رود و در فرود آمدن ، حيران و
سرگردان بماند، و نظير كسى است كه پله پله بر نردبانى بر آيد و
در پله آخرين به طور ناگهانى سقوط كند، پس هر چه پله ها فزونتر
باشد، زيان سقوط بيشتر و خطر آن زيادتر است .
(3) حضرت صادق (ع ) فرمود:نفس (سركش ) را به ميل و خواهش خود
رها مكن ، زيرا كه نابودى اش در خواهش آن است ، رها كردن نفس
به آنچه خواهد براى آن ، درد رنج ، جلوگيرى آن از آنچه خواهد
درمان آن است .(596)
حرف : ى
يقين
(1) امام موسى كاظم (ع ) مى فرمود:
ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است ، و تقوا يك درجه بالاتر از
ايمان و يقين يك درجه بالاتر از تقوا است ، و ميان مردم چيزى
كمتر از يقين پخش نشده است .(597)
(2) امام صادق (ع ) فرمود: و چيزى گرامى تر و كمياب تر از يقين
نيست .(598)
(3) به حضرت صادق (ع ) عرض شد: تعريف يقين چيست ؟ فرمود: اينكه
با وجود خدا از چيزى نترسى .(599)
الحمد الله اولا و آخرا و السلام على رسوله و آله
و الحمد الله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا ان هدانا
الله .
پايان