واژههاي اخلاقي از اصول كافي

علي مشكيني

- ۱ -


مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم
ستايش بى حد سزاوار خداى توانايى است كه در ديده خود روشن تر از همه چيز و واضح تر از وضوح است ، سپاس بيكران او را كه انسانها را نعمت روان و روانها را نيروى خود و نفوس را با لباس فضايل و آرايش كمالات زينت بخشيد، در ميدان عمر به مسابقه دانش و تكامل فرمان داد، پيشروان را پاداش نيكو و بيكران ، و پليدان و زيانكاران را كيفر متناسب به جرمشان قرار داد.
و درود فراوان به فرستادگانش كه در همه عمر انديشه اى جز ابلاغ رسالت و تكميل نفوس و تطهير روانها و رساندن قافله بشرى به قله كمال انسانى نداشته اند، خاصه به خاتم پيامبرانش محمد بن عبدالله جانشينان گرامى آن حضرت كه رهروان طريقه توحيد و رهبران جامعه توحيدى اند.
و بعد، پايه اساسى و زيربناى همه برنامه هاى اسلامى بلكه همه شرايع آسمانى سه بخش است : عقايد، اعمال ، اين سه امر در حقيقت محط و موضوع ، و فرودگاه احكام الهى و دستورات دينى و آسمانى است .
اما عقايد، يعنى باورهاى درونى و اعمال قلبى ، كه غالبا معلول قيام برهان و تحقيق مقدمات علم و اذعان است ، احكامى را كه در اين باره مورد گفتگو و محل نقض و ابرام است اصول دين خوانند و مجموعه ابحاث مربوط به آن را علم كلام نامند، چه آنكه در آن علم گفتگو از مبداء و معاد و ديگر امور اعتقادى مى شود.
اما اخلاق ، عبارت است از صفات روحى و ملكات نفسانى ، يعنى رنگهاى ثابت روان و الوان مختلف روح و جان - كه رنگ آميزى نفس با آنها محتاج به مجاهده و كوشش است - به آسانى تحقق نپذيرد و به راحتى نيز زوال و انعدام نيابد.
مطلبى است مبرهن كه اتصاف نفوس انسانى به اخلاق و صفات - خواه نيكو و فضايل باشد و خواه زشت و رذائل - گاهى به طور طبيعى و اجبارى و داخل خميره و عجين با ذات است ، چه اين خمير مايه را دست مشيت الهى مخلوط كرده يا علل و عوامل غير آن .
و ديگر گاه كسبى و تحصيلى است كه خود يافته و خود در بر كرده است ، اين صفات را ملكات و اخلاق نامند و مجموعه ابحاث مربوط به اين قسمت را كه از عوامل و اسباب پيدايش يا كيفيت فرا گرفتن آن صحبت مى كند يا از آثار و خواص و بازده آن گفتگو دارد - علم اخلاق خوانند، چه آنكه در آن از عوارض نفس و صفات نيكو و يا زشت روانى بحث مى شود.
و اگر روانكاوان دينى و علماى اخلاق در كتابهاى مربوط صحبت از كردار يا اعمال بد داشته اند - نظير نماز و روزه و ساير عبادات يا دروغ و ظلم و ديگر گناهان كبيره و صغيره - از اين نظر بوده كه بيان كنند: تكرار و مداومت بر عمل نيك سبب پيدايش صفت نيك ، و عادت به كردار زشت زمينه ساز پيدايش صفت بد خواهد بود، پس بحث از علل و عوامل موضوع بوده است .
و اما اعمال ، عبارت از حركات و سكناتى است كه بر حسب اراده انسان عاقل از وى سر مى زند، احكام و قوانين عارضه آن را فروع دين خوانند و ابحاث مربوط به آن را علم فقه نامند، چه آن كه فقه در اصطلاح دينى عبارت است از يافتن احكام عمل و استخراج برنامه هاى مذهبى آن از منابع مربوط و مدارك تعيين شده ، پس بدين نتيجه رسيديم كه عمده علوم ، با حفظ ترتيب از نظر اهميت و لزوم عبارت است از: علم كلام ، علم اخلاق و علم فقه .
غرض از سخن فوق صحه گذاشتن به اين امر است كه صفتها و ملكات انسانى ، يكى از اسباب و علل مؤ ثر در روش عملى اوست كه اگر انسان را با ماشينى در حال حركت مقايسه كنيم ايمان و كفر را شبيه اراده راننده و اخلاق را شبيه موتور و اعمال خارجى را شبيه در بعد خاصى است ). بدين جهت اخلاق انسانى در پيمودن راه سعادت تاءثيرى به سزا دارد و توجه كردن به آن براى كسانى كه در جستجوى كمالات معنوى و سعادت چند بعدى مى باشند امرى است لازم و اساسى ، عجبا انسانى در بهداشت تن آن همه مى كوشد، پس او چگونه درباره سلامت و كمال روان خويش ‍ نمى كوشد، حال آن كه مقام و عظمت و ارزش روح او با بدنش قابل مقايسه نيست ، به راستى آيا آن انسان را كه همتش منحصرا مصروف بهداشت بدن و مراعات حال آن است مى توان انسان ناميد؟ جواب منفى است ، آنها در شكل و قيافه انسانند، چنانچه اميرالمؤ منين (ع ) مى فرمايد: ((جثت بالليل و بهائم بالنار))، تن پروران و برده هاى شهوت و غضب در طول روز در خدمت تن باشند و اين حيوان پروار را سير از علوفه و آب كنند و شب هنگام چون جثه بى روح در افتند و از شب و اسرار و معنويت آن - كه هنگام برقرارى روابط و توجه به عالم بالا و خلوت بندگان خالص حق با معبود مهربان ، و بهترين اوقات درك سعادت و حيازت كمالات و دريافتن خواسته ها از پيشگاه حق است - غافل و محروم مانند، و چون آن حضرت از انسانهاى ذى روح و داراى قلب و زنده و ارزنده سخن مى گويد بدين عبارت تعبير مى فرمايد: ((رهبان بالليل و اسود بالنهار))، آنان در ساعات شب از غير حق منقطعند كه رهبانند و در اوج رابطه با حقند و از شوق به احسان الهى در وجد و نشاطند و از بيم كيفرش ترسانند، و در هنگامه روز پيوسته در ميدان نبرد و مبارزه با نفس و با هر نيروى ضد خدايى و ضد عدالت و انسانى همچون شيران بيشه قوى و نيرومند.
للّه للّه نظرى به حال كتاب للّه للّه للّه
نيازى به توضيح نيست كه مهمترين مدرك شيعه درباره مسائل اعتقادى و اخلاقى و عملى ، كتابهاى چهارگانه زير است (الاصول الاربعه للمحمدين الثلاثه ):
1- اصول كافى ، تاءليف محدث عظيم الشاءن محمد بن يعقوب كلينى ؛
2- من لا يحضره الفقيه ، تاءليف ثقة المحدثين محمد بن على بن بابويه القمى ؛
3 و 4 - تهذيب و استبصار، تاءليف محقق عالى قدر محمد بن حسن طوسى ، اگر چه كتابهاى ديگرى نيز موجود است كه مورد استفاده و جزء مدارك علوم مذهبى عالم تشيع است كه محدث جليل القدر محمد بن حر عالمى اغلب آنها را با كتابهاى چهارگانه فوق گرد آورده و كتابى بزرگ به نام ((وسائل الشيعه )) قرار داده است كه فعلا از لحاظ اينكه جامع كتب اربعه و ساير مدارك معتبره است ، يگانه مدرك اصيل و مرجع فقهى دانشمندان تشيع است .
كتاب اصول كافى دو جلد و جلد اول آن مربوط به علم و توحيد و اصول عقايد است ، و جلد دوم به طور غالب مربوط به دستورات اخلاقى و مابقى كتاب كه فروع كافى ناميده مى شود راجع به احكام فرعيه ، پس سه بخش ‍ كتاب از سه موضوع ياد شده ، يعنى عقايد، اخلاق ، و اعمال بحث كرده است .
به طورى كه نقل شده ، مرحوم كلينى اين كتاب را در مدت بيست سال گرد آورده و زحمات فراوانى در راه تاءليف آن متحمل شده است ، ولى احاديث اهل بيت (ع ) را از اشخاص زيادى و از امكنه متعددى فراهم كرده و همه عالم تشيع را در انجام اين امر خطير رهين زحمات ارزنده خود قرار داده است ، فجزاه الله عن الاسلام خيرا.
نبايد غفلت داشت كه مقتضاى بيان فوق اين نيست كه همه احاديث و اخبار اين كتاب نفيس از جنبه سند، صحيح و معتبر و مسلم ، و از نظر دلالت صريح و روشن و ظاهر الدلاله است ، نه چنين است ، بلكه همه شامل حديثهاى صحيح و حسن و موثق و قابل اعتماد است و هم شامل حديثهاى ضعيف و مجهول و مقطوع و مرسل و مضمر، كه از نظر فن حديث فاقد شرايط حجيتند و تمسك به آنها جز با ضميمه قراينى كه احيانا تحقق مى پذيرد غير صحيح است ، چه آنكه كتابى كه هيچ ضعف و انحراف و خطا و اشتباه در آن راه نيابد، از غير خدا و اولياى معصومين محال و غير ممكن است و فعلا آن كتاب قرآن مجيد است و بس .
بالجمله كتابى كه در برابر شما است ، خلاصه اى از جلد دوم اصول كافى است (1) كه قسمت اخلاقيات آن در اينجا گنجانده شده ، سندهاى احاديث كه مورد استفاده همه نيست و همچنين مكررات آن حذف گرديده ، و چون غالب مراجعان ناآشنا به زبان عربى هستند، متون اخبار در اين كتاب در پاورقى و اصل آن به فارسى تنظيم شده است .
وضع اين مجموعه به صورت كتابهاى لغت است ، كلمه مورد نظر را ابتدا بر طبق حروف الفبا از فهرست پيدا كرده ، سپس به خود كتاب مراجعه فرماييد.
رجامنديم طالبان كمال و فضيلت و علاقه مندان خودشناسى و خودسازى مندرجات آن را (بدين تناسب كه موضوع سخن ، بزرگ و گويندگانش بس ‍ عظيمند) به دقت فراگيرند و آن را قالب شكل بخش روح و الگوى صفات روان و آرايش جان سازند، در خود هضم كنند تا انسانى ساخته شده الله گردند و در محيط خويش پياده كنند كه رسالت خويش را انجام دهند، و براى مؤ لف محترم ثقة الدين شيخ ابراهيم پيشوايى ملايرى كه در اين راه به اندازه وسع خويش زحمت كشيده اند، از خداى بزرگ پاداش خير مى طلبم .
جزاه الله عن صالح نياته و اعماله خيرا
والحمدلله اولا و آخرا
20/2/57 على مشكينى

حرف : آ

آداب مجلس

(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: هيچ مجلسى نباشد كه در آن نيكان و بدكاران گرد هم اجتماع كنند و بى ياد خداى از آن برخيزند، جز اينكه در روز قيامت ، براى آنها مايه حسرت باشد.(2)

(2) امام باقر(ع ) فرمود: همان ذكر ما ذكر خداست و ذكر دشمن ما ذكر شيطان است .(3)

(3) حضرت باقر(ع ) فرمود: هر كه خواهد به پيمانه تمام مزد برد (و به كامل ترين وجهى بى كم و كاست از خدا ثواب دريافت كند) بايد هنگامى كه مى خواهد برخيزد بگويد: ((سبحان ربك العزة عما يصفون و سلام على المرسلين و الحمدلله رب العالمين )).(4)

(4) امام باقر(ع ) فرمود: در تورات تحريف نشده نوشته شده است كه همانا موسى از پروردگار پرسيد و عرض كرد: بارالها! گاهى در مجالسى حضور مى يابم كه تو را عزيزتر و والاتر از آن مى دانم كه در آن مجلسها تو را ياد كنم ؛ خداوند فرمود: اى موسى به ياد من بودن در هر حالى نيكوست .(5)

(5) حضرت صادق (ع ) فرمود: خداى عزّو جل فرموده : هر كه در ميان دسته اى از مردم مرا ياد كند، من او را در ميان دسته اى از فرشتگان ياد كنم .(6)

آزار مسلمين

(1) حضرت صادق (ع ) مى فرمود: خداوند فرمود: كسى كه بنده مؤ من مرا بيازارد به من اعلام جنگ داده است .(7)

(2) حضرت صادق (ع ) به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداى تعالى فرموده است : كسى كه به يكى از دوستان من اهانت كند، به تحقيق خود را براى جنگ با من آماده كرده است .(8)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداى فرموده : آنكه بنده مؤ من مرا خوار كند آشكارا به جنگ با من برخاسته است .(9)

(4) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه مؤ منى را به خاطر ندارى و فقرش ، پست و كوچك شمارد، خداوند روز قيامت او را در برابر خلايق رسوا كند. (و به زشتى شهره سازد).(10)

آزردن پدر و مادر

(1) امام صادق (ع ) فرمود: كمترين آزار (به پدر و مادر) گفتن اف (به آنها)ست و اگر خدا چيزى را آسان تر و خوارتر از آن مى دانست از آنها نهى مى فرمود.(11)

(2) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (با پدر و مادر) نيكو رفتار باش و در بهشت جايگزين شو و اگر عاق و جفاكارى ، با آتش دوزخ بساز.(12)

(3) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كس به پدر و مادر خود نظر دشمنى كند، در صورتى كه آن دو به او ستم (نيز) كرده باشند، خداوند نمازش را نپذيرد.(13)

(4) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بپرهيزيد از آزردن پدر و مادر، زيرا بوى بهشت از مسافت هزار ساله شنيده شود، ولى عاق والدين آن را نشنود.(14)

اجتناب از محرمات

(1) امام صادق (ع ) درباره قول خداى عزّو جل ((و براى آنكه از مقام پروردگارش ترسد دو بهشت است )) فرمود: هر كه بداند خداى عزّو جل او را مى بيند و هر چه از خير و شر مى گويد و مى كند، مى شنود (و بدان آگاه است ) و همين دانش او را از كارهاى زشت باز دارد، كسى است كه از مقام پروردگارش ترسيده و خود را از هوس باز داشته است (15).

(2) سليمان بن خالد گويد: از امام صادق (ع ) درباره اين سخن خداى عزّو جل پرسيدم : ((و ما به اعمال فاسد بى خلوص و حقيقت آنها توجه كرده و همه را باطل و نابود مى گردانيم )) (فرقان ((25)) آيه 23).

فرمود: هان به خدا سوگند! كردارهاى ايشان سفيدتر از پارچه هاى نازك مصرى بود، ولى چون به حرامى بر مى خورند، از آن دست برنمى داشتند.(16)

شرح :

مفسران قرآن ، ذيل آيه شريفه و شارحان اصول كافى ذيل اين حديث ، مطالبى مفصل راجع به احباط و تكفير و عقايد فرق اسلامى در آن باره ذكر نموده اند، كه خلاصه و عصاره آنها چنين است : مقصود از كردارهاى سفيدتر از آن پارچه ها، اعمالى مانند: مهمان نوازى ، و صله رحم و فريادرسى گرفتاران است ، كه همه آنها محبوب و مطلوب شارع است و به همين جهت ، آنها را بسيار سفيد دانسته است و مقصود از غبار پراكنده ذرات ريز و كوچكى است كه در شعاع آفتاب از روزنه اتاق ديده مى شود و كنايه از اين است كه اين كردار و اعمال پسنديده و مطلوب به واسطه عدم پرهيز از حرام ، بى اثر و نتيجه مى گردد، و اجر و ثوابى را كه خداى متعال در برابر اعمال صالح وعده فرموده است به كننده آنها عطا نمى فرمايد.

3) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمايد: هر كه به خاطر ترس از خداى تبارك و تعالى گناهى را ترك كند، خداوند او را در روز قيامت خشنود گرداند.(17)

احترام به سالخوردگان

(1) امام صادق (ع ) فرمود: احترام گذاشتن به پيرمرد بزرگوار، احترام گذاشتن به خداوند است .(18)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: سه تن هستند كه كسى حق آنها را ناديده نگيرد، مگر منافقى كه به نفاق معروف است آن سه تن عبارتند از: كسى كه مويش را در اسلام سپيد كرده ، و آن كه قرآن را در بر دارد، و پيشواى عادل .(19)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: احترام گذاشتن به مؤ من سفيد موى تجليل خداست .(20).

(4) امام صادق (ع ) فرمود: از ما نيست كسى كه بزرگسال ما را احترام نكند، و به خردسال ما ترحم ننمايد.(21)

احترام به مؤ من

(1) امام صادق (ع ) فرمود: هر كه نزد برادر مسلمانش رود و او را گرامى دارد، همانا خدا را گرامى داشته است .(22)

(2) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بنده اى از امتم نيست كه نسبت به برادرش لطفى كند، جز آنكه خدا برخى از خدمتگزاران بهشت را خادمش سازد.(23)

(3) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر مسلمانى كه به جماعتى از مسلمين خدمتگزارى كند، خدا به شماره آنها در بهشت به او خدمتگزار دهد.(24)

احسان به خويشان و نزديكان

(1) امام رضا(ع ) فرمود: مردى كه سه سال از عمرش باقى مانده صله رحم مى كند و خدا عمرش را سى سال قرار مى دهد و خدا هر چه خواهد بكند.(25)

(2) امام باقر(ع ) فرمود: صله ارحام اعمال را پاك كند و اموال را فزونى دهد و بلا را دور گرداند و حساب را آسان كند و اجل را به تاءخير اندازد.(26)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: صله ارحام اخلاق را نيكو، و دست را با سخاوت ، و نفس را پاكيزه ، و روزى را زياد كند و اجل را به تاءخير اندازد.(27)

(4) امام صادق (ع ) فرمود: با خويشانت رابطه داشته باش اگر چه نوشيدن آبى باشد، و بهترين صله رحم ، آزار نرسانيدن به اوست .(28)

(5) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چيزى كه ثوابش از همه چيز زودتر رسد، صله رحم است .(29)

(6) اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: با ارحام خود رابطه داشته باشيد، اگر چه با سلام كردن باشد.(30)

استدراج و مكر الهى

(1) از حضرت صادق (ع ) درباره گفتار خدا كه فرمايد: ((ايشان را به آهستگى و تدريج از راهى كه ندانند غافلگير كنيم .)) (اعراف ((7)) آيه 182)، سؤ ال كردم ، فرمود: آن بنده اى است كه گناهى مرتكب شود و نعمت تازه اى به او داده شود و اين نعمت او را از استغفار از آن گناه غافل و سرگرم سازد.(31)

(2) همچنين آن حضرت (ع ) فرمود: چه بسا شخصى كه به نعمت هايى كه خداوند به او داده مغرور گردد، و چه بسا كسى كه به سبب پرده پوشى خداوند بر (گناهان ) او غافلگير شود و چه بسا كسى كه به ستايش مردم فريب خورد.(32)

استغفار

(1) امام صادق (ع ) فرمود: بنده مؤ من چون گناه كند، خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد، پس اگر از خدا آمرزش خواست ، چيزى بر او نوشته نشود و اگر اين ساعتها گذشت و آمرزش نخواست يك گناه بر او نوشته شود، و همانا مؤ من پس از بيست سال به ياد گناهش افتد و از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بيامرزد، و كافر همان ساعت آن را فراموش ‍ كند.(33)

(2) از معصوم روايت شده كه : براى هر چيزى دارويى است ، و داروى گناهان ، طلب آمرزش و استغفار است .(34)

(3) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين دعا، استغفار (و آمرزش ‍ خواهى است ).(35)

(4) امام صادق (ع ) فرمود: هر گاه بنده ، بسيار استغفار كند (و از خداوند آمرزش خواهد) نامه عملش ، در حالى كه مى درخشد (به سوى خدا) بالا رود.(36)

(5) امام رضا(ع ) فرمود: مثل استغفار (و ريزش گناهان به سبب آن ) چون برگى است بر درختى كه (در فصل پاييز) بجنبد و آن برگ بريزد، و كسى كه از گناهى استغفار كند و باز آن را انجام دهد، مانند كسى است كه پروردگار خود را مسخره كند.(37)

اسلام

(1) امام صادق (ع ) درباره آيه ((رنگ خدايى بپذيريد!) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است )) (بقره ((2)) آيه 138).(38)

فرمود: مقصود از رنگ (الهى ) همان اسلام است .

(2) امام صادق (ع ) فرمود: به وسيله اسلام ، خون شخص محفوظ ماند و امانت ادا شود و زناشويى حلال گردد؛ ولى ثواب بردن در گرو ايمان است .(39)

(شرح

: اسلام به معنى اقرار به شهادتين ، به وسيله زبان است و ايمان عقيده قلبى و رفتار عملى ، طبق موازين و مقررات اين دين شريف است .

پس كافرى كه با مسلمين مى جنگد، به محض اين كه شهادتين را بر زبان جارى كند، از لحاظ ظاهر يكى از افراد مسلمين محسوب مى شود و روا نيست كه مسلمانى به روى او شمشير بكشد، و چون امانتى به مسلمانى سپارد، بايد به او رد كند يا اگر كسى نزد او امانتى سپارد لازم است كه آن را به صاحبش برگرداند، و نيز مى تواند با زنى مسلمان ازدواج نمايد، اما ثواب و پاداشى كه خداوند در آخرت به كسى مى دهد، مربوط به ايمان و عقيده قلبى و مقررات شرعى است .

اصرار بر گناه

(1) امام صادق (ع ) فرمود: گناه صغيره با تكرار و اصرار ورزيدن بر آن ، صغيره نماند و گناه كبيره - در صورت استغفار از آن - كبيره نباشد.(40)

(2) امام باقر(ع ) فرمود: اصرار بر گناه اين است كه كسى گناهى كند و از خدا آمرزش نخواهد، و فكر توبه را به خود ندهد.(41)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: به خدا سوگند كه خداوند هيچ طاعتى را با اصرار ورزيدن بر يكى از گناهان نپذيرد.(42)

اصلاح روابط مسلمين

(1) امام صادق (ع ) فرمود: صدقه اى را كه خدا آن را دوست دارد، اصلاح كردن روابط بين مردم است ، زمانى كه در ميانشان جدايى و فساد رايج شود و نزديك ساختن آنها به يكديگر زمانى كه از هم دور شوند.(43)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: اين كه رابطه بين دو تن را بهبود ببخشم ، نزد من محبوبتر است از اين كه دو دينار صدقه دهم .(44)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: هر گاه ميان دو نفر از شيعيان ما نزاعى ديدى ، از مال من فديه بده (يعنى هر چه ادعا مى كند از مال من به او بده تا طرف را رها كند).(45)

(4) امام صادق (ع ) فرمود: مصلح دروغگو نيست .(46)

اطعام مؤ منان

(1) حضرت سجاد(ع ) فرمود: هر كه مؤ من گرسنه اى را سير كند، خداوند از ميوه هاى بهشت به او بخوراند.(47)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: از اسباب آمرزش ، اطعام كردن مسلمان گرسنه است .(48)

(3) امام صادق (ع ) به سدير صيرفى فرمود: چه چيزى تو را باز مى دارد از آن كه هر روز بنده اى آزاد كنى ؟ گفتم داراييم به اين مقدار نمى رسد، فرمود: در هر روز مسلمانى را اطعام كن .(49)

(4) امام صادق (ع ) فرمود: غذايى كه برادر مسلمانم نزد من مى خورد، براى من محبوبتر است از اين كه بنده اى آزاد كنم .(50)

اعتراف به تقصير

1) موسى بن جعفر(ع ) فرمود: فرزندم همواره كوشش كن ، مبادا خود را در عبادت و طاعت خداى بى تقصير دانى ، زيرا خداوند هرگز چنان كه شايسته است ، پرستش نمى شود.(51)

اعتراف به گناه

(1) امام باقر(ع ) فرمود: به خدا سوگند! از گناه نجات و رهايى نبايد، جز كسى كه بدان اعتراف كند.(52)

(2) امام باقر(ع ) فرمود: به خدا سوگند! خداوند از مردم جز دو خصلت نخواسته است (يكى ) اعتراف به نعمتهاى او تا بر نعمتهايشان بيفزايد، و (ديگر) اعتراف به گناهان ، تا آنها را بيامرزد.(53)

(3) حضرت صادق (ع ) مى فرمود: هيچ بنده اى با اصرار به گناه و تداوم آن از گناه بيرون نرود، و هيچ بنده اى جز با اقرار و اعتراف به آن از گناه بيرون نرود.(54)

انصاف دادن

(1) اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: آگاه باشيد، هر كه در امور مربوط به خود نسبت به ديگران با انصاف و خيرخواه باشد، خدا جز بر عزتش ‍ نيفزايد.(55)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: هر كه در رابطه خود با مردم به عدل و انصاف رفتار نمايد (اگر چه بر زيانش باشد) بر داورى ميان ديگران برگزيده شود.(56)

(3) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه در مال خود با فقير مواسات كند و نسبت به مردم با انصاف باشد، مؤ من حقيقى است .(57)

(4) امام باقر(ع ) فرمود: خدا را بهشتى است كه جز سه كس در آن وارد نشوند، يكى از آنها كسى است كه درباره خود به حق داورى كند.(58)

(5) امام صادق (ع ) فرمود: آيا به شما از سخت ترين چيزى كه خدا آن را بر خلقش واجب كرده ، خبر ندهم ، سپس سه چيز را ذكر فرمود كه اولين آنها اين بود: انصاف حكم كردن ميان خودت و مردم .(59)

ايمان

(1) امام صادق (ع ) درباره آيه : ((سكينه را در دلهاى مؤ منان فرود آورد)) فرمود: سكينه ، ايمان است ؛ نيز درباره قول خداى متعال : ((با روحى از جانب خود ايشان را تاءييد كرده )) فرمود: آن ايمان است ، و درباره آيه : ((و آنها را به حقيقت تقوا ملزم ساخت ))، فرمود: آن ايمان است .(60)

(2) امام باقر(ع ) فرمود: براى هيچ چيز همچون ولايت ندا در داده نشده است و نيز فرمود: بالاترين مرتبه امر دين و كليدش و راه وصول به هر چيز و مايه خرسندى خداى رحمان ، اطاعت از امام است ، بعد از معرفت او؛ همانا خداوند مى فرمايد: هر كه پيغمبر را فرمان برد، خدا را فرمان برده است و هر كه پشت كند، ما تو را به نگهبانى آنها نفرستاده ايم . (نساء ((4)) آيه 80) همانا اگر مردى ، شبها براى عبادت به پا خيزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود و امر ولايت ولى خدا را نشناسد تا از او پيروى كند و تمام اعمالش طبق راهنمايى او باشد، نزد خدا، حق و بهره اى از ثواب بردن ندارد و از اهل ايمان نباشد.(61)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: ايمان شريك اسلام مى شود، ولى اسلام شريك ايمان نمى گردد؛ ايمان آنست كه در دل ثابت شود.(62)

(4) امام صادق (ع ) فرمود: هر چيز را اساس و پايه اى است و پايه اسلام ، محبت ما اهل بيت است .(63)

حرف : ب

بخشيده شدن گناه

(1) امام صادق (ع ) فرمود: همانا مؤ من خواب هولناك ببيند و (به واسطه ترس ناشى از آن ) گناهش آمرزيده شود، و (نيز) تنش رنج ببيند و بدين سبب گناهش آمرزيده شود.(64)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: چون گناه بنده بسيار گردد (و خدا بخواهد او را پاك كند) و عمل (نيكى ) نداشته باشد كه آن را جبران كند و كفاره آنها شود، او را به اندوه گرفتار سازد تا كفاره گناهانش ‍ گردد.(65)

بدخويى

(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: بدخويى كردار را تباه سازد، چنانچه سركه عسل را تباه كند.(66)

(2) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خدا از صاحب خوى بد توبه نخواسته است . عرض شد: چگونه اين چنين است اى رسول خدا؟ فرمود: به جهت اين كه هر گاه از گناهى توبه كند در گناه بزرگترى افتد.(67)

(3) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه خوى او بد است ، خود را شكنجه مى دهد.(68)

بد زبانى

(1) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر گاه مردى را ديديد كه باكى از آنچه مى گويد و آنچه به او گفته مى شود ندارد، پس به درستى كه يا مولود زناست يا بهره و نصيب شيطان .(69)

(2) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال بهشت را بر هر دشنام گوى بى آبرو و كم شرمى - كه باكى از آنچه به او گفته شوند ندارد - حرام كرده است .(70)

(3) از امام باقر(ع ) روايت شده كه فرمود: خداوند، شخص دشنام گوى دشنام جو را دشمن مى دارد.(71)

(4) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر دشنام به صورتى تجسم يابد، بى ترديد صورت بدى خواهد داشت .(72)

(5) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از زمره بدترين بندگان خدا كسى است كه براى هرزه و دشنام گويى اش از همنشينى و مجالست با او دورى گزينند.(73)

(6) حضرت صادق (ع ) فرمود: بدزبانى از درشتى و خشونت است و جايگاه درشتى و خشونت آتش است .(74)

(7) و نيز فرمود: دشنام دادن و بدزبانى و هرزه گويى از (نشانه هاى ) نفاق و دورويى است .(75)

برادران ايمانى

(1) امام صادق (ع ) فرمود: اهل ايمان برادر يكديگر و فرزندان يك پدر و مادرند و هر گاه رگ يكى از ايشان زده شود، ديگران ، شب برايش ‍ بيدارى مى كشند.(76)

(2) امام صادق (ع ) فرمود: مؤ من برادر مؤ من است ، چشم و راهنماى اوست ، نسبت به او خيانت و ستم روا ندارد و او را نفريبد و وعده اى به او ندهد كه بدان وفا نكند.(77)

(3) امام باقر(ع ) مى فرمود: مؤ من برادر تنى مؤ من است ؛ زيرا خداى عزّو جل مؤ منان را از سرشت بهشتى آفريد و از نسيم بهشت در پيكرشان دميد، از اين رو آنان برادران تنى او هستند.(78)

(4) امام باقر(ع ) فرمود: شما بر اين امر (تشيع ) برادر هم نشديد، بلكه تنها به پيوند برادرى خود واقف شديد. (يعنى اين پيوند در فطرت شما نهفته بود و با رابطه برادرى اين پيوند را آشكار كرديد.)(79)

5) امام صادق (ع ) به اصحابش مى فرمود: از خدا پروا كنيد و برادرانى خوش رفتار باشيد؛ در راه خدا با هم دوستى كنيد و پيوستگى داشته باشيد و مهر ورزيد.(80)

بوسيدن

(1) امام صادق (ع ) فرمود: نبايد سر يا دست كسى بوسيده شود؛ مگر (دست ) رسول خدا - صلى الله عليه و آله - يا كسى كه مقصود از او رسول خدا صلى الله عليه و آله باشد (مانند ائمه - عليهم السلام - و سادات و علما بنا به قولى ، در عين حال نسبت به بوسيدن سر يا دست ديگران هم ، كسى قائل به حرمت نشده است ).(81)

(2) امام موسى كاظم (ع ) فرمود: هر كه به خاطر پيوند خويشاوندى ، فاميلش را ببوسد، باكى بر او نيست (زيرا نظر شهوت و غرض باطلى در ميان نيست ) و محل بوسيدن برادر (نسبى يا ايمانى ) گنه او و محل بوسيدن امام ميان دو چشم اوست (يعنى شايسته است كه گونه برادر و ميان دو چشم امام را بوسيد).(82)

(3) امام صادق (ع ) فرمود: بوسيدن لب سزاوار نيست ، جز نسبت به همسر يا فرزند خردسال .(83)

بهتان

(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه به مرد مؤ من يا زن مؤ منه عيبى را كه در آنها نيست ، بهتان بزند، خداوند او را در ((طينت خبال )) برانگيزد و نگهدارد تا از آنچه گفته بيرون آيد. ابن ابى يعفور عرض كرد: ((طينت خبال )) چيست ؟ فرمود چركى است كه از فرج زنان بدكاره بيرون آيد.(84)

(2) حضرت صادق (ع ) مى فرمود: بهتان آن است كه درباره او (برادرت ) چيزى بگويى كه در او نيست .(85)

بيم و اميد

(1) حضرت صادق (ع ) فرمود: وصيت لقمان به پسرش اين بود: از خداى چنان بترس كه اگر نيكى جن و انس را (به درگان او) ببرى (تصور كنى كه تو را) عذاب مى كند و به خدا چنان اميدوار باش كه اگر گناه جن و انس را (به درگاهش ) ببرى ، (تصور كنى كه ) تو را مى بخشايد.(86)

(2) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه خدا را شناخت ، از او بترسد و هر كه از خدا بترسد، دل از دنيا بر كند.(87)

(3) حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه به چيزى اميدوار باشد، در راه رسيدن به آن كار كند و هر كه از چيزى بترسد، از آن بگريزد.(88)

(4) امام صادق (ع ) فرمود: حب جاه و شهرت در دل شخص ترسان و هراسان نباشد (پس كسى كه از خدا بترسد حب رياست و شهرت ندارد).(89)

(5) امام باقر(ع ) مى فرمود: هيچ بنده مؤ منى نيست ، جز آنكه در دلش دو نور است : نور ترس و نور اميد، اگر اين يكى وزن شود، از آن ديگر افزون نباشد و اگر آن ديگر وزن شود از اين يكى افزون نباشد.(90)