ديد و بازديد
آنچه روحيه ها را شاداب و زندگيها را باصفا مى سازد، «ديدار»است. چه ديدارهاى
دوستانه، چه خويشاوندانه! بويژه اگر در ديدارها،سخنان دلنشين گفته شود و خاطرات
شيرين و همفكرى در مسيرگشايش مشكلات.
«زيارت » برادران دينى رفتن و «ديدار مؤمنان »، مورد سفارش اولياءدين است; كه هم
رابطه هاى درونى آحاد امت را استوارتر مى سازد، هم محبتها را مى افزايد و هم
كدورتها را مى زدايد و هم خدا و رسول راخوشحال مى سازد; و چه كار نيكى بهتر از اين؟
... بجاست كه اين گونه ديدارها به خاطر خدا و با انگيزه خلوص وعمل به سنت دين باشد،
نه روى طمعهاى دنيوى و انگيزه هاى مادى وسودگرايانه و سوداگرايانه!
محتواى ديدارها
گاهى رفت و آمدها و زيارتها، به جاى سودمندى، زيانبار است وبه جاى آنكه بهره
تربيتى يا پاداش اخروى داشته باشد، محصولى جزافزايش گناه يا هدر رفتن فرصتها ندارد.
هوشياران مى كوشند از همه ديدارها سود ببرند و از تباهى فرصت، جلوگيرى كنند.
بايد با «حصارشكنى »، خود و زندگى خود را از انزوا درآورد وروحيه جمعى و تعاون و
همزيستى را تقويت كرد. آنان كه پاى خود وخانواده خود را از رفت و آمد با افراد
باايمان و خانواده هاى شريف وبافرهنگ مى برند، راه خير را به روى خود مى بندند. مگر
نه اينكه اين گونه انزواها، حالتى از ياس براى انسان پديد مى آورد و افسرده مى سازد
و نشاط از چنين زندگيهايى رخت برمى بندد؟!
امام صادق(ع) به اصحاب خويش سفارش مى فرمود:
«تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا امرنا و احيوه »; (1) . به ديدار و
ملاقات يكديگر برويد و «امر» ما را ياد كنيد و به ياد هم آريد و آن را زنده
نگهداريد. اين حديث، محتواى سازنده و تربيتى وجهت دار و هدفدار بودن ديدارها را
تبيين مى كند. ملاقاتهايى كه شيعيان اهل بيت داشتند، محتوايى مكتبى داشت و به توصيه
امام،مى بايست در راستاى «احياى امر» و زنده نگهداشتن مرام و مكتب وفلسفه سياسى
امامت شد، تا «امت »، روح و جان يابد و به بيراهه نيفتد.
بهره هاى ديدار
مناسب است در سايه ملاقاتها و ديد و بازديدها، خانواده ها وافراد، از دردها و
مشكلات يكديگر آگاه شوند و در حد توان، در رفع آنها بكوشند. مشورت و همدلى و
همدردى، گوشه اى از اين بهره هااست. تشريك مساعى در حل معضلات و رسيدگى به
نيازمندان،گوشه اى ديگر. «خيثمه » مى گويد: خدمت حضرت امام باقر(ع) رسيدم تا با آن
حضرت خداحافظى كنم. امام فرمود:
«اى خيثمه! هر كدام از دوستان و هواداران ما را ديدى، سلام ما را به آنان برسان
و آنان را به تقواى الهى توصيه كن و سفارش كن كه توانگرانشان به فقيران سربزنند،
توانمندان به ناتوانان سركشى كنند، زندگان در تشييع جنازه مردگان شركت كنند، در
خانه هاى هم، يكديگر را ديدار كنند. اين گونه ديدارها سبب احياء امر ما(خط ولايت و
رهبرى اهل بيت) مى گردد.» (2) .
اگر ديدارها، چنين بركتهايى نداشته باشد، جز اتلاف وقت وسرمايه چيزى نيست!
وقتى جمعى دور هم مى نشينند و ساعاتى را به صحبت مى گذرانند، در جمع بندى
پايانى، اگر ديدند از آن همه صحبت، چيزى نه در ياد مانده، نه سودى به كف آمده، دريغ
از آن اتلاف فرصت! اما اگربحثهاى علمى و اجتماعى، به روشنگرى افكار كمك كند، نقل
خاطرات و سرگذشتها، براى ديگران عبرت آموز و راهگشا باشد،بازگويى حالات ديگران، حس
همدردى و كمك رسانى را تقويت كند،اينجاست كه ملاقات، به بهره ورى رسيده است.
زيارت مؤمن
در يك جامعه ايمانى، همبستگى اهل ايمان ضرورى است. اين پيوند، در سايه ديدارها
پديد مى آيد و استحكام مى يابد. در روايات،بابى تحت عنوان «زيارة المؤمن » است كه
به اين گونه ديدارها تاكيد دارد.امام صادق(ع) فرموده است:
«مازار مسلم اخاه المسلم فى الله ولله الا ناداه الله عز و جل: ايها الزائر طبت
وطابت لك الجنة »; (3) . هيچ مسلمانى برادر دينى اش را در راه خدا و
براى خدا زيارت نمى كند، مگر آنكه خداى متعال به او ندا مى دهد: اى ديداركننده!خوش
به حالت، بهشت براى تو سزاوار و گوارا باد! در اين ديدارها، دو ركن وجود دارد:
ديداركننده و ديدارشده (زائرو مزور). آنكه پيشقدم در زيارت مى شود، فضيلت بيشترى
دارد وپاداشى افزونتر. اين سخن پيامبر اكرم(ص) است كه فرمود:
«الزائر اخاه المسلم اعظم اجرا من المزور»; (4) .
آنكه برادر مؤمن خود را ديدار مى كند، پاداشى بزرگتر از شخص ديدارشده دارد.
آنان كه «كار» را بهانه كاستن از ديدارها و صله رحمها و رفت وآمدها مى كنند،
بايد خود اينها را هم كار به حساب آورند، بلكه ازبهترين كارها. اين، اقتدا به سيره
رسول اكرم(ص) است. در حديث است: هرگاه پيامبر خدا يكى از مسلمانان را سه روز نمى
ديد، از حال اومى پرسيد. در پاسخ سؤال پيامبر، اگر مى گفتند كه غايب است (مثلا
سفررفته) برايش دعا مى كرد. اگر حاضر بود، به ديدارش مى رفت و اگربيمار بود به
عيادتش مى شتافت. (5) .
ديدار حضورى
برخى به هر دليل، عيادت و زيارت و احوالپرسى شان «غيرحضورى » است. مى كوشند تا
از طريق اين و آن، يا از راه تلفن و نامه احوالپرسى كنند و تماس داشته باشند. گرچه
از اين رهگذر، «كسب اطلاع » مى توان كرد; ولى ديدار روياروى و نشست و گفتگوى چهره
به چهره، حلاوت و بركتى ديگر دارد.
در احاديث، عنوان «تزاور» و «ملاقات » مطرح است. ديدن و ملاقات كردن حضورى.
البته احوالپرسى تلفنى هم خيلى خوب است و نوعى صله رحم محسوب مى شود، ولى جاى
«ديدار حضورى » را پر نمى كند.نامه نوشتن به اقوام و دوستان نيكو است، اما بار سفر
بستن وحضورا خدمت پدر و مادر و بستگان و آشنايان رسيدن و آنان راشاد كردن، ثوابى
مضاعف و تاثيرى افزونتر دارد. مى گوييد نه؟امتحان كنيد!
شما خودتان از ديدار چهره برادر يا فرزند يا دوست بيشترخوشحال مى شويد - اگر از
سفر آيند - يا از شنيدن صدايشان از آن سوى سيمهاى مخابرات؟ تازه، اين خودش نشان
محبت بيشتر و صميميت ويكدلى در رابطه ها است. اگر هنگام درگذشت يكى از اقوام، از
دوستان و آشنايانتان كسى تلگراف تسليت بفرستد، يا آنكه از شهر و محله خودپيش شما
آمده، از نزديك در غمتان شريك شود و در مراسمتان شركت كند، كدام يك را صميمى تر مى
يابيد؟ رفت و آمد خودتان با ديگران نيزچنين است. هرگز به تلفن و نامه قناعت نكنيد و
«صدا» و «دستخط » و«عكس » را به جاى ديدار حضورى ننشانيد.
«اويس قرنى » را شنيده ايد كه از مادر اجازه گرفت و از «يمن » به «مدينه » آمد،
تا محبوبش، محمد مصطفى(ص) را يك بار ببيند و برگردد... و چنان شد كه پيامبر اكرم(ص)
فرمود: من بوى بهشت را از سوى قرن مى شنوم، چه بسيار مشتاق تو هستم، اى اويس قرن!
«تفوح روايح الجنة من قبل قرن، واشوقاه اليك يا اويس القرن!» (6) .
در همين ديدارهاى حضورى است كه نشاط خاطر و بهره ورى ازتجارب و سخنان نهفته است.
امام هادى(ع) فرموده است:
«ملاقاة الاخوان نشرة و تلقيح العقل و ان كان نزرا قليلا»; (7) .
ديدار برادران، سبب انبساط خاطر و بارورى انديشه است، هرچند كوتاه و اندك باشد. با
اين همه آثار و بركات، ديگر چه جاى درنگ و بهانه جويى وعذرتراشى براى ترك مراوده و
رفت و آمد؟! براى اين گونه ديدارها،بايد در پى بهانه بود و هر فرصتى را مغتنم شمرد،
... البته تا حدى كه به مزاحمت نيانجامد و موجب اتلاف وقت ديگرى نشود.
وقتى كسى از مسافرت برمى گردد، يا خداوند به كسى فرزندى عنايت مى كند، يا
ازدواجى صورت مى گيرد، يا خانه جديدى خريدارى مى شود، يا خداى ناكرده بيمارى و
كسالتى براى كسى پيش مى آيد، اينهاهمه بهانه «تجديد عهد» و ديدار حضورى است. حتى
اگر او هم مهمانى ندهد، ولى در صورت فراهم بودن شرايط، رفتن به ديدار و گفتن
خوشامدى، تهنيتى، تبريكى ، تسليتى، خدا شفا دهدى، چشم روشنى و... مناسب است و اين
«ديدارها مايه تحكيم دوستيها است.».
پيامبر رحمت فرمود: «الزيارة تنبت المودة »; (8) .
ديدار، دوستى آور است.
ديدار كريمانه
چه خوب كه در ديدارها، قصد قربت كنيد و اينها را به حساب خدابگذاريد. اگر معامله
و سودا هم مى كنيد، با خدا سودا كنيد، تا اجر ببريد.نگوييد: من چند بار رفته ام،
آنها نيامده اند، نوبتى هم كه باشد، حالانوبت آنها است ...
در بهره ورى از ثواب و پاداش الهى كه نبايد اين گونه محاسبات رابه ميان كشيد.
درست است كه هر «ديد»ى، «بازديد»ى دارد و هر سلامى،عليكى و هر نامه اى جوابى! ولى
گاهى هم بايد كريمانه و بزرگوارانه برخورد كرد. ديدار مؤمن، ديدار خدا است و چقدر
ثواب دارد. درحديث قدسى آمده است كه خداوند مى فرمايد:
«ايما مسلم زار مسلما فليس اياه زار، اياى زار و ثوابه على الجنة »; (9)
. هر مسلمانى كه به ديدار مسلمانى برود، او را نه، بلكه مرا زيارت كرده است و
پاداش او بر عهده من، بهشت است. چه چيزى بالاتر ازاين؟ ديدار مؤمن، همپاى ديدار
خدا!
از امام باقر و امام صادق(عليهماالسلام) روايت است:
«هر مؤمنى كه به قصد ديدار مؤمن ديگر بيرون رود و او را همراه با معرفت به حقوقش
زيارت كند، به پاداش هر گامش در اين راه، خداوند حسنه اى براى اومى نويسد و سيئه اى
از او محو مى كند و درجه اى مى افزايد. چون در بزند، درهاى آسمان به رويش باز مى
شود و چون با يكديگر ملاقات و مصافحه و معانقه كنند،خداى متعال رو به فرشتگان كرده
و مباهات مى كند كه: دو بنده ام را بنگريد! به خاطر من با هم دوستى و ديدار مى
كنند. بر من است كه از اين پس از عذاب،مصونشان دارم. و چون برگردد، فرشتگان بدرقه
اش مى كنند و اگر تا شب بعد، ازدنيا برود، از حساب، معاف مى شود ...» (10)
.
وقتى ديدارها اين همه فضيلت و ثواب و آثار دنيوى و اخروى دارد، چه محرومند آنان
كه به بهانه هاى مختلف يا لجاجتها وانديشه هاى كودكانه و حقيرانه، با هم قهر يا ترك
رفت و آمد مى كنند ودرهاى بركت را به روى خويش مى بندند! گرماى دلها در سايه
ديدارهاى صميمانه و معاشرتهاى مخلصانه وآميخته به صداقت و مودت است. كانون زندگى و
خانواده ها را گرمتر كنيم، با معاشرت و مودت وديدار ....
آداب مهمانى و ضيافت
از برجسته ترين خصلتهاى نيكمردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگى از
تعلقات و خوى بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبت و احسان مى كند. «ضيافت » و
داشتن دستى باز و سفره اى گشوده و عطايى پيوسته ومهمان دارى و مهمان نوازى، از
نشانه ها و جلوه هاى اين روحيه فتوت وجوانمردى است.
معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت «مهمانى » است. از اين رو
آشنايى با آداب ضيافت و رسوم دينى مهمانى،در محدوده «اخلاق » معاشرت مى گنجد. اين
موضوع، دو جنبه و دوطرف دارد: يكى كسى كه مهمان مى كند، ديگرى آن كه مهمان مى شود.و
هر كدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.
مهمان، بركت خانه
بعضى، از مهمان گريزانند. برخى هم مهمان دوستند. هر كدام هم نشان دهنده خصلت
درونى افراد است. حضرت على(ع) را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا على! سبب اندوه شما
چيست؟ فرمود: «يك هفته است كه مهمانى برايم نيامده است!...» (11) .
اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مى شمارد و كوه غم بردلش مى افتد و عزا
مى گيرد، كجا؟ بركت خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهى است و پذيرايى از
مهمان، توفيقى ارجمنداست كه نصيب هر كس نمى شود. مهمان حبيب خداست. درضرب المثلهاى
ايرانى است كه: «مهمان، روزى خود را مى آورد.» (12)
البته اين ضرب المثل، از احاديث اسلامى گرفته شده و ريشه اى دينى دارد. ازحضرت
رسول(ص) روايت است كه: «الضيف ينزل برزقه ...»; (13) مهمان،روزى خود را
نازل مى كند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه وميزبان را هم مى زدايد و اين
بركتى شگفت است. باز هم در اين زمينه حديثى از امام صادق(ع) بشنويم كه به يكى از
يارانش به نام «حسين بن نعيم » فرمود:
- آيا برادران دينى ات را دوست دارى؟
- آرى.
- آيا به تهيدستان آنان سود مى رسانى؟
- آرى.
- سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست بدارى. به خداسوگند، نفع تو به هيچ يك از
آنان نمى رسد، مگر آنكه دوستشان بدارى.راستى، آيا آنان را به خانه خودت دعوت مى
كنى؟
- آرى. هرگز غذا نمى خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر وبيشتر از برادران
هستند.
حضرت فرمود:
- آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برترى تو بر آنان است!
(راوى كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:).
- فدايت شوم! من به آنان طعام مى دهم، مركب خويش را دراختيارشان مى گذارم، با
اين حال آنان برتر از منند؟
- آرى! چون وقتى آنان به خانه تو وارد مى شوند، همراه خود،آمرزش تو و خانواده ات
را همراه مى آورند و چون مى روند، گناهان توو خانواده ات را با خويش مى برند.
(14) .
كسى كه خانه اى وسيع، امكاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد،شكرانه نعمتهاى الهى
را گاهى بايد با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام ومهمانى، هديه، دستگيرى از بينوايان،
كمك به محرومان و ... ادا كند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
«وليمه »، يك سنت دينى
در باره اينكه كى بايد سور و اطعام داد، و به چه كسانى و چگونه،در دستورهاى
دينى، آداب و نكات فراوانى آمده است كه به بعضى اشاره مى شود.
موارد مهمانى
از توصيه هاى حضرت رسول به اميرالمؤمنين(ع) يكى هم اين بود:
«يا على! لا وليمة الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وكار او ركاز»;
(15) .
يا على! جز در اين پنج مورد، وليمه اى (اطعام و مهمانى دادن)نيست: ازدواج و
عروسى، تولد نوزاد، ختنه كردن كودك، ساختن ياخريدن خانه، بازگشت از سفر حج.
در اين موارد، سزاوار است كه انسان به اين بهانه و مناسبت،سفره اى بگسترد، ذبحى
كند و مؤمنان را به مهمانى دعوت كند.
در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: هر كس مسجدى ساخت، گوسفند چاقى
را ذبح كند و از گوشت آن به محرومان بينوا اطعام كند و از خداوند بخواهد كه شر
سركشان جن و انس وشيطانها را از او دور كند. (16) .
مهمانى براى هر يك از موارد ياد شده، سنتى اسلامى است كه دلهارا به هم مهربانتر
و صفا و صميميت ميان جامعه را بيشتر مى كند و اقوام و دوستان، يكديگر را مى بينند و
آشناتر مى شوند، روحها شاداب تر وزندگيها بانشاطتر مى شود.
در زندگى اولياء دين و پيشوايان معصوم نيز، نمونه هاى فراوانى ازاين گونه
ضيافتها ديده مى شود. از جمله به اين نمونه دقت كنيد: امام هفتم، حضرت كاظم(ع) براى
تولد يكى از فرزندانش وليمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و كوچه ها، در
ظرفهايى به مردم «فالوده » داده شد. برخى پشت سر، اين كار را بر حضرت عيب
گرفتند.وقتى امام كاظم شنيد، در پاسخ آن عيبجويى، به سنت انبيا و روش پيامبر
اكرم(ص) استناد نمود. (17) .
مهمان نوازى
گرچه باديه نشينان عرب به مهمان نوازى معروفند، همچنين عشاير خودمان در ايران،
ولى در بسيارى از شهرها و مناطق، باجلوه هاى زيباى مهمان دوستى مواجه مى شويد. شايد
شما هم نام برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان نواز و مهمان دوست شنيده ايد
كه در اين خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. اين نيزريشه در فرهنگ دينى و باورهاى
مذهبى دارد و تعليمى است كه ازقرآن و دين فرا گرفته اند. اساسا دين ما، يكى از
مؤثرترين عوامل شكل دهنده به «فرهنگ عمومى » در جامعه ايرانى و اسلامى است.
در روايات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضيف واكرامه » (18)
وجود دارد كه به تكريم و گرامى داشتن و احترام و پذيرايى ازمهمان سفارش مى كند و
مهمان دوستى را خوش مى دارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسيار نيكو مى شمارد و
خانه بى مهمان را دور ازفرشتگان مى داند.
امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پيامبر(ص) فرموده است:
«اذا دخل الرجل بلدة فهو ضيف على من بها من اهل دينه، حتى يرحل عنهم ...»;
(19) .
هرگاه كسى وارد شهرى شد، او مهمان همدينان خودش در آن شهر است، تا آنكه آنجا را
ترك كند.
وقتى تازه واردى به يك شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود وآنان وظيفه اكرام و
مهمان نوازى دارند، ورود مهمان به خانه شخصى يك مسلمان، ضرورت اكرام و پذيرايى
بيشترى را داراست. از همين جاست كه اگر شهرى پذيراى مهمانهاى خارجى، سيلزدگان،
آوارگان جنگ، آسيب ديدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از يك كشورهمسايه باشد، به
حكم وظيفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظيفه آن شهروندان است كه با آغوشى باز
و گرم و برخوردى كريمانه وبزرگوارانه، مهمان نوازى كنند. از پيامبر اكرم(ص) روايت
شده است كه فرمود: «اكرموا الضيوف و اقروا الضيوف » (20) ، مهمانها را
اكرام و پذيرايى كنيد.
پرهيز از اسراف و ريا
هر عمل خير و شايسته اى، گاهى دچار برخى آفتها مى شود. با همه ستايشى كه از
پذيرايى شايسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعايت نشود و به مرز اسراف و
ولخرجيهايى برسد كه اغلب، روى چشم وهم چشمى است، يا ريشه در خودنمايى و تفاخر دارد،
ناپسند است وهمين كار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبيت نزد خدا مى افتد. اطعام،
با همه ارزشى كه دارد، آنجاست كه «فى الله » و «لله » باشد و به قصد سير كردن شكمى
گرسنه يا شاد كردن برادرى مؤمن يا تقويت رابطه هاى خويشاوندى و صله رحم باشد.
درست است كه از نعمت الهى بايد بهره گرفت، اما با حفظ حد ومرز ارزشى آن و فراتر
نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن كار به صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف
پذير!
روزى حضرت امير(ع) به «علاء بن زياد» كه خانه اى وسيع و مجلل براى خود ساخته
بود، فرمود: با اين خانه بزرگ، در اين دنيا مى خواهى چه كنى؟ تو در آخرت، به چنين
منزل وسيعى بيش از دنيا نياز دارى;مگر آنكه بخواهى از همين خانه وسيع دنيوى، به
آخرت برسى، مثل اينكه در اين خانه از مهمان پذيرايى كنى، صله رحم نمايى، به بستگانت
برسى، حقوقى را كه از اين خانه بر گردن دوست تو ادا كنى. در اين صورت، از همين خانه
به آخرت مى رسى! ... (21) .
گاهى اصل مهمانى دادن، رياكارى است. گاهى نوع غذا و محل اطعام و كيفيت سفره
چيدن، تظاهر و خودنمايى است. گاهى مهمانهاى خاص و مدعوين، شايسته اطعام نيستند، يا
با انگيزه هاى رياكارانه وحسابگرانه و مصلحت انديشانه دعوت مى شوند. همه اينها
نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى. پيامبر خدا(ص)فرمود: هركس طعامى را از روى ريا و
خودنمايى اطعام كند و مهمانى دهد، در روز قيامت، همانند آن را خداوند از طعامهاى
دوزخى به اومى خوراند. (22) .
و امام باقر(ع) فرمود: «وليمه »، در حد يكى دو روز، كرامت وبزرگوارى است، بيشتر
از آن، ريا و سمعه است:
«الوليمة يوم او يومين مكرمة و مازاد رياء و سمعة.» (23) . البته
اينها در سوردادنها و مهمانيهاى رايج و مرسوم به مناسبتهاى ياد شده است. اما اصل
مهمان دوستى و كرم و اطعام به محرومان،سخاوتى است كه هرچه بيشتر و مستمرتر باشد،
بهتر و زيبنده تر است. «هاشم »، جد بزرگ رسول خدا، هميشه سفره اى باز داشت و غذاى
آماده او و خانه مهيايش براى عامه مردم، او را به سيادت و آقايى قريش رسانده بود.
«حاتم طايى »، سخاوتمند معروف عرب، خانه اى داشت كه ملجامردم و محل اميد بينوايان و
مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبى(ع) مهمانخانه اى در منزل داشت كه به طورمعمول، از طبقات مختلف،
بويژه افراد غريب و بى خانه و بينوا ومسافران و يتيمان و محرومان، پيوسته از آن
بهره مند مى شدند. براى كريمان بلندهمت، «اطعام » لذتى بيش از طعام خوردن دارد وحظ
روحى آنان از اين رهگذر است.
چه زيباست اين كلام مولا على(ع) كه فرمود:
«قوت الاجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام »; (24) . قوت و غذاى
جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام وغذا دادن. كسى مى گفت: بزرگترين لذت روحى
من وقتى است كه عده اى نيازمند و تهيدست را به مهمانى دعوت كنم و آنها سر سفره
نشسته ومشغول خوردن باشند و من از دور، اين صحنه را نگاه كنم و لذت ببرم!
در «قابوسنامه » چنين توصيه مى كند:
«چون ميهمان كنى، از خوبى و بدى خوردنيها عذر مخواه، كه اين طبع بازاريان باشد،
هر ساعت مگوى كه فلان چيز بخور، خوب است! يا چرانمى خورى؟ يا من نتوانستم سزاى تو
كنم، كه اينها سخن كسانى است كه يك بارميهمانى كنند.» (25) .
آداب مهمانى
ضيافت و مهمانى دو طرف دارد:
يكى مهمان مى شود، ديگرى ميزبان است. يكى بر سر سفره ديگرى مى نشيند و طعام مى
خورد، ديگرى سفره مى گسترد و اطعام مى كند. لذت يكى در غذا خوردن است، وديگرى در
طعام دادن. اصل مهمانى و ضيافت و مواردى را كه در اسلام، توصيه به مهمانى دادن شده
است، بحث كرديم و با ميزبانان سخن گفتيم. اينك سخن با مهمان است و آداب مهمانى
رفتن.
مهمان يا دردسر؟
در فرهنگ دينى ما، مهمان حبيب خدا و مايه بركت است، هديه اى از سوى پروردگار و
عامل افزايش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اينها همه
بجا و درست،چرا كه فرموده معصومين و تعاليم مكتب است. اما در همين جا «هزارنكته
باريكتر ز مو» وجود دارد كه اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت ورنجش صاحبخانه شود و او
را به درد سر بيندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه يكسان نيستند و روحيه ها متفاوت است. بعضيها آمادگى پذيرش مهمان
ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان نوازى وخرج ضيافت برخوردار نيستند.
بعضى از نظر جا و منزل و امكانات پذيرايى آبرومندانه از مهمان در مضيقه و فشارند.
بعضيها اشتغالاتى دارند كه مهمانى مزاحم وقت و يا كارشان خواهد شد. اينجاست كه خود
مهمان بايد مراعات حال طرف را بكند، انتظار بيش از حد نداشته باشد، بى خبر و بى
دعوت نرود، ديروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نيايد و او را به تكلف و زحمت
نيفكند (البته فرودهاى اضطرارى مستثنى است!...).
سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان در باره ادب مهمان شدن درخانه پيامبر(ص) چنين است:
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه
پيامبر نشويد، و هر گاه دعوت شديد، داخل شويد، و چون غذا خورديد، پخش شويد (و
برويد) و براى حرف زدن (و گپ زدن)ننشينيد، اين كار شما سبب اذيت پيامبر است و از
شما خجالت مى كشد، ولى خداوند از گفتن حق، حيا نمى كند!» (26) .
در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، ديگر مهمان،اسباب زحمت و بار خاطر
نخواهد شد، بلكه مايه بركت و سبب خوشحالى خواهد بود و از همين جاست كه به مساله
«تكلف »برمى خوريم كه پيامدهاى بدى دارد و مايه تلخكاميهايى در زندگى است.
«تكلف » يا «ماحضر»؟
در مثلهاى زيباى فارسى است كه: «رسيده، رسيده خورد»، يا اينكه: «مهمان، هر كه
باشد، در خانه هر چه باشد». (27) . چيزى به نام «حفظ آبرو» يا «حيثيت »،
براى برخى چنان تكلف آور ومشقت بار است كه براى آن خود را به زحمتهاى بسيار دچار مى
كنند وبه هر قيمتى شده از مهمان پذيرايى مى كنند، مبادا كه آبرويشان برود.البته
توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در اين مساله دخالت دارد.
اين گونه مهمان كه ميزبان را به «تكلف » و زحمت مى افكند، نه تنهارحمت نيست كه
شوم است. اگر ميان مردم و خويشاوندان صفا وصداقت و صميميت باشد و مهمانى از راه
برسد و ديروقت يا نابهنگام باشد، بايد به هر چه كه «هست » قناعت كرد. نه مهمان توقع
زيادى داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بيفكند. در اين صورت، دوستيهاو رفت
و آمدها تداوم مى يابد.
اما رفت و آمدهاى هزينه ساز و خرج تراش و تكلف آور، سبب كاهش ديد و بازديدها و
مهمانيها و موجب قطع رابطه ها يا كاهش وسردى آن مى گردد. درسى از امير مؤمنان(ع)
بياموزيم:
مردى حضرت على(ع) را به خانه دعوت كرد. حضرت فرمود: به سه شرط مى آيم. آن مرد
پرسيد: آن شرايط چيست؟ امام پاسخ داد:
يكى اينكه از بيرون خانه چيزى برايم تهيه نكنى. دوم آنكه آنچه را در خانه دارى،
پنهان و ذخيره نسازى (هر چه دارى بياورى). سوم آنكه به خانواده ات اجحاف و فشار
وارد نياورى. مرد گفت: باشد، مى پذيرم. حضرت قبول كرد و مهمان خانه او شد.
(28) .
اين حديث، درسهاى عظيم و نكات ظريفى را بيان مى كند. بعضيهابه خانواده و همسر
خويش زحمت بسيار مى دهند و تهيه بساط و مواديك سفره و پخت و پز را به او تحميل مى
كنند تا يك مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم مى كشد، ولى پزش را آقا مى دهد.
اين نوعى ستم به خانواده است و روا نيست كه از سوى مرد انجام گيرد.
در مهمانى رفتن، هم مهمان نبايد متوقع باشد كه براى او چنين وچنان كنند و به
«ماحضر» - هر چه كه موجود است - قانع باشد، و هم صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را
بر عيال، تحميل نكند. رسول خدا(ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اكرام و پذيرايى قرار
مى گيرد. اگر شب سوم فرا رسيد، ديگر او از اهل خانه محسوب مى شود، هر چه كه بود، مى
خورد. (29) .
نيز از آن حضرت روايت است:
به خانه ديگرى چنان وارد نشويد و مهمان نرويد كه چيزى نداشته باشند تا خرج و
انفاق كنند. (30) اين براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است كه نزد مهمان
شرمنده و سرافكنده نشود. در ضرب المثلهاى فارسى است كه: «مهمان ديروقت (يا:
ناخوانده) خرجش به پاى خودش است ».
سلمان و مسلمانى
روش مسلمانى را بايد از حضرت «سلمان » آموخت كه اهل قناعت و ساده زيستى بود و
پرهيز از تكلف و تجمل. از اين رو سلمان فارسى در فضيلتها و ارزشها از «اهل بيت » به
شمار مى آمد. (سلمان منااهل البيت). بارى، نقل خاطره اى از سلمان مناسب اين بحث
است:
يكى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل » مى گويد: من به اتفاق دوستم به
خانه سلمان فارسى رفتيم و مدتى نشستيم. هنگام غذا فرارسيد. سلمان گفت: اگر نبود
آنكه رسول خدا(ص) از تكلف وخويشتن را به زحمت افكندن نهى كرده است، برايتان غذاى
خوبترى فراهم مى كردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمك آورد وجلوى مهمانان
گذاشت. رفيقم گفت: كاش همراه اين نمك، مقدارى سعتر (مرزه و آويشن) بود! سلمان رفت و
ظرف آب خويش را «گرو»نهاد و كمى مرزه فراهم كرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا
خورديم،دوستم گفت: خدا را شكر كه به روزى خدا قانعيم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا
قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!... (31) .
سلمان اهل تكلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواسته اى را بر زبان آورد و تمناى غذا و
طعامى داشت، سلمان ناچار شد كه براى رضاى خاطر مهمان آن را تامين كند، هر چند با
«رهن » گذاشتن وسيله زندگى!
بسيارى اوقات، نه تنها در مهمانيها، بلكه در مجموعه رفت وآمدها و روابط، توقعات
بيجاى افراد از يكديگر، بار سنگينى را به دوش ديگران مى گذارد و اين هيچ پسنديده و
اسلامى نيست! مهمان خوب كسى است كه وقتى به خانه كسى مى رود، بخصوص اگر بدون اطلاع
دادن قبلى باشد، همان جا كه كفشهايش را از پا در مى آورد، توقع و انتظار را هم از
خود جدا كند و بيرون در بگذارد و وارد شود، تاجاى هيچ گله اى نباشد. وقتى بارى بر
دوش ميزبان سنگينى نكند، اين گونه مهمانى بى زحمت و رنج است و اگر خدا كمك كند و
همراه مهمان،روزى او را هم بفرستد كه چه بهتر.
در حديث است: «لا تكلفوا للضيف » يا «لا يتكلفن احد لضيفه ما لايقدر»; (32)
براى پذيرايى از مهمان، خود را بيش از حد توان به زحمت ومشقت نيندازيد. مى
بينيد كه مساله، ظريف است و مرزها گاهى آشفته مى شود. هم دعوت به پذيرايى از مهمان
كرده اند، هم نهى از تكلف! هم مهمان راموهبت الهى شمرده اند و مايه رزق و بركت خانه
دانسته اند، هم ايجاداذيت و سختى براى ميزبان را نهى كرده اند. شناخت تكليف صحيح،هم
براى مهمان هم ميزبان، دقت و ظرافت مى طلبد.
مهمان ناخوانده
روابط مودت آميز در جامعه اسلامى و ميان برادران دينى وخانواده ها، بايد در سطحى
باشد كه رفت و آمدها گرم، و مهمانى دادنهاصميمى، مهمانى رفتنها بى تكلف، و
پذيراييها خودمانى و بى گله باشد.اين مطلوب نهايى است، ولى رعايت آدابى خاص، بويژه
آنجا كه محبتها و صميميتها در حدى نيست كه «هيچ آدابى و القابى مجوى »، ضرورى است.
يكى از اين نكات، بى دعوت به مهمانى نرفتن است،يكى هم همراه دعوت شده را با خود
نبردن! گرچه ميزبانان معمولامى گويند: «خوب، چه مى شد مهمانتان را هم مى آوريد،
غريبه كه نيستيد،مى آوريد و دور هم بوديم و ... .»
اما توصيه اسلام به پرهيز از اين مساله است. حتى همراه بردن كودكان به مهمانى،
اگر دعوت نشده اند، گاهى اشكال شرعى هم پيدا مى كند، بويژه اگر در دعوتنامه قيد شده
باشد كه: «لطفا از آوردن بچه ... .»
امام صادق(ع) از رسول خدا نقل مى كند كه فرمود: «هر گاه يكى ازشما به مهمانى و
طعامى دعوت شديد، فرزند خود را همراه نبريد، اگر چنين كنيد،كارى ناروا و غاصبانه
كرده ايد.» (33) اين همان عادت ناپسند «طفيلى » و «قفيلى »بردن همراه
است. و ... سومى را هم كه صاحبخانه مى شناسد!
در حديث ديگرى پيامبر اسلام به حضرت على(ع) در ضمن وصايايى فرمود:
«يا على! هشت گروهند كه اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش كنند، نه
ديگرى را. يكى از آنان كسى است كه به مهمانى اى كه دعوت نشده برود وبر سر سفره
ناخوانده بنشيند: «الذاهب الى مائدة لم يدع اليها ... .» (34) .
گله نداشتن
مشهور است كه: «سفره نينداخته يك عيب دارد. سفره انداخته هزارعيب!» اين مثل همان
كلام ديگر است كه مى گويند: ديكته نوشته نشده،غلط ندارد! وقتى كسانى مهمانى مى
دهند، بخصوص به صورت دسته جمعى و عمومى، چيزى به نام «گلايه » مطرح مى شود. البته
ما نبايد اهل گله باشيم كه چرا مثلا ما را خبر نكردند، مگر غريبه بوديم كه دعوت
نشديم و ... . از طرف ديگر هم ميزبان بايد خود را براى گلايه هاى احتمالى آماده
كند.
اما آنچه براى ديگران بسيار كارساز است، «عدم توقع » است. نتيجه اين روحيه،
آرامش وجدان و آسايش درون است. اگر كسى از دوستان،بستگان، همسايگان و همكاران، سورى
داد و ما جزو مدعوين نبوديم،چه جاى گلايه؟ . .. مگر به ما بدهكار بوده است؟ شايد
دسترسى نداشته، شايد فراموش كرده كه بگويد و از قلم افتاده ايم، شايد از نظر جاو
غذا، امكانات و ظرفيت نبوده، و ... يا به هر دليل ديگرى به ما نگفته است.
چرا به ما بر بخورد و غبار كدورت بر آينه دوستيهايمان بنشيند؟!حيف است كه حريم و
مرز دوستيها و خويشاونديها با اين گونه مسايل، آشفته گردد. زبان به گلايه گشودن، هم
طرف مقابل را شرمنده و رنجيده مى كند، هم نشانه كم ظرفيتى و دون همتى و حقارت نفس
گله كننده است.
مناعت طبع، گوهرى است كه نبايد آن را با سنگ «توقعهاى كوچك »شكست! اگر به مهمانى
هم رفتيم و غذا و جا و شرايط بر طبق ميل وانتظارمان نبود، باز هم عيب جويى و شكوه،
مناسب نيست; زيراگلايه هاى بعدى، نه عيوب و كاستيهاى گذشته را اصلاح مى كند، نه
چيزى عايد ما مى شود. تنها پايين بودن سطح انديشه و افق فرهنگ خويش را با اين كار،
نشان داده ايم.
ايثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همين جاهاست! پس همت بلند دار ...
مبادا صفاى دوستى و خويشاوندى باچنين توقعهايى به كدورت مبدل شود. حيف است!
پىنوشتها:
1) اصول كافى، ج 2، ص 175.
2) همان.
3) همان، ص 177، حديث 10.
4) ميزان الحكمه، ج 4، ص 297.
5) مكارم الاخلاق، ص 19.
6) سفينة البحار، ج 1، ص 53.
7) ميزان الحكمه، ج 4، ص 298.
8) سفينة البحار، ج 1، ص 567.
9) همان.
10) همان.
11) ميزان الحكمه، ج 5، ص 521.
12) امثال و حكم، دهخدا، ج 4، حرف ميم.
13) ميزان الحكمه، ج 5، ص 520، وسائل الشيعه، ج 16، ص 459.
14) كافى، ج 2، ص 201، حديث 8 و 9.
15) وسائل الشيعه، ج 16، ص 454.
16) همان، حديث 4.
17) همان، ص 452، حديث 2.
18) بحارالانوار (بيروت)، ج 72، ص 458.
19) همان، ص 462.
20) كنزالعمال، ج 9، ص 245.
21) نهج البلاغه، خطبه 209.
22) وسائل الشيعه، ج 16، ص 455.
23) همان، ص 456.
24) بحارالانوار، ج 72، ص 456.
25) رهنمون، ص 748.
26) سوره احزاب، آيه 53 (لا تدخلوا بيوت النبى ...).
27) امثال و حكم، دهخدا، ج 4، كلمه «مهمان ».
28) بحارالانوار (چاپ بيروت)، ج 72، ص 451، حديث 4.
29) وسائل الشيعه، ج 16، ص 456.
30) همان، حديث 2.
31) ميزان الحكمه، ج 5، ص 525 (به نقل از بحارالانوار، ج 22، ص 384).
32) كنز العمال، ج 16، ص 248.
33) بحارالانوار، ج 72، ص 445.
34) همان، ص 444، حديث 1 و ص 452، حديث 6.