شناخت و مراعات حقوق ديگران

جواد محدثي

- ۳ -


مردم دارى

يكى از ضرورتهاى اخلاق مسلمانى و معاشرت مكتبى،«مردم دارى » است، يعنى با مردم بودن، براى مردم بودن، در خدمت ديگران بودن، شريك درد و رنج و راحت و غم ديگران بودن. همراهى و همدردى و همگامى و همخونى با ديگران و هر نام ديگرى كه بتوانى بر آن بگذارى، ليكن واقعيت، همه يكى است، يعنى خود را خدمتگزارو غمخوار ديگران ديدن و دانستن.

اين، رمز و راز حيات اجتماعى يك مسلمان است و براى او «پايگاه مردمى » و برخوردارى از رافت و رحمت و مودت و حمايت مردم رافراهم مى آورد. ماهى به آب زنده است و يك مسلمان اجتماعى، به حسن سلوك باديگران. بايد ديد چه چيزهايى و چگونه رفتارهايى و چه روحياتى اين زمينه و موقعيت و پايگاه را براى انسان پديد مى آورد؟ وقتى هدف يك مسلمان، خدمت بيشتر به همنوعان است، بايد راه و رسم آن را هم آموخت. مردم دارى، يكى از اين رمزها است.

نمودهاى مردم دارى

بدون شناخت نمودها و شاخصهاى مردم دارى و اين خصلت نيكو، نمى توان به رمز آن دست يافت. چه روحيه ها و خصلتهايى سبب جذب ديگران مى شود؟ جذبى كه راهگشاى توفيق بيشتر براى خدمت و همدلى باشد. برخى از اين نمودها از اين قرار است:

1- خوش اخلاقى

«حسن خلق »، كمندى است كه ديگران را در دام محبت اسيرمى كند.كيست كه از برخورد شايسته خوشش نيايد و جذب چنين انسانى نشود؟

از امام صادق(ع) پرسيدند:

حد و مرز اخلاق نيك، چيست؟

فرمود: آن است كه:

اخلاقت را نرم كنى،

كلامت را پاكيزه سازى،

و با چهره اى باز و گشاده با برادران دينى ات روبه رو شوى. (1) .

گشاده رويى، از بارزترين صفات رسول خدا(ص) بود كه سهمى عمده در جذب مردم به اسلام و شيفتگى آنان به شخص پيامبر اسلام داشت. خداوند در باره اين خصلت مردمى رسول اكرم(ص)مى فرمايد:

«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك »; (2) .

به خاطر رحمت الهى بود كه براى مردم نرم شدى و اگر تندخو وخشن و سخت دل بودى، از دور تو پراكنده مى شدند.

در ادامه آيه مى فرمايد: پس، از آنان درگذر، برايشان استغفار كن، ودر كار با آنان مشورت نما.

گويا كه «عفو»، «استغفار» و «مشورت »، نمونه هاى ديگرى از حسن خلق و رفتار مردم دارانه و جاذب است، چرا كه نوعى اعتماد به مردم وبه حساب آوردن آنان است و چنين برخوردى، عامل جاذبه شخص مى گردد.

2- عفو و گذشت

كينه توزى و لجاجت، ويژه روحهاى حقير و همتهاى پايين است.برعكس، آنان كه نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را مى پذيرند، ازخطاهاى ديگران چشم مى پوشند و از حق شخصى خويش درمى گذرند. بلندنظرى انسان، عامل محبت دلهاى ديگران است. براى خود انسان نيز نوعى لذت روحى دارد و گفته اند: «در عفو، لذتى است كه در انتقام نيست.».

عفو و گذشت و چشم پوشى و ناديده گرفتن لغزشهاى ديگران،دانه هاى جلب محبت است و ديگران را خوشبين، وفادار و بامحبت نگاه مى دارد.

امام سجاد(ع) در دعاى بلند «مكارم الاخلاق »، از خداوند اين گونه مى طلبد:

«خداوندا!...

مرا ثابت قدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغلها، خيرخواهانه برخوردكنم،

و هر كس از من دورى گزيد، من به او نيكى كنم،

و به كسى كه مرا محروم كرده، بذل و عطا كنم،

و با آن كه با من قطع رابطه كرده، بپيوندم،

و كسى را كه غيبت مرا كرده است، به خوبى ياد كنم،

توفيقم ده كه نيكى را سپاسگزار باشم،

و ... از بدى، چشم پوشم و درگذرم.» (3) .

اينها گوهرهاى تابناكى در شيوه هاى معاشرت است. گفتن اينها درزبان، آسان است، اما عمل، بسيار سنگين است و جز از همتهاى والا وروحيه هاى زيبا برنمى آيد و بايد توفيقش را از خدا طلبيد.

3- بخشش و محبت

آدميزاد، بنده احسان است. به هر كس نيكى كنى، او را رام و مطيع خويش مى سازى و به هر كس محبت و لطف كنى، قلعه دلش را فتح كرده اى. به قول سعدى:

بنده حلقه بگوش، ار ننوازى، برود.

لطف كن لطف، كه بيگانه شود حلقه بگوش.

اين تعليم حضرت رسول(ص) است كه:

«اى مردم!

مى دانم كه نمى توانيد با اموالتان همه مردم را راضى كنيد، ولى با چهره باز وگشاده رويى و خوش اخلاقى، مى توانيد.» (4) .

و سخن مولايمان حضرت امير(ع) چنين است:

«بالايثار يسترق الاحرار»; (5) .

آزادمردان، با ايثار، بنده و غلام مى شوند.

البته بنده و غلام خوبيها و كرامتهاى اخلاقى. اين هم گام ديگرى در جذب دلها و ايجاد الفتها و تحكيم رابطه هاى عاطفى در جامعه بشرى است.

4- تواضع و خاكسارى

همچنان در پى بيان نمونه هايى از روحيه «مردم دارى » هستيم.افتادگى و تواضع و فروتنى، يكى ديگر از اين ويژگيهاست. چنين كسان مى توانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع كنند، آن گونه كه پيامبر خدا بود و انجام مى داد. تكبر، پشت انسانها را خالى مى كند و زيرپا را هم!

مردم، از پيرامون افراد مغرور و متكبر و خودخواه، پراكنده مى شوند. برعكس آن، تواضع، مردم را به محبت و عنايت و حمايت مى كشاند.

امام على(ع) فرموده است:

سه چيز موجب محبت ديگران مى شود: «الدين و التواضع والسخاء»; (6) .

ديندارى، فروتنى و بخشندگى.

مغروران و خود بزرگ بينان، هرگز نمى توانند با جمعى كار كنند وحمايت آنان را همواره همراه خود داشته باشند. اگر هم چند صباحى مردم در پى آنان باشند، به تدريج رهايشان مى كنند. مى گويى نه؟ به اطراف و دوستانت بنگر، و به آنان كه كارى در دستشان است دقت كن.ببين متكبران در ميان مردم جا و محبوبيت دارند، يا متواضعان؟

5- حوصله و تحمل

«سعه صدر»، وسعت نظر و ظرفيت لازم داشتن، از نمونه هاى ديگر«مردم دارى » است. گاهى افراد، بى حوصله اند، از جايى و چيزى ناراحتى دارند، يا ضرر و آسيبى ديده اند، يا تحت فشار و گرفتارى اند،توقعهايشان بالاست، عصبانى مى شوند، حرف تند مى زنند و ...

آن كه صبور باشد و بردبار، مى تواند با مردم كنار آيد،

آن كه تحمل حرفها، تنديها و بداخلاقيها را در «مكتب صبر»، تمرين و تجربه كرده باشد، مى تواند در ارتباط با مردم، به خدمت خويش وحضور كريمانه در كنارشان ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، براى انسان، هوادار درست مى كند. از كوره در نرفتن، بردبارى نشان دادن،خشمگين نشدن، از آثار اين «ظرفيت » است. كسى كه از اين ويژگى اخلاقى برخوردار باشد، از يارى و حمايت ديگران هم برخوردارخواهد بود. باز بشنويم از كلام اميرالمؤمنين(ع) كه فرمود:

«بالحلم تكثر الانصار.» (7) .

و نيز اين كلام نورانى آن حضرت:

«بالاحتمال و الحلم يكون لك الناس انصارا و اعوانا.» (8) .

كه هر دو سخن، معناى مشابه دارد، يعنى: در سايه حلم و بردبارى و تحمل است كه ياوران زياد مى شوند و مردم، پشتيبان و حامى تومى گردند. اين خصلت، بويژه براى كسانى كه با مردم در تماس و ارتباطبيشترى اند و در معرض مراجعات، طرح سؤالها، نيازها، توقعات ومشكلاتند، ضرورى تر و از مهمترين صفات شايسته براى مسؤولان است.

6- تفقد و رسيدگى

مردم، بويژه گرفتاران و دردمندان، نيازمند احوالپرسى، رسيدگى،سركشى و در يك كلمه «تفقد»ند. گاهى يك احوالپرسى و سلام، شادابى روح و نشاط زندگى فراوانى (براى هر دو طرف) پديد مى آورد. گاهى نوشتن يك نامه يا تلفن كردن به يك آشنا و فاميل، محبتها وصفاهاى بسيارى ايجاد مى كند. گاهى سر زدن به همسايه و عيادت يك بيمار و شركت در يك مجلس ختم يا عروسى، مبدا بسيارى از دوستيهاى ماندگار مى شود.

ديد و بازديدهاى خانوادگى، دلها و زندگيها را به هم مربوطمى كند. پرسيدن از گرفتاريها و مشكلات ديگران و تلاش در حل و رفع آنها، در دلها را به روى انسان مى گشايد. پس چه بايد كرد؟ روشن است: با مردم زيستن، با همسايه ها وهمشهريها و همكاران و معاشران و همنوعان، جوش خوردن، انس گرفتن، در رنج و راحت ديگران شريك شدن، فاصله ها را با ديگران كوتاه كردن، قطع رابطه ها را به «آشتى » بدل كردن، اختلافها و كدورتها رازدودن و ...

اينها همه «عمل صالح » است. و خداوند چنين نيكوكاران را دوست مى دارد. تا توانى به جهان خدمت محتاجان كن. به دمى يا درمى يا قلمى يا قدمى. «مردم دارى »، اخلاق زيبنده مسلمانى است كه مى خواهد ازالگوهاى دينى و ارزشهاى مكتبى الهام بگيرد و «زندگى اسلامى » داشته باشد. بايد با «عمل »، ديگران را جذب كرد، نه با «حرف »! «گفتار بى عمل،چك بى محل است ». و مردم دارى، اخلاق انبيا و اولياست ..

صله رحم

خويشاوندان، ارتباط خونى با هم دارند. شاخ و برگهاى يك درختند و گلهاى يك بوستان. پس، ارتباطشان هم طبيعى است و قطع رابطه و رفت و آمد ميان اقوام، عارضه اى ثانوى و يك بيمارى اجتماعى و «آفت خانوادگى » به حساب مى آيد و اگر بى دليل باشد، زشت و نارواست. اگر دليلى هم داشته باشد، قابل رفع و شايسته تجديد رابطه است.

حضرت على(ع) مى فرمايد:

«صلة الرحم توجب المحبة »; (9) .

پيوند با خويشاوندان (صله رحم) محبت مى آورد.

روشن است كه قطع اين رابطه هم، سردى و كدورت و جدايى دلها را در پى دارد. در احاديث، از صله رحم به عنوان «محبوب كننده انسان ميان بستگان » ياد شده است: «صلة الرحم ... محبتة فى الاهل ». (10) .

سفارش اكيد دين، بر اين است كه حتى با آنان كه با شما بريده وقطع رابطه كرده اند، صله رحم و تجديد رابطه كنيد (صل من قطعك) كه اين، نوعى ايثار و گذشت فوق العاده مى طلبد.

محدوده اين پيوند نيز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان مى گيرد. امام صادق(ع) مى فرمايد:

«صل رحمك و لو بشربة من ماء»; (11) .

صله رحم كنيد، هر چند در حد خوردن جرعه آبى باشد.

در حديث معروف ديگرى آمده است:

«صلوا ارحامكم و لو بالسلام »;

هر چند با سلام گفتن، با خويشاوندان پيوند برقرار كنيد.

آنچه گاهى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و ديدارهاى خويشاوندان يا دوستان مى شود، توقعات بالا، هزينه و مخارج، معطلى رفت و برگشت، وقت نداشتن افراد و ... است. اما اگر به حداقل هم راضى باشيم و لحظه اى نشستن و حالى پرسيدن و آبى و چايى خوردن و برخاستن، يا از همان دم در، سلام كردن و جوياى حال شدن وبرگشتن هم باشد، «صله رحم »ها بيشتر و ارتباطها قويتر خواهد گشت.

آثار و نتايج

اين نوع پيوند، فوايد بسيار و آثار دنيوى و اخروى فراوانى دارد كه از احاديث بسيار آن، تنها به دو نمونه زير، اكتفا مى كنيم:

حضرت امام باقر(ع) فرموده است:

«صلة الارحام تزكى الا عمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تيسر الحساب وتنسى ء فى الاجل »; (12) .

صله ارحام، «اعمال » را پاك، «اموال » را افزون، بلاها را دفع، حساب را آسان مى كند و «اجل » را به تاخير مى اندازد.

همچنان كه مى بينيد، نتايج ياد شده، برخى به امور دنيوى مربوط است، برخى هم نتايج اخروى و پاداشهاى خدايى را نسبت به اين عمل، بازگو مى كند.

حديث ديگر از امام صادق(ع) است:

«صلة الارحام تحسن الخلق و تسمح الكف و تطيب النفس و تزيد فى الرزق وتنسئ الاجل »; (13) .

صله رحم، اخلاق را نيكو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش مى سازد، رزق را مى افزايد و اجل و مرگ را به تاخير مى اندازد. اين كار نيك و ساده، آن قدر سازنده و مفيد است و آنچنان موردرضاى پروردگار، كه گاهى تقدير الهى به خاطر آن عوض مى شود وخداوند به پاداش اين عمل نيكو، بر عمر كسى مى افزايد. در مقابل، قطع رابطه ها و بريدن از خويشاوندان، به حدى شوم و نفرت بار و در نظرخداوند، ناپسند است كه عمر را مى كاهد.

به اين حديث تكان دهنده توجه كنيد:

امام صادق(ع) فرمود: «ما چيزى را جز «صله رحم » سراغ نداريم كه عمررا زياد كند، تا آنجا كه گاهى تا زمان مرگ يك نفر، سه سال مانده است، ولى او اهل صله رحم مى شود. آنگاه خداوند، سى سال بر عمرش مى افزايد و سى و سه سال ديگر زنده مى ماند. و گاهى اجل كسى سى و سه سال است، به خاطر قطع رحم وگسستن رابطه هاى خويشاوندى، كاهش مى يابد و اجلش سر سه سال فرامى رسد.» (14) .

مرز صله رحم

اين ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاك و با تقوا و حزب اللهى هم ندارد. يك وظيفه اخلاقى است، حتى نسبت به آنان كه اهل گناهند. چه بسا به بركت رفت و آمدهاى بستگان صالح، فاجران هم راه صلاح پيش گيرند و تاثير بپذيرند. گاهى ترك مراوده و رفت و آمد،سبب مى شود كه بستگان معصيت كار، در گناه و بيراهه خود، بيشترپيشروى كنند، ولى حفظ رابطه، جلوى بدتر شدن آنان را مى گيرد. دراين صورت، تكليف، همچنان نگهبانى از اين خط ارتباط و پيوندخويشاوندى است.

يكى از شيعيان از امام صادق(ع) مى پرسد: برخى خويشاوندانم خط و تفكر ديگرى دارند، غير از فكر و مرامى كه من دارم. آيا آنان برمن حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى، حق قرابت و خويشاوندى راچيزى قطع نمى كند. اگر با تو همفكر و هم عقيده باشند، دو حق بر تودارند: يكى حق خويشاوندى، دوم حق اسلام و مسلمانى. (15) .

حتى اگر بستگان، مايه آزار انسان را هم فراهم كنند، باز حق گسستن پيوند را نداريم. در حديث آمده است:

مردى خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: يا رسول الله! من خويشاوندانى دارم كه من با آنان پيوند مى كنم و رابطه دارم، اما آنان آزارم مى دهند. تصميم گرفته ام آنان را ترك كنم. حضرت رسول فرمود:آنگاه، خدا هم تو را ترك مى كند! ... گفت: پس چه كنم؟ رسول خدافرمود: به كسى كه محرومت كرده، عطا كن، با كسى كه از تو بريده،رابطه برقرار ساز، كسى كه بر تو ستم كرده، از او درگذر. هر گاه چنين كردى، خداوند پشتيبان تو خواهد بود. (16) .

از على(ع) نقل شده كه فرمود:

«صلوا ارحامكم و ان قطعوكم »; (17) .

با خويشاوندانتان پيوند و رفت و آمد داشته باشيد، هر چند آنان باشماقطع رابطه كرده باشند.

سنت «صله رحم »، از نيكوترين برنامه هاى دينى در حيطه معاشرت است. گرچه شكل نوين زندگى و مشغله هاى زندگيهاى امروزى، گاهى فرصت اين برنامه را از انسانها گرفته است، ولى حفظ ارزشهاى دينى وسنتهاى سودمند و ريشه دار دينى، از عوامل تحكيم رابطه ها درخانواده ها است. بويژه در مناسبتهاى ملى، در اعياد و وفيات و آغازسال جديد، فرصت طبيعى و مناسبى براى عمل به اين «سنت دينى »است.

باشد كه بر دستورالعملهاى مكتب در بعد اجتماعى و خانوادگى،وفادار بمانيم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقليد از «فرهنگ بيگانه » نبازيم.

پى‏نوشتها:‌


1) معانى الاخبار، صدوق، ص 253.
2) آل عمران، آيه 159.
3) صحيفه سجاديه، دعاى 20 (دعاى مكارم الاخلاق).
4) مستدرك وسائل الشيعه، ج 2، ص 83.
5) غررالحكم، آمدى، ج 1، ص 329.
6) همان، ص 360.
7) همان، ص 329 و 335.
8) همان.
9) غررالحكم.
10) اصول كافى، ج 2، ص 151.
11) همان.
12) همان، ص 150.
13) همان، ص 150 و 151، حديث 6 و 12.
14) همان، ص 152، حديث 17.
15) ميزان الحكمه، ج 4، ص 83.
16) بحارالانوار، ج 71، ص 100.
17) همان، ص 92.