دفتر اول آداب زندگى اسلامى
(ترجمه فارسى مكارم الاخلاق)

حسن بن فضل بن حسن طبرسى
مترجم : عبد الرحيم عقيقى بخشايشى

- ۲۱ -


از امام صادق (عليه السلام): لقمان به فرزندش گفت چون با جمعى به سفر مى روى در كار خود و آنها با ايشان زياد مشورت كن ، و زياد بر آنها لبخند بزن ، و از توشه خود به آنها بخشنده باش ، اگر تو را بخوانند جواب ده ، و اگر كمك طلبيدند به كمك آنها بشتاب ، و زياد نماز بخوان و بسيار سكوت كن ، و برآنچه دارى از آب و مركب و توشه ، سخاوتمند باش ، و چون براى حقى از تو گواهى خواهند، گواهى ده ، و چون از تو مشورت كنند فكرت را بكار بر و تا فكر نكرده اى و بر يك راءى ثابت قدم نشده اى تصميم مگير و اقدام مكن و جواب مشورت را مگو تا برخيزى و بنشينى و بخورى و بخوابى و نماز بگزارى ، و در اين مدت درباره امر مورد مشورت فكر و دانش خود را بكار برى ، كه هر كس درباره مشورت كننده خود خيرخواهى كامل و خالص ‍ نكند، خداوند راى و عقلش را سلب كند و امانت دارى را از او بگيرد، و چون رفيقانت مى روند تو هم برو، و چون كار مى كنند، تو هم بكن ، و چون صدقه يا قرض مى دهند تو هم با آنها بده ، و از بزرگ ترين آنها حرف بشنو، و اگر از تو چيزى خواستند، و يا سؤ الى كردند، بگو: چشم ، و نگو: نه ، كه نه گفتن عيب و نقص است ، و اگر در راه متحير گشتيد، فرود آييد، و اگر در قصد خود ترديد پيدا كرديد، بازايستيد، و مشورت كنيد، و اگر شخصى تنهايى را ديديد از او درباره راه سؤ ال مكنيد، كه شخصى واحد در بيابان خود در ترديد و شك است ، كه ممكن است جاسوس راهزنان يا شيطان گمراه كننده باشد. و نيز از راهنمايى دو نفر بپرهيزيد، مگر آن كه آثار درستى را در آنها ببينيد كه عاقل اگر به چشم خود چيزى را ببيند، حق را از آن باز شناسد، و حاضر چيزى را مى بيند كه غايب نمى بيند، پسرم چون وقت نماز رسيد، آن را براى هيچ چيز عقب ميانداز و نماز را به وقت بخوان و خيالت را از آن راحت كن ، كه دين توست (و به هر حال بايد ادا كنى ) و در جماعت نماز بگزار گرچه بر سر نيزه يا لبه شمشير باشى (يعنى جا خيلى تنگ باشد)، و بروى مركب مخواب ، كه اين موجب سرعت زخم پشت او شود و حكيمان چنين كارى نمى كنند، مگر اين كه در محملى باشيد، كه بتوانى پا را جا به جا كنى و دراز نمايى براى راحتى مفصل ها و چون به منزلگاه رسى ، از مركب فرود آى ، و اول براى او علوفه بريز كه او به منزله خود توست و در جايى فرود آييد كه خاكش نرم تر و رنگش بهتر، و گياه و سبزه اش بيشتر باشد. و چون فرود آيى ، پيش از نشستن دو ركعت نماز بخوان و براى قضاء حاجت و تخلى بجاى دور دست برو، و وقت حركت دو ركعت نماز بگزار، و با زمينى كه در آن بودى وداع گو، و بر آن و اهل آن سلام كن ، كه هر قطعه زمينى فرشتگانى دارد، و اگر مى توانى هيچ وقت غذا مخور مگر آن كه نخست صدقه دهى ، و در حال سواره تا مى توانى قرآن بخوان و تا مى توانى تسبيح گوى ، و در حال فراغت دعا كن ، و از او تا آخر شب سير مشو، و در مسير حركت صدا بلند مكن و فرياد مزن .
بذل كردن توشه و جوانمردى در مسافرت
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم): از بزرگوارى اين است كه انسان چون به سفر مى رود، توشه اش خوب و حلال باشد.
و حضرت زين العابدين (عليه السلام) چون به حج و عمره مى رفت ، بهترين توشه ها را از بادام و قند و سويق و حلوا با خود بر مى داشت .
از امام صادق (عليه السلام): مروت نيست كه انسان نيك و بدى را كه در سفر مى بيند نقل كند.
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): از شرافت انسان آن است كه چون به سفر مى رود، توشه خوب بردارد.
در روايت است كه ابوذر در كنار كعبه بود، فرمود: من جندب بن سكن هستم ، مردم گرد او جمع شدند، گفت : هر كه قصد سفر دارد به مقدار كافى توشه بر مى دارد، آيا براى سفر آخرت توشه اى كه براى شما لازم است و كارتان را اصلاح كند بر نمى داريد؟ مردى گفت : ما را راهنمايى كن ! ابوذر گفت : روزهاى گرم را روزه بداريد، و براى كارهاى مهم حج كنيد، در تاريكى دل شب براى تاريكى قبر دو ركعت نماز گزاريد، يا سخن خيرى بگوييد، يا از سخن شرى احتو راز كنيد يا صدقه اى به بينوايى دهيد تا در روز سخت قيامت نجات يابيد، مال خود را دو قسمت كنيد، و غير از اين دو مسير جز زيان نخواهد داشت . در دنيا دو گونه سخن بيش نگوييد سخنى كه براى كسب و درآمد حلال ضرورى باشد و كلمه اى كه براى آخرت توشه است ، و ديگر هر چه گويى ضرر است ، بعد گفت : غصه و فكر روز نيامده مرا كشت (يعنى روز قيامت ).
لقمان به فرزندش گفت : پسرم ! دنيا دريايى ژرف است كه مردمى بسيار در آن غرق گشته اند، كشتى نجاتت را ايمان به خدا بادبانش را توكل ، و توشه ات را در آن تقوى قرار ده ، كه اگر نجات يافتى از لطف و مرحمت خداست ، و اگر هلاك گشتى به واسطه گناهان خود توست . پسرم ! شمشير و چكمه و عمامه و خيمه (پوستين ) و مشك آب ، و ابزار دوخت و درفش ‍ خود را بردار. و از دارو آنچه براى تو و اهل تو لازم است بردار، و در هر كار جز در گناه با رفيقانت موافقت كن .
درباره معنى فتوت از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند؟ فرمود: گمان كرده ايد فتوت و مردانگى با فسق و فجور است ! نه بلكه فتوت آن است كه اطعام كنى و اميد مردم را برآرى و چهره خندان داشته باشى و مردم را از رنج و اذيت خود مصون دارى و غير آن نيرنگ و فسق است . امام (عليه السلام ) پرسيد مروت چيست ؟ اصحاب گفتند: نمى دانيم ، فرمود: مروت آن نيست كه انسان سفره اش در درگاه خانه براى مردم گسترده باشد بلكه مروت دو تاست : در سفر و در حضر اما مروت در حضر: قرائت قرآن و ملازمت با مساجد، به كار برادران مؤمن پرداختن و به كارگر خرج كافى دادن كه اينها دوست را خشنود و دشمن را منكوب مى كند. و اما مروت در سفر خوبى و فراوانى توشه به همراهان دادن ، آنها و كار مردم را پس از جدايى از ايشان كتمان داشتن و شوخى زياد در غير موردى كه غضب خدا را برانگيزد، مى باشد. بعد فرمود: قسم به آن كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به حق مبعوث گردانيد. خداوند به هر كسى به قدر مروتش روزى دهد كه رزق به اندازه خرج فرود آيد، صبر به قدر شدت بلا داده شود.
فصل پنجم : نگهدارى وسايل خويش ، و استخاره و درخواست حاجت
از امام صادق (عليه السلام): هر كه در سفر آية الكرسى را در هر شب بخواند خود و همراهانش سالم بمانند، و بگويد: خداوندا! سير مرا وسيله عبرت و سكوتم را وسيله تفكر و سخنم را ذكر قرار ده .
از محمد بن عيسى از مردى : حضرت رضا (عليه السلام) از خراسان برايم جامه اى فرستاد، كه در آن جامه قدرى خاك نهاده شده بود، از آورنده جامه پرسيدم : اين خاك چيست ؟ گفت : خاك و تربت قبر حسين (عليه السلام) است و حضرت هيچ چيز از لباس و ديگر اشيا به جايى نمى فرستد مگر آن كه از اين تربت در آن مى گذارد، و مى فرمايد: اين موجب امان است (با اجازه الهى ).
از آن حضرت (عليه السلام): برادرانى محضر نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند و گفتند ما به قصد تجارت به سوى شام مى رويم به ما چيزى بياموز كه بخوانيم ، حضرت فرمود: پس از آن كه در منزلى جا گرفتيد و نماز عشا را خوانديد، و به بستر استراحت رفتيد، تسبيح حضرت فاطمه (عليها السلام ) و بد از آن آية الكرسى را بخوانيد كه از هر چيزى در امان خواهيد بود. در سفر دزدانى آنها را تعقيب كردند تا جايى منزل گرفتند، دزدان جاسوسى فرستادند كه ببيند اينها خوابند يا بيدار، غلام وقتى به آنها رسيد يكى از ايشان در بستر مشغول خواندن تسبيح حضرت زهرا (عليها السلام ) و آية الكرسى بود. جاسوس دزدان چون پيش آمد جز ديوارى بلند نديد، دور زد، همه جا جلوى خود ديوارى مشاهده كرد، و خبر مشاهدات خود را براى دزدان برد، دزدها او را تخطئه كردند، و گفتند: خوار شوى كه دروغ مى گويى و اين خيالاتى است كه از ترسويى و كم دلى به تو دست داده ، و خود به سوى جوانان آمدند، ولى جز ديوارى مشاهده نكردند (كه برگرد جوانان كشيده شده بود) ناچار نااميد بازگشتند، فردا به نزديك آنها آمدند و پرسيدند ديشب كجا بوديد؟ گفتند: همين جا، دزدان گفتند ولى ما آمديم جز دو ديوار بلند چيزى مشاهده نكرديم ، قضيه شما چيست ؟
گفتند: پيغمبر به ما تعليم داد كه تسبيح فاطمه (عليها السلام ) و آية الكرسى بخوانيم ، و خوانديم ، دزدان رفتند و قسم خوردند كه ديگر آنها را تعقيب نكنند.
استخاره براى تجارت
از عبد الرحمن بن سيابه : سالى با كالاى تجارتى قماش به مكه رفتم ، و كارم كساد شد. رفقا به من گفتند كه خوب است كه مال التجاره را به مصر ببريم ، و به كوفه يا يمن باز نگردانيم . و آراى آنها در اين مطلب مختلف شد، پس از بازگشت از عرفات در مكه به خدمت امام هفتم رسيدم ، و آراى رفقا را به حضرتش عرضه داشتم ، و گفتم : راءى شما چيست تا به آن عمل كنم ؟ حضرت فرمود: بين مصر و يمن قرع بزن و كارت را به خدا بسپر، هر شهرى كه قرعه به نام آن در آمد به آنجا برو، گفتم : چگونه قرعه بزنم ؟ فرمود: بر يك صفحه بنويس : بسم الله الرحمن الرحيم ، خداوندا! تو خداوندى هستى كه جز تو خدايى نيست و بر هر عيب و آشكار عالمى ، تو مى دانى و من از تو مى پرسم ، كدام يك برايم بهتر است تا با توكل به تو به دنبالش بروم . بعد كلمه (مصر) را پشت سر آن بنويس ، بعد صفحه ديگرى بردار و همين دعا را با كلمه (يمن ) بنويس ، و در كاغذ ديگرى بنويس : كه به هيچ شهرى فرستاده نشود، بعد اين سه كاغذ را بدست يكى از رفقايت بده تا چنان مخلوط كند كه آنها را از هم بازنشناسى ، بعد دست ببر، و يكى از آنها را بردار، و هركدام بيرون آمد به خدا توكل كن و به نوشته همان عمل نما.
از على بن جعفر عليه اسلام : حضرت زين العابدين (عليه السلام) چون قصد حج يا عمره يا خريد و فروش ؛ يا آزاد كردن غلامى را مى نمود، دو ركعت نماز استخاره مى خواند، و در آن ها سوره الرحمن و حشر را قرائت مى نمود، پس از نماز دويست بار از خدا طلب خير مى كرد. بعد قل هو الله احد و معوذتين ، را مى خواند، بعد مى فرمود: ((خدايا قصد انجام كارى را دارم كه از آن خبر دارى ، اگر مى دانى كه اين كار براى دنيا و آخرتم خوب است ؛ برايم مقدور كن ، و اگر مى دانى كه براى دنيا و آخرت من بد است آن را از من بگردان ، خداوندا! مرا به راهى كه مصلحتم هست ببر، دوست داشته باشم يا نداشته باشم ، به بركت بسم الله الرحمن الرحيم ، ماشاء الله لا حول و لا قوه الا الله ، خداوندا! مرا كافى است و خوب وكيلى مى باشد)) بعد تصميم بگير و به دنبال كار برو.
صبحگاه به دنبال كار و حاجت رفتن
از امام صادق (عليه السلام): چون خواهى كه بامداد پس از طلوع خورشيد به دنبال كار و حاجتى بروى ، دو ركعت نماز بخوان ، با حمد و قل هو الله ، - و قل يا ايها الكافرون - و پس از سلام بگو: ((خداوندا! من به دستور و فرمان تو بامداد بيرون مى روم تا از روزى و احسان تو بدست آرم ، پس ‍ روزى خوب و فراوان و حلال و پاكيزه به من عنايت كن و آن چه را كه به من روزى دهى وسيله سعادت من قرار ده ، بحول و قوه خدا صبح مى كنم و بيرون مى روم ، و بامدادان به دنبال روزى مى روم بى آن كه خود نيرو و توانى داشته باشم ، ولى با نيرو و قدرت تو مى روم و از هر قوت ديگرى برائت مى جويم ، خداوندا! از تو بركت امروز را خواستارم اى بهترين رحم آرندگان به همه كارهايم بركت ده ، و بر محمد و آل پاكش درود بفرست )).
و چون به بازار رسى بگو: ((شهادت مى دهم كه جز الله خدايى نيست ، سلطنت و سپاس مختص اوست ، به دست قدرت خود مى ميراند و زنده مى كند، و زنده مى كند و مى ميراند، وجود زنده اى است كه مرگ در او راه ندارد، و بر هر چيز تواناست ، و شهادت مى دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) بنده و پيامبر اوست . خداوندا! خير و سعادت بازار و اهل آن را از تو خواهانم ، و از شر آن و اهل آن به تو پناهنده مى شوم ، و خداوندا!، از اينكه به كسى تجاوز كنم يا به من تجاوزى شود و يا ستم كنم و يا مظلوم واقع شوم به تو پناه مى برم ، و از شر ابليس و لشكرش و از شر فاسقان عرب و عجم به تو پناه مى برم ، خداوند مرا كفايت مى كند، جز او خدايى نيست ، بر او توكل دارم ، و او آفريدگار عرش عظيم است .
و چون خواهى چيزى بخرى بگو: ((خداوندا! پرعمرترين و سودمندترين و خوش عاقبت ترين آنها را نصيب من فرما)).
و از آن حضرت (عليه السلام): چون چيزى مى خرى تكبير بگو، و بعد بخوان : ((خداوندا! من اين را خريده ام كه فضل و احسان تو بهره يابم ، پس در آن بركت و احسان برايم قرار دهد، خداوندا! با خريد اين چيز روزى تو را مى طلبم ، پس روزى خود را به وسيله آن نصيب من فرما)) و اين دعا را سه بار تكرار كن .
فصل ششم : در آداب پياده روى ، و كراهت تنهايى در سفر و دعاهاى متفرقه
از امام صادق (عليه السلام): پياده روى كنيد و تند برويد كه رفتن را بر شما خفيف تر سازد.
روايت است كه جمعى پياده مى رفتند؛ پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به آن برخورد كرد، از سختى پياده روى به حضرت شكايت كردند، حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: از تندروى كمك بگيريد.
از امام ششم (عليه السلام): تند رفتن ، وقار و هيبت مؤمن را مى برد.
و از آن حضرت (عليه السلام): تند رفتن نقص و دنائت است ، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: تند رفتن ، رونق مرد را مى برد.
معاويه بن عمار از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: بر مرد مقروض حج واجب مى شود؟
فرمود: آرى حجه الاسلام بر هر مسلمانى كه قدرت بر پياده روى دارد واجب است ، كه بيشتر حج كنندگان با پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پيادگان بودند، و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به سرزمين ، كراع الغميم ، (وادى در دو منزلى مكه ) گذشت ، از رنج سفر (پياده ) شكايت كردند، حضرت (عليه السلام) فرمود: كمرها و شكم ها را ببنديد، چنين كردند، ناراحتى برطرف شد، و در روايتى ديگر است كه بر ايشان دعا كرد، و فرمود: انشاء الله خير خواهد بود، و فرمود: بر شما باد تندروى و بامداد راه رفتن ، و سير در تاريكى شب كه زمين در شب در نور ديده مى شود.
ابو بصير گويد از امام صادق (عليه السلام) درباره آيه شريفه : ((براى خدا به گردن مردم حج خانه او واجب است هر كه قدرت دارد راه بيفتد))(77) سؤ ال كردم ؟ حضرت فرمود: بايد اگر نمى تواند بر مركبى برود، پياده رود، گفتم : پياده روى نمى تواند، فرمود: به عنوان خدمتكار عده اى برود.
از امام صادق (عليه السلام): پيادگان خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند و از رنج و ناراحتى شكايت بردند، فرمود: تند برويد، چنين كردند و رنج آنها بر طرف شد.
و از آن حضرت : پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به كراع الغميم ، رسيد. پيادگان در برابرش صف كشيدند و گفتند: براى اجابت دعوت حق (به مكه ) مى رويم . پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دعا كرد كه : ((خداوندا! به آن پاداش ده و قوت عنايت كن )). بعد فرمود: از تندروى كمك بگيريد، كه بدنها سبك مى شود و راه را به راحتى طى مى كنيد، چنين كردند و راه پيمايى برايشان راحت شد.
از آن حضرت ، از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): سواره از پياده و پابرهنه از كفش پوشيده بر جاده سزاوارتر است .
و از آن حضرت (عليه السلام): زن نبايد در وسط جاده را برود بلكه در كنار جاده راه پيمايى كند.
و از آن حضرت (عليه السلام): نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: زنان نبايد به وسط جاده بروند بلكه بايد از كنار بروند.
تنها به سفر رفتن مكروه است
از امام ششم (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مايليد بدترين مردم را به شما معرفى كنم ؟ گفتند: آرى يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آن كس كه تنها به سفر رود، و از نفقه لازم و بخشش خوددارى نمايد، و غلام خويش را بزند.
و از آن حضرت (عليه السلام): پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) فرمود: يا على تنها به سفر مرو، كه شيطان با يك نفر همراه است و از دو نفر دور.
از حضرت كاظم (عليه السلام): پيغمبر اكرم سه نفر را لعن فرمود: آن كه توشه خود را تنها بخورد، و آن كس كه در خانه تنها بخوابد، و كسى كه تنها در بيابان راه پيمايد و به سفر رود.
از اسماعيل بن جابر: در مكه در محضر امام صادق (عليه السلام) بودم كه مردى از مدينه آمد، حضرت به او فرمود: همسفر تو كيست ؟ جواب داد: همسفر ندارم . امام (عليه السلام) فرمود: اگر قبلا به تو دست يافته بودم خوب تاءديبت مى كردم و بعد فرمود: يك نفر شيطان است و دو نفر دو شيطان و سه نفر همسفر و چهار نفر رفيق .
از موسى بن جعفر (عليه السلام): هر كه تنها به سفر مى رود بگويد: ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله خداوندا! در وقت وحشت مونس من باش ، در تنهايى ياريم كن ، و در غياب من آن چه دارم ، حفظ كن .
دعا براى ره گم كرده
از امام ششم (عليه السلام): چون راه را گم كردى ؛ فرياد بزن : ((يا صالح و يا اينكه بگو يا ابا صالح - رحمت خدا بر تو باد - ما را به راه برسان )) و بدان كه بر زمين (صالح ) موكل و گماشته است و بر دريا (حمزه ) موكل است .
از آن حضرت (عليه السلام): چون جانور موذى به تو حمله آرد، يا غول وحشتناكى به نظرت آيد اذان گوييد.
ابو عبيده حذاء: با حضرت باقر (عليه السلام) بودم ، مركبم گم شد، امام (عليه السلام) فرمود: دو ركعت نماز بگزار و بعد بگو: ((خداوندا! تو كه گمشده را باز مى گردانى ، و از گمراهى به هدايت مى آورى ، گمشده ام را به من بازگردان ، كه آن از احسان و بخشش توست )) بعد فرمود: اى ابا عبيده پيش آى و سوار شو، با حضرت سوار شدم ، همچنان كه را مى پيموديم در راه سياهى به چشم ما خورد، امام (عليه السلام) فرمود: اين شتر توست ، چون دقت كردم دريافتم كه شتر من است .
دعا به هنگام مسكن گرفتن و فرود آمدن
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا على هر وقت در منزلى فرود آيى ، بگو: ((خداوندا! مرا به منزلى مبارك فرود آر، كه تو بهترين فرود آرندگان و منزلى دهندگانى ))(78). و در روايت ديگر است كه بگو: ((خداوندا! به آنچه مردم صالح را يارى دهى تاءييد فرما، و در همه حال و همه وقت سلامت و عافيت به من بخش ، به كلمات كامله الهى پناه مى برم از شر آن چه آفريد، و از شر آنچه را كه جان بخشيد)) بعد دو ركعت نماز بخوان و بگو: ((خداوندا! از خوبى اين بقعه روزيم كن و از شرور و آفاتش ‍ پناهم ده ، خداوندا! مرا از ميوه هايش بخوران و از بيماريهايش مصون بدار، و مرا به نزد اهل اين منزل محبوب گردان ، و هم محبت خوبان ايشان را در دلم بيفكن )) و چون خواهى كوچ كنى ، دو ركعت نماز بخوان ، و خدا را براى حفظ خود بخوان ، و با خانه و اهلش وداع كن كه هر جايى اهلى از فرشتگان دارد، و بگو: ((درود بر فرشتگان حافظ و نگهبان ، و سلام بر ما و بندگان صالح خدا، و هم رحمت و بركات خداوند)).
دعا به هنگام بازگشت از سفر
روايت است كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در بازگشت از خيبر فرمود: ((انشاء الله تائب و عابد و راكع و ساجد و شكرگزار پروردگار باشيم ، بار خدا سپاس تو را كه مرا در سفر و حضر نگهبانى فرموده اى ، خداوندا! اين بازگشت مرا مبارك و همراه با توبه نصوح قرار ده ، توبه اى كه پايه گذار سعادت من قرار دهى ، اى بهترين رحم آرندگان )).
دعا براى وقت ورود به شهر و دهى
نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) فرمود: به هنگام ورود به شهر يا دهى بگو: ((خداوندا! خير و سود اين جا را از تو مى خواهم و از شر و زيانش به تو پناه مى برم ، خداوندا! مرا محبوب اهل اين جا قرار ده و مهر خوبانشان را به قلبم بيفكن )).
دعا در مسير
از امام صادق (عليه السلام): پيغمبر چون در سفر فرود آمد؛ تسبيح خدا مى نمود، و چون سوار مى شد تكبير مى گفت .
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: قسم به آن كه جان ابوالقاسم به دست اوست هيچ كس از شما بر بلندى كه مى رسد تكبير يا تهليل (لا اله الا الله ) نگويد، مگر اينكه هر چه در پشت سر اوست تهليل گويد و آنچه در جلوى روى اوست تكبير برآرد، تا به مقصد برسد.
سوار شدن كشتى
اين دعا وقت سوار شدن كشتى خوانده شود: ((به نام خداوند پادشاه حقيقى جهان ، و آن چنان كه بايد حق او شناخته نشده ، زمين در قيامت همه در اختيار اوست ، و آسمانها به دست قدرت او به هم پيچيده است ، خداوند از آن چه شريكش قرار داده اند منزه است ، به نام خدا در حركت و سكون آن ، پروردگار من آمرزنده و مهربان است .))
دعا بر روى پل
چون قدم بر پلى مى گذارى بگو: ((به نام خدا، خداوندا! شيطان رجيم را از من دور سازد)).
از امام ششم (عليه السلام): بر بالاى هر پلى شيطانى است و چون به پل رسى ، بگو: بسم الله تا از تو دور شود.
از امام ششم (عليه السلام): چون در بيابان يا سفرى از جن و آدمى بترسى دست راست خود را بر سر نه و با صداى بلند بخوان : ((آيا دينى غير دين خدا مى جويند، و حال اينكه همه آسمانها و زمين خواه و ناخواه تسليم اوست و به سوى او باز گردد))(79)
به مسافر حج چه بايد گفت ؟
از امام ششم (عليه السلام): پيغمبر به كسى كه از حج مى آمد مى فرمود: ((خداوند از تو قبول كند، و خرجى و نفقه ات را به دنبالت فرستد، و گناهانت را بيامرزد))
از امام صادق (عليه السلام): هر كس با مسافر حج كه هنوز غبار سفر به دوش دارد معانقه كند چنان است كه حجر الاءسود را استلام كرده است ، و چون مردى از سفر آيد، و به منزل خود داخل شود، به هيچ كار نپردازد، تا آن كه آب برخود بريزد و دو ركعت نماز كند، و سجده كند و صد بار شكر خدا گويد، و چون جعفر طيار از حبشه به مدينه وارد شد، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم): او را به سينه چسبانيد و بين ديدگانش را بوسيد، و فرمود: نمى دانم از آمدن جعفر خوشحال تر باشم يا از فتح خيبر؟ و اصحاب پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با همديگر مصافحه مى كردند، و دست مى دادند، و چون يكى از سفر مى آمد، و كسى او را زيارت و ملاقات مى كرد، با وى معانقه مى نمود.
فصل هفتم : نگهدارى از حيوانات و حقوق آنها بر صاحبان
از ابى ذر وارد شده است : از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه چهارپا مى گويد: ((خداوندا! مالك خوبى روزى من كن كه از آب و علف سيرم كند و بيش از طاقت بارم نكند)).
از امام ششم (عليه السلام): هيچ كس چهارپايى نخرد مگر آن كه حيوان گويد: ((خداوندا! مالك مرا بر من مهربان بدار))
و از آن حضرت (عليه السلام) روايت شده است : چهارپا (مركب ) بگيريد، كه موجب حشمت شما و هم ابزار كار و وسيله انجام امور شماست ، و روزيش با خداوند مى باشد.
از سكونى روايت شده است : پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند متعال رفق و مدارا را دوست دارد و به آن كمك مى كند، و چون بر چهار پايان لاغر سوار شويد، آنها را در جاى مناسب فرود آريد، (كه آب و علف كافى باشد) چنان كه اگر سرزمينى خشك و بى آب و علف است زود از آن بگذريد، و اگر سبز و خرم مى باشد در آن فرود آئيد و حيوانات را منزل دهيد.
از على (عليه السلام) وارد شده است : هر كه با چهارپايى سفر كند، وقتى فرود مى آيد، اول آب و علف آن را آماده سازد.
از امام پنجم (عليه السلام): وقتى در زمين پر علف و خرم مى روى با تاءنى و تفريحى سير كن ، و از سرزمين خشك و لم يزرع سريعا بگذر.
از امام ششم (عليه السلام): هر كه چهارپايى مى خرد سواريش براى او و روزيش به گردن خداوند است .
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): چهارپا چند حق به گردن صاحبش ‍ دارد: وقتى از سفر فرود مى آيد اول به او علف و خوراكى دهد، و وقتى به آب مى گذرد او را بر لب آبى برد كه اگر تشنه باشد بياشامد، و به صورتش ‍ سيلى يا ضربه نزند كه چهارپا ذكر و تسبيح خدا مى گويد، و در حال ايستاده و در غير مسير بر پشت او توقف نكند مگر در ميدان جهاد، و بيش از طاقتش بر او بار نكند، و زيادتر از قدرتش او را راه نبرد.
از امام صادق (عليه السلام): از سعادت مرد داشتن چهارپا و مركبى است كه براى انجام كار بر آن سوار شود، و كار برادران مؤمن را نيز به وسيله ى آن انجام دهد. و فرمود: زين ؛ مركب بد و ملعونى است براى زنان . و فرمود: از سختى زندگى مركب سركش و بد است . و فرمود: سوارى ((نشره )) است .
مردى از امام ششم (عليه السلام) پرسيد: كى مى توانم چهارپاى زير پايم را بزنم ؟ فرمود: وقتى كه زير پاى تو آن طور راه نرود كه به سوى آخور و چراگاه خود مى رود.
و از آن حضرت (عليه السلام) آمده است : چهارپا را وقتى بلغزد و سكندرى بخورد، بزن ، ولى براى فرار مزن ، كه آنچه شما مى بينيد (به دنبال جفت يا آب و علفى كه مى بيند ميل پيدا مى كند و مى دود).
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): اگر چهارپا زير پايت بلغزد بگويى : ((لغزيدى و به زمين خوردى ؟ و حيوان جواب مى دهد: كه از خوف خدا به لغزش افتادم )).
از امير مؤمنان (عليه السلام): تاكنون مركب سواريم لغزش نكرده ، پرسيدند: چرا؟ فرمود: چون زراعتى را به پاى او لگدكوب نكردم .
از امير مؤمنان (عليه السلام): به صورت چهارپايان نزنيد و دشنامشان مگوييد، كه خداوند لعن كننده آنها را لعن مى كند.
و نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): فرمود: چهارپا اگر لعن شود، لعن بر صاحبش آيد، (كه او را لعن كرده است ).
امام (عليه السلام) فرمود: دو زانو روى چهارپا ننشينيد، و پشت آنها را مجلس و نشيمنگاه نسازيد.
و نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) فرمود: يا على سه نفر بر ترك اسب ننشينيد، كه يكى از آن سه تن ملعون خواهد بود، و آن كسى است كه جلو نشسته است .
امام (عليه السلام) فرمود: هر چيزى احترامى دارد و احترام چهارپايان در چهره آنهاست .
از سكونى : پيغمبر شترى را ديد كه او را در حالى كه پالان و بار به دوش ‍ اوست عقال كرده اند (زانويش را بسته اند)، حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: صاحب اين شتر كجاست ؟ كه مروت ندارد، و بايد فرداى قيامت ، براى مخاصمه آماده گردد.
حضرت زين العابدين (عليه السلام) با ناقه اى چهل بار به حج رفته بود و يك تازيانه در اين مدت به او نزده بود.