دفتر اول آداب زندگى اسلامى
(ترجمه فارسى مكارم الاخلاق)
حسن بن فضل بن حسن طبرسى
مترجم : عبد الرحيم عقيقى بخشايشى
- ۱۰ -
در جامه پشمى
در تفسير مجمع البيان ، از امام ششم (عليه السلام) روايت مى
كنند: پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد خانه فاطمه (عليها
السلام ) شد در حالى كه فاطمه (عليها السلام ) جامه اى از موى شتر به
تن داشت و جو با دست آسياب مى كرد و بچه را نيز شير مى داد! پيغمبر
(صلى الله عليه و آله و سلم ) از ديدن اين حال ، به گريه آمد و فرمود:
اى دخترم با تحمل سختى دنيا به شيرينى آخرت بشتاب ، خداوند بر من آيه
فرستاده است كه : خداوندت چندان به تو ببخشايد كه خشنود شوى
(36).
از زهرى : حضرت رضا (عليه السلام) در تابستان بر حصير و در زمستان بر
پلاس مى نشست و لباسش خشن بود و چون ميان مردم مى آمد خود را آراسته مى
كرد.
شبيه شدن مرد به زن
از حضرت صادق (عليه السلام) و حضرت موسى بن جعفر، درباره مرد
پرسيدند كه مى تواند جامه اش بلند باشد، كه به زمين كشيده شود؟ فرمود:
من مكروه مى دارم كه مرد خود را به زن شبيه كند.
از امام ششم (عليه السلام): پيغمبر مرد را نهى مى كرد كه شبيه زنان شود
و زن را نهى مى نمود كه در لباس پوشيدن ، شبيه به مردان باشد.
و از آن حضرت : بهترين جوانان شما آن است كه به بزرگسالان شبيه شود و
بدترين بزرگسالان آن است كه به جوانان مانند گردد.
در پوست سنجاب و غير آن
از يونس بن يعقوب : بر حضرت صادق وارد شدم ، حضرت بيمار بود و
قبايى به تن داشت و زردپوشى بر آن حضرت افتاده بود و جلويش حنايى رنگ
بود، روى آن گلى مخروطى نقش كرده بودند و روى آن جبه اى از خز، نه
بسيار نرم و نه خيلى درشت بود و بر آن پوستى از روباه كه آسترنمايى
داشت افتاده بود، گفتم : فدايت شوم ، درباره پوست روباه چه مى گويى ،
فرمود: اينك روى بدن من مى باشد.
از حضرت صادق (عليه السلام): درباره گوشت و پوست درندگان سؤ ال شد
فرمود: ما گوشت درندگان و پرندگان درنده ، را مكروه مى داريم ، بر پوست
آنها بنشينيد ولى در نماز نپوشيد.
از عبد الله بن سنان : از حضرت صادق (عليه السلام): جبه اى از پوست از
عراق براى پدرم هديه آوردند، حضرت وقت نماز آن را در مى آورد و كنار مى
گذاشت .
از عبد الله بن سنان از آن حضرت : هر چه از پوست دباغى يمن برات آوردند
در آن نماز بخوان ، درباره اش پرسش مكن .
از حضرت رضا (عليه السلام): درباره پوست روباه و سنجاب و سمور سؤ ال
شد؟ فرمود: سنجاب را به تن پدرم ديدم ولى مرا از پوست روباه و سمور نهى
فرمود.
فصل هفتم : درباره عمامه
و عرقچين
از امام ششم (عليه السلام) روايت است ، پيغمبر (صلى الله عليه و
آله و سلم) فرمود: عمامه تاج عرب است . چون عمامه نهند خداوند عزتشان
دهد. و نيز فرمود: عمامه بگذاريد تا بر حلمتان افزون شود.
ابى اسحاق گويد: پدرم ، على (عليه السلام) را ديد كه دارد سخنرانى مى
كند، در حالى كه عبا و عمامه اى به تن داشت .
از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) درباره گفته خداى متعالى : مراد از
مسومين عمامه هاست ، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عمامه گذارد و
دو طرف آن را از جلو و عقب (روى سينه و پشت ) انداخت ، و جبرئيل عمامه
گذارد و دو طرف آن را فرو هشت .
از معاويه بن عمار: از امام ششم (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود:
پيغمبر را روزى كه وارد مكه شد ديدم كه به حرم درآمد، و بر سر عمامه اى
سياه داشت ، و مسلح بود، و بعد به حنين رفت و بعد از فراغ از كار ايشان
به اوطاس كه عده اى (گردنكش ) در آن جا باقى مانده بودند رفت ، بعد از
آنجا به جعرانه رفت ، و غنيمت ها را ميان مسلمين قسمت كرد، بعد احرام
بست و وارد مكه گرديد.
از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): دو ركعت نماز با عمامه
بهتر است از چهار ركعت بى عمامه .
از امام پنجم (عليه السلام): در روز بدر فرشتگان (كه به كمك مسلمين
آمده بودند) عمامه هاى سفيد (با تحت الحنك ) بر سر داشتند.
از امام پنجم (عليه السلام)(37):
ملائكه در روز بدر عمامه هاى سفيد بر سر داشتند.
از عبد الله بن سليمان از پدرش : با پدرم در مسجد بوديم كه حضرت على بن
الحسين (عليه السلام) وارد شد، و من حضرت را نديده بودم ، و عمامه اى
سياه به سر داشت كه دو طرفش را بر كتف ها فرو هشته بود، به مردى گفتم :
اين شيخ كيست ؟ گفت : چرا غير از اين شيخ از هيچ كس ديگر كه وارد مسجد
شده نپرسيدى ؟ گفتم : كسى را از او خوش هياءت تر نديدم ، و لذا درباره
وى پرسش كردم . گفت : او حضرت على بن الحسين (عليه السلام ) است .
در كيفيت عمامه گذاردن
از امام صادق (عليه السلام): پيغمبر عمامه اى بر سر على (عليه
السلام) نهاد به اين شكل بود كه يك طرف آن را از جلو به روى سينه وى
فرو هشت و طرف ديگرش را به قدر چهار انگشت از پشت سر فرو انداخت ، و
بعد او را از پشت سر و جلو ورانداز كرد و فرمود: تاج فرشتگان اين گونه
است .
از امام كاظم (عليه السلام): من براى آن كسى كه در سفر عامه بگذارد و
تحت الحنك افكند ضمانت مى كنم كه سه بلا به او نرسد: دزدى اموالش ، غرق
شدن در آب و آتش سوزى .
دعا وقت عامه گذاردن
((خداوندا! مرا به نشانه ايمان ، نشانه
گذار و تاج كرامت بر تاركم قرار ده و بند اسلام بر گردنم افكن
)) و دستور فرمود كه : عمامه بپيچ و تحت الحنك
بيفكن .
در كلاه
از امام باقر (عليه السلام): بر سر حضرت زين العابدين كلاهى از
خز با رويه اى از سمور ديدم .
از امام صادق (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كلاه
سياهى بر سر مى نهاد و كلاه جنگ او در دو طرف اضافه اى داشت كه روى
گوشها را مى پوشيد.
از امام ششم (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كلاه
يمنى و مصرى سفيد رنگ بر سر مى نهاد، و كلاه جنگ حضرت ، دو طرفش روى
گوشهايش را مى پوشانيد، و عمامه اى از سنجاب و كلاهى بلند داشت كه گاه
بر سر مى نهاد.
از امام هشتم (عليه السلام): درباره برطله (كلاه لبه دار كه روى صورت
سايه مى افكند) سؤ ال شده ، فرمود: حضرت صادق (عليه السلام): چنين
كلاهى داشت كه براى محافظت از نور خورشيد، به سر مى نهاد.
از يزيد بن خليفه : امام ششم (عليه السلام)، مرا در كنار كعبه ديد كه
مشغول طوافم و برطله اى به سر دارم ، فرمود: اين را در مسجد الحرام به
سر مگذار.
از حسن بن مختار: حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام): به من فرمود: برايم
كلاهى بساز كه چين دار نباشد، كه چين و فرى شايسته سيدى چون من نمى
باشد.
فصل هشتم : در پوشيدن
نعلين
از ابى الصباح از امام ششم (عليه السلام): على (عليه السلام) در
يكى از سفرها شبى خواست حركت نمايد (و معمولا امام (عليه السلام) در شب
راه پيمايى مى كرد)، يك لنگ نعلين را به پا كرد، خواست لنگ ديگر را به
پا كند، كه ناگهان مرغى از آسمان به سرعت فرود آمد، و آن لنگ كفش را به
منقار گرفت و به آسمان برد، و همچنان پروار مى كرد. وقتى روشنى صبح
آشكار شد مرغ كفش را به زمين افكند، و مارى از آن بيرون آمد. از امام
پنجم (عليه السلام): كفش به پا كردن نور چشم را فزون مى كند.
از امام صادق (عليه السلام): هميشه كفش پوش امن از جذام است ، چه در
زمستان ، چه در تابستان .
از ابى الجارود: بر امام صادق (عليه السلام) وارد شدم در حالى كه كفش
سرخ به پا داشتم ، حضرت به من فرمود: كفش سرخ مال جباران است ، و كفش
سپيد (پوتين دار) لباس خسروان ، و كفش سياه سنت ما است . بعدا در راه
مكه كفش سرخى به پاى حضرت ديدم ، پرسيدم : مگر نفرموديد: كفش سرخ مال
جباران است ، فرمود: در سفر مانعى ندارد، كه براى آب و گل مناسب تر است
. ولى در غير سفر نه .
از امام صادق (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
فرمود: نعلين و (كفش ) خوب انتخاب كنيد.
از امام ششم (عليه السلام): پيغمبر خواست نعلين خود را به پا كند، كه
مردى پيشدستى كرد و نعلين حضرت را جلوى پايش جفت كرد، پيغمبر برايش دعا
كرد كه : ((خداوندا! اين مرد با اين عمل قصد
تقرب به تو داشت ، بار خدايا! او را به درگاه خود مقرب گردان
)). نيز ديگرى آب دهان پيغمبر (صلى الله عليه و
آله و سلم) را بخورد، حضرت دعا كرد كه : ((خداوندا!
اين بنده ات نسبت به پيغمبر تو اظهار محبت و احترام نمود، تو هم او را
دوست بدار)).
و از على (عليه السلام): كفش خوب حافظ بدن و كمك به نماز و پاكيزگى است
.
از امام ششم (عليه السلام): در آيه شريفه خطاب به موسى (نعلين خود را
در آور)، نعلين موسى از پوست خر بود.
در استحباب نعلين پاشنه
دار
صباح حذاء گويد: حلبى برايم نعلينى آورد و گفت : اين چنين
نعلينى برايم بدوز كه اين نعلين پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
بوده است ، گفتم : از كجا به دست تو رسيده است ؟ گفت : حضرت صادق (عليه
السلام) آن را به من نشان داد، من از حضرت تقاضا كردم آن را به من به
بخشد او نيز ببخشيد. صباح گويد: از روى آن برايش نعلين دوختم ، و بعد
از آن ، اصحاب مرتب مراجعه مى كردند كه برايشان به همان نمونه نعلين
بدوزم . و آن نعلين ظريف و پاشنه دار بود.
از امام باقر (عليه السلام): من هر كسى را كه كفش بى پاشنه بپوشد،
سرزنش مى كنم .
از صباح كفشدوز: براى امام ششم (عليه السلام): نعلينى دوختم مطابق
نمونه اى كه فرستاده بود، و آن نمونه ظريف و كم رويه بود.
از منهال : نزد حضرت صادق (عليه السلام) بودم و نعلينى به پا داشتم كه
همه پشت پايم را پوشيده بود. امام (عليه السلام) فرمود: اين كفش يهود
است ، برو آن را كم رويه و بى پشت كن .
در كراهت گره زدن بند
نعلين
از امام ششم (عليه السلام): گره زدن نعلين مكروه است (مراد از
بند نعلين قسمت رويه باريك آن است كه روى انگشتان را مى گيرد)، و نعلين
كسى را كه گره زده بود گرفت و بندش را در آورد.
و از آن حضرت است كه اول كسى كه بند نعلين خود را بست ابليس بود.
كيفيت نعلين به پا كردن
از امام پنجم (عليه السلام) سنت است كه كفش راست را قبل از چپ
به پا كنى ، و چپ را قبل از راست در آورى .
از كتاب نجات : كفش و نعلين را در حال نشسته بپوشيد و بگوييد:
((به نام خدا و به يارى خدا، خداوندا! بر محمد و
آلش درود بفرست و پاهايم را در دنيا و آخرت محكم بدار، و بر صراط ثابت
نگهدار روزى كه قدمها مى لغزد. به نام خدا حمد خداى را كه كفش به من
داد. كه پاهايم را از ناراحتى حفظ كنم و خداوندا! قدمهايم را بر صراط
خودت ، ثابت بدار و از راه راست و معتدل ملرزان .))
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) درباره آيه شريفه
((هرگاه به مسجدى رويد خود را زينت كنيد))
فرمود: مراد از زينت ، كفش و انگشترى است . و فرمود: نعلين خود را دم
در مسجد رسيدگى كنيد.
درباره بند كفش زمانى كه
بريده باشد
از يعقوب سراج : با حضرت صادق (عليه السلام) به تسليت عبد الله
بن حسن (براى وفات فرزندش ) رفتيم ، بند نعلين حضرت پاره شد، يكى از
همراهان آن را گرفت كه اصلاح كند، حضرت فرمود: صاحب مصيبت ، به شكيبايى
اولى تر است .
و از آن حضرت (عليه السلام): هر كس لباسش را وصله زند، و نعلين خود را
بدوزد، و وسايل خانه را خود به منزل برد، از كبر آسوده گردد.
با يك لنگه كفش راه رفتن
از امام ششم (عليه السلام) فرمود: على (عليه السلام) گاهى با يك
لنگه كفش راه مى رفت و ديگرى را اصلاح مى كرد.
از امام باقر (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
فرمود: هر كس ايستاده آب بياشامد، يا بر روى قبرى تخلى كند، يا شب
گرسنه سر به بالين نهد، يا با يك لنگ كفش راه رود، شيطان چنان بر او
چيره شود كه ديگر هرگز از او جدا نگردد.
در بيرون آوردن كفش وقت
نشستن
از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): كفشها را (وقت
نشستن ) در آوريد، كه روشى نيكو است و براى پا راحت تر است . و در
روايتى آمده است كه وقت غذا خوردن كفشهايتان را در آوريد كه براى پاها
بهتر و راحت تر است و سنتى نيكو به شمار آيد.
از امام ششم (عليه السلام)، هر كس كفش زرد بپوشد آن را كهنه نكند مگر
آن كه مالى به دست آورد، و بعد اين آيه را خواند: ((زرد
روشنى كه رنگش بينندگان را به وجد آرد))(38)
و از آن حضرت : هر كس نعلين زرد بپوشد در خوشحالى خواهد بود تا آن را
كهنه سازد.
از حنان بن سدير: بر امام ششم (عليه السلام) وارد شدم در حالى كه نعلين
سياهى به پا داشتم ، فرمود: چرا نعلين سياه پوشيدى ؟ مگر نمى دانى كه
در آن سه چيز نهفته است ؟ پرسيدم : بيان فرماييد، فرمود: چشم را ضعيف
مى كند، ذكر را سست مى كند و اندوه مى آورد. به علاوه زى جباران است ،
بر تو باد بر نعلين زرد! كه در آن سه خاصيت وجود دارد: چشم را تيزبين
مى كند، ذكر را محكم كند، و اندوه را برطرف مى سازد به علاوه از پوشش
انبياء مى باشد و از آن حضرت : كفش سياه و نعلين زرد از سنت به شمار مى
رود.
و از آن حضرت : كفش پوشيدن به نور چشم مى افزايد.
از امام حسن عسگرى (عليه السلام): هر كس گرفتار كفش زدگى و ميخك شود،
خاكى بر دارد و با شير آميخته كند و با آب دهان بر سنگى بسايد و بر
جراحت نهد، انشاء الله بر طرف مى شود.
فصل نهم : در مسكن و آنچه
درباره آن روا يا ناروا است .
در مسكن وسيع و غيره
از حضرت امام ششم (عليه السلام): از سعادت انسان وسعت خانه اوست
.
و از آن حضرت : وسعت خانه موجب راحت و آسايش مؤمن مى باشد.
و از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) پرسيدند كه بالاترين لذت و عيش
دنيا چيست ؟
فرمود: وسعت خانه ، و كثرت دوستان .
نيز از آن حضرت : عيش و لذت در وسعت خانه و خوبى خدمتگزاران است .
از معمر بن خلاد: حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) خانه اى خريد و به
غلامش گفت : به آنجا منتقل شود، و به او گفت : اين خانه توست ، غلام
پرسيد: آيا اين خانه را برايم اجاره كرده اى ؟ حضرت فرمود: اگر پدرت
احمق بود، جا داشت كه تو هم مثل او باشى .
از حضرت صادق (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
فرمود: از سعادت مرد همسر صالح ، خانه وسيع ، مركب راهوار و فرزند صالح
مى باشد.
از امير مؤمنان (عليه السلام): براى هر چيزى شرفى است و شرف خانه ،
وسعت صحن خانه و معاشران و آميزش كنندگان صالح مى باشد، و براى خانه
بركتى است و بركت آن خوب بودن مكان آن ، وسعت صحن و خوبى همسايگان آن
است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود: از سعادت مرد حسن مجلس ، وسعت خانه و
نظيف بودن مستراح خانه است .
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) چهار چيز از سعادت و چهار چيز از
شقاوت است : اما چهار چيزى كه از سعادت است : زن صالح ، خانه وسيع ،
همسايه خوب و مركب راهوار، و چهار چيزى كه از بدبختى است : همسايه بد،
زن بد، خانه تنگ و مركب بد.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هيچ بنده اى در امان نخواهد
بود مگر اينكه از شرور و ناراحتى هاى همسايه ، در امان باشد.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: احترام همسايه براى انسان
مثل احترام مادر، لازم است .
اندازه ارتفاع خانه
محمد بن مسلم از حضرت باقر (عليه السلام) روايت نمود: اى محمد!
بلندى اطاقت هفت ذراع باشد و بيشتر از اين ، مسكن شيطان خواهد شد كه
شياطين در آسمان و زمين نيستند بلكه در فضا و هوا منزل دارند.
از امام ششم (عليه السلام): بلندى و ارتفاع خانه بايد هفت يا هشت ذراع
باشد كه بيشتر از آن ، مسكن شيطان خواهد بود.
از امام ششم (عليه السلام): اگر سقف (و ارتفاع ) خانه بيش از هشت ذراع
باشد بر آن آية الكرسى بنويس .
عبد الله بن سنان گويد: از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم : در خانه اى
كه ، سقف آن بالاتر از نه (ذراع ) باشد، مسكن شيطان خواهد شد يا هر
مقدار از خانه كه سقفش بالاتر از نه ذراع باشد، مسكن شيطان است .
و از آن حضرت : مردى از انصار به پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
شكايت كرد كه خانه ام از هر طرف با خانه هاى بلند احاطه شده است حضرت
فرمود: تا جايى كه مى توانى آن را بلند و مرتفع كن و از خدا بخواه كه
خانه وسيعى به تو عنايت فرمايد.
از امام ششم (عليه السلام) هيچ انسانى سقف خانه اش را از هشت متر
بلندتر نسازد مگر آن كه در آنجا (بالاتر از هشت ذراع ) مسكن گيرد. و در
اين صورت بر آن آيه الكرسى نويسد، تا شيطان در آن ماءوى نكند.
و نيز از آن حضرت (عليه السلام): هر ساختمانى كه بيش از مقدار كفايت
باشد در آخرت بر صاحبش وبال خواهد بود.
و از آن حضرت (عليه السلام): هر انسانى كه از هشت ذراع بلندتر بسازد
منادى آسمانى به او ندا كند كه اى فاسق تا كجا مى خواهى بروى ؟!
و از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): هر بنايى در قيامت بر
صاحبش وبال است و مگر آن كه به قدر ضرورت باشد.
در آنچه وقت ساختن خانه ،
مستحب است
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): هر كه خانه مى سازد،
گوسفندى ذبح كند، و گوشت آن را به بينوايان دهد، و بگويد:
((خداوندا! جنيان و شياطين سركش را از من و اهل
بيت من دور كن ، و سكونت را در اينجا مبارك گردان ))،
كه انشاء الله حاجتش روا گردد.
در اسراف در ساختمان ،
از امام ششم (عليه السلام): هر خانه اى و بنايى كه به قدر كفاف
نباشد بر صاحبش وبال خواهد بود.
و از آن حضرت : هر كه مالى غير از حلال به دست آرد؛ آب و گل بر او چيره
گردد.
در روبيدن منازل
از امام صادق (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و
سلم) فرمود: درگاه منازلتان را بروبيد و پاكيزه كنيد و به يهود شبيه
مباشيد.
امام ششم (عليه السلام) فرمود: شستن ظرف و روبيدن درگاه خانه ، جلب
روزى مى كند.
موقع وارد شدن به خانه و
خروج از آن
از آن حضرت (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
چون در تابستان از خانه بيرون مى رفت ، روز پنجشنبه بيرون مى رفت ، و
چون در زمستان مى خواست باز گردد روز جمعه وارد مى شد.
از ابن عباس : چون تابستان مى شد پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
شب جمعه بيرون مى رفت : و چون زمستان مى رسيد شب جمعه بر مى گشت .
در بستن درها و غير آن
از سماعة بن مهران : از حضرت صادق (عليه السلام) درباره بستن
درها و سرپوش ظرف ها سؤ ال شد، فرمود: در خانه ات را ببند كه شيطان در
بسته را باز نخواهد كرد، و چراغت را از فتيله خاموش كن كه خانه ات را
نسوزاند، و ظرفت را پر كن ، كه شيطان ظرف پر را بر نمى دارد.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: به هنگام خواب آتش را در
خانه روشن مگذاريد.
از حضرت رضا (عليه السلام)، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
چراغ ها را خاموش كنيد كه فتيله بيرون نيفتد و آنچه در آن است را به
آتش كشد.
در آنچه مربوط به مسكن
است
از حضرت باقر (عليه السلام): مردى به نزد وى به شكايت آمد كه جن
ما را از خانه هايمان بيرون رانده است ، فرمود: سقف خانه را هفت ذراع
كنيد، و حمام را در گوشه خانه (دور از خانه ) بسازيد، آن مرد مى گويد
چنين كرديم و ديگر چيزى كه ناراحت كننده باشد نديديم .
از داود رقى روايت شده است : در خدمت حضرت صادق (عليه السلام)، كبوترى
را ديدم كه از زير تخت بيرون آمد، گفتم : جانم فدايت (اجازه مى دهيد)
مرغان ابلق و خوش آواز كه مى خوانند و چه چه مى زنند به شما هديه كنم .
امام (عليه السلام) فرمود: آنها مرغان مسخ شده اند، اگر خواهى در خانه
پرنده نگهدارى كنى از اين گونه نگهدارى ، كه اين ها يادگارى از كبوتر
ران اسماعيل (عليه السلام) مى باشد.
مردى به رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از (ترس ) شكايت كرد،
حضرت به او دستور داد يك جفت كبوتر در خانه نگه دارد.
از امير مؤمنان (عليه السلام): به هم خوردن بالهاى كبوتر شيطان را طرد
مى كند و مى راند.
و نيز از آن حضرت روايت است كه : درباره خدمتگزاران و غلامان و كنيزان
و اموال بى زبان ، كاملا مواظبت كنيد، پرسيدند، مراد از اموال بى زبان
چيست ؟ فرمود: گوسفند، كبوتر،گربه و امثال آنها.
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): گوسفند در خانه هفتاد در فقر
را به روى انسان مى بندد.
و نيز فرمود: نگهداشتن گوسفند در خانه بركت است . وجود گربه در خانه
نيز موجب بركت است ؛ يك گوسفند يك مقدار بركت دارد، و دوتا دو برابر
بركت دارد و سه تا موجب بركتهاى بسيار است . و نيز از آن حضرت : گوسفند
از حيوانات بهشت است .
و از امام ششم (عليه السلام): هيچ مؤمنى در خانه بزغاله اى ندارد مگر
آن كه اهل آن خانه را بركت و تقديسى خواهد بود، و اگر دو تا بزغاله
داشته باشد هر روز دوبار تقديس شوند.
مردى پرسيد: چگونه ؟ فرمود: به ايشان گفته مى شود تا زمانى كه سفره شما
پاك و رنگين است ، بركت و قدس به روى شما گشاده باد.
و نيز فرمود: زنى به واسطه اين كه گربه اى را حبس كرد تا از تشنگى جان
داد، و گرفتار عذاب (خداوند) گرديد.
و نيز فرمود: كبوتر را مانع نشويد كه در خانه شما لانه گزيند.
و فرمود: شبانگاه به لانه پرندگان دست نبريد كه شب هنگام امان (و آسايش
) آنهاست كه در كنف رحمت خداوند مى باشند.
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): از حيوانات در خانه نگهداريد
تا شيطان به جاى فرزندانتان به آنها بپردازند.
از امام پنجم (عليه السلام) هر كس ما - اهل بيت را- دوست دارد كبوتر را
دوست بدارد.
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) شايسته نيست كه خانه هيچكدام شما از
سه چيز خالى بماند كه آنان خانه را آباد نگه مى دارد: گربه ، كبوتر،
خروس و اگر با خروس انيسى (مرغى ) باشد، اشكالى ندارد.
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: در خروس پنج خصلت از خصال انبياء وجود
دارد: آشنايى به اوقات نماز و غيرت و سخاوت و زياد آميزش و جماع كردن .
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هرگاه بانگ خروس را شنيديد
خروس حتما فرشته اى را ديده است ، پس از خدا حاجت بخواهيد، و سويش توجه
كنيد، و چون بانگ الاغ را شنيديد، به خدا از شر شيطان پناه بريد كه وى
شيطانى را مشاهده كرده است .
از انس : پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خروس سفيد
دوست من است ، دشمن آن دشمن خداست ، خروس صاحب خود و هفت خانه را نگه
مى دارد.
و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خروس را شب با خود نگه مى داشت و
فرمود: مرغ ، گوسفند فقيران امت من است .
و فرمود: خروس را دشنام مگوييد كه شما را به اوقات نماز راهنمايى مى
كند.
و فرمود: خروس را دشنام مگوييد كه دوست من است و من دوست اويم ، دشمن
او دشمن منست ، قسم به آن كه مرا به حق برانگيخت اگر بنى آدم بدانند چه
خاصيت ها در او نهفته است ، پر و گوشت او را به زر و سيم بخرند، خروس
جنيان شرير را از خانه مى راند.
و نيز فرمود: هر كس خروس سفيدى در خانه نگه دارد، از شر سه چيز مصون
خواهد ماند: كافر، ساحر، كاهن .
از امام باقر (عليه السلام): خداوند خروسى بزرگ در زير عرش آفريده است
كه هيچ خروسى نمى خواند مگر آن كه او بخواند و در وقت خواندن بالها بهم
مى زند و مى گويد: ((منزه است خداوند عظيمى كه
مانند ندارد)). خداوند نيز او را جواب دهد كه :
((هر كه قسم دروغ بخورد به اين گفته تو ايمان
نياورده است )).
جعفرى روايت مى كند كه : ((در خانه حضرت موسى بن
جعفر (عليه السلام) يك جفت كبوتر ديدم كه نر آن ها سبز و ماده آنها
سياه بود، و حضرت براى آنها نان خرد مى كرد، و مى فرمود: كه اين
كبوترها از شب تحرك دارند، و انس مى گيرند، و هيچگاه در شب بال به هم
نمى زنند، جز آن كه هر كس داخل خانه باشد از جانوران موذى در امان
خواهد بود.))
از امام صادق (عليه السلام): در خانه هر پيغمبرى كبوترى وجود داشت ،
زيرا جنيان با كودكان بازى مى كنند، و چون كبوتر در خانه اى باشد به آن
سرگرم شده و از كودكان دست بر مى دارند.
|