مقدمه
پاسداشت مقام و منزلت عالمان شيعه (كه در گذشته دور و نزديك با كوشش خستگىناپذير
و بر جاى گذاردن آثار علمى گران سنگ، وام خود را به اندازه توان خود به اسلام و
مكتب اهل بيت عليهم السلام پرداختهاند.) براى ما كه در اين سوى كتاب تاريخ
نظارهگر تلاش آنانيم، ثمراتى چند را در پى دارد:
نخست آن كه در مىيابيم آنان در شرايطى بس دشوار كه احيانا با بى مهرىها يا
مخالفتهاى دستگاههاى حاكمه يا مزاحمتهاى طرفداران متعصب فرقههاى مذهبى روبرو
بودهاند، چگونه با درايت انديشى قابل تحسين از هر فرصتبراى تعميق دانشهاى اسلامى
بهره جسته و مسئوليتخطير پاسبانى از دين را به انجام رساندهاند. اين امر براى ما
كه امروز در سايه حكومت اسلامى از حمايتهاى معنوى و مادى همه جانبه برخورداريم درس
بزرگ بهره جستن كامل از فرصتهاى طلايى را مىآموزد.
دوم: آن كه نگريستن در آثار علمى و انديشههاى آنان و مقايسه آنها با بايستههاى
پژوهش متناسب با اين دوران ضمن رهنمون ساختن كاستىها، راه را براى استمرار و تكميل
كار آنان هموار مىسازد. بارى، اگر آثار بر جاى مانده از فقيهان، مفسران، محدثان،
متكلمان، فلاسفه و... را در زمينههاى مختلف فقه، تفسير، حديث، كلام، فلسفه و... با
چنين آرمانى مورد كنكاش و مداقه علمى قرار دهيم، نه تنها آثار تكرارى و فاقد روح
تحقق را - كه متاسفانه از آفتهاى جان كاه بخشى از تحقيقات است - شاهد نخواهيم بود،
بلكه بالندگى، تعالى و نوآورى را - كه از ضرورتهاى نو پيداى عصرها و نيازهاست -
نظارهگر خواهيم بود.
بدون ترديد، تحليل از مقام شامخ علمى دو تن از اسطورههاى علمى تاريخ تشيع؛ يعنى
ملا مهدى و ملا احمد نراقى - رضوان الله تعالى عليهما - و توجه به نگاشتههاى آنان
بايد بدين هدف دنبال گردد - كه انشاء الله چنين است - دو شخصيتبزرگوارى كه در
زمينه فقه، اصولفقه، اخلاق، فلسفه وكلام و... خدمات شايان تقديرى به جامعه تشيع
ارزانى داشتهاند.
نگريستن در كتابهاى اين پدر و فرزند عالم، براى هر پژوهش گرى اين امر را تداعى
مىكند كه آن چه باعث ماندگارى و تاثير گذارى آثار آنان شده، گذشته از عمق و محتواى
غنى آنها، اخلاصى است كه در برگ برگ اين نگاشتهها موج مىزند. اين امر از
پيراستگى و نزاهت نفسانى آنان حكايت دارد.
مرحوم مظفر در بخشى از مقدمه خود بر كتاب جامع السعادات چنين آورده است:
«به نظرم ارزش جامع السعادات در روح آميخته با ايمان كه در سر تا سر آن مشهود
است، به مراتب از ارزش علمى آن بيشتر است. و من اطمينان دارم كه خواننده اين كتاب
اگر از استعداد هدايتيابى برخوردار باشد، نمىتواند بدون تاثير پذيرى آن را به
پايان رساند. راز روى كرد مردم به اين كتاب و آوازه آن همين امر است؛ چه، اين كتاب
از نظر علمى بر ساير كتب اخلاقى متعارف كه فاقد چنين ذوق و معنويتى است امتيازى
ندارد. بارى، اين خود كتاب است كه به ما نشان مىدهد مؤلف آن از چه روح بلند، خوى
عالى و ايمان راستين برخوردار است». (1)
آن چه كه علامه مظفر منحصرا درباره كتاب جامع السعادات گفته است، درباره ساير آثار
اين دو عالم نزيه است. و اين درس عملى بزرگى را به صاحبان قلم مىآموزد كه ماندگارى
و اقبال خلق جز در سايه اخلاص و معامله صادقانه با خداوند، دستيافتنى نيست.
اين مقاله به دنبال آن است تا با معرفى كتاب جامع السعادات و ديدگاههاى اخلاقى ملا
احمد نراقى رحمه الله گامى ناچيز در بازشناخت آثار و انديشههاى اين انديشه ور
فرزانه بردارد. بدين منظور بخشى از مقاله به معرفى كل كتاب، ويژگىها و شيوه مؤلف
پرداخته و در بخش ديگر مبانى اخلاق نظرى علامه نراقى كه برگرفته از مباحث طرح شده
در لابه لاى كتاب است، مورد بررسى و ارزيابى قرار مىگيرد.
بخش نخست: كتاب شناخت جامع السعادات
1. معرفى كلى كتاب
كتاب جامع السعادات يكى از شناخته شدهترين كتابهاى اخلاقى است كه در فرهنگ تشيع
فراهم آمده است. و نيك مىدانيم كه كتاب معراج السعادة نگاشته فرزند ملا محمد مهدى
نراقى يعنى ملا احمد نراقى (كه براى فارسى زبانان شناخته شدهترين كتاب اخلاقى است)
ترجمه و اقتباسى از كتاب جامع السعادات است.
ملا احمد نراقى در تمجيد از كتاب جامع السعادات چنين نگاشته است: «و بهترين نسخ
كتب از حيثيت نظم و ترتيب و حسن تركيب و تعبير لايق و تحقيق فايق و اشتمال بر آيات
و اخبار وارده در شريعت و احتواى بر مقالات ارباب عرفان و اساتيد حكمت كه در اين فن
شريف تاليف و تصنيف شده كتاب موسوم به جامع السعادات است كه از تاليفات عالم حامل و
عارف واصل و حكيم كامل و فقيه فاضل والد ماجد بزرگوار اين ذره بىمقدار است». (2)
از اين رو بايد اذعان كرد كه اين دو مؤلف نستوه در نشر و گسترش ارزشهاى اخلاقى
جامعه تشيع و تربيت و تهذيب آنان در طى ساليانى متمادى - كه هم چنان استمرار يافته
- نقش به سزايى داشتهاند.
مؤلف جامع السعادات انگيزه خود را از تاليف كتاب به روشنى تبيين نكرده است، اما به
نظر مىرسد كه رويكرد ايشان به اخلاق و عرفان نظرى و عملى كه از او در نگاه فرزندش
(ملا احمد) عالمى عامل، عارفى واصل و حكيمى كامل ساخته، و نيز فقدان بهسامانى در
نگاشتههاى اخلاقى پيش از ايشان، از عوامل اصلى اقدام او براى تاليف اين كتاب بوده
است. مؤلف خود در تبيين عامل دوم [نابهسامانى نگاشتههاى پيشين] چنين آورده است:
«... از آنجا كه [نظرگاههاى فلاسفه و شريعت اسلامى در زمينه اخلاق] به صورت
پراكنده و غيرمنسجم در موارد و جاهاى مختلف آمده، دسترسى به آنها براى بسيارى
دشوار شده است، ضرورى بود در يك دفتر فراهم آيد تا بهره جستن از آنها براى همگان
ميسر گردد. بدين خاطر من در اين كتاب گزيده خلاصه آن چه را كه از شريعت اسلامى و
عارفان و فلاسفه در زمينه اخلاق رسيده، گرد آوردهام». (3)
درباره ميزان موفقيت مؤلف در به سامان دادن دانش اخلاق مرحوم مظهر معتقد است كه
پيش از علامه نراقى با صرف نظر از پيشواى اين دانش، يعنى ابن مسكويه (متوفاى 421 ق)
و ملا محسن فيض كاشانى (متوفاى 1091 ق) كتاب جامعى به سان جامعالسعادات كه بر
بنياد علمى و فلسفى تكيه داشته باشد، پديد نيامده است. (4)
گذشته از دو عامل پيش گفته، مرحوم مظفر بر اين باور است كه گسترش تصوف و نيز فرو
پاشيدن ارزشهاى اخلاقى در عصر مؤلف در فراهم آمدن اين اثر نقش به سزايى داشته است.
مرحوم مظفر پس از بررسى شرايط سياسى، فرهنگى و اجتماعى عصر مؤلف، يعنى سده دوازدهم
قمرى و رواج دو نگرش اخبارى گرى و تصوف در مراكز مهم حوزوى آن روزگار، يعنى نجف،
اصفهان، شيراز و خراسان، و تاثيرى كه بر افكار علامه نراقى داشته، در تبيين عوامل
فوق چنين آورده است:
«طغيان تصوف از يك سو و لجام گسيختگى اخلاق عمومى از سوى ديگر مؤلف را واداشت تا
مردم را به سوى اعتدال در سلوك اخلاقى كه از آبش خورهاى شرعى گرفته شده، رهنمون
سازد، و او در عين آن كه كتاب خود را بر اساس فلسفه اشراق مبتنى ساخته، زيركانه با
فرقه تصوف به جنگ پرداخته است. و آرا و دعوت خود به اخلاق را بر اساس ذوق اسلامى كه
در احاديث نبوى و اهل بيت عليهم السلام تجلى يافته استوار ساخته، از اين جهت او هم
ويران گروهم سازنده است. و به همين دليل كتاب او با كتاب احياء العلوم كه در نخستين
درجه بر روح تصوف تكيه دارد، متفاوت است». (5)
كتاب در سه باب تنظيم شده است: در باب نخست، مباحث مقدماتى شامل تجرد نفس، امكان
تربيت اخلاقى، مفهوم خير و سعادت و... آمده است. در باب دوم، مطالبى تحت عنوان
اقسام اخلاق، تقسيم بندى قواى نفسانى و چهار قسم اصلى فضايل (حكمت، عفت، شجاعت و
عدالت) مفهوم فضيلت، رذيله و... بيان شده است. و باب سوم - كه عمدهترين مباحث كتاب
را تشكيل مىدهد - در چهار فصل تنظيم شده است: در فصل نخست، مفهوم قوه عاقله و
رذايل برخاسته از اين قوه همچون شك، شرك، وسواس و... آمده است. در فصل دوم، مفهوم
قوه غضبيه و رذايل مربوط به آن همچون: خوف، غضب، عجب، كبر و... تبيين شده است. فصل
سوم به قوه شهويه و رذايل برخاسته از آن همچون حب دنيا، حرص، طمع، بخل و... اختصاص
يافته است. و در فصل چهارم فضايل و رذايل مرتبط با هر سه قوه يا دو قوه نفسانى مورد
ارزيابى قرار گرفته است.
كتاب با مقدمه بسيار راهگشاى علامه فرزانه محمد رضا مظفرقدس سره و به كوشش و با
تعليق و تصحيح عالم سخت كوش سيد محمد كلانتر و توسط انتشارات نجف اشرف در سه جلد
انتشار يافته است.
مرحوم مظفر پس از اذعان به اين نكته كه معنويت كتاب او را وا داشته كه به رغم
گرفتارىها، براى تصحيح و باز سازى دقيق متن آن شب زنده دارى كند، (6)
در توصيف كوشش مرحوم كلانتر و ثمره تلاش او چنين آورده است: «صبر و پايدارى اين مرد
[كلانتر] و تحمل سختىها در راه انتشار اين كتاب به عنوان اثرى كه احياى آن در اين
روزگار ضرورى است، مايه شگفتى من است... يادآورى اين نكته را لازم مىدانم كه چاپ
سنگى اين كتاب در ايران چنان با تحريف و تصحيف همراه بود كه اعتماد به آن را سلب و
مقصود و معناى آن را مخدوش مىساخت، شگفت آن كه حتى در آيات قرآن و احاديثشريف
تصحيف راه يافته بود». (7)
مرحوم شيخ آغا بزرگ تهرانى از كتاب جامع السعادات به عنوان «اجمع كتاب فى
الاخلاق للمتاخرين» ياد كرده و گفته است: «به خاطر فقدان فهرست، خود فهرستى با
عنوان «لامع المقالات فهرس جامع السعادات» فراهم كرده است». (8)
از مباحث اخلاقى جامع السعادات در برخى از منابع فقهى به ويژه در مباحث مكاسب
محرمه استفاده شده و مؤلفان خود به اين استناد تصريح كردهاند». (9)
2. شيوه مؤلف در طرح مباحث
چنان كه در ادامه مقاله تبيين خواهد شد مكتب اخلاقى مرحوم نراقى مبتنى بر فلسفه
اخلاق ارسطويى است؛ زيرا ارسطو معتقد است انسان داراى سه قوه وهم، شهوت و غضب است
كه به اقتضاى وجود و در راستاى تامين نيازهاى او در وجودش به وديعت نهاده شده است.
اين قواى سه گانه داراى حد افراط و تفريط است. افراط هر يك از سه قوا به ترتيب
جربزه، شره و تهور نام دارد و تفريط هر يك از آنها به ترتيب عبارت است از بله، خمود
و جبن. و حد مطلوب و پسنديده آنها اعتدال نام دارد كه نسبتبه سه قوه وهميه، شهويه
و غضبيه به ترتيب حكمت، عفت و شجاعت نام مىگيرد. و هرگاه اين سه حد اعتدال يا حد
وسط در سرزمين جان كسى جاى گيرد، عدالتشكل خواهد گرفت. بدين ترتيب بنيادهاى فضيلت
از نگاه ارسطو حكمت، عفت، شجاعت و عدالت را در بر مىگيرد و آن چه در جانب افراط و
تفريط قرار مىگيرد رذائل را تشكيل مىدهد. از آن جا كه حد وسط مشخص و معين است
تعدد بردار نيست، لذا اصول فضايل محدود است. در برابر افراط و تفريط كه مىتواند
باشد و ضعف همراه باشد بدين جهت رذايل از شمار زيادى برخوردار خواهند شد. (10)
ساختار كتاب جامع السعادات و مباحث طرح شده در آن بر اين اساس سامان گرفته است.
مؤلف ابتدا در ضمن مباحث مقدماتى وجود روح و روان آدمى را كه مخاطب اصلى تربيت
اخلاقى استبا استفاده از برهانهاى عقلى - فلسفى و شواهد نقلى اثبات مىكند.
آنگاه در كنار ياد كرد ديدگاهها در امكان يا عدم امكان تربيت پذيرى انسان جبلى
بودن اخلاقيات را انكار و با اثبات امكان اصلاح نفس زمينه لازم را براى طرح مباحث
كتاب فراهم مىكند.
آنگاه ثمرات و ضرورت اصلاح اخلاق را مورد بررسى قرار مىدهد. سپس در بخش دوم مباحث
كتاب تقسيم بندى فضايل و رذايل را برگرفته از فلسفه اخلاق ارسطو برمىشمرد. آنگاه
به طور مبسوط به بررسى هر يك از قواى سه گانه و فضايل و رذايل مربوط به آنها
مىپردازد. به عنوان مثال در تبيين قوه عاقله؛ جهل مركب، شك و سرگردانى، شرك، خواطر
نفسانى، مكر و حيله ورزى را از جمله رذائل اين قوه بر مىشمرد و در برابر يقين،
توحيد، افكار پسنديده و تفكر را از جمله فضايل قوه عاقله مورد بررسى قرار مىدهد.
مؤلف در بررسى هر يك از فضايل از عقل و نقل براى اثبات پسنديده بودن و ضرورت
برخوردارى از آن كمك مىگيرد و نشانهها، اقسام، مراتب وجود آن و نيز راههاى
اكتساب آن را پيشنهاد مىكند. مثلا در كنار برشمردن صبر به عنوان يكى از فضايل قوه
غضبيه، مراتب، اقسام، فضيلت صبر، تطبيق ميان صبر و شكر و راه كسب آن را تبيين
مىكند. (11) چنان كه در برابر بررسى هر
يك از رذايل اخلاقى از قرآن و روايات و شواهد عقلى براى اثبات رذيله و نكوهيده آن
صفت، بهره مىگيرد و ضمن طرح مباحث در تبيين هر چه بيشتر آن رذيله همچون بررسى
انگيزهها، راههاى معالجه آن را مورد بررسى قرار مىدهد. به عنوان مثال در مبحث
ريا - به عنوان يكى از رذايل قوه شهويه - پس از بيان مذمت آن، اقسام ريا، تاثير ريا
بر عبادت، حكم شادى در اثر آگاهى ديگران از عبادت، متعلقات ريا، انگيزهها، چگونگى
فساد عمل با ريا و سرانجام راههاى علاج آن طرح شده است. (12)
3. شيوه مؤلف در ارائه راه كارهاى اصلاح نفس
با توجه به فطرى بودن شناخت فضايل و رذايل يا عقلى دانستن آنها بر اساس نظريه حسن
و قبح عقلى، شايد اثبات فضيلت كارى همچون تواضع يا اثبات رذيله بودن عملى همچون كبر
كوشش ويژهاى رانطلبد، اما ارائه راه كارى روشن و كار آمد براى عملى ساختن صفحه جان
از بيمارى كبر و زيور يافتن به زيبايى تواضع كار آسانى نيست. بارى، كسى كه نزد معلم
اخلاق مىرود يا كتاب اخلاقى را مىگشايد، به سان بيمار جسمى است كه براى علاج
بيمارى خود به سراغ طبيب يا يك نگاشته طبى رفته و پيش از آن كه منتظر آگاه شدن از
اصل بيمارى خود باشد - كه طبعا بدان باور داشته و به همين جهتبه دنبال طبيب راه
افتاد است - انتظار مىبرد كه با پيچيدن نسخه و ارائه دارو راه رهايى از آن بيمارى
در اختيار او قرار گيرد. بر اين اساس يكى از بهترين راهها براى ارزيابى ميزان
توفيق كتابهاى اخلاقى در علاج بيمارىهاى روحى، بررسى ميزان كارآمدى راه حلهايى
است كه آنان براى علاج رذايل اخلاقى پيشنهاد مىكنند. شيوه جامع السعادات در اين
زمينه چنين است:
در پارهاى از موارد راههاى علاج را به دو راه علاج اجمالى و علاج تفصيلى تقسيم
مىكند. مثلا راهحلهاى علاج عجب را ابتدا به صورت اجمالى و سپس به صورت تفصيلى
بيان كرده است. (13)
و علاج تفصيلى را به دو بخش علمى و عملى تبيين مىنمايد. و در راه حل علمى عقل و دل
مخاطب خود را مورد خطاب قرار داده و از او مىخواهد كه درباره زشتى اين
رذيلتبيانديشد و براى نجات نفس خود از آن بكوشد.
آن گاه در بيان راه حلهاى عملى او را به انجام كارهايى كه غالبا در جهت عكس صفات
رذيله قرار مىگيرد توصيه مىكند. به عنوان مثال در بيان راه حل تفصيلى و علمى عجب
مىگويد: «مىبايست زمينههاى ايجاد عجب را خشك كند كه عبارتند از: علم و معرفت،
عبادت، اطاعت، و ساير كمالات نفسانى همچون ورع، شجاعت، سخاوت و... اما عجب به علم،
علاجش به آن است كه بداند عالم حقيقى كسى است كه خود و خطر فرجام كارش را بشناسد و
بداند تنها كسى سزاوار عظمت، عزت و بزرگى خداوند سبحان است و جز خداوند همه در
ماهيت و ذات نابود شدنى و فاقد هر گونه كمال و صفاتاند....
اما عجب به عبادت و اطاعت: علاجش به آن است كه بداند هدف از عبادت، اظهار مذلت و
خردى است... و عجب به خاطر منافات داشتن با فلسفه عبادت، مبطل آن است... و علاج عجب
به ساير صفات كماليه از قبيل ورع، تقوا، صبر و... به آن است كه بداند فضايل زمانى
سودمند و نجات بخشاند كه به همراه عجب نباشند و عجب باعث تباه ساختن و ضايع كردن
آنها است...». (14)
و براى علاج عملى كبر پنج راه حل پيشنهاد مىكند كه عبارتاند از:
1. با همسانان خود در مسائل علمى به مباحثه و مناظره بپردازد و هرگاه ببيند كه حق
با آنها استبه جاى مقاومت و جدال، آن را پذيرفته و هوش و درايت مخاطب خود را مورد
ستايش قرار دهد، كه استمرار بر چنين كارى سنگينى پذيرش حق را كه نشانه كبر است از
او بر مىدارد.
2. در محافل و مجالس، هم سانان خود را بر خود مقدم داشته و در راه پشتسر آنان حركت
كند. حتى اگر با تكلف باشد خوشحالى خود را بر اين كار آشكار سازد. كه امام صادق
عليه السلام فرمود: «از نشانههاى تواضع انسان آن است كه در جايى فروتر از رافتخود
نشيند».
3. در خواست فقير را پاسخ گويد، و خود براى تهيه نيازمندىهاى دوستان و نزديكان به
بازار رود و كالاهاى آنان و خود را به ستخود به منزل برساند كه امير المؤمنان عليه
السلام فرمود: «حمل كردن چيزى براى خانواده چيزى از كمال و بزرگى انسان كامل
نمىكاهد».
4. لباس ارازن و كم مقدار بپوشد. كه پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود:
«هر كس بر پاى شتر بند زند و لباس پشمينه پوشد از كبر مبرا مىشود».
5. به همراه خادمان و غلامان خود غذا خورد، چنان كه امام رضا عليه السلام در
مسافرت خود به خراسان تمام غلامان و خادمان سياه خود را بر سر سفره حاضر كرد... (15)
چنين شيوهاى در سر تا سر كتاب جامع السعادات مشهود است. به رغم برخوردارى
كتابهاى اخلاقى از شيوههاى علمى و عملى معالجه رذايل اخلاقى، شيوه آنان از سوى
برخى از بزرگان مورد انتقاد قرار گرفته است. به عنوان نمونه امام خمينىقدس سره در
اين باره چنين آورده است: «علماى اخلاق كه تدوين اين علم كردند، يا به طريق عملى -
فلسفى بحث و تفتيش كردند، مثل كتاب شريف طهارة الاعراق محقق بزرگ، ابن مسكويه و
كتاب شريف اخلاق ناصرى تاليف حكيم متاله و فيلسوف متبحر، افضل المتاخرين، نصير
الملة والدين و بسيارى از [قسمتهاى] كتاب احياء العلوم غزالى و اين نحو تاليف
عملى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن، تاثيرى به سزا نيست، اگر نگوييم اصلا و راسا
نيست و از قبيل تاريخ الاخلاق است...». (16)