دروغ بر خدا و رسولصلى الله عليه وآله و امامانعليهم
السلام
دروغ بر خدا
دروغ بر خدا به طور مستقيم، آن است كه كسى ادعاى پيغمبرى كند و خود
رافرستاده خداى بخواند، در صورتى كه بر انگيخته از طرف خداى نباشد و به
دروغ،اين منصب مقدس را دعوى كرده باشد، يا اينكه حكمى را به خدا نسبت دهد،
درصورتى كه از طرف مقام مقدس ربوبيت، چنان حكمى صادر نشده باشد، مثلا بگويد:
خدا شراب را حلال كرده يا آن كه شراب را در فلان نقطه از زمين حلال كردهاست
و به طور كلى، هر سخنى را به آن ذات مقدس، نسبت دادن، در صورتى كهحقيقت نداشته
باشد، دروغ بر خدا خواهد بود و يا اعتماد كردن به قياس و تمثيل يااستحسانات
عقلى در احكام خدا و آن را به ذات مقدس ازلى نسبت دادن، از اين قبيلمىباشد.
دروغ بر پيغمبر و امام
كسى كه خلافت پيغمبر را ادعا كند، در صورتى كه رسول خدا وى را به خلافتخود
نصب نكرده باشد و يا كسى كه ادعاى مقامى يا منصبى از طرف پيغمبر خداداشته باشد،
در صورتى كه از طرف حضرتش، چنين عنايتى به او نشده است، دروغبر پيغمبر خدا
بسته است.
كسى كه ادعا كند كه باب امام استيا نماينده اوست، در صورتى كه توقيعى
بهنامش صادر نشده باشد، چنين كسى بر امام، دروغ بسته است.
نسبت دادن حكمى به رسول خداصلى الله عليه وآله يا دستورى به يكى از دوازده
امامعليهم السلامدر صورتى كه نه آن حكم از طرف رسول آورده شده، نه آن دستور
از طرف امامصادر شده باشد، دروغ بر آن بزرگواران مىباشد. نقل گفتار يا رفتارى
ازاولياى خدا در صورتى كه چنان نگفته و چنين نكردهاند، دروغ بر اولياى
گرامىحق تعالى است.
آغاز دروغ سازى بر پيغمبر اسلامصلى الله عليه وآله
از سخنان علىعليه السلام دانسته مىشود كه دروغ بستن بر رسول خداصلى الله
عليه وآله از همان زمانپيغمبرصلى الله عليه وآله شروع شد و كار به جايى رسيد
كه حضرتش براى خطبه به پا ايستادو فرمود:
«من كذب علي متعمدا فليتبوا مقعده من النار; (1) .
كسى كه به طور عمد بر من دروغ ببندد، پس نشيمن خود را براى آتش دوزخ
آمادهسازد.»
علىعليه السلام سپس دروغ گوى بر رسول خداصلى الله عليه وآله را معرفى
مىكند:
مردى است منافق، به زبان، اظهار ايمان مىكند و اسلام را بازيچه خود
قرارمىدهد و از گناه خود دارى ندارد و بر رسولخدا عمدا دروغ مىبندد. اگر
مردم بدانندكه او منافق دروغ گويى است، سخنش را باور نمىكنند، ولى كور كورانه
مىگويند: اوصحابه رسول خداست و از آن حضرت شنيده و آموخته، لذا به گفته او عمل
مىكنند. (2) .
خدا در قرآن از اين منافقان خبر داده و صفات آنان را بيان داشته. اين گونه
كسانبعد از رسول خداصلى الله عليه وآله ماندند و به زمامداران ضلالت و دعوت
كنندگان به سوى دوزخبا دروغ گويى و تهمت زنى نزديك شدند; آنان هم به اينان،
مناصبى دادند و بر مردمحاكمشان كردند و با دين دنيا را بردند و خوردند. تمايل
مردم هميشه به سوىقدرتمندان و دنياست، مگر آن كس را كه خداى نگهدارى كند.
دروغ ساز ملعون است
در حضور خليفه ششم، حضرت جعفرعليه السلام جمله كوتاه «الحائك ملعون;
بافندهملعون است» ذكر شد. امام فرمود:
«مقصود، آن كسى است كه دروغ بر خدا و رسول مىبافد.» (3) .
ملعون، يعنى دور شده از رحمتخداى; چرا كسى كه بر خدا و رسول، دروغمىبندد
از رحمتحق دور نباشد؟ او بندگان خداى را گمراه كرده و آنها را در چاهشقاوت و
گمراهى انداخته كه بيرون آمدنشان بسيار دور به نظر مىرسد. اوبدبختترين مردم
است، زيرا كسى است كه از رحمت پروردگار دور است. همه كسدر روزگار بيچارگى به
رحمتخدا اميدوار است. دروغ ساز بر خدا و رسول، با اينپرونده سياه، چگونه
مىتواند به حمتحق اميدى داشته باشد؟
روزه را باطل مىكند
حضرت جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: «دروغ، روزه روزه دار را مىشكند.»
راوىمتعجبانه مىپرسد: از كدام يك از ما دروغى سر نزده؟! امام مىفرمايد:
مقصود، دروغبر خدا و رسول و ائمه - صلوات الله عليه و عليهم - است. (4)
.
آقايان واعظان و مسالهگوها كه در روزهاى ماه رمضان، به وعظ و ارشاد و تعليم
وتربيت مشغولند، بايستى متوجه باشند، مبادا از دهانشان، دروغى بر خداى و رسول
وامامان بيرون آيد كه فقهاى بزرگ - رضوان الله عليهم - فتوا مىدهند كه اين
گونه دروغاگر از روى عمد باشد، روزه را باطل مىكند; مستند فتواى اين بزرگان،
شايد همينحديثى باشد كه ذكر شد.
نظريه يك حجة الاسلام
محمد غزالى كه يكى از بزرگترين دانشمندان اهل سنت است و او
را«حجةالاسلام» لقب دادهاند، دروغ بر خدا و رسول را در هنگام ضرورت،
جايزمىشمارد، چنان كه در كتاب احياء العلوم در مبحث دروغ چنين مىگويد:
بسيارى گمان بردهاند كه جعل حديث در فضايل اعمال و در تشديد معاصى،جايز است
و چنين پنداشتهاند كه كار درستى است، ولى اين خطاى محض است، زيرارسول خدا
فرمود: هر كس بر من از روى عمد دروغ ببندد، نشيمنگاهش در آتشدوزخ خواهد بود.
غزالى سپس مىگويد: اين كار را نبايستى مرتكب شد، مگر هنگام ضرورت! (5)
.
من نمىدانم، روا شمردن دروغ بر خدا و رسول، به نام آن كه هنگام ضرورت،جايز
است چگونه فكرى است. هر كسى ضرورت را جورى معنا مىكند. ممكناستبعضى احتياج و
دوست داشتن پول را از مصاديق ضرورت پندارند، آن وقت درمقابل پولى كه از
زمامداران مىگيرند، پى در پى حديث جعل كنند وبه خدا و رسولنسبت دهند.
زنده باد علماى اماميه كه نه تنها دروغ بر خدا و رسول را جايز نمىشمرند،
بلكهآن را باطل كننده روزهاش مىخوانند و كفاره شكستن روزه را بر چنين دروغ
گويىلازم مىدانند.
سلب فطرت
خليفه پنجم امام محمد باقرعليه السلام مىفرمايد:
«يا ابا النعمان، لا تكذب علينا فتسلب الحنيفية; (6) .
ابو نعمان، بر ما دروغ مبند كه فطرت انسانىات از تو گرفته خواهد شد.»
«حنيفيه» در بعضى از روايات به فطرتى كه خداى بشر را بر آن قرار داده،
تفسيرشده است.
فطرت، صفت و فضيلتى است درونى كه راهنماى بشر، به راه راستخواهد بود.فطرت،
بشر را از كارهاى شتبيزار مىكند و به سوى كارهاى نيك و پسنديدهروانهاش
مىسازد. كسى از اين پليس باطنى و راهنماى مخفى خالى نيست، ولىدروغ بر خدا و
رسول اين راهنما را از دروغ گو مىگيرد و به سوى زشت كارىها وگناهش مىكشاند.
نمونهاى از دروغ بر رسول خداصلى الله عليه وآله
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه (ج 3، ص 15) چنين مىگويد:
معاويه بخشنامهاى، خطاب به جميع ماموران در كليه نقاط، صادر كرد،
بدينمضمون:
كسى كه حديثى در فضيلت ابوتراب نقل كند، بايستى كشته شود. سپس آنان رامخاطب
قرار داد و گفت: شيعيان عثمان و دوستان او را احترام كنيد! كسانى را كه درفضايل
و مناقب عثمان، احاديثى روايت مىكنند به خود نزديك سازيد و حديث هركدام و نام
خودش و نام پدرش را براى من بنويسد.
عمال معاويه، امر او را اطاعت كردند و احاديثبسيارى در فضايل عثمان جعلشد،
زيرا معاويه به هر كس كه حديثى جعل كرده بود پول مىداد، خلعت مىداد،
زمينمىداد، باغ مىداد و ده مىداد.
سپس معاويه نوشت: احاديث در فضايل عثمان بسيار شده، اكنون بايستىاحاديثى در
فضايل اصحاب، عموما و خليفه اول و دوم خصوصا جعل شود و هرحديثى كه از رسول خدا
در فضيلت ابوتراب، نقل شده، همانند آن را براى صحابهبسازند.
لذا اخبار بسيارى كه خالى از حقيقتبود، در فضايل و مناقب آنها جعل شد و
برمنبرها خوانده مىشد و آموزگاران، شاگردان خود را بدان تعليم مىدادند.
نفطويه كه از بزرگان علماى حديث مىباشد مىگويد: اكثر احاديثى كه در
فضايلصحابه جعل شده، در زمان بنى اميه بوده است; آنان گمان مىكردند،
مىتوانند از اينراه، دماغهاى بنىهاشم را به خاك بمالند.
عمرو عاص و ابو هريره
ابن ابىالحديد مىگويد: عمرو عاص اين حديث را جعل كرد كه رسولخداصلى الله
عليه وآلهفرمود: «فرزندان ابوطالب، اولياى من نيستند، اولياى من، خدا و مؤمنان
پارساهستند.» (7) .
ابو هريره به اين حديث كه از رسول خداصلى الله عليه وآله متواتر مىباشد:
«فاطمه پاره تن مناست، هر كس او را بيازارد مرا آزرده است» ضميمهاى كرد و آن
را به رنگ داستانىدر آورد.
ضميمه ابو هريره چنين است: على، دختر ابو جهل را در زمان رسول خداصلى الله
عليه وآلهخواستگارى كرد. رسول خدا از اين كار در غضب شد و به منبر رفت و گفت:
دختر دوستخدا و دختر دشمن خدا در يك خانه جمع نمىشوند، اگر على،دختر ابو
جهل را مىخواهد، از دختر من جدا شود و هر چه دلش مىخواهد بكند،سپس فرمود:
فاطمه پاره تن من است.... (8) .
عجيب اين جاست كه داستان مجعول خواستگارى دختر ابو جهل از طرف علىو نسبت
غضب و نهى به رسول خدا دادن، آن هم در حكمى كه خودش در قرآنآورده، در صحيح
بخارى و صحيح مسلم نقل شده است. (9) .
عروة بن زبير
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغهاش مىگويد: عروه اين حديث را جعل كرد
كهپيغمبر فرمود:
«عباس و على نامسلمان خواهند مرد.» (10) باز مىگويد: عروه حديث
ديگرى جعلكرد و به عايشه نسبت داد كه رسول خداصلى الله عليه وآله به عايشه
فرمود: اگر دوست مىدارى كهدو تن از اهل جهنم را ببينى، به اين دو تن كه
مىآيند نگاه كن. عايشه نگاه كرد، ديدعباس عموى پيغمبر و على بن ابى طالب
آمدند. (11) .
نگارنده را گمان بر اين است كه قسمتى از احاديثى كه دلالتبر كفر
ابوطالبدارد، در همين زمان به دست اين دسته از مردم جعل شده است و قسمتى هم در
زمانسلطنتبنى العباس، چون در آن زمان، بنى عباس با دودمان ابو طالب شديدا
رقابتمىكردند; گواه بر اين سخن، شعر ابن مقتر است از قصيده معروف او:
فانتم بنو بنته دوننا.
و نحن بنو عمه المسلم.
شماها پسران دختر پيغمبر هستيد جز ما، ولى ما فرزندان عموى مسلمان اوهستيم.
دروغهاى بر امامان
دروغهاى بسيار بر خلفاى رسول خدا و اوصياى آن حضرت بستند. آنها درزمانهاى
مختلف جعل شده است. اين دروغگوها، عذاب هميشگى الهى را بهخوشى چند روزه دنيا
خريدند.
دروغ گويانى مىآمدند و از امير المؤمنينعليه السلام مسالهاى را
مىپرسيدند، وقتىجواب را مىشنيدند و مىرفتند جواب آن حضرت را دگرگونه نقل
مىكردند و به آنوجود مقدس، دروغ مىبستند.
امام حسن و امام حسينعليهما السلام نيز از اين مصيبت آسوده نبودند و
گرفتاردروغگويانى بودند كه بر آن دو وجود مقدس، دروغ مىبستند.
حضرت امام رضاعليه السلام بنان را معرفى مىكند كه يكى از دروغ گويانى بوده
كه بروجود مقدس امام سجادعليه السلام دروغ مىبسته و مغيرة بن سعيد بر امام
باقرعليه السلام وابوالخطاب بر امام صادقعليه السلام و محمد بن بشير بر امام
كاظمعليه السلام و محمد بن فرات برامام رضاعليه السلام; سپس امام هشتم فرمود:
به همه اين دروغ گويان، داغى آهن را خداىبچشانيد. شرح حال آنان در كتب رجال
نوشته شده است.
امام هشتمعليه السلام بر محمد بن فرات، همان كسى كه بر حضرتش دروغ
مىبست،نفرين كرد. سر انجام او هم به قتل رسيد.
بعيد نيست هم اكنون، دروغ گويانى باشند كه بر اولياى خدا دروغ مىبندند.
خواننده عزيز، اكنون قدرى تفكر كن و بينديش كه اين دسته از دروغ گويان كه
درزمان امامان و رسول خداصلى الله عليه وآله بودند و همه از اين جهان رفته و
خاك شدهاند و در برابراينها هم راست گويانى بودهاند كه آنان هم از اين جهان
رفته و در جهان ديگرمىباشند، آيا كدام سود بردهاند؟ اكنون صرف با كدام دسته
مىباشد؟ ممكن است چندروزى يكى دو تا از اين جعالان خوش گذرانيده باشند يا آن
كه تنى چند از اين راستگويان در شكنجه و سختى به سر برده باشند، ولى اكنون نيك
نامى از كدام دستهمىباشد؟ بهشتبرين از كدام آنها مىباشد؟ قرب به خدا، سر و
كار با اولياى خدا ازآن كدام دسته است؟
كدام يك از اين دو گروه در جهنم جا دارند؟ آيا خوشى هميشگى آخرت را بهخوشى
چند روزه دنيا فروختن، كار عقلايى است؟ آيا زندگى با پاكان را گذاردن وخود را
در زير دست ناپاكان انداختن، با عقل مىسازد؟ برادرم اكنون نه، بلكه هميشه،در
خانه خدا باز است و راه توبه آشكار مىباشد. خداى مهربان به روى بندگانشهيچ
وقت در را نمىبندد و راه بازگشت را هميشه باز نگاه مىدارد. در توبه عجله
كن،مرگ در كمين است.
در حضور امام صادقعليه السلام
تنى چند از اهل بصره در حضور خليفه ششم رسول خداصلى الله عليه وآله
امامجعفر صادقعليه السلام شرفياب بودند و حضرتش را نمىشناختند، يكى از آنها
احاديثىنقل كرد كه سفيان ثورى از قول امام صادق برايش نقل كرده بود، در صورتى
كه آناحاديث، دروغ محض بود و سفيان آن دروغها را به حضرتش بسته بود. امام پس
ازآن كه به احاديث مجعوله او گوش داد، پرسيد: از كدام شهر هستى؟ گفت: از بصره.
امام فرمود: اين جعفر بن محمدى را كه از او روايت مىكنى و نامش را
مىبرى،مىشناسى؟
گفت: نه! امام پرسيد: همه اين حديثها را راست و صحيح مىدانى؟ گفت: آرى!
امام پرسيد: اين حديثها را كى شنيدى؟ گفت: يادم نيست، ولى اينها
احاديثاهل شهر ماست كه شكى در صحت آنها ندارند!
امام فرمود: اين كسى را كه از او روايت مىكنى، اگر ببينى و به تو بگويد كه
اينحديثها دروغ است و من نگفتهام، باور مىكنى؟ گفت: نه! امام پرسيد: چرا؟
گفت: مردمى راست گو گواهى دادهاند كه او چنين احاديثى را روايت كرده است.
در اين حال، امام از وجود مقدس رسول خداصلى الله عليه وآله حديثى روايت كرد
كهدر آن بود: هر كس بر ما خانواده، دروغ ببندد، روز قيامت در زمره كوران
يهودمحشور خواهد شد.
سفيان ثورى از كسانى بود كه بر امام جعفر صادقعليه السلام دروغ مىبست.